مصر جدید و مومیایی های قدیم


اردشیر زارعی قنواتی


• آنچه امروز در مصر می گذرد یک شمای کلی از این تصویر کج و معوج می باشد که بیش از همه به همزیستی بین مذاهب و قومیت ها در عرصه ملی و منطقه یی آسیب می رساند و پتانسیل های نهفته در جوامع در حال گذار را به هرز برده یا در مسیر اشتباه به تباهی می کشاند. عکس العمل قاطع دولت موقت قاهره نسبت به حادثه ی شنبه یک الزام و ضرورت عینی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹۰ -  ۱٣ می ۲۰۱۱


تحولات سیاسی در مصر آن چنان از شتاب بالایی برخوردار بود و در عرض کمتر از ۲ ماه "حسنی مبارک" دیکتاتور این کشور را از صندلی صدارت به جایگاه متهم فرستاد که در نگاه بسیاری از تحلیلگران گسست ها و شکاف های سیاسی – اجتماعی این کشور دیده نشد. در درون جامعه متکثر مصر در مقابل اکثریت مسلمان عرب یک اقلیت بیش از ۱۰ درصدی مسیحیان قبطی حضور دارند که در طی سال های اخیر با ظهور بنیادگرایی و درگیری های فرقه یی همواره به عنوان دو نیروی رانشی در مقابل هم قرار داشته اند. هم چنین انقلاب این کشور نشان داد که ظهور نیروهای مدرن و جوان که موتور محرکه ی اصلی قیام اخیر بودند، خارج از دسته بندی های سیاسی سنتی خواهان اصلاحات اساسی در ساخت سیاسی و اجتماعی این کشور برای برون رفت از فضای متصلب کنونی می باشند. هم اکنون مصر با دو مشکل و معضل اساسی روبرو می باشد که اولی ناشی از سنت های متعارض در ساخت اجتماعی است و دومی نیز متاثر از میراث دیکتاتوری در عرصه سیاسی این کشور تلقی می شود. این دو لبه قیچی که بعضا در یک همپوشانی و انطباق منافع قرار دارند در مقاطع مختلف در حال و آینده علیه ی جنبش دمکراسی خواهانه این کشور عمل کرده و دوران گذار کنونی را با پدیده ها و مولفه های منفی روبرو می کنند. به همین دلیل دوران گذار این کشور به سوی دمکراسی چندان سهل و آسان نخواهد بود و هم زمان محتاج کار مداوم در تمامی عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی است. هر چند در طول خیزش مردمی مصر تمامی مردم این کشور با هر عقیده سیاسی و مسلک دینی در کنار هم قرار گرفتند اما این به مفهوم حل و فصل نهایی تضادهای درونی این جامعه نخواهد بود و انگیزه ها و غرایز متفاوت در مقاطع مختلف سنن ناشی از عدم تعامل، خود را بروز و ظهور می دهند. تجارب تاریخی نشان داده است که بهترین فرصت برای اصلاحات بنیادین در تمامی عرصه های سیاسی – اجتماعی زمانی اتفاق می افتد که یک جنبش ملی به عنوان "نیروی آلترناتیو" در عرصه کنش های عمومی حضور اکتیو دارد. چنانچه در این مقطع از تاریخ مصر که مصادف با حضور این جنبش آلترناتیوی می باشد، اصلاحات در دوران گذار به درستی چنین تضادهایی را پوشش نداده و در مسیر تصحیح آن حرکت نکند، فردا بسیار دیر خواهد بود. از آنجا که جنبش تغییرات و دمکراسی هم اینک در مصر موقعیت اکتیو و تهاجمی دارد می بایست از این موقعیت خاص برای سرکوب و به عقب راندن گرایشات و تحرکات فرقه گرایانه بیشترین بهره را برده و تصویر گسست وارگی سیاسی – اجتماعی در طی یک همکاری دولت – ملت را به موضع تدافعی و منفعل سوق دهد.         
شامگاه ۷ می با حمله ی حدود ۵۰۰ تن از مسلمانان سلفی به دو کلیسا در حومه قاهره به بهانه نگهداری یک زن مسیحی که گفته می شد به تازگی مسلمان شده است، آتش سوزی وسیعی به وقوع پیوست و طی درگیری های متعاقب آن حدود ۱۲ تن کشته و ۱٨۶ نفر نیز از دو طرف زخمی شدند. جنگ های فرقه یی بین اکثریت مسلمان و اقلیت مسیحی در مصر میراثی از سنت های غلط اجتماعی است که در طول سال های اخیر به کرات انجام گرفته و تقریبا به صورت یک رویه در جنگ بین مذاهب در این کشور تبدیل شده است. ظهور و گسترش سلفی گری در شاخ آفریقا و کشورهای عربی بعد از فروپاشی جهان دوقطبی و شکست ناسیونالیسم عربی در عرصه ملی، منطقه یی و بین المللی در پیوند با حوادث یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ که منجر به وقوع جنگ های خانمانسوز افغانستان و عراق توسط جهان غرب گردید، معادلاتی را در منطقه رقم زد که یکی از ارکان آن جنگ های فرقه یی و گسست در جوامع چند قومی – مذهبی بود. مصاف و تصویر اسلام هراسی به بهانه ی تروریسم بین المللی از سوی غرب و هجوم صلیبی به سرزمین های اسلامی در تفکر مسلمانان که ریشه در یک برش عینی – ذهنی از یک جهان بدنظم داشت، در طول این سال ها فرقه گرایی و بنیادگریی دوسویه را به یک مولفه ی مهم در ساخت ملی و منطقه یی تبدیل کرده است. آنچه امروز در مصر می گذرد یک شمای کلی از این تصویر کج و معوج می باشد که بیش از همه به همزیستی بین مذاهب و قومیت ها در عرصه ملی و منطقه یی آسیب می رساند و پتانسیل های نهفته در جوامع در حال گذار را به هرز برده یا در مسیر اشتباه به تباهی می کشاند. عکس العمل قاطع دولت موقت قاهره نسبت به حادثه ی شنبه یک الزام و ضرورت عینی است که به نظر می رسد حکام نظامی این کشور آن را به درستی درک کرده اند. اما چنانچه همگامی لازم بین ساخت حاکم و جنبش آلترناتیوی کنونی برای برخورد با چنین حوادثی انجام نگیرد، چشم انداز روشنی برای مهار این مناقشات فرقه یی در آینده وجود ندارد. چنانچه این مهم به درستی در دستور کار دولت موقت و جنبش مردمی مصر قرار گیرد، این کشور می تواند به همان نسبت که ساخت سیاسی – اجتماعی درونی خود را بهبود می بخشد، تاثیر مثبت و راهکار عملی برای حل یکی از مهمترین معضلات اجتماعی در منطقه خاورمیانه عربی نیز بگذارد.