حرمت شکنی روحانیت


فیروز نجومی


• پس از سی سال حاکمیت حجاب، جامعه دچار چنان فساد و زشتی و پلیدی ای گشته است گویی که آخرت فرا رسیده و نشانه های خروج امام عج از غیبت را براحتی میتوان مشاهده نمود. اما شرایط برای ظهور وقتی آماده میشود که حرمت روحانیت و حجاب و احکام شریعت را بشکنیم و آنها را به نماد اسارت و بندگی و تنفر به خامنه ای را به انزجار از اصل و اصولی که وی بدان ایمان فنا ناپذیر دارد، تبدیل نماییم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱ تير ۱٣۹۰ -  ۲۲ ژوئن ۲۰۱۱


هنوز بسیاراند، آنانی که رابطه ی دین را با "دینکار" یا اسلام را با مسلمان و یا باور را با کنش آدمی، انکار میکنند. بعضا، ولی فقیه، آیت الله خامنه ای و پیروان وی را چیزی کمتر از جنایتکار بشمار نیاورند. اما بندرت اتفاق میافتد که کنش او را نسبت بدهند، به آئین اسلام، به اصل و اصول و احکام شریعت، دینی که بدان ایمان دارد و سراسر زندگی خود را در خدمت سروری و سلطه آن بکار گرفته است. گویی که کیستی و چیستی، ولی فقیه، علما، فقها، مجتهدین و مقلدان آنان، چندان ارتباطی با ارزش ها و باورهای دینی شان، ندارند.

باین حساب باور به یکتایی و یگانگی الله، که «او هست و بجز او کسی دیگری نیست.» یا آنکه الله، "اکبر " است چه ربطی دارد به آدم کشی، به کین خواهی و انتقام جویی، به تجاوز و شکنجه و بازجویی و بیرحمی؟ هیتلر هم میکشت، استالین و صدام حسین، هم. استبداد و سرکوب، مقوله هایی هستند بر خاسته از خواست قدرت و نه از خدا و نه از دین. شر از فرد و افراد آدمی بر میخیزد، نه از دین. دین، بد نیست. بذهکار نیست. دینکاران، بد هستند. بدکاران را باید طرد نمود. دین چیزی است دور از آلودگی های بشری. حال بعضا، از آن استفاده ابزاری میکنند برای کسب قدرت و ثروت، و به دین شهرت بد میدهند. یعنی که بگذار که دین همانجا بماند که بوده است. بهتر است که پای دین را به میان نکشیم.

تحلیل گری که ادعا میکند که "مردم از خامنه ای متنفرند،" او را از نظام ارزشی که بدان باور دارد جدا میسازد و نا خواسته باور مردم را مبنی بر جدا ساختن دین خود از حکومت، مقدس و مطهر و عطرناک بودن اولی و بدی و زشتی و پلیدی دومی را مورد تایید قرار میدهد. تحلیلگر دیگری نه تنها حرمت روحانیت را نگاه میدارد بلکه بار مسئولیت را از دوش خامنه ای بر شانه های سپاه پاسداران انتقال میدهد. درند گانی را گرداننده صحنه سیاسی تلقی میکند که خود در دامن روحانیت پرورش یافته اند. در نهایت خام اندیشی، نهاد روحانیت را با بیش از سی صد سال تاریخ و نفوذ عمیق در فرهنگ و خلق و خوی جامعه به حاشیه میراند و احمدی نژاد را تحمیل سپاه پاسدار ان بر ولایت فقیه قلمداد میکند و از خامنه ای شاه سلطان حسینی دیگری میسازد.

رژیم ولایت البته به تجربه نشان داده است که دین چیزی جز خواست قدرت، و ولایت چیزی جز جلوه ی الله، نیست. واقعیت آن است که در دین اسلام نمیتوان مقوله ای یافت که سیاسی و از مقوله قدرت منشا نگیرد. که احکام شریعت، چیزی جز قواعد و مقررات اسارت و بندگی و برقراری نظام فرمانروایی و فرمانبر ی نیست. ولی فقیه نیز به تبعیت از دوران رسالت، تسلیم میخواهد و اطاعت مطلق از فرمان و اراده ی الله. صاحبان دین و قدرت برای فهم شرایط موجود و وقایع سیاسی، مبارزات و رقابت هایی که در جهت خواست قدرت صورت میگیرد، به تاریخ رسالت و دوران امامت علی و یاران و انصار آنان، روایات و احادیثی که از آنان بجا مانده است باز میگردند، اقتداری که سپاه پاسداران فاقد و عاری از آنند. از همین روی ست که بارها باند احمدی نژاد را با ظهور "خوارج " در دوران امامت علی، مقایسه مینمایند. برای توجیه و یا نفی سیاستها و تصمیم گیری ها و تدابیر و مدیریت ها، مشکلاتی که به وجود میآید، مذاکرات و معاملات و مصالحه هایی که در پشت پرده صورت میگیرد، به وقایع تاریخ رسالت و احکام و آیه هایی که بر پیامبر اسلام نازل گردیده است رجوع میکنند. "فتنه،" واژه ای ست قرآنی. جنبشی است شیطانی علیه حکومت "حق و عدالت."

اما بعضا اصرار دارند که خون هایی که در رژیم دین برهبری خمینی و خامنه ای ریخته شده است، به پای دین و آموزش های الله نوشته نشود. گویی که نظام ولایت، نظام حوزه ای، آیت الله ها و حجت الاسلام ها شاخ و برگ خشک و پژمرده و میوه ی تلخ یک درخت تنومند، درخت اسلام نیستند؟ با این وجود نظم موجود، نظمی که بر اساس تسلیم و اطاعت مطلق بر قرار گردیده است لزوما نه قرآنی خوانده میشود و نه سازگار با اصل و اصول دین اسلام. اسلام خمینی و خامنه ای هرچه هست "اسلام راستین " نیست. بدرستی روشن نیست که اگر اسلام راستین از آیت الله ها و حجت الاسلام های مجتهد و عالم و فقیه بر نمی خیزد از چه کسی بر میخیزد؟ اگر خواست قدرت از دین، یعنی اسلام بر نمی خیزد، چه چیزی بجز دین میتواند مظهر قدرت باشد؟ در جامعه ای که قشری بنام روحانیت بر فرهنگ و سیاست سلطه افکنده است، نمیتوان به الگو های آشتی دین و قدرت و روابط مسالمت آمیز شان امیدوار بود.

واقعیتی تاریخی است که الله، رسول خود را به جهاد و شهادت، انتقام و خونخواهی علیه آنان که به یکتایی و یگانگی او شک و تردید بخود راه دهند، توصیه و آنها را از تکالیف شرعی مسلمانان تعریف نموده است . پیامبر اسلام نیز از کشتار مشرکان و منافقان هیچ دریغ نداشته است. در دوران کوتاه ده ساله رسالت، محمد بیش از ۶۰ بار دست به لشگر کشی زد و در دفاع از وحدت الله از فرود آوردن شمشیر بر هر گردنی، ذره ای تعلل و کوتاهی ننمود. بنا براین، در دوران رسالت باور و کنش پیامبر اسلام با هم یکتا و یگانه و جدا شدنی از یکدیگر نبودند. همان تراویده است که در کوزه بوده است. اگر ما ایرانیان بیش از هر جامعه ی دیگری سر بزهکاران را بر چوبه های دار در معابر عمومی میبینم، به آن دلیل است که نظام کیفری حاکم ناشی از شریعت اسلامی ست. مجرم به آن دلیل به دار آویخته نمیشود که به جامعه و جمع، خسران و زیان وارد آورده است بلکه به آن دلیل که با الله به "محاربه " پرداخته است. میتوان حدس زد که بازجوی ولایت فقیه بسیار سخت گیر و خشن و بیرحم تر از بازجویان شاهنشاهی ست. بازجویان ولایت، دارای ایمانی راسخ به یکتایی و عظمت و شکوه الله دارند. آنها دارای وجدانی آسوده هستند. چون فقط گوش به ندای احکام شریعت فرا دهند. حتی میتوان میزان بیرحمی و خشونت بازجو را با خدشه ناپذیری ایمان وی به اصول دین، مورد سنجش قرار داد. وقتی بر این اصل باور راسخ داری که «او هست و بجز او کسی دیگری نیست.» تنها الله را ناظر اعمال خود میدانی. وجدان بازجو ندای الله را میشنود و نه ناله های درد آلود محکومی که زیر مشت و لگد، له و لو رده، میگردد. افزایش خشونت و بیرحمی ها در زندان ها، بی تفاوتی به حق و حقوق انسانی آنان، تنها میتواند از ایمان نقصان نا پذیر قاضی ها و بازپرس ها و بازجویان به یکتایی الله و احکام نهایی وی، خبر دهد. هیچ طناب داری به گردن مجرم انداخته نمیشود بدون قرائتی از سخنان الله مبنی بر محتوم بودن اجرای کیفر الهی.

در اینجا انتظار آن نداریم که مردم از دین و ایمان خود دست بکشند، اما وظیفه مند هستیم که حقیقت را بیان بداریم. هر چند تلخ باید صریحاً بگوییم که عبادات روزانه و روزه گیری و زیارت و نذر و نیاز ارتباطی به خدا پرستی به تقوا و پرهیزکاری ندارد و لزوما هم به رفتار و گفتار و پندار نیک ، نمی انجامد. که احکام شریعت، احکامی که بر اساس آن روحانیت حکومت خود را بر قرار ساخته است، بدون استثنا، احکامی هستند که عقل و خرد انسان را به زنجیر میکشند و آزادی و خود مختاری و خود گردانی را به دار مجازات میآویزند. زنان اگر مورد حمله ی حیوانات وحشی قرار میگیرند به آن دلیل است که چشمان شان را غیرت و تعصبی که روحانیت در ذات آنها نهاده است نا بینا ساخته است. چرا که آنان به دروغ و از روی فریب و ریاکاری، حجاب را با عفاف و عفت یکی میدانند. چرا که حجاب ابزار سرکوب و برقراری کنترل است، نه به عفت ربطی ندارد و نه به عفاف. زن اگر بخواهد به بیراهه برود، در زیر پوشش حجاب بهتر میتواند زشتکاری ها را بپوشاند. حجاب ارتکاب به خیانت را صدها بار سهل تر میسازد. پس از سی سال حاکمیت حجاب، جامعه دچار چنان فساد و زشتی و پلیدی ای گشته است گویی که آخرت فرا رسیده و نشانه های خروج امام عج از غیبت را براحتی میتوان مشاهده نمود. اما شرایط برای ظهور وقتی آماده میشود که حرمت روحانیت و حجاب و احکام شریعت را بشکنیم و آنها را به نماد اسارت و بندگی و تنفر به خامنه ای را به انزجار از اصل و اصولی که وی بدان ایمان فنا ناپذیر دارد، تبدیل نماییم.

فیروز نجومی

fmonjem@gmail.com
rowshanai.org