نامه به کوفی عنان
یک کودک عرب اهوازی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۹ خرداد ۱٣٨۵ -
۱۹ ژوئن ۲۰۰۶
سلام برتو ای پدر بزرگ مهربانم، ای خواهان عدالت. من از استان مظلوم و ستم دیده خوزستان و یا اقلیم اهواز در جنوب ایران باشما سخن میگویم، من ازسرزمین نفت خیز اهواز باشما سخن میگویم، من از سرزمین نخل خیز خرما با شما سخن میگویم، من از سرزمین غنی و گازخیز اهواز با شما سخن میگویم، من از سرزمین پا برهنه گان و مردم گرسنه و تشنه و کاملاً فقیر اهواز با شما سخن میگویم . من از سرزمین تشنه عدالت و حق و حقیقت با شما سخن میگویم، من فرزند یکی از محکومین به حکم ظالمانه اعدام باشما سخن میگویم، من کودک خردسال زامل باوی هستم .
من کودک خردسالی هستم که پدرم به علت عدالت خواهی توسط رژیم ظالم و ضد بشری ایران سه روز پیش محکوم به اعدام شد. ای پدربزرگ مهربانم جناب کوفی عنان، بارها شبانه روز با گریه و زاری به خدای خودم متوسل شدم و از او کمک خواستم و ایشان مرا به سمت شما راهنمایی کرد. خدا به من گفت هنوز روی کره زمین کسانی هستند که خواهان عدالت و حق و حقیقت هستند، خدا به من گفت، من بندگان صالحی روی کره زمین دارم که می توانند به شما گفتگو کنند: کوفی عنان، سازمان های حقوق بشر و سازمانهای بشر دوستانه و عدالت خواه هستند که می توانند به شما کمک گفتگو کنند .
ای کوفی عنان، ای پدر بزرگ خواهش میکنم هرچه سریعتر به من کمک کن، خواهش میکنم نگذار خاطره بدی از سازمان ملل و دیگر سازمانهای بشر دوستانه جهان داشته باشم، خواهش میکنم هرچه سریعتر کاری بکنید، خواهش میکنم نگذار من دراین سن و سال یتیم بشوم، خواهش میکنم نگذار این ظالمین و خدانشناس پدرم را بکشند. من پدرم را دوست دارم، باورکن دوستش دارم، من هم مثل کودکان تمامی جهان پدرم را دوست دارم و میخواهم که او بالای سرمن باشد و مرا در اَغوش بگیرد و مرا نوازش کند. اخه جرم من چیه؟ که در این سن و سال بایستی یتیم بشوم!! اخه جرم من چیه؟ که در این سن و سال بایستی از مهر و محبت پدر محروم بشوم!! باور کن ایشان مستحق اعدام نیست، او مثل شما و خیلی از ازادی خواهان و عدالت خواهان جهان فقط و فقط به دنبال عدالت بود. حکومت ایران در لباس اسلام و مذهب زمینهای ما را به بهانه کشت نیشکر از ما گرفتند، اَب اَشامیدنی ما را به بهانه های واهی به استانهای فارس نشین منتقل کردند و ابهای لجن و الوده به انواع میکروبها به خورد ما دادند، نفت و گاز و دیکر منابع طبیعی ما را، از ما گرفتند، ما را از کار بیکار کردند و انچنان ما را فقیر و بیچاره نگه داشتند، که شبها گرسنه می خوابیم و روزها (در قرن بیست و یکم و عصر تکنولوجی) با پای برهنه روانه خیابانها و کوچه های مملو از زباله می شویم، جوانان ما را به انواع مواد مخدر معتاد کردند، زبان و رسم و رسوم ما را عوض کردند و حتی اسمهای ما را از عربی به فارسی تغییر دادند و وقتی سخن از عدالت به زبان میاوریم ما را با کمال بی رحمی و بصورت وحشیانه و ضد بشری قتل عام می کنند. انها به هیچکدام ازما رحم نمی کنند، انها به زنان، کودکان و پیرمردها و پ ی رزنها هم رحم نمی کنند .
من می دانم که پدرم هیج کاری خلاف قانون انجام نداده است و خیلی از والدین کودکان دیگرکه که محکوم به اعدام شده اند هم هیچ کار خلاف قانونی انجام نداده اند، من میدانم و یقین دارم که تنها جرم ما عرب بودن ماست و الله چرا دادگاهی علنی و با حضور نماینده شما نمیگزارند. از زمانی که حکم اعدام برای پدرم صادر شد، مادرم بیمار شد و تاکنون در بیمارستان بستری می باشد و در این مدت (یعنی حدوداً ٣ روز) هیچکس را نداشتم که با ان درد دل کنم، ناگهان امروز برای یک لحظه نگاهم به تلویزیون افتاد و شما را دیدم، که از عدالت و عدالت خواهی سخن می گفتی، به ذهنم رسید که به شما متوسل بشوم، به سازمانهای بشر دوستانه، به صلیب سرخ جهانی، به کشورهای بزرگ مانند امریکا، کشورهای اتحادیه اروپا, به کشور بریطانیا و کانادا و تمامی دولتها و انسانهای عدالت خواه جهان و به تمامی کودکان دنیا متوسل بشوم، که با من و با تمامی کودکانی که مثل من پدرانشان تا چند روز دیگر و ممکن است همین امروز توسط حکومت ضد بشری ایران اعدام خواهند شد. من به شما متوسل میشوم و خواهش میکنم پدرم را به من برگردانید، خواهش میکنم نگذارید پدرم را بکشند، خواهش میکنم، خواهش میکنم. من جزء او کسی را در این دنیا ندارم، پدرم هروقت از سر کار می اَمد مرا بغل میکرد، مرا در اغوش خود می گرفت و به همراه خود همه چیز برایم می اورد. من همیشه با بازگشت پدرم به خانه باکمال خوشحالی به طرف او میدویدم و در اغوش او می رفتم، جناب کوفی عنان خواهش میکنم به من بگو، حالا چه کسی مرا بغل میکنه؟ حالا چه کسی مرا خوشحال و شاداب میکنه؟ تمنا میکنم، تمنا میکنم هرچه سریعتر به من کمک کنید .
ای تمامی انسانهای روی کره زمین، ای کودکان معصوم تمام دنیا، من هم مثل شما پدرم را دوست دارم و من هم مثل شما دوست دارم پدرم بالای سر من باشد و مرا نوازش کند، خواهش میکنم با من هم صدا بشوید و فریاد بزنید که پدرم را نکشند، زیرا از من به تنهائی کاری ساخته نیست و بارها فریاد زدم و گریه کردم ولی نتوانستم کاری انجام دهم، خواهش میکنم به من کمک کنید تا جلوی اعدام پدرم و پدران بقیه کودکان مظلوم اهوازی را بگیریم، خواهش میکنم، خواهش میکنم، خواهش میکنم .
کودک عرب مظلوم اهوازی
۱٨ – ۶ – ۲۰۰۶
|