امکان یابی مکان دفن نئولیبرالیسم - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : peerooz

عنوان : شان غیر انسانی
سرکار خانم مهری عزیز،

فرمودید " ادب هم بد نیست اگه انسان هم نباشیم. به پیروز! ". و
" رعایت حدود و شان انسان ها در واقع رعایت آئین دموکراسی است. وقتی به انسان های اندیشمند احترام نمی گذاری انتظار نداشته باش که محترم بدانندت. ".

بنده " شان غیر انسانی " خود را در حدی نمیدانم که با زبان الکن خود به شاعره ای صاحب کتاب توصیه ای بنمایم و همان بهتر که این توصیه گفته اید از زبان دیگران و این دیگران چه بهتر که نادر و عماد باشند:
"ماندم به انتظار که معمار آسمان
شاید ز نو مرمت طاق کهن کند"
که نکرد. بهر حال
" از ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار
فکری بحال خویش کن این روزگار نیست ".
٣۷٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : واعظان
سرکار مهری خانم،
با عرض احترام ، اگر از کامنت من بوی توهین شنیده اید ازبیان نا رسای خود عذر میخواهم. روی کلام من با جناب سالاری بود و در دنباله گفتگوی مفصل گذشته در باره " روشنفکر " که هنوز نمیدانم کی هست وکی نیست و اینکه ۹۰ نویسندگان به کامنت ها پاسخ نمیدهند مزاحی بود که با ایشان کردم. ایشان هم به درستی منظور را فهمید و با مهربانی به کم فهمی بنده اشاره فرمودند. اما در اینکه واعظان و آخوندها به احدی پاسخ گو نیستند فکر نمیکنم احتیاج به توضیح داشته باشد. و اگر جناب م.ق. به سوالات مهم هم جواب نمیدهند دلیل نیست که ایشان آخوندند بلکه نشانه آنست که ایشان با آنها در این صفت مشترکند. اگر بیان حقیقت توهین است مجددا از گفته خود پوزش میطلبم.
٣۷۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : ‫اگر نشر افکارت مد نظر است، پاسخ و دیالوگ راهکار تو است!
‫سرکار خانم شین،
باسپاس از تلاش های شما در رشد دیالوگ بین نویسنده و خواننده ها. از نظر من جوابهای نویسنده روایت شده از جانب شما غیر قابل پذیرش میباشند.

نه تنها هر جوابی بهتر از هیچ جوابی است، بلکه هر جوابی در هر اندازه و مقداری مفید است، و لو اینکه از جانب خود نویسنده، ناکامل، خلاصه و سمبل شده انگاشته شود.

بنگر نفوذ تفکر ایده آلیستی را حتی در جواب یک کامنت! نویسنده اگر برای مخاطب مینویسد، دیالوگ با خواننده مهمتر از نوشته او میشود و بایستی وقت کافی ایجاد کند و به پاسخ سوالات آنان بپردازد. اگر برای خود و دل خود مینویسد، حرف دیگری است، ولی چرا مدام در مقالات از شاگردان و خوانندگان دم میزند. شاید بجای نوشتن مقاله ای جدید، جایش باشد که نویسنده مقاله ای در جواب سوالات، کامنتها و نقدها، ولو در حداکثر اختصار، بنویسد.....

اگر کسی واقعاً بخواهد میشود این کار را انجام داد و میشود خیابان گفتمان را دو طرفه کرد، همانطور که شما شاملو را مثال زدید. به امید پیروزی شما در این کار!

٣۷۲۷٨ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : رضا سالاری

عنوان : تا سوال نکنیم و جواب ندهیم، اندیشه را ملکه و همه گیر نکنیم!
جناب پیروز ما نه تنها بقول شما « ما با همه ادعاهایمان همگی مقدار زیادی خاک آخوندی و موعظه را در وجود خود داریم به این معنی که فقط میگوئیم و الزامی به جواب گویی نداریم » ‫ بلکه بدنبال جواب جدی سوا‫لات خود نیز نیستیم و یا اصراری نداریم! در حالی که با سوا‫ل و جواب و مباخثه است که مطالب پخته و ملکه فهم اشخاص میشود.

بیشتر اوقات سوالات و نقد و کامنتها و جوابهای خوانندگان از محتوای غالب مقالات این سایت آموزنده تر و جالبتر میباشند! من معتقدم که هر مفهوم ثقیل و سختی را میتوان به زبان ساده و واضح عموم فهم بیان کرد! اگر کسی نتوانست، دلیلش اینست که برای خود گویندهاش هنوز خود مطلب ملکه و واضح نیست!

فقط با سوال و بحث و مباحثه و مجادله است که مطالب باز و مفهوم و یاد گرفته میشوند و فراگیر می شوند. مشکل تئوری چپ فراتر از امکانات نوشتاری نویسندگان چپ ‫در داخل ایران می باشد..... چپ ایران چه در ایران چه در خارج هنوز به روز نشده و هنوز غبار فقر تئوری بر چهره اش ماسکی ناشی از بی هویتی زده است......
٣۷۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : مهری شین

عنوان : ادب هم بد نیست اگه انسان هم نباشیم. به پیروز!
با سلام خدمت دوستان و تشکر فراوان از مدیران سایت اخبار روز که فضای مفیدی را برای طرح اندیشه های مختلف و بحث های جالب گشوده اند. من قصد اظهار نظر در مورد مقالات اقتصادی سیاسی محمد جان قراگوزلو را ندارم و همان طور که قبلا هم بارها گفته ام شاعر تنهائی هستم که به علت مشکلات نشر کتاب و مجله در ایران فقط برای دل خود شعر می گویم .تا چه پیش آید. کامنت ها را می خوانم و ازین همه تنوع نظر خوشحال میشوم و فکر می کنم اگر چه خیلی ازین اظهار نظرها ربطی به اصل مقاله ندارد اما با این حال نشاندهنده مسئولیت شناسی کامنتگزاران است و مشارکت پذیری در یک بحث تخصصی که انصافا دخالت تخصصی در آن دشوار است. البته من چند ماه پیش در یک ملاقات خیلی کوتاه و تقریبا اتفاقی از محمد عزیز خواستم اگر می تواند به کامنتها جواب بدهد که گفت واقعا نه فرصت مطالعه آن ها را دارد و نه عملا امکان پاسخ دادن به تک تک این نظرات را و از طرف دیگر مایل نیست با سمبل کردن یک جواب بی سر و ته ادای پوپولیستها را در آورد و به قول خودش دماگوژی کند. در مورد بی جواب ماندن نامه ها هم همین را گفت. شاید توجیهش قانع کننده نباشد. یعنی راستش را بگم من یکی را قانع نکرد. به او گفتم کسی که خربزه می خورد پای لرزش هم می نشیند و برایش احمد شاملو را مثال آوردم که دوست خودش هم بوده و نکته ای را گفتم که از خودش شنیده بودم و البته در کیهان هفته و کتاب جمعه در عملکرد شاملو ثبت شده است و آن اینکه شاملو به تک تک نامه ها شخصا جواب می داد میخواند و جواب می داد. یعنی برای مخاطبش وقت می گذاشت. نظر توجیهی محمد قراگوزلو این بود که شاملو درین کتابها و مجلات کار حرفه ای میکرده است حال آنکه وی درین نوشته ها و سایت هائی که بخش های مختلف از جمله کامنت دارند کار حرفه ای نمی کند و حجم کامنت ها و نامه ها هم اجازه نمی دهد که جواب درخوری ارسال شود که به شعور مخاطب بر نخورد. نمیدانم. من وکیل محمد جان نیستم و او خود بهتر میداند اما یک توصیه دوستانه به کامنتگزار محترم آقای احتمالا "پیروز" دارم. اولا که از خدا میخواهم مانند نام مستعار یا اصلی یا نک نیم خود پیروز باشید و ثانیا فکر نمی کنید که کامنت شما اهانت به نویسنده ای است که اگر جواب کامنت را نمی دهد در مقابل بدون کمترین چشم داشتی و بی نیاز از شهرت برای امثال شما مینویسد وبر خلاف تصور جنابعای ادعای روشنفکری ندارد و ..... چون من ایشان را می شناسم شایسته دیدم به عنوان یک دوست و انسان مسئوول وارد شوم و این موضوع را تذکر دهم که رعایت حدود و شان انسان ها در واقع رعایت آئین دموکراسی است. وقتی به انسان های اندیشمند احترام نمی گذاری انتظار نداشته باش که محترم بدانندت.
٣۷۲۷٣ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : احمد صبوری

عنوان : یک دست بی صداست-- دوران استراحت و بره کشان لیبرالیسم
در شگفتم چگونه است که بسیاری از دوستان نمی خواهند بفهمند که:
اول :مقالات در برگیرنده ی آن مباحثی است که می شود در ایران نوشت و تا حدودی از گزند استبداد حاکم دور بود. آنهم تا حدودی. حدودش را آنهائی که در ایران در مبارزه درگیر بوده اند بهتر می دانند.واضح است که در یک شرایط نسبتا دموکراتیک می توان دایره ی این مباحث را به حوزه های جدیدی بسط داد که فی الجمله با موقعیت کنونی نویسنده در تباین است.
دوم: اگر چپ خارج از کشور به مسوولیت واقعی اش عمل می کرد می توانست برخی از این شکاف ها را ترمیم نماید. گسل هایی که نویسنده مقیم ایران به دلایل امنیتی قادر به تبیین آن نیست و مهم تر این که نوشته های نویسنده نیز متاسفانه در مرز سلبی و امتناعی مسدود می شود و نمی تواند لاجرم از مرز تبیین به دایره تغییر و تشریح آلترناتیو وارد شود. این کم کاری چپ خارج نشین برای آینده ی سوسیالیسم سخت گران تمام شده و خواهد شد.
سوم: با توجه به این که از هر نظر لیبرال ها و سوسیال دموکرات ها و سکولارها و رفرمیست ها از نظر مادی در موقعیت برتر قرار دارند و از مدیا گرفته تا حمایت مالی دولت های کوچک و بزرگ سرمایه داری و تئوری های آماده در محافل و آموزشگاه های امپریالیستی برخوردارند؛ و در حالی که چپ جوان ما به شکل بطئی مترصد عروج از کشتار شاه و قتل عام دهه شصت و به ویژه ۶۷ است و در عین حال تمام این دوران سیاه ، دوران استراحت و بره کشان لیبرالیسم بوده است
چهرم:با همه اینها من از نویسنده که حاضراست در این اوضاع مختنق حتی به تبیین نظری وارد شود تشکر می کنم اما به قول نیما ی یوشی تکرار می کنم :
مقصود من زحرفم
معلوم بر شماست
یک دست بی صداست
٣۷۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : مسئله گو
جناب سالاری،
ما با همه ادعاهایمان همگی مقدار زیادی خاک آخوندی و موعظه را در وجود خود داریم به این معنی که فقط میگوئیم و الزامی به جواب گویی نداریم. این خصلت پسندیده! در "روشنفکران" ما بسیار شدید ترست و ۹۰ نویسندگان این سایت یا هر جای دیگر خود را بالا تر از ان میدانند که به مشتاقان رویی نموده و جوابی دهند.
میگویند شخصی در پای منبر جرات کرد و سوالی از آخوند نمود. آخوند از حضار پرسید کسی جواب سوال میداند؟ عده ای دست بلند کردند. آخوند گفت آنها که میدانند به آنها که نمیدانند توضیح دهند. ممنون که شما حتی بی اجازه آخوند نقش مساله گوی آخوند را بازی میکنید و جواب سوالات را میدهید. اجر شما با کرام الکاتبین.
٣۷۲۶٣ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : مصطفی امیری

عنوان : به آقا یا خانم " به خوانندگان"
سلام
خسته نباشی عزیزم
دلسوزیت را برای سرمایه داران نولیبرال وطنی درک می کنم با این حال برای آنکه از نگرانی هایت بکاهم و خیالت را از بابت تریبون نولیبرالیسم عقب مانده وطنی روشن کنم چند مساله را خلاصه وار با تو در میان میگذارم.
۱. در حال حاضر دولت جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد دست راستی ترین سیاستهای نولیبرالی صندوق بین المللی پول (حذف یارانه ها و تعدیل ساختار ) را اجرا می کند و صدا و سیما و رسانه هم تا لت بخواهد دارد و نیازی به سایت اخبار روز ندارد
۲. در انتخابات نهم ریاست جموهوری حضرت حجت الالسلام مهدی کروبی به نیابت از جماعت دیگری از نولیبرال های دانشگاهی وارد انتخابات شد و از فیلتر شورای نگهبان هم گذشت. آیا در همین ایران شما ریاست یک مدرسه ابتدائی را به آقای قراگوزلو می دهند؟ قرار بود آقای کروبی به اعتبار نظریه های مشاورانش صنعت نفت را هم خصوصی کند. آقای کروبی سالها روزنامه اعتماد ملی و اعتماد را منتشر می کرد و تیم او حکایت دیگری دارند که برایت می نویسم.
۳.هفته نامه شهروند امروز و بعد مهر نامه یادت هست؟ چقدر پر تیراژ بود. می دانی آقای عطریانفر و محمد قوچانی به اتفاق دوستان ملی مذهبی آن نشریه را به مکانی برای تبلیغ و ترویج اندیشه های هایک و حمله به سوسیالیسم تبدیل کرده بودند؟ برو بخوان و بعد قضاوت کن.
۴. آقایان دکتر موسی غنی نژاد و جمشید پژویان را می شناسی؟ این چماعت همانا کپی آدم هائی همچون هایک و فریدمن و میسز هستند و سرسختانه از اقتصاد بازار آزاد نولیبرالی دفاع می کنند. آنان راحت می نویسند و منتشر می کنند و نیازی هم به اخبار روز ندارند.. برای این که به ماجرا پی ببری اگر وقت داشتی روزنامه دنیای اقتصاد را بخوان. شما که احتمالا با این آقایان دوست و یا همفکر هستی می توانی یکی از همین مجموعه مقالات ضد نولیبرالی آقای قراگوزلو را درین روزنامه منتشر کنی؟
۵. عباس عبدی را که می شناسی؟ او همان کسی است که سالهاست دارد مانند توماس فریدمن از خصوصی سازی صنعت نفت دفاع می کند و می نویسد و منتشر میکندو در انتخابات اخیر او مشاور ارشد جناب کروبی بود. آقای عبدی هم به رسانه های پر بیننده غربی دسترسی دارد و هم در سایتی مانند گویا نیوز می نویسد و نیازی به اخبارروز ندارد.
۶. آقای مجتبی واحدی را می شناسی؟ او سردبیر روزنامه آفتاب یزد بود و حالا عضو شورای مرکزی راه سبز امید امید است. او به محض خروج از ایران روی صندلی بی بی سی و تی وی آمریکا نشست. او نیز از مدافعان سرسخت نولیبراتلیسم و مشاور ارشد کروبی است......
۷........ باز هم دلت برای نو لیبرال ها می سوزد؟
٣۷۲۶۲ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : عزا چه عزاایست که مرده شور هم گریه میکند.
فکر میکنم شاید کسانی مایل به دیدن این ویدئو باشند. دیوید ستاک من مدیر اداره مدیریت و بودجه در کابینه پرزیدنت ریگان و یک کاپیتالیست خالص بوده و هست. امروز در این مصاحبه میگوید آنچه که امروز داریم " کرونی کاپیتالیسم " است یعنی سرمایه دارو در اینجا به ویژه بانک ها دولت را به خدمت گرفته اند و دیگر نه دمکراسی داریم و نه کاپیتالیسم بازار آزاد.
مصاحبه بسیار جالب و کم گوی و گزیده گوئی است بخلاف روده درازی بسیاری از " روشنفکران " ما .

http://finance.yahoo.com/blogs/daily-ticker/david-stockman-crony-capitalism-killed-free-market-democracy-۱۲۰۰۰۴۲۳۳.html?sec=topStories&pos=۹&asset=&ccode=
٣۷۲۵۹ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : رضا سالاری

عنوان : پاسخهای سیاسی به پرسشهای اساسی!
پس از ملاحظه خاموشی صاحب نظران و بمنظور استمرار ‫ثمربخش بحث، چند کامنت و یا پاسخ ناجور به سوالات جورواجور!

‫۱. ‫دری صورت نقش جنبش دموکراسی خواهی در ایران و آفریقا از دیدگاه آقای قراگوزلو چگونه استدلال می شود؟

« به ظن قوی از دید م.ق. بعلت عدم حضور طبقه کارگر تمامی این جنبش ها ریشه در بورژوازی لیبرالی دارند که وابسته به جهان سرمایه داری و یا امپریالیستی میباشند! »

۲. مگر نه این که بحران سرمایه داری ابتدا با اضافه تولید و رکود شروع می شود و بعد به نزول و کاهش نرخ سود و ورشکستگی سرمایه می انجامد؟ درین صورت چرا جناب دکتر قراگوزلو از دومی به اولی پرداخته است؟

« نه تنها همه کالاها، صنایع و نهادهای اقتصادی یک کشور، و حتی در بقیه کشورها، همزمان ‫دچار ورشکستگی سرمایه و رکود اقتصادی نمیشوند، بلکه رکود و ورشکستگی ‫چند سرمایه الزاماً مترداف با فروپاشی نظام سرمایه داری و جهان سرمایه نیست! »


۳. سوال من این است که ویژگی های مشخص اقتصاد نولیبرال در حوزه مستقیم جامعه شناسی چیست. در اینجا منظور من هم به روابط فردی و هم به مناسبات اجتماعی باز میگردد؟

« بعلت نبود محدودیت ‫و کنترل و در نتیجه افسارگسیختگی در جریان پول و سرمایه و معاملات و مناسبات اقتصادی افراد، در حالیکه حرص و آز فرد افزایش میابد، ناامنی و نگرانی شغلی اش هم همزمان بیشتر میشود و در مناسبات اجتماعی بعلت سقوط معیارهای اخلاقی و حضور قانونی و غالب ریسک و خطر و رقابت در تمام لایه های اقتصادی جامعه، به رشد و نمو فساد در دستگاههای دولتی و خصوصی و مناسبات اجتماعی جامعه کمک می کند. »

۴. آزادی در سنت فکری آقای قراگوزلو همان دموکراسی کارگری ست یا مفهوم دیگری را حمل می کند؟

« به ظن قوی از دید م.ق. همان رهایی و آزادی و هژمونی طبقه کارگر است، که از دید منتقدین ایشان بخوبی مشخص و تعریف نشده است! »


۵. پس از نولیبرالیسم چه باید کرد؟

« به ظن قوی از دید م.ق. با مرگ نولیبرالیسم، ایده های سوسیال−دموکراسی، و جنبش ها و انقلابات سوسیالیستی و کمونیستی تحت رهبری و کارگران دوباره رشد و نمو میکنند و باردیگر کشور ها هژمونی های کارگری را تجربه می کنند! »


۶. در اینتبلیغات چنین وانمود میشود که طبقه کارگر در جامعه ایران به لحاظ کمی و عددی در اقلیت ۲۰ در صدی است و در نتیجه نیروی تعیین کننده همان خرده بورژوازی ست که در نوشته و کامنت آفای سالاری هم به آن اشاره شده است.

« من مشکل و تعصبی با این اعداد و آمار ندارم و بهیچوجه قصد بی اهمیت جلوه دادن این طبقات زحمتکش و بی مال و منال و نامالک را ندارم! اما چپ ایران هنوز پس از نزدیک یک قرن نتوانسته تعریفی واقعی و مشخص و درست از طبقات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی انواع ‫جوامع سرمایه داری ارائه دهد؟ از دید رئالیستی و غیر آکادامیک، از زاویه درآمد و سطح زندگی، جامعه را هم میشود به سه طبقه مهم و اصلی تقسیم کرد: طبقه دارا، متوسط، ندار. سرمایه داران، مالکین ابزار تولید و زمینداران بزرگ جزء داراها محسوب میشوند، روشنفکران و صنعتگران خرد و کارمندان و حقوق بگیران جز طبقه متوسط و کارگران و رعایا و روزمزدی ها و فقیران و بیکاران جزء ندارها محسوب میشوند. اشکال تئوری فعلی چپ همین تعریف مبهم کارگر است. نمیتوانیم ‫بگوئیم و بنویسیم که منظور ما از کارگران هم کارمندان است هم کارگران! مثل اینست که بگوئیم که منظور ما از پرتقال هم پرتقال است و هم سیب!
‫این تعریف سنتی دویست سال پیش را من مبهم و مصلحتی و دینی و آخوندی و گریزگرانه میبینم! »


۷. تفاوت اضافه تولید مطلق با اضافه تولید کالا چیست؟

« به ظن قوی از دید م.ق. ارزش اضافه تولید مطلق معمولاً دال بر ازدیاد و یا اضافه کردن ساعات کار کارگر برای ایجاد ارزش اضافی از کار کارگر میباشد، در مقابل آن ارزش اضافه تولید نسبی است که با کم کردن ساعات کار کارگر و حقوق کمتر و سطح زندگی پائین تر زندگی ارزش اضافی نسبی بدست میآید. یکی از اهداف اضافه تولید کالا، همان افزایش ارزش اضافه تولید مطلق است. »


۸. چرا ایشان با اقتصاد ملی مخالف هستند؟ لازم است که آقای قراگوزلو در یک مقاله دیگر به طور مفصل نظر تحلیلی خود را درباره این نکته مهم که چرا به استقلال و ملی گرائی سرمایه و اقتصاد ملی باور ندارد توضیح دهد.

« به ظن قوی از دید م.ق. دغدغه ایشان متأثر از تجربه شکست خورده سرمایه داری و یا اقتصاد دولتی و وحشتناک متمرکز کشور شوروی سابق و کل مسئله مالکیت دولتی، ملی و یا حتی خصوصی در مقابل ایده و یا تئوری مالکیت اشتراکی مطابق تعریف مارکسیستی آنست! »


۹. ایشان بار دیگر (شاید عادت شده باشد ) به جنبش سبز حمله می کنند و آن را " دست راستی " و ارتجاعی می خوانند. سوال من این است که آیا درین جنبش کارگران کشته نشدند؟ آیا شهدای این جنبش مانند ندا و سهراب .... دست راستی و طرفدار بورژوازی بودند؟ آیا جناب مهندس موسوی می خواست اقتصاد وابسته به چین احمدی نژاد را نجات دهد یا با واردات بی رویه کارگران را بیکار کند؟

« اشکال اساسی اینجا در تعریف مبهم م.ق. از طبقه کارگر میباشد! اشکال تئوری فعلی چپ همین تعریف مبهم کارگر است. نمیتوانیم ‫بگوئیم و بنویسیم که منظور ما از کارگران هم کارمندان است هم کارگران! مثل اینست که بگوئیم که منظور ما از پرتقال هم پرتقال است و هم سیب!‫ »
٣۷۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : میثم آهنگر

عنوان : سوال
سوال من این است
مگر نه این که بحران سرمایه داری ابتدا با اضافه تولید و رکود شروع می شود و بعد به نزول و کاهش نرخ سود و ورشکستگی سرمایه می انجامد؟ درین صورت چرا جناب دکتر قراگوزلو از دومی به اولی پرداخته است؟
خیلی از چپ ها بحران ایران و کشورهای عربی را بحران سرمایه داری و نزول نرخ سود نمی دانند. مثلن آقای دکتر محیط که از منتقدان جدی نطران آقای قراگوزلو هستند و افکار ایشان را متاثر از تروتسکی و تا حدودی انور شیخ می دانند دیکتاتوری و استبداد شرقی و ارتجاع را عمل اصلی خشم مردم این مناطق و از جمله ایران می دانند. نظر نویسنده محترم جناب قراگوزلو این نیست. دری صورت نقش جنبش دموکراسی خواهی در ایران و آفریقا از دیدگاه آقای قراگوزلو چگونه استدلال می شود؟
٣۷۲۴۷ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : به خوانندگان

عنوان : ؟؟؟
یک سئوال دارم. آیا در ایران یک نئولیبرال هم می تواند مثل آقای قراگوزلو استاد دانشگاه باشد و مقالاتی درباره عقائد سیاسی و اقتصادی خود بنویسد و در اخبارروز بچاپ برسد؟ اگر جواب بله است لطفا مرا آگاه کنید و اگر جواب نه است در اینصورت چرا رژیم تاب و تحمل مارکسیتی مثل آقای قراگوزلو را دارد ولی تاب آن نئولیبرال اقتصاددان را ندارد؟ تشکر
٣۷۲٣۹ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : مریم علی پناه

عنوان : مقالات مرجع
مقالات آقای قراگوزلو براستی برای ما دانشجویان مرجع معتبری محسوب می شود و تا آن جا که من به عنوان یک دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی می دانم دوستان دیگرم نیز در رشته هائی مانند اقتصاد و علوم سیاسی نیز در حد توان خود از این مقالات استفاده می کنند و یادداشت بر می دارند و گاه در کلاس با اساتید در اینمورد بحث می کنند. افسوس که دسترسی به نویسنده میسر نیست. و من و دوستانم چند بار کوشیدیم حتی از طریق ناشرشان ایشان را ملاقات کنیم اما نشد.سوال من این است که ویژگی های مشخص اقتصاد نولیبرال در حوزه مستقیم جامعه شناسی چیست. در اینجا منظور من هم به روابط فردی و هم به مناسبات اجتماعی باز میگردد؟
به امید سلامتی نویسنده عزیز اگر امکان جواب دادن به این سوال در اینجا نیست خواهش ما این است که در یک مقاله به مبانی جامعه شناختی نولیبرالیسم نیز پرداخته شود.
استاد قراگوزلو
منتظر باشیم؟
٣۷۲٣۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : سعید مرتضوی

عنوان : از جناب قراگوزلو یک تقاضا دارم....
اولا کسانی که به عنران مقاله ایراد میگیرند هنوز نمی دانند که نویسنده از امکان یابی مکان دفن سرمایه درای جدید به این صورت سخن می گوید که این مکان ها را باید شناسائی کرد. یعنی امکان یابی کرد. یعنی اینکه کجا و کدامشور امکان این را دارد که محل دفن نولبرالیسم باشد. فرانسه یا تونس؟ انگلستان یا مصر؟ به این می گویند امکان یابی. یعنی یافتن امکان و احتمال .... و وظیفه علوم سیاسی و تحلیل گر یا یکی از وطایف او در همین امکان یابی هاست.
این امر ممکن است تا حدودی با پیشگوئی منطبق بشود و در آینده تحلیل گذشته را غلط نشان دهد اما یک تحلیل گر باید بگوید که در شرایط کنونی آینده لیبی را چگونه ارزیابی میکند وگرنه گفته های او تا حد شبه تحلیل های تفسیر خبری نوری زاده - سازگارا آبکی خواهد شد.
دیگر اینکه اگر ممکن است من و رفقایم که از دوستداران و سمپاتهای مقالات آقای قراگوزلو هستیم از ایشان خواهش می کنیم به ادعاهای اخیر سوسیال دموکرات های لیبرال گرد آمده در اتحاد جمهوری خواهان جواب دهند. لازم به ذکر است که این جماعت لیبرال طبقه کارگر را حذف و طبقه متوسط را جای گزین می کنند.سردسته این گروه حسن شریعتمداری و مهرداد مشایخی هستند که اخیرا این آخری یک چپ کمونیسم کارگری ( علی جوادی ) را کیش و مات کرد.
٣۷۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : صادق مزاروش

عنوان : مسئولیت سخت آقای قراگوزلو
همان طور که میدانید با خیزش جنبش های اجتماعی در جهان عرب راستهای لیبرال در سازمانهای دست راستی فعال در جهان سرمایه داری به تکاپو افتاده اند و از سکولاریسم و دموکراسی لیبرال به عنوان جایگزین نظام سیاسی آینده سخن میگویند اما در واقع به یمن حمایت مدیای قدرتمند سرمایه داری از لیبرالیسم علیه سوسیالیسم دفاع می کنند و با انواع و اقسام سفسطه پردازی از جمله اینکه کارگران در اقلیت هستند به سوسیالیسم حمله می کنند.به این ترتیب از جناب قراگوزلو در خواست می کنم وارد این حوزه ها شوند و جواب این تعرض گسترده را بدهند. فعلا که آقای مهرداد مشایخی جلو افتاده و برای بازار سینه چاک می کند. اگر چه می دانم که جناب قراگوزلو در مقاله دموکراسی کارگری و بورژوائی و دموکراسی نئولیبرال در بوته نقد ( همین سایت ) مواضع خود را بیان کرده اند اما بعید می دانم تکرار آنها این بار نه از زبان تئوریک بلکه با ادبیات سیاسی بسیار مفید خواهد بود.
٣۷۲۰۶ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : فرید محمودی

عنوان : وقت تغییر اما چگونه؟
بیگمان مقالات آقای قراگوزلو در چپ ایران در نوع خود کم نظیر است و در هر مقاله موضوع تازه ای با نهایت دقت و باریک بینی تئوریک مطرح میشود که من و دوستانم از آنها نهایت استفاده را به عمل می آوریم اما آیا فکر نمی کنید در کنار تفسیر و تببین اوضاع کنونی سرمایه داری باید فکری هم برای ارایه روش تغییر در ایران کرد. مردم منطقه آفریقا و خاورمیانه به جنب و جوش آمده اندآیا نوبت ما نرسیده است؟
چه گونه و باید از کجا شروع کرد. این امر کهک به خصوص بعد از شکست جنبش سبز خیلی مهم است.
٣۷۲۰٣ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : بهروز

عنوان : طبقه کارگر یا طبقه متوسط
دوست عزیزی که معتقدند طبقه کارگر از نظر کمی بیش از بیست درصد را تشکیل می دهد خوب است اگر آماری دارند بگذارند. ضمنا طبقه کارگری که در ادبیات مارکسیستی از آن ها به عنوان عامل رهایی بخش جامعه سرمایه داری یاد می شود کارگران صنعتی شاغل در صنایع بزرگ هستند نه کارمندان و معلمان و کسبه و پیشه وران. دقیقا به همین خاطر است که مارکس کارگران عهد مانوفاکتوری عصر عروج سرمایه داری را فاقد توانایی برای انجام رسالت تاریخی برقراری سوسیالیسم می خواند و حتی هر انقلابی از جانب آنان را تکمیل کننده پروسه تکامل سرمایه داری می نامد (رجوع کنید به نقد اخلاقی یا اخلاق انتقادی مارکس که در نقد آرا هینسن نوشته شده است.)
٣۷۲۰۲ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : بهروز

عنوان : متن این مقاله اشکال انشایی دارد
عنوان مقاله ایراد دارد. امکان یابی دفن نئولیبرالیسم یا امکان یافتن مکان دفن نئولیبرالیسم می تواند عناوین صحیح باشند.
٣۷۲۰۱ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : کیوان رازداران

عنوان : استقلال و عدالت اجتماعی و آزادی در سنت چپ؟
چند حاشیه دارم که خلاصه مینویسم
۱. قلم آقای قراگوزلو بسیار نافذ و زیباست و نشان دهنده تسلط کم مانند ایشان به نثر و زبان و ادبیات فارسی است. او از معدود کسانی است که هم خوب مینویسد و هم درست می نویسد و هم به سبک استدامان احمد شاملو نگارش و مهندسی املای فارسی را اصلاح کرده است.
۲.مقالات آقای قراگوزلو از بار تئوریکی کافی و وافی بهره مند است و هر خواننده با مطالعه مقالات ایشان در واقع هم یک مقاله آکادمیک را خوانده و هم به منابع معتبری پی برده است.
۳. اشاره نویسنده در مقدمه مقالات به یکی از حوادث روز نشان دهنده هوشمندی اوست که خواننده در متن تاریخ روز می گذارد
۴.به نظر من بعضی در افزوده های جناب قراگوزلو زائد است. همه با موضع ایشان درباره جنبش سبز و موسوی و اصلاح طلبان آشنا هستند و فکر نمی کنم نیازی به شماتت بیشتر این قوم شرمنده باشد
۵. لازم است که آقای قراگوزلو در یک مقاله دیگر به طور مفصل نظر تحلیلی خود را درباره این نکته مهم که چرا به استقلال و ملی گرائی سرمایه و اقتصاد ملی باور ندارد توضیح دهد.
۶. آزادی در سنت فکری آقای قراگوزلو همان دموکراسی کارگری ست یا مفهوم دیگری را حمل می کند؟
۷.پس از نولیبرالیسم چه باید کرد؟
٣۷۱٨۷ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : گلی (گلاله) فرزاد

عنوان : خواهش از محمد قراگوزلو
جناب قراگوزلوی عزیز
سلام
من از خوانندگان پر و پا قرص مقالات شما هستم و معمولن کامنت نمی گذارم اما احساس می کنم باید چند موضوع مهم را یاد آوری کنم:
۱.چنان که در کامنت خانم هزارخانی هم می خوانید متاسفانه درک درستی نسبت به طبقه کارگر وجود ندارد و تبلیغات دستگاه سرمایه داری موفق شده بخش عمده ای از نیروی کار را مصادره و به طبقه متوسط بچسباند. در اینراه کسانی که نام " سوسیالیست " را فقط یدک می کشند { مانند آقای سهراب بهداد } با نوشته های خود به خدمت این هدف بورژوازی درآمده اند.
۲. در اینتبلیغات چنین وانمود میشود که طبقه کارگر در جامعه ایران به لحاظ کمی و عددی در اقلیت ۲۰ در صدی است و در نتیجه نیروی تعیین کننده همان خرده بورژوازی ست که در نوشته و کامنت آفای سالاری هم به آن اشاره شده است.
۳. جند روز پیش شاهد یک مناظره میان آقایان مهرداد مشایخی و علی جوادی بودم.دراین مناظره آقای مشایخی نیز همین ادعای ۲۰ درصدی را به نقل از آقای بهداد تکرار کرده اند و متاسفانه آقای جوادی نتوانستند از موضع یک چپ مسلط به جریان های سرمایه داری جواب ایشان را بدهند. گویا همه آقایان و خانم ها کارگر را با داس و پتک و چکش می شناسند. من مصاحبه شما با پرویز قلیچ خانی را خوانده ام و میدانم که شما معلمان و پرستاران و نیروهای خدمات تولید را هم در زمره کارگران قرار می دهید اما دوستانی که از موضع و تحلیل های شما بیخبرند با این ۲۰ در صد ۲۰ درصد حکایت آقای قطب زاده را به میان آورده اند.
اینک از شما خواهش می کنم ( این البته خواهش من تنها نیست ،روژان ، لادن و پروانه هم هستند)- ما معلم هستیم - که به مناسبت روز کارگر اگر ممکن است درباره تعریف کارگر مقاله ای منتشر کنید و به این ادعاهای واهی جواب بدهید. ما قلمی را که به این ریبائی سرمایه داری را می کوبد می بوسیم و به نویسنده اش درود میفرستیم. زنده باشید.
٣۷۱٨۴ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : هومن دبیری

عنوان : اختلاف چپ ها در تفاوت نگاه آنها به جهان و چگونگی تغییر آن ست
فکر نکنم چپ ها در باره ی ماهیت نئولیبرالیسم و نئوکان ها تردید و اختلاف نظر داشته باشند.

حتی فکر نکنم سوسیال دموکرات ها مانند نائومی کلاین تسخیر جهان توسط نئوکان ها را دست کم میگیرند.

حتی نیروهای بسیاری هم ، غیر چپ و سوسیال دموکرات با انواع رنگها، منافع خود را مورد تهدید اقلیتی که اکثریت ثروت و منافع جهان را در اختیار خود دارند می بینند و کتمان نمی کنند . ولی سعی می کنند بنحوی برای در آمد بیشتر از راه های مختلف وارد شوند.

اما آنکه در این جهان خشن و بیرحم بیشترین صدمه را دیده و می بیند، کارگران و نیروهای اقشار پائینی تمام کشورهای جهان می باشند که در شرائط متفاوت در صد ساله اخیر متحمل شدیدترین سرکوبهای پلیسی و خشن شده اند. بهمین دلیل از صدمات روحی ، جسمی و مالی فراوانی «برخوردار» شده اند.

نکته ی مهمی که در نوشته های آقای قراگوزلو مشاهده نمیشود توطئه های سرمایه داری داری جهانی برای تلاشی و تفرق طبقه کارگر به عنوان مهمترین نیروی رزمنده در مقابل خود می باشد.

تغییرات فراوانی که سرمایه داری در ساختار و تشکیلات اجتماعی وارد نموده تا بعنوان سد شکن یا حایل مانع مبارزات مستقیم کارگران علیه بنگاههای استثماری شود در میان بحث های این نویسنده دیده نمیشود.

گسترش اقشار میانی خرده بورژوا در انواع بنگاههای مدرن آنقدر عظیم ست که با وزن کمی و سازمانی و گردش مالی عظیم مانند سایه ای طبقه کارگر را از مواجهه با غارتگران دور نگاه داشته ست.

امروزه در همین فرانسه که در این نوشته آمده, مردم به خاطر افزایش سن بازنشستگی بپا می خیزند، اما میلیونها نفر در بخش های جدید و توسعه یافته ی آموزشی ، فرهنگی و خدماتی مانند؛ دانشگاهها ،کارتل های ورزشی ، کارتل های ارتباط جمعی اطلاعاتی و اینترنتی، موسیقی، رقص ، سینما وتاتر در خدمت سیستم قرار گرفته که آگاهانه و ناآگاهانه به منزله سدی بین کارگران ، کارگران بیکار ، محرومان و مهاجران و پناهندگان قرار گرفته اند.

گشترش خرده بورژازی در سراسر جهان امکان رویائی کارگران علیه سرمایه داری را کاهش داده ست.

در واقع این خرده بورژواها هستند که در تمام بنگاههای اجتماعی مشاغل کلیدی را در ست دارند و صاحبان سرمایه از آنها به خوبی استفاده می کنند . خرده بورژواها نیروهائی هستند که در سراسر جهان در انتخابات شرکت می کنند و به احزاب میانی رای میدهند. نه از سوسیال دموکراتها خوششان میاید و نه از چپ ها ولی دلشان میخواهد یک کمی وضعشان بهتر شود با احزاب میانی کنار میایند.

در این باره نمی شود بسادگی از موضوع صرفنظر کرد. یکی از دلایلی که در سراسر جهان, سرمایه داری با تنور انتخابات, سیستم را بنفع خود حفظ کرده همین ست.
با عقب نشینی تاکتیکی و ادواری «اجازه» میدهد تا نمایندگان سایر اقشار نیز در تصمیم گیری ها مشارکت داشته باشند. علت آن در وسعت اقشار میانی می باشد.

متاسفانه تمام آمار و ارقام نشان از برخورد غیر فعال سندیکاها و انجمن های کارگری و توده ای به آموزش و فراگیری فنون و تکنیک در مقایسه با خرده بورژواها بوده , تا زمانیکه کارگران شایستگی های خود را در اداره ی کارخانه ها و موسسات نشان ندهند. سرمایه داران به کمک نیروهای بوروکرات , تکنوکرات و سایر متخصصین و تکنسین ها به استثمار بیرحمانه ادامه خواهد داد.

فراموش نکنیم که در تمام جابجائی های صد سال اخیر سرمایه و تکنیک از کشورهای متروپل به کشورهای تحت سلطه این نیروهای خرده بورژوائی بودند که بار جابجائی ها را تحمل کرده و به نوائی رسیده اند و ادامه دارد.


سرمایه داران با خرده بورژواها قادرند کارخانه ها را بخوابانند یا از صفر شروع کنند.

آری ، اختلاف چپ ها در تفاوت نگاه آنها به جهان و چگونگی تغییر آن ست . صف بندی نیروها در طبقه ی کارگر و سرمایه داران خلاصه نمیشود. در این باره استدلال و روشنگری کنیم.

با احترام
هومن دبیری
٣۷۱۶۹ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : رضا سالاری

عنوان : ‫تا تعصب داریم، رای اکثریت نداریم
‫سرکار خانم هزارخانی، نکته بسیار جالبی را برای بحث و تبادل نظر پیش کشیدید!
نسخه های ایده الی نویسنده محترم، علیرغم زیبایی قابل تحسین قلم نگارشی ایشان، ‫متأسفانه فاقد استفاده از تجربیات تاریخی ایران و دنیا و اتکا به اعداد و ارقام علمی و واقعی مشوق و انگیزه بخش جنبش های انقلابی و اصلاحاتی ایران و جهان است، که امید است با توجه به نقد نظردهندگان مقالات جالب و خواندنی، ایشان تشویق شده و به رفع چنین کمبودهایی همت گمارند.

ما برای علل شکستهای سیاسیمان، شکستهای احزاب و سازمانهای روشنگری و اصلاحی کشورمان، مطالب، کتب و مقالات بسیار خوانده ایم، ولی خیلی کم در مورد ایجاد و رشد و موفقیت آنها در شکل گیری برهه ای و مقطعی قدرت سیاسی مردمی ‫تفکر و تحلیل دیده ایم؟ برای مثال، حزب توده زمانی یکی از قدرتمندترین احزاب چپ ایران بود! چطور شد که حزب توده در ابتدای کارش آنچنان غیر مترقبه پیشرفت کرد؟

مسلماً اگر پیام و عملکرد اولیه اش فقط شامل کارگران و پرولتاریای مارکسیستی میبود و فقط برای انسجام و اتحاد و جلب ‫اقلیت کارگران اعلامیه مینوشت، ما اکنون چنین تجربه تاریخی از چنین حزبی فراگیر و با قدرتی چنین خارق العاده در زمان و مکان خود و چنین بانفوذ و اثرگذار بر اکثریت و عمده طبقات و لایه های اجتماعی نداشتیم. دلیلش شاید فقط همین سوال بدون جواب شما از نویسنده است؟ حزب بیشتر به پوشش اکثریت توجه داشت تا فقط در برگرفتن اقلیت کارگر!

‫برای اثبات این نظر فقط کافی است یکبار دیگر، بدون تعصب، اولین اعلامیه حزب را که از جانب سلیمان اسکندری از رهبران اولیه این حزب، علیرغم تمام خطاها و انحرافات رهبران بعدی، به علت های متعدد بسیار خارجی و داخلی، دوباره بدون تعصب و خطر برچسب ‫توده ای دن بر خود و دیگران بخوانیم‫:

« هدف اصلی حزب توده بسیج کارگران، دهقانان، روشنفکران مترقی، بازرگانان و صنعتگران ایران است. در جامعه ما دو طبقه عمده وجود دارد: آنانی که ابزار اصلی تولید را در دست دارند، و آنانی که مال و منال چندانی در اختیار ندارند. گروه دوم شامل کارگران، دهقانان، روشنفکران مترقی، بازرگانان و صنعتگران است..... ....ا»

‫اعلامیه ای که تقریباً تمامی روشنفکران آنزمان نظیر هدایت‫ و علوی را جذب حزب کرد! کار اصلاحی، انقلابی، حزبی و سیاسی باید اول روشنفکران را جذب و مجاب و ارضاء، کند. باید شالوده اولیه اش بر اخذ پشتیبانی و مشترکات فکری و سیاسی روشنفکران مورد احترام و اعتماد مردم باشد.
٣۷۱۵۶ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : میترا هزارخانی

عنوان : بعد از جنبش سبز؟
فرض کنیم که نظر جناب قراگوزلو را در مورد دست راستی بودن جنبش سبز قبول کردیم. بسیار خوب اگر ممکن است بفرمائید جنبش دست چپی و آرمانی و امام زمانی و کارگری شما کجاست؟ در جامعه ایران فقط بیست در صد کارگر وجود دارد ( نحقیق آقای سهراب بهداد سوسیالیست ) شما با این بیست در صد می خواهید چه گلی به سر ما بزنید؟ به باور من هیچ راهی برای دموکراسی وجود ندارد الا این که طبقه متوسط بی توجه به شعارهای استالینی و نو استالینی و ضد سرمایه داری به اصلاح جامعه اقدام کند. تا هزاران سال هم علیه لیبرالیسم بنویسید باز هم لیبرال دموکراسی سیاسی بهترین نظام شناخته شده سیاسی موجود است.
٣۷۱۴۶ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : نادر حقیقی

عنوان : بازماندگان جنبش شکست نخوردگان علیه نولیبرالیسم و جنبش دست راستی سبز
گمان ما بر این است که محمد جان قراگوزلو با این مقاله و سایر مقالات خود بروشنی نشان داد که ریشه در کدام جنبش دارد. نقد پر طنین سرمایه داری هم سلبی و هم اثباتی و تعرض به جنبش های دست راستی مهم ترین خصلت طبقاتی جنبشی ست که اینک محمد جان قراگوزلو از سذبلندترین تئوریسین ها ی آن است. دست لاو را می فشریم.
٣۷۱۴۵ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : سیمیندخت شاهنده

عنوان : کامل
با تشکر
مقالات کاملی ست که پیشنهاد می کنم به صورت کتاب جمع و تدوین و منتشر شود تا مرجع قرار گیرد
٣۷۱٣۵ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : مهدی دشتی

عنوان : جایگاه امپریالیسم؟
فکر می کنم تاکید بیش از حد آقای قراگوزلو روی مساله امپریالیسم و دشمن دیدن آمریکا اعتبار مقالات علمی و تئوریک ایشان را تنزل داده است. اگر آمریکا بتواند منشا خیر شود و در کوبیدن ارتجاع مفید واقع شود باید کمکش را پذیرفت و از قشری گری و فالانژبازی دست برداشت.
٣۷۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : شیوا زتدیان

عنوان : سه سوال تلخ از جناب دکتر
از جناب دکتر قراگوزلو سه سوال دارم که امیدوارم در جای مناسبی به این سئوالات جواب مشروح بدهند. در ضمن من تا حدودی با اقتصاد سیاسی آشنا هستم ولی طبیعی ست که مانند ایشان قادر به تحلیل مباحث پیچیده اقتصادی نیستم و طبیعی تر است که اگر من و امثال من بخواهیم با ایشان وارد بحث دو یا چند نفره شویم مرعوب و مغلوب خواهیم شد . پس دوستان و همفکران عزیزم را کمک می طلبم. ابتدا بگویم که قصد لشکر کشی علیه جناب استاد را نداریم
۱. تفاوت اضافه تولید مطلق با اضافه تولید کالا چیست؟
۲. چرا ایشان با اقتصاد ملی مخالف هستند؟
۳. ایشان بار دیگر (شاید عادت شده باشد ) به جنبش سبز حمله می کنند و آن را " دست راستی " و ارتجاعی می خوانند. سوال من این است که آیا درین جنبش کارگران کشته نشدند؟ آیا شهدای این جنبش مانند ندا و سهراب .... دست راستی و طرفدار بورژوازی بودند؟ آیا جناب مهندس موسوی می خواست اقتصاد وابسته به چین احمدی نژاد را نجات دهد یا با واردات بی رویه کارگران را بیکار کند؟
با تشکر و احترام . شیوا زندیان.آلمان.
٣۷۱۱۰ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰