فوتبال دلالی
داوود بهرامی
•
دادکان میرود و کسی دیگر میآید که باز هم دادکان است. همچنان که برانکو خواهد رفت و برانکوئی دیگر دست و پا خواهد شد و بلافاصله باندها بازی آلوده سازی برانکوی جدید و یارگیریاش را در دستور روز خود قرار خواهند داد. باید، محض سرگرمی هم شده، روزهای مربی تازهوارد و از عالم خدا بیخبر را شمرد و دید او کی و چگونه وارد بازی شریف این جماعت خواهد شد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
٣۰ خرداد ۱٣٨۵ -
۲۰ ژوئن ۲۰۰۶
اظهارات برانکو پس از دو شکست پیدرپی تیم ملی در جام جهانی ۲۰۰۶ من را به یاد یکی از خاطرات یکی از دوستانم میاندازد که تعریف میکرد پس از دریافت هر کارنامهی آخر سال مادرش به او میگفت: "علی به خدا اگر فقط یک تجدید بیاوری، دمار از روزگارت در میآورم!" و او پاسخ میداد: "مامان به قرآن مجید اگر یک دانه تجدید داشته باشم. شش تا دارم!" علی البته دیری نپائید و بالاخره ترک تحصیل کرد.
حکایت دادکان هم بیشباهت به ماجرای برانکو نیست. بیچاره برانکو با لباس یک اروپائی با منش و روش وارد ایران شد و اکنون با عبا و عمامه به کشورش باز میگردد. دروغهای شاخدار او این اواخر نشان از شاگردی ممتاز او در کلاسهای درس زندگی در میان مسئولان فوتبال ایران میدهد.
دادکان بر خلاف برانکو سال نخست تحصیلیاش را با تجدید شروع کرد: در همان ابتدای کار او دوست جونجونیاش مایلیکهن را بر سر کار تیم ملی امید گذاشت تا حاجآقا مایلیکهن نشان بیلیاقتی کممانندش را باز هم به رخ اهالی ورزش ایران بکشد و باز هم به همه بفهماند از کوزهی مدیریت ورزش جمهوری اسلامی چه چیزها که به بیرون نمیتراود.
از همان گام نخست میشد عیار دادکان را سنجید. البته زمانی که صحبت از بیکفایتی در ایران میشود، ارتشی از کارگزارانی که ۲٨ سال تجربهی نفیس پشت سر هر عملکرد تکتکشان خوابیده است، در جلوی چشم مردم ایران به صف میایستد آن چنان که شناخت نفر نخست و آخر چیزی نزدیک به غیرممکن میگردد: از رهبر فقیدش گرفته تا آفتابهچی این نظام. همگی به نوعی مبتلا به یک جور بیماری روانی گرفتارند که با نوشش جرعهای از معجونی به نام ایدئولوژی آن هم از نوع مذهبیاش، سر تا پایشان آلوده میگردد و همچون سگ هاری تنها با آزار مردم تسکین مییابند.
جام جهانی یک بار دیگر ثابت کرد که عرصهی ورزش ایران همچون دیگر عرصههای زندگی در جمهوری اسلامی ایران است؛ شکست ما در جام جهانی درد اهل ورزش را سد چندان نمود چرا که بسیاری با این رویای شیرین میزیستند که عرصهی ورزش کمتر از هر عرصهی دیگری از نوازش اسلامی کارگزاران رژیم به دور مانده است. اکنون این شکست خواب شیرینی را به بسیاری از عاشقان ورزش تلخ کرده است. ورزش ما، به ویژه فوتبال آن، میرفت تا افیونی خلسهآور برای بسیاری از دردمندان خوشخیال باشد، اما رژیم حتا این را هم بر آنان حرام نمود.
البته هدف این نبود. قرار بر این بود تا جیبها پر بار شود، چون بوی دلالی، یعنی حرفهی آخوندها، از فرسنگها میآمد و همین شهوت آخوندهای با و بیعمامهی ریز و درشت رژیم را به شدت تحریک کرد. بر خلاف زمینههای سیاست، اقتصاد و فرهنگ که دست و پا کردن مدرک دکترا حتا از مدرسهی فیضیهی قم هم شدنی است، در ورزش عبا و عمامه و آفتابه جائی برای حضور ندارند. اما همچنان که نیاز گردن زرافهی نازنین را آن چنان به عرش اعلا رسانیده است، عقل و درایت آخوندی هم به گونهای قانونمند همواره سر از جیب ملت در میآورد.
پولسازترین ورزش ایران، یعنی فوتبال (گوش رفسنجانی کر!)، مدتهاست جولانگاه جوجه آخوندهائی که از این آزادی برخوردارند تا نعلینشان را با میخهای کفشهای فوتبال مزین سازند، شده است. اشتباه نکنید آنها میخواهند فوتبال رونق فراوان گیرد، اما شمار ایشان آنچنان زیاد است که همگی افتادهاند توی دیگ آش. گرچه این آش، هر از گاهی، به لطف چاشنیهای معطر بوئی عطرآگین از خود به اطراف میپراکند، نیم نگاهی بدان چیزی جز احساس تهوع را در تمامی اندام حسی آدمی بر نمیانگیزد.
کارآئی فوتبال در پولسازی صنعت است و طبیعتن نیاز به مدیریت علمی دارد. ببخشید چی گفتید؟ صنعت! یعنی این که برویم دنبال آموزش ریشهای و همگانی؟ یعنی مدیریت علمی و این که بر آیین خردورزی تکیه زنیم؟ آن هم از سوی حکومت دلالپرست جمهوری اسلامی!؟
همیشه در کشورهای پولدار جهان سوم راه میانبر سودآورترین است چون هیچ چیزی، جز بیلیاقتی، ثبات ندارد. فرصتها لحظههائی اندکند که هنوز رفیق بغل دستیات سرش جائی دیگر گرم است و فراموش کرده است فرش زیر پایت را بکشد. صنعت حماقتی بس جانکاه در اقتصاد است چون زمان میبرد و کوشش و دانش.
دلالی بزرگمیانبر معروف است. تنها آن چیزی ارزش کوششورزی دارد که با زبان و قانون دلالی قابل اجرا باشد. پس بیخیال خصوصی سازی باشگاهها. خصوصیسازی یعنی مسئولیت پذیری، حساب پس دادن، یعنی همه چیز به هدف سودرسانی بیشتر مورد مطالعه و تجزیه تحلیل و ارزیابی بیمهابا قرار گرفتن. یعنی این که دیگر شتر با بارش، در برابر چشمان شگفتزدهی ۷۰ میلیون نفر، نمیتواند یکباره ناپدید شود. و این البته فاجعهای بس هولناک برای هر دلالی است. اگر باور ندارید از علی پروین بپرسید.
تصور کنید اگر قرار بر این باشد هر بار که دلال بارگاه الاهی بر بالای منبر میرود برای هر موعظه و حدیثش حساب پس دهد و مدرک بیاورد، آنگاه چگونه بازار روضهها در بورس جماران سقوط خواهد کرد و شمار بسیاری با از دست دادن سهامهایشان به روز سیاه خواهند نشست.
شکستهای تلخ جام جهانی فرو افتادن ماسک خیرخواهی دلالان جمهوری اسلامی در ورزش فوتبال ایران است. پیکر بیمار فوتبال ایران بر دستان دلالان جمهوری اسلامی همچنان دست به دست میگردد. دادکان قربانی جلوی صحنه، بیشک مدال بیلیاقتیاش را، یواشکی هم شده، از دستان رهبر جمهوری اسلامی خواهد گرفت و با وجدانی آسوده دانههای تسبیحش را در ارکان دیگری از حکومت رویائیش خواهد انداخت. دادکان میرود و کسی دیگر میآید که باز هم دادکان است. همچنان که برانکو خواهد رفت و برانکوئی دیگر دست و پا خواهد شد و بلافاصله باندها بازی آلوده سازی برانکوی جدید و یارگیریاش را در دستور روز خود قرار خواهند داد. باید، محض سرگرمی هم شده، روزهای مربی تازهوارد و از عالم خدا بیخبر را شمرد و دید او کی و چگونه وارد بازی شریف این جماعت خواهد شد.
من که فکر میکنم باز فوتبال ایران تجدید خواهد آورد آن هم نه یکی، که شش تا!
davoudbahrami@yahoo.com
|