درآمد پایه، دری برای ورود به دمکراسی


کاتجا کیپینگ - مترجم: بابک پاکزاد


• اطمینان خاطر مالی ضمانت شده، مردم را از ترس دوره های سختی ها و مشقت های ی مالی رها می کند- که پیش نیازی کلیدی برای مشارکت دمکراتیک است... کسانی که می خواهند به لحاظ سیاسی فعال باشند باید بتوانند به سفر بروند، به تظاهرات بروند و یا روزنامه بخرند. بنابراین مشارکت سیاسی مستلزم حداقل میزان امنیت مالی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۱ ارديبهشت ۱٣۹۰ -  ۲۱ می ۲۰۱۱


منطقی‌ترین پاسخ به ناامنی ناشی از بی ثباتی و زیر و زبر شدن دنیای کار، برخورداری از یک درآمد پایه غیرمشروط است. امروز هر آن چه بر چسب "درآمد پایه" بر خود دارد لزوما در معنای یک درآمد پایه غیرمشروط نیست. به همین خاطر یک تعریف مختصر از این اصطلاح ضروری است. این معیار و ملاک روشن، از سوی شبکه درآمد پایه Basic Income Network سازمانی که هیچ نوع وابستگی به حزبی سیاسی ندارد تعریف و مشخص شده است. درآمد پایه، مقدار پولی است که به افراد، به سادگی، به دلیل این که وجود دارند (موجودیت و هستی اشان) پرداخت می شود. آن هم بدون این که آزمونی در کار باشد، بدون این که چک شود چه کسانی با آن روزگار می گذرانند و بدون این که کار کردن برای آن ها الزامی و اجباری شود. دیدگاه های متفاوتی پیرامون سطح مناسب و قابل قبول درآمد پایه وجود دارد. این درآمد نه تنها باید تضمین کند که فرد بتواند خورد و خوراک خود را فراهم کند بلکه همچنین باید تضمین کند که حداقل درجه از مشارکت در جامعه ممکن است. به نظر من، درآمد پایه نمی تواند جایگزین اشکال موجود بیمه اجتماعی نظیر مستمری، بیمه بیکاری و... شود بلکه باید تکمیل کننده آن ها باشد.
امروز برخی افراد در افق دید قرار دادن جامعه ای که در آن هر کس مشمول درآمد پایه باشد را مشکل می دانند. باید اعتراف کرد که درآمد پایه غیرمشروط تاکنون در هیچ کجا به اجرا درنیامده است. اما آن چه در واقعیت موجود است نیز مدل و الگویی کاملا برعکس است: به بیان دیگر مردم مجبور می شوند کار کنند، مورد آزمون و محک قرار گیرند و از برخی مزایای اجتماعی بهره مند گردند که آن‌ها را بالای خط فقر نمی آورد و مردم، محتاج به کمک و تامین، به دام می افتند. در آلمان به این مدل "HARTZ IV" می گویند. در نتیجه بسته اصلاحات HARTZ IV، کارکنان در برابر لیست سیاه (لیست متقاضیان کار) آسیب پذیرتر شده اند. اضافه کاری های بدون حقوق و کسر حقوق به شکل فزاینده ای توسط کارکنان مورد قبول قرار می گیرد زیرا از این گزینه بهتر است که در اختیار مرکز کاریابی قرار گیرند. این تجربه‌ها نشان می دهد تا چه اندازه حق با کارل مارکس بود که باور داشت توان بالقوه لیست سیاه ارتش ذخیره نیروی کار، به عنوان حربه ای در دست کمپانی ها، در ارتباط با کاهش دستمزد به کار گرفته می شود.
مساله درآمد پایه، این منطق را معکوس می کند. اگر هرکس بدون آن که در شرایط خفقان آور و سرکوبگرانه ای قرار گیرد، یک درآمد پایه مطمئن دریافت کند؛ کسانی که وضعیت اشتغال اشان نامطمئن و ناپایدار است دیگر به همان میزان گذشته در برابر لیست سیاه آسیب پذیر نخواهند بود. این مبنای بسیار بهتری است برای فراخوان به ساعات کار کوتاه تر یا حداقل، اضافه کاری کمتر، دستمزدهای بالاتر و حق تعیین سرنوشت و تصمیم گیری جمعی – مرحله‌ای مهم در دمکراتیک تر کردن عرصه اقتصاد.
درآمد پایه غیرمشروط مزایای دیگری نیز در بر دارد. این الگو به دلیل امنیت ایجاد شده به مردم حق تصمیم گیری می دهد تا آن چه را که می خواهند انجام دهند، و با دانش به این که درآمد غیرمشروط در هر موقعیت و وضعیت از زندگی تامین می شود، به آنها جرات می‌بخشد که کمون ها و تعاونی های خود را شکل دهند. آن به مردم اجازه می دهد برای مطالعه یا بهره گیری از فرصت های مطالعاتی زمان پیدا کنند. اگر مردم بدانند که قطعا هر ماه یک درآمد پایه را دریافت می کنند، آن ها بهتر می توانند به کاهش ساعات کاری اشان مبادرت کنند. به این ترتیب درآمد پایه همچنین می تواند به عنوان بهترین کاتالیزور برای تقلیل ساعات کار به خدمت گرفته شود. آن به مردم امکان می دهد تصمیم گیری بر سر تعیین روند زندگی خود را تمرین کنند. زنان که در جامعه ما به شدت به درآمد شریک زندگی اشان وابسته اند، فرصت بیشتری دارند که با توجه به رشد و توسعه استعدادهای شخصی اشان تصمیم گیری برای خود را تمرین کنند.
اطمینان خاطر مالی ضمانت شده، مردم را از ترس دوره های سختی ها و مشقت های ی مالی رها می کند- که پیش نیازی کلیدی برای مشارکت دمکراتیک است. با قرض گرفتن عنوان فیلمی مشهور به کارگردانی راینر ورنر فاسبیندر: ترس از سختی و مشقت، روح دمکراسی را می خورد. کسانی که دلیلی برای ترس از سختی و مشقت مالی ندارند بیشتر محتمل است که در جامعه مشارکت کنند. کسانی که می خواهند به لحاظ سیاسی فعال باشند باید بتوانند به سفر بروند، به تظاهرات بروند و یا روزنامه بخرند. بنابراین مشارکت سیاسی مستلزم حداقل میزان امنیت مالی است. علاوه براین، همانطور که پیر بوردیو نتیجه می گیرد: "برخی ادراکات پیرامون زمان حال مورد نیاز است تا با چشم به آینده، آرزوی تغییر زمان حال را درک و به تصور آوریم."
یک درآمد پایه غیرمشروط، هرکسی را بدون توجه به موقعیت اش در بازار کار قادر می سازد که با توجه به این میزان حداقل، در جامعه مشارکت کند. در این مفهوم، درآمد پایه می تواند بمثابه در ورودی تلقی شود که مردم را برای مشارکت در دمکراسی امان توانا می سازد- امری که اهمیتی فزاینده پیدا کرده، به ویژه در زمانه رشد ناامنی شغلی. یک درآمد پایه که به مثابه در ورودی برای دمکراسی طراحی شده، بر سر موضع کسب شرایط مالی با هدف یک دمکراسی برای همگان ایستاده است.

منبع: Znet