«تحریف تاریخ، دروغ و برچسب بجای گفتگوی سیاسی و دیدگاهی»
کندوکاوی در کتاب نیمهء پنهان، دربارهء شریعتمداری و حزب خلق مسلمان - بخش پنجم
حسین منتظرحقیقی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٣ فروردين ۱٣۹۰ -
۱۲ آوريل ۲۰۱۱
بخش پنجم این نوشتار(1) که اکنون در پیش روی شما قرار دارد به موضوع تشکیل حزب خلق مسلمان و عریان ساختن تفکرات به شدن سخیف و نادرست ، ریاکانه و عوامفریبانهء از کلمات « مردم » « وحدت »« ائتلاف ، نه وحدت » که در نهایت بمنظور پیشگیری از بوجود آمدن « نظام حزبی » در ایران ابراز می گردد و بالاخره اختلاف نگرش حزب خلق مسلمان و حزب جمهوری اسلامی ایران در بارهء واژه های فوق و حرکت حزبی بر مبنای « خرد جمعی » ونه « اطاعت » خواهد پرداخت. زیرا نویسنده را عقیده بر این است که آنچه بزرگترین حرکت اجتماعی قرن بیستم ، که در ایران به وقوع پیوست به بیراهه و یا کوره راه های امروزی کشانده ، چیزی جز برخورد های ریاکانه و مزورانه با واژه ها ی فوق وچگونگی تلقی از « خرد جمعی » نیست و طبیعتا" خروج از این کوره راه ها و بازگشت به راه اصلی جنبش های مطالباتی نهضت ملی ایران در چندین دهه گذشته و از جمله جنبش انقلابی مردم ایران که منتهی به 22 بهمن ماه 1357 گردید جزبا فاصله گرفتن از آن گفتمان ریاکارانه، راهی دیگر وجود نخواهد داشت . این امر به خصوص باید مورد توجه « رهبران ، همراهان و پویندگان جنبش راه سبز امید » که برای «اصلاح و تغییر» به میدان آمده اند ، قرار گیرد.
نویسندهء کتاب نیمهء پنهان ، در بارهء تأسیس حزب خلق مسلمان در صفحات 145 و 146 چنین می نویسد:
در مورخه 22.12.1357 «حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران » توسط:
1 – سیدغلامرضا سعیدی 2 – سید صدرالدین بلاغی 3 – امیر تیمور کلالی 4 – شهاب فردوس 5 – سید هادی خسروشاهی 6 – هاشم شبستری زاده 7 – کریم انصاری 8 – اشرف مهاجر 9 – موسی شیخ زادگان 10 – رضا گلسرخی تأسیس گردید و اندکی نگذشت که آقایان احمد علیزاده ، حسین منتظر حقیقی و حسین بشارت به این جمع پیوستند و گروه به نام « مو سسین حزب » معروف شدند. تأسیس حزب در روز 23 اسفند ماه 1357 بعد از موافقت و حمایت آیه الله شریعتمداری اعلام گردید.(2)
در همین جا باید گفته شود که آقای مهندس حسن شریعتمداری یکی از فعالین تأثیر گذار در حزب بوده و معلوم نیست نویسندهء کتاب نیمهء پنهان ، آقای اصغر حیدری ، که ذکر هر مطلبی را که در راستای وظیفهء ارجاعی به وی ضروری و مفید تشخیص داده ، حتی به عنوان یک گزارش تلفنی ، آنرا نقل کرده است به چه دلیلی در بارهء آقای مهندس حسن شریعتمداری و نقش وی در رابطه با هیأت موسس حزب ، سکوت اختیار کرده است؟
هیأت موسس حزب تهیهء مرامنامهء موقت را به آقای سید هادی خسروشاهی واگذار نمود به این امید که با تشکیل اولین کنگرهء رسمی حزب ، مورد مداقهء و بررسی قرار گرفته و شکل نهائی خود را بیابد.
آنچه که پیش بینی آن دربارهء تغییرات طرح مرامنامه ء حزب در اولین کنگرهء قطعی به نظر می رسید ، این نکات بودند:
الف – هیچ یک از افراد موسس ، تردید نداشتند که نظام شاهنشاهی تا آنجا قانون اساسی مشروطه را لگدمال کرده و تا آنجا با اراده ای قوی بر نقض حقوق اساسی ملت پای فشرده و تا آنجا به دامان کشور های بیگانه در غلطیده و منافع و بقاء خود را با منافع آنان گره زده است که راه هر گونه اصلاح و باز گشت به دامان ملت را بر روی خود بسته بود.
ب – اکثریت اعضای هیأت موسس ، بر حق تعیین سرنوشت مردم به وسیلهء خود مردم ، اعتقاد راسخ داشتند و آنرا یکی از اهداف تغییر ناپذیرمبارزاتی خود قلمداد می کردند .
ج – جملگی اعضای هیأت موسسین بر استقلال ویکپارچگی و تمامیت ارضی کشور و حاکمیت ملی ایران باور داشتند. پیروی اکثریت هیأت موسس از راه مصدق و تأسی به تفکرات آیه الله العظمی شریعتمداری از یک سو و عملکرد سیاسی گذشتهء آنان موید باور آنان بر این مسائل بود. وابستگی فکری سید هادی خسرو شاهی به راه و رسم « فدائیان اسلام » که چندین ترور و از جمله ترورمرحوم دکتر سید حسین فاطمی ، وزیر خارجهء دولت دکتر مصدق را در پروندهء مبارزاتی خود دارند و سپس با قرار گرفتن سازمان فدائیان اسلام در جبههء ضد آزادی و استقلال کشور که جبهه ای بود متشکل از عوامل دربار ، آیه الله کاشانی و عقبهء سیاسی و مذهبی او ، عوامل بریده از نهضت ملی ایران مانند دکتر مظفر بقائی و حسین مکی که در برابرجبههء استقلال و آزادی و سربلندی مردم ، به رهبری زنده یاد دکتر محمد مصدق ، رهبر فرزانهء نهضت ملی ایران ، نقطهء سیاه دیگری در پروندهء خود به جا گذاشتند ، و با اینکه تفکر آنان نسبت به « امت مسلمان » و جایگزین کردن آن با « ملت ایران » گاهی « منافع ملی ایران » را مورد تهدید قرار بدهد ، با این حال ، باز نمی تواند شائبه ای در اعتقاد آنان به استقلال و حاکمیت ملی ایران و تمامیت ارضی کشور ایجاد نماید. بنابراین بدون هیچگونه تردیدی باید گفت ، در کنگره ای که می بایستی مرامنامهء حزب و دیگر ارکان آنرا تصویب و تعیین می نمود ، تکیه بر اصول بالا ، از محور های اساسی و مهم آن مرامنامه محسوب می گردید.
د – تا آنجا که اطلاع هست اکثر اعضای هیأت موسس علیرغم شیوهء غیر دمکراتیک انتخاب نام نظام جدید سیاسی ایران که به وسیلهء آیه الله خمینی صورت گرفت ، در رفراندم تعیین نوع نظام سیاسی جدید، به جمهوری اسلامی ایران رأی مثبت داده اند.
نکات بالا ، نکاتی بودند که مسلما" در مرامنامه ای که بوسیلهء کنگرهء حزب مورد بحث قرار می گرفت، جای ویژه ای می داشتند.
در برابر آنچه که بطور حتم جزء مرامنامهء حزب قرار می گرفت نکاتی نیز بطور قطع از سوی کنگره « رد » می شد و مبارزه علیه آنها جزء وظائف مبارزاتی اعضاء قرار می گرفتند . از جمله آن نکات عبارت بودند :
الف – در ادارهء حزب و همچنین سیستم نظام حقوقی کشور ، هیچ اراده ای حتی ارادهء « ولی فقیه » جای « خرد جمعی » را نخواهد گرفت .
ب – هیچ نظریه ای جایگزین حاکمیت قانون نخواهد شد حتی « فتاوی » بزرگترین مراجع عظام و یا « حکم حکومتی » « ولی فقیه » جای قانون را نخواهد گرفت . به عبارت دیگر در ادارهء امور حزب و ادارهء امور کشور مشورت بصورت یک امر دائمی « آری » اما بحث « اطاعت » هرگز !
این دو نکته حد اقل آن چیز هائی بودند که حزب نه تنها به آنها تن نمی داد بلکه علیه آن مبارزه هم می کرد.
بنا بر این و با توجه به محتوای نظری حزب ، اکنون حزب خلق مسلمان ایران آماده شده بود که در کنار دیگر سازمان های ملی و آحاد افراد کشور با تلاشهای شبانه روزی دراستقرار روابط دمکراتیک وایجاد آبادانی و پیشرفت کشور و محو آثاراستبداد و ویرانه های بیادگار ماندهء از زمان نظام شاهنشاهی در عرصه های سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی سهم خود را ایفا نماید.
اما متأسفانه و باز صد بار متأسفانه ، هنوز خون شهدای راه آزادی وطن خشک نشده بود، و در حالی که هنوز مردم ما شیرینی سقوط یک نظام فاسد و مستبد را مزه مزه می کردند دیدند که بار دیگر تمامی آن مظاهر بی قانونی و پایمال کردن حقوق شهروندی و شکستن قلم ها و دوختن دهن ها که درتمام سالهای حاکمیت نظام شاهنشاهی تجربه کرده بودند ، با تمام قامت و بار دیگر خود را در معرض تماشای مردم ایران و جهان قرار می دهد .
مبارزه با قانون شکنی و نقض حقوق شهروندی اما ، اکنون و پس از فروپاشی نظام شاهنشاهی به مراتب سخت تر از دوران قبل از بیست و دوم بهمن ماه 1357 بود ، زیرا در این مرحله از مبارزه ، اتهامات و بر چسب ها از نوع دیگری بودند. اگر کسی می گفت که متهمین به جرم و جنایتی که در دوران نظام شاهنشاهی مرتکب شده اند باید با رعایت حقوق شهروندی و دردادگاه های علنی و عادلانه محاکه شده و بتو انند با تکیه بر تمام حقوق شهروندی ، از خود دفاع نمایند ، به طرفداری از نظام فرو ریخته شاهنشاهی متهم می شد.
اگر کسانی می خواستند از حقوق بنیادین و اساسی خود بهره بگیرند و به تشکیل احزاب و یا اجتماعات و یا سندیکا ها اقدام نمایند ، متهم می شدند که اینان قصد دارند در صفوف انقلاب شکاف بوجود آورند.
آقای صادق خلخالی که نمایندگی تام الاختیار آیه الله خمینی برای دستگیری اشخاص مخالف و بعد، به اصطلاح محاکمه آنها و سپس اجرای احکام آن را به عهده داشت در مقاله ای که در بارهء حزب جدیدالتأسیس خلق مسلمان نوشته است ، به تمامی ، فضای سیاسی و چگونگی مقابله با مخالفین نظری حکام جدید را به نمایش می گذارد.
آقای خلخالی در مقاله ای با عنوان « بهانه ها را از دست خائنان باید گرفت » نوشت :« جمهوری اسلامی و یا جمهوری خلق مسلمان ایران ! امام خمینی می فرمایند : جمهوری اسلامی نه کم و نه زیاد. حضرت آیه الله العظمی شریعتمداری می فرمایند : مقلدین من در حزب جمهوری خلق مسلمان ثبت نام کنند . افراد بی شماری از اقشار مختلف ، از شهر ها و دهات سوال می کنند که این دو عنوان از نظر محتوی چه فرق دارد؟ جمهوری اسلامی که مورد توجه امام است ، مگر نمی خواهد به درد روز افزون ملت مسلمان ایران و یا به اصطلاح خلق مسلمان ایران توجه داشته باشد؟ اصلا" مگر استقرار جمهوری اسلامی نه برای اینست که آثار طاغوتی از میان ملت برداشته شود و بار سنگین و طاقت فرسائی که بر دوش ملت ستمدیده و طبقات زحمتکش گذاشته شده از میان برود؟... خلاصه در یک کلام ، مشکلات امروزی ما که در دوران دودمان ننگین پهلوی در جامعهء ما رسوخ کرده و مانند تار و پود شیطانی همه زوایای مرز و بوم را گرفته ، از میان برداشته شود تا همگان در آسایش و برادر وار مانند صدر اسلام ان شاء الله زندگی پر از مهر و شفقت را کنار هم و با هم در غم و شادی ادامه دهند.. » (3)
آقای خلخالی اضافه می کند : « عنوان کردن دو حزب در میان جامعه ما و با در نظر گرفتن بحران ها و بهانه ها که به دست اشخاص غرض ورز می افتد ، به هیچ وجه صلاح و مصلحت رهبران و جامعه اسلامی ما نیست. مخصوصا" از طرف زعمای روحانیت چون پر واضح است که حضرت مستطاب آیه الله العظمی شریعتمداری کاملا" « حسن نیت » دارند ، ولی همین دو حزب درست کردن این معنی را به ما می فهماند که میان رهبران اختلاف نظر وجود دارد و از همین عنوان است که شکست خورده ها استفاده می کنند و شروع می کنند در زیر علم حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان سینه زدن یعنی محالفت خود را با عنوان کردن این حزب و تحت لوای آن اعلام کنند. کما اینکه حالیه در بعضی از نواخی دیده شده طرفداران حزب منحله رستاخیز و جاوید شاه گویان و یا ساواکی های شناخته شده با گرایش به طرف حزب جمهوری خلق مسلمان ایران در واقع با اصل جمهوری اسلامی می خواهند مخالفت کنند. البته نا گفته نماند آنها که می خواهند به مقصد شیطانی خود برسند ولو به قیمت برباد دادن آبروی روحانیت و به نابودی کشاندن آن.» ( تأکید ها ، از حسین منتظر حقیقی است )
آقای خلخالی در پایان پیشنهاد می کند : « حضرات آیات خود پیش قدم شوند ، کما اینکه در رفراندم پیشقدم شدند و اعلام نمودند که به غیر از جمهوری اسلامی به هیچ عنوان دیگری رأی نخواهند داد و بدین وسیله اعلام دارند که هدف یکی است و جمهوری اسلامی مورد توجه همگان می باشد تا از این رهگذر بهانه های بهانه جویان و نقشه های خائنانه آنها نقش بر آب شود و اختلاف زدوده شود و ملت یک پارچه و با اتحاد و همبستگی کامل به پیش رود و جامعه نوین اسلامی را در منطقه خاورمیانه پیاده کند.» (4)
من مخصوصا" بخش زیادی از نوشتهء آقای خلخالی را نقل کردم برای اینکه چند نکته با اهمیت را که در آن وجود دارد نشان دهم.
اول دقت نظر کسی که « به فرمان حضرت امام خمینی در مسند حاکم شرع در دادگاه های انقلاب اسلامی خدمت می کرد » (5) بسیار جالب است. او تفاوت میان یک نظام سیاسی که آیه الله خمینی نام آنرا « جمهوری اسلامی » تعیین کردند با یک حزب سیاسی که موسسین آن ، نام « خلق مسلمان » را را بر آن نهاده و مورد تأیید آیه الله شریعتمداری نیز قرار گرفته ا ست ، یا نمی داند و یا تعمدا" خود را به تجاهل می زند که بتواند به تحریک احساسات مردمی بپردازد که در آن مقطع ، هنوزگرفتار شور انقلابی اند. در هر دو حالت موضعگیری این چنینی آقای خلخالی ، نوید تولد فاجعه ای بزرگ در نظام جدید جمهوری اسلامی ایران است. زیرا کسی که با حکم آیه الله خمینی بر جان و مال و نوامیس مردم مسلط شده است یا دروغ می گوید که تفاوت میان یک نظام سیاسی و یک حزب سیاسی را نمی داند و یا آگاهی او از مسائل سیاسی و اجتماعی در چنین سطح نازلی قرار دارد که اصولا" شایستگی داشتن آن همه اختیارات وسیع را ندارد . در هر دو حالت ، موضع اتخاذ شده به وسیلهء آقای خلخالی بیانگر آغاز یک فاجعهء بزرگ و عمیق اجتماعی است که متأسفانه تا به امروز ادامه یافته و مسولین حکومتی یا دروغ می گویند و یا انتخابشان براساس اصل « شایسته سالاری » نمی باشد.
دوم این که موضعگیری آقای خلخالی علیه مخالفین نظری و سیاسی حکام جدید با « برچسب و اتهام » همراه می شود که می گوید « … و از همین عنوان است که شکست خورده ها استفاده می کنند و شروع می کنند در زیر علم حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان سینه زدن یعنی مخالفت خود را با عنوان کردن این حزب و تحت لوای آن اعلام کنند. کما اینکه حالیه در بعضی از نواخی دیده شده طرفداران حزب منحله رستاخیز و جاوید شاه گویان و یا ساواکی های شناخته شده با گرایش به طرف حزب جمهوری خلق مسلمان ایران در واقع با اصل جمهوری اسلامی می خواهند مخالفت کنند….»
شیوهء بر چسب زنی بر مردمی که یا با آگاهی شخصی و یا با پیروی از نظر مرجع تقلید خود به سوی یک حزب سیاسی روی آورده اند ، متأسفانه به شیوهء « مرضیهء » نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده است که طی سی و دو سال عمر آن، مستمرا" توسط همهء مقامات از صدر تا ذیل و بدون استثناء پی گرفته شده است.
مرحوم آیه الله خمینی ، مخالفین نظری خود را گاهی « مخالفین با اسلام » معرفی می کردند وگاهی آنها را ، عوامل « شیطان بزرگ » می نامیدند و امروز نیز همگان آگاهند که مقامات حکومتی از رهبر جمهوری اسلامی گرفته تا دیگر مسولین و کارگزاران وی ،مخالفین و معترضین به عملکرد های غیر قانونی حاکمیت را ، به « عوامل فتنه و فریب خوردگان دشمنان خارجی و اشخاص بی بصیرت »، مفتخر می نمایند و بدین ترتیب ملاحظه می گردد که شیوه هائی که برای حذف مخالفین سیاسی در نظام جمهوری اسلامی بکار رفته از روزهای بعد از 22 بهمن ماه 1357 تا به امروز یکی است با این تفاوت که بیشتر کسانی که « امروز» به در یافت این مدال ها مفتخر می شوند ، همکاران و همراهان « دیروزی» حکومتگران بوده اند.
حکام جدید جمهوری اسلامی از ابتدا کوشش کردند از تمامی ظرفیت های خود برای به انحراف کشاندن بستر های مبارزاتی مردم استفاده نمایند. از جمله ظرفیت ها ، یکی نیز حجه الاسلام آقای سید هادی خسروشاهی است که با آیه الله شریعتمداری رابطهء دیرینه داشته و با بسیاری از حاکمین جدید از درون « حجره » های مدارس علمیه درقم ، آشنائی قبلی داشته و اکنون در هیأت موسس حزب خلق مسلمان حضور پیدا کرده است ، بهره می گیرند تا بتوانند از ایجاد و رشد یک حزب سیاسی که دیدگاه های آن ، با دیدگاه های آیه الله خمینی و افراد « مطیع » ایشان متفاوت است ، جلوگیری نمایند .
آقای حجه الاسلام سید هادی خسرو شاهی علاوه از اینکه در تنظیم مرامنامهء حزب کوشش کرد تا در واقع نظرات و دیدگاه های حزب جمهوری اسلامی را در مرامنامهء حزب خلق مسلمان بگنجاند ، همچنین تلاش نمود قبل از اینکه حزب ، کنگره خود را تشکیل داده ، پیش نویس مرامنامه را اصلاح و نهائی ساخته و ارکان حزبی را سامان دهد و قبل از اینکه حزب ، هدف های کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت خود را ترسیم نماید ، بدون گفتگو با مسولان حزبی و بنا به گفتهء خود، با مرحوم آیه الله شریعتمداری تماس می گیرد تا زمینهء « ائتلاف » میان دو حزب جمهوری اسلامی و حزب خلق مسلمان را فراهم آورد با اینکه او شخصا" طی مصاحبه ای چنین می گوید :
« حزب ما معتقد به رهبری دسته جمعی است و این هیچ منافاتی با اختیارات مرجعیت شیعه ندارد، ما رهبری انقلاب را قبول داریم و مرجعیت شیعه را ما فوق همه می دانیم . هیچ مرجعی حزب ما را رهبری نمی کند بلکه کمیته مرکزی افکار و آراء خود را ابراز می کند . ...»(6) با توجه به این نکته معلوم نیست چرا وی بدون اطلاع هیأت موسس حزب ، به اقدامی دست می زند که همانطور که قبلا" گفته شد ، پیش از آن بایست بسیاری کار های مهم و اساسی دیگر ، انجام گیرد او می گوید : « ... من برای ایجاد وحدت بین گروه ها و احزاب اسلامی با حضرت آیه الله العظمی شریعتمداری مذاکره کردم و به معظم له پیشنهاد دادم که حزب خلق مسلمان برای جلوگیری از هر گونه اختلاف و دو دستگی با حزب جمهوری اسلامی و سازمانهای دیگر ائتلاف کند و معظم له با حسن نیت تمام نظریه « ائتلاف » و نه « ادغام » را مورد تأئید قرار دادند و من همین نکته را با حجج اسلام آقایان سید عبدالکریم موسوی ، دکتر محمد حسین بهشتی و دکتر جواد با هنر در میان گذاشتم تا اقداماتی در این زمینه به عمل آید و به جای 57 گروه ، سازمان و انجمن و حزب اسلامی ، دو یا چند حزب نیرومند اسلامی موتلف به وجود آید....» (7)
سخنان آقای خسروشاهی مانند نظریات آقای صادق خلخالی که در بیانیهء « بهانه ها را از دست خائنان باید گرفت » آمده است ، حکایت از درک عقب مانده این حضرت از ضرورت « احزاب » در « جامعهء مدنی » و نقش آنها در سازماندهی « توده ها » و « مردم » و به این ترتیب نقش فعال « مردم » به عنوان « متولیان » اصلی جامعه دارد.
ایشان نه خواستند توجه کنند که ائتلاف میان دو جریانی صورت می گیرد که هر کدام دارای برنامه های کوتاه مدت ، میان مدت و دراز مدت باشند و در هنگام ائتلاف ، طرفین ائتلاف ، توافق می کنند تا بخشی از آن برنامه ها ، در دستور کار مشترک آنها قرار گیرد. چگونه ممکن است ائتلاف میان دو و یا چند جریان سیاسی که همهء آنها دوران جنینی خود را طی می کنند ، هنوز مرامنامهء آنها نهائی نشده است ، هنوز برنامه های کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت آنها شکل نگرفته است ، هنوز اشخاص گفتگو کنندهء آنها معین نشده است ، بحث « ائتلاف » را در میان آنان مطرح کرد ؟ علاوه از آنها ، ائتلاف میان دو جریانی که از قبل مشخص است که یکی باورمند به حکومتگری مبتنی بر « خرد جمعی » است و دیگری « مردم » را به « اطاعت » و « بیعت » از« رهبری » دعوت می کند، چگونه میسر است؟ حزب خلق مسلمان که « حکومت مبتنی بر ولایت فقیه » را « استبداد دینی » می داند با حزبی که در صدد « استقرار حکومت مبتنی بر ولایت فقیه » می باشد ،چگونه می توانند با یکدیگر « ائتلاف » نمایند؟ چگونه ممکن است گفتگو در بارهء ائتلاف میان دو جریانی که یک طرف آن معتقد به « حاکمیت قانون مصوب نمایندگان مردم » در جامعه است و طرف دیگرخود را « مکلف » به پیروی از « فتوا » و « حکم حکومتی » و« قوانین شرعی » که از پیش تعیین شده است ، می داند ، امری ، قابل تحقق باشد؟
ما نباید فراموش کنیم که آیه الله خمینی بر این باور بود که چون اسلام قوانین جزائی و اجتماعی دارد، پس باید حکومتی داشته باشد که در نقش قوهء مجریه ، احکام خدا را که رسول اکرم (ص)آورده اجرا کند . « .... در زمان رسول اکرم (ص) اینطور نبود که فقط قانون را بیان و ابلاغ کنند، بلکه آنرا اجرا میکردند. رسول الله (ص) مجری قانون بود، مثلا" قوانین جزائی را اجرا میکرد، دست سارق را میبرید ، حد میزد ، رجم میکرد. خلیفه هم برای این امور است. خلیفه قانونگزار نیست. خلیفه برای این است که احکام خدا را که رسول اکرم (ص) آورده اجرا کند.....» (8)
با توجه به مسائل فوق و اینکه هیچ یک از مقدماتی که « ائتلاف و نه ادغام » نیازمند آنست ، فراهم نبود و با توجه به شناختی که اعضای هیأت موسس حزب از بازیگران صحنهء سیاسی آن زمان داشتند ، هیأت موسس حزب خلق مسلمان ، تلاشهای حجه الاسلام سید هادی خسروشاهی را در جهت به انحراف کشاندن حزب در مسیری غیر دمکراتیک و غیر مردمی ارزیابی کرده ، شخص حجه الاسلام آقای سید هادی خسروشاهی را عامل نفوذی حزب جمهوری اسلامی در میان موسسین حزب خلق مسلمان تشخیص داده ، تصمیم به اخراج او گرفت.
این تصمیم در تاریخ 16.5.1358 طی مصاحبه ای که مرحوم دکتر احمد علیزاده ، دبیر کل و حسین منتظر حقیقی مسول تشکیلات حزب با خبرنگاران برگزار کردند ، رسما" اعلام گردید و وی رسما" ار حزب اخراج شد. طبیعی بود که از آن تاریخ به بعد ، هر تماس ایشان با نهاد ها و یا با افراد مختلف به عنوان نماینده حزب خلق مسلمان ، فاقد اعتبارقانونی بوده است .
البته تلاشهای حجه الاسلام آقای سید هادی خسروشاهی برای به انحراف کشاندن و سپس انحلال حزب خلق مسلمان از سوی مسولین حزب جمهوری اسلامی که از قدرت سیاسی برخوردار بودند ، بدون پاسخ نماند . پاداش خوش رقصی های ایشان ، با صدور« حکمی » که برای او به عنوان یک مأمور دیپلماتیک به واتیکان و سپس به کشور مصر صادر گردید ، داده شد . میزان موفقیت وی در مأموریت های محوله را اما باید از زبان همکار وی ، آقای حسین علیزاده ، دیپلمات سابق جمهوری اسلامی ایران در هلسینکی ، که در 21 مهر ماه 1389 انتشار یافته و در لینک زیر آمده است ، مشخص ساخت . (9)
به هرحال ، نویسندهء این سطور تلاشهای آقایان حجج اسلام خلخالی و سید هادی خسروشاهی را صرفنظر از استدلالهای بی پایه و اساسی که مطرح می کنند ، در راستای باور نداشتن طیف حکومتگران جدید نظام سیاسی به « نظام تحزب » در شرائط جدید و مخالفت مشارکت واقعی « مردم » در سرنوشت کشور ارزیابی می کند.
گفتهء آیه الله هاشمی رفسنجانی در بارهء حزب خلق مسلمان که با « بر چسب قومگرائی » به حزب همراه است ،تأئید دیگری بر نظریه فوق و تلاش در راستای سنگ اندازی و تحریک احساسات علیه روند نظام « تحزب » در سیستم سیاسی جدید ایران است.
وی می گوید : « تأسیس « حزب جمهوری اسلامی» خیلی صدا کرد، دیگران به فکر افتادند که در مقابل آن تشکلهائی به وجود آورند ، از جمله « حزب خلق مسلمان » را درست کردند.
این حزب که به اتکاء اعتبار و پشتیبانی آیت الله [ سید کاظم ] شریعتمداری (10) راه اندازی شده بود ، با تأسیس دفتر مرکزی خود در تهران و تبریز ، فعالیت خود را [ در تاریخ 22 اسفند 1357 ]، آغاز کرد. در آن روزها گفته می شد که موسسان این حزب – سیدصدرالین بلاغی ، سید غلامرضا سعیدی ، سید هادی خسروشاهی و برخی دیگر بودند – گفته اند « حزب خلق مسلمان » ، استراتژی و تاکتیک های متفاوت با احزاب دیگر خواهد داشت و در اتخاذ روشهای عملی ، نقطه نظرات آقای شریعتمداری را ملاک عمل قرار می دهند.
بعد ها عملکرد منفی این حزب ، به ویژه در بحث « قومیت ها و قوم گرائی » (11) و نیز « ضدیت » با حزب جمهوری اسلامی که « مطیع » امام بود ، راه آنها را از مسیر انقلاب و امام جدا کرد ، به طوری که حتی « مردم » غیرتمند تبریز هم ، آنها را در مسیری که می رفتند ، همراهی نکردند.( تأکید از حسین منتظر حقیقی است )
در این ایام به جز این دو حزب ، تقریبا" بیش از چهل حزب و جمعیت تازه ، اعلام موجودیت کردند و برخی از احزاب نیز که در رژیم شاه مخفی بودند و یا سرکوب شده بودند ، فعالیت علنی خود را علنی ساختند. هرچند که بعد ها اکثر این احزاب و جمعیت ها ، یا غیر فعال و منفعل شدند و یا به احزاب بزرگتر پیوستند و عملا" نامی و نشانی از آنها ، بر جای نماند.» (12)( تأکید ها از حسین منتظر حقیقی است )
سخنان آقای هاشمی رفسنجانی نمونهء کوچکی از « سیاست برچسب زنی » ،« اشاعهء دروغ » بمنظور « حذف » رقبای سیاسی خود می باشد که در سی و دو سال عمر جمهوری اسلامی به خصوص با فتوای کذائی آیه الله خمینی که برای حفظ نظام (13) ، حرمت را از روی دروغ گفتن ، جاسوسی کردن و شراب خوردن برداشته اند، روند تکاملی خود را طی کرده و امروزه همه شاهدیم که فرزند خلف این اندیشه ، آقای دکتر محمود احمدی نژاد در کرسی ریاست جمهوری این نظام با تکیه به فتوای آیه الله خمینی به رتق و فتق امور مشغول است و برای دروغ گفتن ، هیچ حد و مرزی را به رسمیت نمی شناسد !!
دروغ آشکار آیه الله رفسنجانی در بارهء گرایش حزب خلق مسلمان که مورد حمایت آیه الله شریعتمداری بود به « قومیت ها و قوم گرائی » ، زمانی مطرح شد که ایشان همراه هیأتی از سوی شورای انقلاب نزد آیه الله شریعتمداری در شهر قم رفته تا با کمک وی به آشوب ها و غائله ای که عوامل حکومتگران جدید در آذربایجان ایجاد کرده بودند ، سر وسامانی داده شود.
در آن ملاقات ، عاملین اصلی نا ارامی های منطقه ، استاندارآذربایجان شرقی ، امام جمعه تبریز ، مسول سازمان رادیو و تلویزیون آذربایجان - مرکز تبریز و بالاخره رئیس دادگاه انقلاب تبریز تشخیص داده شده و قرار براین شد که اقداماتی در جهت تعویض آنان صورت گیرد.
آقای هاشمی رفسنجانی از این توافق ها نا راضی بود و لذا پس از پایان جلسه دریک مصاحبهء مطبوعاتی به عنوان اینکه می خواهد نتیجهء مذاکرات هیأت اعزامی از سوی شورای انقلاب به قم را به اطلاع عموم برساند ، به دروغ می گوید که حضرت آیه الله شریعتمداری محرک اصلی نا آرامی های آذربایجان هستند و انگیزه ایشان از این تحریکات نیز « سهم خواهی » است . به این معنی که ایشان می گویند انتصابات مقام های کلیدی در آذربایجان و رتق و فتق امور آن سامان ، باید با موافقت اینجانب صورت گیرد.
این اظهارات سراسر دروغ آقای رفسنجانی که در کتاب خاطرات ایشان نیز تکرار شده است باعث گردید که آیه الله شریعتمداری ، یک روز پس از مذاکرات هیأت نمایندگی شورای انقلاب با ایشان ، طی تلگرافی به آقای مهندس بازرگان ، شکست مذاکرات قم را اعلام کرده و نسبت به حوادث تبریز از خود سلب مسولیت نماید.
آیه الله شریعتمداری در پاسخ به حضرات آقایان علمای اعلام و حجج شیراز ، اصفهان و جهرم ( دامت افاضاتهم) چنین می گویند « ... افرادی از شورای انقلاب روز جمعه گذشته به منزل ما آمد و توافق هائی در نحوهء عمل نسبت به آذربایجان حاصل شد. ولی برخلاف انتظار و بر خلاف قرارداد و توافقی که آقایان شورای انقلاب به عمل آوردند نمی دانم چه قصدی و چه دستی در کار بود که اجرا نگردید ، بلکه کارهائی کردند و حرف هائی زدند که مخالف توافق و قرار داد بود. لذا به جناب آقای مهندس بازرگان تلگراف کردم و مراتب را به اطلاع رساندم و از خود سلب مسولیت نمودم .
ایشان جواب تلگراف را دادند و اعلام داشتند که قرار به قوت خود باقی است و هیچ تخلفی نخواهد شد، اما مع الاسف نقشه های دور از عقل و حزم که حاکی از عدم شناخت صحیح منطقه است تبریز را به خاک و خون کشید . پس از این فاجعه و مصیبت هیچ مناسبتی نمی بینم که در جریانات تبریز دخالت کنم و چنان که به آقای مهندس بازرگان طی تلگراف اعلام داشته ام تمام مسولیت ها و عواقب وخیم به عهدهء خود آقایان است و دیگر دخالت اینجانب به هیچ وجه موردی ندارد ...» (14) ( تأکید ها از حسین منتظر حقیقی است )
اتهام گرایش حزب خلق مسلمان به « قومیت ها و قوم گرائی » در حالی از سوی آقای رفسنجانی ، مطرح گردید که نه در پیش نویس مرامنامهء حزب ، اشاره ای به چنین موضوعی شده بود و نه هیچ یک از مسولین حزبی اظهار نظری در این باره داشته اند ، و نه مطلبی در این باره در نشریه ارگان انعکاس یافته بود. این برچسبی بود که در آن مقطع تاریخی بایستی به حزب خلق مسلمان وارد می شد تا « توجیهی » برای سرکوب وحشیانه آن فراهم می گردید.
از آن تاریخ تا به امروز نیز به جز برخی نوشته ها و یا اظهار نظر ها ی مغشوش و انسجام نیافته ای که بوسیلهء آقای مهندس حسن شریعتمداری البته آنهم به عنوان نظر شخصی و نه نقطه نظر های حزب ، بیان داشته است که نقد برخی ازآن اظهار نظر ها ، زیر عنوان ناسازگاری کشور مداری با قومگرائی ، اثر پیوند ، در لینک زیر قابل دسترسی است ( 15)
در نامهء آیه الله شریعتمداری به علمای شیراز ، اصفهان و جهرم ، به نکتهء بسیار مهمی اشاره شده است . ایشان گفته اند که «... ولی برخلاف انتظار و بر خلاف قرارداد و توافقی که آقایان شورای انقلاب به عمل آوردند نمی دانم چه قصدی و چه دستی در کار بود که اجرا نگردید...».(16)
اگر در هنگامی که آیه الله شریعتمداری نامهء فوق را برای آن حضرات می نوشتند « قصد ها و دستها » ئی که در کار بودند تا مذاکرات در مسیر طبیعی خود پیش نرود ، مشخص نبود ، گذشت زمان اما پرده از روی « قصد ها » برداشت و « دستها » را آشکار ساخت . آیا « دستها » و « قصد هائی » که جنبش انقلابی ایران را که پیروزی « گل » بر « تفنگ » بود ، به این سرنوشت شوم برای مردم ایران تبدیل کرده است ، جز « دستها » و« قصد های » حکومتگران جمهوری اسلامی ، از ابتدا تا به امروز ، « دستها » و « قصد های » کسان دیگری نیز بوده است ؟ مگر انحصار طلبی ، باز تولید استبداد سیاسی ، حکومت فردی ولی فقیه ، از بین بردن انتخابات آزاد ، نقض مداوم اصول قانون اساسی ، شکستن قلم ها ، تعطیلی فله ای روزنامه ها ، فیلترینگ سایت های اینترنتی ، قتل ها و اعدام ها و پرکردن زندان ها ، جز بوسیلهء مقامات رده های مختلف این نظام ، با « دستها » و « قصد های » کسان دیگری انجام شده است؟
گذشت زمان نشان داد که حکومتگران جمهوری اسلامی ، مبنای کار سیاسی خود را بسیار آگاهانه بر دروغ استوار ساخته اند. نه به استقرار روابط دمکراتیک باور داشته و دارند ، نه به حق تعین سرنوشت مردم به وسیلهء خود آنان اعتقاد داشته و دارند ، نه به آزادی مطبوعات ارج می نهادند ومی نهند ، نه مردم را بالغ و شایستهء دخالت در امور خود می شناخته و می شناسند و نه به نظام حزبی در کشور علاقه ای داشته و دارند . آنچه که در تأئید مسائل فوق ابراز کرده اند ، سریال هائی از دروغ بوده است که به مردم ایران و جهان عرضه کرده اند.
گذشت زمان نشان داد که آیه الله محمد تقی مصباح یزدی ، بر خلاف بسیاری از دست اندرکاران نظام جمهوری اسلامی ، مانند آیه الله مرتضی مقتدائی که می گوید « امام بحث حکومت اسلامی را از همان ابتدای انقلاب کنار گذاشتند و جمهوری اسلامی را مطرح کردند » ( 17) و مدام از مردم و حقوق قانونی و انسانی آنان سخن می رانند ، که هیچ واقعیتی ندارد و مردم ایران و جهان هر روزه شاهد آن هستند ، به کرات گفته و اکنون نیز می گوید که آیه الله خمینی به « جمهوری » باور نداشته بلکه بنا بر« مصالحی » ، پیشنهاد « جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد » را مطرح ساخت. بنا به گفتهء آیه الله مصباح یزدی ، آیه الله خمینی به نظام « حکومت اسلامی » عمیقا" باور داشته و آنرا از ملت ایران ، مخفی می کرده است .
به نظر من ، نظرات آقای مصباح یزدی می تواند مورد تأئید قرار گیرد. زیرا تمام آنچه که « دستها » و قصد های » مقامات مختلف جمهوری اسلام ، از « ملت » ایران سلب کرده و در بالا به آنها اشاره گردید ، جملگی از لوازم « جمهوریت » نظام است و « جمهوری اسلامی » ، منهای این لوازم ، چیزی بیشتر از « حکومت اسلامی » نیست.
حکومتگران پیرو آیه الله خمینی ، آن بخش از ملت ایران را « مردم » می دانند که حاضرند درپناه سپر امنیتی حاکمیت ، تیغ بر روی هموطنان خود بکشند . آن بخش از ملت ایران ،« مردم » هستند که دیروز و در جریان خود ساختهء غائلهء تبریز ، از دیگر شهر های کشور روانهء تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان شدند ، تا « مردم » آن سامان را به خاک و خون بکشند و امروز همان بخش از « مردم » و باز هم در سپر امنیتی حکومت جمهوری اسلامی به بخش دیگر ملت که خواهان حقوق قانونی خود هستند و در شهر های مختلف کشور زندگی می کنند ، هجوم برده ، می زنند ، می کشند ، تجاوز می کنند .از میان همین « مردم » مورد نظر آیه الله هاشمی رفسنجانی و دیگر حکومتگران ، به خانم فائزه هاشمی رفسجانی اهانت های ناموسی می کنند و آب هم از آب تکان نمی خورد . از نظر مقامات جمهوری اسلامی ، اینها « مردم » هستند .
در ادبیات جمهوری اسلامی ، آن بخش از ملت ایران که خواهان مطالبات قانونی و انسانی خود می باشند ، جزء مردم به حساب نمی آیند . این بخش از ملت، ضد انقلاب هستند ، اینان با همکاری بیگانگان و دشمنان ملت ، به اقدام علیه استقلال و مصالح کشور مشغولند . اگر این بخش از ملت جزء مردم بودند ، اینها نیز می توانستند از بر پائی راهپیمائی های بدون خشونت و غیر مسلحانه ای که قانون اساسی آنرا تجویز کرده است ، بهره مند شده و مسولین انتظامی نیز می بایستی امنیت راهپیمائی آنان را بعهده می گرفتند . اگر این بخش از ملت جزء مردم محسوب می شدند ، اینان نیز باید می توانستند نظرات خود در بارهء مسائل کشورشان را از طریق رسانهء ملی و دیگر رسانه های مکتوب و یا مجازی و رسمی کشور، بیان نموده و از« امنیت بعد از گفتار» نیز برخوردار می شدند .
پس از این همه اقداماتی که حکومتگران در سلب حقوق شهروندی اکثریت مردم ایران انجام داده ، فقر و فحشا و فساد را تا این درجه گسترش داده ، مردم ایران را در میان مردم ملل دیگر دنیا ، تا این درجه خوار و ذلیل نموده که کلمهء ایرانی را با کلمهء تروریست مترادف می خوانند اکنون سوال اینست که آیا واقعا" حکومتگران جمهوری اسلامی ایران خواهان سربلندی مردم ایرانند ؟ آیا باور به حاکمیت قانون دارند ؟ آیا به آزادی مردم ایران اعتقاد دارند ؟ به نظر من مشکل به توان به این سوالات پاسخ مثبت داد . و باز سوال اینست که با این حال ، آیا باز « قصد » کاری که این « دستها » ، مأمور انجام آنهایند مشخص نیست؟ آیا این همه ، « دستها » و « قصد ها » را نمایان نمی سازند ؟ چرا .
اما متأسفانه باید گفت ، تا زمانی که در بر روی این پاشنه ها بچرخد ، وحدت به معنی « همه با من » ، ائتلاف به معنی « انحلال دیگران » ، « خرد جمعی » به معنی « بیعت » ، «تبعیت از قانون » به معنی « پیروی از حکم حکومتی » و بالاخره « حاکمیت قانون » به معنی « حاکمیت ولی فقیه» قلمداد می گردد ، آن« دستها » برای رسیدن به آن« قصد ها » موفقند، قصدهائی که سلب حقوق شهروندی آحاد جامعهء ایران و عقب ماندن از قافلهء تمدن و پیشرفت کمترین بهای آن است .
با آرزوی آنکه این چنین مباد.
ادامه دارد
حسین منتظر حقیقی
11.04.2011
22.01.1390
Fm-jmi@gmx.net
پانویس ها :
1 –
در بخش اول این نوشته ، به دوموضوع کتاب«نیمه پنهان» اشاره کردم. یکی مهاجرت آیه الله شریعتمداری در زمانی که فرقهء دمکرات آذربایجان در تبریز شکل گرفت و دوم مسافرت محمد رضا شاه به تبریز و باز دید او از مدرسهء طالبیه و گفتگوی وی با حجج اسلام آن سامان از جمله مرحوم آیه الله شریعتمداری.
www.ois-iran.com
در بخش دوم به بررسی مواردی از حوادث سالهای بعد از وقایع انجمن های ایالتی و ولایتی پرداختم که حذف یک اندیشه دموکراتیک و جایگزینی اندیشهء باز سازی شدهء حکومت فردی و استبدادی و طبیعتا" در قالب واژه های دینی را هدف قرار داده است.
www.ois-iran.com
بخش سوم نوشتهء خود را که در ادامهء بخش دوم و در راستای نشان دادن چگونگی حذف یک اندیشهء دموکراتیک آنهم با هر شیوه ای از جمله تهمت و برچسب بود ، با فرازی از کتاب « نا گفته ها ، خاطرات شهید حاج مهدی عراقی ، پاریس – پائیز 1978 - 1357 » ، یکی از مشاوران نزدیک آیه الله خمینی ، آغاز کرده وسپس به متن کتاب نیمهء پنهان باز گشتم . زیرا این فراز از کتاب مرحوم حاج مهدی عراقی ، بیانگر تفکر « همه با من » آیه الله خمینی و عدم پایبندی ایشان به رعایت اصول کار جمعی است که با اقدامات غیر بهداشتی همراه می گردد.
www.ois-iran.com
بخش چهارم نوشته خود را به برداشت حضرات از احزاب سیاسی ایران وبطور مشخص حزب خلق مسلمان ایران که موضوع نوشتهء مورخ الدولهء محترم آقای اصغر حیدری در کتاب نیمهء پنهان می باشد ، اختصاص دادم . امید من آنست که این بررسی در کنار بررسی های دیگری که در این عرصه بوسیله ء محققین با شرف و پایبند به اصول امانتداری تهیه شده و یا می شود در اختیار آزادیخواهان ، پژوهشگران و وطن دوستان ایرانی و مسلمان قرار گرفته ، نقاب کریه استبداد دینی حاکم را هر چه بیشتر کنار زده ، نسل های طالب آزادی و اخلاق را ازگرفتار شدن در چنبرهء دروغ و تزویر این دکانداران و فروشندگان متاع دین ، بر حذر دارد.
www.ois-iran.com
2 –
در اولین شمارهء نشریه ارگان رسمی حزب به نام « خلق مسلمان »، متن درخواست هیئت موسس و موافقت آیه الله شریعتمداری چنین گزارش شده است :
بسمه تعالی
« محضر مقدس زعیم عالیقدر حضرت مستطاب آیه الله العظمی شریعتمداری دامت برکاته ، با سلام و تحیت فراوان به عرض عالی می رساند به طوری که خاطر شریف مستحضر است در زمان دیکتاتوری فاسد سلطنتی هیچ گونه امکان فعالیت اجتماعی و سیاسی به طور دسته جمعی و علنی وجود نداشت و خفقان و اختناق بر همه جا و همه کس حکمفرما بود، اکنون که بحمدالله در اثر مبارزات و مجاهدات ملت مسلمان ایران ، رژیم منحوس سرنگون گردیده عناصر فرصت طلب با سوء استفاده از آزادی اسلامی دستجاتی تحت عناوین مختلف تشکیل داده و جوانان را به ایدئولوژی های ضد اسلامی دعوت می کنند. لذا تنی چند از افرادی که در طول دوران استبداد و خفقان رژیم منحوس پهلوی در اثر مبارزات مردانه خود بار ها در زندان و تبعید گرفتار شده و انواع و اقسام شکنجه های روحی و جسمی بر آنها وارد آمده و همواره جلوی زبان و قلمشان گرفته شده است ، تصمیم گرفته اند که در کنار سایر احزاب و جمعیت های موجود اسلامی جمعیتی با مرامنامه پیوست تشکیل دهند و در کار ارشاد جوانان و تأئید کامل جمهوری اسلامی و آگاهی دادن به مردم مسلمان بپردازند.از آنجا که ممکن است تصور شود در جامعه اسلامی وجود یک حزب و یا سازمان کافی است از محضر مقدس آن پیشوای عظیم الشأن استدعا می شود نظر مبارکتان را در این خصوص مرقوم فرمائید.
دوام تأئیدات عالی را از خداوند متعال مسئلت داریم.
از طرف هیئت موسس حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران »
آیت الله شریعتمداری نظر مساعد خود را در مورد تأسیس حزب خلق مسلمان را به شرح ذیل اعلام کرد:
بسمه تعالی
« با توجه به دستورات اسلامی در مورد آزادی های فردی و اجتماعی در یک جامعه اسلامی جای هیچ گونه تردیدی نیست که افراد مسلمان فعال و مومن نیز می توانند با استفاده از فرصت هائی که جمهوری اسلامی ایران در اختیار همگان قرار می دهد با تشکل به فعالیت های خود ادامه دهند و در این راه با احزاب و گروهای اسلامی دیگر نیز همکاری و همفکری کامل و نزدیک داشته باشند که هدف همه آنها خدمت به اسلام و مسلمین است از این جهت تأسیس حزب اسلامی به وسیله آقایان به نام حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران با مرامنامه ارسالی مورد تأئید کامل این جانب می باشد و عضویت در آن حزب و سایر احزاب اسلامی که زیر نظر جامعهء روحانیت فعالیت دارند نه تنها بلامانع بلکه یک وظیفه اسلامی و ملی است. از خداوند متعال توفیق همه احزاب اسلامی را در راه برقراری جمهوری اسلامی خواستار است.
سید کاظم شریعتمداری
22.12.1357 مطابق با 14 ع 2 99 [13] »
جلد سی وپنجم ، نیمهء پنهان ، صفحات 146 - 148
3 –
نیمهء پنهان ، جلد سی و پنجم ، صفحات 157 ، 158 ، 159 به نقل از
روزنامهء اطلاعات ، مورخه 2.2.1358 صفحه 4
4 –
نیمهء پنهان ، جلد سی و پنجم ، نوشتهء اصغر حیدری ، صفخات 157 ، 158 ، 159 به نقل از
روزنامهء اطلاعات ، مورخه 2.2.1358 صفحه
5 –
نیمهء پنهان ، جلد سی و پنجم ، نوشتهء اصغر حیدری ، صفحهء 157
6 –
نیمهء پنهان ، جلد سی و پنجم ، نوشتهء اصغر حیدری ، صفحهء 165
7 –
( صفحات 147 و 148 ، نیمهء پنهان ، نوشتهء اصغر حیدری ، جلد سی و ششم )
8 –
کتاب ولایت فقیه « حکومت اسلامی » امام خمینی مد ظله العالی ، موسسهء انتشارات امیر کبیر با همکاری نمایشگاه کتاب ، قم ، تهران 1357
« گو اینکه قوانین جزائی جمهوری اسلامی که در مجلس قانونگذاری جمهوری اسلامی به تصویب رسیده است حکایت از آن دارد که قوانین جزائی اسلامی نه مدون است و نه قابلیت پاسخگوئی به نیاز های جوامع قرن بیستم و یا قرن بیست و یکمی را دارد و به همین دلیل ، نمایندگان مجلس کوشش کرده اند که قوانینی را تصویب نمایند که با نیاز های روز جامعه خوانائی داشته باشد و چون خواسته اند به این مجموعه قوانین ، پسوند اسلامی بزنند ، لذا تا کنون این مصوبات به عنوان «اجرای آزمایشی »، در دستور کار وزارت دادگستری و قوهء قضائیه قرار گرفته ، و هر بارو در پایان مهلت اعتبارآن ، برای بار دیگر ، اما باز هم « با قید اجرای آزمایشی » اعتبار آن ، مورد تأئید مجلس قرار گرفته است . این خود نشان دهندهء آن است که تکیه آیه الله خمینی بر روی قوانین جزائی اسلامی که رسول اکرم (ص) از جانب خدا آورده است و استقرار « حکومت اسلامی » ، جهت اجرای آن قوانین را ایجاب می کرده است مبنای منطقی و صحیحی برای آن نتیجه گیری نبوده و نیست که جای بحث آن در این نوشتار نیست.» ( این توضیح از حسین منتظر حقیقی است )
برای اطلاع بیشتر می توان به این مقاله مراجعه کرد« ...تا این که پس از سالها تمدید اجرای «آزمایشی»، در سال 1386سرانجام پس از برگزاری شصت و دو نشست در قوه قضاییه (از اول خرداد سال 1385 تا نهم خرداد سال 1386) کلیات اصلاح قانون مجازات اسلامی مورد تصویب مسوولان عالی قضایی قرار گرفت و لایحه جدید قانون مجازات اسلامی از سوی رئیس وقت قوه قضاییه به دولت تقدیم شد و در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار گرفت، ولی نمایندگان مجلس شورای اسلامی، با کمال تعجب پس از گذشت سه سال، در نشست علنی روز یکشنبه 28 آذر ماه 1389 اجرای «آزمایشی» قانون کنونی مجازات اسلامی را برای ششمین بار تا پایان سال 1390 تمدید کردند.
قانون آزمایشی ، بدعتی در نظام قانونگزاری از حسن رحیمی-مستشار دادگاه تجدید نظر تهران
» www.mardomsalari.com
9 –
radiokoocheh.com
پاسخ علیزاده دیپلمات سابق ایرانی به رییس سابق دفتر منافع ایران در قاهره( حجه الاسلام سید هادی خسروشاهی):
«رفتار مردم با شما بهسان رفتار با علیرضا افتخاری خواهد بود»
10 –
در زیر نویس این بخش، مطالب بی اساسی آورده شده که چون مطابق با مطالبی است که مورخ الدولهء محترم آقای سید حمید روحانی در کتاب« شریعتمداری در دادگاه تاریخ » آورده ومن هم توضیحات کافی در بارهء آن داده ام از تکرار آن مطالب خودداری کرده ، از خوانندگان محترم خواهش می کنم ، برای اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه نمایند:
www.ois-iran.com
11 –
این سخنان آقای رفسنجانی دروغ محض است. حزب خلق مسلمان به هیچ وجه « قومگرا » نبوده ، همواره بر جامعهء ملی ایران ، یکپارچگی و تمامیت ارضی و استقلال کشور تکیه کرده است. آقای رفسنجانی این سخنان را با توجه به سیاست حذف مرجعیت دمکرات و مستقل شیعه و گام نهادن حکومتگران جدید در راه خفقان و استقرار استبداد دینی مطرح کرده است که متأسفانه امروزه ثمره آن سیاست ها بطور کامل به بار نشسته است و لابد ایشان به سهم خود از اینکه در آن هنگام « باد کاشته و اکنون طوفان درو می کنند » خوشحال هستند!
12 –
انقلاب و پیروزی ، هاشمی رفسنجانی ، کارنامه و خاطرات سالهای 1357 و 1358، عباس بشیری ، 1383، کتابخانه ملی ایران ، م 83 -3987 ، صفحات 222، 223 ،
13 –
نظام ، در آن روز اسم مستعار آیه الله خمینی بود و امروز :
احمد قابل در مصاحبه با روز می گوید: «نظام» اسم مستعار آیه الله خامنهای است
www.irangreenvoice.com
14 –
کتاب نیمهء پنهان ، جلد سی و ششم ، نوشتهء آقای اصغر حیدری ، صفحهء 117
15 –
نقد نظرات آقای مهندس حسن شریعتمداری در بارهء اقوام ، زیر عنوان ناسازگاری کشورمندی با قومگرائی، نوشته پیوند
www.akhbar-rooz.com
16 –
کتاب نیمهء پنهان ، جلد سی و ششم ، نوشتهء آقای اصغر حیدری ، صفحهء 117
17 –
آیه الله مرتضی مقتدائی ، رئیس حوزهء علمیه قم « امام بحث حکومت اسلامی را از همان ابتدای انقلاب کنار گذاشتند و جمهوری اسلامی را مطرح کردند»
khabaronline.ir
|