جابجایی قدرت سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی - ۳
وحشت روحانیون حاکم وشکاف بین نیروهای نظامی- امنیتی


جلال رستمی


• جنگ جابجایی قدرت سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی همانطور که پیش بینی می شد به مرحله ی حساسی وارد شده ورفته رفته زمینه را برای پاسخ گویی به برخی از سئوالات آماده می سازد که طرح آنها حال زمینه ی عینی تری پیدا کرده اند: آیا زایمان جابجایی قدرت سیاسی ، درجمهوری اسلامی بدون درد، به انجام خواهد رسید؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣۰ خرداد ۱٣۹۰ -  ۲۰ ژوئن ۲۰۱۱


اشاره ای کوتاه به دشواری تحلیل
مسئله ای که تحلیل رونداختلافات جناح های درون حکومت جمهوری اسلامی را، از بدو روی کارآمدن آن تا امروز، با دشواری روبرو ساخته، بکار گیری یک ادبیات ویژه ی سیاسی ، بااهدافی مبهم ،پیچیده وغیر شفاف، حاکم برروند این اختلافات ودرنهایت سیا ست های کلی رژیم بوده است . اهدافی مبهم، پیچیده وغیرشفاف که همواره توهم زا وگمراه کننده بوده اند.* نباید فراموش کنیم که ما در ابتدای انقلاب شاهد توهم وگمراهی بخش وسیعی از توده های مردم ، نیروهای سیاسی وروشنفکر، در مورد اهداف مخالفت خمینی وابواب جمعی اش، با حکومت شاه ودولت بختیاربوده ایم که با بکارگیری همان ادبیات ویژه ی سیاسی به ظاهرساده وفریبنده، اما با اهدافی پیچیده وغیرشفاف صورت می گرفت.
بکارگیری این ادبیات ویژه ی سیاسی به ظاهرساده وفریبنده، اما با اهدافی مبهم، پیچیده وغیرشفاف، توسط خمینی وابواب جمعی اش، درابتدای انقلاب، نه تنها درسطح مخالفت باحکومت شاه و دولت بختیارباقی نماند، بلکه ادامه ی آن پس ازاستقرارجمهوری اسلامی همچنان، درراستای حذف جناح های رقیب، به دولت مهندس بازرگان و رئیس جمهوری بنی صدرودیگر شخصیت ها و نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی نیز، رسید. بعد ازمرگ خمینی نیزهمان اهداف مبهم، پیچیده وغیر شفاف، با همان ادبیات ویژه ی سیاسی و با همان شیوه ومتدی که خمینی آنرا رهبری ونمایندگی می کرد، توسط خامنه ای واطرافیانش، در برخورد با مخالفین و حذف جناح های سیاسی رقیب، از خاتمی واصلاح طلبان گرفته تا رفسنجانی، بکارگرفته شد وامروز می بینیم درجدال جناحی با احمدی نژاد نیز، همچنان بکارگرفته می شود.

نقش واژگان ومفاهیم درادبیات ویژه ی سیاسی و دیگردشواری تحلیل
برزبان راندن واژگان ومفاهیمی مانند طاغوت، امپریالیسم، ضد انقلاب ، ضد ولایت فقیه ،عوامل مزدور بیگانه، لیبرال ها ،تهاجم فرهنگی واخیرا، سران فتنه ،امام زمانی ها، جن گیران ورمالان وبسیاری ازواژگان ومفاهیمی دیگر، توسط سران حکومت جمهوری اسلامی، اگرچه دروحله ی اول ساده ومشخص بنظرمی رسند، اما درروند مبارزه ی جناحی، همینکه این واژگان و مفاهیم بطورجدی، وارددستگاه نظری حاکمیت شدند، تبدل به ادبیات ویژه ی سیاسی،با اهداف پیچیده ی مبارزاتی می شوند که دیگر نمی توان آنها را به سادگی و با نرم های معمول دانش سیاسی باز تعریف کرد. زیرا دانش سیاسی با مفاهیم پنهان شده درپس ادبیات سیاسی، که اختلافات درون جناحی جمهوری اسلامی را، بازتاب می دهد به شدت بیگانه است ودرحقیقت ما نیز احتیاج به زمان داریم، تا معنای واقعی ادبیات ویژه ی سیاسی جمهوری اسلامی ،کاربرد واهداف مشخص، واژگان ومفاهیم آنرا درجنگ قدرت، بطوردقیق دریابیم.
دشواری دیگرتحلیل درجمهوری اسلامی، همانا آلیاژ فوق العاده بالای تزویر ودوریی واپورتونیستی است که دربافت فکری سران حکومت وارازل واوباش وابسته به آن، که همگی به یک ایدئولوژی به شدت متحجرقرون وسطایی مذهبی نیز وابسته هستند، وجود دارد. زمانی که این تزویر ودورویی و اپورتونیست راهم به بافت ادبیات زمامداران حاکم اضافه کنیم، درمجموع به ادبیات وساختار سیاسی برمی خوریم که دیگرکار معمول تحلیل علمی ازیک رژیم و بررسی اختلافات درون آنرا،بامشکلات جدی روبرومی سازد.

متد تجربی تحلیل

شاید بتوان گفت تنها متد تحلیلی که می تواند تا اندازه ای جوابگوی این مشکلات باشد وماهیت کلی روند جنگ قدرت وچپاول درون رژیم رابه ما نشان دهد، همانا دستگاه نظری مبتنی برتجربه است. دستگاه مبتنی برتجربه ای که حاصل بیش از سی واندی سال، سرکوب ،شکنجه وتجاوزواعدام مخالفین می باشد. این دستگاه مبتنی بر تجربه به ما می آموزد در شرایط حاضر، از دل درگیری باندهای مافیایی و جناحی حکومت، دمکراسی وعدالت بیرون نخواهدآمد. این متد تحلیلی درعین حال به ما نشان می دهد که باید درگیری ها ی جدیدرا جدی گرفت وابعاد آن راشناخت وازآن درجهت مبارزه با کلیت رژیم استفاده کرد. تاکید جدی این متد تجربی اجتناب ازافتادن به دام درگیر ی های جناحی حکومت است. این متد تجربی با درس آموزی ازگذشته سمت وسوی مبارزه برای آزادی ودموکراسی درجمهوری اسلامی را مشخص می کند. سمت وسویی که همانا کوتاه نیامدن ازخواست جدایی دین ازحکومت دراین مبارزه است. جدایی دین ازحکومت یکی ازآن معیارهایی است که توسط می توان اعتقاد به مبارزه برای آزادی و دموکراسی را سنجید و اندازه گرفت.

وحشت روحانیون حاکم وشکاف بین نیروهای نظامی- امنیتی

در سپتامبر سال گذشته طی نوشتن دومقاله باعنوان "جابجایی قدرت سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی"۱ بر این باور بودم که باتوجه به روند تحولات سیاسی ، روند جابجایی قدرت این بار، جنگ را به درون خیمه وخرگاه خامنه ای خواهد کشید. درمقاله ی اول تاکید براین بود که بخشی از نیروهای امنیتی - نظامی که قدرت مجریه را بدست گرفته اند بعد از کودتای انتخاباتی کم کم این باوررا نمایندگی می کنند که اقتدارروحانیت ووابستگان محافظه کارآنها به سررسیده وروحانیون حاکم را فاقد آن محبویت وپایگاه اجتماعی، بخصوص دربین بخش وسیع طبقه متوسط می بینند. این نیروبرپایه واساس همین ارزیابی بود که رفته رفته درصدد برآمد با تلاش برای تغیراتی در بافت قئرت و با برنامه ریزی، زمینه را برای قدر ت زدایی از روحانیت، ازطریق تصاحب اکثریت مجلس وپست ریاست جمهوری درآینده آماده سازد. در راستای این برنامه ریزی وبا پیش بینی آن بود که درمقاله ی دوم"جابجایی قدرت سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی"۲ مکتب ایرانی موردتحلیل قرارگرفت ودرآن تحلیل براین مسئله تاکید شد که چرا تیم احمدی نژاد به سرپرستی مشایی به یک ناسیونالیسم تلفیقی برای بازتعریف خود، آنهم تعریفی خارج از عرف معمول روحانیت حاکم ووابستگان آنها روی آورده است.

بحران جدید، جنگ قدرت وچپاول

بحرانی که ما امروز درحاکمیت جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم نشان می دهد روحانیت حاکم ومحافظه کاران وابسته به آنها از برنامه ریزی باند احمدی نژاد آگاه شده و سخت به وحشت افتاده اند و به همین خاطر است که بادادن چراغ سبزازطرف خامنه ای تلاش خودراازطریق یک حمله ی گسترده وهمه جانبه برای حذف این باندازقدرت سیاسی آغاز کرده اند.
تحرکات جدیدوجدی احمدی نژاد- مشایی برای بدست گرفتن اکثریت مجلس در انتخابات دورآینده که با اقدام احمدی نژاد برای ادغام چند وزارتخانه وهمچنین برکناری وزیر اطلاعات هم زمان، به هم گره خورد، توانست ابعاد عمیق بحران در حاکمیت را نشان دهد. علنی شدن این بحران عمیق را نبایستی به حساب توهم داشتن احمدی نژاد به خودش دانست. باید توجه داشت که حکومت جمهوری اسلامی درحال حاضربه یک حکومت نظامی – امنیتی فرارویده است .باند احمدی نژاد- مشایی نیزدردرجه ی اول یک باند امنیتی – نظامی است. نگاهی به سابقه ،فعالیت ومقام هایی که افراداین تیم در گذشته داشته اند بخوبی نشان می دهد که این بانداز درون وباحمایت نیروهای امنیتی – نظامی، درست زمانی که خاتمی جنبش دمکراسی خواهی مردم را به قربانگاه ولی فقیه می برد، سربرآورده است. بدون شک برنامه ریزی این باند بدون ارزیابی ازمجموعه ی شرایط وبررسی توازن قوا صورت نگرفته است. حال اگر بخشی ازنیروهای نظامی – امنیتی که تا دیروز ازحامیان سینه چاک باند احمدی نژادبوده اند بخواهند اورادر اجرای این برنامه تنها بگذارند ودر حقیقت اوراقربانی کنند بحث دیگری است که ما نتیجه ی آن را درفرآیند تحولات سیاسی، درآینده خواهیم دید. به نظر می رسد هنوز برگ هایی دراین جنگ قدرت وجود دارند که رونشده اند تا بتوان از طریق آنها توازن قوا ی واقعی بین جناح های درگیر را مشخص کرد.

جنگ جابجایی قدرت با احمدی نژاد یا بدون او

بهرحال جنس بحران اخیراز نوع بحران جابجایی قدرت بین بخشی از نیروهای نظامی- امنیتی ازیک طرف، که قدرت مجریه رادردست دارند و کمر به قدرت زدایی از روحانیت بسته اند واز طرف دیگر،بین روحانیون حاکم وبخش دیگری از نیروهای امنیتی – نظامی است، که برای حذف رقیبی که در صدد کسب قدرت بیشتر برآمده، خودرا در شرایط حاضر،حامی رهبر نشان می دهند. فعلا توازن قوابین نیروهای درگیر- با وجود حملات شدید باند خامنه ای به باند احمدی نژاد، دستگیری وافشای مالی بعضی از طرفداران او – بطورواقعی وآماری کاملا مشخص نیست. هنوز زوداست که بتوان گفت کارباند احمدی نژاد به پایان رسیده است.

خامنه ای می داند که با حذف احمدی نژاد حتها اگراین حذف اوولایتش را هم در شرایط حاضربا بحران جدی ساختاری روبرو نسازد.اما یک عاقبت ناگوار برای اوبه همراه خواهد داشت وآن، تنگ شدن حلقه ی محاصره از طرف باندهای دیگر نظامی –امنیتی و درنهایت گشودن باب یک جنگ قدرت دیگراست، که نتیجه ی آن تغیر آرایش نیرودرادامه بحران وفرسایش بازهم بیشتر حکومت درآینده خواهد بود.

به سر رسیدن دوران طلایی روحانیت

به نظرنمی رسد گماردن فلان آخوند وبهمان فرد درراس نیروهای نظامی – امنیتی از طرف خامنه ای، یعنی مهره چینی درساختار سیاسی بتواند، تضمینی برای دست بالا داشتن قدرت توسط روحانیت، همانطورکه در سال های رهبری خمینی شاهدآن بودیم ، بوجود آورد. کنارگذاشتن مصلحی ازطرف احمدی نژادهرچند ناموفق، نشان داد که این مهره چینی ها باچرخش توازن قوا چقدر می توانندشکنننده باشند.
بدون تردید خامنه آخرین روحانی وولی فقیهی است که توانست باتوطئه بخشی ازروحانیت به سرپرستی رفسنجانی قدرت ولایت فقیه را به دست گیرد. امروزامااین راروحانیون ووابستگان محافظه کار او، بهترازهرکس وهرزمان دیگری می دانند که دوران طلایی ولایت فقیه قدرتمند- اگر چه آنها بدان نیازجدی دارند - به سررسیده است. بی جهت نیست که آنها برای قدرت بخشیدن مطلق به خامنه ای وازطریق آن حفظ موقعیت خوددرحاکمیت، درباره اش به متوسل به ساختن داستان وافسانه شده اند. دقیقا با توجه به این شرایط است که بخشی ازروحانیون رانده شده ازساختارقدرت سیاسی توسط او نیز، فضا را آماده می بیند تا ازآن طریق دست به نصیحت زده وازاو بخواهد که "تو ببخش مردم هم می بخشند". آنها به او شخص خامنه ای، بطورتلویحی وغیرمستقیم گوشزد می کنند: تا دیر نشده باتوجه به بحران جاری وبا درس آموزی از اوضاع منطقه فرصت را غنیمت شمرده شیوه ی حکومت داریش را عوض کند. آنها به او یادآوری می کنند که اوباید ولی فقیه همه باشد ودرحقیقت سلطنت کند و نه حکومت.
تحرکات رفسنجانی – خاتمی و دیگر شرکا را می توان در این راستا ارزیابی کرد.کوششی که بنظر می رسد درنهایت مشت برسندان کوبیدن است.

جنگ جابجایی قدرت سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی همانطور که پیش بینی می شد به مرحله ی حساسی وارد شده ورفته رفته زمینه را برای پاسخ گویی به برخی از سئوالات آماده می سازدکه طرح آنها حال زمینه ی عینی تری پیدا کرده اند : آیا زایمان جابجایی قدرت سیاسی ، درجمهوری اسلامی بدون درد، به انجام خواهد رسید؟ آیااین باردرگیری جدید بین نیروهای امنیتی- نظامی بابخشی ازروحانیت درحاکمیت ونیروهای محافظه کار وابسته به آنها خواهد بود؟ آیا این جابجایی قدرت دربین نیروهای امنیتی- نظامی شکاف ایجاد نخواهد کرد، وخود بسترتضاد های جدیدتری نخواهد شد؟ و باعث نخواهد گردید درنهایت، قدرت درجمهوری اسلامی، بین جناهای امنیتی – نظامی دست به دست شود؟

*بعنوان مثال می توان به پاره ای ازسخنان خمینی در اوایل انقلاب وبعد از به قدرت رسیدن او اشاره کرد:
در حکومت اسلامی کمونیست ها هم آزادند- ما آب وبرق را مجانی می کنیم – اتوبوس ها را مجانی می کنیم – پول نفت را برسر سفره مردم می بریم و...(به نقل از حافظه) .منظوراز مبهم وپیچیده وغیر شفاف بودن در این راستاست که طرح می شود وآنرا می توان یک ادبیات ویژه سیاسی برای جمهوری اسلامی نام نهاد که برای آن می توان صدها مثال کوچک وبزرگ پیدا کرد.
۱و۲و٣ برای خواندن دوقسمت دیگر به آرشیو اخبار روز ویا به وبلاگ من wwwrostami.blogspot.com
مراجعه شو