یک کلمه - آشتی فلسطینی ها


یوری آونری - مترجم: هاتف رحمانی


• ظهور اتحاد فلسطینی باید مورد استقبال اسرائیل، و نیز ملت های اروپایی و امریکایی قرار گیرد. آنها باید آمادگی به رسمیت شناختن دولت فلسطین در داخل مرزهای ۱۹۶۷ را داشته باشند. آنها باید برگزاری انتخابات آزاد و دموکراتیک فلسطینی را تشویق نمایند و نتایج ان را هر آن چه که ممکن است باشد بپذیرند. بادهای بهار عربی در فلسطین نیز می وزد. آفرین ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۰ -  ٣ می ۲۰۱۱


در یک کلام: آفرین!
اخبار در باره توافق آشتی بین فتح و حماس برای صلح خیر است. اگر آخرین مشکلات حل شوند و توافق کاملی به امضا دو رهبر برسد، گام بزرگی به سوی فلسطینی ها و ما خواهد بود. هیچ احساسی در ایجاد صلح با نیمی از مردم وجود ندارد. ایجاد صلح با تمام ملت فلسطین ممکن است دشوار باشد، اما بی نهایت پرثمر خواهد بود، بنابراین: آفرین!
بنیامین ناتانیاهو هم می گوید آفرین. از انجایی که دولت اسرائیل حماس را سازمانی تروریستی اعلام کرده است که به هیچ وجه با آنها رابطه ای برقرار نخواهد کرد، ناتانیاهو اکنون می تواند به هر گفتگویی در باره مذاکرات صلح با مقامات فلسطینی پایان دهد. چی، صلح با دولت فلسطینی که تروریست ها را در بر می گیرد؟ هرگز! پایان گفتگو.
دو آفرین، اما با چنین تفاوتی.
بحث اسرائیل در باره اتحاد عربی زمان طولانی پشت سر دارد. این امر پیش از این تقریبا نزدیک به پنجاه سال پیش، زمانی که ایده اتحاد عربی سربلند کرد آغاز شد. جمال عبدالناصر این پرچم را در مصر برافراشت، و جنبش بعثی پان عرب (خیلی پیش از آن که توسط مافیای محلی در عراق و سوریه به انحطاط کشیده شود) در بسیاری از کشورها به نیرویی تبدیل شد.
ناهوم گلدمن رئیس سازمان جهانی صهیونیسم، استدلال می کرد که اتحاد پان عربی برای اسرائیل خیر است. او اعتقاد داشت که صلح برای موجودیت اسرائیل ضروری است، و آن که می توانست تمام کشورهای عربی را دور هم جمع نموده و شجاعت ایجاد صلح را ناگزیر می سازد.
دیوید بن گوریون نخست وزیر اسرائیل، فکر می کرد که صلح برای اسرائیل، حداقل تا زمانی که صهیونیسم به تمام اهداف خود (آشکارا تعریف نشده) نرسیده است شر است.
گلدمن، بزدل ترین آدمی که من می شناختم، شجاعت حفظ اعتقاداتش را نداشت. بن گوریون بسیار کمتر ترسو و بسیار بیشتر مصصم بود. او برنده شد.

* * *
اکنون ما بازهم با همان مشکل مواجهیم.
ناتانیاهو و باند خراب کننده صلح او خواهان ممانعت از اتحاد فلسطینی ها به هر قیمتی هستند. آنها صلح نمی خواهند، چون صلح ممکن است اسرائیل را از دست یابی به اهداف صهیونیستی باز دارد، آنچنان که آنها آن اهداف را درک می کنند: ایجاد یک دولت یهودی در سراسر فلسطین تاریخی، (حداقل) از دریا تا رودخانه اردن است. (بنا براین) هر چقدر تنش ادامه یابد، هر چه زمان بگذرد و دشمن بیشتر تقسیم گردد، بهتر است.
بعنوان یک واقعیت ،حتما ظهور حماس یکی از پی آمدهای همین محاسبات بود. مقامات اشغالگر اسرائیلی عمدا جنبش اسلامی را تشویق می کردند، که بعدا بعنوان وزنه ای در برابر فتح سکولار ملی گرا به حماس تبدیل شد، و پس از آن هم بعنوان دشمن اصلی قلمداد گردید.   
بعدا، دولت اسرائیل عمدا جدایی بین ساحل غربی و کرانه غزه را با نقض معاهده اسلو و خودداری از باز کردن 4 "گذرگاه امن" بین دو منطقه تصریح شده در موافقتنامه سرعت بخشید. حتی یک روز هم یکی از این گذرگاه ها باز نشد. جدایی جغرافیایی به جدایی سیاسی ارتقا یافت.
زمانی که حماس در انتخابات ژانویه 2006 فلسطینی ها پیروز شد، همه از جمله خودش را متعجب ساخت، دولت اسرائیل اظهار کرد که با هیچ دولت فلسطینی که حماس آن را نمایندگی کند رابطه ای نخواهد داشت. اسرائیل به دولت های امریکا و اتحادیه اروپا دستور داد – کلمه دیگری نیست – از درخواست آن پیروی کنند. بنا براین دولت متحد فلسطینی متلاشی شد.
گام بعدی تلاش اسرائیلی – امریکایی برای گماشتن مرد قدرتمندی به انتخاب انها بعنوان دیکتاتور نوار غزه، حامی حماس بود. قهرمان انتخابی محمد دهلان یک رئیس قبیله محلی بود. او انتخاب خیلی خوبی نبود – رئیس امنیت اسرائیل اخیرا افشا کرد که دهلان در حال گریه روی بازوهای او غش کرده بود. پس از جنگ کوتاهی، حماس کنترل مستقیم نوار غزه را به دست گرفت.

* * *
انشعابی برادرکشانه در یک جنبش رهایی بخش استثنا نیست. تقریبا قاعده است.
جنبش انقلابی ایرلند یک نمونه برجسته بود. ما در این کشور جنگ بین هاگانا و ایرگون را داشتیم، که بارها تبدیل به خشونت شد و خیلی زشت بود. پس از آن مناحیم بگین فرمانده ایرگون بود، که از یک جنگ داخلی تمام عیار جلو گیری کرد.
مردم فلسطین با تمام نابرابری علیه آنها، به ندرت می توانند چنین فاجعه ای را تحمل کنند. انشعاب تنفر متقابل شدیدی را بین رفقایی ایجاد کرده است که زمانی را در زندان اسرائیل هم سلول بوده اند. حماس مقامات فلسطینی را – با برخی توجیهات - به همکاری با دولت اسرائیل علیه آنها، تحریک اسرائیلی ها و مصری ها به تشدید محاصره غیرانسانی علیه نوار غزه، حتی جلوگیری از معامله برای آزادی گیلاد شالیت زندانی جنگی اسرائیل، به خاطر مسدود کردن راه ازادی فعالین حماس و بازگشت آنها به ساحل شرقی، متهم می کرد. بسیاری از فعالان حماس زندان های فلسطینی ها، و تعدادی از فعالان فتح زندان نوار غزه را تحمل می کنند، که دیگر شادکننده نیست.
هم فتح و هم حماس در فلسطین در اقلیت قرار دارند. توده بزرگ مردم فلسطین با ناامیدی خواهان اتحاد و مبارزه مشترک و پایان دادن به اشغال هستند. اگر توافق نامه نهایی آشتی توسط محمود عباس و خالد مشعل امضا شود، فلسطینی ها در همه جا شادمان خواهند شد.

* * *
بنیامین ناتانیاهو هم از قبل شادمان است. مرکب موافقت نامه مقدماتی آغاز شده در قاهره هنوز خشک نشده بود، که ناتانیاهو یک سخنرانی رسمی در تلویزیون ایراد کرد، که چیزی شبیه آدرس دادن به ملت پس از رخ داد تاریخی بود.
او به مقامات فلسطینی گفت "شما مجبورید بین ما و حماس یکی را انتخاب کنید" آن امر نمی تواند خیلی مشکل باشد – در یک طرف رژیم بی رحم اشغالگر، و در طرف دیگر برادران فلسطینی با ایدئولوژی متفاوت.
اما این تهدید احمقانه نکته اصلی بیانات او نبود. آنچه ناتانیاهو به ما گفت آن بود که هیچ رابطه ای با مقامات فلسطینی که با هر شیوه ای به "حماس تروریست" مرتبط باشند نمی تواند وجود داشته باشد.
همه چیز تسکین عظیمی برای ناتانیاهو است. او از سوی اربابان جمهوری خواه جدید دعوت شده بود تا ماه آینده در کنگره امریکا سخنرانی نماید و اکنون چیزی برای گفتن ندارد. چیزی هم برای ارائه به سازمان ملل، که آمادگی دارد دولت فلسطین را در سپتامبر آینده به رسمیت بشناسد ندارد. او اکنون این ها را دارد: صلح غیر ممکن است، تمام فلسطینی ها تروریست هستند که می خواهند مارا به دریا پرت کنند. بنابر این: نه صلح، نه مذاکره و نه چیزی دیگر.

* * *
اگر کسی واقعا صلح می خواهد، پیام البته کاملا باید متفاوت باشد.
حماس بخشی از واقعیت فلسطین است. یقینا، حماس افراطی است، اما همانطور که بریتانیا بارها به ما آموخته است، ایجاد صلح با افراطی ها بهتر از میانه روها است. اگر با میانه روها صلح کنید، باید هنوز با افراطی ها سر و کار داشته باشید. اما اگربا افراطی ها صلح کنید، معامله تمام می شود.
در واقع، حماس کاملا به اندازه ای که دوست دارد خود را افراطی نشان دهد افراطی نیست. حماس بارها اظهار کرده است که موافقت نامه صلح بر مبنای خطوط مرزی 1967 و به امضای محمد عباس را در صورتی که در طی رفراندم از سوی مردم یا رای گیری در پارلمان تصویب شود، خواهد پذیرفت. پذیرش قدرت فلسطینی ها به معنی پذیرفتن معاهده اسلو است، که برقدرت فلسطینی– شامل شناسایی متقابل اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین - مبتنی است. در اسلام، همانند تمام مذاهب، کلام خدا به طور قطع کلام نهایی است، اما می تواند به هر شیوه ای که ضروری است "تفسیر" شود. ما یهودی ها نمی دانیم؟
چه چیزی دو طرف را انعطاف پذیرتر می سازد؟ هر دو طرف حامیان خودرا – فتح حسنی مبارک حامی مصری، و حماس بشار اسد حامی سوری خود را، که دیگر قابل اعتماد نیست – از دست داده اند. هر دو طرف مجبور به رودررویی با واقعیت شده اند. فلسطینی ها تنها مانده اند، پس بهتر است متحد شوند.
برای اسرائیلی های صلح جو، سر و کار داشتن با مردم متحد فلسطین و با خاکی متحدشده آسودگی عظیمی خواهد بود. اسرائیل می تواند با: بازکردن گذرگاه برون مرزی معوق مانده طولانی مدت بین ساحل غربی و غزه، پایان دادن به محاصره احمقانه و ستمگرانه نوار غزه (که با حذف همدست مصری حتی احمقانه تر هم شده است) اجازه دادن به اهالی غزه برای بازگشایی بندر، فرودگاه و مرزهایشان به همراهی با این آسودگی کمک زیادی بنماید. اسرائیل باید این حقیقت را که عوامل مذهبی اکنون بخشی از صحنه سیاسی در جهان عرب هستند بپذیرد. آنها به نهاد تبدیل خواهند شد، واحتمالا، بسیار "معتدل"تر. این بخشی از واقعیت جدید دنیای عرب است.
ظهور اتحاد فلسطینی باید مورد استقبال اسرائیل، و نیز ملت های اروپایی و امریکایی قرار گیرد. آنها باید آمادگی به رسمیت شناختن دولت فلسطین در داخل مرزهای 1967 را داشته باشند. آنها باید برگزاری انتخابات آزاد و دموکراتیک فلسطینی را تشویق نمایند و نتایج ان را هر آن چه که ممکن است باشد بپذیرند.
بادهای بهار عربی در فلسطین نیز می وزد. آفرین