اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٣ فروردين ۱٣۹۰ -
۱۲ آوريل ۲۰۱۱
آیا آنطور که گفته میشود ما در جهان عرب با زنجیره انقلابهایی مواجهیم؟
البته که چنین نیست!. و البته از منظر الگوپردازیهای نظری سنتی، بویژه انقلابی و مبارز، چنین است. اما زمانه عوض شده است. نو شده است و کهنه جز در موزه، گذشته و پشت سرِ ما نیست.
اکنون جری آدامز، سرشاخه شماره یک بخش سیاسی ارتش آزادیبخش ایرلند نیز از لحاظ ظاهری حتی برای انقلابیون و مبارزان قدیمی بهسختی قابل شناسایی و یادآوری است. تیتو، ناصر، لنین، گلسرخی، گرامشی، بیژن جزنی و چهگوارا تنها در جهان اسطورهای بدل به افسانهء مبارزه و انقلاب شدهاند و ما در ورای ِ خاطرهانگیز ِ گذشتهای که سرشار از شور و مبارزه و نبرد بوده، انگونه که مایلیم آنها را به «یاد» میآوریم.
جنبش فتح، مبارزان باسک، رزمندگان ظفار، چریکهای فدایی خلق ایران، نبرد الجزایر و انقلابیونی که با شعبدهء مبارزه در صحن عمومی، جوامع حیرتزده را در بهت فرو میبردند، تابلوهایی بر دیوار گذشتهاند.
انقلاب فرانسه نیست که با دانتون و روبسپیر قابل شناسایی باشد و بلشویکها نیستند که به اکتبر ۱۹۱۷ هویت و عینیت قهرمانهایش را بدهد، این انقلابی نیست که فیدل به و از فدائیان هواخواهش اعلام و مطالبه کند که تا تمام شدن سیگار برگش، تنی از ضد انقلاب زنده نماند. دورهء غولها نه تنها به سر آمده که دیرزمانی است، سپری شده است. حتی ادبیات و هنر، تنها در گذشتهها به چخوف، سارتر، و نیچه مینازد و بالد و دلخوش میدارد. این است که حرکت های اجتماعی را دیگر ایدئولوگهای آشوبندهای چون شریعتی و تروتسکی برنمیانگیزند و گویی کینگ نیز نیازی به ادامهدهنده و پیرو نداشته باشد و رویایش با دستاوردهای جوامع، تعبیر شده و میشود.
به بیان واضح و هرچند نامطلوبی برای مبارزان و انها که نوستالژی نبرد طبقاتی دارند، پایان تاریخ و آغازی نو است: فرجام قرنها جانفشانی انسانهای بیشماری که بر سر ایده و اهدافشان جنگیدند و جوامع و جمعیتها را فراخواندند، گاه پاسخ و همراهی ملتها را داشتند و اغلب فرجامی جز آنچه در سر داشتند، یافتند: انسان امروز بر شانههای پیشینیان ایستاده و چشماندازش جهان محتمل و ممکنی جز اهداف قطعی و محتوم آنهاست.
صرف نظر از آنچه دیدگاههای الگوپرداز به حرکتهای اجتماعی گسترده کنونی نسبت بدهند و یا حتی آنچه مردم ِ خودانگیخته، جنبش خود را با آن بنامند، آنچه روی میدهد، حاصل زمانه ماست، زمانه متفاوت ما. امروزی که از دیروز فاصله نگرفته، بلکه جدا شده است.
اینها فرایندهای اجتماعی خودانگیختهء خودخاستهء ذاتا مسالمتجو و نرم ِ متمایل به هدفهای قابل دسترسِ ِ همساز با جریان متناوب و گذرای زندگی جاریاند، اهدافی نسبی فارغ از تمامیتگرایی و کمالخواهیهای گروهی و مکتبی و از همین رو ماهیتا و ذاتا بینیاز از توسل به خشونت برای به کرسی نشاندن و واداشتن دیگران به پذیرش آن.
در هیچ یک از این جوامع «رهبر» و «فرمانده»ای نیست که مردم را در پی خود و هدفی که خویشتن برگزیده و اعلام می کند، بکشد و برای اجابت خواستهاش ساعتها سخنرانی کند و فریاد بزند. هیچ گروه پارتیزان و چریکی نیست که به مثابه موتور کوچک عملیاتی که برای همگان غیرقابل انجام است، موتور بزرگ اجتماع را به سوی مقصود حزب و آرمانش براند.
در همهء غلیانهای اجتماعی کنونی، پدیدآورندگانش خواهان «بهبود شرایط» ، «تغییر اوضاع» و «اصلاح امور» هستند. در تونس، مصر، بحرین، اردن، یمن، لیبی، کویت، عربستان و مراکش، آرامش و مسالمتجویی، روش اعلام خواستها و مطالبات بود. در بحرین و اردن خواستهء عمومی سلطنت مشروطه و انتخابات آزاد است. در مصر تنها پس از مقاومت و عدم تمکین رژیم، خواستار رفتن حاکم و حزب او شدند، اعمال خشونت و سرکوبی در مصر و شدیدتر و مداومتر از آن لیبی بود که مردم را به سوی خشونت و رفتار قهرآمیز سوق داد.
خشونت کنونی، گزینش مردم نیست و استنتاج طبیعی آگاهی جمعی ِ حاصل از ارتباطات و دانش همگانیشدهء روزگار ِ استثنای ما. خشونت را، حتی با توجیه نبرد و مبارزه، برنمیگزیند و طرد میکند. انقلابها با مبارزه و خشونت آغاز و لاجرم به فرجام ِ تاسیس و استقرار نظامهای سرکوب رسیدهاند. در زمانهء ما بهنحوی بیسابقه نه اغاز و نه انجام کار با جنگ، مبارزه و نبرد، توجیه و تقدیس نمیشود. آنچه نقطه عطف و مقطع تفکیک رویکرد ذهنی و عملی جوامع کنونی نسبت به گذشته است همین نکتهء بیسابقهء درخواست همگانی بهبود شرایط و نه واژگونی است. زمانه ما از انگیزههای درونی و طبیعی توسل به زور عاری است. ندای زمانهء متفاوت ما این است: تنها راه چاره مبارزه نیست. اجتماعات و رفتارهای مسالمتجوی کنونی، نویدبخش عدم بازتولید خشونتاند. در تجربهء بشری این بیسابقه است.
حالا میتوانیم با صدایی آرام، و بدون طنین بگوئیم زنده باد دموکراسی همگان.
|