مذاکره به جای بمب


مترجم: ناهید جعفرپور


• این نامه سرگشاده از سوی ولفگانگ گرجس سخنگوی فراکسیون حزب چپ مجلس آلمان به روزنامه نگار و فعال صلح طلب اسرائیلی اوری آونری نوشته شده است. آونری از حمله ی نظامی به لیبی دفاع کرده است و سخنگوی فراکسیون چپ ها در این نامه با او به مخالفت برخاسته است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣۰ فروردين ۱٣۹۰ -  ۱۹ آوريل ۲۰۱۱


اوری عزیز،
از آنجا که ما در سال های گذشته بر سر مشکلات سخت و غیر قابل تصور خاورمیانه با علاقه با یکدیگر کار مشترک نموده ایم، مطمئنم که اختلاف نظر تو را آزرده خاطر نخواهد نمود بلکه بر عکس، عکس العمل نشان دادن برای تو مهم است. این مسئله همچنین در رابطه با مقاله اخیر تو که در آن تو حمله نظامی ناتو بر علیه رهبریت قذافی را ترجیح داده ای صادق است. این نوشته تو در جنبش صلح آلمان و همچنین در افکار عمومی باعث بحث های بسیار مخالف و موافق گردید. از این روی من هم پاسخ تو را در کمال دوستی و احترام بطور علنی خواهم داد.
شاید تو حق داری و رژیم قذافی را می توان تنها با قدرت نظامی سرنگون نمود. اما فورا این سئوال هم پیش می آید که قدرت نظامی قذافی تا چه حد قوی است و چه کسانی این قدرت نظامی را به وی داده اند. کشورهای اتحادیه اروپا بخصوص آلمان از سال ۲۰۰۴ که اتحادیه اروپا تحریم علیه لیبی را برداشته است، قذافی را تا دندان مسلح به کالاهای نظامی نموده اند. هلیکوپتر و فرستنده های ایجاد خلل که بخصوص برای سرکوب اپوزیسیون مناسبند، تا سال ۲۰۰۹ از آلمان به لیبی فرستاده می شد. ارزش صادرات تسلیحاتی به رژیم قذافی تنها در سال ۲۰۰۹ در حدود ۵٣،۲ میلیون یورو بوده است یعنی سه مرتبه بیشتر از سال ۲۰۰٨. این مسئله می تواند "دستمزد و جایزه" برای این بوده باشد که قذافی آوارگان آفریقائی را از اروپا دور نگه داشته و نفت به غرب داده است.
طبیعتا مسئله بر سر نفت است. نفتی که از فروشش به ایتالیا، فرانسه و آلمان قدرت نظامی دیکتاتور قذافی تغذیه شده و می شود. اگر امروز مستبد باید سرنگون شود آنطوری که تو نوشته ای، در این صورت باید در این باره هم فکر کرد که چه کسی او را این همه قدرتمند نموده است. با این مسئله که ضروری است مستبدین را سرنگون نمود من موافقم اما این "آدم و یا کسی" که تو نام برده ای و باید این کار را کند کیست؟ شورای امنیت سازمان ملل، ناتو، ائتلافی از متحدین غربی، یا آمریکا؟
من زمانی که به این ائتلاف فکر می کنم به یاد ائتلاف همسانش در عراق و افغانستان و تعداد بیشمار غیرنظامیان کشته شده افتاده و زمانی که می شنوم که همین ائتلاف جنگی در لیبی باز هم نمیدانم برای چه تعدادی غیرنظامی کشته مسئول خواهد بود، شدیدا تکان می خورم.
قذافی همین دوسه هفته اخیر مستبد نشده است. کسانی که اکنون می خواهند بطور نظامی او را بزانو درآورند و بکشند، تا کنون مردم لیبی برایشان ذره ای ارزش نداشته است. این تلخ ترین حقیقت است. اگر آنها هم اکنون بدون شرم از "انقلاب" در لیبی صحبت می کنند، کلمه ای که تا به امروز آنرا شیطانی می دانستند، و اگر این دروغ ها را از سوی رسانه ها مرتبا تکرار می کنند، من کار دیگری نمی توانم بکنم بجز اینکه علیه این تهیجات جنگی سخن بگویم.
چه کلبی گرائی ای: در ابتدا یک مستبد را قوی می سازند (تا توسط او پول درآورند) و بعد وقتی وی قدرتمند شد در باره قدرت وی گلایه می کنند و علیه وی جنگ می کنند!
هر دوی اینها به هیچ وجه با احترام به ملت ها ـ و حقوق بشر رابطه ای ندارد. بلکه بخشی از سیاست تهاجمی کنونی رهبریت امپریالیستی است. سیاستی که با وجود اینکه با نام محافظت از انسانها و حقوق ملت ها انجام می پذیرد و در این راه متاسفانه شورای امنیت سازمان ملل را مورد سوء استفاده قرار می دهند اما از آنجا که آنها استفاده ابزاری از این حقوق برای منافع قدرت خود می نمایند این کار خود به انهدام اساس و قوانین پایه ای سیاست بین المللی خواهد انجامید. در واقع پیامد این سیاست برگشت به بربریت است. بربریتی که در حملات نظامی و جنگ های قدرت های بزرگ غرب بر سر کنترل ذخایر جهان عیان می شود.
من خواهان این هستم که کشتن و قتل در تمامی سمت و سوها متوقف گردد و می خواهم کمک کنم تا قذافی برود اما این خواست ها نباید در نتیجه یک جنگ باشد.
اگر مذاکرات با قذافی که تاکنون به هیچ وجه انجام نپذیرفته است، کمک نکند بعد چه خواهد شد؟
حقوق ملت ها تحریم های متفاوت بسیاری را می شناسد ـ بجز خشونت نظامی ـ که تمامی اینها تاکنون در مقابل قذافی نه بطور جدی و نه به موقع و نه سیستماتیک بکار گرفته شده اند. آلترناتیو هائی در مقابل جنگ و همچنین جنگ ناتو وجود دارد. بله جنگ ناتو که روزانه تمایل به گسترش دارد خود به معنی شکستن حقوق ملت هاست و نه آنطور که تو می گوئی محافظت از غیرنظامیان لیبی. این جنگ از همان آغازش یک دروغ مودبانه بود و هدفش سرنگونی قذافی بوده است. خوب بعد از سرنگونی قذافی چه پیش خواهد آمد؟
بنابراین برای اینکه این جنگ را خاتمه داد باید مذاکره نمود آنهم بی تفاوت از اینکه بهنگام مذاکرات از کدام کیفیت های روحی یا سیاسی و اخلاقی باید چشم پوشی نمود. نام ها و مشخصه های امروزی قذافی "دیوانه"، "روانی"، "مستبد" و یا حرفهائی از این نوعند. من این مشخصه ها را دقیقا از زمان تصادمات با میلوسویچ یا صدام حسین می شناسم. نمی توان طرف مذاکرات را انتخاب نمود و یا مذاکرات را از اساس رد کرد. اگر که مذاکرات در اساس رد بشوند منطقا تنها آلترناتیو جنگ باقی می ماند. اما دقیقا از جنگی که امروز انجام می پذیرد باید خارج شد. زیرا که مسلما قدم بعدی حمله نظامی زمینی است.
همچنین من برای هیچ کس نمی توانم توضیح دهم که چرا تحریم تسلیحاتی که در قطعنامه سازمان ملل ـ که مورد نقد من است ـ برای طرفین وضع شده است، حالا از سوی آمریکا و فرانسه و بریتانیا مورد بی توجهی قرار می گیرد. در اینجا از سازمان ملل بعنوان طرف مذاکره سئوال می شود، سازمان مللی که جانب هیچ طرفی را نگیرد و متاسفانه در حال حاضر چنین نیست. در این جهان نابرابر بهترین کار ما این است که برای جلوگیری از جنگ از حقوق ملت ها دفاع کنیم و باید خواست مقدم و مهم ما این باشد که عملیات جنگی در لیبی فورا خاتمه یابد.
ما هر دو می دانیم که روند انقلابی از خارج وارد نمی شود بلکه از طریق تضادهای درونی توسعه می یابد و انرژی های درونی را آزاد می کند. همچنین حقوق ملت ها از این شناخت حرکت می کند و دخالت در جنگ داخلی را ممنوع می سازد.
من به تو صد بار حق می دهم که ما به انتظار یک جهان کامل و بی عیب نمی توانیم بنشینیم و اینکه ما در همین جهان نابرابر باید بهترین تلاش هایمان را بکنیم. این خود دلیل سال های سال تلاش های ما در جنبش صلح است. اما جنگ هیچگاه جهان را بهتر نخواهد ساخت و از همه بهتر برای ما این است که تمام نیروی خود را برای صلح بکار گیریم و ابزارهای صلح را که حقوق ملت ها بما می دهند را هر کسی در کشور خودش و در تصادمات با دولت خودش بکار برد. درست بمانند تاکنون و همواره از نو.
من از تو تشکر می کنم اوری عزیز، برای اینکه ما را به فکر کردن در این باره دعوت می کنی. تو برای من انسانی عادل در جهان ناعادلانه هستی.

با دوستی فراوان