هوشنگ اسدی بدون هیچ پروایی همچنان دروغ می‌گوید - ایرج مصداقی

نظرات دیگران
  
    از : ایرانی

عنوان : انتقاد ناپذیری
جناب مصداقی , من حتی اگر نام و نام خانوادگی خود را بنویسم باز شما مرا نمی شناسید اما من نیز مانند شما ایرانی هستم و به جای اهمیت دادن به مسائل پیش پا افتاده مانند استفاده از نام "مستعار" محتوای مطلب را بحث و گفتگو کنید. در رابطه با پیشگوی جنابعالی که "پیکار"ی بودم نیز اشتباه می کنید گرچه از تمامی قربانیان رژیم فاشیست اسلامی حمایت می کنم.

اما جنابعالی لطف کرده و نظرتان را اینگونه بیان می کنید که:

"این گونه که پیش می‌رویم جوایز بین‌المللی از این به بعد بایستی به امثال حسین روحانی و قاسم عابدینی و ... که سیاه‌کاری نبود که در حق زندانیان مرتکب نشده باشند بایستی تعلق گیرد. (توجه داشته باشید این دو در بازجویی و شکنجه زندانیان شرکت داشتند. طرح مالک و مستاجر که باعث آوارگی و دستگیری و شکنجه و اعدام تعداد زیادی از مبارزین و مجاهدین شد را برنامه‌ریزی کردند و ...)
زندانیان مقاوم نیز حق بیان جنایاتی که بر سرشان از جانب این افراد رفته را ندارند."!

می بینید که اشتباه نکرده بودم و خودتان با این نوشته خودتان نشان دادید که در دوباره محاکمه کردن و نکوهش قربانیان تا چه حد مشغول می باشید. مطمنا غرضم تغیر و تحول در شما نیست و فقط امیدوارم که خودتان به مرور زمان به اشتباه خود پی ببرید و دست از این رفتار کینه توزانه بردارید.

من کتاب خاطرات زندان مهدی اصلانی را نیز خواندم و می توان به خوبی صداقت او را در آن کتاب دید. اما متاسفانه تنها من نیستم که سوالات زیادی در مورد نحوه نگارش شما و حقانیت مطالب شما را مطرح می کنم.

همانطور که خود نیز از آقای بهروز جلیلیان یاد کردید او انتقادهای بسیار منصفانه ای از کتاب شما نوشته اند که شما به جای برخورد منطقی با آن نوشته به کینه توزی با او در جوابیه خود به او پرداختید. من جوابیه شما را خواندم و حقیقتا از شما ناامید شدم. مطمنا شما در زندان همفکران مجاهد خود را دیدید که به درجات متفاوت خرد شدند اما آیا آنها در موقعیت عادی آنگونه رفتار می کردند؟

آیا شما خود از نظرات خود در زیر کابل جانیان اسلامی ابراز ندامت نکردید؟! آیا شما نام افراد مجاهد مرتبط با خود را به پاسداران جنایتکار ندادید؟ چگونه دخترهای مجاهد اعدام شدند و شما که در تیز بینی استعداد زیادی داشتید از دید تبهکاران جانی رژیم مخفی ماندید؟

حتی بعد از خواندن نوشته شما نیز من نمی توانم به روایات شما اعتماد کنم زیرا فراوان در آن از خود و همفکران مجاهد خود در آن زمان ستایش کرده اید و در مورد دیگران به جز ذکر معدود خاطرات و به عقیده من برای نکوهش بعدی همفکران آنها لطفی نداشتید.

کتاب شما و نوشته های بعدی شما متاسفانه منصفانه نبوده اند و طبق معمول شما با حمله به هر منتقدی نشان می دهید که مطلقا انتقادپذیر نمی باشید. در کل کتاب "نه زیستن و نه مرگ" شما را باید با احتیاط مطالعه کرد زیرا تعصب شما در آن موج موج نمایان است.

با دانش کم من از "امثال" حسین روحانی و قاسم عابدینی این را می دانم که آنها در زندان خرد و شکسته شدند اما این را نیز می دانم که زندگی حسین روحانی تا قبل از دستگیری نمونه یک انقلابی مبارز آرمانخواه جان بر کف بود که در حق در خور ستایش می باشد و باعث افتخار انقلابیون ایرانی است اما گفتن این موارد به "امثال" شما متاسفانه اتلاف زمان می باشد!
٣٨٣۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣۹۰       

    از : یک زندانی سابق سیاسی

عنوان : خاطرات مصداقی بسیار روشنگر است
گفتم تشکری کرده باشم از زحمات و تحقیقات آقای مصداقی که بسیار روشنگر و خواندنی هستند. منهم نقدهای شما به اعضا و مسئولین مجاهدین خلق ایران را خوانده ام از جمله نویسنده و شاعر مجاهد آقای حمید اسدیان معروف به کاظم مصطفوی یا زندانی سابق سیاسی آقای محمد رویائی که فکر کنم الان در شهر اشرف باشد. کارهای جالبتان را متوقف نکنید و از انتقادات دیگران بهره ببرید. انتقاد باعث رشد و ترقی و تکامل هر نویسنده آگاه و صادقی می گردد. پیروز باشید.
٣٨٣۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣۹۰       

    از : ایرج مصداقی

عنوان : پاسخ به آقا یا خانم ایرانی
هر چند من هیچ گاه به اسامی مستعار پاسخ نمی‌دهم. اما برای این که شک و شبهه‌ای باقی نماند در این جا برای یک بار استثناً توضیح می‌دهم. به نظرم اگر خانم یا آقای «ایرانی» که ظاهراً از وابستگان سابق پیکار هستند اسم خود را پای مطلب‌شان گذاشته و مانند من مسئولیت نوشته‌ و ادعاهایشان را به عهده می‌گرفتند بهتر بود.
آقا یا خانم ایرانی قطعاً‌ راجع به محتوای کتاب من واقعیت را بیان نمی‌کنند. بیشترین موارد برخورد من در کتاب نه زیستن نه مرگ با مجاهدین و روایت‌های آنان بوده است. چرا که موارد مطرح شده را نادرست و غیرواقعی ارزیابی می‌کردم. در این رابطه با کسی رودربایستی نداشته و ندارم و هیچ چیز و هیچ کس را مستثنی نمی‌کنم. بزرگترین نقدی که تا کنون راجع به یک کتاب خاطرات زندان نوشته‌ام نقدم راجع به کتاب آفتابکاران نوشته محمود رویایی یکی از مجاهدین خلق است که اتفاقا دوست صمیمی من بوده است.
خاطرات زندانی از سوی مجاهدین انتشار نیافته که مورد نقد من نبوده باشد. از دو کتاب خاطرات زندان تقدیر کرده‌ام. یکی خاطرات منیره برادران که در رابطه با راه کارگر دستگیر شده بود و دیگری مهدی اصلانی که در رابطه با اکثریت (جناح کشتگر- کنگره ۱۶ آذر) دستگیر شده بود.
برخلاف ادعاهای آقا یا خانم روحانی در مورد خودم ضعف‌ها و اشتباهاتم را در بازجویی بیان کرده‌ام. نحوه برخوردم در کشتار ۶۷ و زنده‌ماندنم را با ذکر جزییات بیان کرده‌‌ام. نحوه آزاد شدنم از زندان، حتی ذهنیاتم در شرایط زیر فشار را نیز توضیح داده‌‌ام.
این گونه که پیش می‌رویم جوایز بین‌المللی از این به بعد بایستی به امثال حسین روحانی و قاسم عابدینی و ... که سیاه‌کاری نبود که در حق زندانیان مرتکب نشده باشند بایستی تعلق گیرد. (توجه داشته باشید این دو در بازجویی و شکنجه زندانیان شرکت داشتند. طرح مالک و مستاجر که باعث آوارگی و دستگیری و شکنجه و اعدام تعداد زیادی از مبارزین و مجاهدین شد را برنامه‌ریزی کردند و ...)
زندانیان مقاوم نیز حق بیان جنایاتی که بر سرشان از جانب این افراد رفته را ندارند.
راجع به حسین روحانی و عابدینی و ادعاهای بهروز جلیلیان و تراب حق شناس پیش‌تر در این آدرس توضیح داده‌ام. می‌توانید دوباره بخوانید. قطعاً آقا یا خانم «ایرانی» آن را خوانده‌اند! این که چرا ادعاهایی را که یک بار به طور مبسوط به آن‌ها جواب داده‌ام دوباره مطرح می‌شود بر من پوشیده است.

http://www.irajmesdaghi.com/page۱.php?id=۱۳۴

بهروز جلیلیان و تراب حق‌شناس از رهبران سابق پیکار برای پرده پوشی حقیقت، ادعاهای من در مورد روحانی و ... را دروغ جلوه داده بودند! چیزی نگذشت که دست‌خط حسین روحانی انتشار یافت و خوشبختانه ثابت شد که چه کسی دروغ می‌گوید و چه کسی حقیقت را بیان می‌کند. در آدرس بالا همه چیز آمده است. متأسفانه این دو پس از آشکار شدن حقیقت هم یک عذرخواهی کوچک نکردند.
برخلاف ادعای خانم یا آقای ایرانی در رفتارم تغییری به وجود نیامده است. آن‌چه را که در مورد ضعف‌های فردی خود نوشتم تازگی ندارد. جایی نبوده که از من راجع به مقاومت و ... پرسیده شده باشد و من به این موضوع اشاره نکرده باشم. یک نمونه‌اش گفتگویم با نشریه آرش چند سال پیش که اساساً راجع به توابین توضیح دادم. بعید می‌دانم افراد جدی به ادعای یک نام مستعار در مورد اعتبار داشتن یا نداشتن کسی وقع چندانی بگذارند.

در این‌ مطلب من هوشنگ اسدی را به خاطر دروغ‌گویی‌اش در سال ۱۳۹۰ آن‌هم در نه در زیر شکنجه و زندان اوین بلکه در پاریس و کنار رود سن و در دنیای اینترنت محکوم کرده‌ام. دلایلم نیز مستند است.
٣٨٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣۹۰       

    از : نیاز

عنوان : ادامه دهید دوست عزیز
آقای مصداقی عزیز. اینجا نظرات بقدر کافی گفته شده و شما مطمئن باشید که کم نیستند افرادی که مانند شما صرفنظر از عقاید سیاسی خود در درجه اول حقیقت جو و خواهان روشن شدن حقیقت هستند و نه شعار و زنجموره بدون هیچ منطقی. خواننده هوشمند خود قضاوت خواهد کرد. به آنها هم که دوست دارند بهشان دروغ گفته شود یا بعبارت دیگر روشن شدن حقیقت اساسا حساسیتشان نیست، بقول معروف باید گفت خلایق هرچه لایق. بحث های تکراری و دو نفره که تکرار مکررات است تنها اتلاف وقت و انرژی است. در مقابل این تکرار بازی ها دلسرد نشوید و خونسرد و قاطع همچنان به کارتان ادامه دهید. چنانکه میبینید روز به روز نتیجه روشنگری های پر زحمت شما بیشتر معلوم میشود. درود بر شما!
٣٨٣۴٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹۰       

    از : ایرانی

عنوان : لطفا توضیح دهید
ایرج مصداقی نوشته اید که:

"اشتباه نشود من به هیچ روی خود را قهرمان نمی‌دانم و قهرمانی نشان نداده‌ام. ادعایی هم ندارم. ضعف‌های خاص خود را داشته و دارم. در زندان‌ هم مثل همه انسان‌ها افت و خیز داشته‌ام. تا دلتان بخواهد در من ضعف و سستی هست."

من هر ۴ جلد کتاب شما را خواندم و نوشته های دیگری نیز از شما خواندم ولی هنوز یک مورد نمی توانم بیاد بیاورم که شما از اشتباه و ضعف خود نوشته باشید اما بارها از دیگران مخصوصا "مارکسیست ها" ایراد و اشتباه گرفته اید.

برای مثال حسین روحانی را که زیر شکنجه های قرون وسطی خرد شده بود را شما دوباره با نوشته خود به زیر شلاق بردید اگرچه خوب می دانید که او را به خاطر اینکه ار رهبران سابق مجاهدین و پیکار بود می خواستند که خرد و خمیر کنند که کردند و دست آخر نیز او را به قتل رساندند. شما هرگز از خود حتی یک مورد هم ذکر نکردید ولی به سرعت در مورد دیگران قضاوت می کنید و حکم صادر می کنید.

همه اسرا به یک شکل در مقابل زندانبان رفتار نمی کنند و نکوهش افکار و ایده های اسرا و زندانیان حتی قبل از دستگیری پسندیده نیست که شما به آن هم دست زده اید. نمونه مرحوم حسین روحانی و قاسم عابدینی می باشند. لابد کم کم متوجه شده اید که این رفتار به اعتبار خود شما نیز لطمات زیادی زده است.

دوستانه توصیه می کنم که از این همه منفی گری پرهیز کنید و قربانیان رژیم را دوباره به زیر تازیانه نبرید مگر مطمن باشید که هنوز بعد از آزادی با رژیم فعالانه همکاری می کنند. خیر پیش!
٣٨٣۴۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹۰       

    از : شناگر استخر

عنوان : هر بیشه گمان مبر که خالی است
آقای مصداقی
پیشنهاد من به شما این است که کمی از خود برد باری نشان دهید.صبور باشید. مگر خاطرتان نیست لاجوردی جنایتکار چه کسانی را به استخر اوین آورد. آنان بازیجه دست جنایتکاران شدند ولی خود جنایتکار نبودند.ما با مدارای خودمان به آنها امکان جبران دادیم و آنان نیز با آبرو و اعتبار دارند زندگی می کنند شما نیز ستار باش که خداوند ستار العیوب است. آقای مصداقی شما مسلمانی و خداوند می فرماید:و مکرو و مکرالله ولله خیرلماکرین
٣٨٣۱۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹۰       

    از : مستعار

عنوان : مسئله امروز ما!
مرا ببخشید مطلب شما را نخوانده ام. نه فقط مطلب شما را که اساساً هیچ نوشته ای را که عنوان و شکل و شمایل افشاگری علیه اشخاص آنهم زندانیان سیاسی را داشته باشد،نمی خوانم ولی عنوان شما را در باره هوشنگ اسدی فکر می کنم چند باره دیده ام و نقل تان را هم از دیگران شنیده ام که همینطور افشا می کنید! آخر دوست عزیز در برابر اینهمه مشکلاتی که ما در ایران داریم، که کوچکترینش نیز مسئله اینکه کی در مورد خودش یا میزان توانائی اش اغراق کرده یا می کند نیست، واقعاً جای حیرت و سوال است که چرا با اینهمه انرژی به جان کسی افتاده اید که خودش می گوید تواب بوده است؟! آقای مصداقی این رسالت شماست یا کدام گره از گره های کور سرنوشت ایران را باز می کند؟ برادر کار اساسی تر و مفید تری از شما بر نمی آید؟ مطمئنم که می آید.
٣٨٣۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣۹۰       

    از : آذری

عنوان : به جناب مصداقی و هوادارانش، تا حالا کم آورده اید.
به جناب مصداقی و هوادارانش، تا حالا کم آورده اید.

"خواننده" محترم، شما به شخص من کاری نداشته باشید چون این فاقد حتی کوچکترین اهمیتی در این بحث می باشد. آنچه مهم است کم آوردن جناب مصداقی و خیل هوادارانش در اینجاست که حاضر نیستند که برای افشای اسدی، اسناد و مدارک خود را به آن هیئتی ارسال کنند که این جایزه را به او اهدا کرد. اگر جدی بودند حتما اینکار را می کردند تا صدایشان بگوش همه برسد بجای درد دل کردن در این محفل کوچولو. آیا جناب مصداقی و هوادارانش جواب و توضیحی در این مورد دارند یا نه. بی جواب گذاشتن دلیل کم آوردن آنها تلقی خواهد شد. این گوی و این میدان. جوانمردش بیاید در میدان. منتظر می مانم.
٣٨٣۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣۹۰       

    از : خواننده

عنوان : موضوع خیلی ساده است
اولا این کسی که به اسم «آذری» نوشته معلوم نیست از کجا می تواند اینقدر مطمئن باشه که کسی ریگی به کفشی داره یا نه و کسی از یک «چالشی» سر بلند بیرون میاد یا نه مگر اینکه یا خود اسدی باشه یا یکی از دوستان صمیمی او که در این صورت این حرف هیچ اعتباری نداره. وگرنه کسی که فقط از طریق نوشته و کار با کسی آشناست نمیتواند اینطور حکم بده.
بعدش هم از دو حال خارج نیست . اسدی یا دروغ میگه یا نمی گه.
اگر دروغ میگه که خودش و در بعضی موارد زنش و دوستاش بهتر از هر کسی میدونند که دروغ میگه ولی خودشون رو فریب میدهند، که یک جا باید توقف کنه و شاید در خلوت خودش با خودش تعیین تکلیف کنه و روراست باشه وگرنه این جور جایزه ها هیچ کدوم نمیتونه زندگی و کارنامه یک نفر رو عوض کنه و یا گذشته و حال ادمها رو تغییر بده.
اگر دروغ نمی گه که هم خودش و هم دوستاش باید بدونند همیشه حقیقت را میشود با دلایل محکم و مستند ثابت کرد. قدرت حقیقت همیشه بالاتر از دروغه و موضوع اسدی هم اگر اصلا مهم باشه یک روزی معلوم میشه حتا اگر بعد از مرگش باشه چون اسناد اطلاعاتی می مونند و یک روزی رو می شوند و روسیاهی به ذغال می ماند.
فعلا در مورد همان مقالات که اکثریتی ها هم علیه اش چیزی نوشتند قبل از اینکه مصداقی چیزی بنویسه، معلوم شد که نویسنده اش هوشنگ اسدی بوده و دست کم در همین مورد اسدی دروغ گفته و میگه.
٣٨۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣۹۰       

    از : ایرج مصداقی

عنوان : من خود نیز به اندازه کافی ضعف دارم
اشتباه نشود من به هیچ روی خود را قهرمان نمی‌دانم و قهرمانی نشان نداده‌ام. ادعایی هم ندارم. ضعف‌های خاص خود را داشته و دارم. در زندان‌ هم مثل همه انسان‌ها افت و خیز داشته‌ام. تا دلتان بخواهد در من ضعف و سستی هست. بحث من با اسدی در این جا فعلا این نیست که وی چرا در بهترین شرایط زندان قزلحصار در سال ۶۵ که تقریباً هیچ فشار خاصی در معیارهای رژیم روی ما نبود با حسین شریعتمداری و حسن شایانفر همکاری می‌کرد و علیه روشنفکران ایرانی مقاله می‌نوشت.
بحث من این است که وی در خارج از کشور و ۲۵ سال پس از آن دوره نیز همچنان دروغ می‌گوید. اسناد را انکار می‌کند. به دیگران تهمت می‌زند. در خفا و علن به توطئه‌چینی علیه افراد می‌پردازد. اگر می‌آمد و نحوه همکاری خود با بخش فرهنگی زندان را بیان می‌کرد که مشکلی نداشتم به او کمک هم می‌کردم و می‌کردیم تا مردم از زوایه‌ای دیگر با جنایات رژیم آشنا شوند.
فرهاد بهبهانی از ملی‌مذهبی‌ها دستگیر شد، شکنجه شد، مصاحبه تلویزیونی کرد، به دیدار گالیندوپل برده شد، در آن‌جا به تکذیب شکنجه و بدرفتاری با زندانیان پرداخت و در جهت امیال بازجویان قدم برداشت. او وقتی از زندان آزاد شد و فرصتی یافت، ضمن آن که از مردم پوزش خواست، حقایق را بیان کرد. سناریو‌های رژیم را برملا کرد. چرا هیچ‌کس به او خرده نگرفت؟ چرا کسی به او زخم زبان نزد؟ چون ما انسان هستیم. موقعیت او را درک می‌کنیم و درک می‌کردیم. او انسانی دردمند بود و شریف که در مقابل فشار شکنجه طاقت از دست داده بود. شرایط او را می‌توان درک کرد و با او همدردی نمود.
مسئله اسدی این نیست. او در بهترین شرایط زندان به همکاری می‌پرداخت. بیرون از زندان نیز با موسسه مطالعات وزرات اطلاعات همکاری می‌کرد. از آن گذشته در خارج از کشور نیز همچنان به دروغگویی مشغول است. او نه در زیر فشار شکنجه بلکه در پاریس و در کنار رود سن دست به جعل و دروغ زده است.
او در نامه‌های خصوصی به این و آن به دروغ مدعی می‌شود که در پاریس مشغول کار در رستوران است تا مظلوم نمایی کند. او به خود من نوشته بود روزی ۱۴ ساعت کار یدی می‌کند! او حتی در ساده ترین موارد هم نمی‌تواند راست بگوید. گفتنی در مورد او بسیار است.
٣٨۲۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : آذری

عنوان : به جناب مصداقی
جناب مصداقی محترم، پاسخ به مقاله قبلی شما درباره این مطلب را هوشنگ اسدی در رسانه اش داده است. علاقمندان سری به آرشیو ایشان بزنند. من نمی فهمم به چه دلیلی شما ترجمه این مقالات تان را به هیئتی که به آقای اسدی جایزه داد نمی فرستید! اگر اعتماد به نفس کافی دارید و اگر می خواهید مردم حرف شما را باور کنند حتما اینکار را بکنید. هوشنگ اسدی از این اقدام شما خشنود خواهد شد چون ریگی به کفش ندارد و مطمئن است که از این چالش سربلند بیرون خواهد آمد. این گوی و این میدان. توپ در زمین شماست، برش دارید. با احترام
٣٨۲۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : ایرج مصداقی

عنوان : اعتدال و میانه‌‌روی و ...
من متوجه نشدم که چه دروغی در این مقاله‌ام به اکثریت و فرخ‌نگهدار نسبت داده‌ام.
چه انصافی را رعایت نکرده‌ام؟ من در پاسخ به اسدی و سخنگویش تأکید کرده‌ام اولین نفری نبوده‌ام که مقالات وی را کشف کرده است. آیا نبایستی توضیح می‌دادم سازمان اکثریت و نشریه خارج از کشور آن ۲۵ سال پیش مقاله‌‌ای نوشته و دست نویسنده را به درستی رو کرده بودند؟ آیا بایستی مدعی می‌شدم که من اولین نفری هستم که به این کار مبادرت کردم؟ آیا بایستی در مقابل ادعای دروغ اسدی و سخنگویش در این مورد سکوت می‌کردم و حرفی از حق سازمان اکثریت نمی‌زدم؟
آیا نبایستی تأکید می‌کردم که رهبر آن روز سازمان اکثریت فرخ نگهدار بوده که امروز با اسدی همراه و همگام است؟
آیا نسبت دروغی دادم؟
آیا امروز نگهدار با مهاجرانی و عوامل رژیم در لندن دمخور نیست؟ آیا نشست مشترک نمی‌گذارند؟ آیا حلقه لندن را تشکیل نمی‌دهند؟ آیا بدیهیاتی که همراه با ده‌ها سند نوشتاری، صوتی و تصویری هست را هم بایستی نادیده گرفت؟ آیا نگهدار خطاب به خامنه‌ای و ... نامه ننوشته است؟ آیا خواهان حفظ نظام ولایت فقیه مشروعه نیست؟
چند تا سند در این رابطه بایستی آورد؟
در این مقاله من کجا به سازمان اکثریت کینه کور داشتم؟ نوشته من که حی و حاضر است و می‌شود از آن نقل قول آورد. کدام جمله من در این نوشته کینه کور به اکثریت است؟ الا این که آن‌ها را به درستی اولین جریانی معرفی کردم که در رابطه با مقالات اسدی موضع گرفتند و در مورد آن افشاگری کردند؟
معتدل بودن و انصاف را تعریف کنید؟
با سند و مدرک ادعاهای دروغ اسدی را آورده‌ام می‌گویید حرف‌های من در حد ادعاست و در همان جا بدون ارائه کوچکترین سندی چندین اتهام به من می‌زنید آیا این شیوه منصفانه است؟
٣٨۲۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : خواننده

عنوان : ف.م.سخن هم جلوی پای اسدی تکریم میکند
ف.م. سخن هم به این موضوع و اسدی و مصداقی در مطلب جدیدش در گویانیوز اشاره کرده. من معذرت می خواهم که این را در اینجا می نویسم برای اینکه آقای ف.م.سخن مطالبی را که بیشتر ممکنه واکنش به دنبال داشته باشد در بخشی از گویا منتشر می کند که نمیشود چیزی درباره اش نوشت!
اقای سخن، امیدوارم هیچ وقت از اینکه جلوی کسی مثل هوشنگ اسدی بلند شدی و تکریم کردی پشیمان نشی.
به گفته کسانی که زندان دو رژیم را «تحمل» کرده اند حتی از نوع روحانی و عمامه دار و ملی و مذهبی و غیرو، مقایسه این دو مثل حنضل و خرماست. این مقایسه های تکراری را بگذار برای یک وقتی که کمی دمکراسی داشته باشی
هوشنگ اسدی زندان جیم الف را «تحمل» نکرد بلکه با ان همکاری کرد. جریان ان زن و شوهریست که گرفتار دزدان می شوند و شوهره بعد از اجبار زنش به خیلی کارها از طرف دزدان، به او میگوید دیگر اون قر و عشوه ات برای چی بود؟! اسدی حتما در زندان ازار شد ولی برای اطلاعاتی ها قر و عشوه هم امد
تازه برادر جان خودت هم میدونی این جایزه ها با چه پارتی بازی ها و زمینه چینی هایی داده میشود. وگرنه خارجی های بدبخت از کجا هوشنگ اسدی را می شناسند
شما که اینقدر همه چیز رو دنبال می کنی این رو نفهمیدی که همین گویانیوز وقتی چند هفته قبل خبر جایزه گرفتن اسدی اعلام شد اون بالا جایی که مثلاخبرهای مهم را میگذاره با عکس و خبر اعلام کرد ولی خیلی زود برش داشت و خبرش رو هم برد لابلای خبرهای دیگه؟ رابطه ات که با گویانیوزی ها خوبه، ازشون بپرس چرا این کار رو کردند. جواب سوالی رو که تو مطلبت با اینترنتی ها مطرح کردی، از گویانیوز بگیر.
کسی دشمنی شخصی با اسدی و ادمهایی مثل او نداره. ولی آخر برادر، یک فرقی باید بین اینها و بقیه ای که مثل اینها نبودند باشه یا نه؟ این بی انصافی درباره همه انهایی است که واقعا زندان ها رو «تحمل» کردن. اگر قرار باشه فرقی نباشه و تازه جایزه هم بگیرند که بقیه مگه مرض داشتند یا مرض دارند این همه رنج و عذاب تحمل کنند و بعد هیچ فرقی بین اونها و امثال اسدی نباشه؟ واقعا خیلی بی انصافیه
باز هم از شما خوانندگان معذرت می خوام که مجبور شدم این مطلب را اینجا بنویسم. ولی دل آدم می ترکه اگر فقط بشنوه و هیچی نگه
٣٨۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : نیاز

عنوان : گیریم لحنش تند است، پاسخ سوالاتش چه میشود
من با نظر دوستانی که به لحن و روش مصداقی اعتراض یا بهتر بگوییم انتقاد دارند مخالفتی ندارم. گیریم که حق با شما باشد. اما دوستان عزیز هرچقدر که لحن و روش کسی بد باشد باز نباید اصل انتقاد او را زیر سوال برد. مانند احمدی نژاد که به سوال کننده که به او تهمت دروغ گویی میزد بحای پاسخ مشخص هی میخندید و میگفت حالا شما چرا دعوا داری؟ من هم مانند شما هیچ طلبی از حتی یک تواب زندانی ندارم. کمتر انسانی مبتواند زیر شکنجه های وحشیانه تاب بیاورد و حتی اگر تنها از ترس شکنجه شدن با شکنجه گر همکاری کند نمیتوان به او ایرادی گرفت بلکه باید شکنجه گر او را زیر سوال برد. قرار نیست که سیاست کار قهرمانان مقاومت زیر شکنجه باشد.
یک تواب هم میتواند بعد گیریم برای جبران تواب بودنش یا اصلا برا ی علاقه اش به سیاست باز به صف آزادیخواهان بپیوندد.
اما از طرف دیگر نمیتوان به یک تواب حق داد که خود را ژاندارک مقاومت و پیشقراول مبارزه معرفی کند و مثلا با جورج اورل همسان گرفته شود در حالی که بسیاری مبارزانی که بسیار مقاومت هم کرده اند و دیگر در میان ما نیستند یا هستند ما حتی اسمشان را نمیدانیم. هرروز کتاب یا مقاله هم نمی نویسند و جایزه حقوق بشری هم نمیگیرند. اسدی برای کتابی جایزه حقوق بشری برد که تنها شاهدش علی خامنه ای است. یک تواب باید مانند مثلا سحابی اساسا این را قبول کند و معذرت بخواهد. سحابی هم اگر میامد تمام حقیقت را به میل خود تحریف شده تحویل میداد و خودش را ژاندارک مقاومت معرفی میکرد کسی برایش احترامی قایل نبود.
اینکه مصداقی نظرش به مجاهدین نزدیک است یا نیست ربطی به سوالات او ندارد و این خود گول زدن است که هی به جای حمایت از یافتن حقیقت هی این را چماق کنیم و بر سرش بکوبیم. سوالهایی که مصداقی مطرح میکند حتی اگر احمدی نژاد و خامنه ای هم مطرح میکردند باید برایشان پاسخ پیدا میشد. به فرخ نگهدار نباید بد دهنی شود چون از خودی های ماست یا بوده و گرنه در تمام دموکراسی های غربی با تند ترین لحن ها از رییس دولت تا بقیه سیاستمداران انتقاد میشود و بد نیست گاهی روزنامه های کشور میزبان خود را ورق بزنید تا این حقیقت دستگیرتان بشود. پوست امثال نگهدار و بهنود و مسعود و مریم رجوی و امثال اینها هم آنقدر نازک نیست که احتیاج به کاسه داغ تر از آش داشته باشند دوستان عزیز. وگرنه همچنان محکم و بی اعتنا در صحنه نمیماندند.
من شخصا بسیار متعجبم که چرا بسیاری عینا مانند اسدی و هوادارانش به جای پاسخ ساده به اتهامات مصداقی مرتب به مجاهد بودن او بند میکنند. در حالی که بسیاری از مطلعین و کسانی که با رهبران حزب توده از نزدیک در ارتباط بوده اند مانند شیوا فرهمند ادعاهای مصداقی را تلویحا تایید کرده اند. مظلوم نمایی چیزی حز سوئ استفاده از روانشناسی ایرانیان که ضعیف پرستند نیست. آخ بیچاره گناه داره....

اسدی و همسرش سالها به پیروی از خط مشی حزب توده رژیم و شخص خمینی را ضد امپریالیستی مینامیدند ستایش میکردند، بعد آقای اسدی مینویسد که همسر من یعنی نوشابه امیری رفت پاریس با خمینی مصاحبه کرد و بلافاصله بعدش به من تلفن کرد و های های میگریست و میگفت که صدای پاری ارتجاع را شنیده. آخر مرغ پخته هم خنده اش میگیرد. من خودم اکثریتی بودم و یک دوجین هم توده ای از فامیل درجه یک دور و برم بوده اند که برخی اعدام شدند و میدانم که هر توده ای از این ادعا خنده اش میگیرد. پس چطور خانم امیری در موقع چاپ این مصاحبه چاپلوسانه خود هیچ اشاره ای به این ارتجاع نمیکند؟ آنموقع که خمینی هنوز به ایران نیامده بود نه خفقانی بود نه بگیر و ببندی بود که مثلا از ترسش سکوت کند. و این خانم و آقا تا توانستند در نشریات خود سالیان سال بعد هم مداحی خمینی را میکردند که.
خوب کسی که این نوع تعریف و تمجمید و دروغ در مورد گذشته خود بگوید تواب هم نباشد حداقل دروغ گفتن برایش مانند احمدی نژاد آب خوردن است.
هوشنگ اسدی اگر ریگی در کفشش نباشد یک نصفه روز برایش جواب دادن به تک تک ادعاهای مصداقی کافی است. ناسلامتی ایشان میتواند کیلو کیلو کتاب و مقاله تولید کند. اما ایشان و هوادارن ایشان ترجیح میدهند به جای روشن کردن صریح حقیقت و گیریم روشن کردن دروغگویی های وقیحانه مصداقی مرتب برای مصداقی پرونده سازی کنند و هی ثابت کنند که او مشکل شخصیتی و روشی دارد. همین شک و تردید ما را برای نداشتن جواب بیشتر میکند. جالب است که اسدی در خودنویس یک مقاله هم نوشت اما باز بجای اینکه پاسخ بدهد گفتن که خودتان بروید کتاب را بخوانید و ببینید که مصداقی درست گفته یا نه!!! و از اول تا اخر باز برای خودش تبلیغ کرد و شعار داد. اینها همه دلایلی شدکه من یکی فکر کنم اسدی یکجای کارش بد جوری اشکال دارد والا از زیر جواب طفره نمیرفت.
اینکه مصداقی تمام کارتهایش را یکجا رو نکرده هیچ جای انتقادی ندارد و هیچ ربطی هم به صادق بودن یا نبودن ندارد. برعکس اگر این بلف نبوده بلکه براستی بکار گرفته شده باشد نه تنها نشانه هوشمندی او است. بخصوص که مقالات او همیشه بسیار طولانی است و ایکاش باز هم در رو کردن مدارک کمی خست بیشتری نشان میداد و به ملاحظه وقت و حوصله خواننده مقالات را کوتاه تر مینوشت.
٣٨۲۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : نیاز

عنوان : گیریم لحنش تند است، پاسخ سوالاتش چه میشود
من با نظر دوستانی که به لحن و روش مصداقی اعتراض یا بهتر بگوییم انتقاد دارند مخالفتی ندارم. گیریم که حق با شما باشد. اما دوستان عزیز هرچقدر که لحن و روش کسی بد باشد باز نباید اصل انتقاد او را زیر سوال برد. مانند احمدی نژاد که به سوال کننده که به او تهمت دروغ گویی میزد بحای پاسخ مشخص هی میخندید و میگفت حالا شما چرا دعوا داری؟ من هم مانند شما هیچ طلبی از حتی یک تواب زندانی ندارم. کمتر انسانی مبتواند زیر شکنجه های وحشیانه تاب بیاورد و حتی اگر تنها از ترس شکنجه شدن با شکنجه گر همکاری کند نمیتوان به او ایرادی گرفت بلکه باید شکنجه گر او را زیر سوال برد. قرار نیست که سیاست کار قهرمانان مقاومت زیر شکنجه باشد.
یک تواب هم میتواند بعد گیریم برای جبران تواب بودنش یا اصلا برا ی علاقه اش به سیاست باز به صف آزادیخواهان بپیوندد.
اما از طرف دیگر نمیتوان به یک تواب حق داد که خود را ژاندارک مقاومت و پیشقراول مبارزه معرفی کند و مثلا با جورج اورل همسان گرفته شود در حالی که بسیاری مبارزانی که بسیار مقاومت هم کرده اند و دیگر در میان ما نیستند یا هستند ما حتی اسمشان را نمیدانیم. هرروز کتاب یا مقاله هم نمی نویسند و جایزه حقوق بشری هم نمیگیرند. اسدی برای کتابی جایزه حقوق بشری برد که تنها شاهدش علی خامنه ای است. یک تواب باید مانند مثلا سحابی اساسا این را قبول کند و معذرت بخواهد. سحابی هم اگر میامد تمام حقیقت را به میل خود تحریف شده تحویل میداد و خودش را ژاندارک مقاومت معرفی میکرد کسی برایش احترامی قایل نبود.
اینکه مصداقی نظرش به مجاهدین نزدیک است یا نیست ربطی به سوالات او ندارد و این خود گول زدن است که هی به جای حمایت از یافتن حقیقت هی این را چماق کنیم و بر سرش بکوبیم. سوالهایی که مصداقی مطرح میکند حتی اگر احمدی نژاد و خامنه ای هم مطرح میکردند باید برایشان پاسخ پیدا میشد. به فرخ نگهدار نباید بد دهنی شود چون از خودی های ماست یا بوده و گرنه در تمام دموکراسی های غربی با تند ترین لحن ها از رییس دولت تا بقیه سیاستمداران انتقاد میشود و بد نیست گاهی روزنامه های کشور میزبان خود را ورق بزنید تا این حقیقت دستگیرتان بشود. پوست امثال نگهدار و بهنود و مسعود و مریم رجوی و امثال اینها هم آنقدر نازک نیست که احتیاج به کاسه داغ تر از آش داشته باشند دوستان عزیز. وگرنه همچنان محکم و بی اعتنا در صحنه نمیماندند.
من شخصا بسیار متعجبم که چرا بسیاری عینا مانند اسدی و هوادارانش به جای پاسخ ساده به اتهامات مصداقی مرتب به مجاهد بودن او بند میکنند. در حالی که بسیاری از مطلعین و کسانی که با رهبران حزب توده از نزدیک در ارتباط بوده اند مانند شیوا فرهمند ادعاهای مصداقی را تلویحا تایید کرده اند. مظلوم نمایی چیزی حز سوئ استفاده از روانشناسی ایرانیان که ضعیف پرستند نیست. آخ بیچاره گناه داره....

اسدی و همسرش سالها به پیروی از خط مشی حزب توده رژیم و شخص خمینی را ضد امپریالیستی مینامیدند ستایش میکردند، بعد آقای اسدی مینویسد که همسر من یعنی نوشابه امیری رفت پاریس با خمینی مصاحبه کرد و بلافاصله بعدش به من تلفن کرد و های های میگریست و میگفت که صدای پاری ارتجاع را شنیده. آخر مرغ پخته هم خنده اش میگیرد. من خودم اکثریتی بودم و یک دوجین هم توده ای از فامیل درجه یک دور و برم بوده اند که برخی اعدام شدند و میدانم که هر توده ای از این ادعا خنده اش میگیرد. پس چطور خانم امیری در موقع چاپ این مصاحبه چاپلوسانه خود هیچ اشاره ای به این ارتجاع نمیکند؟ آنموقع که خمینی هنوز به ایران نیامده بود نه خفقانی بود نه بگیر و ببندی بود که مثلا از ترسش سکوت کند. و این خانم و آقا تا توانستند در نشریات خود سالیان سال بعد هم مداحی خمینی را میکردند که.
خوب کسی که این نوع تعریف و تمجمید و دروغ در مورد گذشته خود بگوید تواب هم نباشد حداقل دروغ گفتن برایش مانند احمدی نژاد آب خوردن است.
هوشنگ اسدی اگر ریگی در کفشش نباشد یک نصفه روز برایش جواب دادن به تک تک ادعاهای مصداقی کافی است. ناسلامتی ایشان میتواند کیلو کیلو کتاب و مقاله تولید کند. اما ایشان و هوادارن ایشان ترجیح میدهند به جای روشن کردن صریح حقیقت و گیریم روشن کردن دروغگویی های وقیحانه مصداقی مرتب برای مصداقی پرونده سازی کنند و هی ثابت کنند که او مشکل شخصیتی و روشی دارد. همین شک و تردید ما را برای نداشتن جواب بیشتر میکند. جالب است که اسدی در خودنویس یک مقاله هم نوشت اما باز بجای اینکه پاسخ بدهد گفتن که خودتان بروید کتاب را بخوانید و ببینید که مصداقی درست گفته یا نه!!! و از اول تا اخر باز برای خودش تبلیغ کرد و شعار داد. اینها همه دلایلی شدکه من یکی فکر کنم اسدی یکجای کارش بد جوری اشکال دارد والا از زیر جواب طفره نمیرفت.
اینکه مصداقی تمام کارتهایش را یکجا رو نکرده هیچ جای انتقادی ندارد و هیچ ربطی هم به صادق بودن یا نبودن ندارد. برعکس اگر این بلف نبوده بلکه براستی بکار گرفته شده باشد نه تنها نشانه هوشمندی او است. بخصوص که مقالات او همیشه بسیار طولانی است و ایکاش باز هم در رو کردن مدارک کمی خست بیشتری نشان میداد و به ملاحظه وقت و حوصله خواننده مقالات را کوتاه تر مینوشت.
٣٨۲۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : حافظه

عنوان : با هر طنابی وارد چاهی نشویم.
حافظه تاریخی را زنده نگاه داریم. تشکر میکنم از آقای مصداقی که با یاداوری ها خود پرده از چهره خودفروختگان برمیدارد. گاهی فراموش میشود که با هر طنابی وارد چاهی نشویم. میتوان گفت که همه در زندان قهرمان نبودند و قطعا توانای ها انسانها فرق میکنند. بعضی مقاومت کردند ،بعضی در مراحلی محکم بودند و بعضی از همان لحظه اول همکاری کردند، همه ا نتخاب آنها بوده است. ولی تفاوت دارد بین این افردی که توان مقاومت نداشته اند در مراحل اولیه ضعف نشان دادند ولی هیچگاه در سیستم زندان ذوب نشدند، افرادی بودند که با کسب امتیازاتی ویا بدون ان در دستگاه سرکوب در زندان حل شده و وسیله برای سرکوب همبندان خود شدند، این انتخاب زیر فشار نبوده است.اگر از روی اعتقاد نباشد ( در مورد اسدی دیدیم که نبود) از روی پاچه خواری و سود جویی است.
٣٨۲۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : ش. ح.

عنوان : آیا ترجیح میدهید که حقیقت را نمیدانستید؟
به نظر میرسد که بعضی از خوانندگان فراموش کرده اند که اصلا چرا آقای مصداقی اقدام به نوشتن "چرا هوشنگ اسدی دروغ میگوید؟" کرد. دلیل آن نه تواب بودن اسدی ۲۵ سال قبل، بلکه کتاب سراپا دروغی بود که اسدی امروز، در زمان حاضر، نوشته است. هدف مصداقی، حداقل در این مقاله، نه تصفیه حساب با اسدی (آنطور که بعضی نظرات ادعا میکنند) بلکه روشنگری درباره نوشته معاصر هوشنگ اسدی است.
در همه جای دنیا وقتی کتابی منتشر میشود، روزنامه ها و مجلات به نقد و بررسی آن مینشینند. این نه تنها کار بدی نیست، بلکه لازم و ضروریست. وگرنه هر شارلاتانی میتواند یک مشت دروغ سر هم کند و به خورد ملت بدهد. بد بختی ما ایرانیها را ببینید که بعد از این همه استبداد، سانسور، و جهالت، وقتی کسی چون مصداقی دست به قلم میبرد، و درستی یا نادرستی ادعاهای کتابی را زیر سوال میبرد، از دست او عصبانی میشویم که چرا "دل پر خونی" داری؟
دوستان. یک بار از خود بپرسید. آیا ترجیح میدادید که مصداقی هرگز دست به قلم نمیبرد؟ و دروغهای کتاب اسدی را افشا نمیکرد؟ آیا ترجیح میدهید که حقیقت را نمیدانستید؟ آیا ترجیح میدهید که تاریخ ما را امثال اسدی بنویسند؟ آیا ترجیح میدهید که مردم آمریکا و اروپا تاریخ ما را از زبان دروغ گوی اسدی ها بشنوند و کسی هم جوابشان را ندهد؟ آیا ترجیح میدهید که یک مشت دروغ را باور کنید؟ آیا ترجیح میدهید که امثال اسدی با مردم ایران به عنوان یک مشت پخمه که هر چرندیاتی را میشود به خوردشان داد، رفتار کنند؟
اسدی چند ماه قبل در امریکا بود و در برنامه های رادیویی معتبری مثل NPR مشغول تبلیغ کتابش و سایت روز آن لاین بود. آیا به نظر شما اسدی حق دارد به تبلیغ کتابش بپردازد، ولی مصداقی حق ندارد نقدی درباره آن بنویسد؟
بعضیها هم ناراحت اند از اینکه مصداقی حرف خوبی از اکثریت و نگهدار برای گفتن ندارد. دوستان. این حق مصداقی است که دل خوشی از اکثریت نداشته باشد. همانگونه که نگهدار دل خوشی از مجاهدین ندارد. . اشکال کار اینجا نیست. اشکال کار اینست که مصداقی جزو معدود کسانیست که حاضرند دست به قلم ببرند و دست شیادانی را که امروزه سر و کله شان هر روز در VOA و BBC پیداست، رو کنند.
من آقای مصداقی را شخصا نمیشناسم، ولی همین جا لازم میدانم به سهم خودم از ایشان برای روشنگریهایشان هزار بار تشکر بکنم.
ش. ح.
٣٨۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : amir ebrahimi

عنوان : معیار چیست ؟عیار کدام است!؟
منظور بنده پاسخ به کسی نیست و بدون ذر نظر گرفتن سوابق آقای اسدی و نوشته های آقای مصداقی است-
میخواهم بگویم که باید یک چارچوب و معیار برای ()درست و اصولی() بودن افراد و سازمانها تعریف نمود که شاملیت داشته باشد -(هرکس و سازمانی میتواند خطا کند و به انحراف برود و حق دارد دوباره به مسیر اصولی بازگردد ولی :
آیا هیچ حرکت یا بررسی نباید انجام دهد؟- :
سابقه افراد بخشی این معیار است- "
وضعیت کنونی و مشخصا -برخورد با خطا یا انحراف قبلی نیز نشان از صحت و سلامت است- :
برنامه و عملکرد در راستای اهداف تعریف شده نیز باید در نظر گرفته شود--
ضمن اینکه مسیر درست میتواند بسیاری را همراه نشان دهد اما این همراهی لزوما همبستگی نیست -بعنوان مثال فشار و انتقادی که از طرف هواداران مجاهدین علیه مصداقی صورت میگیرد با تردیدهایی که در باره وابستگی وی به مجاهدین هست قابل مقایسه نیست -صداقت در جبهه انقلاب اصلی ترین مشخصه نیرو (فرد یا سازمان)محسوب میشود
٣٨۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از :

هوشنگ اسدی چندی پیش هم یک مدحیه ای را برای خامنه ای نوشته بود و خاطرات امام علی خان خامنه ای را برشته ای تحریر در آورده بود. در هر حال هوشنگ خان استن دیگر ...
٣٨۲۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : حسن اسدی

عنوان : به حقایق تکیه کنید
آقای مصداقی با سلام به نظرم مضمون گفته شما در مورد آقای اسدی درست است. دلایل کافی دارید که او در گذشته علیه مبارزان همکاری می کرده و امروز هم مشغول توجیه رفتار های ناشایست خود است. بنابراین نمی خواهم در مورد مضمون نظرتان نکته ای را بیان کنم. اما در قلم شما نسبت به مخالفان نظری تان کینه ای کور و خشمی ناموجه وجود دارد. شما در نوشته های خود به جا و بیجا بر سازمان اکثریت خشم و نفرت نثار می کنید. نوع برخورد شما بیشتر نزدیکی و خویشی با رفتار مجاهدین خلق را در اذهان زنده میکند. شما در این نوشته زمانی که حرف درستی از اکثریت نقل می کنید همچون سازمانی که در ارتباط با او زندان رفتید و امروز هم به نظر می رسد در ارتباط با او قرار دارید، یعنی سازمان مجاهدین، لحن و گفته ای آلوده به نفرت و کینه کور دارید. برای برخورد با نظر فرخ نگهدار کم مدرک وجود ندارد. او مرتب در حال بازتولید مدرک علیه خویش است. نمیگذارد مخالف کم بیاورد. پس چه نیازی است که در مورد او دروغ هم بدان بیافزائید و اثر گفته های درست خودتان را ضعیف کنید. حیف است این همه استعداد را آلوده به تعصب کور و کینه ناموجه کنید. باور کنید فاصله گرفتن از این رفتار شما را ضعیف نخواهد نمود.
٣٨۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : حامد صابری

عنوان : کمی معتدل تر باشیم
جناب مصداقی باسلام
مشخص است جنابعالی هم زندانی بوده اید و دل پرخونی دارید . ولی دوست عزیز انصاف هم باید داشت برفرض که ادعای شما صحیح باشد چون هنوز فقط ادعاست و مستندات کافی ندارد ولی بر فرض صحت ، آیا من وشما که تجربه زندان داریم نمیدانیم که ادمها ، ظرفیتهای متفاوتی دارند ؟ بنده هم بسیاری از زندانیان را دیده ام که در زندان مقاومت کمی داشته اند و می ترسیده اند و مواضع نه چندان خوبی داشته اند اما در شرایط آزادی و پس از زندان باز هم در صف مردم اند .همین آقای سحابی مگر یادتان رفته که در مقطعی ، تحت شرایط زندان مواضع نادرستی اتخاذ کرد و پس از آزادی و ریکاوری ، مواضع خود را اصلاح کرد .
من به نظرم ملاک اصلی این است که ببینیم امثال آقای اسدی در شرایط آزاد و بدون فشار ، چه مواضعی دارند .
نوع ادبیات شما نسبت به فرخ نگهدار هم منصفانه نیست . مگر دمکراسی به جز این است که افراد حق دارند درک خودشان را داشته باشند . ایا شما می توانی تضمین کنی که مواضع شما حتما درست است ؟و مواضع نگهدار حتما غلط است .
بیائید دمکراسی را ازخودمان شروع کنیم . من فکر میکنم مشکل اصلی ایران ربطی به رژیم حاکم ندارد . مشکل اصلی همه ما هستیم .
موفق باشید
٣٨۲۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : یاد یادآوری

عنوان : ۲ اطلاع
آقای مصداقی
دسستان درد نکند . دو نکته برای اطلاع بیش تر شما
باید از آقای اسدی پرسید زمانی که به ادعای خودش به دستور حزب توده خبرچین ساواک بوده چه گزارش هائی را به ساواک می داده و در باره چه کسانی؟.

هوشنگ اسدی پس از آزادی از زندان با شرکت هدایت فیلم همکاری و مجله گزارش فیلم را با همکاری این شرکت منتشر می کرد.

هدایت فیلم شرکتی بود وابسته به سعید امامی و وزارت اطلاعات. ارتباط این شرکت با سعید امامی و ارتباط اسدی با این شرکت در نشریات دوم خردادی به دوران خاتمی افشا شد و از جمله یکی از همکاران مسعود کیمیائی در گزارشی مستند از همکاری کیمائی و امامی در تولید فیلم پرده برداشت.
٣٨۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۰       

    از : روشن از تهران

عنوان : آنچه را می نویسم نگاهی عام است با استفاده از این نکته ی خاص.
دوستان باور کنید دلیل - بقول شاهرخ مسکوب - قوادی هر ملت از جایی ست و دلیل قوادی ماملت هم از اسلام است. اسلام تنها شهید پرور نیست، تنها آدمکش پرور نیست، تنها ملا پرور نیست، این اسلام و خصوصا وقتی در چنگالش می افتی ترا و مرا و مارا بیشرف هم می کند. و بیشرفی معنیش توهین نیست. معنیش زدودن شرف از انسان است. همچنانکه اگر تیغی رگ شما را ببرد خون از بدنتان می رود و اگر چاره نکنید بیخون می شوید و می میرید اسلام هم رگ شرف روح من و شما را می برد و بسته به قدرت ماست کع تا چه اندازه در برابر این دین بیشرف ساز اسلام ناب محمد و ضدیتش با انسان و شرف انسان مقاومت و مقابله کنیم. ولی یک پرسش اساسی از نویسنده ی این مقاله مطرح است و آن اینکه امروز در این شرایط باید چه کرد؟ امثال فرد مورد نظر شما کم نیستند، اما چنانکه گفتم بسیاری دیگر هم چنین کرده اند، و بسیاری دیگر نیز اگر جای او بودند و برای بدست آوردن نواله ای ولایت آدمکشان بیرحم چنین می کردند. حال اما باید چه کرد؟؟ افشاگریهایی از این دست و بر یک زندانی در دستان پلید اسلام و تشیع و در آن سالهای وحشت و در زندانهایی مخوف و البته با بضاعتی در حد مخاطب شما فایده اش چقدر است. در ثانی خود شما هم طبق نوشته تان برای مخاطبتان دام گسترده بوده اید و از حد اقل صفا برخوردار نبوده اید. شما نیز مثل باز یکنان پوکر ورقهای آستان را را نگه داشته اید تا بر هر برگی که حریف «زورکی» بر زمین زد شما یک برگ جدید و آماده بر زمین زنید...اینهمه را چگونه توضیح می دهید؟ آیا این تسویه حساب سالهای دور نیست، آیا نمی شود ادبیاتی دیگرگونه بکار برد؟؟؟ آنچه را می نویسم نگاهی عام است با استفاده از این نکته ی خاص.
قربان شما از تهران
٣٨۲٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۰