عرب گرایی یا عرب ستیزی - سامی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۹ خرداد ۱٣۹۰ -
۱۹ ژوئن ۲۰۱۱
عربی خواندن جمهوری اسلامی چندسالی است که از سوی عده ای روزنامه نگار نویسنده وفعال سیاسی خارج ازکشور مد شده است .شخصی جمهوری اسلامی را حکومتی عربی می خواند که باعث بدبختی وفلاکت ایران وایرانی شده وهدفی جز نابودی ایران ندارد.آن دیگری خامنه ای را خلیفه تازی می نامد که فرهنگ بیابانی تازی راجایگزین فرهنگ ایرانی کرده است. اخیرا نیز کاظم رنجبرنامی که عنوان جامعه شناس سیاسی را یدک می کشد درواکنش به یوسف عزیزی بنی طرف فعال عرب اهوازی عرب های اهواز را به تصور خود به دلیل عربی بودن حکومت وسلطه فرهنگ اسلام عربی دارای تمام حقوق دانسته وستم قومی درحق آنها را منکر شده است .دردرون ایران گرچه چنین تعبیراتی به طور مستقیم وعلنی ابراز نمی شود اما درعوض بعضی شخصیت ها خصوصا شاعران ونویسندگان با استفاده از رویدادهای سیاسی منطقه توپخانه عرب ستیزی را هرازگاهی روشن می کنند.
در تحلیل عربی نامیدن جمهوری اسلامی می توان چند نکته زیر را دررد این ادعا پیش کشید.
۱- رابطه جمهوری اسلامی با کشورهای عربی ازهمان بدو انقلاب مبتنی برخصومت وبی اعتمادی بوده است از پروژه صدور انقلاب که باعث خشم ووحشت کشورهای عربی می شد تا دخالتهای پیدا وپنهان جمهوری اسلامی در مسائل مذهبی واجتماعی این کشورها وایجاد مناطق بحران باعث بی اعتمادی کشورهای عربی به جمهوری اسلامی شد تا جایی که امروزه نظام های سیاسی وافکارعمومی دراین کشورها ایران رابه دخالت درامور داخلی لبنان عراق بحرین وشعله ور کردن اختلافات مذهبی متهم می کنند.
۲- مبتدیان علم سیاست نیز می دانند که حکومت ها موسسات خیریه نیستند بلکه باتوجه به اهداف مطامع ومنافع خود اقدام به سرمایه گذاری می کنند کمک های جمهوری اسلامی نه برمبنای عرب دوستی یاعرب گرایی بلکه برای ایجاد متحدینی در منطقه درجهت ایجاد بحران است علاوه براین این کمک ها به دولتها اعطا نمی شود فی المثل دولت لبنان تاکنون کمکی از ایران دریافت نکرده و آنچه تحت عنوان کمک به لبنان ازآن نام برده می شود کمک به حزب الله لبنان است که یک میلیشیای شیعی دستپرورده جمهوری اسلامی است. حزب الله لبنان اکنون به مانعی درجهت رسیدن لبنان به ثبات وآرامش تبدیل شده وجالب اینکه افکار عمومی درلبنان عامل بحران درکشورشان را ایران می دانند.کمک های جمهوری اسلامی به حوثی ها دریمن شیعیان بحرین وعراق و گروه حماس نیز در راستای بحران سازی است تا درمواقع لزوم با ایجاد تنش ودرگیری نگاه بین المللی از جمهوری اسلامی منحرف شود.
٣- هرانسان اگاه با اندک تحصیلاتی می داند که آنچه درایران تحت عنوان اسلام ازآن یاد می شود چیزی جز بنیاد گرایی شیعی نیست که کشورهای عربی(سنی) نه تنها از آن دورند بلکه باآن مخالفت ومبارزه می کنند.عقاید مناسک ومراسم مربوط به تشیع به همراه خرافه ها ومراسم عزاداری وسینه زنی وبسیاری هنجارهای دیگر درکشورهای عربی که اکثریت سنی مذهب هستند وجود ندارد. علاوه براین معروف خاص وعام است که تشیع به شکل کنونی اش مذهبی ساخته وپرورده ایرانیان است وبه هیچ وجه کوچکترین رابطه ای با اعراب برای آن نمی توان پیدا نمود چنان که مرحوم جلال آل احمد تشیع را مکمل ایرانیت (بخوانید پان فارسیزم) ویکی از ارکان اساسی هویت ایرانیان می داند.
با توجه به سه نکته بالا مشخص می شود که ادعای عربی بودن حکومت جمهوری اسلامی بی اساس است اما چرا چنین ادعاهایی آن هم از طرف افراد روشنفکر ونویسنده ابراز می شود
۱-پیداست که نویسندگان ایرانی درطول تاریخ معاصر درهنگام سرکوب واختناق آن هنگام که اراده انتقاد ضمنی وپنهان از سلطنت را داشته اند واژه جایگزین غرب وزمانی که قصد رد اسلام (بخوانید تشیع)وموسسات وابسته به آن را کرده اند از واژه جایگزین عرب سود می برند. اشعار سراسر فحش وناسزای بادکوبه ای ونوشته های مختلف ورنگارنگی که این روزها به صورت عرب ستیزی به بهانه عربی بودن جمهوری اسلامی نوشته وخوانده می شود راباید درهمین راستا تحلیل کرد. این افراد به دلیل بافت سنتی ومذهبی بخش بزرگی از مردم توان انتقاد مستقیم از اسلام را ندارند واصولا به مصلحت آنها نیست.
۲- نویسندگان وشاعران مزبور به خوبی از ظرفیت ها وپتانسیل های دگرستیز وعلی الخصوص عرب ستیز نهفته در فرهنگ تاریخ وادبیات فارسها اگاهند ومی کوشند تابا عربی خواندن جمهوری اسلامی این ظرفیت ها را درجهت ایجاد نارضایتی وسرنگونی هرچه زودتر جمهوری اسلامی بکار گیرند.
٣- بهترین گواه رد ادعای این افراد ملت عرب اهواز می باشد که گرچه شیعه وبا حکومت هم مذهب هستند متحمل بدترین ظلم وستم ها وانواع تحقیرها وتبعیض ها قرار می گیرند وبا کمال تاسف هنگام خیزش واعتراض از طرف جمهوری اسلامی سرکوب می شوند واپوزیسین خارج از کشور وموسسات رسانه ایش که حکومت را عربی می خوانند نیز دربرابر این سرکوب ها یا سکوت می کنند یا از آن بدتر از جمهوری اسلامی حمایت می کنند وانگ تجزیه طلبی به قیام آنها می چسبانند.
سخن آخر
ماکس وبر جامعه شناس برجسته آلمانی روشنفکران را وجدان خرده گیر جامعه می نامد که دربرابر نااگاهی ها وانحرافات آرام وقرار نمی شناسند ودربرابراین آفت ها که روح جمعی جامعه را هدف قرار می دهند واکنش نشان می دهند. حال چگونه باید دربرابر روشنفکران جامعه ی خود قضاوت کنیم وقتی که اگاهانه نااگاهی وتعصب ونفرت را دربین افراد جامعه می پراکنند. بس نیست که حجم وسیعی از تاریخ ادبیات سراسر دگرستیز وعرب ستیز را به ارث برده ایم که در طول این سالها هرگز مورد نقد قرار نگرفته است. علاوه براین این افراد که خود رامبارز راه آزادی ودمکراسی قلمداد می کنند هیچ از خود پرسیده اند که آیا دموکراسی وآزادی به بهای تخریب وتوهین به دیگران ارزشی دارد. آیا از خود پرسیده اند که با چنین ملی گرایی افراطی (بخوانید فارسگرایی افراطی) در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی چگونه می خواهند کشوری با ملیتهای مختلف را سروسامان بخشند. این افراد که اینچنین تنفر وکینه خود را از حکومت به بهانه ناحق عرب گرایی بروز می دهند فردای سرنگونی جمهوری اسلامی چگونه می توانند وجود چندین میلیون عرب را به عنوان ایرانی تحمل کنند وحقوق آنها را محترم شمارند یا اینکه به پروژه های سرکوب به حجت تمامیت ارضی وخطر تجزیه طلبی متوسل می شوند آیا نباید از طرز رفتار خیلی ها که یادآور خلخالی ها ومدنی ها می باشد احساس خطر کنیم.
سامی از اهواز
|