جنبش دموکراتیک و درگیری جناحهای حکومتی - محمد ایرانی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۵ تير ۱٣۹۰ -  ۲۶ ژوئن ۲۰۱۱


در حال حاضر موقعیت جنبش های درون کشور و درگیریهای جناحی در حکومت پیچیدگی مبارزه را بیشتر نموده و لزوم بررسی دقیق از آنچه میگذرد و تاکتیکهایی که باید انتخاب گردند، نیاز اساسی برای پروسه تغییر نظام است. از طرفی جنبش سبز در حال خارج شدن از پوسته قبلی و استحاله خود است تا با وحدت با جنبشهای دیگر، جنبش دموکراتیکی ایجاد کنند که با سازماندهی خود و انتخاب استراتژی واحد قادر باشند حکومت را سرنگون کنند. از طرف دیگر اصولگرایان حاکم که گمان میکنند جنبشها را تحت کنترل درآورده، برای کسب قدرت انحصاری تر خود به شدت فساد یکدیگر را افشا کرده و تلاش دارند در انتخابات پیش رو برای مجلس و سپس ریاست جمهوری جناح خود را برنده نمایند تا بر انحصار قدرت خود بیافزایند. بعد از قتلهای زنجیره ای فرماندهان فاسد سپاه که طبق برنامه رهبری مسولیت امنیتی را بعهده گرفتند، تعدادی از فرماندهان خود را در امور جاری کشور از مجلس، دولت، شهرداریها، فرمانداریها، مسولین اقتصادی و غیره بخصوص در ۶ سال اخیر جایگزین اصلاح طلبان نمودند. در ادامه دولت فعلی که تحت حمایت صد درصدی رهبری توانست ارکان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را در دست گیرد، منابع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را برای بدست آوردن پشتیبانی بیشتر سپاه به رایگان و با استفاده از رانتهای بانکی در اختیار سپاه قرار داد. جنبش سبز با جمعیت میلیونی و طیف گوناگون خود همراه جنبشهای دیگر همچون کارگری، زنان، اقوام، معلمان و غیره که کمتر متشکل بودند جلوی حکومت ولایتی و سپاهی سر به طغیان برداشته و پایه های رژیم را بلرزه درآوردند و به ایرانیان و مردم و دولتهای جهان فهماندند که نظام مدت زیادی پایدار نخواهد ماند. اگر جنبشهای مختلف با وجود ضعف سازماندهی خود در پروسه ۲ ساله این موضوع را درک کردند که برای تغییر نظام وحدت همه نیروها لازم و ضروری است، در عوض غرور و انحصار طلبی در جناحهای حکومتی موجب میگردد که همه تلاش خود را برای خارج کردن رقیب از صحنه قدرت بگذارند. درک دو موضوع برای جنبش دموکراتیک حیاتی است ؛ اینکه در زمان قدرت یابی جنبشها، جناحهای حکومتی به یکدیگر نزدیک تا آنرا سرکوب کنند و دوم اینکه اگر جنبش دموکراتیک خود را سازماندهی نکند ضمن اینکه نمیتواند از درگیری جناحهای حکومتی بسود خود بهره برداری کند، بلکه نمیتواند و نباید خود را درگیر جنگ قدرتی آنها نماید. درگیری جناحهای حکومتی نیز همیشه در زمانهایی صورت میگیرد که جنبش دموکراتیک ضعیف باشد و لذا هر یک از جناحها تلاش میکنند تا به قدرت انحصاری تر دست یافته تا با قدرت بیشتری به سرکوب جنبش پرداخته و خود را در داخل و خارج کشور تثبیت نمایند.
رهبر دیکتاتور که دست همه حاکمان زمان خود را در منطقه نسبت به شدت سرکوب مردم یک کشور از پشت بسته است، برطبق توصیه مشاوران خود برنامه ای را تنظیم نمود که موجب گردید رفسنجانی و دارو دسته اصلاح طلبان را از دور قدرت خارج کند. تحلیلهایی از این قبیل که ایشان میتوانست با دادن ریاست جمهوری به آقای موسوی تراژدی خاتمی و سران اصلاح طلب را تکرار کند، ناشی از عدم درک انحصار قدرت و برنامه های از پیش تعیین شده رهبری و مشاورانش است. ولایت فقیه مغرور و نادان با وجودیکه برنامه را درست پیش برد دو موضوع را درک نمیکرد ؛ اینکه جنبشی میلیونی با استمرار به مقابله با قدرت وی پا به میدان مبارزه بگذارد و دوم اینکه سپاه قدرت گرفته خواه ناخواه به قدرت انحصاری بیشتر روی خواهد آورد تا ضمن کاستن قدرت رهبری بتدریج خود قدرت انحصاری را بدست آورد. حماقت است اگر احمدی نژاد را فردی دانست که بدون حمایت سپاه و دولتیان وارد عر صه جنگ قدرتی شده است، منتهی این گروه ارزیابی درستی از زمان و سرعت در گرفتن قدرت و از صحنه خارج کردن رقیب اصولگرا که آنهم متکی به رهبری است، را نداشتند و بهمن جهت حرکت آنها افشا و متهم به ایجاد بدترین فتنه گردیدند. رهبری که با حمایت از برنامه های خارجی و داخلی رییس دولت دست نشانده پشتیبانی مطلق از وی مینمود، طبق رهنمود رقبای اصولگرا و مشاورانش فهمید که نه تنها برنامه های داخلی و خارجی پیش گرفته به شکست همه جانبه منتهی شده، بلکه رییس دولت و بخشی از سپاه قصد غصب قدرت را دارند. جناح دیگر اصولگرایان و از جمله موتلفه که میتوان گفت بعد از سپاه دومین قدرت اقتصادی کشور (سالها قبل کل منابع در اختیار رفسنجانی بود) گردیده و روحانیون رده بالا که با سیاست احمدی نژاد در حال از دست دادن قدرت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خود بودند، تاثیر عمیق در برگشت نظر رهبری نسبت به دولت و سپاه حامی وی داشتند. بیجهت نیست که این جناح با سرعت اطرافیان رییس دولتی را که تا چند ماه قبل تره برای آنها و اکثریت نمایندگان مجلس دست نشانده آنها خورد نمیکرد، از کار برکنار و یا درگیر محاکمات قضائی برای فسادی کرده اند که همه جناحها و مخصوصا رهبری نیز شامل آن میباشند. چنانچه از اخبار برمیآید دستور تنها تضعیف احمدی نژاد و پراکندن یارانش می باشد تا دوره ریاست جمهوری باتمام رسیده و رییس دولتی که شخصیت و کاردانی نداشته و سوار موجی شد که برایش فراهم کرده بودند، دریابد بدون پشتیبان رهبری حتی قدرت فریبکاری نداشته و لبخند مسخره خود را نیز از دست خواهد داد. اخبار کاملا حاکی است که جز روحانیون زیر نظر رهبری در سپاه و نماز جماعت، جناح اصولگرای مخالف دولت در مجلس و سایر ارکان قدرتی، چند فرمانده سپاه که قدرت خود را در حمایت از رهبری میبینند، سایر فرماندهان سپاه از جمله فرمانده شرکت عظیم خاتم الانبیا و سایر فرماندهان که پشت پرده منابع اقتصادی کشور را بلعیده اند، کمتر برخوردی صورت گرفته است و بنظر میرسد که جنگ قدرتی غیرقابل اجتناب را به زمان دیگری موکول کرده باشند، بازنشستگی ذوالنور بدلیل سخنان تند بر ضد احمدی نژاد را باید در این رابطه شمرد.
بخش مضحک و هشدار دهنده ورود رفسنجانی و خاتمی بهمراه شورای هماهنگی راه سبز امید و یاران خارج نشین آنها (که بنظر می رسد بیشتر تابع رفسنجانی و همکاران هستند تا آقایان موسوی و کروبی)، در جنگ قدرتی جناحهای اصولگرا است که جنبش دموکراتیک باید آگاهانه با آن روبرو گردد. زمانیکه موتلفه با رفسنجانی دیدار کرده و ایشان طبق معمول خود در پشت پرده حرفهایشان تقویت رهبری را در حذف احمدی نژاد میبیند، زمانیکه خاتمی از بخشش رهبری و تثبیت نظام و عدم برقراری سکولاریسم صحبت میکند، زمانیکه برادر ایشان از انحلال حزب مشارکت در صورت حذف شورای نگهبان و شرکت در انتخابات گفتگو مینماید، زمانیکه رییس مجلس و سایر اصولگرایان به اصلاح طلبان معتدل! قول عدم حذف در انتخابات بعدی را میدهند، زمانیکه امیر ارجمند با افزایش قدرت رسانه ای که بیسابقه است و ملاقاتش با تریتا پارسی عامل جمهوری اسلامی که موجب شرمندگی جناح ایشان است و تلاش دارد تا همین نظام با تغییر اندک پابرجا بماند، فعال شدن قالیباف و مداحان برای انتخابات، فعال شدن تبلیغات انتخابات در نمازهای جمعه و موارد دیگر که نمونه های آنها در پیوست آمده اند، هشداری است ضروری برای همه ایرانیان داخل و خارج کشور که برای مقابله با این جریان آماده گردند. زمانیکه مبارزان از زندانهای مخوف پیامهای خود را فرستاده و از طریق روزه سیاسی و غیره جهانیان را در حیرت برده و حمایت بیسابقه را از آنها ایجاد کرده است، سکوت آقایان موسوی و کروبی که حداقل راه هایی برای عدم تایید حداقل سخنان امیر ارجمند باید داشته باشند، نباید مشکل باشد و این مترادف با حذف آنها از جنبش خواهد بود. از طرف دیگر برای آنها و سایر همراهانشان باید درس خوبی باشد که در سیاست قدرتی افراد مانند مهره های بی ارزش فدا میگردند (حذف از دو سو) تا نظام تثبیت گردد و برای رفسنجانی و یاران جدید برای به صحنه آمدن مجدد، تکیه کردن بر اصلاح طلبان معتدل (؟) هم کافیست. البته رهبری قدرت یابی رفسنجانی را خطرناک تر از قدرت یابی سپاه و یا موسوی میداند و برای اصولگرایان از صحنه خارج کردن بخشی از گروه احمدی نژاد و به صحنه آوردن سران اصلاح طلب معتدل (؟) تنها بازی انتخاباتی است و قدرت در دست اصولگرایان باقی خواهد ماند. این هشدار جدی برای جنبش دموکراتیک و مردم است که گول فضای انتخابات را نخورند، چه برای حمایت از روباه مکار ۳۱ سال سیاست نظام و یاران جدیدش و چه برای حمایت از احمدی نژادی که نقش مادر مرده و بی حامی با پوشش ضد روحانیت و ایرانیزه مضحک را بازی میکند! در ماههای آینده ترکیب جناح اصولگرایان روشنتر میشود و باید دید که سپاه و دولتیان حامی و بخشی از اصولگرایان که در مجلس می باشند و همه زمانی جزو سپاه بودند، به جنگ قدرتی ادامه داده و یا آنرا به زمان دیگری موکول میکنند حتی اگر به قربانی شدن تعدادی از یارانشان بیانجامد که در بازی قدرتی امری معمول است. از طرف دیگر فضای انتخابات برای سران جدید اصلاح طلبی معتدل رونق خواهد گرفت و اگر شورای هماهنگی گاهی مردم را به تظاهرات و اعتصاب فرا میخواند تنها برای گرفتن امتیاز (فشار از پایین و چانه زنی از بالا) است و اینکه با کمک رفسنجانی و یاران به غرب نشان دهند که آنها قادرند هم جنبش را کنترل نموده و هم بهترین جایگزین نظام باشند.
از طرف دیگر تحریمهای سیاسی برای سران سپاه و نظام که منجر به عدم خروج آنها از کشور میگردد و کنترل منابع بانکی تاثیر بسیار شدیدی روی آنها داشته که در یک حزب ریشه دار شرکت نداشته و منافع فردی آنها بر همه چیز رجحان دارد و لذا ترس از آینده آنها را فرا گرفته است و حتما درصدند با اندوخته ای که از منابع کشور و استثمار بدست آورده اند، بگوشه ای فرار کنند. آتش زیر خاکستر جنبش دموکراتیک در کشور، امکان سازمان دهی جنبش، وجود جنبشهای منطقه منجر به حذف دیکتاتورها و مخصوصا سوریه، الویت دادن به حقوق بشر توسط دولتها و سازمانهای بین المللی و اعزام نماینده سازمان ملل به کشور، توجه به درگیریهای جناحهای نظام و موارد دیگر امکان سقوط رژیم را مهیا کرده اند. در این میان دانشجویان نقش فعالی را باید بازی کنند تا سازماندهی آنها در تعطیلات تابستانی به وقفه نیافتد، ضمن اینکه شعارهایی را برگزینند تا خواسته های جامعه را در بر گیرد. کمپین یک میلیون امضا و سایر نهادهای زنان میبایست گسترش یابد که یکی از فاکتورهای مهم دموکراسی رفع تبعیض جنسیتی است. کارگران پیشرو که همواره بخش مهمی از هر تحولی بشمار میروند اگر ضمن گسترش نهادهای صنفی و سپس سیاسی بخش وسیعی از کارگران را متحد نکنند، نخواهند توانست بر جنبش دموکراتیک اتوریته داشته و آینده خود را تضمین نمایند. بهمن ترتیب سایر جنبشها همچون قومیتها، معلمان، اندیشمندان، کانون نویسندگان، مذاهب و سایر اقشار از فضای ایجاد شده به گسترش خود و جنبش دموکراتیک نپردازند، موجب خواهند شد تا رژیم با خریدن زمان و سپری کردن این دوران سخت خود را بازیابی کرده و جنبش دموکراتیک را سرکوب نمایند.
در فضایی که احتمال آزادی بیشتری از زندانیان و لزوم فضای بازتر (؟) برای انتخابات در پیش وجود داشته بهمراه دلایلی که گفته شده، اگر با سازماندهی جنبش دموکراتیک که تغییر نظام را امکان پذیر مینماید و باید تاکتیکهایش را خود و نه کسانی همچون شورای هماهنگی و همکاران برنامه ریزی کنند، توام نباشد دموکراسی و آزادی به کشور باز نخواهد گشت.

محمد ایرانی ۴ تیر ماه ۱۳۹۰، ۲۵ جون ۲۰۱۱

پیوست ها :
radiozamaneh.com
www.akhbar-rooz.com
www.radiofarda.com
www.khodnevis.org
www.radiofarda.com