دنباله روی از مردم تا به کی؟!


آزاده سپهری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۹ خرداد ۱٣٨۵ -  ۱۹ ژوئن ۲۰۰۶


تا همین چندی پیش، یعنی در واقع تا قبل از انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران، کسانی که با "اصلاح طلبان" مخالفت میکردند متهم به همسویی با تندورها و ولی فقیه میشدند. تنها پس از انتخابات اخیر و شکست مفتضحانه "اصلاح طلبان" بود که ورق برگشت و اکثر کسانی که تا روز قبل از انتخابات از طرفداران پر و پا قرص "اصلاح طلبان" به شمار می آمدند، به مخالفین آنان پیوستند، البته بدون اینکه کوچکترین اشاره و انتقادی نسبت به پیشینه سیاسی خود داشته باشند .
هنگامی که خاتمی به ریاست جمهوری انتخاب شد، اکثریت اپوزیسیون به حمایت از او پرداختند و نتیجه انتخابات را "سیلی محکمی به ولی فقیه" دانستند. در همان زمان بودند روشنفکران و جریاناتی که خلاف این نظر را داشتند و چندان فرقی بین جناح "اصلاح طلب" و جناح   تندرو نمی دیدند، چرا که خاتمی و یارانش همواره بر متعهد بودن خود به نظام ولایت فقیه و جمهوری اسلامی تاکید داشتند. خاتمی در یکی از غیزدمکراتیک ترین انتخابات در جمهوری اسلامی به قدرت رسید. تنها چهار نفر از صافی شورای نگهبان رد شده بودند که یکی از آنها خاتمی بود. اگر خاتمی ذره ای به دمکراسی اعتقاد داشت، اول از همه باید معترض به حذف رقبای خویش از صحنه انتخابات میشد. خود اینکه خاتمی جزو آن چهار نفری بود که مورد تایید شورای نگهبان و ولی فقیه قرار گرفته بودند، نشان میداد که خاتمی مخالفتی با نظام ولایت فقیه و قوانین آن نداشت، وگرنه هیچگاه از صافی شورای نگهبان رد نمیشد .
در دورانی که "اصلاح طلبان" سر کار بودند، کوچکترین تغییری در قوانین جمهوری اسلامی به وجود نیامد و "اصلاح طلبان" هیچگونه تاثیری در بهبود وضعیت کشور نداشتند. در دوران قدرت آنها دگراندیشان همچنان سرکوب میشدند، نشریات همچنان توقیف میشدند، زنان از پایه ای ترین حقوق خود محروم بودند و غیره. خاتمی و یارانش از بدو روی کار آمدن بر این تاکید داشتند که صد در صد موافق ولایت فقیه هستند و همچنین بر موافقت خود با احکام و قوانین اسلامی از قبیل قصاص و سنگسار تاکید داشتند. برای نمونه در زمانی که مهاجرانی وزیر ارشاد دولت خاتمی بود فیلم مستندی از سنگسار در ایران به دست رسانه های خارجی افتاد و پس از آن مهاجرانی گفته بود بهتر است از این پس سنگسار را در اماکن بسته انجام دهیم، تا امکان فیلمبرداری از آن وجود نداشته باشد. و این یعنی اینکه ایشان مشکلی با خود سنگسار نداشت. یا آقای سروش که جزو چهره های مدرن جمهوری اسلامی به شمار می آید چند سال پیش در جلسه ای در آمریکا وقتی از ایشان درباره وضعیت همجنسگرایان در ایران سوالی کرده بودند، گفته بود که احکام اسلام را در این مورد قبول دارد. یعنی کشتن همجنسگرایان، سنگسار یا با شمشیر دو نیمه کردن آنان از نظر ایشان قابل قبول است .
خاتمی با شرکت در مراسم به خاکسپاری جلاد لاجوردی و نطق قرایش در تجلیل از لاجوردی باز هم آب پاکی رو دست طرفدارانش در بین اپوزیسیون ریخت، ولی آنان این جریان را هم نادیده گرفتند و با اینکه هزاران نفر از یارانشان بدست لاجوردی ها شکنجه و کشته شده بودند، باز هم به دفاع از خاتمی پرداختند. حتی دستگیری فردی چون اکبر گنجی باعث نشد که طرفداران خاتمی در بین اپوزیسیون از او رو برگردانند .
بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد نیز می بینیم که "اصلاح طلبان" کوچکترین اعتراضی به سرکوب دگراندیشان، دانشجویان، فعالین کارگری، زنان و غیره ندارند. درست در زمانی که نیروهای بسیج به سرکوب انجمنهای اسلامی دانشجویان دست زده اند و دلیلشان هم این است که این تشکلها از ماهیت اسلامی شان دور شده اند، آقای حمیدرضا جلایی پور، یکی از چهره های سرشناس "اصلاح طلبان" مقاله ای می نویسد در روزنامه شرق با عنوان "خطای غفلت از هویت دینی" و در این مقاله به نکوهش انجمنهای اسلامی دست میزند که چرا هویت اسلامی شان کمرنگ شده است .
تمام این واقعیتها اما منجر به این نشد که طرفداران "اصلاح طلبان" در بین نیروهای اپوزیسیون از آنان فاصله بگیرند. تنها شکست "اصلاح طلبان" در انتخابات و روی برگرداندن مردم از آنها بود که باعث شد طبق معمول اپوزیسیون برای عقب نیافتادن از قافله مردم به انتقاد از "اصلاح طلبان" بپردازد. و حتی چهره هایی که نامه فدایت شوم و تبریک به خاتمی نوشته بودند، بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد "اصلاح طلبان" را خیانتکار دانستند. سوال اینجاست که اپوزیسیون تا کی میخواهد به دنباله روی از مردم بپردازد؟ کی میخواهد از شکستهای پی در پی خود درس بگیرد؟ روزی به دفاع از خط امام رو میاورد، روز دیگر طرفدار کارگزاران رفسنجانی میشود و بعد حامی "اصلاح طلبان" میشود. اگر بخش بزرگی از اپوزیسیون به جای کشف جناحهای قابل دفاع در درون نظام و حمایت از آنان، مرزبندی خود را با نظام ضدبشری جمهوری اسلامی مشخص نگه داشته بود و در مورد ماهیت ارتجاعی جناحهای گوناگون آن روشنگری کرده بود، عمر رژیم چنین طولانی نمیشد. خوشبختانه مردم ایران گام به گام به دمکراسی نزدیکتر میشوند، هر چند سرعت این حرکت نسبتا آرام است. در این میان اگر اپوزیسیون نقش واقعی خود را بازی کند و به دنبالچه این جناح و آن جناح تبدیل نشود، میتواند روند دمکراتیزه شدن جامعه را تسریع کند و باعث شود که مردم هزینه کمتری در این راه بپردازند .
 
azadeh_sepehri@hotmail.com