خاتمی و کج راهی دیگر


دکتر پریسا ساعد


• ما میگوییم: راه تحریف مفاهیم هزار چم و خم دارد، اما راه حقیقت بسیار روشن و شفاف است، لذا آنان که به بیراهه میروند و یا آگاهانه و سود پرستانه جامعه را به بیراهه میکشانند از چشمان حقیقت بین نسل جوان ایران پنهان نمی مانند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ خرداد ۱٣۹۰ -  ۲۴ می ۲۰۱۱


اقای خاتمی شما در روز دیدارتان با رزمندگان و ایثارگران ایرانی....
میگویید:
اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد"

ما میپرسیم:
مفهموم جاافتاده عدالت در ذهن با گذشت شما چیست، که حتی خلاف جهت سخنان علی (ع) امام اول شیعیان اینگونه اقامه عدل میکنید؟
اقای خاتمی شما جایگاه ظالم و مظلوم را چگونه توصیف میکنید؟
جابجایی ظالم با مظلوم و یا تائید ظالم و تضعیف مظلوم ؟

ما میگوییم :
اندرزهای شما چند پهلو وانباشته از تناقضات اشکار است. ان زمان که عالم هم سهامدار ظالم بود و هم تظاهر به سهامداری با مظلوم کرد یا ترفندباز است و یا غافل. و انهنگام که عاقل در حمایت ظالم از مظلوم طلب اغماض کرد یا خود ظالم است، یا جاهل.

اقای خاتمی شما در روز دیدارتان با رزمندگان ایران از مقام فاطمه زهرا
میگویید:
"یاد آن بانوی بزرگوار، فضای جامعه را معطر می کند. برکتی که وجود مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای اسلام و بشریت داشته است واقعا بی نظیر است."

اما ما میگوییم:
پایداری، استقامت و چالشگری زنان پرافتخار و مادران داغدار ایران در برابر ظلم و بیدادی که امام راحل شما پایه گذاری کرد "واقعا بی نظیر" است، واین وجود مبارک زنان رزمنده و غرور افرین ایرانی است که "جامعه را معطر" میکند... و نه احادیث و روایت قصه واره بر گرفته از چگونگی تجربیات زیستی زنان عرب در هزار و چهارصد پیش.

شما میگویید:
این ملت اگر به جمهوری اسلامی رأی داده خواسته هایی داشته است. بیاییم بررسی کنیم مردمی که به جمهوری اسلامی رأی دادند به چه چیزی رأی داده اند؟
سپس اضافه میکنید: "شما مصاحبه ها و گفتارهای امام در قبل و پس از پیروزی انقلاب تا مرحله رفراندوم جمهوری اسلامی را بخوانید. مردم به آن جمهوری اسلامی رأی دادند.

ما میگوییم:
شما اگاهانه و مصلحت اندیشانه به سخنان "امام راحل "تا قبل از رفراندوم اشاره میکنید. اگر هدف شما تحریف حقایق و جعل تاریخ نیست چرا بجای لاپوشانی چهره حقیقی امام راحلتان خود یادی از فرامین ایت الله خمینی پس از غصب قدرت مطلقه نمیکنید؟
-چرا نمیگوئید که اصل ۵۶ قانون اساسی که اشاره به حاکمیت ملی دارد عملا به فرمان ایت الله مقدس شما ملغی شد؟
-چرا نمیگویید که سال‌های رهبری آیت الله خمینی اغار سیاهترین و فجیع‌ترین تاریخ سیاسی اجتماعی ایران بود؟
-چرا اعتراف نمیکنید که ابعاد کشتارهای دهه ۶۰ بویژه جنایات‌های بیرحمانه و فاشیستی ۶۷ نماد جهل و جنونی است که آیت الله خمینی بر مدار دروغ خیانت و جنایت، با نام رهبر رهایی بخش انقلاب به ملت ایران تحمیل کرد؟

شما میگویید:
بیاییم بررسی کنیم مردمی که به جمهوری اسلامی رای دادند به چه چیزی رای دادند؟

ما میگوییم:
اقای خاتمی، اگر چنین ادعایی درست باشد و ملت به جمهوری اسلامی بقول شما رای داده باشند، سخن شما در رابطه با نسل پیشین است.
اولا، نه تنها نسل های بعد از انقلاب که اکثریت جمعیت ایران را شکل میدهند به جمهوری اسلامی رای نداده اند، بلکه این حکومت با زور سرنیزه و فرهنگسازی نفوذی، حضور خود را به انان تحمیل کرده است.
ثانیا، مردمی که به ایت الله خمینی به عنوان یک روحانی رهایی بخش اعتماد کردند، دقیقا فریب همان سخنانی را خوردند که شما هم بعنوان کلمات قصار ایشان بدان اشاره نمودید.
مثالی برای یاداوری شما:
امام به هنگام ورود به ایران در بهشت زهرا فرمودند: که پدران ما حق نداشتند برای ما تصمیم بگیرند. ما خود باید تعیین تکلیف کنیم و برای تعیین تکلیف هم همه پرسی و بعد انتخابات آزاد را راه کار دانستند.
بنابراین پاسخ پرسشی که مطرح کردید بسیار ساده است، مردم بدنبال حاکمیت ملی و تعیین سرنوشت خود بودند و رهبر انقلاب و همراهانش بدنبال غصب قدرت و حاکمیت مطلقه ولایت فقیه، و در این راه نیز از هر حربه ای برای نیل بمقصد بهره برداری نمودند، چه در لباس خوشفرم ازادی خواهی، و ارائه سخنرانی هایی چون نمونه فوق، و چه در قامت منحوس سرکوبگری و کشتارهای ضد بشری و اندیشه کش بعد از قصب قدرت. لذا همانطور که خود اگاهانه اشاره کردید ایت الله خمینی این سخنان را قبل از رفراندوم ابراز فرمودند، بعبارت دیگر فرایند وعده های رهایی بخش امام راحل بعد از رفراندوم کودتای ولایت فقیه بود. در ان برامد ایت الله به ظاهر ازادیخواه ناگهان تغییر ماهیت داد و به بزرگترین دیکتاتور تاریخ تبدیل شد. عجبا، شما هم بمانند هم پیمان های دیگرتان با یک روانشناسی هوشمندانه، از یکسو چشم بر بزرگترین دروغ تاریخی ایت الله خمینی میبندید و از دیگر سو باتصویر سازی مثبت از او به عنوان رهبری مردمی و ازادیخواه به تطهیر و لاپوشی جنایتهای ده سال اول انقلاب میپردازید، حقایق و واقعیتهای تاریخی ان دوران را وارونه جلوه میدهید، و انگاه برای مخدوش نمودن اذهان عمومی...

میگویید:
"بسیاری از کسانی که عشق به امام، انقلاب و اسلام داشته و دارند با اتهام های گزاف در زندان به سر می برند یا در تنگنا و محدودیت قرار می گیرند. اصلاحات میگوید: دروغ و تهمت نباشد، آزادی های اساسی تأمین شود. همان آرمان هایی که در انقلاب ما جلو ه داشت و جوانها برای آن جان دادند مورد توجه و مبنای عمل قرار گیرد.

ما میگوئیم:
سهامداران حکومت ولایی اگر خالصانه در خط رفرم گام برمیداشتند، اولین گام، استحاله پذیری بسمت مطالبات برحق مردم بود و نه پافشاری در حفظ حکومت ولایی و قانون اساسی ان.   

ما میگوییم:
ارمانهای انقلاب همانا حاکمیت ملی و مردم سالاری بود که کودتای ولایی به رهبری "امام" ان را عقیم کرد.

ما میگوییم:
جوانان انقلابی و ازادیخواه ایران در جوخه های اعدام و شکنجه گاه های رهبر عالیقدر شما جان سپردند.

ما میگوئیم:
که ایران پس از انقلاب به یمن فرامین انقلابی حکومت ولایی ٣۲ سال است که تبدیل بزندان شده است. ما میگوئیم که شما اصلاحات را ابتدا در تفکر ساختارگرایانه خود اغاز کنید و با دروغ و جوسازی تلاش در تطهیر چهره و عملکرد ایت الله خمینی، و استمرار استبداد ولایی نکنید.

ما میگوییم:
دغدغه شما مردم سلاری نیست، هرچند که تلاش بسیار در القای این باور در ذهن نسل امروز دارید، ما می گوییم هراس شما فروپاشی نظام است چرا که خود بخشی از این نظام هستید. ورود و بازگشت شما و هم پیمانان شما نیز در عرصه سیاست حفظ خط و مشی "امام راحل است". ما میگوئیم که شما از فاصله زمانی‌ میان چند نسل، بهره برداری می‌کنید تا خطوط بنیادی انقلاب اسلامی و دکترین بنیانگذار آن آقای خمینی را جلا و حیاتی‌ دوباره ببخشید.

ما میگویم:
که انقلاب اسلامی اعتبار و ارزش معنوی خود را از دست داده و منفور است. تلاش و رویای ارمانی شما، بازسازی و احیای تصویر مطلوبی از انقلاب اسلامی و نهادی کردن این ارمان در خرد جمعی و ذهنیت نسل جوان امروز است، بزرگترین هدف شما ساختارگرایان تحقق بخشی بدین رویای مذهبیست و نه پاسخگویی به مطالبات بر حق مردم ایران. و بدین سان معتقدیم که جامعه ما قربانی خواسته ها و ارزشهای درون باوری شما گردیده است.

شما میگویید:
اگر جمهوری اسلامی همانگونه بود که مردم می خواستند، و اگر معیارها و ارزشهایی که از جمله در قانون اساسی ما منعکس است با دقت بیشتری مورد توجه و عمل قرار گرفته بود و اگر شبهه تعارض میان آزادی های اساسی و دینداری رفع می شد آیا امروز تمام مردم منطقه نمی گفتند، حکومت اسلامی می خواهیم؟

ما میگوییم:
جمهوری اسلامی نه اسلامی است و نه جمهوری. بدیهیست که این نظام، انگونه نیست که مردم میخواهند، و هرگز نیز نبوده است. جزم گرایی ایدئولوژیک گاه منجر به خیالپردازی واوهام گرایی نیز میشود، تنها کافیست که شما با روانشناسی قدرت بویژه قدرت مطلقه فردی بیشتر اشنا شوید، انگاه شاید با عمق بیشتری پاسخ این اگرهای محال خود را که مردم بیگناه ایران با پرداخت هزینه های سنگین متحمل شده اند دریابید و دست از لابیگری بیهوده بردارید.

شما میگویید:
انقلاب ما خواستار آزادی های اساسی مورد نظر جهان سکولار منهای بداخلاقی و ولنگاری است که دشمن عقل و امنیت و کرامت انسانی است.

ما میگوئیم:
شما نگاهی به اسیب های اجتماعی زیر پوشش حکومت ولایی بیافکنید و انگاه در ارتباط با بداخلاقی و ولنگاری جهان سکولار نظر داده و از بدیل ایده ال خود دفاع نمایید. ایا بتصور شما فحشا، خرید و فروش دختران جوان، تاسیس خانه های عفاف، ترویج صیغه، تعدد زوجات، خانواده سوزی، افزایش روزافزون کودکان خیابانی، ترویح مواد مخدر، از ویژه گیهای امنیت و کرامت انسانی در حکومت غیرسکولار ولایی است یا احتمالا غرض از این بیانات، طنزپروری است؟

ما میگوییم:
سکولاریسم سیاسی به معنای دین زدایی، بداخلاقی و ولنگاری نیست. سکولاریسم بستری است امن برای تمام گرایشات مذهبی و عقیدتی با حقوق برابر شهروندی و گذار از قوانین تبعیض افرین مذهبی.

ما میگوییم:
سکولاریزم نفی و حذف دین و مذهب نیست، و با اندیشه های مذهبی سر ستیز ندارد بلکه مسند حکومت دین کاران را بر واقعیات زمینی و سرنوشت سیاسی مردم، در چگونگی طرح و اجرای قوانین به چالش میکشاند. اقتدار حکومتی انان را از تصمیم بر حیات سیاسی جامعه حذف نموده و نگاه تک صدای مذهب را بعنوان نظمی غالب بر کلیت جامعه پذیرا نمیگردد.

شما میگویید:
در قانون اساسی ما هم اصول آن اگر همه جانبه و درست و متوازن رعایت شود مطالب آمده است و می تواند تأمین کننده خواستهای مردم در رأی به جمهوری اسلامی باشد.
ما به اسلام و جمهوری اسلامی اعتقاد داریم. قانون اساسی را چارچوب عملی می دانیم. همین حقوقی را که در قانون اساسی به ملت داده شده است ما همان را می خواهیم.

ما میگوییم:
نسل جوان مملکت که اکثریت جامعه ایران را تشکیل میدهد به این قانون و نظام مورد نظر شما رای نداده است و مستحق انتخاب حکومت دلخواه و تعیین سرنوشت امروز خویش است.

ما میگوییم:
التزام به قانون اساسی، که شما و یارانتان به ان اصرار میورزید، هیچ هدفی جز التزام به استبداد ولایی را دنبال نمی کند، و تمام معیارو ارزشهای انعکاس یافته در ان مشروط است.

ما میگوییم:
شما هواداران حکومت ولایی، در سخنرانی ها، بیانیه‌ها و گفتگو با شبکه‌های ارتباطی‌ و اطلاعاتی، با استناد به حقوق مندرج شهروندی، حق رأی و حاکمیت مردم که چون الفاظی بیروح و جان در بدنه این قانون گنجانده شده، بار دیگر حقیقت را پشت آن چیزی که می خواهید حقیقت جلوه داده شود پنهان می کنید.
شما نمی گوئید که، صرف نظر از اختیارات مطلقه حتا رحمانی ترین فقیه، طبق همین قانون، «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی‌، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همهء اصول قانون اساسی‌ و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده شورای نگهبان است».
شما نمیگویید که اصول مندرج در اعلامیه حقوق بشر جهانشمول و بزرگترین دست آورد انسانی‌ است زیرا غیرمشروط است؛ شما نمی گویید که قانون اساسی‌ ایران در تضاد ماهوی با قوانین حقوق بشری ست، چرا که مشروط است به موازین و احکام فقها، که اساساً نه تنها حاکمیت ملی‌ را سلب می‌کند بلکه بر پایه تبعیض و انسان ستیزی استوار است.

شما میگویید:
اگر جامعه ای دین مدار بود گرچه روش و چارچوب دموکراسی است اما رنگ و بوی آن حاکمیت، دینی خواهد بود. مهم این است که اسلام حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش را به رسمیت می شناسد و ما نیز به شدت به این مهم باور داریم و بر آن پا می فشاریم.

ما میگوییم:
اقای خاتمی از کدام چارچوب دموکراسی سخن میگویید که ما را در عرض این ٣۲ سال هیچ خبری از ان نیست؟ چگونه میتوان نظام استوار بر بنیاد جزم اندیشه را با نظام کثرت پذیر اندیشه ها هم امیز نمود، شواهد این ناممکن را از بستر کدام تجربه و ازمون تاریخ و دانش بشری بدست اوردید؟ در کدام حکومت دینی، حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش به رسمیت شناخته گردیده است؟ دینمداری مردم چه ربطی به حاکمیت دینی دارد که شما چنین حکمی را صادر میکنید؟

شما میگویید:
ما معتقدیم این نظام باید بماند و البته که اصلاحات مداوم براساس موازین و معیارهای درست راه تداوم نظام و انقلاب هم هست و راه دیگری نیست. "

ما میگوییم:
نظام ولایی اگر اصلاح پذیر بود به بن بستی این چنین نمی انجامید. حکومت ولایی و هنجارهای درهم تنیده در ان هیچ سنخیتی با مطالبات دنیای امرور جامعه ایران ندارد، شما و یارانتان خوب میدانید، اگرچه انقلاب واقعی و مطالبات برحق مردم ایران، در سال ٨٨ توسط نظام حاکم سرکوب شد، اما توانست فریاد دموکراسی خواهی خود را بگوش جهانیان برساند و همچنان نیز زنده و پویاست. انقلاب کثرتگرای سبز، شعارش حذف حکومت ولایی و برقراری جمهوری ایرانی است. بدیهی‌ است که در نقد این شعارها، بزرگترین نیاز جامعه رهایی از چنگال استبداد، حذف رژیم ولایی و برقراری سکولار دموکراسی است. این اندیشه یک شعار غیر قابل تحقق و دور از ذهن در کشور ما، بویژه در عصر آگاهی‌ و ارتباطات نیست، اما شما ساختارگرایان با تحریف و بهره برداری از مبانی تئوریک نسبی گرایی فرهنگی، نه تنها تلاش در کمرنگ کردن اندیشه های بدیل، یعنی جدایی دین از حکومت دارید بلکه تصور میکنید با مهار کردن نیروهای سکولار، ماندگاری خود را بعنوان بدیلی بی رقیب با زور سرنیزه و یا استحاله تحمیلی برای همیشه بثبت خواهید رساند.
اقای خاتمی، شما که در یک مقطع بعنوان حامی جامعه مدنی پا در میدان میگذارید و در مقطعی دیگر مسیح وار با پند و اندرز وارد صخنه میشوید چه انگیزه ای جز نجات یک نظام غیرمردمی که در ورطه نابودی و سقوط است در سر میپرورانید؟
ایا فراموش کرده اید که خود بعنوان رئیس جمهور به یاران و مردمی که بشما اعتماد کرده بودند پشت کردید و با عافیت اندیشی و سرسپردگی، نظام ولایی را به حاکمیت مردم ترجیح دادید؟ اگر بر این تصور هستید که با توسل بهمان شیوه های عوام فریبانه قادر خواهید بود ملتی را دگر بار مجاب کنید، باز هم مرتکب یکی دیگر از اشتباهات تاریخی خود خواهید شد. اقای خاتمی، چهره واقعی شما و دیگر طرفداران رژیم ولایی بر اکثریت مردم اشکار است و واژه های دیروز و امروزتان نیز رنگ پریده تر و بی اعتبارتر از پیش است. مظلوم انگاری ایت الله خامنه ای که شخصا مسئول قتل و شکنجه هراران انسان بیگناه است بزرگترین بیعدالتی تاریخی، و اهانت به شعور جمعی ست. نسل اگاه امروز با درک عمیق و تجربی خود میداند که بازی روانی، پنهان کاری، جعل تاریخ، توجیه گریهای مصلحت اندیشانه، تنها در جهت دوام و قوام حکومت ولایی است. ساده انگارانه است که بپندارید، هنور توانایی هنجاربخشی به ذهنیت جمعی را خواهید داشت. پلومیک های سیاسی ساختار گرایان که از مبانی ضد و نقیض تئوریک تغذیه میکنند تا در لابلای جملات و واژه های مردم پسند و ازایخواهانه پیام های اصلی خود را جاسازی کنند، دیکر کارامدی خود را از دست داده است. و هراس مندی ساختارگرایان نیزاز همین برامد اشکار است. بویژه خواست واقعی مردم در جابجایی این رژیم.
یکی از شیوه های نفوذی شما ساختارگرایان به اصطلاح حقوق بشری و ازادیخواه، ایجاد ترس و هراس پروری در گزینش نوع حکومت، استوار بر اراده مردم است، از اینرو کسانی که خواهان تداوم این حکومت نیستند، بقول شما برانداز و عامل دشمن محسوب میشوند.
اینک اما، طبیعت جامعه جوان ایران، سلطه گری و سلطه پذیری را نمیپذیرد. این نسل شاهد چهرهٔ خشن و خشونت سیستماتیک این نظام بوده است و با جان افشانی خواهان تغییر است.

ما میگوییم:
طرفداران خط رفرم، با درک این مهم ،و آگاهی‌ از تحولات دگرگون ساز جهان امروز، به جای تلاش در تئوریزه نمودن اسلام رحمانی و زیارت اهل قبور و تغذیه از استبداد و ارتجاع مذهبی بهتر است به مردم و به نسلی که متعلق به دنیای امروز است بپیوندند.

ما میگوییم:
راه تحریف مفاهیم هزار چم و خم دارد، اما راه حقیقت بسیار روشن و شفاف است، لذا آنان که به بیراهه میروند و یا آگاهانه و سود پرستانه جامعه را به بیراهه میکشانند از چشمان حقیقت بین نسل جوان ایران پنهان نمی مانند.

دکتر پریسا ساعد