در سکوت یا با فریاد: ...باید برود!
درباره ی «راه پیمایی سکوت» در روز ۲۲ خرداد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۵ خرداد ۱٣۹۰ -  ۵ ژوئن ۲۰۱۱


اخبار روز: دو سال پیش در چنین روزهایی – در دهه سوم خرداد – میلیون ها ایرانی با شعارهای ساده ای نظیر "رای من کو؟" و "دروغ ممنوع!" به خیابان آمدند. حضور پرشکوه مردم در خیابان، ارکان حکومت نظامی- ولایی خامنه ای را به لرزه در آورد و تحسین، شگفتی و همبستگی جهانیان را بر انگیخت.
هم فراز و فرود های بعدی جنبش سبز و تداوم حضور خیابانی در شانزده آذر و عاشورای ٨٨، و ۲۵ بهمن و سوم اسفند ٨۹ و دیگر روزها و شب ها، هم «بهار عربی» و مبارزات مردم در خاورمیانه و شمال آفریقا، نشان دادند که خیابان نه تنها در جنبش دموکراتیک مردم ایران، که در همه ی جنبش های مشابه ای که با هدف پایان دادن به استبداد و برقراری دموکراسی، صورت می گیرد، نقشی بی بدیل بر عهده دارد. جنبش اصلاحات در ایران، که خود را به تقصیر رهبران، در چهارچوب تنگ التزام به قانون اساسی و تبعیت از احکام دیکتاتور محصور کرده بود، اصولا با «خیابان» و مقاومت مدنی بیگانه بود و از جمله بدین خاطر، به رغم دامنه گسترده اش، در نیمه راه متوقف شد و کارش به ناکامی کشید. جنبش سبز تا وقتی در خیابان است, چالشی بزرگ برای دیکتاتوری باقی خواهد ماند.
جنبش های عربی نیز موجودیت خود را با همین «خیابان» و «میدان» شناسانده اند و پیروزی های به دست آمده را در همان جا رقم زده اند.

نقش محوری «خیابان» در کشورهای استبدادزده به عوامل متعددی باز می گردد. شاید عمده ترین این عوامل آن باشد که در کشورهای استبدادی به دلیل عدم وجود احزاب اپوزیسیون قانونی و نیرومند و ساز و کارهای دموکراتیک، مبارزه ی واقعی جز در خیابان، یعنی آن جا که اقتدار حاکمیت توسط ناراضیان نفی می شود، نمی تواند جریان یابد. اعتصابات توده ای به عنوان پای دوم این گونه مبارزات، غالبا زمانی امکان پذیر می شود که «خیابان»، اراده ملی برای تغییر را به نمایش گذاشته و دستگاه سرکوب را فرسوده و ناکارآمد سازد.

این تصور خیرخواهانه اما به شدت مضر که «هزینه»ی حضور در خیابان زیاد است و به فوایدش نمی ارزد، امروز با تجربه ی جنبش های عربی به سرعت در حال باطل شدن است. آن ها که خود از حضور عظیم سبز های ایران در خیابان الهام گرفته بودند، تصویر دیگری از «مقاومت» و «ایستادگی» را در برابر ما قرار داده اند که با روحیه ی عمومی غالب بر بخش بزرگی از جنبش سبز که انتظار پیروزی های بزرگ با کم ترین هزینه ها را داشت، متفاوت است. این جنبش ها نشان دادند که تداوم حضور در خیابان تا چه حد مهم و سرنوشت ساز است.

هر بار فراخوانی در جهت برگزاری یک اجتماع خیابانی و عمومی مطرح می شود، در ذهن همه ی فعالین سیاسی و از جمله فراخوان دهندگان آن، این نگرانی به صراحت مطرح می شود که آیا «استقبال مناسبی» از این فراخوان ها صورت می گیرد؟ این انتظار گاه تا سطح «انتظار استقبال میلیونی» افزایش می یابد.
عوامل حکومت با یک جنگ روانی حساب شده به این انتظارات و توقعات به طور بی وقفه ای دامن می زنند. جنگ بر سر ارقام و تعداد شرکت کنندگان در فراخوان های سبز و سیاه، به مشغولیت دو ساله ای بین کودتاچیان و مخالفین تبدیل شده است. جنبش سبز باید از این توقع و انتظار که در شرایط سرکوب شدید انتظار استقبال میلیونی از فراخوان های خود – حداقل تا مراحل معینی – را داشته باشد، دست بردارد. پاسخ سبزها به همه ی ادعاهای کودتاگران در مورد تعداد موافقین و مخالفان، همواره یکی بوده است: انتخاب آزاد بگذارید تا میزان حامیان واقعی سبز و سیاه روشن شود.

دوران کوتاه حضور میلیونی در خیابان ها زود به پایان رسید و کاملا طبیعی است که تحت فشار سنگین نیروهای سرکوب، انتظار شکل گرفتن چنین اجتماعاتی در هر زمان، نامعقولانه است. آن چه در این رویارویی به شدت نامتعادل و نابرابر مهم و تعیین کننده است نه استقبال میلیونی از فراخوان ها، که تداوم این فراخوان ها و حضور تا حد ممکن گسترده در خیابان هاست. هر فراخوان و هر حضور حتی کم عده ی معترضین، هزینه های سنگینی را بر حکومت تحمیل می کند، روحیه ی مبارزه جویانه را دامن می زند و فضای سیاسی جامعه را به سمت نمایان ساختن بیشتر و صریح تر اعتراض می برد. سبزها اصلا نباید نگران آن باشند که فراخوان های آن ها بعد از دوره ای سکوت و سرکوب، با استقبال میلیونی مردم روبرو نشود. این فراخوان ها اگر ادامه داشته باشد، به تدریج فضای ترس و سرکوب را خواهد شکست و زمینه را برای حضور گسترده تر مردم فراهم خواهد ساخت.

چرا اما راه پیمایی سکوت؟
فراخوان اخیر شورای هماهنگی جنبش سبز مبنی بر راه پیمایی سکوت، با انتقاد و بی اعتمادی از جانب برخی نیروهای معترض مواجه شده است. به نظر ما این نگرانی بی مورد است و از این فراخوان باید فعالانه استقبال کرد.
بعد از دستگیری آقایان موسوی و کروبی، کسانی که به جانشینی آن ها انتخاب شده و در شرایط فعلی رهبران رسمی جنبش خوانده می شوند، هنوز مورد اعتمادترین کانال ها برای اعلام فراخوان های اعتراضی هستند و قادرند اعتماد وسیع تری را به دست آورند، به ویژه آن که مورد پشتیبانی رسانه های نیرومند قرار دارند و فعالیت ها و اطلاعیه های آن ها در سطح وسیعی منتشر می شود. تجربه نشان داده است، نه آن ها و نه حتی موسوی و کروبی – زمانی که آزاد بودند -، هر چند در فراخوان به اعتراض به عنوان نیروی بالادست عمل می کنند، در کنترل اعتراض ها و تعیین شعارهای آن ها نقش فرادستی ندارند. «خیابان» قوانین خود را دارد. قوانینی که هیچ کس نمی تواند خود را بر آن ها تحمیل کند. خیابان جایگاه «دموکراسی مستقیم» است. در «دموکراسی مستقیم» هیچ کس نمی تواند حرف مردم را مطابق میل خود تجزیه و تحلیل کند و از منشور منافعش بگذراند. از این روست که خیابان همواره جایگاه صریح ترین و بی پرده ترین نظرات مردم نسبت به حکومت بوده و همانطور که در ۲۵ بهمن سال گذشته دیدیم فریاد "نه به حکو مت نظامی- ولایی خامنه ای!" حرف غالب در آن است.
«دعوت به سکوت» نباید عاملی باشد که فعالین جنبش سبز را نسبت به تدارک هر چه گسترده تر چنین تظاهراتی ناامید کند و یا در جایگاه مخالفت با آن قرار دهد. نباید نگران بود. در خیابان مردم حرف خود را – چه با سکوت و چه با فریاد - خواهند زد.