professor Mary Boyce
مری بویس اشون بانوی ایران شناس
۱۹۲۰ دارجلینگ هند - ۲۰۰۶ لندن
دکتر تورج پارسی
•
در فرهنگ وفلسفه ی باستانی ما افغانیان ما تاجیکان ما ایرانیان بر مرگ تن که روانش رهسپار جهان مینوی است مویه کردن روا نمی باشد ، چرا که مویه و ماتم شگرد دیگر اهریمن است تا انسان را به ورطه بیزاری از هستی انداخته و از بار اعتمادش بکاهد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲٣ ارديبهشت ۱٣۹۰ -
۱٣ می ۲۰۱۱
اشاره:
جستار نیکوی زیر را بیش از ۵ سال پیش (آدینه ۱٨ فروردین ۱٣٨۵ - ۷ آوریل ۲۰۰۶ ) در اخبار روز درج کرده بودم ناآگاه و غافل از خطایی که مرتکب شده بودم. بر پیشانی ی این نوشتار نام گران قدری را با نام گران قدر دیگری سهوا جای داده بودم. به جبران این خطای سترگ این مطلب را دوباره درج می کنم و از دکتر تورج پارسی ی شرافتمند پوزش می خواهم. وی هم اینک و هم امروز با پیامی سهو ام را یاد آور شده است:
خسرو باقرپور
ساعت ۱۹ و ٣۰ دقیقه، آدینه سیزدهم ماه مه ۲۰۱۱
"کیخسرو عزیزم این مقاله را درباره ی پروفسور مری بویس نوشتم که در سایت دکتر دوستخواه امده خدمت خودت هم سال هاپیش فرستادم و در دانشگاه کمبریج نیز خوانده شده است اشتباهی به نام فرزانه کوشیار پارسی نشر شده است با مهر همیشگی تورج"
اشم وهو و هیشتم استی ،
اوشتا استی ،
اوشتا اهمایی ، هیت اشایی ، وهیشتایی اشم .
راستی بهترین نیکی است ، خوشبختی است ، خوشبختی از آن کسی است که درون و برونش پاک باشد
نخستین انسان در فرهنگ ما گیو مرتن نام دارد که نخستین ویژگی او میرندگی و نا جاودانگی است . آنگاه که هوشیارانه درقلمرو روانشناسی به جستجو می پردازیم ما را به اصل دیگری از این مقوله رهنمون می شود که مرگ رازست و نه یک مساله . به همین دلیل رازگونگی مرگ هراس می آفریند ، اما انسان باآنتی تزی که عشق هوشیارانه ، به زندگی است در پروسه ی هستی گام به جلو می نهد و در واقع به آفرینش معنا می پردازد ، یا به گفته ی مولانا ی بلخ : عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن . این انسان که میرندگی از ویژگی های اوست می تواند که زندگی را دوست بدارد ،دست به کارهای خلاقانه بزند ، با آگاهی به خطرات و ناملایمات برای بنیان آینده ی بهتر تلاش بورزد و هرروزه ی روز بتواند رازی را در هستی آشکار ساخته و به کشفیات علمی دست بیازد .
یکی از رازهایی را که انسان آشکارنمود فرایند تدریجی مرگ بود . یعنی مرگ فیزیکی انسان زمانی شکل می گیرد که ملیون ها یاخته ی ساختارسازبدن هنگام فعالیت پروتوپلاسمی از کار بیفتد و سبب مرگ یاخته شود اما نکته یا رازی که در اینجا از دیده گاه زیست شناسی قد علم می کند این است که اگر چه مرگ یاخته ، مرگ انسان است اما اتم های سازنده ی یاخته از بین نمی روند بلکه در سیکل دیگری از هستی قرار می گیرند به همین دلیل پیوندی که بر مبنای قانون اشا در نظام کیهانی هست آشکار می شود . بر همین نام و نشانی است که خیام شاعر ، خیام فیلسوف ، خیام ریاضی دان می سراید سرودی را که با وجود نگرش به گذران عمر و عینیت دادن به زمان اما در یک ظریف کاری بسیار خردمندانه خطوط موازی و مماس زندگی و مرگ را نمایان می سازد و نظام کیهانی را زمینی تر می کند .
ا ین کوزه چومن عاشق زاری بودست در بند سر زلف نگاری بودست
این دسته که بر گردن او می بینی دستی است که بر گردن یاری بودست
بربنای این امرفلسفی که همه چیز در حال شدن است نه در حال بودن ، مرگ به عنوان یک ضرورت درجهان رو به رشد به عنوان یک اصل موازی با زندگی جای ثابت می یابد
و بر همین بنیان است که انسان نگران مرگ نمی شود وبه زندگی مشغول می گردد . در فرهنگ وفلسفه ی باستانی ما افغانیان ما تاجیکان ما ایرانیان بر مرگ تن که روانش رهسپار جهان مینوی است مویه کردن روا نمی باشد ، چرا که مویه و ماتم شگرد دیگر اهریمن است تا انسان را به ورطه بیزاری از هستی انداخته و از بار اعتمادش بکاهد . مویه خزان لحظه ی آدمی ، زنگ کرکننده ای است که حتا زمین را هم ناشاد می کند .
به همین دلیل به ستایش و نیایش منش نیک و کار می ایستد تا در برابر تباهی و تاریکی و شیون و مویه پایداری کند . فرهنگ بر زانوان کار زاییده و بزرگ می شود ، مویه و سیه جامگی فرهنگ را افسرده می کند از این روست که زرتشتیان درچنین گاهی سپید می پوشند .
در یسنا کرده ۷۱ بند ۱۷ آمده است :
منش نیک را می ستاییم ،
پایداری در برابر تاریکی را ،
پایداری در برابر شیون و مویه را . ۱
از آنجایی که مسئولیتی بزرگتر از انسان بودن نیست ، چیزی از مرگ که منوچهر آتشی شاعر از آن به نام حرامی تر، حرامی و یا مرده خوار شکیبا یا کفتار بی هنر ـ که به شکل همیشگی ، کاروان را دنبال می کند، آموخته می شود ا ینست که چگونه می توان در راستای عمر، کوتاه یا بلند ، جاودانه ماند ؟
پرسشی که پیوندی با تاریخ اندیشه دارد ، پرسشی بر دو راهی خیرو شر و گزینش آزاد و پذیرش مسئولیت ، مسئولیتی که گفته آمد : بزرگتر از انسان بودن نیست ..
چنین مسئولیتی اگر در ره خیر عمومی باشد ره آوردش نام نیک است که سعدی شیراز آنرا برتراز سرای زرنگا ر دانسته است ، نام نیک صدای آدمی است که ماندگار یا جاودانه می شود و به گفته ی پریشا دخت شعر پارسی : تنها صداست که می ماند
امروز استاد دوستخواه خبر درگذشت پروفسور مری بویس را به ما داد ، شمعی برافروختیم و به کارکرد های علمی وی اندیشیدیم . آیا با این همه کار ، این همه میراث ،این صدا ،خاموش می شود ؟ صدای کسی که به دنبال سرود نو آیین زرتشت سنگنبشته ها ، کتاب ها و شهرهای کرمان و یزد و شریف آباد و ... را درنوردید تا دیرینه گی و فراز نشیب های این دین را بیابد و بنمایاند . نیک آگاهیم که عمر مستمر تاریخ سرزمین ما پیوندی دارد با ْکارکرد پژوهشگران چرا که هرچه سرزمینی در دور دست های تاریخ جوانه زده و سایه انداخته باشد نقاط ابهامش نیزافزون تر است .
یک ویژگی ، یک ویژگی بلند بالا درباره ی پژوهشگران همین است که استاد دوستخواه بر آن تکیه کرده است : بویس دانشمندی نبود که همواره در پشت ِ درهای بسته ی دفتر کارش بنشیند و تاریخ و فرهنگ ایران را تنها از راه ِ کند و کاو در متنها و اثرهای ِ بازمانده از گذشته های دور بشناسد و به دیگران بشناساند . او به پژوهش زنده و حضوری یا به اصطلاح، تحقیق ِ مِیدانی باورمند بود و هیچ فرصتی را برای این کار ِ بایسته از دست نمی داد . در همین راستا، چندین دهه پیش از این، در سفری به ایران، مدّتی را در میان ِ زرتشتیان روستاهای گرداگرد ِ شریف آباد یزد گذراند و همه ی سویه های زندگانی ی دینی و فرهنگی و سنّتی شان را زیر ذرّه بین ِ پژوهش گذاشت و عکس هایی نیز از آنان گرفت که در گونه ی خود یگانه اند . "
این همان اصلی است که دکارت بر آن آشارت داشته : یک بار از بالکن جمعیت را بنگر و بار دیگر در میان جمعیت باش
گات ها گران بهاترین گنجینه ای است که آیین زرتشتی در اختیار دارد ،گات ها از لحاظ شکل و محتوا به اندازه ای کهن و منحصر به فرد است و به یک صورت باستانی زبان اوستایی تصنیف شده است که اساسا ویژه خود آن باشد .
این صدای ماندگار مری بویس است که یکایک واژگانش تکیه بر پژوهش پیگیرو همه سویه دارد که در عرصه تاریخ و فرهنگ ما تعیین کننده بوده و هست به همین دلیل چنین آدمانی سایه بر مرگ خود می اندازند و در تاریخ ماندگار می شوند .
هنوز شریف آبادی ها زنی را که با آنها زیست ، زنی که با دوربینش در همه سو بود ، مهربان ، خودمانی ، کنجکاو و همراه در خاطره ی خود که تلخی های زمانه را با حوصله تحمل کرده اند به نیکی نگه داشته و نگه خواهند داشت
بی گمان روشنایی های قلم ، مرگ را کمرنگ خواهد ساخت . به فروهر اشون این بانوی ایران شناس درود می فرستیم و باردیگر زمزمه می کنیم :
اشم وهو و هیشتم استی ،
اوشتا استی ،
اوشتا اهمایی ، هیت اشایی ، وهیشتایی اشم .
راستی بهترین نیکی است ، خوشبختی است ، خوشبختی از آن کسی است که درون و برونش پاک باشد
زیست نامه ی پروفسور مری بویس
۱۹۲۰ _ زاد روز در دارجیلنگ هند
۱۹۴۲_۱۹۴۳ _ ورود به کالج نیو نهام کمبریج و دانش پژوهی در دو رشته ی زبان انگلیسی، باستان شناسی و مردم شناسی . بویس از محضر استاد هکتور مونرو چدویک بهره می اندوزد و پس تر نزد ولادمیر مینو رسکی به آموزش زبان می پردازد
و در سال های جنگ دوم جهانی نزد پروفسور ولادمیر مینورسکی ۱۸۷۷_۱۹۶۶ زبان پارسی می آموزد
۱۹۴۴ _ مربی بخش ادبیات انگلو ساکسن و باستان شناسی کالج رویال هالووی دانشگاه لندن می شود . همزمان متالعات ایرانی را زیر نظر پروفسور والتر برونو هنینگ می آغازد و زبان پارسی باستان و دیگر زبان های ایران باستان و میانه را می آموزد .
۱۹۴۵_ اخذ درجه ی کارشناسی ارشد در مطالعات ایرانی
۱۹۴۶ _ آغاز دوره دکترا زیر نظر پروفسور هرولد والتر بیلی و هنینگ
۱۹۴۷_ استاد یاری کرسی نو بنیاد مطالعات ایرانی در مدرسه ی مطالعات شرقی و افریکایی دانشگاه لندن
۱۹۵۲_ از تزا دکترای خود که درباره ی متون مانوی بود دفاع کرد
۱۹۵۵_۱۹۷۷ منشی و خزانه دار بخش دست نوشته های ایرانی
۱۹۶۳_ سفر پژوهشی به ایران : یزد شریف آباد ، کرمان
۱۹۶۴. The Zoroastrian Houses of Yazd را نوشت
۱۹۵۷_ گوسان پارتی و خنیاگر ایرانی
۱۹۵۸_ دانشیاری مطالعات ایرانی
۱۹۶۰ _ انتشار نوشته های ایرانی به خط مانوی در مجموعه ی ترفانی آلمان
۱۹۶۳ _ استادی مطالعات ایرانی و پس از درگذشت هنینگ عهده دار بخش می شود
۱۹۷۵_ عضو افتخاری انجمن خاور شناسان امریکا
۱ ۹۷۷ _ چاپ تز دکترایش با عنوان سرودهای پارتی مانوی
انتشار کتاب دژ پارسی کیش زرتشتی
انتشار تاریخ کیش زرتشت
جلد دوم هخامنشیان
جلد سوم روزگار مقدونیان و رومیان با همکاری فرانتس گرنه که به پارسی آنرا پس از اسکندر گجسته ترجمه کرده اند
۱۹۷۸ _ عضو خارجی فرهنگ علوم و ادبیات دانمارک
۱۹۷۹ _ زرتشتیان باورها و آداب دینی آن ها
سرچشمه ها :
۱_ اوستا کهن ترین سرودده ها و متن های ایرانی ، به گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه . چاپ نهم
۲_ مقدمه ی کتاب زرتشتیان و باورهای دینی آنها
|