بیماری ام اس اجتماعی در خاورمیانه - دکتر کاوه احمدی علی آبادی
چرا ما اقوام و ادیان مختلف خود را به رسمیت نمی شناسیم!؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲ تير ۱٣۹۰ -  ۲٣ ژوئن ۲۰۱۱


ما قرن هاست که به بیماری ام اس اجتماعی مبتلا هستیم؛ چه از منظر علایم بالینی بیماری، چه ابتلای عضو بیمار و چه نحوه شناسایی و حمله عضوی از یک سیستم ارگانیک به اعضای دیگر بدن خود. در بیماری ام اس، سیستم مرکزی ارگانیک بدن آلوده در مراکز فرماندهی آن، یعنی مغز و نخاع، نخست آلوده و بیمار می شود. در ام اس اجتماعی نیز نهادهای امنیتی و اطلاعاتی یک کشور، اول جایی است که به بیماری دچار می شوند. در بیماری ام اس، سلسله اعصاب و سیستم دفاعی بدن به دستور مراکز آلوده و بیمار مغز و نخاع، اعضایی از بدن را به عنوان عضوی خارجی که وارد بدن و سیستم ارگانیک شده، شناسایی می کند و از این روی به سیستم دفاعی بدن دستور حمله صادر می کند. اتفاقاً دقیقاً سیستم های امنیتی و اطلاعاتی کشورهای خاورمیانه نیز اقوام و ادیان مختلف جامعه شان را به عنوان عضوی از جامعه نمی شناسد، بلکه تحت عنوان عضوی خارجی که قصد آسیب رساندن به کل سیستم ارگانیک بدن را دارند، شناسایی کرده و سپس به سیاستمداران معرفی می کنند تا دستور حمله و حذف و نابودی تکثر ادیان و اقوام را دریافت کنند؛ در این طرز تلقی، چون هماهنگی ارگانیک فهمیده نمی شود، هماهنگی مکانیکی تنها صورت حفظ کلیت جامعه و نظام پنداشته می شود، از این روی قابل درک نیست که هر عضوی از جامعه –یعنی اقوام و ادیان مختلف یک کشور- می توانند در عین تعلق به کل سیستم ارگانیک، هر یک نقش مجزا و مفیدشان را در یک نظام و کشور بازی کنند –نیاز نیست سنی چون شیعه و مسیحی، زرتشتی و کلیمی، بهایی (این که بهایی یک دین است یا نه، خود بهاییان باید تعیین کنند، نه حکومت و دیگران) و غیره رفتار کند و نمایندگان کرد و لر و ترک و عرب (این که اقوامی خود را عبر یا ترک معرفی کنند، به آن ها مربوط است و دیگران اقوام نمی توانند تعیین کنند که آنان آذری هستند یا آریایی هستند!؟) دیگران، از طرف حکومت تعیین شوند- بدون این که به یکپارچگی و یکرنگی تقلیل یابند و این سطح از هماهنگی و انسجام – یعنی هماهنگی در سیستم های مکانیکی- در سیستم های عقب مانده تر دیکتاتوری موجود است و جوامع باز و پیشرفته، هرگز حاضر نیستند، به قیمت یکرنگی و یکپارچگی، هماهنگی و انسجام ارگانیک خود را قربانی کنند؛ به همین خاطر به تکثر و تنوع ادیان و اقوام به خاطر خودشان هم که شده ادامه می دهند تا نظام ارگانیک شان توان آزادی و پیشرفت مداوم را داشته باشند. عوارض بالینی ام اس نیز همچون آسیب های اجتماعی و فرهنگی ام اس جامعه ماست. ضعف عضلانی، احساس کرختگی و بی حالی و عدم توان کنترل بدن؛ یعنی درست همچون ام اس اجتماعی جوامع خاورمیانه: ضعف و ناتوانی جامعه مدنی، ناتوانی و بی حالی مردم و حتی نخبگان در حل مشکلات جامعه و خروج جامعه از هماهنگی ارگانیک و سقوط در هماهنگی و یکپارچگی مکانیکی و افتادن جامعه و کشور در ورطه چند اطلاعاتی و امنیتی بی سواد و بیمار که فجایع کشتار و زندانی و سر به نیست کردن و خفه نمودن شهروندان اش، حکایت از حتی بدتر شدن از علایم بیماری ام اس –با تعریف پزشکی- یعنی ناتوانی در کنترل و دفع مواد زائد و سموم بدن دارد!؟
هر کس با هر دین و آئینی و از هر قوم و نژادی، نه بر سر منبرها و گفتار و ادعاهای دروغین در جلوی میکروفن ها و دوربین های رسانه ها، بلکه در عمل و طی آزادی بخشی به جریان های خودجوش مردمی از اقوام و ادیان مختلف که خود، خواسته خویشتن را که بخشی از خواسته های کل جامعه است –نه خواسته عضوی خارجی- باید طرح و تعقیب کنند و می بایست بدان ها حقانیت و مقبولیت بخشید و اعضای بیمار امنیتی و اطلاعاتی را شناسایی و اصلاح کرد، نه اقوام و ادیانی که سابقه دیرینه در این سرزمین دارند و تازه اگر خارجی نیز باشند، خارجی بودن جرم نیست –از تفکرات جاهلیت است- و هر انسانی چه خارجی و چه داخلی حق اظهارنظر و تعقیب خواسته هایش را دارد و حکومت محق می بایست برای حقوق شان در عمل احترام قائل شود و اجازه پیشبرد عملی خواسته هایشان فراهم آورد، و گرنه حکومتی جاهلی است و اگر با توسل به دین، ادیان و اقوام دیگر را محدود کند، حکومت طاغوتی است و اگر در لفظ مشروعیت بخشد و در عمل عکس آن عمل کند، حکومتی شیادانه خواهد بود.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز