از : peerooz
عنوان : آموختن و آموزش
انشاء منهم نمودار سوادم است . منظور کره شمالی و آموختن بود نه آموزش ، اگر معنی آنها را درست بیاد آورم.
٣۷۴۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : تشکل کمونیستی
جناب ا. باران ،
احتمالا تنها " تشکل کمونیستی " باید " مدرسهی مارکسیستی بهاره " در مراکش باشد که خبر مفصل مربوط به آن چهار پنج روز است در اخبار روز منتشر شده و ارزش حتی یک کامنت را هم نداشته است (در مقایسه با ۴۹ کامنت برای این مقاله ). تشکلات شبه کمونیستی گذشته هم که شامل روسیه و ۲۰-۱۹ کشور اقماری آن بود دیگر وجود ندارند. تشکل دیگر چین و حزب کمونیست آن است که بعد از سالها مبارزه یک چهارم جمعیت دنیا بر قرار شد و طبق نوشته زیر در نشریه
سایت جهانی سوسیالیست ، کشوری سرمایه داری و در حال توسعه است و اخیرا از اعتصاب رانندگان کامیونها به وحشت افتاده است.
http://www.wsws.org/articles/۲۰۱۱/apr۲۰۱۱/pers-a۳۰.shtml
نمونه های دیگر هم کره جنوبی و ویتنام و کوبا ست که ظاهرا کسی آنها را کمونیست نمیداند.
اگر بعد از صد سال و تقلای یک سوم از جمعیت دنیا و میلیونها قربانی هنوز یک " تشکل کمونیستی " نمونه در دنیا وجود ندارد شاید کسی نمیداند که کمونیسم چیست و هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد. بهر حال هفته ای یک بار این گفتگو در اینجا انجام میگیرد و سعی من در آموزش به سرگیجه تبدیل شده که حتی دیگر نمیدانم "کارگر" چیست و یا کیست.
شرح رخساره خورشید ز خفاش مپرس
که در این آینه صاحب نظران حیرانند
٣۷۴۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : ایرانی
عنوان : روشنفکر یا Intelectual
در یکی از نظرات گفته شده است که:
"آقای قراگوزلو حق داشتند که" روشنفکران " در خدمت دولتها را روشنفکر ندانند، روشنفکر باید از قدرت دولتی جدا و مستقل باشد"
من نمی دانم که آقای قراگوزلو چنین نظری داشته یا نه اما این شرط و شروط گذاشتن برای روشنفکر بودن ناشی از ذهنیت افراد است و معنی دقیق روشنفکر یا Intelectual را ندارد. روشنفکران عموما به افرادی گفته می شوند که به غیر از موارد عادی و شخصی زندگی علاقه زیادی به مسائل سیاسی و فرهنگی و هنری و غیره دارند و دوست دارند در مورد این موارد به بحث و گفتگو و مطالعه بپردازند. حال برای دولت کار کردن و یا نکردن ربطی به روشنفکر بودن ندارد. روشنفکر لازما به معنای مترقی بودن نیز نیست و در طول تاریخ بشریت انواع روشنفکران را دیده است. حتی رژیم های فاشیست هیتلر و موسیلینی نیز روشنفکرانی را داشت که از نظام جنایتکارانه آنها حمایت می کردند. در کشور ایران معنی روشنفکر بیشتر ذهنی و به سلیقه شخصی تعبیر می شود که چندان با معنی روشنفکر در فرهنگ غرب قرابت ندارد. روشنفکران زیادی را در طول تاریخ می توان در کشورهای متفاوتی نام برد که شغل دولتی داشتند و یا سالها بورکرات بوده و در خدمت بورکراسی یا اریستوکراسی کار کرده بودند و مخارج زندگی خود را به این طریق فراهم می کردند.
٣۷۴۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : ---
عنوان : چند خرده گیری ساده
از دوست گرامی آقای رسام باید پرسید زمانی که آقای قراگوزلو به طور ناقص نیمه جمله ای از انگلس نقل می کند او را به کلیشه برداری و تبدیل مارکسیسم به مذهب سخنی نمی گوید اما در برابر این سخن که اگر نقل قولی از انگلس یا سایر کلاسیک های مارکسیسم می آورید آن را تمام و کمال ذکر کنید چنین لب به دندان می گزید که ما می خواهیم مارکسیسم را به مذهب و سکت تبدیل کنید. درخواست من برای نقل کامل گفته های انگلس در اصول کمونیسم به آن جهت بود که آقای قراگوزلو مقاله خود را به جمله از انگلس شروع کرده بود. اگر ادامه یادداشت مرا بخوانید متوجه می شوید که برای رد نظریات آقای قراگوزلو من آیه وار به مارکس و انگلس استناد نکرده ام که هر انسان هوشمندی به اصل داشتن تحلیل کانکرت اعتقاد دارد. اتفاقا امثال قراگوزلو و حزب کمونیست کارگری هستند که با تحلیل های کلیشه ای و بدون درنظر گیری خودویژگی های تاریخی اجتماعی در ایران شیعه وار در آرزوی عروج امام زمان سوسیالیستی خود می نشینند بدون آن که توجه داشته باشند رسیدن به سوسیالیسم در هر کشور از مسیرهای خاص خود می گذرد.
اگر به یادداشت من توجه کرده باشید من این سوال را مطرح کرده ام چرا عصر سرمایه داری را عصر انقلابات پیروزمند پرولتری می نامیم؟ آیا اتوپی سوسیالیسم همیشه وجود نداشته است؟ آیا تمامی تاریخ باستان و نیز جدید پر نبوده از سوسیالیست هایی که در آرزوی ایجاد یک جامعه برابر و خوشبخت می جنگیده اند؟ چرا فقط این رسالت تاریخی به دوش طبقه کارگر صنعتی گذاشته شده؟ برای بینانگزاران سوسیالیسم علمی و پویندگان آنان همه این سوالات جواب مشخص دارد. به جای اراده گرایی و شعارپردازی آنان دلایل علمی و عینی را پیش می گذارند.
این قرعه به این خاطر بر دوش طبقه کارگر صنعتی قرار گرفته که به واسطه اجتماعی شدن تولید طبقه کارگر به سرعت به فهم نیروی خود نائل می شود. فی المثل در یک کشور صنعتی، علاوه بر این که توقف تولید در یک بخش از یک کارخانه به تمام کارخانه تسری می یابد، یک اعتصاب در یک شاخه، فی المثل در بخش انرژی به سرعت تمامی زندگی اقتصادی را در برمیگیرد و به طبقه کارگر این توان را می دهد تا به طبقه ای برای خود تبدیل شده و برای انجام عمل تاریخی خود وارد کارزار گردد. اما در کشورهای فئودالی، نیمه فئودالی یا کشورهایی که سرمایه داری عقب مانده ای در آن ها حاکم است نیروی کار فاقد این صفت است.
این که گفته می شود انقلاب سوسیالیستی در حلقه ضعیف سیستم سرمایه داری جهانی رخ می دهد بیشتر یک گزاره استالینیستی است که تنها بخشی از حقیقت را در خود دارد. خود لنین نیز تا قبل از ۱۹۱۷ معتقد بود روسیه در یک اقتصاد عقب مانده آسیایی سیر می کند و هر انقلاب کارگری تنها زمانی موفق می شود که توسط انقلاب در غرب تکمیل شود. این موضوع خود بحث مستقلی می طلبد که جایش اینجا نیست.
آمارهای مغلوط آقای قراگوزلو نیز اظهر من الشمس است. من پیشنهاد میکنم دوستانی که در ایران هستند هر کدام بنشینند و تعداد کارگرهای صنعتی را در خانواده شان تا دو سه مدار آن ورتر بشمارند. این حدیث صنعتی شدن جامعه ما هم از آن لطیفه های شیرین است که به نوعی تناقض دیگری را در سخن این دوستان آشکار می کند. از یک طرف در نقد جامعه از فلاکت عقب افتادگی و به تاراج دادن مملکت در سی سال گذشته می گویند که کاملا درست است بعد یکباره از ظهور طبقه کارگر پنجاه میلیونی!!! پرده بر می دارند. اگر که چنین است پس ما داریم در یک جامعه فراصنعتی زندگی می کنیم و باید کلاهمان را به افتخار حاکمان سی سال گذشته ایران از سر برداریم!
فقر تئوریک اگر در حوزه تئوری بماند فقط صفحه ها نشریات و سایت ها را سیاه می کند اما اگر به عمل تسری پیدا کند به راست روی یا چپ روی، مخدوش کردن مرزهای طبقاتی، محروم کردن صف انقلاب از متحدان خود و از بین بردن فرصت ها منجر می شود.
جامعه ایران با صدها مشکل پاسخ داده نشده مواجه است. این که با اقتصاد خرد چه باید کرد؟ با صنایع وابسته ای که در اقتصاد جهانی فاقد مزیت هستند چه باید کرد؟ با کشاورزی سنتی که محصولاتش به همان ترتیب فاقد مزیت در بازارهای جهانی هستند چه باید کرد؟ راه حل شما برای مسئله ارضی چیست؟ عقب ماندگی تکنولوژیک صنایع ایران را به چه طریق باید حل کرد؟ اقتصاد تک محصولی نفتی را چطور...
این ها پرسش های عملی و واقعی در برابر هر نیروی سیاسی است که عزم کسب قدرت را دارد. بدون پلاتفرم بدون طرح و برنامه مشخص، دوستان فقط زرادخانه شعارهای بی پایان را به راه می اندازند و در انتظار ظهور ناجی خود می مانند حتی اگر این ظهور پانصد سال طول بکشد. در حالی که جامعه ما از یک اقتصاد عقب مانده رنج می برد و بسیاری تکالیف دمکراتیک حال ناشده باقی مانده است شعارپردازی درباره انقلاب سوسیالیستی به بیراهه بردن مردم ایران است گرچه بازتابش از حد محفل های روشنفکری در نمی گذرد.
خوب است آقایانی که از جناب قراگوزلو دفاع می کنند شیوه های شنیع استالینیستی در سرکوب مخالفان را کنار بگذارند. آقای صبوری هنوز هیچ نشده رضوان را به خاطر سوالش به هزار فحش مورد عنایت قرار می دهد. من در ذهن خود کاریکاتور دادگاه های ۱۹۳۰ مسکو را رسم می کنم که شما دادستانش هستید.
ضمنا دوستی که از تفاوت تئوری های قراگوزلو با حزب کمونیست کارگری می گوید ما را شیر فهم کند تفاوت این دو در تعیین مرحله انقلاب چیست. بحث امپریالیسم نمی دانم اینجا چه محلی از اعراب دارد که برای این تفاوت آن را از توی آستین بیرون کشیده اید. گاهی مارکسیست های لگال وطنی برای ایزگم کردن و خود شیرین کردن در نزد حکومت "ضدامپریالیستی" ایران مجبورند سه چهار فحش نثار امپریالیسم کنند و در دفاع از نیروهای ضدامپریالیست از حزب الله لبنان و حماس گرفته تا چاوز و البته در دفاع از حق ملی ایجاد صنعت صلح آمیز هسته ای!! قلمفرسایی کنند. اینها را زیاد جدی نگیرید که به خاطر همان "محذورات" است.
واما در رابطه با بی مناسبت بودن شعر
.... و بورژوازی به انکشاف واقعی رسیده انکار خورشید است. به قول رفیق و استادمان احمد شاملو:
«خورشید را گذاشته
می خواهد
با ساعت شماطه دار خویش
بی چاره خلق را متقاعد کند
که شب از نیمه نیز بر نگذشته است.»
خانم محترمی که از من ایراد گرفته بود خوب شد که خودتان گفتید که این شعر شامل از "حزب توده" خطاب به "شاملو" در رد "انکار خورشید اصلاحات شاهانه" است، ولی در مقاله آقای قراگوزلو این شعر از زبان "قراگوزلو" خطاب به "بورژوازی" در اثبات "خورشید انقلاب کارگری" (یا چیزی در این مایه ها) ست. همان طور که آقای قراگوزلو درک وارونه ای از این شعر داشته اند وارونگی را به مفاهیم دیگر نیز سرایت داده اند.
٣۷۴٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : آنت .ر ر. ل
عنوان : روشنفکر
با درود به آقای م. قرگوزلو
ممنون از نوشته های همیشه با کیفیت ایشان
در جواب خانم ریحانه سماکار:
آقای قراگوزلو حق داشتند که" روشنفکران " در خدمت دولتها را روشنفکر ندانند، روشنفکر باید از قدرت دولتی جدا و مستقل باشد
آفرین برای آقای قراگوزلو که همیشه افکاری جلوتر و بالاتر از حد متوسط نویسندگان و جماعت پر مدعا و هیچ گو دارند
کیفیت نوشتاری و نظری و انسانی ایشان بسیار بالاست ، در واقع کم نظیر است
باید به انسانی با اینچنین دانش و بینش وسیع و طرفدار طبقات زحمتکش افتخار کرد و ارزش و قدر او را دانست
من بدون اینکه ایشان را بشناسم و دیده باشم ، فقط با خواندن مطالب نوشته شده توسط او ، ایشان را گنجینه ای با ارزش و با محتوی و با کیفیت برای مردم و نمونه یک روشنفکر واقعی و انساندوست و پاک میدانم
مطلب ایشان در رابطه با جمهوریخواهان و سو سیال دموکراسی هم واقعا عالی است
درود بر سر انگشتانی که اینچنین مینویسند و ذهنی که اینگونه پویا و ژرف میباشد دست آقای قراگوزلو درد نکند که همیشه مسائل را از زاویه ای بسیار درست و اصولی و انقلابی بررسی میکنند ، با تو جه محدودیتهای زمانی و مکانی که ایشان دارند ، باید به مطالب این انسان جدی و بزرگ ، صادقانه برخورد کرد، نه از روی حب و بغض و کینه ، شاید قامت افکار او برای افکار عمومی روشنفکری ایران خیلی بلند و وسیع باشد ، به همین دلیل توسط عده ای پر مدعا و بی عمل و تاریک فکر درک و فهمیده نمیشود
من و بیشمار کسان او را دوست داریم و به او افتخا رمیکنیم و برایش زندگی طولانی در سلامت و شادی آرزومندیم
او قلب پر جوش و طپندهی همگی ما میباشد
با درودهای گرم به این انسان راستین
٣۷۴٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : کارو دال
عنوان : دولت کارگری....
من مناظره آقایان جوادی و مشایخی را دیدم
۱. هر دو نفر ضعیف و غیر تئوریک صحبت کردند
۲. جوادی فقط شعار داد و مثل کودکان احساساتی شد و در تمام جلسه تحت تاثیر جو حاکم بود و آنقدر مهرداد عزیز مهرداد عزیز گفت که من خسته شدم
۳. مشایخی هم هیچ مدل قتصادی سیاسی برای ایران ارائه نکرد. مدل سوئد ناشی از دست آورد سالها مبارزه طبقه کارگر آن کشور است و قابل تعمیم به ایران نیست
۴. در این گفتگو هیچ نکته تازه ای دیده نشد و قط یک نوع رو کم کنی بود
۵.پاسخ آقای قراگوزلو به مشایخی مثبت و قابل ستایش است
۶.آقای جوادی گفت که دولت کارگری دولت طبقه کارگر نیست. لابد می خواهد بگوید دولت کارگری همان دولت روشنفکران است.این انحراف از سوسیالیسم است
۷. از محمد قراگوزلو انتظار داریم که مواضع راست آقای جوادی را هم نقد کند
با تشکر
کارو -تهمینه ( لندن)
٣۷۴۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : ریحانه سماکار
عنوان : سپاس از مهری جان
از مهری عزیز که یادی از دوست اندوهگین و قربانی غم ها و تنهائی ها ، غزاله علیزاده مهربان کردند ؛ سپاس گزارم. سال ۷۲ برای یک شعر خوانی به مشهد می رفتیم. به دعوت کانون شعر همان شهر. در قطار جمعی از استادان دانشگاه از ایران و سایر کشورها برای کنگره جهانی عطار نیشابوری عازم نیشابور بودند. آقای قراگوزلو با یک ایتالیائی که نامش به خاطرم نیست نیمه های شب از کنار کوپه من و غزاله رد می شدند ما سیگار می کشیدیم و چای می نوشیدیم. از هر دو نفر دعوت کردیم. با روی باز پذیرفتند. خوب یادم است که میان آقای قراگوزلو و غزاله بحثی تند در گرفت درباره اینکه روشنفکر کیست. آقای قراگولو اعتقاد داشتند چون عطار از هیچ قدرتی در آثارش دفاع نکرده و حقوق بگیر هیچ دولتی نبوده پس روشنفکر است. غزاله به نادرپور اشاره کرد . گفت که نادر پور از وزارت فرهنگ و هنر شاه حقوق می گرفته و مشیری کارمند مخابرات بوده آیا این دو روشنفکر نیستند؟ آقای قراگوزلو سخت اعتقاد داشت : ( نه). و میگفت نمیشود از شاه مزد گرفت برای سانسور و روشنفکر بود.....
حالا از ایشان می پرسم که کارمند بانک که برای سرمایه داری کار می کند، کارمند وزارت ارشاد که در دستگاه سانسور کار می کند و صاحب وسیله تولید هم نیست چه به حساب می آید؟ مزدور؟ از طبقه کارگر؟ یا خرده بورژوا؟
٣۷۴۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : الف باران
عنوان : یک سئوال ساده !
آیا کسی میتواند یک تشکل کمونیستی در ایران و یا جهان را معرفی کند ؟ فقط یکی !
٣۷۴۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : ارژنگ همدانی
عنوان : رابطه سوسیالیسم مارکس با دموکراسی
با تشکر از نویسنده اگر ممکن است از ایشان خواهش میکنم برای ما بنویسند که نظر مارکس در باره دموکراسی چه بوده است. آیا مارکس به همین میزان دموکراسی که در کشورهای اسکاندیناوی حاکم شده است می رسید به آن همچون امری مترقی نمی نگریست؟ آیا جناب قراگوزلو سوسیال دموکراسی را جریانی ارتجاعی مانند لیبرال دموکراسی می دانند؟ تفاوت این دو چیست؟
میدانم که جواب به این سوالات دریک نوشته کوتاه مقدور نیست.به هرشکل اگر جواب بدهند ممنون خواهم شد.
٣۷۴۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : کاوه سلطانپور
عنوان : اسلاوی ژیژک ؟
دوست گرامی آقائی با استناد به حمایت اسلاوی ژیژک از میر حسین موسوی به نفی مواضع محمد قراگوزلو پرداخته است. اولن که این دوست ما باید ابتدا برادریش را ثابت کتد و بعد ارث بخواهد . کی گفته که آقای ژیژک سوسیالیست است؟ افرادی مانند نامبرده که با سیزها و سوسیال دموکرتها همکاری می کنند قبل از انتخابات ایران هم با مشاوران ارشد موسوی از جمله تاجیم و بهشتی و حجاریان ارتباط داشتند. از اصحاب فرانکفورت که هرگز سوسیالیست نبوده و به تضاد کار - سرمایه اعتقادی نداشته اندآقای یورگن هابرماس به ایران آمد و با اصلاح طلبان شبه سوسیال دموکرات جلساتی داشت. این افراد سالهاست که سوسیالیسم مارکس را کنار گذاشته اند و در سطح جهانی سبز شده اند. میتوانید به افکار ایشان از موضع یک سنتر یا رویزیونیست دفاع کنید اما چپ ؟ چه عرض کنم.
٣۷۴۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : فریدون بی بیان
عنوان : آقای صبوری «دیالکتیک تاریخی» چیست؟
کامنت شما را خواندم که که گفته های آقای قراگوزلو را برای امثال من مبتدی با توضیح خود روشن فرمودید.
ولی هرچه روی « دیالکتیک تاریخی » که در کامنت شما آمده فکر کردم نتوانستم مفهوم آنرا درک کنم جدی میگویم ، البته برای شما نمی خواهم ملا نقطی باشم، چون شما فقط از نوشته ی اصلی آقای قراگوزلو نقل قول کرده اید.
اما واقعا مگر ما بغیر از ماتریالیسم تاریخی Historical Materialism و ماتریالیسم دیالکتیک Dialectical Materialism که معرف حضور تمام چپ های جهان ست می توانیم از خودمان به واژه سازی بپردازیم؟ اگر پاسخ مثبت ست، لطفا توضیح دهید که «دیالکتیک تاریخی» از کجا آمده ست و تعریف آن چیست ؟
از شما سپاسگزارم
٣۷۴۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : سعید شایسته نیا
عنوان : به جناب دکتر مشایخی
به عقیده من سوسیال دموکراسی در کشورهای ایکاندیناوی دست آوردهای بسیار ارزشمندی را برای عموم مردم و بخصوص کارگران به ارمغان آورده است و نباید اینگونه مورد تاخت و تاز و سرزنش واقع شود. در کشور سوئد دانش آمز حقوق میگیرد و با سرویس دولتی به مدرسه می رود از تغذیه رایگان استفاده میکند و آموزش وبهداشت و خدمات اجتماعی دیگر رایگان است و اتحاد میان حزب سسبز و حزب کمونیست نوعی جبهه قوی در مقابل راست ایجاد کرده و راسیسم را به عقب رانده است. بیمه بیکاری رایج است و کارگران فله ای اخراج نمی شوند. آیا این وضع با اوضاع کشوری مانند ایران که زنان کارگر بیکار شده بخاطر فقر تن فروشی می کنند یکسان است؟
آقای قراگوزلو البته در آرمانگرائی سخنان بسیار زیبائی را با قلم بسیار قدرتمند خود بیان می کند ولی هجو آقای دکتر مشایخی کار خوبی نبود. من به عنوان یک سوسیال دموکرات از آقای مشایخی و هر کس دیگری که توان تئویریک دارد خواهش میکنم به مباحث آقای قراگوزلو جواب دهند.
٣۷۴۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : انسانیت
سرکار مهری خانم عزیز،
احتمالا کسی نمیداند که جایگاه شاعره صاحب کتاب و روزنامه نگار در طبقه کارگر " این" است و یا " اوت " است و این را جناب قرا گوزلو باید تعین نمایند ولی میدانم که " شرط اول قدم " در " انسانیت " آنست که احتراما تا زمانی که حیوانییت دیگران قطعا ثابت نشده ، همه را " انسان " دانست حتی اگر ظاهرا " انسان نباشند ".
خوشبختانه جناب قرا گوزلو به بسیاری از سوالات پاسخ دادند و شبهه غیر منظور و غیر محتمل "واعظ و آخوند " بودن را زدودند. "شاعر" میفرماید با ادب را ادب سپاه بس است به ویژه اگر خود را از طبقه کارگر بداند.
٣۷۴۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : احمد صبوری
عنوان : مفهوم چند دوجین و .... در ادبیات فارسی
سرکار خانم مساوات: در عبارت
«و روزولت و هیتلر و فرانکو و تاچر و ریگان و یلتسین و بوش و بن لادن و سارکوزی و برلوسکونی و صدام و اسد و مبارک و علی اف و قذافی و چند دوجین دیگر از همین پدیده ها و عناوین و اسامی...» عبارات چند دوجین و .... یعنی اینکه جا ندارم برای ذکر نامهای بیشتری. اگر قبل از اینکه عصبانیتان را نشان دهید یکدقیقه جستجوئی راجع به نویسنده پر باری چون دکتر قره گوزلو می کردید به این مقاله دسترسی پیدا می کردید
"برزخ استالینیسم یا دوزخ نئولیبرالیسم- دموکراسی نئولیبرال در بن بست
(نقبی به بحران های سیاسی-اقتصادی سرمایه داری)"
درضمن در همین مقاله جلو رویتان به مغرضین اظهار می کند که:
«بنا بر یک تحلیل علمی ساده ی مبتنی بر دیالکتیک تاریخی این قدر می دانیم که آنتاگونیسم سرمایه داری هیچ نیست الا سوسیالیسم و نیروی متضاد سرمایه نیز همان کار است و بدون آن که بخواهیم جامعه را دو قطبی و سیاه و سفید و خیر و شر و حق و باطل نشان دهیم و بی آن که سوسیالیسم را ایده ئولوژی و باوری مکتبی تلقی کنیم، برخلاف ایده ئولوژی سرمایه داری بر آنیم که روند تکامل تاریخ، ماهیت حرکتش را از ایده های فلان سوسیال دموکرات وام نمی-گیرد و بحران سرمایه داری با اجازه و یا علی رغم میل فلان شکل نظام سرمایه داری به صورت سیکلیک تکرار نمی شود. این فراشد تاریخ اجتماعی انسانی است که مارکس در حلقه ها ی پنج گانه ی خود آن را کشف کرده است.»
«سوسیالیسم نیز به عنوان یک مشی غیر ایده ئولوژیک، روشی سیاسی اقتصادی است که می توان با بسط خلاق تئوریک دامنه های علمی اش را افزود و افق های روشنی به روی آن گشود. هر چه قدر این امر مهم و ضروری است، در مقابل انکار تضاد آنتاگونیستی کار ـ سرمایه در دورانی که سرمایه داری تا حد امپریالیسم و جهانی سازی های نئولیبرالی رشد کرده و بورژوازی به انکشاف واقعی رسیده انکار خورشید است. »
« ابتدا باید بر این نکته ی مهم انگشت تاکید نهم که بحث درباره ی دولت کارگری و چگونگی سوسیالیسم آینده به همان میزان غیر علمی است که کسی بخواهد با تبدیل کردن شکست تجربه ی شوروی و چین به شاخی زیر چشم سوسیالیسم علمی، از ما یک الگو و مدل تجربه شده طلب کند. اگر کسی سرمایه داری را - در هر سه شکل آزاد، دولتی، رفاه – ایده آل ترین نظام تولید اجتماعی می داند و به دموکراسی [بورژوایی] و وکالتی و نیابتی از موضع مطلوب ترین شیوه ی سیاسی اداره ی جامعه می نگرد و به این ترتیب همچون امثال فوکویاما شیپور تئوری پوچ "پایان تاریخ" را از سر گشادش می زند، آزاد است که در دفاع از استثمار و نابرابری نیز خود را مضحکه ی عالم و آدم کند.»
زیاد خودتان را ناراحت نکنید صادق و شجاع باشید. آزادی طبقه ی کارگر، برابری و آزادی را برای شما نیز به ارمغان خواهد آورد. چیزی بیش از دموکراسی وکالتی. خیلی بیش تر! شک نکنید که سوسیالیست ها هم به دانشگاه نیاز دارند. جای شما در کلاس درس را کارگر هفت تپه و واحد و نفت و پتروشیمی اشغال نخواهد کرد.
٣۷۴۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : سایه مهجور
عنوان : فرودستان
ابتدا روز جهانی کارگر را خدمت همه خوانندگان سایت اخبار تبریک عرض می کنم. بخصوص خدمت جناب تابان.
کامنت ها را دیدم لذت بردم. از این همه شوق و تنوع باید استقبال کرد و البته از محمد قراگوزلو هم باید سپاس گزار بود که همواره نوشته هایش منشا دوستی ها و مناظرات سازنده و مفید است. من حتا در تندترین برخوردهای نظری هم نوعی دوستی و رفاقت دیدم و امیدوارم آینده ایران با این تنوع و جمع خوشفکر شکل بگیرد. می خواستم یک مساله را هم یاد آور شوم و آن تذکری دوستانه و مهربانانه به آقای رضا سالاری بود. دوست گرامی تا حدودی حف با شماست اما اگر توجه کرده باشید آقای دکتر قراگوزلو در غالب موارد از " فرودستان اقتصادی " هم مینویسد. نگفتید پیشنهاد خود شما چیست ؟
این اولین کامنت من در این سایت است. مقالات دیگر را هم تا حدودی دیدم. چرا دوستان از آن مقالات استفاده نمی کنند؟
به دوست عزیز که پزشک فوق تخصص هستند تبریک عرض می کنم که با این اشتیاق از مردم دفاع می کنند اما خوب است این عزیز برای آشنائی با مواضع محمد قراگوزلو در باره جنبش سبز به کل مقالات ایشان مراجعه کند. با یک اصطلاح خرده بورژوائی بعید می دانم بشود حق آن همه مقاله و زحمت محمد عزیز را ادا کرد.
مدرس باز نشسته شده دانشگاه
با پوزش که نتوانستم نام واقعی خود را بنویسم. سایه .
٣۷۴۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : مهری شین . ح
عنوان : روزنامه نگار فرهنگی
محمد عزیز
سلام
طبق معمول مقاله ات را خواندم و بیشتر از نثر آن لذت بردم به دلیلی که
می دانی.سوال من و از تو چه پنهان سوال چند دوست دیگر
که همه را می شناسی و آنان هم ترا می شناسند و عرض سلام و
ارادت دارند این است که با کنار گذاشتن برخی از روزنامه نگاران از طبقه
کارگر - که من هنوز آن را درست نمی فهمم - این مساله پیش می آید
که آیا امثال ما هم اوت هستیم؟ یعنی روزنامه نگاری که فقط شعر عاشقانه می نویسد و داستان می نویسد و مثل غزاله علی زاده ( یادت هست؟) فقط در درون خودش سیر می کند تا انتهای خودش چه میشود؟ غزاله البته ماکسیم گورکی ترا دوست نداشت و از برشت خوشش نمی آمد اما تو خودت خوب می دانی که او انسان بود و تا در میان ما بود انسانی زندگی کرد......
به رسم احترام از سایت اخبار روز ممنونم. که با این اهتمام کار می کند.
٣۷٣۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : محبوبه مساوات
عنوان : نظر دکتر قراگوزلو در باره مائو و استالین و پول پوت و البته کاسترو چیست؟
گرچه نویسنده عزیز افتخار نمی دهد که به کامنت ما بیچارگان پاسخی هر چند کوتاه در حد متشکرم بدهد و نامه به میل باکس خود را نیز بی جواب می گزارد و به نظرم این نشانی یه جور سرکاری ست به هر حال از دوستان و کسانی که با نظرات ایشان بیشتر آشنا هستند می خواهم برای ما بگویند که جناب دکتر ما درباره استالین و صدر مائو و خمر های سرخ و رفیق کاسترو چگونه می اندیشد و اگر این جماعت را دیکتاتور می داند چرا نامی از ایشان نبرده است و اگر سوسیالیست می داند که خب .....
راستی مارشال تیتو یادم رفت
٣۷٣۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : انور
عنوان : سخنگوی مارکسیسم نمی باشند
خانم آبکناری با اشاره به مناظره آقای جوادی از حزب کمونیست کارگری و مهرداد مشایخی ابراز ناامیدی کرده اند و نوشته اند که:
"اما این نکته هم گفتنی است که چرا باید چپ در شرایطی وارد مناطره با افراد مسلطی همچون مهرداد مشایخی شود که نه آمادگی تئوریک دارد و نه آمار و ارقام درست و حسابی برای اثبات نظر سوسیالیستی خودش و در نتیجه مانند آقای علی جوادی مات و مبهوت مرتب از جواب دادن به سوالات زیرکانه مشایخی طفره میرود. تازه شنیدم که این آقای جوادی دارای دکترای ریاضی است."
مطمنا کمونیست های ایرانی فراوانی را می توان یافت که آقای جوادی را نماینده مارکسیسم نمی دانند و حتی در کمونیست بودن او نیز شک و تردید دارند.
آقای جوادی و حزب "کمونیست کارگری" ایشان و دیگر افرادی که نظرات مرحوم منصور حکمت را به عنوان مارکسیسم عنوان می کنند در تضاد با مبانی اصولی مارکسیسم می باشند و درک مارکسیستی از شرایط فعلی بورژوازی ندارند و متاسفانه در رفرمیسم بورژوازی فرو رفته اند.
مناظره سوسیال لیبرالی مانند آقای مشایخی را با افرادی که عملا در تئوری مارکسیست نمی باشند را باید مناظره ای با دیگر بخش های نظری بورژوازی ارزیابی کرد.
آقای مشایخی و دیگر رفرمیست های لیبرال بورژوا نظر جدیدی را بیان نمی کنند که یک صد سال پیش از آنها کارل کائتسکی مارکسیست سابق و رهبر انترناسیونال دوم ابراز نکرده بود.
مارکسیست برجسته ولادیمیر ایلیچ لنین در آثار انقلابی خود مانند " انقلاب پرولتری و کائتسکی یاغی" و همچنین "امپریالیسم بالاترین شکل سرمایه داری" و دیگر آثار بطلان نظرات بورژوای او و دیگر خادمان بورژوازی را نشان داد.
اکنون نیز بحث این رفرمیست های ایرانی همان بحث سابق یعنی "دمکراسی" می باشد اما آنها باز از پاسخ به این سوال که دمکراسی برای چه کسی و چه طبقه اجتماعی خودداری می کنند.
می دانیم که حتی در دمکراسی روم باستان نیز به محض اعتراض برده ها آنها را برده داران به شدیدترین شکل سرکوب می کردند و در زمان حاضر نیز شاهد سرکوب اعتراضات کارگران و طبقات زحمتکش در تمامی شهرهای کشورهای دمکراسی بورژواها از پاریس تا لندن و آتن می باشیم.
دمکراسی بورژواها دمکراسی پرولتاریا نیست و تا زمانی که طبقات پرولتاریا دمکراسی پرولتری را برقرار نکرده اند یعنی دیکتاتوری پرولتاریا را ما شاهد سرکوب اعتراضات و استثمار زحمتکشان خواهیم بود.
رفرمیست های بورژوا اکنون زیر نقاب کمونیست و حزب کمونیست و کارگر برای استمرار عمر حاکمیت بورژوازی تلاش در تحریف تئوری انقلابی مارکسیسم را دارند.
بی جهت نیست که در کشور چین حزب کمونیست بورژواها بدترین شکل استثمار پرولتاریا را به نام کارگران برپا کرده است. دشمن طبقاتی سالها تلاش کرد از بیرون حزب انقلابی پرولتاریا را نابود کند اما با شکست روبرو شد و بعد از داخل شروع به تسخیر سنگر پرولتاریا کرد.
نام کمونیست و کارگر برای احزاب بورژوازی پدیده جدیدی نیست و وظیفه فعالین سیاسی و انقلابی پرولتاریا می باشد که فریب نام و اسم را نخورند و ملاک را منافع طبقاتی ببیند.
باید دید که این احزاب در خدمت منافع کدام طبقات می باشند.
آیا حزب کارگر انگلیس حافظ منافع پرولتاریا انگلستان می باشد؟ آیا حزب کمونیست چین حافظ منافع پرولتاریای چین می باشد یا حافظ منافع سرمایه داران مالی جهانی می باشد.
سوسیال امپریالیست ها با تحریف تئوری انقلابی بدنبال حفظ نظام برده داری بورژوازی می باشند.
فریب سوسیال دمکرات ها یا همان سوسیال امپریالیست ها که حامیان شرمگین امپریالیسم می باشند را نباید خورد. آنها بارها نشان داده اند که در حمایت از نظام ظالمانه سرمایه داری حتی حاضر به همکاری با جنایتکارترین فاشیست های جهانی می باشند!
نام چپ و سوسیالیست و کمونیست باری دفاع از منافع پرولتاریا نمی باشد بلکه باید با تشکل پرولتاریا به مبارزه با استثمار کننده های زحمتکشان عمل کرد.
٣۷٣۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : انور
عنوان : سوسیالیسم دوران گذار و مرحله مابین جامعه سرمایه داری و جامعه کمونیستی
دوست گرامی آقای دبیری گله کرده اند که نوشته من منصفانه نبوده است و من لازم می دانم که توضیح بدهم که دفاع از نظرات مارکسیستی و انقلابی لنین جهت آگاهی پرولتاریای ایران و فعالین کارگری و کمونیست می باشد که از دانش مارکسیستی برای شناخت شیوه های مبارزه و تشکل خود بهرهمند شوند و بتوانند در مقابل با طبقات بورژوازی هوشیار باشند.
بورژوازی به خوبی آگاه هست که مارکسیسم انقلابی آن دانشی می باشد که به تشکل پرولتاریا یاری می رساند بنابراین با هدف بی اعتبار کردن آثار برجسته مارکسیستی و اندیشمندان مارکسیست مانند ولایمیر ایلیچ لنین به دنبال تضعیف تئوری انقلاب پرولتری می باشد.
دوست گرامی دبیری همچنین گلایه کرده است که:
"من بشدت متاثرم که انقلاب کوبا در حال پزمردگی ست. ولی سرمایه داری در همسایگی آن تلاش کرده تا به مردم آمریکای لاتین و تمام جهان نشان دهد که راه رشد سرمایه داری برای برزیل و آرژانتین ، شیلی «مفید» تر از انقلاب بوده.«انور» باید تجسم کند و پاسخ گوید که دموکراتیزه شدن کوبا لازم بود یا سوسیالیزه شدن؟ این به معنی ضد مارکسیست بودن نیست بلکه انتقاد از پروسه های آلوده به به دکترین «راه رشد غیر سرمایه داری » می باشد که نتایج آن را امروز در کشورهای وابسته به «سوسیالیزم واقعا موجود » می بینیم که باعث استفاده ی سرمایه داری جهانی بعنوان حربه ای علیه سوسیالیزم شده ست."
مطمنا دوست گرامی دبیری آگاه می باشند که شرایط کوبا با کشورهای بزرگ و پر منابعی مانند آرژانتین و برزیل متفاوت می باشد و شاید بهتر باشد شرایط کوبا قبل از انقلاب را با کشور دیگری مانند هائیتی مقاییسه کرد تا با برزیل.
در ثانی کوبا در فاصله نزدیک به امپریالیسم آمریکا می باشد و از زمان انقلاب تا به امروز هدف انواع توطعه های امپریالیستی و تحریم های اقتصادی و سیاسی قرار داشته است و مدتها محاصره کامل بوده است.
متاسفانه نتیجه همکاری اقتصادی کوبا با بورکراسی دولتی شوروی سابق که خود با سیاست های اشتباه به ابقای اولیگارشی تبهکاران و بورژوازی روسیه و بقیه کشورهای مجاور شد نیز کمکی به رشد اقتصادی کوبا نکرد.
برزیل و آرژانتین نیز سالها با مشگلات بزرگ اقتصادی روبرو بودند که نتیجه دخالت های امپریالیسم جهانی و بخصوص امپریالیسم آمریکا در اقتصاد و وضعیت سیاسی آنها بود که کار را به مرز ورشکستگی رسانده بود و تنها چند سال است که با دوری از سیاست های بانک جهانی و امپریالیسم مالی توانسته اند اقتصاد خود را سر و سامان دهند و از سقوط کامل جلوگیری کنند.
ما شاهد این هستیم که همین کشورههای که در حال رشد می باشند روابط اقتصادی خود با کوبای انقلابی را احیا کرده اند اگر چه امپریالیسم آمریکا از این بابت ناراضی و ناخشنود می باشد.
کوبا تحت شدیدترین محاصرات اقتصادی بیسوادی را ریشه کن کرده است و در موارد بسیاری حتی از آرژانتین و برزیل برتر می باشد.
شکی نیست که اقتصاد کوبا در شرایط سختی می باشد اما مردم انقلابی کوبا حامی انقلاب می باشند و سوسیالیسم را انتخاب کرده اند و با اصلاحات اقتصادی مطمنا خواهند توانست سطح رفاه مادی زندگی توده های کوبایی را بهبود دهند.
سوسیالیسم در کوبا زنده و پویا می باشد و وظیفه تمامی انقلابیون می باشد که از سنگر انقلاب کوبا دفاع کنند و توطعه های امپریالیست ها را خنثی کنند.
٣۷٣٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : ناصر ناصری
عنوان : ایا من هم کارگرم
جناب آقای صبوری من یک پزشک فوق تخصص میباشم و اگر طبق نظر اقای قراگوزلو باشد که من هم با ان موافقم من هم گارگرم اما ایشان معتقدند که جنبش سبز یک جریان خورده بورژواست اما طیف اصلی جنبش همین طیف بود و این یک تناقض است ان زمانی که می خواهد قدرت طبقه ی کارگر با افزایش جمعیت زیاد کند من یک کارگرم اما هنگامی که یک جنبش اجتماعی بدون توجه به تئوریهای ایشان و نظراتشان شکل می گیرد ما تبدیل میشویم به خورده بورژوازی در خدمت کاپیتالیسم و این برای من سوال هست که این تناقض ایا نوعی سو استفاده نیست؟(فراموش نکنیم که بزرگان وکغبه ی امال چپها .دوستان نزدیک دیکتاتور ایرانند.چاوز ودیگران) و همچنین بزرگان تئوریسین چپ همه جنبش سبز را یک حرکت لیبرال ضد تقسیم مساوی ثروت وعدالت اجتماعی دانستند(به جز ژیژک و معدودی دیگر) چند حزب کمونیست جهان سرکوب جنبش سبز را محکوم کرد؟ تمام اینها باعث بی اعتمادی من و امثال من میباشد
٣۷٣٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : لیلا آبکناری
عنوان : سو فهم یا سو هاضمه
خطاب به آقای بهروز
محمد قراگوزلو شعر شاملو را خطاب به سوسیال دموکرات های لیبرال وطنی نقل کرده است و به خیال من مقصود ایشان این بوده است که دلخوشکردن به سوسیال دموکراسی این جنابان در حال حاضر مانند دلبستن سران حزب توده به اصلاحات شاه می باشد. شما می توانی در فیگور " منتقد " خود ت را به کوچه علی راست بزنی. مهم نیست. اما شناساندن شاملو دست کم به محمد قراگوزلو که سه کتاب و چند گفگو با استاد احمد شاملو دارد مثل این است که شما ارزان می خرید و گران میفروشید.
٣۷٣٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : رضوان
عنوان : در جواب به آقای صبوری عزیز
جناب صبوری محترم، این چه لحنی است که شما بکار می برید! دوست عزیز، شما که مرا نمی شناسید با کدام علم عینی به این نتیجه رسیده اید که بنده لیبرال دمکرات هستم. چه باشم و نباشم هیچ ارتباطی به بحث من ندارد. من علاققمندم بدانم که چگونه شما و همفکرانتان در نظر دارید آن ۷۰ درصد جامعه امروز ایران را متقاعد کنید که بدنبال شما بیفتند و اگر نیفتادند چکار خواهید کرد؟ و آیا موضع شما در وضعیت فعلی انفعال و بیطرفی است که بنفع رژیم تمام شده و می شود و در عین حال بهیچ شمردن میلیونها ایرانی سبز از طیفهای گوناگون که اکثرا بدنبال سرنگون سازی کل رژیم هستند. چرا نباید از انها حمایت کرد تا رژیم سرنگون شود و یا حداقل کمی فضای سیاسی برای همه منجمله شما باز شود تا به اشاعه نحله فکری خود در بین ان ۷۰ درصد طبقه کارگرتان بپردازید؟ آیا واقعا فکر می کنید که زحمات شما در فضای خفقان ایران فعلی بیشتر موثرست تا اگر فضا کمی باز یا بکلی باز شود؟ من مثل اکثریت بالاتفاق جوامع به ریزکاریها و پیچیده گی های تئوری مارکسیستی شما که نه تنها با اقتصاد سر و کار دارد بلکه با فرهنگ و سیاست بطور مکرو و مایکرو هم سر و کار دارد کاری ندارم. انچه برای اکثریت جامعه مهم است بخش پیاده کردن و عملی و نتایج انست. من می خواهم متصور شوم که دنیای خیالی شما آیا عملی است یا سرابی بیش نیست و چه اثراتی بر من و جامعه می گذارد و سود و ضرر ان چیست. منکه نمی توانم بدون در نظر گرفتن عملی و غیر عملی بودن آن و یا سود و زیان آن بخاطر گل روی جنابعالی و ترس از لحنی که در صورت مخالفت من با طرحتان از خود بروز می دهید چشم و گوش بسته یک بله قربان تحویلتان بدهم. تئوریهای شما فقط می تواند در کمونهای کوچک و داوطلبانه ای مثل کبوتهای اسرائیلی ها قابل اجرا باشد و نه در کشورها که تنوع و تکثر ایدئولوژی ها و سلیقه ها موجودند. اگر بخواهید ایدئولوژی مارکسیستی را در یک کشور پیاده کنید بدون تحمیل آن به مخالفانتان در آن کشور نخواهید توانست اعمال کنید. شما هم بخوبی واقفید که اعمال یک ایدئولوژی در سطح کشور چه عواقب زشتی در تاریخ بشریت داشته اند. عاقبت همه اینها سیستمهای توتالیتر بوده است که بدترین نوع انرا ما فعلا در ایران داریم. من معتقدم که ملت ایران به جایگزینی ایدئولوژی موجود با یک ایدئولوژی دیگر سخت مخالفت خواهد کرد چون بازار پلورالیسم سیاسی در ایران خیلی گرم شده است که اساس بنیانگزاری همه ازادیهای مورد نظر مردم است. نکته اخر آنکه اگر ایران به یک کشور لیبرال دمکرات تبدیل شود امثال شما ازاد خواهند بود که به اشاعه افکار خود همت کنند و اگر خواستند کمونهای خود را در گوشه و کنار کشور با آزادی کامل بر پا کنند. اما اگر کشور به تسخیر مارکسیست ها درآید نه ناباوران اجازه نشر عقاید خود را خواهند داشت نه اجازه ایجاد کمونهای لیبرال دمکرات و سوسیال دمکرات به انها داده خواهد شد. مایه تعجب خواهد بود اگر به زندان و شکنجه و اعدام و تبعید محکوم نشوند. متاسفانه مارکسیسم در عمل همانند یک دینی که سیاسی شده عمل می کند و در وحله اول مردم را به باورمندان و کفار تقسیم می کند. من فکر نمی کنم مردم ایران دیگر سیستمی را بخواهند که آنها را به خودی و ناخودی تقسیم کند. موش ازمایشگاهی کسی هم نخواهند شد که آزمایشی که در شوروی و در چین مائو شد و شکست خورد را دوباره روی خود امتحان کنند. کوبا و کره شمالی هم که جلوی چشمشان هست که عبرت بگیرند.
٣۷٣٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : رضا سالاری
عنوان : پوایی در واژگان و ترجمان علوم وارداتی!
واژگان، مهمترین نقص تولید علم جامعه شناسی سوسیالیستی در ایران
۱. علیرغم کاربرد محدود، تعریف پرولتاریا در ایران همواره معادل با طبقه کارگران، آنهم کارگران کارخانجات و صنایع بخش خصوصی، پنداشته و فهمیده و تعریف شده!؟
۲. تعریف طبقه کارگر در ایران هیچوقت مترادف با تعاریف گسترده جدید، نظیر طبقه کارگر متشکل از کارگران، کارمندان، بیکاران، دانشجویان، پدر و مادر و شاید عمه و خاله و وابستگان نزدیک کارگران و غیره نبوده!
۳. تعریف بورژوا همواره نقطه مقابل و متضاد پرولتاریا تعریف شده و مراد سرمایه دار و یا مالک وسایل تولید و کارخانه بوده!
۴. کسبه خرد، کارمندان، بازاریان، ملایان و آخوندها و فقها، معلمان، دانشجویان، استادان، روشنفکران، صنعتگران، بقالان، غیره همواره جزء طبقه خرده بورژوا محسوب می شدند، که ممکنست متزلزلانه یا به نفع طبقه کارگر و یا به نفع طبقه بورژوا در مبارزات طبقاتی و یا انقلاب سوسیالیستی ایفای نقش کنند! نمونه معروفش تعریف عمومی چپهای ایران از خمینی و شاگردانش قبل مصادره انقلاب ۵۷ میباشد. با تعریف جدید طبقه کارگر، خمینی و دارودسته اش ممکن است به طبقه پیشرو کارگر زیرابی زنند و مترقی قلمداد شوند! احمدی نژاد هم چون پدرش مسگر است، ممکن است باز به همین طبقه پیشرو شرفیاب شود!
۵. اشکال این تناقضات در چیست؟ اشکال در این است که ما بطور تاریخی در تولید علم و واژگان علمی منطبق بر مختصات و منطقه ایران بسیار ناتوان بوده و میباشیم! مگر میشود گفت طبقه کارگر متشکل از کارگران، کارمندان و بیکاران و کشاورزان و ... میباشد؟ مگر میشود گفت که سیب متشکل از سیب و پرتقال و هندوانه و .... است؟ اگر میخواهیم چنین تعریف گسترده ای از این طبقه ارائه دهیم دیگر واژه و یا کلمه کارگر را، که در واژگان و فرهنگ ما بخوبی جاافتاده و خود جزعی از تعریف کلی جدید شده است، نمیتوانیم بکار بریم!
باید یک واژه جدیدی را کشف و یا اختراع کنیم!
قصد ادعای حل معضل را اینجا ندارم، ولی میشود مثلاً تعاریفی جدید بدین شکل برای بحث و نظر دهی مطرح کرد که:
۶. مثلاً پس از اینکه جوامع را به سه طبقه اصلی پردرآمد، کم درآمد و بی درآمد تقسیم کردیم، آنوقت شاید بتوانیم بگوئیم که طبقه بی درآمد متشکل از کارگران، کارمندان و بیکاران و کارگران کشاورز و ... میباشد!
۷. هر علم وارداتی تا زمانی که بر ترجمان و واژگان های متناقض و مبهم و نامفهوم و گیج و گمراه کننده سوار است، محال است این علم وارداتی تکامل و خلاقیت گیرد و ره بجایی برد! وقتی صحبت از فقر فرهنگی و علمی میشود، منظور همین نواقص و تناقضات بظاهر ساده و پیش پا افتاده است!
هنوز پس از نود سال ما ایرانیها قادر به تولید یک فرهنگ و دانش سوسیالیستی بی نقص و اساسی و جاافتاده و پویا هماهنگ با بافت و فرهنگ و اقتصاد و جغرافیای ایران نشده ایم! هنوز سر همان واژگان و تعاریف و ترجمه های اختلاف برانگیز قدیمی نود ساله با هم بحث و نزاع میکنیم و غافلیم از اینکه داریم تنها با لغت بازی به دفاع از بنیان ناقص یک علم وارداتی و ترجمانی به ارث رسیده پرداخته و از خود متعصبانه دفاع میکنیم!
۸. در مناظره مشایخی و جوادی، شاید حق با همان جوادی تحصیلکرده رشته ریاضی باشد که سکوت را با جوابی نامعین تر ترجیح داده! تعجبم برخی آقای م.ق. را تشویق میکنند و مرتب دست میزنند که به به برو جلو و بنویس و جواب بده تا همه این طرفداران تئوری بیست درصد آچمز و یا کیش مات شوند!. مگر جواب چهل پنجاه ملیونی ایشان در همین سایت تا اینجا اکثر همین نظر دهندگان را قانع و مجاب کرده، که مشایخی را بتواند مجاب و قانع کند و اصلاً این جواب توانسته مشکل و معضل اصلی را حل و ریشه یابی کند!
۹. وقتی دم از علم و علمی بودن میزنیم، بایستی روشهای علمی دقیق را هم بدانیم و بکاربریم!
۱۰. روش علمی باید علمی بی تناقض ایجاد کند! بخصوص اگر منشأ این علم محصولی داخلی هم نباشد و احتیاج به ترجمه و کشف و معرفی واژگان های جدید داشته باشد!
در نتیجه، با این آشفته بازار و براین منوال خشت کج چیدن، در اثر این بی شالودگی علمی، هرکسی مانند عالمان دین و فقه اسلامی تفسیر و ترجمه خودش را بهترین و درست ترین میداند!
چرا چنین اتفاقاتی در علم ریاضی و فیزیک و تا حدی اقتصاد آماری نمیافتد؟
٣۷٣٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : بهروز
عنوان : نظم شورایی؟
این روزها درباره نظم شورایی نوشته می شود. آقای صبوری لطفا فقط پنج خط درباره مکانیسم این شوراها بنویسند که مثلا این شوراها در حوزه جغرافیایی یا حرفه ای این عمل می کنند، کدام اقشار و طبقات می توانند در آن ها شرکت کنند، و این که سیاست ها کلان یک مملکت مثلا در عرصه جنگ و صلح و غیره چگونه توسط این شوراها تعیین می شود.
٣۷٣٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : بهروز
عنوان : فرق پلمیک با فحاشی
خوب است آقایانی که از جناب قراگوزلو دفاع می کنند شیوه های شنیع استالینیستی در سرکوب مخالفان را کنار بگذارند. آقای صبوری هنوز هیچ نشده رضوان را به خاطر سوالش به هزار فحش مورد عنایت قرار می دهد. من در ذهن خود کاریکاتور دادگاه های ۱۹۳۰ مسکو را رسم می کنم که شما دادستانش هستید.
ضمنا دوستی که از تفاوت تئوری های قراگوزلو با حزب کمونیست کارگری می گوید ما را شیر فهم کند تفاوت این دو در تعیین مرحله انقلاب چیست. بحث امپریالیسم نمی دانم اینجا چه محلی از اعراب دارد که برای این تفاوت آن را از توی آستین بیرون کشیده اید. گاهی مارکسیست های لگال وطنی برای ایزگم کردن و خود شیرین کردن در نزد حکومت "ضدامپریالیستی" ایران مجبورند سه چهار فحش نثار امپریالیسم کنند و در دفاع از نیروهای ضدامپریالیست از حزب الله لبنان و حماس گرفته تا چاوز و البته در دفاع از حق ملی ایجاد صنعت صلح آمیز هسته ای!! قلمفرسایی کنند. اینها را زیاد جدی نگیرید که به خاطر همان "محذورات" است.
٣۷٣۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : مکن زین خواب بیدارم خدایا - که دارم خلوتی خوش با خیالش
روسیه دوران خروشچف و گورباچف و یلتسین را پشت سر گذاشته و به دوران پوتین رسیده است و ما هنوز در بحث عمر و زید کائوتسکی و تروتسکی و لنین و استالین گرفتاریم. هیچ اسمی و بحثی از بزرگترین کارگاه آزمایش کمونیستی دنیا و این که در آن چه میگذرد نیست.
درآمد کل ستفن همسلی ، مدیر کل اجرایی شرکت بیمه درمانی یونایتد هلث کایر امریکا در سال جاری ۹۶/۱۰۱ میلیون دلار است که قسمت عمده آن از فروش ستاک اپشن ( stock option ) شرکت بود. ارزش ستاک اپشن او در سال گذشته که هنوز نفروخته بود ۷۴۵ میلیون دلار بود. با بالا رفتن قیمت ستاک , تخمین زده میشود که ارزش ستاک های او بیش از یک بیلیون دلار است. و این در حالی ست که این شرکت تا آنجا که بشود از زیر بار خدمات شانه خالی میکند و در امریکا بیش از ۴۰ میلیون نفر بیمه درمانی ندارند. و دولت امریکا میخواهد این ۴۰ میلیون نفر به اجبار یا بیمه درمانی بخرند و یا تنبیه مالیاتی بشوند. معلوم نیست این دولت نماینده مردم است یا نماینده شرکتهای بیمه. کاپیتالیسم تا به این حد گندیده است.
http://www.commondreams.org/view/۲۰۱۱/۰۴/۲۹-۰
اما خوبی سیستم سرمایه داری ، اقلا تا کنون ، اینست که در آن یار بی پرده از در و دیوار در تجلی ست یا الوالابصار. آیا میتوان همین را در باره چین گفت یا آنکه
همه چیز در آنجا اسرار و مخفیست؟
راستی چرا در این سالروز کارگری کسی در باره چین ، گذشته ، حال و آینده آن چیزی نمیگوید؟
٣۷٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : احمد صبوری
عنوان : خود گوئی و خود خندی
رضوان گرامی محقق پر باری همچون دکتر قره گوزلو برای ترفیع شغلی نمی نویسد و حتمأ می دانید در ازاء نوشتن در سایت های اجتماعی دیناری که دریافت نمی کند برای خودش شر هم می خرد. آیا هرگز از خودتان پرسیده اید چرا می نویسد؟ فکر می کنم یک دانشجوی دکتری با مغز تحلیل گری چون شما جوابش را بسادگی می داند « متقاعد کردن مردم برای انجام عملی».
می فرمایید که وی می خواهد ۷۰ را در قوطی کارگران بگذارد. خیر این وی نیست که می خواهد چنین کند این رفقای نیو لیبرال شما هستند که با جامعه چنین کردند. در ضمن بد نیست مطلب را یکبار دیگر بخوانید وی قصد ساختن کارخانه کنسروسازی ندارد. وی می خواهد ثابت کند که در ساخت جامعه برابر و آزاد روی "پتانسیل" همکاری فعال در صد قابل توجهی از جامعه می توان حساب کرد. وی در ضمن می خواهدیادآور شود که آی دوستان بهوش باشید،سرمایه داری برای تفرقه انداختن مادر گرامی شما را کارمند می خواند اما فرد دیگری که کار مزدی می کند را کارگر می خواند وی پدر شما را هم گرچه برای خودش علی الظاهر کار می کند چون در استثمار شرکت نمی کند را هم متحد مادرتان می داند . از طرف دیگر شما را هم متحد پدر و مادرتان می داند چرا که می داند از اینکه پدرتان با شازدها و آقا زاده ها برابر شود و هر دو آقا خوانده شوند متضرر نخواهید شد و می داند فرزند چنین مادر و پدر زحمتکشی در شرایط عادی نمی تواند در کنار نیروهای برابری طلب نباشد.
دوست من بورژوا به مفهوم مرفه نیست . قطعأ هر بورژوائی مرفه است ولی هر مرفهی بورژوا نیست. اینها لغاط علمی هستند سرسری نمی توان بکارشان برد. بورژوا فردی است مالک وسایل تولید که از طریق ارزش اضافی حاصل از کار انسانها انباشت سرمایه می کند.
آقای قره گوزلو طرفدار کوچک شدن طبقه بقول شما متوسط نیست دلیل آن اینکه علیرغم خط و نشان کشیدن های رژیم از طرح نیولیبرالی حذف رایانه ها بشدت انتقاد کرد. در واقع این رفقای لیبرال شما هستند که قصدشان انجام با شیب کمتر این طرح بود و آنان هستند که برای منافع خودشان کمر به نابودی طبقه متوسط ادعائی شما نه تنها در ایران که در جهان بسته اند. قره گوزلو با آدمهای شرکت کننده در جنبش سبز مسئله ای ندارد. با رهبری و اهداف تعریف شده بتوسط آن رهبری مسئله دارد فکر می کند بازی سر نجات سرمایه داری است و بس.
اگر این بزعم شما موش آزمایشگاهی بودن تلاش برای برابری و آزادی بی واسطه و ادره شورائی است بگذار ایران ما پیشتاز در عشق و دوستی همنوع، بهداشت مسکن آموزش همگانی و پویش اندیشه های تاریخی باشد
توصیه می کنم مقاله را یکبار دیگر با محبت و بدور از لجبازی بخوانید.
٣۷٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : هومن دبیری
عنوان : هیچ مقطعی از تاریخ ,سرمایه داری چنین جنایتکار و رذل بوده ؟ part II
در کامنت قبلی خود با عنوان «هیچ مقطعی از تاریخ ، سرمایه داری چنین جنایتکار و رذل بوده ؟» خواستم به کسانی که مانند «انور» بگویم دست از سلاح زنگ زده ی برچب زدنی بردارید و منقدین اجتماعی در جهان سرمایه داری که مثل شما نمی اندیشند را تار و مار نکنید. فجایع سرمایه داری به هیچ عنوان تمی تواند ما در از کج بینی ها و برخورد های اراده گرایانه تبرئه نماید. موضوع اصلا و در ماهیت متفاوت ست.مارکسیست ها باید واقع بین تر و خلاق تر از « لیبرال» ها باشند تا معمار جامعه ی متکامل تر باشند. این موضوع شعار نیست بلکه نیاز ست.اینکه چرا انقلاب اکتبر به زوال گرائید نباید «انور» را خشمگین نماید و مرا معادل «ضد» و.ا.لنین قلمداد کند.در باره ی اختلاف نظر با لنین و بعداز مرگ او نسبت به لنینیسم و «سوسیالیزم واقعا موجود» فقط ایدئولوگهای سرمایه داری وسوسیال دموکراتها نبودند ه نوشتند و جار زدند. بلکه مارکسیست های زیادی علیرغم تمام شانتاژهای شوروی به برخورد صمیمانه برای تعمیق و بهبود اولین جامعه ی سوسیالیستی جهان همت گماردند.
حالا «انور» تا دلش میخواهد به ۱۰۰ سال پیش مراجعه کند و مرا به فقر تئوریک «مفتخر» نماید. مارکسیست های واقعی از شکست وحشت نکرده و با درایت و بردباری دوباره بپا می خیزند و از نو میسازد. با این لحن «انور» ها مردم از چپ گریزان میشوند.
من بشدت متاثرم که انقلاب کوبا در حال پزمردگی ست. ولی سرمایه داری در همسایگی آن تلاش کرده تا به مردم آمریکای لاتین و تمام جهان نشان دهد که راه رشد سرمایه داری برای برزیل و آرژانتین ، شیلی «مفید» تر از انقلاب بوده.«انور» باید تجسم کند و پاسخ گوید که دموکراتیزه شدن کوبا لازم بود یا سوسیالیزه شدن؟ این به معنی ضد مارکسیست بودن نیست بلکه انتقاد از پروسه های آلوده به به دکترین «راه رشد غیر سرمایه داری » می باشد که نتایج آن را امروز در کشورهای وابسته به «سوسیالیزم واقعا موجود » می بینیم که باعث استفاده ی سرمایه داری جهانی بعنوان حربه ای علیه سوسیالیزم شده ست.
٣۷٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : بهروز
عنوان : یک بحث حاشیه ای ادبی
.... و بورژوازی به انکشاف واقعی رسیده انکار خورشید است. به قول رفیق و استادمان احمد شاملو:
«خورشید را گذاشته
می خواهد
با ساعت شماطه دار خویش
بی چاره خلق را متقاعد کند
که شب از نیمه نیز بر نگذشته است.»
خانم محترمی که از من ایراد گرفته بود خوب شد که خودتان گفتید که این شعر شامل از "حزب توده" خطاب به "شاملو" در رد "انکار خورشید اصلاحات شاهانه" است، ولی در مقاله آقای قراگوزلو این شعر از زبان "قراگوزلو" خطاب به "بورژوازی" در اثبات "خورشید انقلاب کارگری" (یا چیزی در این مایه ها) ست. همان طور که آقای قراگوزلو درک وارونه ای از این شعر داشته اند وارونگی را به مفاهیم دیگر نیز سرایت داده اند.
٣۷٣۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : بهروز
عنوان : باز هم درباره شعارپردازی
از دوست گرامی آقای رسام باید پرسید زمانی که آقای قراگوزلو به طور ناقص نیمه جمله ای از انگلس نقل می کند او را به کلیشه برداری و تبدیل مارکسیسم به مذهب سخنی نمی گوید اما در برابر این سخن که اگر نقل قولی از انگلس یا سایر کلاسیک های مارکسیسم می آورید آن را تمام و کمال ذکر کنید چنین لب به دندان می گزید که ما می خواهیم مارکسیسم را به مذهب و سکت تبدیل کنید. درخواست من برای نقل کامل گفته های انگلس در اصول کمونیسم به آن جهت بود که آقای قراگوزلو مقاله خود را به جمله از انگلس شروع کرده بود. اگر ادامه یادداشت مرا بخوانید متوجه می شوید که برای رد نظریات آقای قراگوزلو من آیه وار به مارکس و انگلس استناد نکرده ام که هر انسان هوشمندی به اصل داشتن تحلیل کانکرت اعتقاد دارد. اتفاقا امثال قراگوزلو و حزب کمونیست کارگری هستند که با تحلیل های کلیشه ای و بدون درنظر گیری خودویژگی های تاریخی اجتماعی در ایران شیعه وار در آرزوی عروج امام زمان سوسیالیستی خود می نشینند بدون آن که توجه داشته باشند رسیدن به سوسیالیسم در هر کشور از مسیرهای خاص خود می گذرد.
اگر به یادداشت من توجه کرده باشید من این سوال را مطرح کرده ام چرا عصر سرمایه داری را عصر انقلابات پیروزمند پرولتری می نامیم؟ آیا اتوپی سوسیالیسم همیشه وجود نداشته است؟ آیا تمامی تاریخ باستان و نیز جدید پر نبوده از سوسیالیست هایی که در آرزوی ایجاد یک جامعه برابر و خوشبخت می جنگیده اند؟ چرا فقط این رسالت تاریخی به دوش طبقه کارگر صنعتی گذاشته شده؟ برای بینانگزاران سوسیالیسم علمی و پویندگان آنان همه این سوالات جواب مشخص دارد. به جای اراده گرایی و شعارپردازی آنان دلایل علمی و عینی را پیش می گذارند.
این قرعه به این خاطر بر دوش طبقه کارگر صنعتی قرار گرفته که به واسطه اجتماعی شدن تولید طبقه کارگر به سرعت به فهم نیروی خود نائل می شود. فی المثل در یک کشور صنعتی، علاوه بر این که توقف تولید در یک بخش از یک کارخانه به تمام کارخانه تسری می یابد، یک اعتصاب در یک شاخه، فی المثل در بخش انرژی به سرعت تمامی زندگی اقتصادی را در برمیگیرد و به طبقه کارگر این توان را می دهد تا به طبقه ای برای خود تبدیل شده و برای انجام عمل تاریخی خود وارد کارزار گردد. اما در کشورهای فئودالی، نیمه فئودالی یا کشورهایی که سرمایه داری عقب مانده ای در آن ها حاکم است نیروی کار فاقد این صفت است.
این که گفته می شود انقلاب سوسیالیستی در حلقه ضعیف سیستم سرمایه داری جهانی رخ می دهد بیشتر یک گزاره استالینیستی است که تنها بخشی از حقیقت را در خود دارد. خود لنین نیز تا قبل از ۱۹۱۷ معتقد بود روسیه در یک اقتصاد عقب مانده آسیایی سیر می کند و هر انقلاب کارگری تنها زمانی موفق می شود که توسط انقلاب در غرب تکمیل شود. این موضوع خود بحث مستقلی می طلبد که جایش اینجا نیست.
آمارهای مغلوط آقای قراگوزلو نیز اظهر من الشمس است. من پیشنهاد میکنم دوستانی که در ایران هستند هر کدام بنشینند و تعداد کارگرهای صنعتی را در خانواده شان تا دو سه مدار آن ورتر بشمارند. این حدیث صنعتی شدن جامعه ما هم از آن لطیفه های شیرین است که به نوعی تناقض دیگری را در سخن این دوستان آشکار می کند. از یک طرف در نقد جامعه از فلاکت عقب افتادگی و به تاراج دادن مملکت در سی سال گذشته می گویند که کاملا درست است بعد یکباره از ظهور طبقه کارگر پنجاه میلیونی!!! پرده بر می دارند. اگر که چنین است پس ما داریم در یک جامعه فراصنعتی زندگی می کنیم و باید کلاهمان را به افتخار حاکمان سی سال گذشته ایران از سر برداریم!
فقر تئوریک اگر در حوزه تئوری بماند فقط صفحه ها نشریات و سایت ها را سیاه می کند اما اگر به عمل تسری پیدا کند به راست روی یا چپ روی، مخدوش کردن مرزهای طبقاتی، محروم کردن صف انقلاب از متحدان خود و از بین بردن فرصت ها منجر می شود.
جامعه ایران با صدها مشکل پاسخ داده نشده مواجه است. این که با اقتصاد خرد چه باید کرد؟ با صنایع وابسته ای که در اقتصاد جهانی فاقد مزیت هستند چه باید کرد؟ با کشاورزی سنتی که محصولاتش به همان ترتیب فاقد مزیت در بازارهای جهانی هستند چه باید کرد؟ راه حل شما برای مسئله ارضی چیست؟ عقب ماندگی تکنولوژیک صنایع ایران را به چه طریق باید حل کرد؟ اقتصاد تک محصولی نفتی را چطور...
این ها پرسش های عملی و واقعی در برابر هر نیروی سیاسی است که عزم کسب قدرت را دارد. بدون پلاتفرم بدون طرح و برنامه مشخص، دوستان فقط زرادخانه شعارهای بی پایان را به راه می اندازند و در انتظار ظهور ناجی خود می مانند حتی اگر این ظهور پانصد سال طول بکشد. در حالی که جامعه ما از یک اقتصاد عقب مانده رنج می برد و بسیاری تکالیف دمکراتیک حال ناشده باقی مانده است شعارپردازی درباره انقلاب سوسیالیستی به بیراهه بردن مردم ایران است گرچه بازتابش از حد محفل های روشنفکری در نمی گذرد.
٣۷٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : انور
عنوان : فقر تئوریک
آقای هومن دبیری نظراتی را ابراز کرده اند که متاسفانه نشان دهنده فقر تئوریکی مارکسیستی می باشد تا تفاوت مارکسیست ها. ایشان با نامیدن مارکسیسم لنینیسم به عنوان "چپ سنتی" ظاهرا مشگل را در لنین و نظرات مارکسیستی او می دانند و بدون یک کلمه ذکر مورد اشتباه به این نظرات به شکل کلی به رد نظرات او تحت نام چپ سنتی عمل کرده است. لنین مارکسیست برجسته پایان قرن ۱۹ و اول قرن بیستم به خوبی نشان داد که امپریالیسم شکل بورژوازی در پایان قرن نوزدهم و و قرن بیستم و با قاطعیت اولین سالهای قرن بیست یکم می باشد. لنین در اثر برجسته خود به نام "امپریالیسم بالاترین شکل سرمایه داری" نشان داد که در پایان دوران رقابت آزاد سرمایه مالی بالاترین شکل سرمایه داری به سمت انحصاری عمل می کند و با تشگیل تراست ها و یا کارتل ها و سندیکاهای سرمایه داران از تمامی بخش های سرمایه داری نظیر ترابری و صنعتی به شکل انحصاری به استثمار جهان می پردازد و بخش های از اریستوکرات های پرولتاریا نیز به شکل زالوهای از این پدیده تغذیه کرده و همراه با اصطلاح سوسیال دمکراتها که لنین به آنها نام سوسیال امپریالیست را داد هر چه بیشتر به غارت کار و منابع تمامی نقاط جهان مشغول می شوند. آقای دبیری ظاهرا این اثر مهم لنین را مطالعه نکرده با یک خط کشی آن را به نام "چپ سنتی" رد کرده و به این شکل مارکسیست برجسته قرن بیستم را بی اهمیت نشان می دهد.
او از جمله نوشته است که :
"ابتدا ، باید مشخص کنیم منظور مارکس و انگلس از سرمایه داری ، کدام سرمایه داری بوده و در چه سطحی؟
سرمایه داری جهانی در عالیترین سطح آن یا سرمایهداری روسیه تزاری ؟"
در زمان انقلاب روسیه ما شاهد تقسیم دنیا به مناطق تحت کنترل چندین کشور امپریالستی بودیم که روسیه نیز در حوزه نفوذ همان امپریالیست ها بود که بطور مشخص امپریالیسم آلمان نقش مهمی در روسیه بازی می کرد. لنین در اثر برجسته خود "امپریالیسم بالاترین شکل سرمایه داری" این موارد را با فاکت های مربوطه توضیح داده است. بازهم سوالی که مطرح می شود این است که آیا آقای دبیری این اثر برجسته را مطالعه کرده اند که این سوال ابتدایی را مطرح می کنند؟
او ادامه می دهد که:
"بهر جهت تحقق سوسیالیزم در ضعیف ترین حلقه ی امپریالیزم جهانی به تعبیر و.ا.لنین نتوانست جامعه ای متکامل تر از سرمایه داری به بشریت اهدا نماید. اشکال در کجا بود ؟"
مشخص نمی کند که لنین در کدام اثر خود این موضوع را بیان کرده است؟ لنین چند سال کوتاه بعد از انقلاب کارگری روسیه بر اثر جراحاتی که ناشی از ترور جنایتکارانه اتفاق افتاده بود فوت کرد و بنابر این موفقیت یا عدم موفقیت دوران گذار سوسیالیسم را شاهد نبود. در دوران گذار سوسیالیسم نیز تضمینی وجود ندارد که بورژوازی تلاش نکند که حاکمیت را از پرولتاریا پس بگیرد و تداوم سوسیالیسم مستلزم سیاست های صحیح و همچنین بستگی به مبارزات طبقاتی در سطح جهان دارد. متاسفانه چندین سال بعد از فوت لنین بورژوازی در روسیه ابقا شد و با تسخیر قدرت از درون بوروکراسی حاکم توانست به شکل بورژوازی دولتی به ابقای مناسبات سرمایه داری عمل کند. ما شاهد ابقای بورژوازی در کشورهای دیگری نیز که شاهد انقلابات دمکراتیک یا سوسیالیستی بودند نیز هستیم از جمله کشور چین که در آن بورژوازی در نتیجه سیاست های اشتباه رهبری حزب کمونیست توانست حاکمیت را کسب کرده و اکنون زیر نقاب حزب کمونیست به یکی از بزرگترین کشورهای امپریالیستی یا سوسیال امپریالیست جهان تبدیل شود.
و بعد ادعا می کند که:
"چپ سنتی یا مارکسیست - لنینیست ها از پاسخ به این سئوال طفره میروند و میگویند گورباچف خیانت کرد."
خوب بود یک نمونه را یادآوری می کردند که بدانیم کدام یک از این "چپ سنتی" این طور از جواب سوال طفره رفته اند.
او ادامه می دهد که:
"مشکل من با بحث های اقای قراگوزلو در کلی گوئی های ایشان ست. در صد آخر جوامع بشری ـ تقریبا قرن بیستم ـ و در همین سالهای اخیر که ما شاهد زنده ی آن هستیم، جوامع بشری آکنده از مبارزات بی وقفه ی طبقاتی ست که در کشورهای بزرگ سرمایه داری بنا بر توازن نیروهای حاضر در صحنه سیاسی ، دولت های ائتلافی رنگارنگ حکومت کرده ، در جائی محافظه کاران و راست ها اکثریت دارند و در جای دیگر سوسیال دموکراتها با لیبرالها یا چپ ها و سبزها و احزاب میانی ...."
و این خود گلی گوئی نیست؟ آیا این پدیده جدیدی می باشد که در زمان لنین یا مارکس وجود نداشته است؟ آیا زمانی که رهبر انترناسیونال دوم یعنی مارکسیست دانشمند سابق کارل کائوتسکی به اردوی رفرمیسم بورژوازی سقوط می کند و لنین در آثار برجسته خود ماهیت بورژوازی او را نشان می دهد ما شاهد وجود طیف های وسیع نظری بورژوازی نبودیم؟ باز هم سوالی که مطرح می شود این است که آیا آقای دبیری مدعی چپ نوین کدام یک از آثار مارکس و لنین را مطالعه کرده است که این چنین ناشیانه فقر تئوریک خود را نشان می دهد؟
او سپس ادامه می دهد که:
"نتیجه:
- جهان سرمایه داری در سیاست بیش از پیش از اقتدار مطلق محافظه کاران یا سوسیال دموکرات ها فاصله گرفته و مجبورند به سایر جریان های چپ ، میانی و سبزها نیز توجه کنند در کمتر کشوری حزبی با بیش از ۵۰ درصدر آرا یافت میشود."
عجب! آیا فراموش کردیم که سوسیال امپریالیست" را اولین بار خود مارکس بیان کرد؟
آیا مارکس و بقیه مارکسیست ها از انگلس تا روزا لوگزامبرگ تا لنین و بوخارین و تروتسکی و ... هزاران صفحه در مورد احزاب بورژوا ننوشته اند که این آقای دبیری موفق به کشف وجود طیف های زیاد احزاب بورژوازی شده اند؟
متاسفانه در ادامه آقای دبیری مقدار زیادی کلی گویی دیگر می کند که هیچ مورد جدیدی باشد را ارائه نداده است. همه می دانیم که در دوران امپریالیسم و جهانی شدن سرمایه مبارزات طبقاتی در سطح جهان شدت گرفته است و ماهیت انحصاری امپریالیسم و استثمار اقصی نقاط گیتی با شدت بیشتری روبرو شده است و این در تضاد با نظرات مارکسیست ها از جمله لنین یا قراگوزلو نیست. این اولین بار نیست که مارکسیست های سابقی تحت عنوان مارکسیسم به رفرمیسم بورژوازی رو آورده اند و با عناوینی مانند "چپ سنتی" یا "کمونیسم شرقی" و اراجیفی از این قبیل سعی در انحراف جنبش های کارگری و تهی کردن مارکسیسم از ماهیت انقلابی آن را داشته اند. خوب می شد این آقای دبیری "چپ نوین" یک مورد از آثار لنین را ذکر می کردند و بعد انتقاد خود را ذکر می کردند تا می توانستیم به فقر تئوریک او بیشتر وارد شویم اما به سختی می توان حتی چند مورد پیدا کرد که در آن به مباحث مارکسیستی لنین پرداخته باشند. شاید بهتر باشد که حداقل همان اثر کائوتسکی را در رد نظرات لنین مطرح می کرد که می توانستیم به آن بپردازیم!
٣۷٣۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : رضوان
عنوان : ؟؟؟ !!!
اندیشمندانی که دغدغه شان مردم باشد و نه بدست اوردن قدرت یا آزمایش تئوریهایشان بر روی مردم،اگر تا ابد هم بهترین تئوریها را برای رفع تظلم در جهان بگویند و بنویسند بهیچ جا نمی رسند مگر آنکه بتوانند مردم را با خود همراه کنند. اگر بر حسب فرضیه و تعریف این و آن بتوان ۷۰ درصد مردم ایران را در قوطی طبقه کارگر گذاشت، فکر می کنید چقدر طول خواهد کشید تا آنها را بتوان راضی کرد که تن به راه حل آقای قراگوزلو بدهند؟ درک و قبول این تئوریها و علم اقتصاد حتی برای فارغ التحصیلان ما سخت است حال چطور می توان آن ۷۰ درصد طبقه کارگر را به درک این تئوریهای پیچیده رساند و آنها را قانع کرد که این کلید خوشبختی نه تنها آنها بلکه برای بشریت است؟ در کشورهای آزاد که مردم در این موارد پیشرفت فکری بیشتری دارند امثال آقای قراگوزلو نتوانسته اند با این ۷۰ درصد جامعه خود کاری کنند چه برسد به ۷۰ درصد مردم ما در ایران! در ضمن ملت ایران ۳۲ سال پیش نظامی را بر خود سوار کرد که در هیچ کجای دنیا برقرار نبود و دیدیم که نتیجه این آزمایش احمقانه ما را به چه روزی انداخته است. آیا فکر می کنید که ملت ایران حاضر شود که خود را دوباره موش آزمایشگاهی گروه دیگری کند؟ یا اینکه خواهد گفت که ترجیح می دهد در میان آنچه در بازار جهان موجودست آنرا که خود می پسندد انتخاب کند و نه آنچه که مثل تئوری جمهوری اسلامی که برای اولین بار در جهان در ایران به تجربه گذاشته شد؟ البته من با آنهایی که بخواهند تئوری خود را مثل خمینی با خدعه و سپس با اعمال زور تحمیل کنند هیچ میانه ای ندارم. آیا اگر ان ۷۰ درصد در ایران در یک انتخابات آزاد خواستار سوسیال دمکراسی یا لیبرال دمکراسی باشند آنوقت اقای قراگوزلو و هواداران او چه خواهند کرد؟ من به چه طبقه ای متعلقم اگر پدرم راننده تاکسی، مادرم معلم دبیرستان و من دانشجوی دکترای مدیریت و بازرگانی باشم؟ آیا اگر من یکی از اعضای جنبش سبز باشم حتما مرفه و از طبقه بوروژوازی هستم که پدر و مادرم باید با من جنگ و قهر طبقاتی داشته باشند؟ یا از احمدی نژاد حمایت کنند تا جامعه در مرحله عقبتری از سرمایه داری و گسترش طبقه متوسط قرار بگیرد چون این طبقه خواهد توانست مزاحمت بیشتری برای اجرای طرح آقای قراگوزلو در آینده ای که در انتظارش است ایجاد کند؟
٣۷٣۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : انور
عنوان : پرولتاریا ایران
آقای بهروز در رابطه با مقاله آقای قراگوزلو نظراتی را مطرح کرده اند از جمله اینکه نوشته اند که:
" ولی چرا به ادامه پرسش هایی انگلس را جواب داده اشاره ای نمی کنید آن جا که انگلس به روشنی تفاوت طبقه کارگر صنعتی عصر سرمایه داری را با کارگر و پیشه ور عصر مانوفاکتوری توضیح می دهد؟ انگلس روشن می کند که منظور از پرولتاریا طبقه کارگری است که با عصر انقلاب صنعتی با عرصه وجود گذاشته نه هر کس که کار می کند و زحمت می کشد."
مارکسیسم پرولتاریا را طبقه ای در جامعه سرمایه داری می داند که مالکیت ابزار تولید را ندارد و تنها نیروی کار خود را برای مزد یا حقوق به فروش می رساند. همچنین از انقلاب صنعتی بیش از دو قرن گذشته است و بنابر این ما در دوران بعد از انقلاب صنعتی زندگی می کنیم که بورژوازی در اقصا نقاط جهان طبقه حاکم می باشد. آیا پرستاری که برای یک شرکت بزرگ صاحب بیمارستانها و درمانگاهها کار می کند و به غیر از نیروی کار خود مالکیتی در این شرکت چه بسا فراملیتی ندارد یک پرولتر نمی باشد؟ آیا در کشور ایران طبقات بورژوا حاکم نمی باشند و کارگران شرکت ها و کارخانه ها پرولتر نیستند؟ آیا افرادی که روزی ۱۴ ساعت نرم افزار و کد نویسی می کنند و حتی صاصب کامپیوتری که از آن استفاده می کنند نمی باشند و تنها نیروی کار فکری و دستهای پر درد خود را صاحب می باشند نشان از پرولتر بودن آنها ندارد؟
آری دهقانی که حتی یک زمین کوچک داشته باشد پرولتر نیست اما کارگر زراعتی که در مزارع صنعتی کار می کند و هیچ مالکیتی ندارد آیا پرولتر نیست؟
بخوبی می بینیم که تعریف پرولتاریا دقیقا شامل این افراد می باشد و آنها بخش جداناپذیر پرولتاریا می باشند. دیگر صحبت کردن از دوران ماقبل بورژوازی که هنوز طبقات فئودال و اریستوکرات حاکم بودند نیست بلکه ما حتی در دوران بعد سرمایه داری یعنی امپریالیسم می باشیم که سرمایه مالی بالاترین کنترل های انحصاری را در دست دارد و توسط کارتل ها و سندیکاها و تراست های خود با دیگر بخش های سرمایه داری مانند صنعتی و ترابری دیگر حتی نیازی به رقابت آزاد نیز نمی بیند.
آیا شرکت کامپتوتری مایکروسافت رقیبی در نرم افزار کامپیوتر ویندوز دارد؟ خیر نه تنها رقیب ندارد بلکه می تواند هر قیمتی را برای ویندوز بخواهد خود تعین کند.
آقای بهروز ادامه می دهد که:
"خب با این تعریف از پرولتاریا صنعتی چطور می شود ادعا کرد که این طبقه اکثریت نیروی کار را در ایران تشکیل می دهد. این در اقلیت بودن پرولتاریا چیز عجیب غریبی نیست که آقای قراگوزلو با آن انگشت به دهان میگیرند."
با تعریف ناقص شما پرولتاریا شاید در اقلیت باشد اما با تعریف صحیح مارکسیستی پرولتاریا ما می دانیم که در ایران حتی کارگرانی که در مزارع صنعتی کار می کنند و حتی دهقانانی نیز که بغیر از روی زمین خود کار کردن برای تامین مخارج ساعتها به شکل یک پرولتر واقعی برای همین بورژوازی صنعتی کشاورزی کار می کنند و در حقیقت متحد پرولتاریا در منافع خود می باشند شامل ارتش کار می باشند.
اگر به این میلیونها زحمتکش دیگر را اضافه کنیم که برای بورژواهای صنعتی و ترابری و مالی و غیره کار می کنند می بینیم که اتفاقا اکثریت جمعیت ایران را پرولتاریا تشگیل می دهند و نه یک اقلیت به شکلی که شما ادعا می کنید.
در نهایت باید دقت کرد که در ایران طبقات بورژوا حاکم می باشند و اکثریت طبقات زحمکتش را که همان پرولتاریای ایران می باشند استثمار می کنند. در ضمن انقلاب پرولتری را با کمیت نمی توان به ثمر رساند بلکه با تشکل پرولتاریا و حزب سیاسی طبقه پرولتاریا می توان سازماندهی و هدایت کرد که به پیروزی برسد.
آقای بهروز باز ادامه می دهد که:
"کل بحث ها کائوتسکی و لنین پس از انقلاب روسیه نیز بر همین متمرکز است که در روسیه پرولتاریا در اکثریت نیست و لنین هم به این اذعان داشت ولی آن را مانع ساختمان سوسیالیسم در روسیه نمی دید. آیا لنین و بلشویک مثل آقای قراگوزلو آنقدر نبوغ نداشتند که خرده بورژوازی فقیر و دهقانان روسیه را هم به عنوان پرولتر قالب کنند؟ از کشفیات دیگر آقای قراگوزلو هم آن است که دانشجویان دانشگاه آزاد و پیام نور و دولتی و غیر دولتی همه را به سلامتی وارد طبقه کارگر صنعتی کرده است. جل الخالق! حتما میلیون ها کسبه جزء و بقال و نظایر این ها هم جزو طبقه کارگر بوده اند و ما بی خیر بوده ایم."
دوست گرامی آقای بهروز حتما می دانند که در روسیه طبقه کارگر رهبری انقلاب را به عهده داشت و تاریخ شاهد اعتصابات و تظاهرات صدها هزار کارگر و پرولتریای روسیه بود که توسط حزب پرولتری بلشویک توانست هدایت شود و موفق شدند نگذارند که انقلاب کارگری روسیه بدست احزاب بورژوازی و خرده بورژوازی مانند سوسیالیست های چپ یا منشویک به حاکمیت بورژوازی بینجامد.
فراموش نکنید که در فوریه ۱۹۱۷ طبقه بورژوازی روسیه با انقلاب فوریه از اریستوکرات تزار خلع قدرت کرد و کرانسکی بورژوا و بورژواها قدرت را در روسیه بدست آوردند.
حزب پرولتری بلشویک توانست با هدایت پرولتاریا و متحدین زحمتکش مانند دهقانان و سربازان شوراها را برپا کنند و با شعار همه قدرت به شوراها در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ از بورژوازی خلع حاکمیت کند.
کائوتسکی که زمانی مارکسیست بزرگی و دانشمندی بود در آن زمان از مارکسیسم به رفرمیسم پناه برده بود و با حمایت از سیستم بورژوای پارلمانی تلاش می کرد به انحراف پرولتاریا و دادن قدرت به بورژواها یاری برساند.
کتاب "امپریالیسم" اثر برجسته لنین ماهیت بورژوای کائوتسکی را برملا کرد و نشان داد که در دوران امپریالیسم با رهبری انقلابی پرولتاریا می توان به پیروزی انقلاب پرولتری موفق شد.
دوست گرامی آقای بهروز متاسفانه تحلیل شما از مقاله آقای قراگوزلو صحیح نمی باشد و این تحلیل شما مارکسیستی نمی باشد.
متاسفانه ادعای شما که آقای قراگوزلو را منتصب به احزاب موسوم به "کمونیست کارگری ایران" می کنید نیز نادرست است زیرا این احزاب درک مارکسیستی از امپریالیسم ندارند در صورتی که نظرات آقای قراگوزلو درکی مارکسیستی از مقوله امپریالیسم یعنی دوران فعلی بورژوازی را بیان می کند. موفق باشید.
٣۷٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : لیلا آبکناری
عنوان : شعر شاملو بموقع است ؛ کامنت آقای بهروز بیموقع
ابتدا باید تشکر کنیم از محمد قراگوزلو که با این مقاله رسا و با صدای بلند درین شرایط دردناک هنوز فریاد کارگران و زحمتکشان و مردم ستمدیده را با این قلم زیبا مکتوب میکند و به تاریخ بیقراری ما شهادت می دهد.
شعری که نقل شده از احمد شاملو خطاب به سران حزب توده است که در حمایت از " انقلاب سفید شاه و ملت " بیانیه صادر می کردند و میگفتند که نگر ما برای همین اصول مترقی مبارزه نمی کردیم. حالا یک بنده خدائی بنام بهروز پیدا شده و میفرماید شعر مناسبتی ندارد. ما میگوئیم سوسیال دموکرات لیبرال های وطنی هم امروز میگویند مگر ما برای همین اصول ( لیبرالیسم متحقق در بازار آزاد ) مبارزه نمی کردیم پس مدل ترکیه یعنی آرمان ما. آقای بهروز هر ه هست برای شناخت محمد قراگوزلو باید به کتابی که او درباره احمد شاملو نوشته و نیز چند مصاحبه استاد احمد شاملو با غلامحسین نصیری نیا که در آن استاد شاملو با ستایش از محمد قراگوزلو یاد کرده مراجعه کند.
اما این نکته هم گفتنی است که چرا باید چپ در شرایطی وارد مناطره با افراد مسلطی همچون مهرداد مشایخی شود که نه آمادگی تئوریک دارد و نه آمار و ارقام درست و حسابی برای اثبات نظر سوسیالیستی خودش و در نتیجه مانند آقای علی جوادی مات و مبهوت مرتب از جواب دادن به سوالات زیرکانه مشایخی طفره میرود. تازه شنیدم که این آقای جوادی دارای دکترای ریاضی است. وای به ما که چپ ما تا این حد می تواند مخاطب را فراری دهد. دست محمد قراگوزلو خوش که جبران مافات کرد.
از خانم پروین اردلان هم ممنون که با راهنمائی خود ابهام مقاله را باز کردند.
٣۷٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : کاپیتالیسم افسار گسسته
"طبقه ی کارگر ایران (با احتساب اعضای خانواده) تقریباً ۴۵ تا ۵۰ میلیون نفر از جمعیت نزدیک به ۸۰ میلیون نفری ایران را پوشش می دهد" . از متن مقاله .
من فکرمیکنم که میفهمم که منظور کسانی چون جناب قرا گوزلو در ارایه نظریات و فرضیه ها بهبود حال بشر است و در آن شکی ندارم. وقتی منظور چنین است باید الویت ها را در نظر گرفت. باید فکر کرد که آیا بحران های کاپیتالیسم افسار گسسته خطر فوری برای بشریت است یا زراد خانه های روز افزون بمب اتمی و یا کارخانه های برق هسته ای و زلزله. تمام اینها خطر بالقوه بوده و هر آن ممکن است بشریت را منهدم کنند ولی هنوز از مرحله تهدید به مرحله عمل نرسیده اند.
خطر اصلی که سالهاست عملا بشریت را تهدید میکند افزایش روز افزون جمعیت دنیاست. در سال ۱۹۶۰ جمعیت دنیا سه میلیارد و امروز شش و شش دهم میلیارد یعنی صد و بیست در صد بیشتر است. در همین مدت جمعیت ایران از بیست و دو میلیون به هفتاد و سه میلیون رسیده و جمیعت تهران و حومه سیزده و نیم میلیون است. اگر اوضاع به این منوال پیش برود در ۵۰ -۴۰ سال آینده جمیعت تهران اقلا حدود سی میلیون خواهد بود. خطرات ناشی از چنین انفجاری غیر قبل تصور است.
فکر میکنم که بجای صرف تمام انرژی در باره اینکه کدام مرام و سیستم ارجحیت دارد بهتر است مقداری از این انرژی صرف آگاهی دنیا از این خطر گردد.
http://www.google.com/publicdata?ds=wb-wdi&met=sp_pop_totl&tdim=true&dl=en&hl=en&q=world+population
اما اینکه کدام مرام و مسلک و سیستم بهتر به بهبود وضع دنیا کمک میکند باید گفت امروز دیگر دوران سقراط و بقراط و اپیکور نیست که شب در حجره نشست و فکر کرد. دنیای امروز دنیای تجربه و آزمایش و تجزیه و ترکیب است. بجای آنکه قرنها صبر کنیم و بحران های خطرناک هر سیستم را یک به یک بیازماییم بهترین راه آنست که ده بیست دهکده ، قصبه ، شهرک و یا شهر را به ده بیست مسلک و فرقه و سیستم و غیره داده و " شرافتمندانه " بدون دخالت اجازه دهیم چهل پنجاه و یا صد
سالی این تئوری ها را به بوته آزمایش بگذارند و با انتخاب حذفی ، بهترین سیستم را انتخاب کنیم. فکر میکنید شانس اجرای چنین برنامه ای با خوی حیوانی بشر چقدر است؟ صفر و شاید صفر مطلق . و مصیبت اینجاست.
٣۷٣۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : مسعود رسام
عنوان : با تشکر از پروین الف و احمد صبوری
من مقاله جناب محمد قراگوزلو را خوانده بودم اما نمی دانستم بطور مشخص کدام فرد و جریان را در سوسیال دموکراسی ایران مورد نقد قرار داده است. بعد از راهنمائی خانم پروین الف به فایل تصویری مناظره آقایان جوادی و مشابخی نگاه کردم و کل موضوع را گرفتم. دیگر اینکه به نظرم توضیحات احمد صبوری مکمل خوبی برای این مقاله است. بله دوستان باید به محدودیت های نویسنده توجه داشت.یک مساله را هم به آقای بهروز یاد آور شوم . شما باید بدانید که سوسیالیسم نه مذهب است و نه سکت.به همین سبب مانند هر علمی قابل تکامل است. بله انگلس در زمان خود به مباحثی اشاره کرده است اما جان و پیام اصلی او در مورد کارگر همان فروش نیروی کار است. اگر در زمان انگلس و مارکس هم سرمایه داری به این درجه از انکشاف می رسید بی گمان او نیز به طرح همان مسائلی می پرداخت که شما آنها را" شعار " دانسته ای. و چه هوشمند است محمد قراگوزلو که پیش از درج کامنت شما خود به این نکته اشاره کرده استو بالاخره در شعار هم حقایقی نهفته است. وقتی مردم می گفتند مرگ برشاه یا مرگ بر دیکتاتور البته شعار می دادند اما حقایقی را نیز می گفتند که مقالات در باره آن نوشته شد. نان مسکن آزادی هم شعار است اما برای همین شعار تا کنون میلیون ها مقاله و کتاب نوشته شده است
٣۷٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : هومن دبیری
عنوان : در هیچ مقطعی از تاریخ سرمایه داری چنین جنایتکار و رذل بوده ؟
پیش از ارائه ی کامنت مربوط به این نوشته ی جناب قراگوزلو ,اشاره ای به «پیش شرط » تحقق سوسیالیزم می کنم .
اگر قبول داشته باشیم که با توجه به آموزش های مارکسیسم و اساس ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیک، مناسبات سوسیالیستی به سطحی بالاتر از سرمایه داری ارتقا خواهد یافت و در تمام زمینه ها برتری کمی و کیفی خود را نسبت به جامعه ی سرمایه داری نشان خواهد داد..
ابتدا ، باید مشخص کنیم منظور مارکس و انگلس از سرمایه داری ، کدام سرمایه داری بوده و در چه سطحی؟
سرمایه داری جهانی در عالیترین سطح آن یا سرمایهداری روسیه تزاری ؟
بهر جهت تحقق سوسیالیزم در ضعیف ترین حلقه ی امپریالیزم جهانی به تعبیر و.ا.لنین نتوانست جامعه ای متکامل تر از سرمایه داری به بشریت اهدا نماید. اشکال در کجا بود ؟
چپ سنتی یا مارکسیست - لنینیست ها از پاسخ به این سئوال طفره میروند و میگویند گورباچف خیانت کرد.
ولی مارکسیست ها مانند تمام دانش پژوهان بدون تعصب، بر اساس تمام عواملی که در فراز و فرود انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ تاثیر داشت به این فرآیند مانند سایر فرآیندهای تاریخ بشری ملاحظه می کنند. مانند والدین و نزدیکان نسبت به جوانمرگی فرزند و دوست خود ابراز همدردی می کنند که «لجوجانه» در ورطه ی انحطاط سقوط کرد و به هیچ تذکرو «انتقادی» نیز وقعی نگذارد.
اما اصل موضوع و نوشته ی استاد قراگوزلو با تکرار این مضمون و ترجیع بند در مقاله ها متعدد:
«شیفت سرمایه داری از دولت های لیبرال کلاسیک آدام اسمیتی به دولت های رفاه سوسیال دموکراتیک لیبرال کینزی و رجعت مجدد به همان شیوه ی بازار آزادی با قالب توحش هایکی ـ میسزی ـ فریدمنی، تنها صور و جلوه های مبارزه-ی طبقاتی را تغییر داده است.»
مشکل من با بحث های اقای قراگوزلو در کلی گوئی های ایشان ست. در صد آخر جوامع بشری ـ تقریبا قرن بیستم ـ و در همین سالهای اخیر که ما شاهد زنده ی آن هستیم، جوامع بشری آکنده از مبارزات بی وقفه ی طبقاتی ست که در کشورهای بزرگ سرمایه داری بنا بر توازن نیروهای حاضر در صحنه سیاسی ، دولت های ائتلافی رنگارنگ حکومت کرده ، در جائی محافظه کاران و راست ها اکثریت دارند و در جای دیگر سوسیال دموکراتها با لیبرالها یا چپ ها و سبزها و احزاب میانی ....
نتیجه:
- جهان سرمایه داری در سیاست بیش از پیش از اقتدار مطلق محافظه کاران یا سوسیال دموکرات ها فاصله گرفته و مجبورند به سایر جریان های چپ ، میانی و سبزها نیز توجه کنند در کمتر کشوری حزبی با بیش از ۵۰ درصدر آرا یافت میشود.
- بر خلاف نظر اقای قراگوزلو نئوکان ها و نئولیبرالیست ها با هیچ یک از پیشینیان خود قابل مقایسه نیستند و تاکنون خطرناکتر از حاملان چنین ایدئولوژی در جهان مطرح نبوده ست. اگر چه از نظر آرا در تمام کشور قادر به کسب اکثریت نیستند ولی از نظر مالی دست بالا را دارند.
استراتژی نئوکانها:
- نئوکان ها با استراتژی بی نظیر خود در حال انتقال بخش های تولید ومالی به کشورهای با دستمزد پائین می باشند و در تمام کشورهای سرمایه داری مانندآمریکا ، کانادا،آلمان ، انگلستان ،فرانسه، سوئد و..و..و.. این «جنبش» بدون مقاومتی سالها ست در حال انتقال فعالیت های تولید خود به کشورهای با دستمزد پائین می باشند که به نوعی اشغال در چین ، هندوستان، اروپای شرقی و نظائر آن محسوب می شود.
پیامدها
- در کشورهای متروپل میزان کارگران و حقوق بگیران بیکار بیش از هر زمانی بالا خواهد رفت. تشکیلات های کارگری تضعیف خواهد شد.
- در آمد مالیاتی حکومت ها بشدت کاهش پیدا خواهد کرد.
- احزاب محافظه کار و راست با پشتوانه ی نئو کانها امکان بیشتری برای تغییر قوانین بنفع سرمایه داران و علیه مردم خواهند یافت که این پروسه هرروز آشکار تر میشود. خصوصی سازی ها یک نمونه ی بارز ست.
- تشکل های کارگری و کارکنان بیش از همیشه متفرق و به صفوف بیکاران ملحق خواهند شد.
- کالاهائی که قبلا در آلمان ، فرانسه ، سوئد وآمریکا و ..و.. تولید و به بازار جهانی عرضه میشد امروز از چین ، هندوستان ، کره ی جنوبی ، جمهوری چک ، روسیه،لهستان ، اسپانیا و..و..و.. به جهان عرضه میشود و دست های جنایتکاران اصلی پنهان میشود.
این اختشاشات برای جلوگیری از مبارزات کارگران و حوق بگیران علیه سیستم سرمایه داری می باشد.
بهمین دلیل ست که میلیونها شهروند اروپائی در ایرلند ، ایسلند، انگلستان،بونان ، پرتقال ، فرانسه به خیابانها میایند.
در هیچ مقطعی از تاریخ سرمایه داری چنین جنایتکار و رذل بوده ؟ تمام این خیانت ها برای جلوگیری از حضور نیروهای متشکل علیه سرمایه داری می باشد.
سرمایه گزاری های نامحدود در کشورهای دسنمزد پائین مانند چین ، هندوستان و اروپای شرقی تاکتیک عمده ی نئوکان ها بعداز سقوط شوروی بوده و ادامه دارد. این تاکتیک با کمترین مقاوت صورت گرفت و ادامه دارد. آقای قراگوز لو در این زمینه ها کم نوشته ست.
٣۷٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : بهروز
عنوان : مقاله ی شعاری
این یکی از شعارزده ترین و پرمدعا ترین مقالاتی بود که دیده ام. پر از غلط ها تئوریک شبه مارکسیستی. فقط به یکی دو مورد اشاره می کنم. آقای قراگوزلو با نقل قولی از انگلس از اصول کمونیسم شروع می کند. انگلس میگوید طبقه کارگر کسی است که نیروی کارش را می فروشد تا ادامه زندگی دهد. خب، تا اینجا درست. ولی چرا به ادامه پرسش هایی انگلس را جواب داده اشاره ای نمی کنید آن جا که انگلس به روشنی تفاوت طبقه کارگر صنعتی عصر سرمایه داری را با کارگر و پیشه ور عصر مانوفاکتوری توضیح می دهد؟ انگلس روشن می کند که منظور از پرولتاریا طبقه کارگری است که با عصر انقلاب صنعتی با عرصه وجود گذاشته نه هر کس که کار می کند و زحمت می کشد. و آن چه که مارکسیسم را از سوسیالیسم اتوپیک که زمانی پرودن نمایندگی اش را می کرد و امروز امثال آقای قراگوزلو و حزب به اصطلاح کمونیست کارگری نمایندگی اش می کنند. خب با این تعریف از پرولتاریا صنعتی چطور می شود ادعا کرد که این طبقه اکثریت نیروی کار را در ایران تشکیل می دهد. این در اقلیت بودن پرولتاریا چیز عجیب غریبی نیست که آقای قراگوزلو با آن انگشت به دهان میگیرند. کل بحث ها کائوتسکی و لنین پس از انقلاب روسیه نیز بر همین متمرکز است که در روسیه پرولتاریا در اکثریت نیست و لنین هم به این اذعان داشت ولی آن را مانع ساختمان سوسیالیسم در روسیه نمی دید. آیا لنین و بلشویک مثل آقای قراگوزلو آنقدر نبوغ نداشتند که خرده بورژوازی فقیر و دهقانان روسیه را هم به عنوان پرولتر قالب کنند؟ از کشفیات دیگر آقای قراگوزلو هم آن است که دانشجویان دانشگاه آزاد و پیام نور و دولتی و غیر دولتی همه را به سلامتی وارد طبقه کارگر صنعتی کرده است. جل الخالق! حتما میلیون ها کسبه جزء و بقال و نظایر این ها هم جزو طبقه کارگر بوده اند و ما بی خیر بوده ایم. جناب قراگوزلو، این که مارکس خودش را به زحمت می اندازد تا نشان دهد عصر رهایی بشر با قوام یافتن سرمایه داری و ظهور طبقه کارگر صنعتی آغاز می شود نه برای ساختن یک تئوری فلسفی مشعشع بود بلکه این از یک ضرورت بر می خاست. تئوری مارکسیسم بر این واقعیت استوار است که تنها طبقه کارگر صنعتی است که به لحاظ اجتماعی شدن تولید به بالاترین شکل آن قدرت اعتراض جمعی دارد. هر گاه اخلالی در این زنجیره عظیم اجتماعی ایجاد شود به صورت موجی تمامی طبقه کارگر گسترش می یابد و طبقه کارگر را از پدیده ای در خود به موجودیتی برای خود تبدیل می کند.حالا این را مقایسه کنید با نارضایتی در سایر طبقات علی الخصوص خرده بورژوازی. حال بماند که در ایران به لحاظ توسعه بی ربط شاخه های صنعتی، به دلیل آن که رشد سرمایه داری در ایران نه یک فرایند خودپو و درونی که حاصل الزامات تقسیم کارجهانی سرمایه بوده است، گسترش جنبش های اعتراضی در کل طبقه کارگر غیرقابل انتظار است. می توان کلی شعار بافت و شعر سرود و در رویا به لغو کار مزدی و پول در فردای قدرت گیری – این یکی از ابداعات حزب به اصطلاح کمونیست کارگری است!- نائل شد اما تحلیل علمی چیزی است که تصویری واقعی از جامعه به دست می دهد و سیاست را امری ملموس می کند.
برای حسن ختام هم بگویم شعری که آقای قراگوزلو از "رفیقشان" آوردند اصلا مناسب نداشت چون شعر شاملو بیان کنایه ای است از زبان مخالفان شاعر که هنگامی که او دروغین بودن خورشید اصلاحات شاهانه را زیر سوال می برد ابراز می شود .
٣۷٣۵۲ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : طبیعت بشر
فرض نمیکنم ، قطعا میدانم که مارکس نه تنها نابغه بلکه در چشم کمونیست ها خاتم الفلاسفه است.
فرض میکنم که کینز و فریدمن و بسیاری دیگر اگر نابغه نبودند حتما افراد بسیار با هوش و زیرک و فرهیخته و دانشمند بودند.
فرض میکنم که جناب قرا گوزلو نابغه ای نه بالا تر بلکه هم سطح مارکس میباشند.
فرض میکنم که جناب قرا گوزلو مانند مارکس فرصت اجرای برنامه های خود را ندارند و لنین ها و استالین ها و مائو ها و فیدل ها برنامه های ایشان را به مرحله عمل در میاورند.
فکر میکنید سر انجام ، نتیجه حاصله ، چند در صد مطابق نظریات و انتظارات ایشان خواهد بود؟ بنا بر تجربیات احتمالا کمتر از ۲۰ - ۳۰ در صد.
مهم این نیست که نظریات ایشان خوب یا بد است. تمام نظریات سرمایه داری و کمونیستی و سوسیالیستی خوب و جامه های زیبائی اند که متاسفانه به قامت طبیعت انسانی نمیبرازند. هر چه هست از قامت ناساز بی اندام طبیعت حیوانی بشر است ور نه تشریف این برنامه ها بر بالای کس کوتاه نیست.
کمونیسم بهترین مرام تئوری ممکن و موجود است ولی از غایت خوبی به خوی حیوانی بشر نمیسازد. کاپیتالیسم سیستم احتمالا خوبیست ولی مشکل کاپیتالیسم نیست ، مشکل کاپیتالیست است. شاید سوسیالیسم قدمی نزدیکتر به مقصد باشد اگر بتوان سوسیالسمی را یافت که مورد قبول همه واقع گردد و راهی یافت که از ان سوء استفاده نشود و این جز با زور دیکتاتوری میسر نیست . بهر حال اجرای صحیح هر یک این سیستم ها منجر به دیکتاتوری خواهد شد و این تازه باز اول ماجراست.
مهم اینست که طبیعت بشر صاحب نبوغی ست که راه سوء استفاده از هر سیستمی را به سهولت کشف کرده و آنرا بی اثر میسازد. برای همین است که اینقدر قانون و ماده و تبصره و تبصره و تبصره داریم که راه این سوء استفاده ها را ببندیم و موفق نمیشویم و بالاخره مجبور به انقلاب میشویم گو انقلاب نرم باشد یا انقلاب سخت.
ما میتوانیم تا قیامت بر سر خوبی و بدی سیستم ها گفتگو کنیم و میکنیم ، با هم بجنگیم و میجنگیم ، میلیون ها کشته دهیم که عقیده خود را ثابت کنیم - که بار ها کرده ایم - و نتیجه همان خوهد بود : احتمالا چیزی شبیه مزرعه حیوانات.
شاید من اشتباه میکنم و احتمالا حتما اشتباه میکنم ولی
دوستان با وجود این حرفها من هنوز فکر میکنم که انسانم و لطفا به من انگ انسان نیست نزنید.
٣۷٣۴۹ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : پروین الف
عنوان : مرسی آقای قراکوزلو
به گمانم آقای قراگوزلو به مناظره علی جوادی و مهرداد مشایخی اشاره دارند وقتی که آقای مشایخی در آن از ۲۰ درصد کارگر صحبت می کنند. جناب مشایخی پاک شیفته سرمایه داری هستند و آمال و آرزوهای خود را در سرمایه داری لیبرال می بینند. این هم لینک این مباحثه .
http://vimeo.com/۲۲۵۲۹۶۸۴
جا دارد از آقای قراگوزلو بخاطر مقاله بسیار بجایشان تشکر کرد. اگر این مناظره را ببینید صحبت های آقای قراگوزلو بهتر جا می افتد.
٣۷٣٣۷ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : احمد صبوری
عنوان : عصر فروپاشی سرمایه -عصر عروج طبقه ی کارگر -عصر برابری و آزادی
نخست: روز جهانی کارگر بر همه انساندوستان و کمونیست ها مبارک باد.
دوم: تشکر بیکران از دکتر قره گوزلو برای چنین قلمی شیوا و احساسی والا و امیدی بیکران.این بهترین هدیه به زحمتکشان و برابری طلب ها بود. دستتان درد نکند.
سوم: این مطلب در جواب به هجوم وحشیانه به جنبش رو به اعتلای کارگری به توسط وابستگان به بنگاه های بورژوائی و جسارت های اخیر جاهلانه آقای جامعه شناسی بنظر می رسد که نوشته شده
چهارم: نویسنده گرامی در همین نوشته توضیح می دهد که «می پذیرم که بسیاری از مباحث این نوشته، از حد کلی گویی فراتر نرفت. علاوه بر محدودیت و "معذوریت های بدون شرح"، کل این یادداشت به درخواست های فراوان و مکرر دوستان و خواننده گان مقالات من و به مناسبت روز جهانی کارگر تدوین شده است. » یاداور می شوم که وی در ایران زندگی می کند
پنجم:جناب شکیبا این طنز ۲۰ در صدی بتوسط مهرداد مشایخی در مناظره با علی جوادی اظهار شده است
ششم: آقای هاشمی ، قره گوزلو در مصاحبه با قلیچ خانی توضیح می دهد که روزنامه نگار بستگی به جهت گیری قلمش در زمره نیروهای سرمایه داری یا کارگری محسوب می شود. وی در امتداد تضاد کار و سرمایه نیروهای اجتماعی را طبقه بندی می کند. چانچه سکولارهای لیبرال ملی مذهبی!!! نیروهای اجتماعی را در راستای نوع پوشش و یا گویش و تعداد دفعاعات حمام گرفتن هفتگی تقسیم می کنند. بهر حال یک مارکسیست نیروهای اجتماعی را به مزد بگیران فاقد مالکیت بر وسایل تولید (کارگران) و صاحبان وسایل تولید (سرمایه داران )تقسیم می کند.
هفتم: آقای کمالی قره گوزلو در ایران است و محذورات جدی دارد و تنها می تواند سلبی بنویسد و نقد کند و اسم خیلی ها را تا اطلاع ثانوی نمی تواند در نوشته بیاورد.
هفتم: خانم شکیلا زارعی- قره گوزلو انحصار طلب نیست اگر به وقت حضور دزدی در محله ای کسی بانگ بر آرد که «آی دزد» این انحصار طلبی است. رضا پهلوی طرفدار سینه چاک سرمایه داری آنهم از نو ع نیولیبرالیش است. وی سالها است به همه ی اماکن مکتبی سکولار دخیل بسته و از اورشلیم تا واتیکان بست نشسته است. چنین موجودی پیامش برای روز کارگر آدم را ناخود آگاه به آی دزد گفتن می اندازد. انتقاد مارکسیست ها به محیط در این است که وی آنچنان مسایل را غلط فهمیده که آدم محترمی چون شما را هم به اشتباه انداخته است. روز کارگر یاد آور رزم دائمی کارگران علیه سرمایه داران و گماشته وابسته های آنها است.می توان سبیل اصطلاح نامفهوم "دموکراسی" را به ریش سوسیالیسم تهی شده از ماهیت طبقاتی و انقلابی گری (طبقه ی کارگر) پیوند زد و سوسیال دموکرات شد...این سرنوشت امثال محیط است .
هشتم:آقای بروجنی شما که خودتان محققید از شما انتظار نمی رفت که مطالبی را به قره گوزلو استناد دهید که ذره ای صحت ندارد. یک جنبش را با آدم های شرکت کننده در آن نمی شناسند بلکه یک جنبش با سمت و سوی آن هویت می یابد. قره گوزلو می گوید عناصر شرکت کننده در جنبش سبز عمومأ خرده بورژوا و بعضأ کارگر هستند. اما رأس جنبش و سمت و سوی آن بورژوائی است. وی در همین مقاله مجددأ خاطر نشان می شود که «از آن جا که خرده بورژوازی طبقه یی میان پرولتاریا و بورژوازی است و برنامه ی مشخصی برای استقرار دولت ندارد، ناگزیر است که به شیوه ی حرکت های پاندولیستی به یکی از دو طبقه ی اصلی جامعه متصل شود. در جامعه یی مانند ایران که مطالبات سیاسی و اقتصادی خرده بورژوازی اش نیز به نحو کنکرتی با مطالبات طبقه ی کارگر پیوند خورده است، علی القاعده اکثریت تحتانی این طبقه ی گسترده را نیز باید در شمار متحدان طبقه ی کارگر به شمار آورد. »بارزترین مشاور کروبی ، اصغر عبدی می خواهد صنعت نفت را خصوصی کند آیا از این نظری نیولیبرالی تر می توان یافت.از آنجا که جنبش طبقه کارگر با کشتار بیرحمانه پهلوی ها و کشتار دهه ۶۰ بتوسط رفرمیست های فعلی بسیاری از کادرهای با تجربه خود را از دست داده و لیبرال ها دوران بره کشانشان بوده جنبش کارگری ما اکنون در حال باز سازی و عروج است. می دانیم در نبودجنبش کارگری توانمند در نهایت مائیم و تکرار آزموده.
نهم:آقای ناصری عزیز مطلب را یک بار دیگر بخوانید برایتان بخشی را تکرار می کنم
«سوسیالیسمِ متکی به قدرت واقعی طبقه ی کارگر و دولت برآمده از انتخابات شوراهای کارگری، دموکراتیک ترین و راستش تنها شکل دموکراسی انسانی واقعاً قابل تصوری است که ظرفیت های گذشته و حال تاریخ تمدن امکان باروری آن را دارد. دموکراسی سوسیالیستی بر پایه ی حاکمیت طبقه ی کارگر عین آزادی و برابری بی چون و چرا برای همه ی افراد جامعه است. در چنین جامعه یی اگر انسانی شرافت و لیاقت بهره مندی از برابری و آزادی فردی و اجتماعی داشته باشد، اگر حزب و تشکلی به حداقل درجه ی یک گروه متمدن صعود کرده باشد،" تقاضای ایجاد کارخانه با مالکیت خصوصی و شخصی" نخواهد کرد و اگر انسانی مشاعرش را از دست نداده باشد و تا حد یک آدم برخوردار از عقل و شعور متوسط رشد کرده باشد، تقاضای برخورداری از ده ها اتوموبیل شخصی و چندین ویلا و چند زن و کنیز و خدمتکار نخواهد کرد و به این درک متعارف خواهد رسید که انباشت سرمایه به هر شکل، متصور نیست مگر با استثمار نیروی کار. داشتن چند ویلا و کاخ در نیاوران و رامسر و هاوایی ممکن نیست مگر با کارتن خوابی جمعی از انسان-های مستمند. برخورداری از چند زن میسر نیست مگر با تبعیض جنسیتی. اختصاص فلان مبلغ برای سگ و بوزینه و اسب و گربه های گران قیمت مقدور نیست مگر به قیمت سود و ارزش اضافی کار کودکان...»
٣۷٣٣۶ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : ناصر رمضانی
عنوان : جاهای نامفهوم مقاله را لطفن روشن کنید
مقاله بسیار خوبی است که طبق معمول با قلم شیوا و نافذ و خواندنی جناب قراگوزلو به اندازه کافی تاثیر گذار است. فقط چند نکته میماند
یک این که در مقاله صحبت از ی محفل شده است با حضور چند اصلاح طلب پناهنده به دولت آمریکا و گروهی فسیل ضد چپ. من از ماجرا سر در نیاوردم اگر میشود یکی من را روشن کند.
دوم. چه کسی مدعی شده است که کارگران ایرانی فقط بیست درصد از جمعیت کشور را تشکیل می دهند؟ به استناد کدام آمار؟ آخرین آمار سرشماری "دقیق" در ایران به سال ۱۳۸۵ باز می گردد و هنوز آمار گیری تازه ای صورت نگرفته است. تازه در آن ـماترها نیز چنین ادعای بی ربطی وجود ندارد.
سوم. من با سوسیال دموکراسی مخالف نیستم و معتقدم به هر حال نسبت به دولت های نولیبرالی که به زندگی کارگران حمله میکنند ( مانند دولت های یونان تا فرانسه ) بالاخره سوسیال دموکراسی سوئد یک گام مثبت به پیش است اما مساله این است که در سوئد هم سرمایه داری حاکم است.
چهارم. سوسیال دموکرات بودن شاید فی نفسه یک امر نسبتا مترقی باشد اما اگر کسی خود را در عین سوسیال دموکرات هم زمان لیبرال هم بداند واقعن باید برایش گریست.
٣۷٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : زری مجیدی
عنوان : اثباتی و البته سلبی
محمد قراگوزلو
درود به تو
این مقاله با وجود سادگی ؛ نوشته ای سرشار از صمیمیت است که با قلم توانای تو منفذهای حمهوری خواهان را به توپ بسته است و لیبرالیسم خجل ایرانی را به محاکمه تاریخی کشیده است. از تو جز این انتظار نمی رفت که درین مقطع با این مقاله معنی دار و به موقع به کمک سانی بیائی که تو را مانند گذشته های دور دوست دارند و دل شان ازین که تو با تمام وجود در کنارشان هستی می طپد.
یک نکته با آقای مشایخی
به چند سطر پایانی مقاله محمد قراگوزلو دقیق شوید . شما که کمیت کارگران ایران را تا حد ۲۰ در صد تقلیل می دهید و از انقلاب مذاکره ای دفاع می کنید و زیر پرچم اندیشه های سوسیال دموکراتیک پرو غرب موضع آزادی می گیرید خوب است ه در اولین سخنرانی خود در اتریش به این نکات جواب دهید.
٣۷٣٣٣ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : نادر شکیبا
عنوان : کدام ترمیم؟
با تشکر از محمد قراگوزلو که با نگارش این مقاله بسیار عالی در آستانه روز جهانی کارگر باب مفیدی را درین زمینه گشود تا فرصت طلبی لیبرال ها بسته شود. یک نکته را می خواستم به جناب ناصر ناصری تذکر بدهم و آن این که سرمایه داری بحران خود را ترمیم نمی کند بلکه منتقل میکند و اگر این بحران ها ترمیم میشد حالا شاهد نبودیم که بحران تازه ای در جهان بوقوع بپیوندد. خوب است دوستان محترم ابتدا مطالعات خود را به روز کنند و بعد اظهار نظر فرمایند اخبرا تمام مدیران بلند پایه نهادهای سرمایه داری از جمله بانک جهانی مجددا از شروع دور جدید بحران سخن گفته اند.
خوب بود آقای قراگوزلو مشخص می کرد که چه کسی گفته است طبقه کارگر ایران بیست درصد است. سهراب بهداد؟ و چه کسی این نقل قول را تکرار کرده است. در کجا؟
این مساله نامفهوم است با توجه به اینکه نقل قول شده است شایسته بود جناب قراگوزلو گوینده را نیز معرفی میکرد.
٣۷٣۲۶ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : بهرام هاشمی
عنوان : اتحاد جمهوری خواهان جواب بدهد
مثل روز روشن است که محمد قراگوزلو جریان موسوم به " اتحاد جموهوری خواهان " را هدف گرفته است. این گروه که به تازگی در عرصه سیاست ایران بشدت فعال شده و از دانشگاه به اماکن بحث و سخنرانی آمده است اگر واقعا حرفی دارد باید جواب بدهد.
من میخواستم زیر مقالات قبلی جناب قراگوزلو کامنت بگذارم و از ایشان بخواهم که منظور خود را از کارگر و طبقه کارگر روشن کنند که خوشبختانه خودشان به این مساله مهم پرداختند. حال می پرسم جناب قراگوزلو شما که جنبش سبز را حرکتی خرده بورژوائی می دانستید با این توصیف که از اکثریت جامعه دارید آیا فکر نمی کنید آن جنبش هم کارگری بود؟
من یکروزنامه نگارم و برای یک رسانه متعلق به جریان میانه محافظه کاان کار می کنم . حقوق دریافتی من با مدرک لیسانس و حالا هم که دانشجوی فوق لیسانس هستم نزدیک به چهار صد هزار تومان است . سوال من این است که با توجه به ماهیت کار من آیا من و امثال من که در این رسانه ها کار می کنند در شمار طبقه کلرگر به حساب میروند؟ چون که در جائی از جناب استاد قراگوزلو خواندم که برای مثال روزنامه نگار بی بی سی و سی ان ان به دلیل خدمت به سرمایه داری بیرون از طبقه کارگر حساب می شود/
٣۷٣۲۵ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : حسین کمالی
عنوان : استاد قراگوزلو !
آنچه شما با دلیل و منطق اثبات کرده اید در نزد افرادی که روحشان را به شیطان فروخته اند فاقد وجاهت منطقی است . وانگهی شما نام بسیار دیگری را هم از قلم انداخته اید !! میدانم به دلیل محیط و حشتناکی که وحوش اسلامی بر پا کرده اند نمی شده است نامی از آنان ببرید ، اما می شده است که از سر پُل قدرت گیری آنها که با کراوات آمدند و ملت را فریب دادند نامی ببرید . آنها که برای حفظ کیان اسلام پرده داری کردند تا این جانیان بتوانند دسته دسته جوانان ایران را به جوخه های اعدام بسپارند و آنان نیز صدرات و وزارت خود را - گرچه موقت - نگه دارند و توجیه گر آدمکشی های مُلایانِ تشنه بخون شوند . چرا که رهبر عظمایشان گفته بود ،" ایسلام در خون رُشد کرده " بشکنید قلمها را ! بُکُشید همه را ، ایسلام قویتر میشود . کمااینکه با یاری فُکُل کراواتی های مسلمان چنین شد . غافل از اینکه وقتی ایسلام در مقابل نیازهای مردمی قرار گرفت و آنچنان که در ذات تاریخی اوست نتوانست آن نیاز ها را را بر آورده سازد به زباله دانی تاریخ پرتاب خواهد شد و فُکُل کراواتی های تحصیل کرده در کارخانه ایسلام سازی - بریتانیای کبیر !!!- هم لاجرم پس از به قدرت رساندن مُلایان و صاف و پاکیزه کردن جاده برای کشتارهای بعدی خود نیز به بیرون از قدرت پرتاب میشوند .
اُستاد قراگوزلوی گرامی ! شما نام بسیاری از جانیان تاریخی را سهوا یا عمدا ، تمیدانم کدامیک از قلم انداخته اید .
٣۷٣۲۴ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : شکیلا زارعی
عنوان : انحصار طلبی آقای قراگوزلو
طرف صحبت آقای دکتر قراگوزلو نیستند. من می خواهم از دوستان و خوانندگانی که به هواحخواهی از ایشان گریبان پاره میکنند یک مساله را بگویم و خودشان را به قضاوت به طلبم. چند ماه پیش وقتی که استاد ما جناب دکتر محیط در نقد افکار آقای قراگوزلو می گفت " ایشان خود را نماینده طبقه کارگر می دانند" خیلی ها به استاد ما حمله کردند که این چه برخوردی است که با جناب دکتر قراگوزلو می کنید. حالا خودتان قضاوت کنید. شاهزاده رضا پهلوی دوسال پیش به مناسبت روز جهانی کارگر از موضع یک شهروند پیام تبریک فرستاد آیا این اشکال دارد؟ معلوم است که من ضد سلطنت هستم اما... حال شورای هماهنگی راه سبز امید پیام داده و روز کارگر را تبریک گفته است چرا آقای قراگوزلو به جای استقبال از این پیوند ها و پشتیبانی ها این افراد و گروه ها را به تمسخر میگیرند. همین عوامل است که موجب پراکندگی می شود و ما را در مقابل استبداد حاکم ضعیف میکند. مگر سند کارگران به نام جناب قراگوزلو زده شده است؟
من طرف دار جنبش سبز هستم و خود را سوسیال دموکرات می دانم.
٣۷٣۲٣ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : نسرین روحی
عنوان : اثباتی
متاسفانه بعضی دوستان ما بنا به یک سنت مالوف در مباحثه و پلمیک با لیبرال ها و سوسیال دموکرات ها فقط یاد گرفته اند به شیوه سلبی از سوسیالیسم دفاع کنند و این روش باعث می شود مخاطبان به مباحث آنان نه فقط گوش نکنند بلکه از چپ بدشان هم بیاید. چه قدر به خود می بالم و همه به خود افتخار می کنیم که محمد جان از موضع اثباتی وارد شده و آن شکاف ها را ترمیم کرده و حسابی از خجالت سوسیال دموکراتها در آمده است.با وجود چنین انسانی چرا باید از شکست سخن گفت؟
حالا وقت آن رسیده است که این آقایانی که ما را به داشتن ۲۰ درصد پایگاه طبقاتی محکوم به دیکتاتوری می کنند وارد بشوند تا ببینیم چه در کف مبارک دارند.
٣۷٣۲۱ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : خسرو صادقی بروجنی
عنوان : تناقض
با درود. جناب دکتر قراگوزلوی گرامی
خسته نباشید
مطلب آموزنده ای بود. من به شخصه تعریف شما از طبقه کارگر را در این مقاله قبول دارم. اما وقتی آن را با دیگر نظرات شما عزیز در مقالات پیشین مقایسه می کنم اندکی متناقض نما می آید!
شما در مقالات متعدد پیشین بدنه اصلی جنبش سبز و مردمی که به خیابان ها می آمدند را خرده بورژوازی شهری و طبقه متوسط اطلاق کرده بودید و امروز در این مقاله همان معلمان و پرستاران و دانشجویان و زنان خانه دار و کسبه را کارگر می دانید.
اگر این اقشار طبقه کارگر هستند (که به نظر من هستند) پس چگونه می توان تحلیل های پیشین شما را قبول کرد؟ و اگر طبقه کارگر نیستند پس تکلیف موضع شما در این مقاله چه می شود؟
فکر می کنم این مقاله اخیر در تضاد با مواضع پیشین شما قرار داردو من به عنوان کسی که تقریبا تمامی مقالات شما را تاکنون در دوساله اخیر خوانده ام دچار تناقض شدیدی شده ام. امیدوارم در مقالات بعدی خود به این مسئله بپردازید. شاد و موفق باشید. دوستدار شما. خسرو
٣۷٣۱٨ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : ناصر ناصری
عنوان : جایگزین چیست؟
شما این همه به سوسیال دموکراتها حمله کردید.سرمایه داری حداقل توانایی ترمیم دایمی خود را داشته است. اما مارکسیسم علمی و نتیجه اجتناب نا پذیر ان لنینیسم کجا می تواند دموکراسی راتضمین کند ابتدا همه را کارگر میخوانید بعد از رسیدن به مراد همه میشوند ضد انقلاب و مانع جنبش جهانی کارگری .ایا یک راهکار سیستماتیک جهت جایزیگزین ای سرمایه داری دارید. تا انجا که به تاریخ مربوط است تمام تجربه های مارکسیستی شکست خورده اند بدون توانایی ترمیم . به نظر من اشکال کار مارکسیسم همین هست که در ان همه چیز مطلق است اما سرمایه داری همه چیز را قبول میکند از ادام اسمیت گرفته تا فنلاند. در ضمن در اسامی جلادان رفیق استالین و رفیق پل پبوت (سهوان). رفیق مائو!!!! جا افتاده بود.
٣۷٣۱۵ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
جناب قرا گوزلو،
آنچه فرمودید در مقام نظری و تئوری مانند یک رمان زیبا ، جالب و دلفریب است و تا به میدان عمل و تجربه در نیاید درستی و ارزش آن نا معلوم میباشد. تجربه قرنها سیستم های مختلف اعم از سرمایه داری و کمونیستی و سوسیالیستی و غیره تا کنون نتوانسته است زنگوله سعادت را به گردن گربه بیندازند چرا که قادر به کنترل روحیه حیوانی بشر نبوده و یا آنرا نادیده گرفته است. با افزایش روز افزون جمعیت و کمبود نسبی یا واقعی منابع کره زمین و آلودگی هر چه بیشتر محیط و تنازع روز افزون بقا ، شاید زمان زیادی برای تجربه دیگری از مزرعه حیوانات باقی نباشد. برای عملی ساختن این آرزوها شاید اول عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی.
٣۷٣۱۴ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۰
|