جنبش های منطقه ای و سلطه گری - هادی قدسی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۹ فروردين ۱٣۹۰ -  ۱٨ آوريل ۲۰۱۱


پیش ازاین در مقاله "توطئه گری" دیدیم ظن به توطئه در سیاست که در پی عدم شفافیت در تصمیم گیری ها و حوادث رخ داده ای که دلیلی بر انجامشان ارائه نگردیده اند، عملی عقلانی و حتی برای دوام دمکراسی، استقلال و آزادی لازم است. مظنون نشدن به چنین رخ دادهای سیاسی، چیزی جز ساده اندیشی و قبول تسلط سلطه گر نیست.
می دانیم طی قرن بیستم میلادی به میمنت وجود دولت های عشیره ای و استبدادی در خاور میانه وایران، قدرت های اروپائی و آمریکا و شوروی توانستند در حین عقب نگه داشتن آنها، ثروت ها و منابع این کشورها را به یغما برند. اواسط قرن بیستم میلادی، جهان شاهد یک حادثه بزرگ در تاریخ بود و آن تاسیس کشوری مذهبی- قومی به پشتیبانی قدرت های جهانی با اشغال یک سرزمین و بیرون راندن ساکنان آن بود. به این ترتیب، با تشکیل اسرائیل از سال 1947 به این سو، بر استراتژی اقتصادی که به چپاول گری منابع و ثروت های کشورهای منطقه به ویژه نفت خلاصه می شد، استراتژی مذهبی-قومی هم اضافه گردید. در نتیجه، از آن تاریخ کشورهای منطقه با دومعضل روبرو هستند، یکی به تاراج رفتن ثروت ها ی طبیعی و دیگری تحمل کشوری اشغال گر و قوم گرا. درست است که در ظاهر امر این کشور تازه موجود مخارج زیادی را روی دست ابرقدرت های حامی خود، مخصوصا آمریکا گذاشته است، اما واقعیت این است که تشنجاتی که وجودش در منطقه ایجاد کرده، فرصت هرگونه حرکت مردم منطقه به سوی آزادی واستقلال و رشد را از آنان گرفته است.
پل شرودر تاریخ شناس امریکائی هدف اصلی آمریکا را در حمله به عراق "امنیت اسرائیل" قلمداد می کند. می نویسد" معمول است که یک ابر قدرت برای بازدارندگی، دو کشور کوچک را به جان یکدیگر بیاندازد، اما این برای اولین بار است که یک ابر قدرت به وکالت از سوی یکی از اقمارکوچک خود به یک جنگ دست بزند"(1). هر بار که لبنان می رفت تا زمینه آشتی ملی و دوستی ودمکراسی را در کشور فراهم آورد، حمله ای نظامی و یا ترور و... از سوی اسرائیل صورت می گرفت و آن حرکت را متوقف می کرد. دخالت های روزمره این کشور کوچک در مناطق کرد نشین جهت ایجاد تشنج در کشورهای مطبوع شان یکی دیگر از سیاست های این کشور است. بنیامین گینزبرگ سیاست شناس امریکائی علت اصلی تشکیل گروه نئوکنسرواتور های امریکائی (لابی اسرائیل) که اغلب از سوسیالیست ها و کمونیست ها و تروتسکی های دمکرات تشکیل شده اند را ایده "امنیت اسرائیل" معرفی می کند(2). به این ترتیب ملاحظه می شود که اسرائیل چه تاثیرات ژرفی در سیاست ها و جنگ و صلح جهانی به موازات فراهم آوردن زمینه مناسب برای سرمایه وپول در نیمه دوم قرن بیستم داشته و اکنون هم با شدت بیشتری دارد.
مسئله اساسی این است که این معضل به مرزهای فلسطین منحصر نمی شود و منطقه باید در آینده شاهد تشنجات جدی تری باشد: با استناد به کتاب مذهبی خود که سرزمین اسرائیل را از رود نیل تا رود فرات معین می کند(3)، "لابی" های یادشده بالا در سطوح تصمیم گیرندگان سیاست جهانی در کشورهای قدرتمند، هدف خویش را ایجاد چنین سرزمینی قرارداده اند(به نقشه نگاه کنید). خاخام فیشمن عضو آژانس یهودی برای فلسطین، در 9 ژوئیه سال 1947 به کمیسیون تحقیق سازمان ملل متحد اعلام کرد که مرز دولت اسرائیل از رود نیل تا رود فرات می باشد که قسمتی از خاک مصر وسوریه و لبنان و عراق و تمامی اردن را در بر میگیرد.

دیدن نقشه:
t0.gstatic.com
سرزمین موعود (قسمت رنگ شده)

در عمل آن چه را که جهان شاهد آن است، بزرگ شدن تدریجی سرزمین های اشغال شده با یاری سلطه گران، به خصوص آمریکا با استفاده از حق وتو ودیگر کمک های مالی و سیاسی به اشغال گران می باشد. به این ترتیب، سیاست کشورهای سلطه گر از نیمه دوم قرن بیستم بر دو اصل منافع اقتصادی در درجه اول و امنیت فزون طلبی مذهبی-قومی اسرائیل از سوی دیگر استواربوده است. به ترتیبی که در حالی که لطمه ای به اسطوره "سرمایه" نخورد، حافظ امنیت اسرائیل باشند. به این دلیل سرمایه های بزرگ صهیونیستی همواره در صددند تا به نحوی عمل کنند که وجود اسرائیل در راستای منافع اقتصادی کشورهای سلطه گر عمل کند.
با روی کار آمدن حزب لیکود در اسرائیل در دهه 1980 میلادی، اهداف پشت پرده صهیونیسم هویدا شدند. در ماه فوریه 1982، اودد اینون، وابسته وزارت امور خاجه اسرائیل در مقاله ای باعنوان "چه استراتژی برای اسرائیل در دهه 80" که در نشریه "کیوومیم" ارگان تشکیلات جهانی صهیونیزم انتشار یافت، خاطر نشان می کند که برای بیرون کردن فلسطینی ها از منطقه، اسرائیل باید با ایجاد جنگ، زمینه ازبین بردن دولت های عرب و تجزیه آن ها به گروه های قومی را آماده سازد(4).
در یک چنین فضائی که اسرائیل هر لحظه به دنبال فرصتی می گردد تا نظریه سرزمین موعود خویش را به عمل در آورد از یک طرف، و اوضاع وخیم اقتصادی کشورهای ثروتمند و ورود چین به بازار جهانی و به مخاطره افتادن امنیت "سرمایه" بادآورده، بیداری عده قلیلی (با تاسف، زیرا اگر جنبش ها عمومی بودند، نتایج دیگری در بر داشتند) از مردم کشورهای عربی منطقه، کشورهای سلطه گر و اسرائیل را به جنبش واداشت تا از آب گل آلود ماهی بگیرند.
به این ترتیب، در کشورهائی که انقلاب مردم برای برقراری دمکراسی همه گیر می شوند، قدرت های سلطه گر و صهیونیزم به مصاف مردم می روند تا آنان را به جرم آزادی خواهی و استقلال طلبی تنبیه کنند، مانند آن چه با ملت ایران کردند و با توطئه چینی ها و تحمیل جنگ، استبداد را باز سازی نمودند ویا آن چه اکنون با مردم بحرین می کنند. اما در جنبش هائی که ضعیف هستند و اکثریت ملت را دربر نمی گیرند، به عبارت دیگر، دمکراسی ضعیف و نارس است، قوای نظامی خود را به کمک آن "دمکراسی" گسیل می دارند تا آن گونه که خود می خواهند آن را معماری کرده و در امتداد منافع خود بسازند. در فرصتی دیگر به این امر می پردازیم.

bayaneroshan.blogfa.com

پی نوشت ها:
1-
Paul W. Schroeder, "Irak: Le procès contre une guerre préventive", The American Conservative, 21 octobre 2002, www.amconmag.com
2-
Benjamin Ginsberg, The Fatal Embrace: Jews and the State (Chicago: University of Chicago Press, 1993), p. 231.
3- سفر تثنیه فصل 11 آیه 24 .
4- Ralph Schoenman, L’histoire cachée du sionisme, chapitre 12, "Strategy for Conquest," 1988