احمد شهید با کدام فانوس راهنما در ظلمت نظام میکاود؟
سیروس ملکوتی
•
تکلیف فانوس راهنما و حقیقت یاب چه میشود؟ ایا ضروری نیست که دادخواهان حقیقی و حقوقی نقض حقوق بشر در همایشی مفهوم پذیر موارد نقض حقوق انسان ایرانی را که سی و دوسال بیرحمانه بکار بسته شد و با سکوت و مماشات جهان مواجه بود در یک بیانیه مشترک بیان دارند؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۶ تير ۱٣۹۰ -
۲۷ ژوئن ۲۰۱۱
در پی گزینش احمد شهید به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد برای ایران، نیروهای متفاوت اجتماعی چه حکومتی و چه گرایش اصلاح طلبان ان و همچنین تبعیدیان در تلاشند تا فانوسی راهنما در دستان این گزارشگر قرار بدهند. حکومتیان به همایش تروریزم در تهران میپردازند و خود را قربانی خشونت تروریزم داخلی و جهانی می انگارند. در نگاه نخست شاید گفته شود این رسوای جهان را چگونه میتوان باور اورد، اما موضوع در همین دستاورد تمسخرامیز خلاصه نمیگردد. انها میخواهند علل پیدایی خشونت حکومتی را واکنش و محصول تروریزم قلمداد نمایند. و جنایات خود را علیه بشریت به مثابه جبری که نیروهای تروریستی و انحلال طلب حادث اوردند توجیه نمایند. در این بازی تجربیات بسیاری اندوختند و اتفاقا صاحب دکترین هم میباشند. بسیاری از اصلاح طلبان و همپیالگان پیشین و یا به تصور ما جدا افتاده از نظام، که امروز مدعی حقوق بشر و دمکراسی و حتی براندازی میباشند پیشترها برای توجیه خود همسان خوانیهایی در جهانشمول بودن خشونت در قاتل و مقتول به تعریف اوردند، اینگونه جنایت علیه بشریت را در سفره بشریت به تساوی تقسیم نمودند تا صلح از گور خاموشی دادخواهی ها ممکن اید.
کنفرانس و یا بهتر گفته باشم همایش تروریستها در تهران بدین جهت برپا میگردد که بتواند توجیه گر خشونت رفتاری و حقوقی نظام باشد. اما بیشک تلاش برای تهیه ارمغانی به نام فانوس راهنما در راهیابی پژوهشی گزارشگر ویژه به همین اقدام خلاصه نمیگردد، سید خندان و دیگرانش به میدان می ایند و طرحهای انسانی و دادخواهی خود را از منظر حکومتی بر سر سفره ریا سرریز میکنند. بدیل و وعده ازادی میاورند و تحقق دادخواهی های اجتماعی را در لبحند تزویرشان ترسیم میکنند تا گزارشگر بتواند اشیانی گرم برای یافته هایش بیابد، و اینگونه درمان درد یافته بتواند در همان پیکره متعفن نسخه ازادی را متحقق سازد.
از سویی دیگر، در کارزار مبارزه، مدعیان ازادی اصلاح طلب نیز به صدور بیانیه و نجات جوهر ازادی اما در ارتفاع حقیرانه دادخواهی مینشینند. نقض حقوق بشر را در بستری تنگ و کوچک از زایش کودکی خویش به کارزاری دوساله تخصیص میدهند و سوسوی فانوسی بی نور را میخواهند راهنمای حقیقت یاب سازند. از میان اینهمه مرگ و جنایت و اعدام و درد، مرگی را برای تبیین سرشت بدگمان نظام برمیگزینند، اعتصاب غذای چند زندانی را برای درک و بازیافت از مفهوم زندان و زندانی، و اینگونه میخواهند عبور نگاه و تجسس را به عمق جنایات مسدود نمایند.
در این بیانیه و در بیانیه ضمیمه ان به قلم اهل نزدیک به بیت گذشته و امضای شصت روزنامه نگار نه سخن از جستجوی بی امان مادران عزادار در بازیافت حقایق شوم میرود، نه از پژوهش و کنکاش در یافتن گورهای پنهان میرود، نه از سرکوب چنبش کارگری و نمادی چون اسالو سخنی اورده میشود. حمله به کانون نویسندگان و محاکمه نویسندگان به اتهامات واهی، سرکوب دانشجویان، سرکوب زنان، سرکوب قومیت ها، هیچکدام در این دادخواهی کوتاه قامت جایی برای بیان نمی یابند.
موضوع نقد این بیانیه ها نیست که گویی این توقع را بپروراند که از برامد چالشی اینگونه به گستره دادخواهی ها در رسید. من بر این باورم که این مدعیان انچه در توان داشتند نمودند، انان از دادخواهی خود سخن گفتند و میگویند، و قادر نیستند بر گرده تارک وار خود بیش از این درد و دادخواهی را بنشانند. انان از بضاعت خود میگویند و فانوسشان را برای اشیان خویش می ارایند. هرچند نام مردم و سرزمین ایران را در وکالت ناداشته خود هزینه مینمایند اما میدانیم نه ان وکالت را دارند و نه از دادخواهی های ان سرزمین بیکران با دردهای عدیده اش قادرند سخن بگویند. اینان معرف یک بدیل سیاسی درون ماندگارند و با اندیشه هایی که تمامیت این نظام را نقض اشکار حقوق انسانی میپندارند در تقابل مینشینند. همانند خاتمی، و یا رفسنجانی و به تازگی مشاعی و احمدی نژادش معرف یک فراکسیون نظری جکومتی میباشند. میزان قهر و نازشان با ولایت فقیه متفاوت است و نه بیش.
اما تکلیف فانوس راهنما و حقیقت یاب چه میشود؟ ایا ضروری نیست که دادخواهان حقیقی و حقوقی نقض حقوق بشر در همایشی مفهوم پذیر موارد نقض حقوق انسان ایرانی را که سی و دوسال بیرحمانه بکار بسته شد و با سکوت و مماشات جهان مواجه بود در یک بیانیه مشترک بیان دارند؟ به نظرم بسیار هم ضروریست، این فرصت را نباید در باده مستانه بنیادهای اندیشه گوناگون هزینه سکون و خاموشی ساخت و نباید به ترسیم جدایی اندیشه های بدیل خواهانه در طرح دادخواهی های اشکار پرداخت. اگر نیروهای انحلال طلب این نظام توان انرا ندارند که از درد مشترک در یک بیانیه به دفاع بنشینند بهتر انست که از وعده سرایش ازادی نیز بپرهیزند. این بیانیه نمیتواند با سرایش این و ان سازمان و حزب بیاغازد و دیگران را به خیل امضا کنندگان دعوت نماید. بیانیه مورد نظر باید برامد دادخواهی حقیقی و حقوقی مردم باشد و نه معرف و منشور و نمای اعتقادی بدیل های سیاسی. امیدوارم که چالشگران حقیقی نظام ولایی بدین بلوغ سیاسی دست یافته باشند که این مهم را دریافته و پاسخ شفاف و اشکار خود را بدین پرسش پیش روی ارائه دهند.
سیروس ملکوتی
|