روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۶ خرداد ۱٣۹۰ -  ۶ ژوئن ۲۰۱۱


 «هوشیاری برای آزمونی دیگر»عنوان سرمقالهِ‌ی روزنامه‌ی جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛بیست و دو سال است این ایام یادآور حالاتی است مرکب از غم و شادی، اضطراب و آرامش و اندوه و امید. غم، اضطراب و اندوه بخاطر یک فراق طاقت‌فرسا و جانکاه و شادی، آرامش و امیدی که نتیجه یک وصل روشنگر و نشاط‌آفرین بود.
این درست نقطه مقابل شرایط دشمن بود. آنها از رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) شادمان بودند و گمان می‌کردند این مقطع همان است که سال‌ها انتظار آن را داشتند و با رفتن امام، انقلاب اسلامی نیز به پایان خواهد رسید. ولی ناباورانه دیدند چنین نشد و با فاصله‌ای اندک حضرت آیت‌الله خامنه‌ای شاگرد و همراه دیرینه امام خمینی به عنوان جانشین ایشان ـ که آن هم با سرانگشت تدبیر امام راحل رقم خورد ـ تعیین و انقلاب اسلامی سرافرازانه و با اقتدار در همان خط امام تداوم یافت. البته دشمن کماکان چشم‌انتظار به‌بن‌بست رسیدن نظام و انقلاب و پایان کار آن است و دستیابی به این هدف را همچنان جستجو می‌کند.
دشمن به یقین رسیده که تا رهبری این نظام پابرجاست نبایدامیدی به پایان آن داشته باشد لذا از سویی با ترفندهای رنگارنگ در تلاش برای مقابله با این نقطه کانونی است و از سوی دیگر برای دوران بعد از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای در دهه‌های آینده سناریوپردازی می‌کند.
به همین دلیل و دلایل متعدد دیگر، ولایت فقیه مهم‌ترین موضوع همیشه انقلاب و خصوصا این روزهاست. براستی علت این همه دشمنی و مخالفت با موضوع و مصداق ولایت فقیه برای چیست؟ آیا اگر ولی فقیه عامل عقب‌گرد یا درجازدن انقلاب بود باز هم این همه دشمنی معنی داشت؟ و اگر ولی فقیه موجب ناکارآمدی نظام بود آیا دشمنان قسم‌خورده این نظام که برای شکست آن نه تنها لحظه‌شماری که هر لحظه برنامه‌ریزی می‌کنند با آن مخالفت می‌کردند؟
آیا در صورتی که ولی فقیه نمی‌توانست نظام و انقلاب را در مسیر صحیح خود مهندسی کند، آیا جریاناتی که برای انحراف این نظام و انقلاب از هر ترفندی استفاده کرده و می‌کنند باز هم نسبت به این رکن دشمنی می‌ورزیدند؟ پاسخ این پرسش‌ها روشن، بدیهی و بی‌نیاز از تفصیل است.
همه این دشمنی‌ها و مخالف‌خوانی‌ها را باید در کارآمدی نه فقط تئوری ولایت فقیه بلکه ولی‌فقیه جستجو کرد. در حقیقت ولی فقیه است که خط نگهدار انقلاب بوده و نظام اسلامی را در فراز و فرودها و هجمه‌جریان‌های گوناگون انحرافی در مسیر پیشرفت قرار داده و از هر انحرافی باز داشته و این اساسی‌ترین مفهوم ولایت فقیه را درعمل محقق ساخته است. قرائن نشان می‌دهد شرایط برای آزمونی دیگر در‌این‌باره در حال فراهم شدن است؛ آزمونی سخت و دشوار که باز هم «بصیرت» تنها راه برون‌رفت از آن خواهد بود.
این بار شاید مخالفان ولایت فقیه به جای دشمنی و مخالفت آشکار با اصل ولایت فقیه و این رکن قانون اساسی، برای دشمنی و مخالفت با مصداق آن برنامه‌ریزی کنند اما باید هوشیار بود که توطئه همان توطئه همیشگی است که در این برهه در ظاهر اعتقاد به اصل ولایت فقیه و مخالفت با ولی فقیه خودنمایی می‌کند.

خراسان:انحراف ازمکتب امام ممنوع
«انحراف ازمکتب امام ممنوع»عنوان سرمقاله روزنامه‌ی خراسان به قلم کورش شجاعی است که در ان می‌خوانید؛هیچ گاه فراموش نمی کنم آن جملات و تعابیری را که در بحبوحه اوج گیری انقلاب اسلامی توسط برخی وابستگان و عوامل پهلوی دوم علیه امام (ره) مطرح می شد جملاتی فراتر و تلخ تر و بی اساس تر از این که خمینی در حد یک مرجع نیست و عامل اصلی «ارتجاع سیاه» است بلکه تبلیغاتی به راه انداخته بودند و تلاش می کردند که امام را با آن سابقه روشن مرجعیت، مبارزاتی و آبا و اجدادی ، آخوندی غیرایرانی و هندی الاصل که پدرش در هندوستان دفن است، برای خصوصا نوجوانان و جوانانی که در سال های ۵۶ و ۵۷ هنوز پانزده سال بیشتر نداشتند، جلوه دهند، البته این حربه بیشتر برای کسانی به کار برده می شد که سن و سالشان اقتضای یادآوری رخداد های تاریخی پانزده خرداد ۱۳۴۲ و وقایع مربوط به آن سال ها را نداشت و یا اطلاع و مطالعه ای درباره آن وقایع تاریخی و سابقه مبارزاتی آقا «روح ا...» و پدر بزرگوارش سیدمصطفی نداشتند، اما غرض از بیان این خاطره و جمله تبلیغاتی تخریبی عمال رژیم پهلوی علیه امام (ره) این بود که نکته ای بدیهی و روشن اما اساسی را یادآور شوم که مخالفان و دشمنان امام و ملت به پا خاسته اسلام خواه، استقلال طلب و آزادی خواه ایران هیچ گاه از هیچ فرصتی برای جلوگیری از تحقق خواست ها و آرمان های اصیل مردم و ضربه زدن به جمهوری اسلامی که حاصل مجاهدت ها و خون های هزاران شهید انقلاب و دفاع مقدس است، فروگذار نکرده اند و نخواهند کرد.
حرکت هوشیارانه مردم براساس مکتب امام
اما حرکت آگاهانه و حق مدارانه ملت ایران بر مدار «مکتب امام» نه صرفا به خاطر عشق و علاقه به امام بلکه به خاطر پذیرش نظری و عملی مکتب مبتنی بر اسلام ناب محمدی و سیره اهل بیت که آن مرجع تقلید و عبدصالح خدا بنا نهاد، هر روز پایه های «جمهوری اسلامی» میراث گرانقدر سلسله جنبان انقلاب اسلامی را مستحکم تر کرد و این اصرار و پایمردی و وفاداری ملت بزرگ و بزرگوار ایران بر مکتب امام نه تنها باعث تحکیم و تثبیت جمهوری اسلامی و عزت و اقتدار ملی ایران و ایرانی در منطقه و جهان شد بلکه موجب طنین اندازشدن فریاد امام به عنوان احیاگر بلکه پدیدآورنده «بیداری اسلامی» و بلکه بیداری جهانی در عصر حاضر شد.
اما همین مکتب امام که به تصریح رهبری در مراسم بیست و دومین سالگرد ارتحال امام بر ۳ اصل و رکن اساسی یعنی عقلانیت، معنویت و عدالت استوار است و می تواند و باید در اعلی درجه خود زمینه ساز حکومت جهانی مهدی موعود (عج) باشد، همان طور که به روش های گوناگون قبل، هنگام و حتی پس از شکل گیری جمهوری اسلامی مورد تهدید و تحریف دشمنان خارجی و داخلی و برخی کج فهم ها قرار می گرفت هنوز که هنوز است از جانب بدخواهان و دشمنان ملت و نظام ایران به روش های مختلف و البته جدیدتر مورد هجمه و تهدید قرار می گیرد.
و اگرچه تحمیل جنگی هشت ساله، تحریم های سیاسی اقتصادی و فشارهای بین المللی بر اراده و خواست ملت و اصرار مردم بر استمرار نهضت و مکتب امام موثر نیفتاد اما هنوز برخی از بدخواهان ازگزافه گویی هایی حتی درباره فروپاشی نظام اسلامی دست بر نداشته اند و برخی نیز تنها راه براندازی نظام اسلامی را استحاله و فروپاشی از درون می دانند و در قالب برنامه هایی این پروژه را سال هاست که کلید زده اند و همچنان با حوصله پی گیری می کنند.
و مگر تحلیل رهبری درباره ۳مسئله مهم و اساسی تلاش دشمنان برای القای خاموش شدن شعله انقلاب اسلامی پس از رحلت امام، و طراحی ۲ برنامه ده ساله یکی از سال ۶۸ یعنی پس از رحلت امام تا تیر ۱۳۷۸ و از سال ۷۸ تا خرداد ۸۸ و وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری علیه ملت و نظام ایران را می توان به عنوان تحلیلی واقع بینانه و ژرف نگرانه مدنظر نداشت، تحلیلی که واقعیت های عمیق، باریک بینانه و تاریخی در آن نهفته است و می تواند کلید حل بسیاری از معماهای به وجود آمده درباره بعضی از مسائل در ذهن برخی باشد.
همچنین می توان هجمه فرهنگی و ایجاد ناتوی فرهنگی علیه ملت پس از تحمیل جنگ هشت ساله و تشدید فشارهای سیاسی و تحریم های اقتصادی را یکی از حربه های اساسی دشمن علیه ملت دانست.
شناخت دقیق ارکان مکتب امام
اما نکته اساسی که خصوصا در این مقطع زمانی باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد، شناخت روشن و دقیق زوایای مکتب امام و رصد دقیق حرکت همگان خصوصا مسئولان و مدعیان بر مسیر مکتبی است که امام براساس عقلانیت، معنویت و عدالت ترسیم کرده است، چرا که به نظر می رسد حال که هیچ اهرم فشار خارجی و همچنین حرکت های خواسته و یا ناخواسته برخی از داخل برای فروپاشی نظام و ایجاد شکلی کاریکاتوری از جمهوری اسلامی اثربخش نبوده است، استفاده از «عقلانیت ابزاری انحرافی» ، «معنویت ابزاری انحرافی» و «عدالت ابزاری انحرافی» در مقابل عقلانیت، معنویت و عدالت خالص و واقعی و مبتنی بر اسلام ناب محمدی یکی از راهبردهای دشمن محسوب می شود که به نظر می رسد ترویج و دامن زدن به چنین مسئله خطرناکی، خواسته یا ناخواسته با هدف انحراف از مکتب امام و در نهایت دوری از ارزش ها، آرمان ها و استحاله انقلاب و نظام از درون و باقی ماندن تنها کاریکاتوری از نظام اسلامی کلید زده شده است.
عقلانیت درمکتب امام
اما همان طور که رهبری در مراسم بیست و دومین سالگرد ارتحال امام نمونه هایی از مظاهر عقلانیت، معنویت و عدالت را در مکتب امام به روشنی برشمردند و تبیین کردند مردم آگاه و بیدار ایران در این مقوله و مقطع نیز با هوشیاری و دقت لازم باز هم البته پخته تر و آبدیده تر شده، سره از ناسره را تشخیص می دهند و همچون حماسه هایی که در جریان تشییع پیکر امامشان و آنچه در ۲۳ تیر ۷۸ و دی ۱۳۸۸ خلق کردند ، سدی محکم بر هر انحرافی از مکتب امام توسط هر جریان و گروه و مدعی و مسئولی خواهند ماند. مردم و رهبری مظاهر عقلانیت در مکتب امام را تکیه بر آراء مردم و انتخاب «مردم سالاری» به عنوان نظام سیاسی کشور و همچنین «عدم انعطاف» در مقابل دشمن، «تزریق روح اعتماد به نفس و خود اتکایی» ، تدوین قانون اساسی و پایه گذاری تمدن عظیم اسلامی می دانند و بر همین اساس عدول از ارزش های اسلامی و انقلابی و ایجاد وابستگی را انحراف و خیانت می دانند و بر این نکته پای می فشارند که به دشمن نمی توان و نباید اعتماد کرد و از کید او غافل شد.
معنویت در مکتب امام
مردم اخلاص امام و احساس تکلیف امام و کار را فقط برای رضای خدا انجام دادن ، توکل او را و استفاده از فرصت ها برای تقرب به خدا و پاکیزه کردن دل و این که امام واقعا اهل اخلاق بود را حس می کردند، دوری از گناه، اجتناب از غیبت، تهمت، سوء ظن، بددلی و دوری از جداسازی دل ها از یکدیگر روش و منش امام بود.
توصیه ایشان به مغرور نشدن و خود را از دیگران بالاتر و برتر ندیدن، خود را عاری از عیب و نقص ندیدن و آماده انتقاد بودن و حتی اذعان به اشتباه و خطا در برخی مسائل از جمله فضائل اخلاقی امام بود.
عدالت در مکتب امام
عدالت در مکتب امام بسیار برجسته بود، توجه به همه اقشار جامعه و خصوصا استفاده از تعبیر «پابرهنگان» و «کوخ نشینان» و رسیدگی به آنان در اقصی نقاط کشور در ادبیات امام نشانه بارز توجه ایشان به مقوله گسترش عدالت برای همه افراد جامعه بود.
پرهیز از اشرافی گری و این که مسئولین به فکر رفاه شخصی خود نباشند و سرگرم مال اندوزی نشوند، و این که با مردم ارتباط نزدیک داشته باشند و موانست با مردم از توصیه های همیشگی امام بود، همچنین انتخاب مسئولین از بین آحاد مردم و تاکید ایشان بر این که وابستگی ها ملاک قبول مسئولیت ها نباشد، همچنین تکیه به ثروت و قدرت برای گرفتن مسئولیت ها را از خطرهای بزرگ برای کشور برمی شمردند از همین رو رهبری زیر پا گذاشتن اخلاق به نام انقلابی گری، عدالت خواهی و سلب امنیت از بخشی از جامعه به بهانه داشتن آراء و عقیده مخالف، ایذاء و آزار کسانی که با ما مخالفند اما می دانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند را به عنوان مظاهر انحراف از خط و مکتب امام مطرح کردند. تصریح رهبری بر این که اگر عنوان مجرمانه ای بر کسی مترتب نباشد و قصد خیانت نداشته باشد ولی با مذاق و سلیقه سیاسی ما مخالف است نمی توانیم و حق نداریم امنیت و عدالت را از او دریغ کنیم و این که مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند، نه این درست نیست بلکه عدالت ورزیدن با تقوا موافق است، این بیانات نیز به خوبی نشان می دهد که براساس خط و مکتب امام و براساس عدالت در مکتب امام، امنیت و عدالت و رفتار براساس اخلاق و تقوا با مخالف، حق اوست و هر گونه عمل به خلاف این روش انحراف از مکتب و خط امام است.
معنویت مبتنی برآموزه های ناب اسلامی
از دیگر نکات موجود و قابل تامل در مکتب امام، بحث معنویت است و آن معنویت مورد تایید اسلام ناب محمدی، معنویت منطبق بر آموزه های ناب و اصیل مکتب اسلام مبتنی بر آموزه های قرآنی و سنت رسول ا... و اهل بیت (ع).

رهبری در سخنان ۱۴خرداد همچنین با تاکید و تایید رشد معنویت در جامعه و اهتمام جوانان به مراسم ناب و اصیل معنوی شرکت صدها هزار نفر از دانش آموزان و دانشجویان کشور را در مراسم معنوی اعتکاف نشانه اهل معنویت بودن مردم دانستند اما به صراحت گفتند که این معنویت نباید ما را از مسئولیت عظیم انقلابی خودمان جدا کند بلکه باید کمک به حرکت انقلابی باشد و کسانی که با تکیه بر دین داری و با عنوان کردن دین داری، سعی می کنند جامعه را سیاست زدایی کنند، جوانان را سیاست زدایی کنند، جوانان را از حضور در عرصه های کشور دور نگاه دارند، اشتباه می کنند، راه خطا می روند، این افراد دچار انحراف هستند. این نکته نیز نشان می دهد که معنویت که خود از ابعاد اساسی مکتب امام است اولا باید مبتنی بر آموزه های ناب اسلامی باشد و ثانیا نباید دور کننده مردم و خصوصا جوانان از حضور در صحنه های گوناگون مسائل کشور و همراه با سیاست زدایی باشد که اگر این گونه باشد ، این گونه معنویت گرایی ، انحراف از معنویت گرایی در مکتب امام است.

مردم پیروز واقعی واصلی
به هر صورت آن چه مسلم است خط و مکتب امام و مسلک و مرام بنیان گذار جمهوری اسلامی امروز نه تنها در سراسر کشور و در بین آحاد ملت بلکه در بین مردم منطقه و جهان اسلام و حتی در بین اکثر آزادی خواهان و استقلال طلبان و مردم آزاده ملت های جهان میلیون ها شیفته و پیرو دارد و این همه میسر نشده است مگر به لطف خداوند و به برکت اخلاص و اخلاق و مشی و مرام این عبد صالح خدا و اصل بودن عقلانیت، معنویت و عدالت در مکتب امام و همچنین توکل مردم به خدا و وفاداری ، پایمردی و اصرار مردم نجیب و بزرگوار ایران به مکتب و خط امام و فصل الخطاب بودن امام، ولایت فقیه و رهبری انقلاب و همچنین حضور هوشیارانه و موثر ملت در تمامی صحنه ها، و همین حضور هوشیارانه، آگاهانه و مومنانه عامل اساسی است که در تمامی عرصه ها مردم پیروز اصلی و واقعی هستند و نه افراد و گروه ها و جریان ها و مدعیان و نه حتی برخی مسئولان دیروز و امروز.

جمهوری اسلامی:افراطیون، در تقابل با خط امام
«افراطیون، در تقابل با خط امام»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛از برکات مستمر امام خمینی، که حتی بعد از رحلت ایشان نیز ادامه دارد، فرصتی است که در مناسبت‌هائی از قبیل دهه فجر، ۲۲ بهمن و سالگرد رحلت این عبد صالح خدا برای بیان سیره عملی ایشان فراهم می‌شود. در این فرصت‌ها، به ویژه ۱۴ خرداد، زبان‌ها و قلم‌ها به تبیین ابعاد وجودی رهبر بزرگ انقلاب و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی همت می‌گمارند و ضمن زنده نگهداشتن یاد و راه ایشان، ابعاد جدیدی از سیره عملی آن پیشوای بی‌نظیر را تشریح می‌کنند و نسل حاضر و نسل‌های آینده را، که سخت به دانستن این مطالب نیازمند هستند، برای چگونه زیستن و فرا گرفتن شیوه حفاظت از میراث گرانبهای امام خمینی راهنمائی می‌کنند.
تکیه بر "معنویت، عقلانیت و عدالت" به عنوان محورهای مهم و اصلی مکتب امام خمینی که بخش داخلی سخنرانی رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مراسم بزرگداشت بیست و دومین سالگرد رحلت بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی به آن اختصاص یافت، از برجسته‌ترین فرازهای تشریح برکات وجود این بزرگمرد تاریخ ایران و اسلام است.
واقعیت اینست که معنویت و عقلانیت و عدالت، ملازم همدیگر هستند و اگر کسی اهل معنویت واقعی باشد، قطعاً اهل عقلانیت و عدالت نیز هست. عدالت و عقلانیت نیز همین رابطه را با معنویت دارند. کسی که عادل باشد و با روش‌های عقلانی عمل کند، قطعاً این ویژگی‌ها را در پرتو برخورداری از معنویت به دست می‌آورد. عکس این موضوع نیز صادق است، یعنی کسانی که اهل معنویت نباشند توفیق بهره گیری از عقلانیت و اجرای عدالت نصیب آنها نخواهد شد.
پررنگ بودن محورهای مربوط به معنویت با تکیه بر اینکه امام اهل سلوک معنوی بودند و اتکال و امید ایشان به پروردگار پایانی نداشت از یکطرف و تأکید بر توجه عملی امام بر عقلانیت و عدالت از طرف دیگر، سخنرانی رهبر معظم انقلاب را به پاسخگوترین سخنرانی نسبت به نیاز مبرم جامعه امروز ما تبدیل کرد. قطعاً اگر افرادی که با استفاده از ماسک طرفداری از نظام و ولایت فقیه به آنچه در این سخنرانی به عنوان ویژگی‌های امام خمینی بیان شده پای بندی نشان دهند، روش‌های غیرمعنوی، خلاف عقل و دور از عدالت عناصر افراطی که خود را محور حق می‌دانند و حاضر به تحمل هیچ نظر و فکری نیستند و در قضاوت‌ها و اظهارنظرهایشان درباره مخالفان، از مسیر عدالت خارج می‌شوند و در برخوردشان با آنان برخلاف حکم عقل عمل می‌کنند، پایان می‌پذیرد و جامعه اسلامی و انقلابی ما از رنجی که می‌برد و از تفرقه‌ای که دچار آنست نجات می‌یابد.
برای رهائی از آثار مخرب عناصر و جریان‌های افراطی، کافی است به جملات روشن و صریح رهبری در سخنرانی ۱۴ خرداد که از محکمات خط امام است عمل شود و این عناصر و جریان‌ها خود را به این بیانات روشن ملتزم بدانند. در محور عقلانیت، برجسته کردن نقش مردم از فرازهای مهم و برجسته این سخنرانی است آنجا که می‌گویند.
"تکیه بر آرای ملت و نهادینه کردن حضور و انتخاب ملت، آنهم در کشوری که قرن‌ها استبداد و دیکتاتوری بر آن حاکم بوده است، نشان می‌دهد عقلانیت در اداره کشور، از ابعاد سیاسی مکتب حیات بخش وسعادت آفرین امام است... امام با محاسبات دقیق، هم انتخاب تدوین کنندگان قانون اساسی را برعهده رأی مردم نهاد و هم قانون اساسی تدوین شده را به همه پرسی ملت گذاشت... امام با تکیه بر عقلانیت راهگشای خود، به مردم تفهیم کرد که آنها صاحب و مالک کشورند نه دیکتاتورها و مستبدانی که در رژیم ستم شاهی، خود را صاحب کشور می‌دانستند."
در بخش عدالت، توصیه‌های اکید و بی‌ابهام رهبری، جای هیچگونه شک و تردید را برای عناصر افراطی که معمولاً محکمات را کنار می‌گذارند و به متشابهات می‌چسبند و به دلخواه خود عمل می‌کنند، باقی نمی‌گذارد. اینها جملاتی هستند که سیره عملی امام را بیان می‌کنند.
"اگر برادران مومن و کسانی را که به اصل نظام و اسلام معتقدند اما از لحاظ فکری با ما مخالفند مورد اهانت و ایذاء و آزار قرار دهیم از خط امام منحرف شده ایم... اگر به اسم انقلابی گری، امنیت را از بخشی از مردم سلب کنیم، اینهم از مصادیق انحراف از خط امام عزیزمان است... اگر عنوان مجرمانه‌ای بر حرکتی منطبق شود، دستگاه‌های مسئول موظف به پیگیری هستند، اما اگر کسی دنبال براندازی و اجرای دستور دشمن نیست ولی با مذاق و تفکر سیاسی ما مخالف است نباید عدالت و امنیت را از او سلب و او را زیر پا له کنیم چرا که به فرموده قرآن، مخالفت با یک قوم نباید موجب بی‌تقوائی و بی‌عدالتی شود و همه باید در این زمینه‌ها هوشیار و مراقب باشند."
برخلاف آنچه در این جملات روشن آمده، عناصر و جریان‌های افراطی در سالهای اخیر بدون آنکه میان مخالف و برانداز تفاوتی قائل شوند، هرکس را که با افکار خود همراه نیافتند، با زبان قلم به انواع تهمت‌ها متهم و هر طور که خواستند با آنها برخورد کردند. انگ "ضدیت با ولایت فقیه" ابزاری است که عناصر و جریان‌های افراطی از آن به راحتی برای طرد کردن هر کس که اراده کنند استفاده می‌نمایند و عدالت و امنیت را از آنها سلب می‌کنند. این روش، نه تنها کمکی به گسترش طرفداران ولایت فقیه نمی‌کند بلکه شدیداً به زیان ولایت فقیه است. اینکه سیره عملی امام خمینی دقیقاً خلاف این روش بوده و همین واقعیت اکنون در بیان رهبر معظم انقلاب نیز با صراحت مورد تأکید قرار گرفته، باید برای همه کسانی که مدعی پیروی از ولایت فقیه هستند به عنوان یک دستورالعمل قطعی مورد عمل قرار گیرد و هیچکس اجازه تخلف از آن را به خود ندهد.
این فراز از بیانات رهبری در مراسم ۱۴ خرداد با توجه به تکیه‌ای که بر آراء مردم شد و اینکه مردم صاحب و مالک کشورند و با مخالفان فکری نباید خارج از مسیر عدالت برخورد شود، باید به ادعاهای نادرست کسانی که رأی و نظر مردم را به حساب نمی‌آورند و نظام حکومتی اسلامی را بگونه‌ای ترسیم می‌کنند که از یکطرف گوئی مردم در آن کاره‌ای نیستند و از طرف دیگر، افکار و سلیقه‌های گوناگون وفاداران به نظام فقط تا آنجا قابل تحمل است که با افکار و سلیقه‌های افرادی خاص منطبق باشد، پایان دهد.
اقتضای عمل به این بیانات اینست که بساط خودسری‌ها برچیده شود و همه بتوانند افکار خود را آزادانه مطرح نمایند و کسی حق برخورد با آنها را نداشته باشد. راه تقویت نظام جمهوری اسلامی نیز همین است و کسانی که با نام دین و به عنوان حمایت از اسلام، برخلاف اصول قطعی خط امام، یعنی معنویت و عقلانیت و عدالت عمل می‌کنند، به تضعیف نظام جمهوری اسلامی مشغولند و در جهت خلاف مسیر امام خمینی در حرکتند. راه درست همانست که از مسیر معنویت و عقلانیت و عدالت می‌گذرد.

رسالت:صاحب اصلی مملکت
«صاحب اصلی مملکت»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در ان می‌خوانید؛ تاریخ، سرگذشت پیامبران و مصلحان زیادی را تاکنون بیان کرده است . تاریخ، وقایع امت‌های بسیاری را دیده است . اما سرنوشت هیچ امتی و مردمی همانند مردم ایران نبوده است. گاه محنت و رنج پیامبران و مصلحان از بی‌وفایی و بی‌مهری مردم به جایی رسیده که غضب خداوند را برانگیخته وآنان آنچنان نابود شده‌اند که اثری از آثارشان نیست . انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) پدیداری واقعه‌ای شگفت از تاریخ بشر است. این پدیده از این باب شگفت انگیز است که امام هرچه خواست ، امت همان‌گونه عمل کرد و امت هرچه اراده کرد امام بر همان اراده وفادار بود. ارتباط امت و امام هر روز محکمتر و ماناترشد چرا که هر دو می‌دانستند که این پیوند یک پیوند الهی است و اوامر الهی اساس این پیوند است. مردم اسلام را می‌خواستند و امام خود را آماده کرده بود که در این راه از همه چیز بگذرد. علی(ع) مظلوم ترین رهبر الهی تاریخ بشر است که بارها از سوی مردم و پیروان خود مورد بی مهری و بی‌وفایی قرار گرفت یک بار در اوج این بی‌وفایی فرمود:" شگفتا می‌خواهم با شما که درد من هستید درد جامعه را دوا کنم؛ کار من مانند طبیبی می‌ماند که می‌خواهد خار را با خار بیرون آورد با آنکه می‌داند کجی خار همراه خار است. بارخدایا طبیبان این درد بی‌درمان از علاج ملول شده‌اند!" (خطبه ۱۲۱ نهج البلاغه ) اتحاد و یکپارچگی امت روزگاری با فتنه و فساد و تباهی از هم می‌پاشد و کار به جایی می‌رسد که جز آرزوی مرگ چیزی باقی نمی ماند. اوج بالندگی " امت" جایگاهی است که وقتی امام آنها را می‌خواند می‌پذیرند . در این حالت امت از خوف خدا می‌گرید و گرد خشوع برچهره‌ها دیده می‌شود . آن هنگام شکمها از روزه خالی است و لب‌ها از دعا می خشکد به همین دلیل نصرت خدا ظاهر می‌شود و اوج درخشش امام (ره) اوقاتی است که درک درستی از امت خود دارد ودر پاسخ به مطالبات الهی مردم ذره‌ای کوتاهی نمی‌کند. مقام معظم رهبری ارتباط وثیق" امام " و " امت " را در سخنرانی مبسوط خود در مرقد مطهر امام خمینی (ره) به نحو شایسته‌ای بیان کردند.
آیت العظمی خامنه‌ای مردمداری، مردم شناسی و توجه خاص به محرومان و پابرهنگان و احترام به رای مردم را یکی از مظاهر عظیم عدالت، معنویت و عقلانیت در مکتب امام خمینی (ره) دانستند ودر تجلیل از ملت ایران و بویژه جوانان ایران فرمودند:" شهادت می‌دهم که ملت ما راه امام را حفظ کرده است. می‌توانم گواهی بدهم که جوانان انقلابی امروز ما، از جوانان انقلابی آغاز انقلاب، اگر از لحاظ ایمان و تقوا و استحکام عقیده بهتر نباشند، عقب‌تر نیستند. من از صمیم قلب گواهی می‌دهم و اعتقاد دارم که بهترین نقش را مردم ایفا کرده‌اند؛ ارزشها را نگه داشته‌اند ، حفظ کرده‌اند و پای آن ایستاده‌اند؛ مردم بودند که نقشه‌های دشمنان ما را خنثی کردند."
شهادت مقام معظم رهبری به عنوان کسی که بیش از ۵۰ سال در متن مبارزات ملت بوده و تاریخ معاصر و تاریخ انبیا را خوب می‌داند، نشان می‌دهد این ملت همچنان راه فلاح و رستگاری را تا ظهور منجی بزرگ عدالت، مومنانه طی خواهد کرد و صاحب اصلی راه و نگه دارنده آن به حول و قوه الهی خود اوست.امام با شناخت کامل از مردم خود ، مردمسالاری و جمهوریت را به عنوان یک عقلانیت سیاسی مطرح فرمود. امام (ره) نیک دریافته بود برای عبور از دیکتاتوری، جمهوریت یک راهبرد است. لذا او و خلف صالحش براین منهج پای فشردند.
اعتماد مردم به امام (ره) در پاسداشت اسلام و احکام الهی و اعتماد مردم به سلامت و صداقت و اصالت رهبری، تصویری از جمهوریت در نظام ما را واتاب می‌دهد که با هیچ یک از نظام‌های مردمسالار نمی‌توان سراغی از آن گرفت. در نظام مردمسالاری‌ ما مردم حاکم هستند چون حکومت الله را اراده کرده است. در نظام مردمسالاری ما خدا حاکم است چون مردم مسلمانند و حکومت الله را می خواهند و حکومت هیچ کس را برنمی‌تابند. این دقیق ترین و ظریف‌ترین راه برای عبور از دیکتاتوری است.
اگر مناسبات مردم با حکومت و حکومت با مردم، الهی باشد آزادی حقیقی به وجود می‌آید، استقلال واقعی کشور شکل می‌گیرد و دست بیگانگان از شئونات سرزمین ما قطع می‌شود. این تجربه سه دهه پایداری ملت ایران است .این بیان نورانی مقام معظم رهبری در مراسم ۱۴ خرداد امسال تفسیر این واقعیت است که فرمود: " امام به مردم تفهیم کرد مملکت صاحب دارد و صاحب آن خود مردم هستند".
مردم خوب می‌دانند صاحب کشور خودشان هستند و خودشان باید مملکت را از تجاوز و تعدی دشمن صیانت کنند والحق در این سه دهه این گونه عمل کرده‌اند.
دشمنان اسلام و انقلاب طی ٣۰ سال گذشته بارها در نبرد سخت و نرم مسئولین و چهره‌های انقلاب را از بین بردند. آنان که در نبرد سخت بودند به شهادت رسیدند و رستگار شدند. آنان که در نبرد نرم مورد آماج فریب و نیرنگ دشمن قرار گرفتند در برابر انقلاب ایستادند و پشت به مردم دستان خود را به خیانت و غفلت آلودند. اما هیچ کدام از این توطئه ها آسیبی به ملت وارد نکرد. ملت راه خود را رفت. ملت زیر خیمه ولایت تحت پرچم اهل بیت(ع) از راه امام و رهبری، شجاعانه دفاع کرد و توطئه‌های سخت و نرم دشمن را خنثی نمود و ثابت کرد که این مملکت صاحب دارد.

سیاست روز:درس‌های صالح
«درس‌های صالح»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم علی تتماج است که در آن می‌خوانید؛عبدالله صالح پس از ٣٣ سال حاکمیت بر یمن سرانجام سرنوشتی بهتر از بن علی دیکتاتور تونس نداشت. وی پس از مدتها مقابله با خواسته‌های مردمی به بهانه معالجه راهی عربستان شد تا باردیگر ریاض نقش خود را به عنوان برادر بزرگتر به رخ سران عرب بکشد.
در همین حال "عبدربه منصور هادی " معاون صالح که در نبود دیکتاتور یمن زمام امور را بدست گرفته است، با فرماندهان نظامی و برخی سران قبایل دیدار کرده تا به تثبیت موقعیت خود بپردازد. این تغییرات در ساختار سیاسی یمن در حالی روی داده که بسیاری از ناظران سیاسی با اشاره به ترکیب حاکمان جدید و حمایت افرادی مانند الاحمر رئیس قبیله حاشد و ارتش از آنها، این تغییرات را نوعی اقدام عربستانی و آمریکایی برای مصادره قیام مردم یمن عنوان داشته‌اند.
در این سناریو صالح از صحنه حذف شده و قدرت به نزدیکان وی می‌رسد. در صورت کنار آمدن مردم با این روند، فعالیت آنها تا زمان برگزاری انتخابات با تحقق برخی مطالبات مردمی که منافع غرب را تهدید نکند ادامه خواهد یافت. در صورت ادامه اعتراض‌ها نیز دو سناریو مطرح است یا مانند تونس طیف کنونی حذف و حلقه سوم نزدیکان صالح که نگاه مردمی تری دارند اما روابطشان با عربستان و غرب متصل است به قدرت می‌رسند تا در پروسه انتخابات ، غرب بتواند مصادره قیام مردمی را اجرایی سازد. در غیر این صورت سناریوی لیبی یا همان جنگ داخلی اجرایی خواهد شد.
به هر تقدیر دگرگونی کنونی در ساختار یمن با هر عنوان ولو سناریوی عربستانی و آمریکایی صورت گرفته باشد دو نکته اساسی را آشکار می‌سازد.
اولا این سرنگونی نشان داد سران خودخوانده و دست نشانده در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و شمال آفریقا توان مقابله با قیام‌های مردمی را ندارند و در نهایت بیداری اسلامی ملت‌های این کشورها به نتیجه خواهد رسید. هر چند که غرب تلاش می‌کند تا این قیام‌ها را مصادره و در جهت منافع خود هدایت کند اما در نهایت آنچه مسلم است، قدرت ملت‌ها در پایان دادن به حاکمیت دیکتاتورهای دست نشانده عرب است که برگرفته از بیداری اسلامی منطقه می‌باشد.
ثالثا، مواضع غرب در قبال صالح باردیگر اثبات کرد که غرب هرگز به تعهدات خود به متحدانش پایبند نبوده و صرفا بر اساس منافع خود تصمیم گیری می‌کند. چنانکه‌ آنها پیش از این برای منافع خود از بن علی و مبارک در تونس و مصر عبور کردند.
سرنوشت این افراد می‌تواند درسی باشد برای افرادی مانند قذافی در لیبی، ملک عبدالله در عربستان، آل خلیفه در بحرین، ملک عبدالله دوم در اردن، محمد ششم در مغرب که به جای رویکرد به ملت‌هایشان سیاست‌های خود را برای حمایت از غرب بنا کرده‌اند.
آنهایی که برای ادامه حکومتشان به مجریان طرح‌های غرب مبدل شده‌اند و بر اساس طرح‌های آنها در برابر خواسته‌های مردم خویش می‌ایستند و حتی به بحران سازی در منطقه می‌پردازند.
سرنوشت صالح باردیگر نشان داد که رویکرد به غرب جز نابودی و خروج حقارت آمیز از قدرت نتیجه‌ای به همراه ندارد چنانکه از ریشه‌های اصلی سرنگونی حکومت‌هایی مانند صالح، بن علی، مبارک همگرایی آنها به آمریکا بوده که خشم مردم را به همراه داشته است.

مردم سالاری:نگاه دولت به منتقدان علت همه مشکلات!
«نگاه دولت به منتقدان علت همه مشکلا ت!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم محمد حسین روانبخش است که در ان می‌خوانید؛فقط درآمد نفتی کشور بیش از یکصد میلیارد دلا ر در سال است. براین اساس منطقی است که در هر دعوای سیاسی فرض اینکه ممکن است دعوا در لا یه های زیرین خود «اقتصادی» باشد مطرح شود. این اما بدان معنی نیست که در هر دعوای سیاسی الزاما و قطعا هر دو طرف دعوا انگیزه اقتصادی دارند.
متاسفانه بسیاری از اهالی سیاست میان این دوگزاره مختلف تفکیک قائل نمی شوند و با یکی گرفتن این دو و تحلیل براین اساس، تالی فاسدهای بسیاری در ذهنشان شکل می گیرد. مثلا یکی اینکه هر مخالف و منتقدی (نه بعضی از آنها) صرف نظر از مبانی و معیار هایش به دلیل در خطر افتادن منافع مادی اش مخالف یا منتقد شده است یا اینکه هر مخالف و منتقدی را می توان با پول به موافق و موافق دوآتشه بدل کرد.
براین اساس است که در هفته های اخیر وقتی اعتراضات علما و اهالی حوزه به عملکرد و اظهارات غیرشرعی دولتی ها، بیش از گذشته فاش شد، یکی از مدیران دولتی (که مدیریت دورسانه اصلی دولتی را برعهده دارد) براساس منطق ذهنی اش به این نتیجه رسید که نباید چنین اتفاقاتی بیفتد! زیرا با کمک میلیاردی دولت احمدی نژاد به حوزه ها(که این هم تکذیب شد!) دیگر نباید جز تعریف و تمجید، انتظار دیگری داشت. مدیران واعضای شورای عالی حوزه های علمیه به این اظهارات عجیب و غریب پاسخ لا زم را داده اند، اما آنچه مدنظر این نوشتار است ریشه یابی اتفاقاتی است که نهایتا به چنین توهماتی منجر شد. متاسفانه حوزه های علمیه اولین جایی نیست که دچار چنین سخنانی می شود.
در طول ۶ سال حیات دولت های احمدی نژاد، هرگاه کسی سخنی برخلا ف آرای دولتمردان گفته یا انتقادی کرده، فورا متهم به این شده که چون منافعش به خطر افتاده است چنین می کند! دولت از آغاز ادعا می کرد دارد لوله هایی که به بیت المال وصل شده و پول مردم را می برد، می بندد; و براساس این ادعا، هرصدای مخالفی را صدای صاحبان این لوله ها معرفی می کرد! اتفاقا در سایه همین ادعا، حاضر همنمی شد توضیح واضح و شفافی بدهد که درآمد سرشار نفتی ( که در این سال ها به دلیل افزایش بی سابقه قیمت نفت به شدت بالا رفته است) چه می شود و چرا تاثیری در زندگی مردم ندارد؟! در سال ۱٣٨۵، محمدرضا رحیمی معاون فعلی احمدی نژاد که در آن روزها رئیس دیوان محاسبات بود گفت که آمار تخلفات دولتی را نمی دهند چون دولت پاک پاک است.
در مناظره های سال ۱٣٨٨ هم احمدی نژاد براساس همین منطق دائما می گفت که هر کس، هر تخلف مادی از او و نزدیکانش سراغ دارد، روکند. البته شاید خود او هم پیش بینی نمی کرد که این روزها برسد و داستان تخلفات عدیده مالی جریان انحرافی، داستانی شود که بر هر سربازاری هست! این گونه ادعاها، همانطور که گفته شد، در حالی بود که در مقابل، هر منتقدی را که از مدیریت غلط و اشکالا ت واشتباهات عدیده دولتی ها سخن می گفت، جزو باندی که در سال های قبل از دولت نهم به بیت المال دست اندازی می کرده، می دانست.
حالا اما همان حرف هایی که در ۶ سال گذشته توسط منتقدان صاحب نظر دولت و دلسوزان واقعی مردم بیان می شد توسط حامیان دیروز احمدی نژاد از قبیل بعضی اهالی حوزه و اصولگرایان گفته می شود و چنین امری برای دولتی ها غیرمنطقی است به خصوص این که ادعای کمک میلیاردی هم دارند! با آن پیشینه بر دولتی ها حرجی نیست اما سوالی که باید پرسیده شود این است که با همه این تفاصیل، چرا هنوز طرفداران پیشین دولت و منتقدان امروز هم سعی دارند ماهیت واقعی برخی دولتمردان را مخفی کنند و از سحر و جادو شدن آنان سخن بگویند؟! کسانی که هر مخالف و منتقدی را دارای انگیزه های اقتصادی در مخالفت و انتقاد می دانند، باید که با تمام توان پشت سر مدیران خود- که حالا جریان انحرافی نام دارند- بایستند و حاضر نباشند به حرف کسی گوش دهند.

تهران امروز:۲۶ دی یمنی‌ها
«۲۶ دی یمنی‌ها»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم افشین زمانی است که در ان می‌خوانید؛سرانجام علی عبدالله صالح، دیکتاتور یمن پس از ٣٣ سال حکمرانی بر این کشور فرار را بر قرار ترجیح داد و به مانند آنچه که در ۲۶ دی ماه ۱٣۵۷ در ایران اتفاق افتاد، دیکتاتوری دیگر به بهانه درمان از کشورش گریخت. فرار دیکتاتور یمن دقیقا با همان واکنشی مواجه شد که ۲۶ دی ماه ۱٣۵۷ انتشار خبر خروج شاه از ایران بین مردم انقلابی برانگیخت.
البته این نه نخستین تشابه بیداری اسلامی منطقه با انقلاب ایران در سال ۱٣۵۷ است و نه آخرین آن خواهد بود. پیش از این هم حسنی مبارک، دیکتاتور مصر دقیقا در روز ۲۲ بهمن ۱٣٨۹ از قدرت کناره گرفت و قبل‌تر هم دیکتاتور تونس از کشورش فرار کرده و به دامان سعودی‌ها گریخت. انتظار این است که سایر دیکتاتورهای منطقه هم بر اثر بیداری اسلامی و خیزش مردمی که به راه افتاده است، یکی پس از دیگری فرار را بر قرار ترجیح دهند و سیستم سیاسی‌شان فرو بپاشد. دیکتاتورهایی که نخستین ترک بر دیوار آنان با فروپاشی رژیم پهلوی در ایران آغاز شد و اکنون دامنه آن تمام منطقه را فرا گرفته است.
گذشته از اینکه خیزش مردم مسلمان کشورهای منطقه ادامه منطقی تحولاتی است که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز شد اما سوال اصلی این است که چرا این بیداری اسلامی مهارناشدنی است و به‌رغم خشونت غیر قابل تصوری که حاکمان این کشورها علیه مردم خود به کار می‌گیرند، اما هر روز آتش خشم مردم شعله‌ورتر از دیروز به راه خود ادامه می‌دهد؟
نمونه یمن نشان می‌دهد که به راه‌انداختن حمام خون هم بی‌فایده است و بالاخره و در نهایت این اراده مردم است که حرف آخر را می‌زند و دیکتاتورهای منطقه هم ناچار از پذیرش حرف مردمان‌شان هستند.
تحلیل ماهیت دیکتاتورهای منطقه نشان می‌دهد که چنین ساختارهایی عمدتا وابسته و متکی به قدرت خارجی هستند و در پناه دیکتاتوری عشیره‌ای و قبیلگی و مسلط شدن یک خاندان بر امورات کشور و حذف اکثریت مردم از عرصه تصمیم‌گیری‌های عمومی، نتیجه‌ای جر فقر مفرط و عقب‌افتادگی تاریخی را برای کشورشان به ارمغان نیاورده‌اند.
این حکومت‌ها عمدتا از طریق گماشتن نزدیکان به سمت‌های حساس و تشکیل سازمان‌های پلیسی مخوف سرکوبگر و در عین حال وابستگی کامل به قدرت‌های خارجی بخصوص آمریکا، راه تداوم دیکتاتوری خود را فراهم می‌کنند. از این رو است که غربی‌ها و در راس آن آمریکا چون منافع خود را در تداوم چنین حکومت‌هایی می‌بینند، سیاست پشتیبانی از دیکتاتورهای منطقه را در پیش می‌گیرند و هر کدام از این نظام‌ها که فرو می‌پاشد، رسانه‌های آمریکایی صراحتا از دست رفتن متحدان منطقه‌ای آمریکا را یکی پس از دیگری اعلام می‌کنند.
به دو دلیل غربی‌ها از فروپاشی متحدان منطقه‌ای خود سخن می‌گویند. اول اینکه این خیزش‌ها عمدتا در دایره مدیریتی آمریکا و غربی‌ها قرار ندارد و به اصطلاح خیزش‌های مردمی با الگوگیری از مدل‌های حکومتی غربی و هدایت آنان شکل نگرفته است و دوم اینکه آمریکایی‌ها متحدان مطمئن خود را در حالی از دست می‌دهند که جانشینان آنان حتما تعهد ویژه‌ای را به غرب نخواهند داشت و به اصطلاح معلوم نیست که حاکمان جدید در همان میدانی بازی کنند که آمریکا و غربی‌ها می‌خواهند چرا که ریشه قیام‌ها نه در تئوری‌های دموکراسی غربی که در دریافت از مدل حکومتی اسلام است. بر همین اساس هم ممکن است که بین مدل حکومتی که ملت‌های منطقه می‌خواهند با مدل دموکراسی غربی تشابهی وجود داشته باشد. مثلا ممکن است که از انتخابات آزاد و گردشی بودن حکومت سخن به میان آید اما واضح است که چنین دیدگاه‌هایی خاص دموکراسی‌های غربی نیست و در سایر مدل‌های حکومتی نظیر اسلام هم برای ایجاد سیستم‌های سیاسی مبتنی بر رای و نظر مردم جایگاه ویژه‌ای وجود دارد.
نمونه واضح آن هم به قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی برمی‌گردد که ٣٣ سال پیش مدل حکومتی مبتنی بر آرا و نظر مردم را با نگاهی ویژه به احکام حکومتی اسلام گنجاند و ترکیبی متوازن را از تاسیس نظام سیاسی مبتنی بر جمهور اکثریت و احکام اسلام تدارک دید که این ترکیب متوازن از نام نظام سیاسی مستقر هم قابل مشاهده است.
اینگونه به نظر می‌آید که شامه تیز غربی‌ها به ذات خیزش اسلامی مردم منطقه پی برده و می‌دانند که فروپاشی هر دیکتاتوری به تاسیس نظام سیاسی مشابه مدل حکومتی نظام جمهوری اسلامی منجر خواهد شد و این بدترین اتفاق برای غرب به ویژه آمریکاست. چرا که آنان در سال ۱٣۵۷ یکی از این اتفاقات را تجربه و تبعات آن را برای منافع خود به عینه ملاحظه کرده‌اند.
ابتکار:وقتی «متکلم وحده» نیز باید بشنود!
«وقتی «متکلم وحده» نیز باید بشنود!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن می‌خوانید؛سخنرانی در جوامع مختلف، یکی از شیوه‌های متداول ابراز عقاید، نظرات و مواضع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مذهبی است. در جامعه ما به‌واسطه سنت دیرینه وعظ و خطابه، این امر به یکی از آشناترین شیوه‌های ارسال پیام به مخاطبان تبدیل شده است.
منبر، تریبون، میکروفون، دوربین تلویزیون و... بدون تردید، ازجمله آشناترین مفاهیم و ابزارها برای انبوه مخاطبان و معدود سخنرانانی است که برای گرفتن و دادن پیام جمع می‌شوند.
در سنت مذهبی ما کسی که بر منبر نشسته، دانایی است که دانسته‌هایش را برای جماعت «پامنبری» خود ارائه می‌کند؛ اطلاعاتی که برای ادامه زندگی دنیوی و اخروی آن‌ها مفید و سازنده است. مخاطبان، انبوه گوش‌هایی هستند که برای «شنیدن» جمع شده‌اند و گوینده، دهانی است که تنها رسالت «گفتن» را برعهده دارد. «چون‌وچرا»ی مخاطب در برابر سخنان گوینده معمول نیست؛ چراکه جایگاهش، جایگاه چون‌وچرا نیست. او باید بشنود و به‌کار بندد.
در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی و استفاده انقلابیون از این شیوه پیام‌رسانی و بیان مظالم حکومت جائر، از یک طرف و جان‌های مشتاق و گوش‌های شنوا، از طرف دیگر و پیامد اصلی این تعامل دو طرفه که همان پیروزی انقلاب بود، این موضوع را به الگویی موفق برای رابطه مسئولان و مردم در سال‌های پس از انقلاب بدل کرده بود.
از آن پس بود که منبر، تریبون، میکروفون، رادیو و تلویزیون، تنها برای گفتن و شنیدن احکام شرعی مطهرات و نجاسات و نماز و روزه به‌کار نمی‌رفت، که بیان مواضع سیاسی و حمله به دشمنان خارجی و رقبای حزبی در داخل کشور نیز به آن افزوده شد. در همه این سال‌ها، مخاطبان فقط در نقش شنوندگان و البته تأییدکنندگان مواضع گوینده ظاهر می‌شدند. فریادهای «صحیح است، صحیح است» در سال‌های اول انقلاب و «الله اکبر»گفتن‌های سال‌های پس از آن و البته شعارهای احساسی و حمایتی این سال‌ها، به‌خوبی نقش مخاطبان و شنوندگان را در برابر منبرها و تریبون‌ها نشان می‌دهد.
این امر کم‌کم گویندگان و تریبون‌داران را به این توهم انداخت که گویی شنوندگان فقط برای حمایت از مواضع و سخنان آنان جمع می‌شوند و به‌تدریج نقش آنان را در حد سیاهی‌لشکرهایی برای زهرچشم‌گرفتن از حریف و قدرت‌نمایی در برابر رقیب پایین آورده و نقش «متکلم وحده» را برای خود تضمین‌شده می‌دیدند. سخنرانی‌های مسئولان، روسای قوا، نمایندگان مجلس و شخصیت‌های سیاسی و حزبی در مجامع عمومی و نحوه سخن‌گفتن آنان با مردم، به‌خوبی این فضا را نشان می‌دهد.
اما چندی است که گویی نقش‌ها به‌هم ریخته است. گاه از میان مخاطبان، یکی بلند می‌شود و در سخنان گوینده «چون وچرا» می‌کند و او را به چالش می‌کشد. گاه نیز انبوه مخاطبان در برابر چشم گوینده، به‌صورت جمعی، مواضعی را با صدای بلند اعلام می‌کنند که ممکن است چندان با مواضع گوینده هماهنگ نباشد تا تریبون‌داران در توهم «متکلم‌وحده‌بودن» نمانند و شنوندگان را مخاطبان چشم و گوش‌بسته‌ای نبینند که تنها برای حمایت از مواضع آنان، مشت گره کرده و رگ گردن برجسته می‌کنند.
البته این مخاطبان به‌تنگ‌آمده، همیشه با شعار و مشت و فریاد، مواضع خود را اعلام نمی‌کنند. گاه با شرکت‌نکردن یا ترک مجامعی از این دست یا گرایش به تریبون‌ها و کانال‌های ارتباطی دیگر، با منبرداران و صاحبان رسانه سخن می‌گویند.
این مخاطبان، دیگر نقش سنتی خود را نمی‌پذیرند. می‌خواهند که گاه نیز خود، گوینده باشند. آن‌چنان‌که خود سال‌ها شنونده بوده‌اند، به‌دنبال گوش‌هایی برای شنیدن‌اند. متکلمان وحده باید گوش بسپارند. این نقش‌ها همیشگی نیست. نه نقش گوینده و نقش شنونده.

آفرینش:بازگشت دوباره ریزگردها به کشور
«بازگشت دوباره ریزگردها به کشور»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛«حکایت همچنان باقی است» عنوان فوق تنها عبارتی است که می توان در مورد گرد و غبارهای عربی و تداوم بروز آن در استانهای زیادی از کشور نام داد. در این بین چند سالی است که ورود ریزگردهای عربی به یکی از مشکلات و چالشهای مهم در کشور بدل شده و مسئولان هم وعده‌هایی را برای حل این مشکل که زندگی اقتصادی، زیستی و اجتماعی مردم را در معرض خطر قرار داده است، می‌دهند.
اما تاکنون این وعده‌ها محقق نشده و گرد و غبار همچنان شهروندان و محیط زیست کشور را در بر گرفته و به پیش می تازد وگویا که این ریزگرد ها قصدی برای پایان گرفتن ندارند و همچون بلایی مداوم بر مردم و شهروندان کشور نازل می شوند.
در این بین گاه غلظت این ریزگردها در استانهایی از کشور چنان بالا و ده‌ها برابر حد مجاز است که عملا جدا از تعطیلی تمام مدارس ، تعطیلی را به تقویم ادارات و گاه تمام امور زندگی نیز می افزایند و حتی در برخی مناطق حضور در هوای آزاد را نیز خطر آفرین می کنند. در این بین این ریزگردها نیز چند بار از ابتدای سال جاری وارد تهران شده اند و این خطر را گوشزد نموده اند که در صورت تعلل دور از انتظار نخواهد بود که مرزهای شمال شرقی کشور را نیز بی بهره نگذارند.
آنچه مشخص است این وضعیت و بروز چند باره و مداوم ریزگردهای عربی از آغاز سال جدید واکنش هایی را در میان مردم و شهروندان باعث شده است واکنش هایی که گاه منجر به واکنش تند برخی نمایندگان شهرهای مختلف به عملکرد مسئولان در مبارزه با پدیده ریزگردها و حتی تذکر به آنها نیز منجر شده است . علاوه بر این نیز مردم همچنان لبه تند انتقادهای خود را متوجه دولت و عدم توجه به این وضعیت کرده اند.
در این میان اکنون که ایران به کانون بحران‌ ریزگردهای عربی و وارداتی تبدیل شده این کشور ماست که عملا چوب ندانم کاری و اشتباهات محیط زیستی کشورهای همسایه از جمله عراق، عربستان، سوریه و ترکیه را می خورد چوبی که به قیمت پیامدهای منفی بهداشتی اجتماعی اقتصادی و حتی سیاسی است پیامدهایی منفی که فقط در یک بخش این مسئله ۱٨٣ هزار هکتار بلوط جنگل‌های زاگرس را به کام مرگ کشانده است و سایر تبعات محیط زیستی آن در آینده هویدا تر خواهد شد و در سایربخش ها به میلیاردها دلار ضرر اقتصادی ناشی از تعطیلی و سایر خسارات انجامیده است .
در این بین باید گفت عملا این ایران است که اکنون بیشترین هزینه را در قبال این پدیده وارداتی پرداخت می کند. هزینه ای که در صورت تلاشهای دیپلماتیک و سیاسی در سالهای گذشته و اعمال فشار بیشتر بر کشور های منشا این ریزگردها اکنون شاهد تداوم چند باره این مشکل در کشور و حتی افزایش دامنه و حجم ان نمی بودیم .
در این راستا هر چند مسئولان در سالهای گذشته از همکاری خوب ایران با عراق سخن به میان می‌آوردند و وعده هایی مبنی بر یافتن راه حلی برای پایان گردو غبار های مداوم در بحران ریزگردهای عربی می دادند اما امری که اکنون بیش از هر زمانی از دید مردم و کارشناسان آشکارا دیده می شود تداوم این بحران در کشور و ناتوانی مقامات و دستگاه ها در رایزنی و اعمال فشار مناسب بر کشور های همسایه برای در پیش گرفتن راهکاری اصولی برای پایان این پدیده است در این میان باید اشاره کرد به راستی تا چه زمانی مردم و کشور می باید شاهد پیامدها و خسارت های میلیارد دلاری این ریزگرد های عربی بر اقتصاد؛ بهداشت و محیط زیست کشور باشند ؟

دنیای اقتصاد:چرا هم تورم داریم، هم رکود و بیکاری؟
«چرا هم تورم داریم، هم رکود و بیکاری؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم دکترفرخ قبادی است که در آن می‌خوانید؛اقتصادهای مبتنی بر بازار‌، معمولا هنگامی‌گرفتار رکود و بیکاری می‌شوند که تقاضای کل‌، کمتر از میزانی باشد که بتواند کالاها و خدمات تولید شده کشور را‌ هنگامی‌که کلیه عوامل تولید موجود به کار گرفته شده و کارخانه‌ها با ظرفیت کم و بیش کامل فعالیت می‌کنند‌، جذب نماید.
تولیدکنندگان‌ هنگامی‌که با تقاضای ناکافی روبه‌رو باشند‌، با ظرفیتی کمتر فعالیت می‌کنند‌، نیروی کار خود را کاهش می‌دهند‌، مواد اولیه و کالاهای واسطه کمتری می‌خرند و به‌اندازه‌ای تولید می‌کنند که پاسخگوی تقاضای تقلیل یافته بازار در قیمت‌های قابل قبول باشد. تداوم این روند به کاهش نرخ رشد سرمایه‌گذاری و تولید ناخالص داخلی می‌انجامد و اگر مشکل چاره‌جویی نشود‌، رکودی عمیق‌تر و گسترده‌تر را به دنبال می‌آورد.
در وهله نخست چاره این رکود چندان دشوار به نظر نمی‌رسد. کافی است که با بهره‌گیری از سیاست‌های پولی و مالی انبساطی، تقاضای کل را افزایش داد تا تولیدکنندگان‌، به سودای کسب سود‌، تولید خود را بالا ببرند و تقاضای افزایش یافته را پاسخ دهند. افزایش تولید نیازمند به کارگیری نیروی کار بیشتر‌، افزایش خرید مواد اولیه و کالاهای واسطه‌ای و استفاده از ظرفیت‌های تولید بالاتر خواهد بود. با تداوم رونق بازار‌، سرمایه‌گذاری نیز افزایش خواهد یافت و همه اینها به افزایش تولید ناخالص داخلی منجر خواهد شد و به رکود و بیکاری پایان خواهد داد.
اما به نظر می‌رسد توسل به این راهکار نه تنها رکود و بیکاری حاکم بر اقتصاد ما را درمان نکرده‌، که تورمی ‌دورقمی‌ را نیز بر آن افزوده است. واقعیت این است که طی سال‌های گذشته‌، متولیان اقتصاد کشور ما‌، خواسته یا ناخواسته‌، در افزایش تقاضا کوتاهی نکرده‌اند. افزایش شدید نقدینگی طی سال‌های اخیر و رشد مداوم حجم بودجه و کسری‌های بودجه سالانه ما‌، نشانه بارز سیاست‌های پولی و مالی انبساطی است. (طی ده سال اخیر‌، هزینه‌های دولت ۷ برابر و نقدینگی بیش از ۹ برابر شده است).
سوالی که پیش می‌آید این است که چرا در شرایطی که تقاضای کل در کشور ما با آهنگی سریع افزایش یافته‌، رکود و بیکاری همچنان باقی است و بالا رفتن تقاضا عمدتا در افزایش قیمت‌ها و جهش واردات تجلی یافته است؟ چرا تولیدکنندگان ما قادر به پاسخگویی به این تقاضای افزایش یافته نبوده‌اند؟ چرا کارخانه‌های ما به جای گسترش فعالیت و تولید با ظرفیت کامل‌، نیمی ‌از ظرفیت واقعی خود را نیز عاطل و باطل گذاشته و تعدیل نیرو می‌کنند یا به کلی فعالیت خود را متوقف می‌سازند؟ پاسخ به این رفتار عجیب را باید در عواملی جست وجو کرد که امکان افزایش تولید داخلی را‌ در حجم لازم و به قیمت‌های رقابتی‌، نامقدور ساخته است.
افزایش تقاضای کل‌، هنگامی ‌که تولید قادر به پاسخگویی آن نیست‌، به افزایش قیمت‌های داخلی می‌انجامد و (در صورتی که تورم در کشورهای طرف معامله ما خفیف‌تر باشد)‌، نرخ واقعی ارز را کاهش می‌دهد. این امر واردات را با صرفه‌تر می‌سازد و به افزایش آن دامن می‌زند. واقعیت این است که سیاست‌های انبساطی پولی و مالی ما در سال‌های اخیر‌، با توجه به چالش‌ها و موانع فلج‌کننده‌ای که تولیدکنندگان داخلی با آنها دست به گریبان بوده‌اند‌، می‌توانست به تورمی ‌بسیار شدید‌تر منجر شود و قیمت‌ها را به آسمان برساند، اما درآمدهای سرشار نفتی‌ و تنزل نرخ واقعی ارز‌، این مشکل را تاحدودی مهار کرده است. یادمان باشد که در سال گذشته واردات کالاها و خدمات قانونی کشور ما از ٨٣ میلیارد دلار فراتر رفت و به گفته مسوولان ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز‌، بیش از ۱۶ میلیارد دلار نیز واردات قاچاق داشته‌ایم. به بیان دیگر نزدیک به ۱۰۰ میلیارد دلار از تقاضای کل‌، به وسیله تولیدکنندگان خارجی پاسخگویی شده است. هنگامی ‌که به یاد بیاوریم که این حجم عظیم واردات‌، صرفا به کالاها و خدمات قابل مبادله (Tradable) مربوط می‌شود و زمین و ساختمان و بسیاری از خدمات وارد نشدنی (‌non-Tradable‌) را شامل نمی‌شود‌، اهمیت نسبی تقاضایی که به وسیله خارجیان پاسخ داده شده برای بخش‌های صنعت و کشاورزی (که اغلب محصولات آنها قابل مبادله هستند)‌، نمایان‌تر می‌گردد. اعتراض صنعتگران و کشاورزان به «واردات بی‌رویه» و کسادی بازارهایشان‌، قطعا با این مساله بی ارتباط نیست.
اما چرا تولیدکنندگان داخلی قادر به رقابت با خارجیان و پاسخگویی به تقاضای افزایش یافته نبوده‌اند؟ چرا اجازه داده‌اند که تولیدکنندگان خارجی بازارهای آنها را قبضه کنند؟ پاسخ کوتاه به این سوال این است که به دلایل گوناگون‌، هزینه تمام شده تولیدات داخلی ما (در مقایسه با قیمت‌های جهانی ) بالا است. از جمله این دلایل‌، صرف نظر از نرخ ارزان ارز که در این رابطه نقشی تعیین‌کننده دارد‌، می‌توان به فضای کسب و کار نامساعد و پر پیچ و خم‌، فناوری نسبتا قدیمی‌، کمبود نقدینگی و ناتوانی بنگاه‌ها در تامین مواد اولیه کافی و لاجرم تولید با ظرفیت نازل و نهایتا بهره‌وری پایین عوامل تولید اشاره کرد که جملگی هزینه تولید را بالا می‌برند. طی چند ماه اخیر‌، افزایش شدید هزینه انرژی ناشی از هدفمند سازی یارانه‌ها و پیامدهای آن‌، بر مشکلات تولیدکنندگان افزوده و مهار هزینه تمام شده کالاها را دشوارتر از پیش ساخته است.
با این تفاصیل‌، دلایل رکود تورمی ‌حاکم بر اقتصاد ما کم و بیش روشن می‌شود. سیاست‌های مالی انبساطی و افزایش شدید نقدینگی (عمدتا به برکت دلارهای نفتی و تزریق آن به اقتصاد داخلی) بر میزان تقاضا می‌افزاید و زمینه ساز تورمی‌است که سال‌ها است با آن دست به گریبانیم. تولید داخلی که با چالش‌ها و موانع گوناگون دست و پنجه نرم می‌کند‌، توان پاسخگویی به تقاضای بازار به قیمت‌های رقابتی را ندارد. آن هم در رقابت با تولید کنندگانی که در فضایی بسیار مساعدتر‌، با فناوری پیشرفته‌تر و عمدتا با دستمزدهای پایین‌تر فعالیت می‌کنند و به برکت کاهش نرخ واقعی ارز‌، از یارانه سخاوتمندانه‌ای هم برای فروش در کشور ما برخوردارند.
خلاصه آنکه رکود تورمی‌اقتصاد ما‌، عارضه طبیعی بیماری جان سختی است که در ادبیات اقتصادی «بیماری هلندی» نام گرفته است. این بیماری که با تزریق بیش از حد درآمدهای ارزی به اقتصاد داخلی و افزایش نقدینگی آغاز می‌شود‌، به افزایش قیمت‌های داخلی (تورم) و کاهش نرخ واقعی ارز و در نتیجه تسهیل واردات و دشواری صادرات می‌انجامد. رکود اقتصادی و حتی «عقب گرد صنعتی و کشاورزی» در اقتصادهای مبتلا به این بیماری نیز بارها و در کشورهای مختلف به تجربه درآمده است. فضای کسب و کار نامساعد و مشکلات و موانعی که تولید داخلی ما با آن دست به گریبان است‌، طبعا بر شدت عوارض این بیماری در اقتصاد ما افزوده است.
افزایش درآمدهای نفتی‌، اکنون اقتصاد کشورمان را با احتمال وخیم‌تر شدن این بیماری، روبه‌رو ساخته است. جلوگیری از تحقق این احتمال‌، نیازمند احتیاط در تزریق درآمدهای نفتی به اقتصاد داخلی و در همان حال‌، اجرای سیاست‌های کارساز برای بهبود فضای کسب و کار و برداشتن موانع از سر راه تولید داخلی است که این روزها سخت به مخمصه افتاده است.
انتقاد و اعتراض عمومی‌ به «واردات بی‌رویه»‌، در شرایطی که تولیدکنندگان داخلی به حاشیه رانده می‌شوند و بیکاری معضل اصلی اقتصاد ما است‌، البته قابل درک است، اما این انتقادات‌، تازمانی که عزمی‌جدی برای خشکاندن ریشه‌های بیماری اقتصاد ما در کار نباشد‌، راه به جایی نخواهند برد. مادام که تولیدکنندگان داخلی ناگزیرند که در مسیر مخالف جریان رودخانه شنا کنند و رقبای خارجی آنها از خود ما یارانه می‌گیرند‌، شکوه و شکایت از «واردات بی‌رویه»‌، نه به اسب تیزتک واردات لگام خواهد زد و نه به تولید و اشتغال داخلی رونق خواهد بخشید.

جهان صنعت:ابهامات در انتخاب تازه‌
«ابهامات در انتخاب تازه‌»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم ا.عطارپور است که در آن می‌خوانید؛ دولت در این دو ماه اخیر مورد نقدهای سنگینی بود که در این شش سال سابقه نداشت. در این شرایط دولت باید سعی در آرام کردن فضا بکند. باید بیشتر به حرف‌های منتقدینش گوش بدهد... اما درست در همین حال و فضا محمد علی‌آبادی به عنوان سرپرست وزارت نفت تعیین می‌شود این در حالی است که علی‌آبادی در همین دولت دهم برای وزارت نیرو به مجلس معرفی شده بود اما نتوانست رای اعتماد بگیرد.
حال به عنوان سرپرست وزارتخانه‌ای به مراتب مهم‌تر تعیین می‌شود، آن هم در شرایطی که ایران ریاست دوره‌ای اوپک را به عهده دارد، یعنی در شرایطی که وزیر نفت یا سرپرست آن رییس اوپک هم است. البته شاید رییس‌جمهور این حق را دارد اما باید توجه داشت که از بزرگ‌ترین منتقدین دولت دهم مجلس است. آیا این به تعامل بیشتری منتهی می‌شود؟
به خصوص اگر توجه داشته باشیم که علی‌آبادی تا همین چندی پیش ریاست سازمان تربیت بدنی را به عهده داشت. گویا رییس‌جمهور از اداره این سازمان چندان راضی نبود که به جای وی سعیدلو را گذاشت. اینها بر ابهام این انتخاب می‌افزاید. آیا دایره افراد مورد اعتماد رییس‌جمهور به قدری تنگ شده است که وی باز افراد آزموده را می‌آزماید؟ یا رییس‌جمهور می‌خواهد این پیام را به اطرافیان خود بدهد که وی حتی در شرایط امروزی هم یاران خود را تنها نمی‌گذارد؟ این احتمال هم هست که وی با انتخاب یکی از دوستان زیرمجموعه‌اش نمی‌خواهد تسلط خود را بر وزارتخانه‌ای از دست بدهد که رزق و روزی کشور به آن بستگی دارد ... اینها در حالی رخ می‌دهد که پس از موضوع ادغام وزارتخانه‌ها خود رییس‌جمهور سرپرستی وزارت نفت را عهده‌دار شد. سرپرستی ایشان مورد ایراد شورای نگهبان قرار گرفت. رییس‌جمهور مجبور شد سرپرستی به غیر خود تعیین کند این طوری نوبت به علی‌آبادی رسید و همین طوری رییس اوپک شد.

منبع: جام جم آنلاین