سوریه، پایگاهی که باید حفظ شود - کیهان یوسفی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱ تير ۱٣۹۰ -  ۲۲ ژوئن ۲۰۱۱


مواضع دوگانه‏ی رژیم ایران به نسبت اتفاقات و خیزش‏های اخیر ملتهای منطقه در خور تامل است. مواضع و اقدمات این رژیم در جریان اتفاقات داخلی کشورهای بحرین و سوریه مصداق این واقعیت است که این رژیم ناله دادخواهی‏اش برای مردم مظلوم و به پا خواسته کشورهای منطقه نیست، بلکه این عکس‏العملها بخشی از استرتژی سیاستهای فرامنطقه‏ای رژیم است. رویکرد سیاست منطقه‏ای رژیم هموار در جهت گسترش و توسعه حوزه نفوذاش بوده است.
صدور انقلاب به کشورهای جهان بیانگر سیاست بین‏المللی رژیم در منطقه از آغاز تا کنون بوده، که بدون‏شک برای بسیج توده‏ای و انسجام نیروهای داخلی همیشه وجود و احتمال حمله و توطئه‏ی دشمن خارجی امری لازم و ضروری است. شعار نه شرقی و نه غربی رژیم، استراتژی‏ای بود که رژیم را به عنوان بازیگری موثر در سیاست جهانی در مقابل ابرقدرتهای جهان آن روز قرار داد و برای پیشبرد این استراتژی بایستی این رژیم صاحب ابزار و نیرویی جهت تهدید و ارعاب دشنمانش و همچنین دارای قدرت بازدارندگی آنان باشد. بر همین مبنا به تعمیق استراتژیک (عمق حوزه نفوذ) خود در منطقه پراداخت و جای پای خود را در بسیاری از مناطق حساس واستراتژیک باز کرد.(عمق استراتژیک به هر چیزی که نقطه قوت برای کشوری و نقطه تهدید برای کشور رقیب محسوب گردد و بتواند نقش بازدارندگی را ایفا کند گفته می‏شود.)
دشمن های دائمی رژیم همانا آمریکاـ اسرائیل بوده‏اند. و شعارهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی رژیم که زیر ساخت سیاست خارجی او را تشکیل می‏دهد عاملی مهم جهت نفوذ رژیم در منطقه و این رژیم را به تکیه گاه و همپیمانی به ویژه برای رژیم حاکم در سوریه، حزب الله لبنان، حماس فلسطین و نیروهای شیعی دیگر کشورهای عربی تبدیل گردید که آنها نیز رژیم ایران را عمق استراتژیک خود به شمار می‏‏آورند و از میان رفتن این مهم(رابطه و وابستگی دوجانبه) می‏تواند سبب تضعیف هر کدام گردد.
سردمداران رژیم ایران بر این امر اشراف داشتند که هرگونه تاثیرگذاری در منطقه منوط به افزایش حوزه نفوذ و عمق بخش استراتژیک در جهان اسلام بر مبنای باورهای مشترک است. و باورهای مشترک علاوه بر عامل دین و مذهب می‏توانست غرب ستیزی و ضدیت با دولت اسرائیل را نیز شامل گردد، که این نیز سبب درهم تنیدگی منافع رژیم با این جریان‏ها گردید. هزینه‏های بسیار گزاف برای نیروهای و جریانهای وابسته به رژیم در منطقه با وجود مشکلات اقتصادی در داخل کشور گویای این مسئله است.
خبرگزاری فرانسه در روز شنبه ۲۱ خرداد به نقل از آوارگان سوری در ترکیه از دخالت مستقیم نیروهای امنیتی ایران در سرکوب مردم معترض سوریه خبر داد. و به گفته ی یکی از این آوارگان، افراد سیاه پوش و دارری ریش که عربی نمی دانستند در کنار نیروهای امنیتی سوریه در سرکوب معترضان شرکت داشتند که به گفته این آوارگان گذاشتن ریش در ارتش سوریه ممنوع می‏باشد. اگر چه پیشتر نیز رسانه‏ها و خبرگزاریهای جهانی از جمله واشنگتن پست از این قضیه پرده برداشته بودند.
با توجه به آنچه که در بالا بدان اشاره نمودیم تقویت دولت حاکم در سوریه و جلوگیری از سقوط این همپیمان امری حیاتی است زیرا که دولت سوریه به علاوه حماس و حزب الله لبنان، مرزهای جمهوری اسلامی در تقابل با دشمن شماره یک رژیم یعنی اسرائیل می‏باشند. سردمداران رژیم تهران بر این واقعیت واقفند که سقوط دولت بشار اسد ضربه‏ای جبران ناپذیر بر پیکر این رژیم و گامی اساسی در جهت سرنگونی آن است و سقوط و نابودی پایگاه استراتژیکی همچون سوریه می‏تواند از نقش و تاثیرگذاری و نفوذ رژیم تهران در منطقه بکاهد. خیزش مردمی در سوریه زنگهای خطر را برای آنان به صدا درآورده است و بر همین مبناست که آنها از سویی شورشی‏های یمنی را تقویت نموده، خود را وکیل و حامی مردم مظلوم بحرین دانسته و به خون کشیده شدن اعتراضات مردمی در سوریه را مشروع دانسته و این اعتراضات را فتنه و توطئه غرب می‏خوانند و صدای عدالتخواهی مردم معترض داخل را نیز به خاک و خون می‏کشند. با اعمال سیاست چندگانه این رژیم باید دانست که تلاش و تکاپوی آنها تنها برای بقاء خویش است نه برای برقراری عدالت و افزایش رفاه و آزادی ملتهای تحت ستم.