ملی گرایی یا دگر ملت ستیزی؟!


کامران امین آوه


• درهم آمیختن نابجای نقش ملت های ساکن ایران با نمایندگان فکری و عمل گرای نژادپرست و حاکمین سرکوبگر، موجب مخدوش کردن مرزهای سیاسی و ایجاد جو دگرملت ستیزی و مقابله‌ ملیتهای مختلف ایران خواهد شد. آنهایی که‌ هرگونه‌ حرکت سرکوبگرانه‌ حکومت شاه‌ و فقیه‌ها را به‌ مردم فارس نسبت می دهند و با طرح شعارهای فارس ستیزانه‌ و ستیزه‌ جویی نهان و آشکار با کردها در پی به‌ بیراهه‌ کشاندن جهت اصلی جنبش آزادیخواهانه‌ و خودبخودی مردم آذربایجان هستند، عملا آب به‌ آسیاب افراد و نیروهایی می ریزند که‌ در پی سرکوب و مسخ جنبش های ملی ملت های ایران هستند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۹ خرداد ۱٣٨۵ -  ۱۹ ژوئن ۲۰۰۶


روی سخن این نوشته‌ کوتاه‌ بیشتر متوجه‌ برخی از نمایندگان ملی گرای آذری است که‌ به‌ دنبال خیزش توده‌ای آذربایجان، به‌ جای حرکت در مسیر سازماندهی فکری و سازمانی نیروهای ملی گرای آذری و ایجاد پایه‌های اتحاد و اتفاق با دگر ملل ایران، نوک خامه‌ ‌را متوجه‌ متحدان استراتژیک خود کرده‌، یا دچار خودبزرگ بینی های غیرواقعبینانه‌ای شده‌اند که‌ آگاهانه‌ یا ناآگاهانه‌ به‌ ایجاد زمینه‌های اختلاف با دگر ملیت ها ایران و سوء استفاده‌ رژیم از یکی علیه‌ دیگری می انجامد .
برخی از ملی گرایان آذری بویژه‌ در خارج از کشور تا آنجا پیش میروند که‌ مبارزه‌ برای رسیدن به‌ حقوق ملی خود را با دگرملت ستیزی در آمیخته‌، از هم اکنون با طرح و پیش کشیدن اختلافات ارضی و بدون رجوع به‌ واقعیت های تاریخی ـ جغرافیایی منطقه‌، به‌ همسایگان خود چنگ و دندان نشان داده‌، پیش زمینه‌ اختلافات ملی و احیانا جنگ و درگیری را فراهم می سازنند.
اصولا درهم آمیختن نابجای نقش ملت های ساکن ایران با نمایندگان فکری و عمل گرای نژادپرست و حاکمین سرکوبگر، موجب مخدوش کردن مرزهای سیاسی و ایجاد جو دگرملت ستیزی و مقابله‌ ملیتهای مختلف ایران خواهد شد. آنهایی که‌ هرگونه‌ حرکت سرکوبگرانه‌ حکومت شاه‌ و فقیه‌ها را به‌ مردم فارس نسبت می دهند و با طرح شعارهای فارس ستیزانه‌ و ستیزه‌ جویی نهان و آشکار با کردها در پی به‌ بیراهه‌ کشاندن جهت اصلی جنبش آزادیخواهانه‌ و خودبخودی مردم آذربایجان هستند،   عملا آب به‌ آسیاب افراد و نیروهایی می ریزند که‌ در پی سرکوب و مسخ جنبش های ملی ملت های ایران هستند .
متاسفانه‌ برخی از نمایندگان فکری ملی گرای آذری در پی انعکاس حرکت خود به‌ خودی آذریهای ایران در میان نیروهای ترقیخواه‌ کرد و سایر ملیت های ساکن ایران و توصیه‌های دوستانه‌ آنان برای جلوگیری از هرگونه‌ دگرملت ستیزی نابخردانه‌ و تبادل فکری و عملی آزمون مبارزاتی خود در مسیر رسیدن به‌ حقوق ملی و اتحاد نمایندگان ملی آن ها، بیشتر موضعی خصمانه‌ به‌ خود گرفته‌، غرق در احساسات خود بزرگ بینانه‌ شده‌، گاهی به‌ نتایجی غیرواقعبینانه‌ می رسند. برای نمونه‌ به‌ مقاله‌ "سخنی با فعالان کرد"* به‌ قلم آقای ائلخان تورک اوغلی اشاره‌ای خواهیم داشت. ایشان در پاسخ به‌ نظرات برخی از فعالان سیاسی کرد در رابطه‌ با اعتراض اخیر مردم آذربایجان، مسائلی را پیش کشیده‌اند که‌ محور اساسی برخی از نظرات ایشان را می توان بدین شکل دسته‌ بندی کرد :
• تمام مناطق کردنشین استان آذربایجان غربی در چارچوب مرزهای تغییرناپذیر و تاریخی آذربایجان قرار گرفته‌، نیازی به‌ بحث در این مورد با هیچ کس و نیرویی نیست؟ !
• تا زمانی که‌ آذری ها پیش قدم نشوند، هیچ گونه‌ تغییراساسی در ایران صورت نخواهد گرفت !
• ملت آذربایجان و فعالان آنها می دانند که کی و کجا مساله را پیش بکشند و تا حالا در عرض ۲۰ سال گذشته دچار اشتباه استراتژیک نشده اند و همه چیز را آرام و قدم به قدم پیش برده اند. مساله ملل را باید تورکها رهبری کنند چرا که نه کوردها و نه دیگر ملل غیر فارس توان درافتادن با تهران و شبه روشنفکران فارس را ندارند این “روح ملی” و “اراده ملی” تورکهاست که همه چیز را به تهران تحمیل خواهد کرد !
• فعالان کورد خود را تافته جدا بافته می دانند ولی امروزه   توان هدایت این جریان را ندارند و باید هدایت این مساله در دست آذربایجانیان باشد چرا که همه به این مساله اذعان دارند و تنها آذربایجان می تواند با کمک ملل غیر فارس ایران، حاکمان فارسگرای تهران را به   پذیرش خواسته های به حق ملل غیر فارس وا دارد .
• کوردها ۲۷ سال است که مبارزه مسلحانه و غیر مسلحانه می کنند هیچ وقت نتوانستند مسله ملی را همه گیر کنند (تاکیدها ازمن است).
 
نگاهی سطحی به‌ موارد یاد شده‌ تنها حکایت ازنظرات یک پان ترکیست هژمونی گرا و خود شیفته‌ ازحرکت اعتراضی آذریهای ایران دارد که‌ غرق در رویاها و دنیای خیالی، ‌به‌ خود بزرگ بینی و مخدوش کردن واقعیت های تاریخی و‌ انکار نقش برجسته‌ دگر خلق های ایران در مبارزات ملی و دمکراتیک می رسد. به‌ نظر نگارنده‌ این سطور :
• در تقسیمات استانی ایران، قراردادن بخشی ازمناطق کردنشین شرق کردستان در استان آذربایجان غربی که‌ توسط حکومتمداران وقت ایران، هدفمندانه‌ جهت کاهش قدرت اجرایی و اداری کردها، تقسیم مکرر خاک کردستان و ایجاد پیش زمینه‌های اختلاف در بین دو ملت همسایه‌ کرد و آذری انجام گرفته‌ است این اجازه‌ را به‌ کسی نمی دهد که‌ به‌ سادگی چرخش قلم خود مالک سرزمینی گردد که‌ محل اسکان و زیست ملتی بوده‌ که‌ به‌ قدمت تاریخ بشریت در تمام حوادث تاریخی شرق نزدیک دخیل بوده‌ است. وانگهی، حوادث و رویدادهای کشوری، منطقه‌ای ـ جهانی و مهاجرت و درهم آمیزی خلقها موجب تغییرات دموگرافیک و مرزی ـ جغرافیایی منطقه‌ شده‌، هرگونه‌ مرزبندی ارضی جدید نیاز به‌ تحقیقات و پژوهشهای کارشناسانه‌ و علمی، آمارگیری و ارجاع به‌ آرا و خواست ملل ساکن در این مناطق دارد .
• کیش خودبزرگ بینی و هژمونی گرایانه‌ موجب ایجاد بستری مناسب برای رشد اختلاف در بین نیروهای آزادیخواه‌ و تقویت نیروهای حکومتی خواهد شد. در دورانی که‌ ایجاد ائتلاف و جبهه‌ های سیاسی با اتکا به‌ پلورالیسم سیاسی باید سرلوحه‌ برنامه‌ نیروهای مبارز باشد ادعای رهبری مساله‌ ملل توسط ترکها، آن هم بر پایه‌ “روح ملی” و “اراده ملی” تورکها، تنها نشان از تفکراتی دارد که‌ نه‌ فقط در میان سایر ملیتهای ایران، بلکه‌ در میان خود آذریهای ایران نیز چندان خریداری ندارد. مبالغه‌ کردن در توانایی خود، رفتارهای هژمونی گرایانه‌ و هرگونه‌ ستیزه‌ جویی با نیروهای آزادیخواه‌ دیگراز سوی هر نیرو و جنبشی، به‌ انزوا و دور کردن متحدان و شکست آن خواهد انجامید .
• تحقیر و بی اهمیت جلوه‌ دادن مبارزه‌ خلقهای دیگر، برچسب خود ساخته ‌"رهبری طلبی به‌ کردها "در مبارزه‌ ملی گرایانه‌ ملل دگر ایران، و ناتوان خواندن ۲۷ سال مبارزه‌ و مقاومت کردها در همه‌گیر ساختن این مبارزه‌ در سایر نقاط ایران (چیزی که‌ رسالت انجام چنین عملی نه‌ برعهده‌ کردها، بلکه‌ بر عهده‌ مدعیان رهبری سایر خلقهای مختلف ایران است) نه‌ تنها دلالت بر وقت شناسی مدعیان" طرح گام به‌ گام خواست های تاریخی و دور از "اشتباهات استراتژیک" بودن آذریها را ندارد، بلکه‌ متاسفانه‌ حکایت از بیداری دیر هنگام برخی از مدعیان ملی گرای پان ترکیست، ۲۷ سال بعد از سلطه‌ جمهوری خشن اسلامی و بیش از ۶ دهه‌ بعداز شکست حکومت ملی آذڕبایجان به‌ رهبری فرقه‌ دمکرات آذربایجان را دارد که‌ آقای انور سلطانی در نوشته‌ "جمهوری اسلامی تنها از راه مبارزه ‌مشترک خلقهای ایران سرنگون می شود! نگاهی به‌ قیام خلق آذربایجان و مواضع گوناز تی وی "** به‌ برخی از فاکتورهای عینی و ذهنی آن پرداخته‌اند، در اینجا نیازی به‌ تکرار آنها نیست. اما، برحذر بودن از اشتباهات استراتژیک و تاکتیکی، از آن نیروهایی است که‌ در عرصه‌ مبارزات سیاسی حضور ندارند، وگرنه‌ احزاب و نیروهای سیاسی که‌ نقش فعال در سرنوشت جامعه‌ و مردم   خود دارند، بر پایه‌ توانایی خود در ارزیابی تحولات سیاسی کشوری و جهانی، موقعیت و توازن نیروهای سیاسی و سطح بلوغ فکری و عملی و سازمانیابی و سازماندهی جنبش مردمی در آن جامعه‌ و ... ممکن است دچار اشتباهات کوچک و بزرگ شوند. متاسفانه‌ در آذربایجان ایران، با توجه‌ به‌ عدم حضور یک حزب نیرومند ملی که‌ توانایی ارتقا و پرورش آگاهی ملی و سازماندهی توده‌های معترض آذربایجانی و طرح شعارهای مناسب را داشته‌ باشد، جنبش ملی آذربایجان در مرحله‌ شکل گیری و سازمانیابی قرار دارد و بهتر است چنین دوستانی که‌ با دیدن خیزش ناگهانی توده‌ای و خودبخودی و سازمان نیافته‌ مردم آذربایجان برای اولین بارپس از شکست حکومت ملی آذربایجان به‌ وجد و شعف درآمده‌ اند در پی سازماندهی و ارتقا سطح آگاهی ملی در آذڕبایجان و یافتن زبان مشترک با دگر خلقهای ایران برآیند تا به‌ دور از کیش خودپرستی و هژمونی گرا‌ در صف مبارزین راستین جنبش های ملی خلقهای ایران قرار گیرند. از سوی دیگر، این آزمون تاریخی را نباید فراموش کرد که‌ هر چند نقش بزرگ مردانی مانند: حیدرخان عمواوغلی، علی مسیو، شیخ محمد خیابانی، ستار خان، باقرخان و پیشه‌وری و شرکت مردم آذربایجان در نهضت های آزادیخواهانه‌ مردم ایران انکارناپذیر است، معذالک تاریخ سده‌ گذشته‌ نماینگر این واقعیت است که‌ عدم پیوند، اتحاد و هماهنگی جنبشهای ملی و اجتماعی با هم، فقدان پشتیبانی از سوی دگر نیروهای مردمی ایران و نامساعد بودن شرایط بین المللی و داخلی و دخالت دول خارجی موجب شکست این جنبشها بوده‌ است. شکست جنبشهای پسیان، خیابانی، میرزاکوچک خان و جنبش ملی آذربایجان و کردستان در ۱٣۲۴ نمونه‌هایی از آن است.   پیروزی ملل ایران درگرو اتحاد آنها است .
 
*. www.baybak.com
 
**. www.akhbar-rooz.com