آشتی اصلاح طلبان و اصولگرایان؟!
گزارشی از آخرین تحولات در صف نیروهای حکومتی
•
در این گزارش تحولات مربوط به سه جبهه ی اصلاح طلبان، اصولگرایان و طرفداران دولت مورد بررسی قرار گرفته است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۹ خرداد ۱٣۹۰ -
٣۰ می ۲۰۱۱
گزارش از علی سلیمانی
در صحنه سیاسی ایران چالش هایی در حال ظهور است که طبق اخبار واصله از داخل، حوادث مهمی را بیان میکند. گروه موتلفه اسلامی در مباحثه های درون گروهی خود، طرح بازگشت آقای هاشمی رفسنجانی را به صحنه سیاسی ایران مطرح ساخته و آقای عسگراولادی از اعضای موثر این تشکل سیاسی با شدت تمام از هاشمی دفاع کرده و میکند. گویا در جلسه های خصوصی آقای عسگر اولادی بیان داشته اند که هاشمی رفسنجانی سردار برون رفت از بحرانها بوده و تنها فردی است که میتواند، ایران را از بحران کنونی نجات دهد. اصولگرایان ارتباطهای متعددی با افراد میانه رو مانند ناطق نوری رئیس مجلس سابق و روحانی دبیر سابق شورای امنیت ملی در دوران دولت آقای خاتمی که فردی متمایل به جنبش سبز بوده در این راستا بر قرار ساخته اند. اصولگرایان تنها به این رابطه ها بسنده نکرده و آقایان علی لاریجانی رئیس مجلس و سردار صفوی مشاور عالی رهبر به طور جداگانه در هفته اخیر (اواسط اردیبهشت ماه) به طور غیرمنتظره و محرمانه به دیدار مراجع دینی در قم رفته و با آنها به گفتگو پرداخته اند که از این دیدارها هیچگونه گزارشی منتشر نشده است. دیدار با مراجع دینی قم آن هم از سوی یک فرد نظامی مانند صفوی از بحث هایی است که بر ابهام های موجود در این صحنه افزوده است.
از این که سردار صفوی به دیدار چه کسانی رفته و با چه کسانی در چه مورد مذاکره کرده سخنی گفته نشده است. در اخبار منتشره از سوی رسانه های وابسته به اصولگرایان تنها به رفتن سردار صفوی به قم اشاره شده است اما خبرهایی که از محافل مختلف بیان شده دیدار صفوی را با آقایان سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و آیت الله وحید خراسانی و مصباح یزدی و ناصر مکارم شیرازی بیان میکنند که گویا در خصوص مسایل مربوط به احمدی نژاد و سعی طرفداران دولت برای ارتباط با اپوزسیون خارج از کشور و کوشش آنها برای رابطه با آمریکا و موضوع چگونگی آشتی رهبران جنبش سبز و اصولگرایان مورد بحث قرار گرفته است. به دنبال این دیدارهای سردار صفوی، آقای علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی که روابط نزدیکی با روحانیون قم دارد، به این دیدارها ادامه داده است. افزایش دیدارهای آقای هاشمی رفسنجانی با آیت الله خامنه ای که از طرف منابع موثق ذکر میشود، نیز قابل تامل است. سخنرانی مشهور جناب خاتمی رئیس جمهور سابق اصلاح طلب که اکنون از رهبران جنبش سبز به شمار میرود با عنوان اینکه اگر به رهبری و ملت ظلمی شده، باید جبران شود، در راستای توافق های سران جنبش سبز که اکنون آزاد و بیرون از زندان هستند، بیان شده است. این سخنان آقای خاتمی با واکنش های بسیار شدیدی در محافل سیاسی ایران مواجه گردیده است. نماینده رد صلاحیت شده تبریز جناب آقای اعلمی که طرفداران زیادی در استانهای آذربایجان دارد، در سایت اینترنتی خود بعد از این سخنرانی آقای خاتمی، او را متهم کرده، که حصر خانگی آیت الله منتظری توسط او انجام گرفته است. گویا در آن زمان این تصمیم در شورای امنیت گرفته شده که آقای خاتمی هم رئیس شورای امنیت ملی کشور بوده است. بنابه نوشته آقای اعلمی، خاتمی در برابر مردم نقشی منافقانه بازی میکند. عبدالله نوری وزیر کشور دوران دولت هاشمی رفسنجانی و خاتمی نیز در اظهاراتی بیان داشته که خامنه ای اگر مظلوم تر از امام هم نباشد، کمتر از او هم نیست.
آن چیزی که امروزه ملاحظه میشود چالش های مهمی است که از طرف اصولگرایان در جلب اعتماد طرفداران جنبش سبز انجام میگیرد و در جستجوی راه حلی برای آشتی با جنبش سبز در تکاپو هستند. در حالیکه فشارهای مضاعفی بر زندانیان جنبش سبز وارد شده و باز این فشارها ادامه دارد آن چیزی که مطرح است این می باشد که چگونه رهبران جنبش سبز که نمونه های آن بیان شد به یکباره عقب نشینی کرده و به تعریف و تمجید از آقای خامنه ای پرداخته اند و بلافاصله فاطمه کروبی از حصر خانگی آزاد شده و حتی در تهران شایع است که به اقای کروبی آزادی نسبی داده شده است اما پسر آقای کروبی طبق اطلاعیه ای آن را تکذیب کرده و بیان نموده اند که حصر خانگی آقای کروبی ادامه داشته و باز محدودیت ها به ایشان اعمال می شود، و آزادی فاطمه کروبی نیز مربوط به انتقال آنها به خانه ای دیگر است.
عبدالله نوری به دیدار آقای داوود سلیمانی از رهبران جبهه مشارکت اسلامی که در عرض یک ماه اخیر دو بار به مرخصی از زندان آمده، رفته و با ایشان دیدار و گفتگوهایی کرده که گویا موضوع بحث درخصوص مسایل جاری بوده است. همه این حوادث حاکی از اتفاقات مهمی است که در صحنه سیاسی ایران روی میدهد. اعتراف اصولگرایان نسبت به توان بسج توده ها از سوی میرحسین موسوی و کروبی این واقعیت را میرساند که اصولگرایان چقدر در محاسبات سیاسی خود تجدیدنظر کرده اند. حال آنکه این توان و پتانسیل را در محمود احمدی نژاد ریاست دولت فعلی نمی بینند، واقعیتی که بسیار دیر اصولگرایان به آن رسیده اند. گر چه این چالش های آنها در میان بعضی از محافل اصولگرایان مانند سپاه پاسداران مخالفتهایی را در پی داشته است، اما این واکنش ها همانطوری که گفته شد بسیار جدی نبوده و حتی به اعتقاد بعضی از فعالان سیاسی در ایران، این اعتراضات را تاکتیکی از سوی طرفداران آیت الله خامنه ای می دانند. این موضوع یک طرف قضیه است که در خصوص روابط جنبش سبز و اصولگرایان مطرح است، اما تنش های موجود میان طرفداران رهبری و جریان نوظهوری بنام مشائی که بعد از انتخاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری در دوره اول ریاست او به صحنه سیاسی آمد، و با شروع دوره دوم آن شکل جدی تری به خود گرفته است. آقای مشایی افکار واندیشه های مختلفی را ابراز کرده و مطرح ساختند، از جمله اسلام ایرانی و تشکیل دایره ایرانیان خارج از کشور در زیر مجموعه ارگانهای رسمی ریاست جمهوری با بودجه ای مخصوص و ارتباط با مهاجرین مسئله دار که ارتباط با آنها موجب بحث و جدل در میان دایره های مختلف قدرت در میان حاکمیت شد، که زمینه های اختلافات بعدی را بوجود آورد. بطوریکه بعدها به پاکسازی اصولگرایان از مسئولیتهای دولتی توسط ریاست جمهور پرداخته و وزراء منسوب به آنها را از هیئت دولت بر کنار کردند. منوچهر متکی وزیر امور خارجه که در ماموریت خارج از کشور بود، مورد عزل قرار گرفت، و در گام بعدی وزیر اطلاعات جناب مصلحی را خلع کردند، که با واکنش شدید اصولگرایان مواجه شده و این بار خامنه ای ناچار شد، که در موضوع مداخله کرده، و با حکم حکومتی، وزیر معزول شده اطلاعات را در سمت خویش ابقا نماید. موضوع به قهر آقای آحمدی نژاد منجر شده، و از حضور در اجلاس هیئت دولت خوداری کرد.
در این مدت صف بندیهای اصولگرایان و طرفداران دولت به اوج خود رسیده و تاخت وتازها به همدیگر تاکنون ادامه داشته و دارد. اصولگرایان هجومهای گسترده ای را به طرفداران دولت انجام داده، نه تنها به تبلیغات علیه دولت بسنده نکرده بلکه توسط سپاه عده ای از مهره های کلیدی و مورد اعتماد دولت دستگیر و مورد بازداشت قرار گرفتند. موضوع اختلافها به قدری شکل جدی بخود گرفته که تا اواسط اردیبیهشت به طرح استیضاح دولت در مجلس را ۱۱۰ نماینده امضا کرده بودند، که این امضاها اکنون هم در حال افزایش است، تا به عدم کفایت سیاسی احمدی نژاد رای داده و او را از ریاست دولت عزل نمایند. بطوریکه احمدی نژاد هیچ وقت انتظار چنین واکنشی را نداشته که سراسیمه ناچار شد دوباره به هیئت دولت برگشته و به تعریف و تمجید از خامنه ای بپردازد، در حالیکه باز صف بندیها ادامه داشته و دارد. شورای نگهبان قانون اساسی و مجلس شورای اسلامی و بیت رهبری یکدست در مقابل دولت صف آرایی کرده و تضادها هر روز شکل جدی تری به خود میگیرد. خامنه ای از سوی طرفداران خود به شدت تحت فشار است، تا مجلس به عدم کفایت احمدی نژاد رای دهد، اما گزارشاتی که از بیت رهبری به بیرون درز میشود، حاکی از آن است، که خامنه ای از هر گونه تصمیم گیری عاجز مانده است. او از آن بیم دارد که اعتراضات مردمی باز در تهران و شهرستانها با دست آویز قرار دادن احمدی نژاد اوج گیرد، خامنه ای بر این آگاه است، که وضعیت نابسامان اقتصادی مردم را به تنگ آورده، نارضایتی های توده ای هر روز گسترده تر میشود و به نزدیکترین افراد خود نیز نمیتواند اعتماد کند . فعلا در بیت رهبری دو نظریه ابراز میشود: یکی اینکه باید کلک احمدی نژاد را تا انتخابات مجلس شورای اسلامی کند، تا انتخابات مجلس بدون موانع طرفداران احمدی نژاد انجام گیرد و دومین نظریه که خامنه ای نیز گویا طرفدار آن است، این میباشد که به هر ترتیبی که است باید با احمدی نژاد تا پایان دوره ریاست جمهوری ساخت و در این مدت نباید امکان یکه تازی به او داد و باید هر گونه امکان واکنش را از او سلب نمود . قرائن و شواهد نیز نشان میدهد که این نظریه فعلا، نظریه غالب است. اما باید دید که واکنش طرف مقابل یعنی طرفداران احمدی نژاد نسبت به این امر چه خواهد بود؟ آیا آنها به چنین امری تسلیم شده یا واکنشی نشان خواهند داد. امر مسلم این است، که طرفداران احمدی نژاد به خوبی میدانند که اصولگرایان نمی توانند در یک زمان هم با طرفداران جنبش سبز و هم با طرفداران احمدی نژاد به مقابله برخیزند، و نسبت به این هم امیدوار نیستند که امکان مسامحه بین اصولگرایان و جنبش سبز بوجود آید، بنابراین با توجه به امکانات مادی فراوانی که در اختیار دارند، نسبت به آن بسیار امیدوارند که برگ برنده را بنام خود داشته باشند و به پیوستن تعدادی از نیروهای سپاه به آنها نیز بسیار خوشبین هستند، چون سپاه آن سپاه ۲۰ سال قبل نیست که یک سپاه ارزشی به حساب می آمد. در این مدت ۲۰ سال بعد از جنگ رهبریت تماما سپاه را با پول و جمع آوری ثروت مشغول کرده و از تقدسی که به آن دلبسته بوده اند دور ساخته اند و اکنون باید چنین پنداشت که بیش از آنکه جنبه ایدلوژیکی موضوع برای سپاه مد نظر قرار گیرد باید امکانات مادی جناح های در گیر مورد ارزیابی قرار گیرد و برخورد دوگانه سپاه و بسیج با موضوع درگیری اصولگرایان با طرفداران دولت که اخیرا ابراز شده این حقیقت را آشکار می سازد که هنوز سپاه در شک و تردید است. چالشهایی که اخیرا در داخل سپاه تحت پوشش کلاسهای توجیهی بیعت با ولایت تشکیل میشود حاکی از این تردیدهاست که اصولگرایان نباید به سپاه امیدوار باشند و احتمال شکاف در آن وجود دارد. این امر موجب شده که زمینه را برای سازش با جنبش سبز آماده ساخته و سوق میدهد. تمام افراد سه جبهه موجود یعنی طرفداران دولت و جنبش سبز و اصولگرایان تشکیل دهندگان نظام جمهوری اسلامی بوده اند که اکنون در مقابل هم صف آرایی نموده اند و هر یک نیز نسبت به مواضع خود مصر بوده و پافشاری می کنند. آن چیزی که در جامعه کنونی ایران حاکم است تورم و گرانی و ورشکستگی کارخانه ها ی خصوصی و حتی دولتی به علت واردات بیرویه عوامل دولتی و اجناس بی کیفیت چینی و حیف و میل بودجه ادارات و وزارت خانه ها که در گزارش اخیر سازمان بازرسی کل کشور مفصلا مورد بحث قرار گرفته و خالی شدن ذخیره ارزی کشور بدون اینکه معلوم شود که در چه مورد هزینه شده است و مفقود شدن میلیاردها دلار از پول نفت و عدم واریزی آن به خزانه کشور، به طوریکه در مذاکرات مجلس جسته و گریخته مورد مذاکره قرار گرفته شده است همگی از اوضاع نابسامان کشور حاکی است.
امروزه اقتدار حاکم بر ایران با ۴ خطر عمده دست به گریبان هستند ۱ - طرفداران جنبش سبز و لو اینکه ادعای براندازی ندارند ۲- طرفداران ملیتها ٣-طرفداران احمدی نژاد ۴- بحران اقتصادی که هر یک از این پدیده ها به طور جدی اقتدار ایران را تهدید میکند و خطر بالقوه ای است که میتواند آن را از پای در آورده و به عمر سه دهه جمهوری اسلامی پایان دهد. روند جهانی و انزوای سیاسی حاکمیت ایران و تزلزل روز افزون پایه های آن در داخل که دامنه نارصایتی ها موجب آن شده، این امر را به خوبی نشان میدهد. قوای غالب در درون حاکمیت که اقتدار را در دست دارد، به خوبی میتواند این موضوع را درک کند، وبه چالش های مهمی چون آشتی با جنبش سبز روی آورده و به صورت تلویحی هم باشد، به قدرت بسیج توده ها توسط آنها اعتراف کرده و میکنند، چون دیگر کاری جز آن از آنها ساخته نیست، نه جامعه جهانی آنها را قبول دارد و نه در میان توده های مردمی پایگاهی دارند. همانطوریکه جبهه اصلاحات بطور مکرر بیان کرده اند، در صدد تغیر نظام نیستند، بلکه معتقد به اصلاحات در درون نظام بوده و میباشند. این امر وجه مشترکی است که میان جنبش سبز و اقتدار غالب در حاکمیت. هر دو خواهان ان هستند. عوامل رهبری برای برون رفت از این بن بست به افراد میانه رویی چون آقایان هاشمی رفسنجانی، آیت الله اردبیلی، محمد خاتمی، روحانی و ناطق نوری.... روی آورده اند. چون افرادی که در زندان ها میباشند هیچگونه سازش و مذاکره را نپذیرفته اند. امروزه ملاحظه میکنیم نسبت به طرفداران طراز اول جنبش سبز مانند هاشمی رفسنجانی نه تنها بر علیه آنها تبلیغاتی نمیشود، بلکه گاها از پایگاه توده ای آنها حرف و حدیث هایی گفته میشود، حتی سید حسن خمینی با آزادی تمام به آقای ناصر حجازی بازیکن فوتبالیست طرفدار جنبش سبز که فوت کرده، نماز میت میخواند. ناصر حجازی در اواخر حیات خویش سخنان شدیدی علیه احمدی نژاد ابراز کرده بود. خبرهای رسیده از محافل سیاسی در ایران حاکی از آن است، با اینکه طرفداران اصلاح طلبان در پشت پرده گفتگوهایی را با اصولگرایان انجام میدهند، اما اغلب رهبران اصلی آن زیر بار مذاکره نرفته و حتی خیلی بعید است که موضوع آشتی را مورد مذاکره قرار دهند. اکنون این موضوع یکی از مباحث اصلی در میان زندانیان جنبش سبز در زندان ها است که رهبران زندانی بر این امر تاکید دارند، که در صورت تعامل با رهبری آقای خامنه ای و آشتی با اصولگرایان توده های مردمی، باز آنها را همراهی خواهند کرد؟ این پیام گویا به نوعی به آقای کروبی از طرف زندانیان نیز رسانیده شده و اما پاسخی از سوی کروبی داده نشده است، گر چه در این خصوص هیچ امیدواری نسبت به سازش با آقای موسوی با توجه به روابط سابق وی با آقای خامنه ای نمیشود و تمام امیدهای اصولگرایان به بیرون از زندان دوخته شده است. جنبش سبز گرچه از بطن حاکمیت برخواسته، اما آن چیزی که اکنون در روند خویش دارد، شکلی از یک اپوزسیون است. یا باید از افکار واندیشه های خود عدول کرده و آن را کنار گذارند و به نمایندگی امام زمانی خامنه ای تسلیم شوند که باز این نکته باردیگر مورد بحث میشود آیا در مسامحه و تعامل جنبش سبز با رهبری آقای خامنه ای مردم آنها را همراهی میکنند؟
|