شورای هماهنگی راه سبز امید بدنبال چه هدفی است ؟ - حسن زارع زاده اردشیر



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۵ خرداد ۱٣۹۰ -  ۵ ژوئن ۲۰۱۱


مواضع اخیر شورای هماهنگی راه سبز امید، که قرار بود بر اساس طرح آقای میرحسین موسوی به بستری برای حضور همه نیروهای سیاسی و مدنی درگیر در پروسه دمکراسی خواهی تبدیل شود، این روزها با هدایت سایت های جرس، کلمه، سایر سایتهای وابسته و دیگر اعضای نهان و آشکار خود در حال ایجاد انحراف در جنبش سبز و پروسه کوشش های دمکراسی خواهانه در ایران است. این شورا مدعی است که نمایندگی رهبران جنبش سبز را برعهده دارد و از این رو می خواهد اصلاحات را در کشور نهادینه کند. به همین سبب با نگاهی به مواضع این شورا می کوشم تا اهداف آن را شفاف کنم.

رفرم در کشورهای دموکراتیک مفهوم تحول را داشته و مردم چنین کشورهایی از طریق نهادهای مدنی برای تحقق خواسته های صنفی، اجتماعی و فرهنگی به دولتهایشان فشار وارد می کنند. در کشورهای مستبد که حاکمیت به سرکوب وحشیانه مبارزان و مردم می پردازند، تفکر اصلاح طلبی که معمولا از طرف جناح حاکمیت عرضه می گردد، شکل تراژدی رفرمها در کشورهای دموکراتیک را می گیرد. زمان مشخص اصلاح طلبی در نظام اسلامی بعد از جنگ و تندروی های بیشمار از طرف جناحی که از قدرت کنار زده شده بودند با سرهنگی خاتمی و حمایت شخص اول آن زمان و سردار سازندگی یعنی رفسنجانی با کنار زدن ناطق نوری که نماینده رهبری بود، برای به صحنه کشیدن مردم و گرفتن قدرت طراحی گردید. در واقع این طرح از آنجا کلید خورد که این جناح قدرت خود را در خطر می دید و از طرفی با گذشت چند سال پس از پایان جنگ، بیکاری، گرانی و خط فقر افزایش پیدا می کرد، نسل جدیدی از جوانانی که نه به تثبیت نظام کمک کرده بودند و نه از تسهیلات و امکانات بهره مند شده بودند پدید می آمدند که تحت فشارهای فرهنگی و اجتماعی قرار داشتند، حاکمیت با چالش خواست رفع تبعیض جنسیتی و قومی و مذهبی روبرو می شد، و البته محدودیت برای اهل قلم و ایجاد نهادهای دموکراتیک و غیر دولتی و مواردی این چنینی نیز موجب می شد صدای اعتراضات گوناگون در دولت قبلی رفسنجانی شنیده شده و فشار برای تغییر روند قابل توجهی به خود بگیرد. به همین دلیل حاکمیت نیاز به ترفندهای جدید برای خنثی کردن انرژی مردم را کاملا احساس کرد.

طراحی از دو سو موفقیت آمیز بود؛ از سوی جوانان و مردم که انتخاب خود را پیروزی دانسته و منتظر بودند دولت منتخب دست به تحول زند و از سوی دیگر رفسنجانی و سران اصلاح طلب که توانسته بودند رهبری و جناح وابسته را ناکام گذاشته و علاوه بر این مردم را به صحنه بکشانند تا به جهان نیز ثابت کنند که رژیمی مردمی هستند. نظام اسلامی با کنترلی که در داخل کشور انجام داده بود ، بیشتر قصد فریبکاری در فضای بین المللی را داشت که نشان دهد اسلام فقاهتی نیز امکان رشد و تحول را بعنوان راه جدیدی مابین راههای موجود داشته و گفتگوی تمدنها بر همین اساس پایه ریزی گردید. دولت اصلاح طلب جدید ناچار بود برای وارد شدن در فضای تمدنها ، نمایندگان خود را در سازمانهای بین المللی حقوقی، کار، زنان، مذهب و غیره وارد کند. در نتیجه رژیم وادار شد به بخشی از تعهد های بین المللی که امضا کرده بود تن دهد و یا وانمود کند که تن می دهد و همین موضوع موجب شد فضای مساعدی برای اقشار گوناگون داخل کشور پدید آمد تا به گسترش نهادهای مدنی مستقل بپردازند.

جوانان دانشجو که دولت را ناشی از حرکت خود و مردم می دانستند انجمنهای قبلی دانشجویی را متحول نموده و به گسترش کانونهای دانشجویی جدید از جمله جبهه متحد دانشجویی همت گذاشته که آن نیز به ایجاد جبهه دموکراتیک ایران منجر شد که برای اولین بار ساختار نظام را زیر سوال برد و به اصلاح ناپذیری رژیم تاکید کرد. متعاقب آن کارگران در تلاشی باور نکردنی دو سندیکای مستقل اتوبوسرانی شرکت واحد و نیشکر هفت تپه را تاسیس کرده و ضمن آموزش کارگران خواستار به رسمیت شناختن این سندیکاها بجای انجمنهای فرمایشی و خانه کارگر گردیدند. زنان نیز کمپینهای یک میلیون امضا ، کانون حمایت از خانواده ، حمایت از کودکان کار و غیره را به راه انداخته و معلمان به تحکیم نهاد صنفی خود پرداختند و این چنین تب فضای دموکراتیک در کشور بالا گرفت. کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی به عنوان یک نهاد پیشرو در دفاع از زندانیان سیاسی نیز توانست تابوی ریسک دفاع از زندانیان سیاسی ساختارشکن را بشکند.

دولت اصلاحات که ایجاد نهادهای مدنی را مترادف با هدفی که به قدرت رسیده بود در تناقض می دید و ادامه این روند را با پاشیدن نظام همسو می دانست، هنوز به پایان دور اول ۴ ساله خود نرسیده بود که به نهادهای مستقل دانشجویی ، کارگری ، زنان ، معلمان و سایرین اعلان جنگ داده و یکی یکی در ایجاد محدودیت و سپس سرکوب آنها همت گذاشت ؛ سرکوب دانشجویان در گردهمایی های ۴ خرداد و نیز ۱۸ تیر ۷۸ و بعد از آن ، ممنوع کردن سندیکاهای مستقل و تیراندازی بسوی کارگران معدن کرمان ، قتلهای زنجیره ای ، سرکوب جنبش زنان و معلمان و سایرین نمونه های مختلف اقدامات دولت و نظام بود که تحت پوشش نیروهای انتظامی و امنیتی اجرا شدند.

جوانان و مردم که هنوز جناح اصلاح طلب را بر جناح سنتی و اصولگرایان در حال تشکیل ترجیح می دادند یکبار دیگر به خاتمی ای رای دادند که دیگر تثبیت نظام را هدف اصلی خود و جناحش نموده بود و در ۴ سال بعدی نه تنها بر همه خواسته های دموکراتیک پشت کرده و فضای بین المللی را به بازی گرفت ، بلکه دولت اصلاح طلب را نیز دودستی تقدیم دولت اصولگرای وابسته رهبری نمود تا رفسنجانی و کل جناح اصلاح طلب را از قدرت خلع نماید.

در ۴ سالی که دولت فریبکار پوپولیستی تحت حمایت رهبری و سپاه قرار داشت ، علاوه بر سرکوب وحشیانه تمام نهادهای مدنی مستقل و به زندان انداختن اکثر مبارزان و پیشروان جنبشهای مختلف ، توانست همه مناسب و اختیارات کسب شده توسط رفسنجانی و سران اصلاح طلب در سالهای گذشته را تصاحب نموده و نمایش تقلب آمیز انتخابات سال ۸۸ را فراهم کند. اگر اصلاحات دولت خاتمی بعد از جریان دولت سازندگی رفسنجانی ادای رفرمهای کشورهای دموکراتیک را در آورد ، سران اصلاح طلب در یک تراژدی جدید خواستار دوران اوج خمینی بعد از دولت اصولگرایی شدند که قدرت انحصاری اقتصادی ، سیاسی ، نظامی و اجتماعی را قبضه کرده و قصد داشت روی چهره خشن نظام را که هیچ حرکت دموکراتیک و مستقلی را تحمل نمی کند ، به مردم نشان دهد. اکثریت جوانان و مردمی که بناچار و برای آخرین بار پذیرفتند تا به دنبال جریان اصلاحات بروند، شکست سختی خورده و بتدریج در مبارزات دوسال گذشته درک کردند که بهیچ وجه با اصلاحات نمی توان نظام را اصلاح نمود و لذا ساختار نظام را زیر سوال بردند و در شعارهای جدیدی که دادند تغییر نظام را خواستار گردیدند.

   آقای موسوی بعنوان چهره اصلی جریان اصلاح طلبی که با حمایت طراحان تفکر این جریان و البته بر اساس سهم خواهی آنها از قدرت پا به صحنه انتخابات گذشته بود، گمان می کرد که جریان اصلاح طلب بهمراه خاتمی و رفسنجانی به توافقی با رهبری و سپاه و جناح به قدرت رسیده برای تعویض دولت خواهند رسید و به مخیله هیچ کدام از همه آنها نرسیده بود که جناح بقدرت رسیده نه تنها توافقی نکرده و نخواهد کرد، بلکه همه سران جناح اصلاح طلب را به زندان و شکنجه محکوم خواهد کرد. این موضع در مورد آقای کروبی به مقداری تفاوت صدق می کند چرا که چارچوب نظام اجازه اصلاحات را نمی دهد. در این میان تکلیف بدنه اصلاح طلب و سایر افکار مخالف نظام تشکیل دهنده طیف جنبش سبز کاملا روشن بود که تجاوز، شکنجه، زندانهای طولانی و اعدام در انتظار انها خواهد بود تا بار دیگر خاطره دردناک اعدامهای سالهای ۶۰ تا ۶۷ را در یادها زنده کند. این دو چهره پس از مدتی در راس جنبش سبز بودن را بتدریج با تند شدن مردم و زیر سوال بردن ساختار نظام و درک اینکه نظام ولایتی سر شوخی با کسی را نداشته و برای اصلاحات اندک نیز کوتاه نخواهد آمد ، بتدریج خود نیز تندتر شدند بطوریکه در پس کلمات خود با اظهار نومیدی برای اصلاحات در نظام کوشش کردند همچنان بخشی از مردم را در کنار خود نگهدارند.
درست زمانی که اکثریت ایرانیان در داخل و خارج کشور به این نتیجه رسیده بودند که تغیر ساختار نظام اسلامی و حکومت جدا از مذهب تنها راه حل برای رسیدن به آزادی و دموکراسی است و سران اصلاح طلب نیز در خاموشی که با بعضی کلمات روشنگر آقای کروبی بنوعی مهر تایید بر خواسته مردم می زد ، دو موضوع اتفاق افتاد. اولین مورد از جانب حکومت بود که با حبس آقایان کروبی و موسوی و فشار بسیار که آنها را ایزوله کرده بود ، راه را برای موضوع دوم که بدست گرفتن جریان جدید اصلاح طلبی در خارج کشور باشد ، هموار نمود. روشن نیست که این مورد قبلا بین جریان جدید و حکومت هماهنگی شده بود یا نه ، ولی سخن مهاجرانی در مورد پاکدستی رهبری، خاتمی در مورد بخشش رهبری، کدیور و امیر ارجمند در تفسیر انحرافی مبارزات، رجبعلی مزروعی برای مصالحه و دیگر نمایندگان راه سبز امید!؟ در مورد کنترل مردم در جهت حفظ نظام که یاد آوری گفتار حجاریان تئوریسین تفکر اصلاح طلبی می باشند، همه گویای ایجاد بخش دیگری از نظام جمهوری اسلامی در برون مرز است.
جریان جدید اصلاح طلبی که خود را پشت رهبرانی ناشناخته و شناخته شده پنهان کرده و در خاموشی دو چهره اصلی اصلاح طلبی ، آگاهانه و یا ناآگاهانه میخواهند نقش رهبری برای جنبش سبزی که ترکیب طیفش بسیار متفاوت نسبت به دوسال پیش است را بازی کنند. اولین بیانیه این جریان که خود را شورای هماهنگی راه سبز امید نامیده و از حمایت بیدریغ سایتها ، مطبوعات ، رسانه ها ، صدا و تصویر هم پیمانان و سایرین برخوردار است ، با نام "منشور جنبش سبز" به بازار آمد که با انتقادات گسترده روبرو گردید که قبلا در مقاله ای به نقد آن پرداخته ام . ادامه کار این شورا و فعالیت بیشتر همراهان ، سخن خاتمی را زنده می کرد که در نامه ای به رهبر عظیم الشان خود نوشت که اصلاح طلبی موجب می گردد که سکولاریسم راهی به درون مردم نیابد که نتیجه آن تغییر ساختار نظام است. از این رو روشن است که این جریان باصطلاح رفرمیستی بطور جدی در هدف خود که کنترل تند روی مردم می نامد، پیگیر است.

جهت گیری رفسنجانی و خاتمی در داخل کشور و نامبردگان در خارج کشور در مورد حمایت از رهبری در مقابل دولت ، بازهم نمونه ای از فریب آشکار می باشد که میخواهند جوانان و مردم را از تغییر ساختار نظام به درگیری جناحهای حاکمیت سوق دهند ، جالب اینکه سخن آقای گنجی در مورد طرفداری از احمدی نژاد نسبت به رهبری عکس جهت گیری هم پیمانان سابقش بوده و بقول معروف برای نیفتادن از پشت بام آنقدر عقب رفت که از سوی دیگر بزیر افتاد. شورای هماهنگی، سایت جرس و سایت کلمه که برای ایجاد نهادهای بی محتوا و بی پشتوانه در حد نام و یا انجمنهای موازی دانشجویی برای تفرقه افکنی سخت فعالیت می کنند و می کوشند تا با جریان سازی و پخش اخبار نادرست از جنبش دانشجویی ، کارگری ، زندانیان سیاسی و غیره، نشان دهند که در محور مبارزه قرار دارند و با بطن جامعه و خواسته های مردمی حرکت می کنند. آخرین آنها بیانیه از طرف ۳۰ زندانی است که در اعتصاب غذایی هستند و معلوم نیست چگونه با سایت آنها در تماس بوده اند. اوج تقلب شورا در بیانیه جدیدی است که برای راه پیمایی ۲۲ خرداد به بازار داده است تا هم نشان دهد که جنبش سبز را رهبری نموده و هم از شعارهای ساختار شکنانه جلوگیری کند. این شورا و همپیمانان سابقش فراموش کردند که خیزش مجدد جنبش در ۲۵ بهمن و ادامه اش در روزهای اسفند ۸۹ با وجود فعالیت فراوان آنها برای کنترل مردم در دادن شعارهای ضد نظام بجایی نرسید و جوانان بار دیگر سرنگونی نظام را خواستار گردیدند. این جریان حتی چشم خود را برای مراسم دفن آقای ناصر حجازی که یک قهرمان ملی بود بستند که چگونه مردم خلع رهبری را ندا می دادند و نشان دادند که از هر فرصتی برای نشان دادن اعتراضات خود بر علیه نظام استفاده می کنند ، کما اینکه برای مراسم دفن آقای عزت سحابی ( و دخترشان هاله سحابی ) انجام دادند که در ابتدای پیروزی نظام ولایتی با دوستانشان دولت را تشکیل داده بودند.

نگاهی به بخشی از بیانیه اخیر شورا که قصد کنترل جوانان و مردم را دارند ، نیت مشکوک آنها و مسائل پشت پرده را آشکار می کند تا جوانان و مردم را از سیاستی که همه زحمات دوساله را بباد خواهد داد ، آگاه نماید ؛

    " ماه خرداد روزهای بس حماسی و بیادماندنی را در دل خود جای داده است و ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ یکی از آن روزهای فراموش نشدنی است. در این روز مردم ما با شور و امید وصف ناشدنی به پای صندوق های رای آمدند تا از حق تعیین سرنوشت خویش استفاده کرده و با انتخاب رئیس جمهور شعار «تغییر سازنده» را تحقق بخشند. تلاش کنند تا با تغییر روندها و روش ها به سمت دمکراتیزه شدن نظام حرکت شود, اخلاق به سیاست باز گردد, همبستگی ملی را با حذف مرزهای نامشروع خودی و غیر خودی تقویت کنند, حکومت قانون را جایگزین گریز از قانون نمایند, قاطیت خود بر لزوم پاسداری از کرامت انسان و حقوق بشر را به حکمرانان کشور یاد آور شوند, نظام اداری و اجرایی کشور را از گرفتاری در دام ناکارآمدی و دروغ و توسل به رمالی و جن گیری و…نجات بخشند و کارگران و کشاورزان و محرومان جامعه را از ترس نیاز های اولیه خود رها نمایند. اما آنانی که سواری بر مرکب قدرت را به هر قیمتی راهنمای عمل خود قرار داده بودند با مهندسی انتخابات و تقلب در آرای مردم نامزد مورد نظر خود را از صندوق ها در آورند و آنگاه که با صدای اعتراض میلیونی مردم مواجه شدند به جای پاسخگویی و اقناع به سرکوب و داغ و درفش و زندان متوسل شدند و جنبش سبز از دل این رخداد و در امتداد مطالبات تاریخی مردم ایران برای آزادی و توسعه سر برآورد و سروقامت و استوار همچنان هدف «تغییر سازنده»، تحقق حقوق بشر و امنیت انسانی برای همه ایرانیان را دنبال می کند."

شورا با وقاحت تمام جوانان و مردم را به دوسال پیش باز می گرداند و همه پروسه جانبازیهای دو سال گذشته که با تجاوز ، شکنجه ، زندانی و اعدام های فراوان همراه بود را به فراموشی بسپارند !؟ کدام تغییر سازنده امکان تحقق داشت ، چگونه تغییر روندها و روشها بسمت دموکراتیزه شدن نظام حرکت خواهد کرد ، چگونه قانون را جایگزین گریز از قانون نمود ، زمانیکه رهبری و نظام و قانون اساسی سرجای خود باقی بمانند !؟ با وجودی که رییس دولت را زیر باران ناسزا می گیرد چرا که نهایت آرزویش کسب قدرت دولتی است ، هیچ خطابی و اعتراضی به رهبری و ساختار نظام ندارد که همه جهان فهمیده اند دستور اصلی از آنجا داده می شود ، در حالیکه آقای کروبی و حتی نماینده خارجیش مستقیم این موضوع را مطرح کرده اند.

شورا در ادامه با تکیه بر اصل ۲۷ قانون اساسی ؛ انگار که سایر اصول بر دموکراتیسم تاکید داشته و حداقل برابری زنان و مردان را محقق می سازند ، راهپیمایی را حق مردم ( کدام مردم ؟ ) میداند و اصرار دارد که راهپیمایی در محدوده ای بدون دادن شعاری و با دهان بسته انجام گیرد و به هیچ شعاری پاسخ داده نشود. و جالب آن است که باز آقای اردشیر امیر ارجمند بیانیه مشکوک چند زندانی را نیز برای اعتبار بخشیدن به این طرح مشکوک مورد بهره برداری قرار می دهد تا بیش از پیش ساختگی بودن بیانیه ها منسوب به زندانیان سیاسی آشکار شود.

آری دهان بسته چیزیست که شورای هماهنگی نه برای تغییر فقط دولت ، بلکه برای سالهای بعدی نیز اگر خود دولت را صاحب شود ، می طلبد! از طرفی ندادن جواب به شعارهای دیگر برای اینستکه انتظار دارد و واقعیت نیز چنین است که شعارهایی داده خواهد شد، جنبش سبز را صاحب شده و به رهبری و شاید جهان خارج بفهماند که کاملا در اختیار خواهد بود ، اگر قدرت به آنها تفویض شود و سرانجام کنترل مردم حاصل خواهد شد. بی جهت نیست که با لولا قرار گرفتن حقوق بشر از طرف کشورهای غربی در رابطه با جنبشهای منطقه ، این شورا و همراهانشان را به تقلایی شدید وادار کرده تا شاید سهمی بانها داده شود ، وگرنه اگر به جوانان و مردم اعتقاد داشت که هم حرفشان و شعارشان را می شنید و هم در انتظار تغییر حکومت از طرف آنها می گردید. لولا قرار گرفتن مسائل حقوق بشر از سوی دولتهای بزرگ و سازمانهای بین المللی و حقوق بشر و جدی شدن سازمان ملل برای فرستادن نماینده به داخل کشور، امکان ایجاد فضای بهتری برای گسترش نهادهای مدنی فراهم خواهد کرد که باید مورد توجه جنبشهای داخل کشور قرار گیرد.

آری جوانان بخصوص دانشجویان می بایست هم با ترفند حکومت مبارزه نموده و هم با انحرافات گروههایی همچون شورای هماهنگی مقابله نمود تا استراتژی جنبش منحرف نگردد. دانشجویان که رهبری جنبش را در دست دارند همراه سایر جنبشهای دموکراتیک داخل کشور بایستی در سازماندهی خود برای ایجاد آلترناتیو کوشا بوده و بیانیه های خود را مستقل از این شورا و نظایر آنها منتشر نمایند تا سوء استفاده نشود. جنبش بایستی در روز ۲۵ خرداد که اولین نمایش میلیونی مردم به ضد دولت و حکومت انجام شد ، تظاهرات را در همه شهرهای بزرگ و با شعارهای خود دنبال نماید و اگر قصد دارد در ۲۲ خرداد هم به خیابانها بریزند ، محدودیت اعلام شده را رعایت نکرده و شعار هم یادشان نرود تا این حامیان فریبکار دست از جنبش کشیده و بیجهت سعی در بلوکه کردنش ننمایند.

حسن زارع زاده اردشیر
روزنامه نگار و فعال حقوق بشر
http://zarezadeh.blogspot.com