دو سال گذشت. جنبش سبز به کجا میرود؟ - م. چشمه

نظرات دیگران
  
    از : آرش

عنوان : نخود نخود هر جریانی دنبال کار خود!
دوستان گرامی

احزاب و جریانات داخل کشور مطالبه اصول فراموش شده قانون اساسی را، در رابطه با حقوق شهروندان، تاکتیک خود قرار داده اند برای در هم شکستن جو خفقان امنیتی ولایت فقیه. یعنی از او چیزی را مطالبه می کنند که در قانون اساسی خودش به آن متعهد است.

بیشتر احزاب و جریانات مقیم خارج کشور خود اصل ولایت فقیه را مستقیم نشانه می روند.

باید این «اختلاف» را پذیرفت و برای هدف مشترک که «برقراری دمکراسی پایدار» است تلاش کرد.

این که اجرای "بدون تنازل قانون اساسی" را علم کنیم و درباره آن قلمفرسایی چیز تازه ای است و چندان نبوغی لازم نداره. دو ساله نوباوگان سیاسی هم در بالاترین و جاهای دیگر دارند درباره ش بحث های داغ می کنند و به نتیجه ای نرسیده اند.

مساله این است که گروه دوم می گویند ابهام درباره تغییر رژیم و عدم شفافیت درباره رفتن ولی فقیه انگیزه لازم برای شرکت در تظاهرات را فراهم نمی کند. به گمان من روی این کاری صورت نگرفته که آن را ثابت کند. اگر چه در نظرسنجی صفحه ۲۵ بهمن هم سی و چند درصد سرنگونی را هدف دانسته اند.

من خودم ۱۰۰ تخم مرغ را این گونه در سه سبد تقسیم کرده ام:

- مصلحین رژیم ۱۰ ،
- جنبش سبز ۶۰ ،
- غیر حنبش سبز ۳۰ .

با چنین نگاهی نخود نخود هر جریانی دنبال کار خود. محال است که شورای هماهنگی و آقایان موسوی و کروبی استراتژی سرنگونی رژیم را در هیچ بیانیه و یا سخنرانی آشکارا اعلام کنند. سطح انتظارمان را تنظیم کنیم و به موازات آن هایی که دنبال سرنگونی رژیم ولایت فقیه هستند برنامه های خود را جلو ببریم. من هم ۳۰ تخم مرغ خودم را در سبد آن ها گذاشته ام. علیه هیچ جریانی هم کار نمی کنم. حتی ممکن ست رفسنجانی موفق شود خامنه ای را به پذیرش اراده مردم قانع کند. من فقط ۱۰ تخم مرغ را در این سبد گذاشته ام. اما تلاش های خود را روی جنبش سبز که ۶۰ تخم مرغ در سبدش گذاشته ام متمرکز کرده ام.

شما چطور؟؟

البته باید در جهت تشکیل کنگره ملی ( معادل مجلس شورای آینده) که حتی الامکان همه جریانات سیاسی و نهادهای مدنی را نمایندگی کند گام برداشت:

۱) پذیرش اختلافات
۲) پذیرش بیانیه جهانی حقوق بشر
۳) تلاش در جهت برقراری دمکراسی پایدار و پذیرش داوری صندوق های رای.
٣٨٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹۰       

    از : نامی شاکری

عنوان : وظیفه ی بزرگ ما "راستی " است !
می نویسید: "...یادتان هست درباره معنای سکولاریسم چه دروغ گنده ای گفت!" گفت سکولاریسم یعنی بی دینی ..."
خانم/ آقای آذری عزیز!
در این فرصت ها که به ما داده می شود ، همه مان با هر گرایش و جریان سیاسی یک وظیفه ی بزرگ داریم و آن "راستی " است . من از شما خواهش می کنم رفرنس این جمله ای را که به آقای خاتمی نسبت داده اید اعلام کنید. حتی اگر به رفرنس آن دسترسی ندارید ، نوشته یا سخنرانی یک فرد یا شخصیت سیاسی معتبر از جریان متبوع تان را رفرنس بدهید که این حرف را به نقل از او آورده اید و...اگر چنین رفرنسی نداشتید ( که ندارید!)خیلی ساده از مخاطبین اخبار روز پوزش بخواهید. آقای خاتمی نه به دلیل "سیاسی" بودنش بلکه به دلیل "دانشگاهی " بودنش ، اصولا ادبیات دقیق و فاخری دارد و البته که مثل همه ی ما اشتباه می کند. اما در این مورد به عنوان فردی که تاریخ جنبش اصلاحات را ساعت به ساعت پی گیری می کند و در آن حضوری فعال دارد، چنین اشتباهی نکرده است. من شخصا بسیاری از دوستان چپ و لیبرال را می شناسم که تا قبل از این دوران ، واقعا خیال می کردند که حکومت سکولار ، حکومت بی دینی است و در "گفت و گو" های رایج این ماه ها در همین رسانه ها ، دانایی شان را ارتقاء دادند...در مورد این "صلح و سازشی" هم که به قیمت آبروی جنبش سبز به آقای خاتمی نسبت می دهید، شریف باشید. متن آن سخنرانی را پیدا کنید و دقیق بخوانید. البته به نظرم من ، "مخاطبین" آقای خاتمی در آن سخنرانی ودر چنین ایامی بسیار مهم تر از "خطابه" ی آقای خاتمی است . ببینید گفتمان سبز در چه حد از از اعتبار است که درست در ایامی که برای سبزها ز منجنیق فلاک سنگ فتنه می بارد و این سنگ ها به مومنان و خانواده های معظم جانبازان و ایثارگران نسبت داده می شود ، آقای خاتمی در جمع جانبازان و خانواده های ایثارگران و شهدای جنگ تحمیلی ، حضور می یابد و چنان حرف هایی می زند...
٣٨٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹۰       

    از : آذری

عنوان : خاتمی و آزاد اندیشی! اینهم از آن حرفهاست ها
۸ سال تجربه ای که ملت ایران از خاتمی داشتند برای ۷ پشتشان بس بود ولی برای قشری که نامی شاکری به آن تعلق دارد هرگز بس نخواهد بود. خاتمی و آزاد اندیشی! اینهم دیگر از آن حرفهاست ها، جناب شاکری،نه! خاتمی را چرا فریبا خاتمی و روباه فریبکار لقب دادند، حتما آنها همگی سلطنت طلب و و و بودند، نه! این مرد توهینی است به شعور ملت. یادتان هست درباره معنای سکولاریسم چه دروغ گنده ای گفت! گفت سکولاریسم یعنی بی دینی، نگفت! بمن بگویید که ایا خاتمی حق داشت از جانب ملت خامنه ای را ببخشد؟ خامنه ای ای که با مخوف ترین وسائل ۷۰ میلیون آدم را در ایران سرکوب می کند تا ابراز نظر نکنند. بدتر از آن، خاتمی به مردم تهمت زد که این مردم به خامنه ای ظلم روا داشته اند! اینرا چطور توجیح می کنید، جناب شاکری؟ نه جانم، خاتمی یکی از بزرگترین عوامل حفظ این رژیم بوده است و مادام العمر بهمین راه ادامه خواهد داد. نه او و نه امثال او هیچوقت هیچ گلی به سر ملت ایران نزده اند و نه حالا و نه در اینده هم نخواهند زد. نگران هم نباشید که اگر دروغ و دغل بازان نباشند ایران ویران می شود. این ان چیزیست که سالها در دهانها انداخته اند تا مردم از ترس کاری نکنند. در حقیقت این موجودیت و بقای رژیم است که ایران را به مرزهای نابودی کشانده است. این شعبده بازیهای نخ نما شده شان هم ارزانی خودشان و باورمندانشان که تا حالا از مردم فقط سواری مفت و مجانی گرفته اند و فقط امور شکمی و زیر شکمی خود پرداخته اند. این کار تاریخی آخوند و آخوند مسلک بوده است.
٣٨٣۱٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹۰       

    از : نامی شاکری

عنوان : جنبش سبز ، حاصل تکامل تاریخی تضادهای نظام جمهوری اسلامی ایران است !
می نویسید : " ...یکی جنبش سبز را وسیله ای برای وادارکردن رژیم به رعایت "بدون تنازل" قانون اساسی جمهوری اسلامی، بازگشت به "دوران طلائی امام راحل" و در نهایت بخاطر حفظ اسلام سیاسی اما با حضور اصلاح طلبان حکومتی میداند..."
دوست عزیز! آن "یکی" ، مهندس میرحسین موسوی است و مواضعش در این دوسال همراهی در جنبش سبز، قابل "تقلیل" به این "خلاصه " ها نیست . چنین برخوردهایی به افرادی چون موسوی ، خاتمی ، تاج زاده ، مزروعی و دیگران که به "تخفیف"، اصلاح طلبان حکومتی می خوانیدشان، فقط آنها را بی اعتبار نمی کنید ، جریان های مدعی آزادی و دمکراسی را هم خفیف می سازید . چه اصراری دارید که "آنها" با تغییرهویت و تبدیل شدن به "دیگری" ، مجوز حضور در جنبش را داشته باشند؟ واقعا خیال می کنید، ایران دمکراتیک فردا ، بدون حضور و مشارکت فعال این آدم ها و گروه های اجتماعی پشتیبان شان قابل تحقق است؟

می نویسید:"...جناح سازشکار اصلاح طلبان حکومتی برهبری آقای خاتمی بزعم خود زمینه را برای سازش و آشتی با باند خامنه ای آماده دیده ، طرح بخشش دو جانبه و مصالحه با رژیم را به پیش کشیدند... تو گوئی مردم ایران روش سیاسی آقای خاتمی یعنی گفتار درمانی و ارائه نصیحت به ولی فقیه در حرف و پشت کردن به حقوق حقه مردم در عمل را فراموش کرده اند!"
"ما" در جنبش سبز بنا داریم به نام "مردم" ایران حرف نزنیم و از آن اعتبار نجوییم . در قلمرو "گفت و گو" چرا باید اینهمه راه ها و فنون اقناع و مفاهمه را فروبگذاریم و به گزاره های مزین به "مردم مقدس" بیاویزیم ؟ این گزاره ها نه اثبات پذیرند ونه قانع کننده . حداکثر آنکه مخاطبینی را خوش و مخاطبینی دیگررا ناخوش بیایند. در همین پاراگراف ،"مردم" را با "م.چشمه " جا به جا کنید. به نظرتان براعتبارمتن افزوده نمی شود؟
آقای خاتمی هشت سال تمام،عبارتی را تکرار کرد که به نظرم اگر ازاوهمین صدا در تاریخ شنیده شود، به ماندگاری اعتبار او کافی است: " آزادی در اندیشه ، منطق در گفت و گو و قانون در عمل " اگر"مردم ایران" همین را از او فرامی گرفتند( که نگرفتند!) بس چیزها که دگرگون می شد!
اما مشکل بزرگ م. چشمه و بسیاری از "خودسبزپنداران" در این است که درک درستی از جنبش سبز ندارند . آنها که چپ اند، خیال می کنند که جنبش سبز جنبش چپ هاست ! سلطنت طلبان ، آن را براندازنده رویایی ج اا ایران و بازگشت به دوران طلایی پادشاهی می انگارند. لیبرال ها ، خود را "وکیل بلاعزل"ش می دانند.جنبش زنان ، جنبش کارگری ، جنبش های ملی ، هر کدام به نسبتی جنبش سبز را، عین،رقیب یا تهدید خود می انگارند!حتی برخی جریان های تروریستی هم چند صباحی درهمین سوء تفاهم مچبند سبز بستند! صریح و سرراست باید گفت که جنبش سبز، حاصل تکامل تاریخی تضادهای نظام جمهوری اسلامی ایران است و چه جنبشی در ایران هست که نظام برآمده از انقلاب ۵۷ مطالباتش را به درستی برآورده باشد؟ از این روست که جنبش سبزبا تمام این جنبش ها دراندازه های مختلف ، "هم پوشانی" دارد اما بر هیچکدام "منطبق" نیست . در جنبش "جنبش سبز" ، این جنبش ها بلاموضوع نیستند و راه خود را می روند و در پیروزی "جنبش سبز" ، تمام این جنبش ها فقط برخی یا بسیاری ازمطالباتشان را تحقق یافته خواهند دید و تا تحقق کامل اهدافشان به راهشان ادامه خواهند داد ! "جنبش سبز" باید و می تواند هموارکننده مسیر این جنبش ها باشد. با نفی اقتدارگرایی و ایجاد فضای گفت و گو ومفاهمه برای تمام جنبش ها ! همین!
می نویسید : " ...اکنون مدتی است که "شورای هماهنگی راه سبز امید" که بدلایلی مایل به معرفی کادر رهبری خود نیست، خود را بمثابه "رهبری" و "سخنگوی" جنبش سبز مطرح میکند... " از این که "شورا" هویت خود را آشکار نمی کند می توان همچنان پرسشگر بود ، اما چرا از اینکه خیال می کنید"شورای هماهنگی" ، اعتبارو قدرت آنرا دارد که در راه سبز امید هماهنگی ایجاد کند ، دلخور شده اید؟ چرا نسبتی را که آنها به خودشان نداده اند به آنها می دهید و از آن دلخورید؟ آنها کجا خود را رهبر و سخنگوی جنبش سبز خوانده اند؟حتی مهندس موسوی هم چنین ادعایی نکرده و خود را "همراه " راه سبز امید می خواند. آنها حداکثرش خود را " شورای هماهنگی راه سبز امید" می خوانند و حتما می دانید که "راه سبز امید" ، قرائت (Version) خاص میرحسین موسوی درون جنبش سبز است . همان که برخی ویژگی هایش را هم به "تخفیف " برشمرده اید! (بازگشت بدون تنازل به قانون اساسی !) شما هم بروید با دوستان تان یک جریان هماهنگ کننده در "جنبش سبز" راه بیندازید و مخاطبان تان را متقاعد کنید به "سبزی"حرف ها و مواضع تان .. البته در این دو سال کم نبودند دوستان شما که چنان کرده اند و به نام مهندس موسوی و جنبش سبز ، شعارهایی را به خیابان ها آورده اند که در بیانیه های هجده گانه و مصاحبه های مفصل و متعدد مهندس موسوی هیچ ردی از آنها نیست .
جنبش سبز به جایی که "ما" آدرس می دهیم نخواهد رفت . حداکثرهر یک از ما بتوانیم نشانه هایی از"آرمان شهر" مان را درراه سبز امید به گفت و گو بگذاریم و برای تحقق آن،مشتاقانی پیدا کنیم ! پیروزی جنبش سبز اگر برای ما در جنبش چپ ، بتواند فقط آزادی "گفت و گو" درجامعه ی ایران را فراهم کند، سهم ما را داده است !
٣٨٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣۹۰       

    از : هاشم

عنوان : مشکل، نه مشگل
پرهیز از غلط‌های املایی بر اعتبار نوشته می‌افزاید.
٣٨۲۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣۹۰       

    از : شاهرخ پنبه زن

عنوان : از جنوب شهر تهران
دوست عزیز م. چشمه آنچه را سرکار نوشته ای هم در مورد ره سبز امید و هم در مورد گروههای چپ صدق می کند. دوستان چپ نوعی چپ سنج دارند و آنرا روی بدن هرکس و هر گروه می گذارند تا بفهمند که چند در صد راست و درست است و چند در صد نیست. اصولا تضارب آراء و عقاید را برنمی تابند، فرقه ای هستند به همه و به هرکس و هرچیز مشکوک حتا آنها هم همانند حکومت اسلام ناب حتا در بین چپ بودنشان هم خودی و غیر خودی دارند. اگر بگویی بابا در ایران با هفت هزار سال سابقه ی پادشاهی شما نمی توانید مشروطه خواه ها را نادیده بگیرید آنها هم آدمند و ثمره ی انقلاب مشروطه که در دوره ی خود مترقی بود و حالا هم نسبت به این آدمحواران بر قدرت باز هم مترقی ست، ترا به باد انتقاد می گیرند و ترا شاه طلب و شاه الهی می نامند و هر قدر هم تو فریاد بزنی که بابا من جمهوریخواهم و،لی واقعبینم و واقعیت این است که ما در مملکتمان مشروطه خواه دموکراسی خواه هم داریم. ولی نه کسی حق ندارد چنین واقعیتی را ببیند. نه! در مورد جنبش راه سبز هم همینطور است آنها از حکومت فاصله گرفته اند برای ترمیم و تعمیر و نجات آن!! مهاجرانی و کدیور و چند نفر دیگر از ترس اینکه آنها نتوانند خودشان این جنبش را کنترل کنند، از ترس اینکه کسان دیگری پیدا شوند که از آنها پیشتر و کاردانتر باشند و از همه مهمتر اینکه آنها از آدمهای گنده فکر و بزرگوار با نوعی احساس حقارت می ترسند بنا بر این جنبش عظیم ملت ایران را فقط به قد و اندازه خودشان می خواهند، برای همین هم آنها این ابتکار عمل هنگفت را مبنی بر دعوت از اندیشمندان چپ و راست رادیکال و لیبرال اما در هر حال و در همه حال دموکرات را بخرج نداده و نخواهند داد. آنها به یمن سالهای سال برقدرت بودنشان پول کافی ذارند تا چندین سایت و رادیو تلویزیون را از آن خودشان کنند، اما متاسفانه متوجه کارشکنی عمیقشان در این مورد نیستند، آنها حتا در به قهقرا کشیدن موقتی جنبش سبز دستی بلند داشتند. اما بنده که ساکن تهرانم و خصوصا در جنوب شهر زندگی می کنم و با فیلتر شکن غرب سرمایه دار می نویسم به شما بگویم که تنها آدمی که راست راست راست می گفت و می گوید میر حسین موسوی بود و حالا هم هست. اگر سربازان امام زمان تا حالا مسمومش نکرده باشند و تدریجا نکشندش او می تواند یخ بین ایرانیان را از هر نحله و دین و سیاست و قوم که باشند را سر و سامانی دهد. به این امید. اما یک نکته را هم برادر بدان و آن اینکه جنبش راه سبز از پس جنبش سبز روانه است، اصل جنبش بسی پیشتر و بسی بیشتر است. هر کجا هستی زنده باشی
٣٨۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۰