باز هم در مقابله با یک تاریخ جعلی - سهراب مبشری

نظرات دیگران
  
    از : عباس

عنوان : نرود میخ آهنین در سنگ
حرف سهراب مبشری خیلی واضح است . سیاست و روش اعتدالی که آقای نگهدار مدعی است در حفظ اشتراکات نیروهای شرکت کننده در انقلاب کوشیده است متضاد است با این مواضعی که در نشریه کار علیه همه نیروهای شرکت کننده در انقلاب گرفته شده.
زمانی که حکومت سیاست سرکوب خونین همه سازمانها و گروهها را به شدت پیش می برد اکثریت هم پا به پای حکومت از این سرکوب ها حمایت میکند و گاه حتی خواهان سرکوب بیشتر و انقلابی تر هم هست. این همراهی با حکومت در سرکوب را نمی توان اعتدال و محار گرایش های خشونت گرا و سرکوبگر در حکومت نامید.
٣٨۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣۹۰       

    از : حق

عنوان : به آقای فرخ نگهدار
آقای فرخ نگهدار محترم، لطفا به چند پرسش من پاسخهایی بسیار شفاف و کوتاه بدهید. سپاسگزار خواهم شد.

۱. آیا رژیم کنونی در ایران یک رژیم توتالیتر هست یا نه؟

۲. آیا این رژیم یک رژیم فاشیست مذهبی هست یا نه؟

۳. آیا یک رژیم توتالیتر اصلاح پذیر هست یا نه؟ چه نوع اصلاحاتی؟ چند نمونه ارائه بفرمایید.

۴. ارکان یک رژیم توتالیتر چیست و کدامیک از این ارکان را می توان دست زد بدون آنکه کل رژیم فرو بپاشد؟ دست برداشتن از ایدئولوژی، دست برداشتن از یک پیشوا/رهبر/ولی فقیه، آزادی اندیشه و بیان و مطبوعات آزاد، منحل کردن سیستم پلیسی جاسوسی جامعه، آزادی احزاب دگراندیشان، دستگاه قضایی مستقل،....کدام رژیم توتالیتری را در تاریخ جهان می شناسید که با اصلاح یکی از این ارکان همچنان توتالیتر باقی مانده باشد و فرو نپاشیده باشد؟

۵. اگر اصلاحات در رژیم کنونی ایران امکان پذیر بود، چرا خاتمی که دو دوره رئیس جمهور شد، یکبار با ۲۲ میلیون رای، و با در دست داشتن مجلس "اصلاح طلب" نتوانست کوچکترین اصلاحاتی را انجام دهد؟ مگر خودش در آخر ۸ سال نگفت که مقام رئیس جمهوری در این رژیم چیزی بجز تدارکاتچی ولی فقیه بودن نیست؟ آیا شما موافقید که او درست گفته بود؟

۶. با رجوع به ۵، اگر خاتمی موفق نشد که در آنزمان کوچکترین اصلاحی انجام دهد، چرا شما و همفکرانتان امروز معتقدید که اصلاحات در این رژیم امکان پذیر است؟ چه اصلاحاتی امکان پذیر است؟

۷. آیا دلیل نامه اخیر شما به خامنه ای این بود که شما می دانستید که خاتمی در راه است؟

۸. آیا دفاع شما از هدفمند کردن یارانه های احمدی نژاد در صدای امریکا برای بدست آوردن دل خامنه ای بود؟ این دفاع شما نمی توانست بر پایه علمی بوده باشد چون صدها متخصص اقتصاد در درون و برون کشور هشدار داده بودند که این طرح کاملا غلط است. حال که این برنامه شکست خورده است، چه چیزی برای گفتن دارید؟

با تشکر
٣٨۷۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣۹۰       

    از : فرامرز شکیبا

عنوان : چرا سهراب مبشری به دیگر فداییان ملحق نمیشود؟
قبل از اینکه نظرم را درباره ی مطلب سهراب مبشری بنویسم عرض می نمایم که در باره ی مواضع حزب توده و سایر حامیان حکومت اسلامی «مشروعه« در مقطع انقلاب هرچه اطلاعات رسانی شود مفید ست. در باره ی فداییان اکثریت نیز از مقطع اشغال سفارت آمریکا سال ۵۸ تا تغییر مواضع آن ها بدون تردید باید مورد نقد جدی قرار گیرد. در تمام این دوره ها نقش نیروهای مخالف حکومت با مواضع ماجراجویانه نیز حایز اهمیت می باشد و در راس تمام اینها خمینی و تمام حامیان مکلا و معمم او می باشند که تا امروز وحشتناکترین بلاها را بر مردم ایران تحمیل نمودند که خسارات مال ، جانی و فرهنگی آن جبران ناپذیر ست.
با تمام این زخم های کاری ،مردم ایران به قیمت گرانی به آگاهی هاپی رسیدند که همه بر آن اتفاق نظر داریم دیگر اکثریت مردم محال ست که فریب شخصیت کاریسماپی مثل خمینی را بخورند. گروههای بسیاری با قربانیان فراوان بمراتب عمیق تر از گذشته به مسایل سیاسی برخورد می کنند و میلیونها جوان ایرانی آگاهانه براهی میروند که نسل گذشته آن را نمی شناخت. در این میان نیروهایی هستند که متاسفانه هنوز در همان عوالم قبل از انقلاب و یا با تغییرات بسیار جزپی در محاسبات سیاسی با مساپل برخورد می کنند که بسیار صمیمانه و با ادب سیاسی می توان آنها را با بینش پلورالیستی مورد انتقاد قرار داد که هنوز بعداز حرکت دوم خرداد ۱۳۷۶ نتوانسته اند با دگرگونی های اجتماعی ایران هماهنگ شوند.
آقای مبشری و امثال ایشان حتی در قبل از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ بدون تو جه به تغییر مواضع اکثریت جریانهای سیاسی نسبت به موضوع انتخابات در ایران مانند گذشته و کلیشه ای ، سازمان خود را راهنماپی می کند: بر گرفته از آرشیو اخبار روز
=====
به انتخابات جمهوری اسلامی اعتبار نبخشید!
نامه سرگشاده به شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
سهراب مبشری
• کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی و از این طریق، ادغام و اضمحلال نیروهای اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی برای رهبری حکومت، اهمیت درجه اول را دارد. این ادغام، به معنای خنثی سازی نیروی اعتراض و رویگردانی از حکومت است. این ادغام، به معنای خلع سلاح کردن مردم و نیروهای آزادیخواه است. بدین معنی است که ما مخالفان کل این نظام به عنوان نیروهایی بی اثر و حاشیه ای، نیروهایی که مردم بدانها بها نمی دهند و تحریمشان کرده اند قلمداد شویم. این ادغام بدین معنی است که در ایران هر چه هست همان جمهوری اسلامی و حواشی و زوائد آن است ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۸۸ - ۷ ژوئن ۲۰۰۹
به شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
رفقای گرامی،
از آنجایی که انتظار می رود در واپسین روزهای مانده به ۲۲ خرداد، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) نظر قطعی خود را درباره انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران اعلام کند، شما را خطاب قرار می دهم و امیدوارم بخشی از وقت خود را به خواندن سطور زیر اختصاص دهید.
من تمایل چندانی برای نوشتن درباره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی نداشتم زیرا بر آن بودم و برآنم که بسیاری از ما ایرانیان، با همین توجه خود بیش از حد به نمایشی اعتبار داده ایم که شایسته نام انتخابات نیست
====
این قبیل برخورد ها در بین ما فعالان فراوان ست و فکر می کنیم برای جامعه مفید ست ولی زندگی نشان داده که منجر به انفعال نیروهای بسیاری گردیده ست و بعلت نبود انتخابات آزاد میزان مقبولیت اندیشه در عمل اجتماعی مورد داوری مردم قرار نمی گیرد. فقط حکومت در «انتخابات» خاص جمهوری اسلامی تا بحال بحد کافی رسوا شده ست اگر در ایران انتخابات آزاد نهادینه میشد قطعا وضع بمراتب از این بهتر میشد .دریغ که نشد !
بنظر من نبود فرهنگ فعالیت آزاد احزاب سیاسی و انتخابات آزاد در ایران این امکان را از فعالین سیاسی سلب نموده تا آزادانه از مواضع حزب مورد علاقه خود و حول برنامه سیاسی مشخص آن دفاع کنند و در صورت عدم تفاهم به حزب دیگر مراجعه نماید. که مواضعش را بیشتر می پسندند . وگرنه کسی در میان فعالان سیاسی نیست که نداند فرق اکثزیت و اقلیت و بقیه طیف فداییان در چه بوده ست.
برخورد سهراب مبشری به انتخابات ۸۸ و سازمانش مثال مشخصی از این کمبودهای اساسی جنبش می باشد. برخورد سهراب مبشری با موضوع اسراییل و فلسطین هم با مواضع سازمانش هماهنگ نیست. در باره ی مواضع وحشتناک سازمان اکثریت در سال ۵۸-۶۱ نیز آنتاگونیستی ست و معلوم نیست بالاخره تکلیف آن همه نیروی هوادار در ایران و خارج از کشور چه میشود. آیا بخاطر آن مواضع فداییان اکثریت باید منحل گردد؟
چرا سهراب مبشری به دیگر فداییان ملحق نمیشود؟ چرا فداییان اکثریت ایشان را به شورای رهبری بر نمی گزینند؟
بهرصورت آرشیو اخبار روز راهنمای خوبی ست که با آن می توان میزان اختلافات فعالان سیاسی را با مسایل روز جنبش در مقاطع مختلف مورد مطالعه قرار داد. به امید پیشرفت در برخورد های سازنده بین تمام نیروهای راست و میانی و چپ با احترام متقابل و جذب تمام نیروهای بالقوه ی سیاسی بجای تفرق.
٣٨۷۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣۹۰       

    از : ایرانی

عنوان : اگر مثل اردک راه می رود و اگر مثل اردک صدا می کند احتمالا اردک است!
آمریکایی ها این ضرب المثل دارند که اگر چیزی مانند اردک راه می رود و مانند اردک صدا می کند احتمال اینکه اردک باشد زیاد است!
رژیم جنایتکار و فاشیست مذهبی خمینی از ابتدای نامبارک وجودش همگونه جنایتی را انجام داد. در مناطق مختلف ایران به سرکوب مردم دست زد و تمامی وجودش نشان از یک رژیم مرتجع فاشیست بود.

زمانی در کشور آلمان فاشیست ها که نام خود را حزب ملی سوسیالیست های کارگران نیز نامیده بودند ادعاهای زیادی می کردند اما عملکرد گشتاپو همانند پاسداران جنایتکار فقط سرکوب و شکنجه و موارد مشابه رژیم فاشیست خمینی بود.

سازمان اکثریت دفاع جانانه از فاشیسم حاکم مذهبی را به رهبری فرخ نگهدار سیاست اصلی خود کرد. این هرگز قابل گذشت و فراموشی نیست. اکنون عده ای ساده لوحانه می پرسند که چه باید می کرد؟
باید همان کار را که میلیونها مردم اروپا و جهان در مقابل با فاشیسم انجام دادند را نیروهای سیاسی و هواداران آنها می کردند یعنی مقاومت و مبارزه برای نابودی این هیولای وحشتناک.
مگر میلیونها انسان در نبرد با فاشیسم در اروپا و آسیا نابود نشدند اما مبارزه آنها هنوز نیز حقانیت دارد. حامیان فاشسیم هنوز نیز مورد نفرت جهانیان می باشند.

حامیان فاشیسم مذهبی خمینی نیز مورد تنفر مردم ایران می باشند. هم الان و هم در آینده ننگ حمایت از رژیم جنایتکار را هیچ کس نمی تواند تحت هر شکلی توجیه کند.
شاید مانند حامیان فاشیسم هیتلری که سعی کردند خود را گم و گور کنند همتاهای ایرانی آنها که از فاشیسم اسلامی حمایت کردند نیز همین قدر شهامت داشته باشند که خود را از چشم میلیونها ایرانی نیز پنهان کنند اما به قول ما ایرانی ها
"رو که نیست سنگ پای قزوین است!"
نفرین مادران و خانواده قربانیان رژیم خمینی جانی تمامی دست اندرکاران رژیم را و حامیانش را شامل می شود!
٣٨۷۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣۹۰       

    از : بهرنگ دانش

عنوان : اقای مبشری
گویا در خارج کشور مد شده هرکس می خواهد نوشته اش خوانده بشه یک چیزی به اقای نگهدار می نویسه.
لطفا به جای حاشیه وجمله پردازی به یک سوال روشن اقای نگهدار جواب بده
سوال خیلی روشن است در ان زمان .در ان موقعیت. شما اگر بجای اقای نگهدار بودید چه خط وروش را در پیش می گرفتی.انچه امروز خط شما را با اقای نگهدار جدا می کند .این است که اقای نگهداربا شجاعت هرچه تمامتر از گذشته درس گرفته وانرا در خط مش سیاسی خود بکار می برد .ولی متاسفانه برای خیلی از دوستان خارج نشین از گذشته به جز کینه ونفرت چیزی یاد نگرفتن.وبه خاطر همین در این اتفاقات عظیمی و بی نظیری که در میهن عزیزمان در شرف وقوست عملا هیچ نقشی نمی توانند داشته باشند. چون مردم دنبال ازادی است انها به دنبال انتقام.
٣٨۷٣۴ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹۰       

    از : فرخ نگهدار

عنوان : به رفیق سابقا امیدوار: سهراب مبشری
سهراب مبشری گفته که فرخ نگهدار برای خود در سال های اول انقلاب نقشی چون مهدی بازرگان متصور است و اضافه کرده که دیگر مایوس شده است که او تاریخ را تحریف نکند.

فرخ نگهدار بارها و بارها تاسف خود را از مواضعی که وی در رابطه با مهدی بازرگان و همفکران اتخاذ کرده ابراز داشته و تاکید کرده است که بزرگترین خطای سیاسی او سیاستی بوده است که او نسبت به ملی مذهبی ها دنبال کرده است. ایکاش فرخ نگهدار در سال های پس از انقلاب طوری عمل کرده بود که - حتی با اغماض - جایی برای شبیه سازی مشی مورد نظرش با مواضع مهدی بازرگان باقی بود.

سهراب مبشری نومید است که فرخ نگهدار از تحریف تاریخ دست بردارد. او درست دیده است که فرخ نگهدار دست بردار نیست. چنیش فاکت ها البته مهم است. اما مهم تر از همه نتیجه گیری از آنهاست. برای تاریخ شاید زیاد مهم نباشد که فرخ نگهدار چگونه آدمی بوده و سهراب مبشری چه کرده است. اما برای تاریخ قطعا بسیار مهم است که نیروهایی که با پیروزی انقلاب بهمن به حکومت نرسیدند در قبال "روند استقرار جمهوری اسلامی ایران" از کدام سیاست پیروی کردند؟
من سهراب مبشری را دعوت می کنم که اگر مساله شخصی ندارد و مساله اش پاسخ گویی درست به پرسش های تاریخی است در باره خط مشی که از نظر او قابل قبول بوده است اظهار نظر کند. من بحث و نظر خود را به روشنی نوشته ام و بر خلاف مبشری بسیار امیدوارم که او سرانجام به سوال اصلی تاریخ را تحریف نکند. فرخ نگهدار موضوع تاریخ نیست. سنجش راه طی شده و درس گرفتن از آن تجارب موضوع اصلی است.
من در مقاله ای که اخیرا انتشار داده ام، پس از تحلیل خط سیاسی مجاهدین و اشاره به فرجام آن نتیجه گیری خود را ارایه کرده ام. آن را در این جا نقل می کنم:

------------------------آغاز نقل قول---------------------

"سوال ماندگار تاریخ همچنان این است که آیا خط مشی های مبتنی بر جلوگیری از استقرار جمهوری اسلامی ایران، می توانست گرایش های خشونت گرا و سرکوبگر در حکومت را مهار و تضیعف کند؟ آیا این خط مشی ها راه را برای اصلاح و تعدیل رابطه حکومت با مردم و با کشورهای دیگر تقویت کرده یا آن را به تعویق انداخته است؟

آیا اگر سازمان مجاهدین و گروه های همسو خط مشی خود را بر تاثیر گذاری بر سیاست های حاکمیت و مهار و انزوای گرایش های خشن تر در حکومت بنا می نهادند جنبش اصلاح طلبانه دهه هفتاد زودتر پا می گرفت یا حدوث آن بیشتر به تعویق می افتاد؟

در نخستین سال های پس از پیروزی انقلاب، اگر راهی برای کاهش و مهار تنش های تند میان اقشار اجتماعی متصور بود، آن راه همانا تکیه بر فصل مشترک ها و تلاش برای بسط اعتماد و حفظ امکان همزیستی گروه های اجتماعیِ بشدت ملتهبِ آن زمان بوده است.

شاید بتوان التزام به قانون، استقبال از گفتگو، پرهیز از خشونت، رعایت انصاف، و وفاداری بی خدشه به حقیقت را شاخص ترین مولفه های پایه ای برنامه ها و خط مشی های گروه های اجتماعی مدرن و مدرن شونده برای پیگیری اهداف و مطالبات خود از لایه های سنتی تر حاکم تلقی کرد؛ اما آیا ظرفیت و حد پختگی رهبران سیاسی در آن سال های داغ فرصت می داد که سیاست ها بر بستر چنین نوع نگاهی به صحنه سیاسی ساخته شوند؟ ای کاش بازگشت زمان فقط افسانه نبود.
---------------------------------------------------پایان نقل قول--------------------------

دوست سابقا امیدوار: جناب مبشری!
من هم چنان امیدوارم که شما از تحریف پرسش اصلی تاریخ - که ظاهرا آن را همیشه پرداختن به کارنامه یک فرد قرار داده اید - منصرف شوید و روشن سازید که چه شما پیمودن کدام مسیر را به نیروهای سیاسی "غیرحاکم" توصیه می کنید.
امیدوارم شما فقط به "نبایدها" نپردازید. و راهی هم جلوی پای نیروهای سیاسی آن زمان قرار دهید.
٣٨۷٣۰ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹۰       

    از : ایرانی

عنوان : هم منصفانه و هم صادقانه بود
مطمنا نوشته سهراب مبشری شامل فاکتهای تاریخی از خود نشریه سازمان اکثریت بود که نشان از انصاف و صداقت می باشد که بدون تعصب و با باز خوانی تاریخی نقش مخرب رهبری سازمان اکثریت را در آن زمان نشان داد. دبیر اول سازمان اکثریت شخص فرخ نگهدار بود که تمام شواهد حکایت از آن دارد که او در شکل دادن به سیاست های مخرب این سازمان در آن زمان نقش اساسی داشته است.

اتهام مضحکی که مبشری اقدام به محاکمه نگهدار یا جریان او کرده است بی معنی می باشد و قضاوت گستاخانه در مورد او را که او مانند "دیکتاتور" ها عمل می کند نیز مطمنا نزد عموم مردم پزیرفتنی نیست.
متاسفانه گذشت زمان نتوانسته است که هنوز تعدادی از مجذوبین گذشته یا فعلی در "خط امام" را به اشتباهات خود آگاه کند منتها آنها اکنون تعداد کمی هستند که به جرات می توان گفت که حتی در بین دوستان خود نیز نمی توانند با سر بلند به گذشته و دفاع گذشته خود از تبهکاران فاشیست اسلامی افتخار کنند.

باید به سهراب مبشری تبریک گفت که شهامت بیان واقعیت های تاریخی را دارد و صداقت و انصاف او را باید به او تبریک گفت.
٣٨۶۹۶ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : حمید حمیدی

عنوان : اقای مبشری
به دو دلیل نوشته شما فاقد انصاف وصداقت است
۱-در شروع نیت خوانی کردی وتا اخر نوشته هیچ دلیل به نیت اقای نگهدر بیان نکردید این روش دیکتاتور هاست که اشخاص را به خاطر نیتشان محاکمه می کنند.
۲-شما از نقد یکنفر یه نقد یک جریان پرداختید که این دوتا از هم جداست
٣٨۶٨۲ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : فراهانی

عنوان : هرگز از کاشانه ی کرکس همایی برنخاست(خاقانی)
نسیم خاکسار در کتاب گریز نا گزیر صفحه ی ۷۷۵ بخش پانویس ها شماره ۳ می نویسد: من همیشه رفتار مستقل خودم را داشتم و به سیاست های سازمانی که با آن در ارتباط بودم، اعتنایی نمی کردم. بیانیه هایی را امضا می کردم یا راه هایی در کانون و همراه با نویسندگان بر می گزیدم که با سیاست آن ها نمی خواند. یادم می آید همان وقت ها که هنوز از اکثریت جدا نشده بودم، این سازمان به دستور و یا راهنمایی حزب توده می خواست هوادارانش را وادار کند از کانون نویسنگان بیرون بیایند و به شورای هنرمندان و نویسندگان وابسته به حزب توده بپیوندند. من مانع شان بودم و آن ها خوب این را می دانستند. جمشید طاهری پور که هم اکنون در آلمان است، امیدوارم داستان کاملش را بنویسد. آن وقت ها که او درکمیته ی مرکزی وهیات سیاسی سازمان اکثریت بود، مسئول یا مأمور شده بود از طرف هیات سیاسی سازمان که من را برای پیوستن به شورای هنرمندان و نویسندگان توجیه کند. شبی همراه چند نفر از اعضای سازمان به خانه ی من آمد؛ وتا نیمه های شب با من صحبت کرد. حرفش پیش نرفت ومن سر حرف خود ایستادم. یادم می آید همان شب، آخرهای حرفش به من گفت که لاجوردی به آن ها گفته یا پیام داده است تکلیف نسیم خاکسار را روشن کنید که با شماست یا با اقلیت.
٣٨۶٨۱ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : شهلا فرید

عنوان : سیاست متفاوت در ۶۷
دوست قدیمی‌ ، به گمانم شما یک اشتباه کوچک کردید، سهراب مبشری از سالهای ۶۰ حرف میزند که فرخ نگهدار و همفکرانش در سازمان رهبری داشتند و خط مشی شکوفایی جمهوری اسلامی را به پیش بردند در کشتار ۶۷ دیگر این رهبری به دلیل خشم افراد سازمان قادر نبود که آن خط مشی‌ را داشته باشد و در سازمان هم فقط آنها نبودند که حرف میزدند تا جاییکه در کنگره اول هیچکدامشان کاندیدا نبودند.از این رو رویکرد سازمان با کشتار ۶۷ بسیار متفاوت با کشتارهای سالهای ۶۰-۶۲ بوده است. البته فرخ نگهدار در همه این سالها همچنان آن دیدگاه خود را حفظ کرده تا جاییکه امروز حتا مخالفت با خامنه‌ای برای او خط قرمز است
٣٨۶٨۰ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : بهرنگ دانش

عنوان : باسلام
وقتی نوشته شما را خواندم یاد روزهای بعد از انقلاب افتادم که چطوری جریانات سیاسی یه لجن مال کردن وپرونده سازی برعلیه هم مشغول بودند.برای من تعجب اور که علیرغم این همه تعییراتی که در منش وروش سیاسی که در میهن ما در این ۳۲ سال اتفاق افتاده نمونه اش همین اعتصابیون اخیر است .که کسی کوچکترین انصاف داشته باشد و گذشته اینها را بررسی کند به عمق تغییر که درمیهن ما افتاده پی خواهد برد.ولی چگونه است یک عده هنوز در ان حال وهوا مانده است .
اقای مبشری شیوه ونوع برخورد شما به همان روش ۳۲ سال بیش است .شما از یاد شیر سماور به یاد شیر کربلا افتادید.اقای نگهدار یک مرحله از تاریخ را بررسی کرده .امکان دارد اشتباه هم بکند.شما بجای نقد نوشته های او شروع کردید به لجن پراکنی .همان روشی روزنامه کیهان برای مخالفان خود به کار می برد.کسی که برای نقد یک نوشته اگر بخواهد یک جریان شیاسی که ۴۰ سال سابقه وتجربه دارد . اینگونه زیر سئوال ببرد .با شریعت مداری کیهان فرقش در کجاست ؟انها اگر در گذشنه اشتباه داشتن .شما هنور در ان ۳۲ سال پیش هستید.
٣٨۶۷۹ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : تقی گیلانی

عنوان : انتظارات انقلابی از تاریخ نگاری و تاریخ نگاران واژگونه
بارها شده که مقالات مختلفی در نقد فرخ و یا سایرین دیده و برخی از آنها را - منجمله نوشته های سهراب مبشری - خوانده ام و همیشه این سوال برایم مطرح میشود که: مشکل قضیه در کجاست؟ چرا نه افرادی مثل آقای فرخ نگهدار و یا برخی دیگر هرگز دست از نقش و اعمالی نمی شویند که در آن به زعم بسیاری از نگارندگان سیر قهقرائی طی می کنند و نه نویسندگان قانع می شوند که انعکاس و بطور کلی نگاه افراد فوق به تاریخ بنیاداً و اساساً با نگاه سایر همرزمان آن زمانی خود متمایز است؟
دو نکته به ذهنم می رسد که در اینجا وارد میکنم: ابتدا اینکه، هنوز بشریت در چنان دوره ای از حیات خود بسر نمی برد که تاریخ را بمثابه رویدادهایی بیرون از منافع و ملزومات و گاه نیازهای لحظه خود بنویسد. وقتی بی بی سی سازمان دهنده و طراح و گرداننده تاریخ نگاری میشود، میباید به کل موضوع تردید بنیادین روا داشت. در یکصد و اندی سال از حیات جامعه ایرانی و تحولات اجتماعی در ایران، انگلیس نه تنها سازماندهنده بخش بسیار مهمی از رویدادهای کلیدی جامعه ما بوده، بلکه بهره ور اصلی منابع زیرزمینی مثل نفت و غیره بوده و بدین لحاظ هر آن روندی که بمثابه سازوکار افکار عمومی در پیش روی بی بی سی و انگلیس قرار میگیرد، منشاء تردیدهای بسیاری است.
نکته دوم، حذف دوران انتظارات ویژه از افراد بمثابه انقلابیونی با صراحت و صداقت و تبعیت از اخلاق و غیره است. در جهان امروز آنچه بیش از همه به چشم می آید و رسانه های عمومی و جهانی آنرا بیش از پیش در معرض نگاه عموم قرار داده اند این است که، ساختار الیت سیاسی جهان تنها و تنها به عده ای افراد تکیه دارد که مطلقاً و بدون کمترین تردیدی فاقد هرگونه پرنسیب در رفتار و کردار و گفتار و بطور کلی شخصیت فردی و قابل باور باشند. چنین افرادی آنقدر در لباس منافع و ملزومات ساختار قدرت در جهان امروزین فرو می روند که بیشتر به بلندگوهای متحرک شبیه می شوند. تلاش قرن گذشته در وارد کردن انسانهائی با پرنسیب های اخلاقی و انقلابی و تبعیت مداوم از منافع جامعه و مردم و غیره شاید در همان اثر معروف " زاپاتا " به بهترین وجهی نمایان شد که، قرار گرفتن و تبعیت و بطور کلی مقاومت و پاینبدی به اخلاق و پرنسیب های انسانی و دفاع از منافع واقعی و راستاهای ضرور برای حیات انسانی جامعه بشری، شکننده ترین وجه موجودیت انسان است و میتواند برخی ها را حتی به موجودات حقیری بدل کند. روی سخن من در این الفاظ طبعاً اشاره شخصی به آقای نگهدار نیست. اما، فکر می کنم موضوع بحث با چنین افرادی دیگر نباید تبعیت از پرنسیب هائی باشد که شاید هنوز بطور منفرد برای تک تک آرمانخواهان دوره های گوناگون مبارزات روشنفکران ایرانی دارای اهمیت بوده است. آنها تاریخ دلخواه خودشان را می نویسند و جالب اینجاست که تاریخ نویسان جناح دیگر نیز با همان شکل و شیوه و اتهامات، تاریخ مشابه ای را رقم می زنند و در اینجا آنچه که به چشم نمی آید، حضور و نقشی است که ساختارهای مالی جهانی و منجمله دستگاه فخیمه دولت انگلیس در سیر تحولات جامعه ما ایفا کرده اند. در پایان اشاره می کنم که از بازیچه شدن برخی از این افراد که بهرحال نام و نشانی از رفاقت و دوستی ما را با آنها در گذشته ای خاص در پیوند قرار میدهد، در دستانی دیگر حتی در راستای تلاش برای نواله ناگزیر و یا برای توجیه ناگزیر خود، بشدت ترحم برانگیز و ناراحت کننده است!
٣٨۶۷۷ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : کاووس ر

عنوان : سوالی از اقای مبشری
آقای مبشری شما را باید بعنوان صادق ترین و شجاع ترین عضو سازمان اکثریت خطاب کرد و امید بر آن داشت این قدم شما و میخی را که بدست گرفته اید حتی به "آهن" (ذوب شده گان در خط امام در دورن اکثریت) هم فرو رود و سخت هم فرو رود تا نسل آینده تمام زیر و رو سازمان های سیاسی را بشناسد.
اما یک سوال از شما: شما که چنین بی محابا با مدرک و دلیل و سند مطالب را مینویسید و احیانا با خشم یاران قدیمی خود روبرو میشود، چرا همچنان به جنانیان خط امام متوهم هستید و از آنها دفاع میکنید؟ شما که به خوبی از جنایات بیشمار آنها آگاه هستید و شدیدا علیه عملکرد سازمانتان در آن سالها هستید چرا از جانیان اسلامی کماکان حمایت میکنید؟ مسلمن شما همانند "مشاور ارشد" فرزند امام باور ندارید که ایشان از سلامتی عقل بهره مند نبود و نه چشم داشت و نه گوش و نه عقل و نه هوش و بنابراین در حالی که در بالاترین مقام دولتی رژیم اسلامی قرار داشت از جنایاتی که بدستور امام راحلش روز و شب صورت میگرفت خبر نداشت. پس چرا از چنین جانیانی حمایت میکنید. ایا به حرکت دایره ای سیاست باور دارید که مرتب به تکرار مینشیند؟ مطمئن هستم چنین نیست و چنین مباد
ممنون از شهامت و انسانیت شما در نوشتن این مقاله
٣٨۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : رفیق قدیمی

عنوان : یک بام و دو هوا یا صداقت با خود
آقای سهراب مبشری عزیز
برای جلوگیری از سوتفاهم بگویم که من زمانی عضو اکثریت بودم و اگر نام واقعی ام را می نوشتم شما مرا می شناختید و هنوز هم چپ هستم.

مقاله شما تحسین برانگیز است . صداقت به خرج دادید اما به یاد دارم که حدود دو سال پیش فرج سرکوهی، که من به برخی نظریات او انتقاد شدید دارم، در مقاله ای در همین سایت اخبار روز، در انتقاد از سکوت روشنفکران داخل کشور،از جمله خودش، در برابر کشتار زندانیان سیاسی در ۶۷ رهبری سازمان اکثریت را به همکاری با نهادهای جمهوری اسلامی متهم کرد. شما در مقاله خود چندین سند آورده اید که این اتهام را نیز اثبات می کند

اما در آن زمان شما در همین سایت اخیار روز مقاله ای در نفی اتهامات فرج سرکوهی نوشتید و فرج سرکوهی را تهدید کردید که از او به دلیل زدن اتهام ناروا به سازمان اکثریت به دادگاه شکایت خواهید کرد.

رقیق عزیز آقای مبشری. با اسنادی که شما در مقاله خودتان ارائه کرده اید اگر دادگاهی برگزار می شد چه کسی محکوم می شد؟ .در کار نوشتن یک بام و دو هوا کار دست آدم می دهد و هستند کسانی که نوشته های سابق ادم را به یاد دارند. صادق بودن با خود، نقد گذشته و گاه عذرخواهی از کسی که به او ناروا تاخته ایم، حتی اگر بسیاری از عقاید او را قبول نداشته باشیم، نیز از شرایط کار سیاسی و از ملزومات روشنفکری است. نیست؟
٣٨۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰       

    از : آرش

عنوان : لزوم انتشار مجدد نشریه کار سال ۶۰
ازسایت اخبار روز تقاضا دارم نشریه کار مربوط به سال ۶۰ را دریک صفحه ای ویژه در معرض دید همگان قرار دهد تا خوانندگان خودشان باخواندن نشریه کار در مورد میزان درستی و نادرستی اظهارات وسخنان آقای فرخ نگهدار قضاوت نمایند .ونتیجه گیری و تصمیم به عهده خوانندگان گذاشته شود.
٣٨۶۵۷ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰       

    از : نگاه

عنوان : با وجدان به حافظه تاریخی مراجعه کنیم
با تشکر از آقای مبشری که با وجدان به تاریخ نگاه میکند، این نوشته ها هرچند که به برای بعضی ها مصداق «نرود میخ آهنین در سنگ» باشد. ولی همین که نوشته و ثبت میشود با ارزش است.
٣٨۶۵۶ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰       

    از : سهراب

عنوان : روشنگرانه
مقاله شما بسیار روشنگرانه و مستند است.
بعضی ها تلاش می کنند واقعیات و اشتباهات آن دوران را فراموش، یا به گونه ایی دیگر نشان دهند.
٣٨۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰