اعتقاد کورکورانه سردمداران پرهیاهوی بازار آزاد


بوریس کاگارلیتسکی - مترجم: بابک پاکزاد


• تلاش برای ساختن یک نظم جهانی بر مبنای اقتصاد بازار آزاد، به فاجعه ای در مقیاس جهانی بدل گشته است. تنها خبر خوب این است که اقتصاد جهانی، خیلی پیشتر از این که انسان وقت داشته باشد اکولوژی سیاره را نابود کند فرو خواهد پاشید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۴ خرداد ۱٣۹۰ -  ۱۴ ژوئن ۲۰۱۱


واسیلی کولتاشف در میان تحلیل گران اقتصادی مسکو فردی نسبتا شناخته شده است. دلیلش این است که از زمانی که او به عنوان یک روزنامه نگار جوان به آتن رفت و در آنجا شروع به انتشار پیشبینی های اقتصادی خود کرد، هر پیشبینیاش نسبت به قبلی، شوم تر و هولناک تر بود. متاسفانه، تمام آن پیشبینی ها تحقق پیدا کرد.
پس از خواندن دقیق تحلیل های وی، ممکن است آن ها را در راستای "سرمایه" کارل مارکس و تئوری های نیکلای کندراتیف، اقتصاددان اتحاد شوروی، قلمداد کنیم که میگفت نظام های سرمایه داری به چرخه های شکوفایی پنجاه تا شصت ساله ای که به رکود منتهی می گردند وارد شده اند.
طی دهه ی گذشته، بسیاری از تحلیل گران اقتصادی نه تنها از توجه به انتقادات نویسندگان چپ گرا به نظام اقتصادی جهان امتناع کرده اند بلکه مشکلات و تضادهای ذاتی بازار آزاد را که مدافعان پر و پا قرص سرمایه داری نیز به آن اذعان دارند، منکر شده اند.
در نتیجه، مشاوران اقتصادی تمایل داشته اند به عنوان سردمداران پرهیاهوی الگوی اقتصادی موجود عمل کنند. علاوه بر این، سیاستمداران و تجار نیز که به منزه و مصون از خطا بودن نظام موجود باور داشتند پشت سر هم تصمیمات نادرست اقتصادی اتخاذ کردند. آنها اعتقاد کورکورانه ای به "دست نامرئی" آدام اسمیت داشتند- این که مکانیسم بازار به شکلی خودکار سوگیری های نادرست خود را تصحیح می کند. با این حال در عمل، پرستش بازار آزاد به جشن حرص، بی تفاوتی، بی مسئولیتی و نیرنگ بدل شد.
طبیعتا، مردم دوست دارند باور کنند که اوضاع بالاخره روبه راه می شود – به ویژه هنگامی که آن، دربرگیرنده تبعات تصمیمات و اقدامات خودشان باشد. روی دیگر سکه نیز حقیقت دارد: به عنوان یک مکانیسم خودکار دفاع از خود، آنها میل دارند هشدار دیگران مبنی بر این که اقداماتشان ممکن است با ریسک همراه شود را نادیده انگارند یا کم اهمیت جلوه دهند.
در اسطوره های یونانی ، هیچ کس به پیشگویی های شوم کاساندرا و لائوکون گوش نمی کرد به این دلیل که آنها حقیقت را می گفتند. به طرز مشابهی، منتقدان لیبرال جهانی سازی کنار گذاشته شده ، مورد تمسخر قرار گرفتند و هشدارها و تحلیل هایشان رد و نادیده گرفته شد. در نتیجه، طی پانزده سال گذشته، مقامات نتوانستند حداقل مکانیسم های محافظت از اقتصاد را برقرار کنند. آنچه اوضاع را وخیم تر میکند این است که برخی کشور ها، نهادهای تنظیم و تثبیت کننده ی اقتصادی و اجتماعی را با این استدلال که آنها مانع بازار آزاد هستند برچیده اند.
پس هنگامی که بازار آزاد بی مهار نهایتا به یک فروپاشی مالی جهانی بی سابقه منتهی می شود، سیاستمداران دست به کار می شوند تا با تزریق صد ها میلیارد دلار از پول مالیات دهندگان، بخش خصوصی ورشکسته را ضمانت کرده و اقتصاد را نجات دهند. متاسفانه این تیوپ شناور نمی تواند اقتصاد در حال غرق شدن را نجات دهد. در عمل ، هفتصد میلیارد دلار ایالات متحده و دویست میلیارد دلار روسیه که جهت تضمین اقتصاد این کشورها اختصاص یافته نمی تواند کار زیادی صورت دهد. نه فقط به این دلیل که حفره های مالی که این مبالغ در صدد پرکردن آن هستند بزرگتر و بزرگتر خواهند شد، بلکه بخاطر این که برای تضمین این که از پول در مکان صحیح و به شیوه ای درست استفاده شود هیچ کانال و مکانیسمی وجود ندارد.
ما فروپاشی بنیادی نظام مالی جهانی را شاهدیم. تحت چنین شرایطی ، رکود چرخهای معمول به فاجعه ای غیر قابل کنترل بدل می شود که برای آن هیچ داروی معجزه آسایی وجود ندارد. و در اینجا مشکل این نیست که چگونه بحران را دفع کنیم یا اثرات آن را کاهش دهیم، بلکه مساله این است که چگونه یک نظام اقتصادی نوین را تجهیز کنیم تا جایگزین خرابه های برجای مانده از الگوی اقتصادی جاری شود.
تلاش برای ساختن یک نظم جهانی بر مبنای اقتصاد بازار آزاد، به فاجعه ای در مقیاس جهانی بدل گشته است. تنها خبر خوب این است که اقتصاد جهانی، خیلی پیشتر از این که انسان وقت داشته باشد اکولوژی سیاره را نابود کند فرو خواهد پاشید. بنابراین، ما هنوز برای نجات زمین از خطر انقراض فیزیکی فرصت داریم و این بهترین خبری است که از تمام این وقایع بیرون می آید.
چه کسی می داند، شاید بالاخره افق روشنی از بحران اقتصادی جهانی کنونی پدیدار گردد و نسل آینده به آن به عنوان نقطه ی شروع عصری جدید و انسانیتر در تاریخ بنگرد.