Le chant
ادامه و پایان


Eugène Guillevic - مترجم: فریبا عادل خواه


• آوای ستاره های
دنباله دار را
نور
می رساند
به سمع ما ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۰ -  ۱۵ می ۲۰۱۱


 اوژن گی یوویک (۱۹۰۷ـ۱۹۹۷)
Eugène Guillevic
متر جم فریبا عادل خواه


Le Chant
آوا
(ادامه و پایان)



هنگامی که
برای خود
می خوانی،


باز میکنی
به روی دیگران
عرصه ای را
که نشسته اند
چشم براه آن

ـ

وقتی که دیگر
هیچ چیز
ترا
نمی خواند

تو خود
بخوان
از
برای خود

ـ


با آوای ملکوتی
در آمیز
آوایت را

و به مقابله با هم
فرا خوان
آنها را

تا که بشناسی
توان خود را

ـ

میخواهد بشنود
خود را
کسی که می خواند

می خواهد بشنود
خود را
فرا تر از خود

دور،
در آنچه نزدیک است
خیلی

جائی
که برای او
نیست آشیان دیگری

مگر
آنی که صدایش را
طنین انداز است

ـ

در تاریکی
می روم
و به قصد
میخوانم

چرا که دوست ندارم
انچه
تاریکی
می خواند

بر علیه من
است
شاید

آنچه را که او
میخواند

ـ

برا ی خواندن
خود را خسته مکن

یا ترا می برد
آوا
ان لحظه که بر می اید
و یا می شنوی
او را

ـ

حسرت شنیدن
انچه
خوانده می شود
در درون
ذره اتم

ـ

از ورای
مویرگهای
مواد معدنی است
که
سخن می گوید
آوا

ـ

اگرمس
توان
شاد کردن
نگاه را
دارد

برای آنست که
در درون خود
سر می هد
آوای پیروزی اش را

ـ

اگر می ایستاد از جریان
آب
همه جا

اگر یخ می زد
در خودش
اقیانوس

چه بر سر آوای زمین می آمد؟

ـ

تا دم واپسین
خواهد خواند
زمین

شده برای فسیل هایش

ـ

آوای
معابد
مرمرین

در حیرتند
در نبود گنبد لاجوردین

ـ

خوش امد می گوید
آسمان

آوا هائی را
که از هر طرف
بسوی او
اوج می گیرند

جذب میکند
و بدل می سازد
آنها را
به
آبی

ـ

مثل جوهر
رنگ می زند آوا

این یکی درون را
و ان دگر
برون را

ـ

برای تاثیر گذاشتن
بر آوایت
هیچ چیز
مثل گذر
ناگهانی
پروانه نیست

ـ

و حال از چشمه بگو
از آوایش
که شکرانه ایست
برای انان که دور او را گرفته اند
سر آمدشان:
نور

ـ

آوای ستاره های
دنباله دار را
نور
می رساند
به سمع ما

ـ

زاده زمینند
آواها
در میان
کهکشان است
که
به هم می رسند

ـ

آوا ها ئی
مقبول آسمانند
مبرا از ترس و تمرد

چرا که یقین دارد
بر امده
از شبهایش هستند

ـ

آرام ترین
آوا

آوای سکوت
نیست

آوای
شبی است
به جستجوی خود

ـ

قدرت روز
در آوای
مرغ دریائی است
سپیده دم

ـ

در جسمی
کز ان توست
چه چیزی است
امروز
که می تواند
بخواند
اینچنین
مرموز

ـ

بخوان
و ببین
چگونه نورانی می شود
نهایت اسمان
و سر شاخه ها

ـ

غوطه ور در سکوت
گوش فرا ده

ببین
چگونه
اوج می گیرند
پرنده ها
برای خواندن
سروری که
می خواهند
ترا

ـ

در کنار پرنده ها
می آموزیم

زندگی کردن
در سه بعد را

کنار امدن با باد
یا در افتادن با او

انگیزه ای است
برای آوا

ـ

آوای قمری
تکرار
یا کریم، یاکریم
را
دوست می دارد

ـ

چگونه می بود
برای ما
کبوتر

اگر
که بسان بلبل
می خواند؟

یا اینکه
ذکر
می گفت؟

ـ

جغد هم
نیاز دارد

که بیامیزد
با اوای جهان

ـ

تنها جغد نیست
که بیشتر از انچه میداند
می خواند

اما اوست
که به شیوه ای خاص
اعلام می کند

کان را
وسیله
افتخار خود
قرار داده
است

ـ

کدام پرنده بود
که گر درست شنیده باشم
بی وقفه
می خواند:
خود را
دوست میدارم،
خود را
دوست میدارم،
خود را
دوست می دارم؟

۰
آوای یک پرنده
کمکی است
آیا
که پرنده دیگری
بیابد
اوایش را؟
۰

سکوتی است
همانند دعوت
در افق
امروز

شاید
که
بخواهی
بدل سازی انرا
به آوای
روز
۰

میتوان آیا
سخن گفت
از آوا
وقتی
سکوت را
سر امد همه چیز
قرار داده ایم؟

اری،
تنها کسی
قدر آوا
می داند
که به سکوت
می سپارد
شادی اش را

و تنها
اوست
که می تواند
بر انداز کند
آوا را

ـ

گاهی به نظر
آوا نه از جائی
که ازدرونش است
جاری
و از ابدیت می گوید

ـ

تنها سنگی است
که شاید،
عمری است
نهاده ام
بر ان
لبانم را
برای یک بوسه،

چرا که
می خواستم
اوائی
ازین سنگ
تا که تاب آورم
زیبائی شب را

و امید دیگر بوسه هائی
شاید
در راه

ـ

از پس
آوا
بر نمی آید
کاغذ سفید

مگر
از لابلای سکوتی که
بر او
تحمیل می شود