در دفاع از سوسیالیسم (۳۵)
ارزیابی از کنگره ی دوازدهم سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت
"با یاد و خاطره تابناک رفیق حمید اشرف و جانباختگان ۸ تیر ۱۳۵۵"
جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور)
•
اگر رفقای رهبری و با تأسفی مضاعف نمایندگان کنگره نمیخواهند، توجهی به فدائیان داخل کشور داشته باشند، اگر در حیات سیاسی و تشکیلاتی سازمان و در تصمیم گیریهای آن، رفقای داخل همچنان نادیده گرفته میشوند، رویکرد آتی ما چه میتواند باشد؟ از این پس روی سخن ما و رفقای داخل کشور چه کسانی خواهند بود؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۱ تير ۱٣۹۰ -
۲ ژوئيه ۲۰۱۱
مقدمه
کنگره دوازدهم سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت طی چهار روز از ۲ تا ۵ اردیبهشت ۱٣۹۰ در شهر کلن آلمان برگزار گردید. برگزاری ۱۲ کنگره در طول ۲۱ سال، بر اساس اظهارات رهبران، حاکی از اهتمام سازمان ما به پاسداشت دمکراسی درون تشکیلاتی در طی دو دهه ی اخیر بوده است. با این حال، بررسی مصوبات کنگرههای دوازدهگانه و مباحث صورت گرفته در خود کنگرهها و پیش از آن، نشان میدهد که شاید لزومی برای برگزاری بعضی از کنگره ها وجود نداشته است. از میان کنگره های برگزار شده، کنگره ی اول نقطه ی عطفی در مناسبات تشکیلاتی و تاریخ سازمان ما بشمار می رود. این کنگره چه به لحاظ شمار و ترکیب شرکت کنندگان و بحثهای صورت گرفته و چه به لحاظ مصوبات آن، قابل مقایسه با هیچ یک از کنگره های بعدی سازمان نیست. کنگرهای که هیچگاه به معنی واقعی کلمه در حیات سازمان ما تکرار نشد و متأسفانه آن شور و شوق کنگره ی اول در این سالها مستحیل گشته و از بین رفت.
۱. شرایط سیاسی و اجتماعی زمان برگزاری کنگره
کنگره ی دوازدهم در بحرانیترین شرایط سیاسی کشورمان و منطقه برگزار شد و انتظار آن بود که اعضای کنگره به این موارد میپرداختند. نکات زیر از جمله ی بارزترین آنهاست:
- پس از کودتای انتخاباتی خرداد ۱٣٨٨ نقطه ی عطفی در جنبش اعتراضی مردم کشورمان پدیده آمده و رویکرد نوینی از مبارزات مردم میهنمان شکل گرفته بود. جنبشی که به لحاظ گستردگی قابل مقایسه با هیچ حرکتی در سه دهه گذشته نبود.
- بحران فراگیری، این بار ساختار نظام را در گرهخوردگی با بحران جهانی اقتصاد و اوجگیری جنبشهای دمکراتیک مردم منطقه در بر گرفته است. این وضع شرایط نوینی را در جنبش دمکراتیک و طبقاتی زحمتکشان کشورمان رقم زده است.
- اپوزیسیون و از جمله نیروهای چپ از تشتت و پراکندگی همچنان رنج میبرند. با این همه روحیه ی وحدت گرائی و تمایل به همکاری در بین نیروهای اپوزیسیون و از جمله جریانات چپ بویژه در داخل کشور گسترش قابل توجهی داشته است.
- مشروعیت و مقبولیت نظام به پایینترین حد در ٣۲ سال گذشته رسیده و شکاف درون جناحهای حاکمیت بیش از هر زمانی نمود پیدا کرده است.
- امکانات گستردهای برای ایجاد ارتباط و اطلاع رسانی بوجود آمده، در عین حال رژیم نیز از امکانات فنی پیچیدهای برای کنترل نیروهای اپوزیسیون برخوردار است.
- جنبش های دمکراتیک کشورهای منطقه را در برگرفته و تأثیر مثبتی بر جنبش اعتراضی کشورمان گذاشته است.
- تشنج آفرینی های اتمی رژیم همراه با بزرگ نمائی کشورهای غربی شدت بی سابقه ای یافته است، آمریکا با حضور در کشورهای همسایه حلقه ی محاصره را تنگ تر نموده و احتمال درگیری نظامی همچنان کشورمان را تهدید می نماید.
۲. شرایط تشکیلاتی سازمان، در زمان با برگزاری کنگره
سازمان ما سالهاست که درگیر مسائل عدیده ساختاری و نظری است. بطوریکه کارآیی و عملکرد سیاسی و تشکیلاتی سازمان هر روز محدودتر از قبل میگردد، بطور نمونه میتوان نکات زیر را یادآوری کرد:
- فقدان ارتباط ارگانیک و زنده رهبری سازمان با داخل کشور و ناتوانی در کسب اطلاعات دست اول از مسائل جاری کشور؛
- عدم مسئولیت پذیری رفقای عضو سازمان در تشکیلات خارج از کشور، به گونه ای که هر روز بیشتر از قبل فعالین سازمانی از پذیرش مسئولیت تشکیلاتی امتناع و یا از همکاری با سازمان کنار می کشند.
- بدلیل نبود تشکیلات داخل کشور و عدم مسئولیتپذیری رفقای خارج از کشور عملاً تصمیمات ارگانهای رهبری و کنگرههای سازمانی ضمانت اجرایی لازم را پیدا نمیکنند؛
- تشتت فکری و ایدئولوژیک کارآیی عملی سازمان را به حداقل رسانده و موجب شده است تا سازمان در برخورد با مسائل سیاسی و اجتماعی روز جامعه از جمله "جنبش سبز" و "هدفمندسازی یارانهها" از انسجام فکری و عملیاتی لازم برخوردار نشود و نتواند با خواستها و مطالبات مردم همگام و همراه شده و تاثیر خود را بر روند سیاسی و اجتماعی جاری در کشور برجای بگذارد.
- نقش مبارزات کارگری و مسائل مرتبط با جنبش کارگری کشورمان در تشکیلات از بین رفته و سازمان بیش از پیش با مسائل مرتبط با طبقه کارگر و زحمتکشان کشورمان بیگانه شده است؛
- چالش بزرگی در سازمان ما برای اتحاد سه جریان چپ که پس از هشت سال هنوز به ثمر نرسیده در جریان است؛
- ارتباط سازمان ما با نسل جوان که نیروی اجتماعی عظیمی را تشکیل می دهتد، غیر قابل قبول است.
- سازمان همچنان فاقد امکانات ارتباط جمعی فراگیر به شکل ارگان سراسری، رادیو و تلویزیون با هواداران، تودههای محروم و زحمتکشان کشورمان میباشد.
- سازمان هنوز هم به لحاظ نظری نتوانسته است با موضوع مبارزات ملیتهای ساکن در مناطق ملی کشور و نقش تعیین کننده این نیروها در فرایند جنبش دمکراتیک کشور کنار بیاید و موضع رسمی نظری و سازمانی خود را در خصوص حق تعیین سرنوشت ملیتهای ساکن در کشور واحد ایران تبیین نماید.
٣. موضوعات دستور جلسه کنگره
در گزارش منتشر شده از کنگره ی دوازدهم؛ دستور کار کنگره شامل رسیدگی به اعتبارنامه شرکت کنندگان در کنگره، بررسی گزارش عملکرد ارگان های منتخب کنگره یازدهم، انتخاب ارگانهای مرکزی، سخنرانیها و پیامها، بررسی و تصویب چندین قرار شامل قرار پیشنهادی شورای مرکزی در خصوص آیین نامه جدید اداره کنگره، قرار ناظر بر انتشار بیرونی اسناد موجود سازمان و قرارهای موردی میگردید. اما مهمترین بخش دستور کار کنگره عبارت بود از بررسی و تصویب اسناد و قرارهای زیر:
۱- اسناد مربوط به "سیما، ارزش ها و دیدگاه سازمان"
۲- تدقیق و تکمیل سند اساسنامه مصوب کنگره یازدهم
٣- سند مصوب شورای مرکزی پیرامون سیاست های ما در دوره آتی
۴- سند مصوب شورای مرکزی در باره وظایف و اولویت های ما در دو سال آینده
۵- گزارش و بررسی قرارپیشنهادی شورای مرکزی در مورد روند وحدت سه تشکل سیاسی و قرار های متناظر با آن
۴. جایگاه رفقای داخل کشور در کنگره
حضور رفقای داخل کشور، بدلیل عدم وجود تشکیلات داخل کشور سازمان، همچنان در محاق قرار دارد. امری خیرخواهانه که با تصویب کنگره ی سازمانی و البته بدلایل امنیتی صورت گرفته تا حذف رفقای داخل کشور از حیات سیاسی و تشکیلاتی سازمان را موجه جلوه نماید. در طی کنگره اخیر دهها بار تأکید شد که سازمان ما تشکیلاتی در داخل کشور ندارد. معلوم نبود که روی سخن این عزیزان با رفقای داخل کشور بود که برای دو کنگره اخیر مطالبی را فرستاده و موجب عصبانیت تعدادی از رفقای حاضر در کنگره دوازدهم نیز شده بودند، یا سرویسهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی. البته نمی توان منکر وجود شرایط امنیتی و جو فشار و سرکوب و پیگردهای شدید علیه فعالین چپ بود. پر واضح است که مبارزه در چنین شرایطی هزینههای سنگینی دارد و الزامات خاص خود را، ولی سختترین شرایط نیز دلیلی برای تعطیلی مبارزه نخواهد بود. با این اوصاف اگر رفقای داخل حضوری در کنگره ندارند، صرفاً به مسائل امنیتی مرتبط نمیشود، بلکه عوامل دیگری از جمله بحران تشکیلاتی و هویتی هم در این امر دخیل هستند.
علیرغم محدودیتهای مضاعف برای رفقای داخل، کنگره دوازدهم با تصویب قراری اعلام نمود: "زحمات و تلاشهای صورت گرفته در داخل کشور پیرامون موضوعات در دستور کار کنگره را ارج می نهد و بر اهمیت تداوم شرکت هواداران و همه دوستداران سازمان در مباحث و امور مربوط به سرنوشت سازمان تاکید دارد. کنگره ضمن تقدیر از مبارزه دشوار این رفقا در شرایط سخت داخل کشور، این تلاشها را در جهت تقویت صدای فداییان خلق میشناسد." همچنین "در این زمینه قراری نیز با امضای جمع کثیری از نمایندگان کنگره تنظیم شده بود که در آن بر ضرورت کار کارشناسانه توسط ارگان منتخبی از سوی شورای مرکزی آتی برای جستن راههای حضور موثر سازمان در فضای سیاسی کشور تاکید شده است. این قرار در اختیار شورای مرکزی آتی قرار داده شد." علیرغم این برخورد مثبت، در مصوبات کنگره ی دوازدهم رنگ و بویی از داخل کشور نیست و حتی گوشههایی از پیشنهادات این رفقا را در بین مصوبات مشاهده نمیکنیم. متأسفانه کنگره ی دوازدهم نیز خارج از کشوری باقی ماند و طیف عظیم فدائیان خلق داخل کشور نقشی در آن ایفاء ننمودند.
اگر بپذیریم که سرنوشت سیاسی کشورمان در داخل کشور و بدست مردم میهنمان رقم خواهد خورد، نه بوسیله ی ناوهای آمریکایی و هواپیماهای ناتو، لازم است فکری برای تشکیلات داخل کشور، البته متناسب با شرایط حاکم اندیشیده شود. تکرار این عبارت که: "سازمان ما تشکیلاتی در داخل کشور ندارد"، مشروعیتی برای مصوبات کنگره تولید نمیکند، بلکه موید این واقعیت خواهد بود که تصمیمات متخذه توسط کنگرههای سازمانی صرفاً مربوط به تشکیلات خارج از کشور میباشد، البته آن هم نه همه ی فدائیان خلق ایران- اکثریت در خارج از کشور، بلکه چند ده نفری که عضو تشکیلات هستند و یا فعال و مسئولیتپذیرند.
۵. برخورد با اسناد "در دفاع از سوسیالیسم"
ما "جمعی از هوادارن سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت (داخل کشور)" که از سال ۱٣٨۴ مواضع خود را تحت عنوان "در دفاع از سوسیالیسم" ارائه نمودهایم، بعنوان بخشی از فدائیان داخل کشور، با نقد مصوبات کنگره دهم سعی کردیم نقشی در حیات سیاسی سازمان داشته باشیم. در کنگره ی یازدهم با ارسال چند سند از جمله "طرح برنامه سازمانی" و چند سند دیگر به زعم خود حضوری پر رنگتر داشتیم. این اقدام با حذف تعدادی از اسناد پیشنهادی از دستور کار کنگره مواجه گردید. خوشبختانه تلاش برای حذف "سند برنامه" به بهانه ی نداشتن مدافعی در کنگره، با دفاع خود خواستهی یکی از کادرهای سابق سازمان (رفیق ح . ر) که بعنوان مهمان در کنگره حضور داشت، ناکام ماند. این اقدام در کنگره ی دوازدهم شکلی غیر رفیقانه به خود گرفت و علیرغم تمایل ما برای دفاع از هفت سند پیشنهادی "در دفاع از سوسیالیسم" توسط رفیق یاد شده، رهبری سازمان ضمن مخالفت با این موضوع به دلیل اینکه رفیق (ح . ر) عضو سازمان نیست، و برخلاف کنگرههای قبلی، حتی از دعوت وی به عنوان مهمان به کنگره نیز خودداری نمود.
اسناد ارائه شده توسط ما برای کنگره ی دوازدهم عبارت بودند از:
۱- در دفاع از سوسیالیسم ۲۷ - طرح پیشنهادی اساسنامه سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت)
۲- در دفاع از سوسیالیسم ۲٨ - پرچم اتحاد را امروز برافرازیم، فردا خیلی دیر است!
٣- در دفاع از سوسیالیسم ۲۹ - قطعنامه پیشنهادی در مورد فراکسیون کمونیستی و اخراج رفیق سیاوش
۴- در دفاع از سوسیالیسم ٣۰ - قطعنامه پیشنهادی درخواست تعیین تکلیف با رفقای دو عضویتی
۵- در دفاع از سوسیالیسم ٣۱ - قطعنامه ی پیشنهادی اخراج فرخ نگهدار از سازمان
۶- در دفاع از سوسیالیسم ٣۲ - سند پیشنهادی "سیما و ارزشهای پایهای سازمان"
۷- در دفاع از سوسیالیسم ٣٣ - گزارش سیاسی به کنگره
از مجموع اسناد ارائه شده، "طرح پیشنهادی اساسنامه (۲۷)" بدلیل نداشتن مدافعی در کنگره از رأی گیری کنار گذاشته شد، سند " قطعنامه اتحاد (۲٨)" و "سند "سیما و ارزشهای پایهای سازمان (٣۲)" رأی نیآورد، "قطعنامه پیشنهادی در مورد فراکسیون کمونیستی و اخراج رفیق سیاوش (۲۹)" و "قطعنامه پیشنهادی درخواست تعیین تکلیف با رفقای دو عضویتی (٣۰)" و "قطعنامه ی پیشنهادی اخراج فرخ نگهدار از سازمان (٣۱)" از پوشه ی کنگره کنار گذاشته شدند و نهایتاً سند "گزارش سیاسی (٣٣)" هم به دلایلی نامعلوم و با این توجیه که فاقد ساختار سندی است، کنار گذاشته شد. و تاسف بارتر آن که پیام ما بعنوان جمعی از هواداران داخل کشور به کنگره سازمان خودمان مورد توجه قرار نگرفت و نه تنها در کنگره قرائت نشد، بلکه در بخش پیامهای گزارش کنگره نیز مورد اشاره قرار نگرفت.
در آستانه ی برگزاری دو کنگره ی گذشته پدیده ی جدید موازی سازی را در سازمان شاهد بودیم. البته جمهوری اسلامی سالهاست که در مواردی برای مقابله با چالش های ناشی از تحرکات نیروهای اجتماعی اقدام به موازی سازی می نمود، ظاهراً این رسم مذموم به ما نیز سرایت کرده، بطوریکه در کنگره ی قبلی برای به سایه بردن برنامه ی پیشنهادی ما طرح های جایگزینی را از داخل سفارش دادند. در اثنای کنگره ی دوازدهم نیز جمع دیگری از دوستان با امضاء مشابه ما اقدام به انتشار مطالبی نمودند، حتی در یکی از همین نوشته ها تلویحاً خواهان برخورد و کنار گذاشتن ما نیز شدند. این رفقا با تکرار هماهنگ شده ی مواردی که قبلاً توسط کسان دیگری طرح شده بود، از جمله می خواستند که ما نامی دیگری برای خود انتخاب کنیم، چرا که امضای ما تداعی گر نمایندگی کل فدائیان داخل کشور است!!! ما ضمن احترام به نظر این رفقا بر این باوریم که موازی سازی دستوری و مصادره ی امضائی شناخته شده، حداقل برازنده ی فدائیان نیست. بیش از شش سال است که ما با امضای "جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت" مطالب خود را منتشر می کنیم. مزید اطلاع، جمع هوادار ما هیچ گاه ادعای نمایندگی کل هواداران سازمان در داخل کشور را نداشته و با نقش عبارت "در دفاع از سوسیالیسم" بر پیشانی مطالب خود از دیگر رفقای هوادار متمایز می شود.
۶. چگونگی برگزاری و کیفیت کنگره
در بررسی نقاط ضعف و قوت کنگره به لحاظ موضوعی و محتوایی، بهتر است بحث های پیش از کنگره و در جریان کنگره، ترکیب کنگره و شکل برگزاری کنگره مورد ارزیابی قرار گیرد. و نهایتاً باید به مصوبات کنگره پرداخت.
الف- ترکیب نمایندگان کنگره
- بررسی گزارشات تصویری و فیلمهای منتشر شده در سایت سازمان، همراه با تحلیل آراء مأخوذه، از حضور ۷۰ الی ٨۰ نفر در کنگره حکایت میکند. طبق گفته ی آقای علی ستاری از سخنرانان کنگره از این تعداد نیز حداکثر ۴۰ نفر فعال و مسئولیتپذیرند. واقعاً چه بر سر سازمان ما آمده است؟ علیرغم دعوت از تمامی اعضای سازمان برای حضور در کنگره، شرکت کنندگان در کنگره ی سازمانی که تا چند دهه ی قبل بزرگترین تشکیلات چپ کشور و یکی از بزرگترین احزاب چپ خاورمیانه محسوب می گردید، به ٨۰ نفر هم نمیرسید، اسفبارتر آنکه نصف بیشتر آنها هم نه از سر مسئولیتپذیری، بلکه جهت تجدید دیدار با رفقایشان آمده بودند.
تعداد زنان و جوانان حاضر در کنگره به ۱۰ درصد هم نمیرسید. سازمانی که اساساً توسط جوانان بنا نهاده شد و زمانی نه چندان دور حضور جوانان در رهبری و کادرهای میانی آن اقشار دیگر را تحت تأثیر قرار میداد. سازمانی که بیش از ٣۰ درصد اعضای آن را زنان و دختران جوان تشکیل میدادند، در کنگره ی اخیر تعداد نمایندگان هر یک از آنها به ۱۰ درصد اعضاء حاضر هم نرسید.
کارگران و نمایندگان بخش کارگری، واژه ی بی مسمائی در ادبیات سیاسی سازمان ما محسوب می گردد. وقتی در کمیسیون کارگری سازمان کارگری را مشاهده نمی کنیم. طبیعی است که علیرغم آوار معضلات و مشکلات اقتصادی و اجتماعی بر سر جامعه ی کارگری، کمیسیون کارگری سازمان ما هیچ سند و قراری را به کنگره پیشنهاد ننماید، اگر چه برنامه سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت خود را در جانب اردوی کار ارزیابی کرده باشد.
ب- بحث های پیش از کنگره و در جریان کنگره
تا مقطع برگزاری کنگره افکار عمومی و هوادران داخل و بخش عمدهای از هواداران خارج از کشور در جریان بحثهای مربوط به تدوین اسناد تهیه شده برای کنگره قرار نداشتند. اگر هم بحثهائی وجود داشته، احتمالاً در سایت "رسانه" بوده که برای عموم از جمله برای رفقای داخل کشور غیر قابل دسترس است. این در شرایطی بود که موضوعات مهمی چون بررسی و تصویب دو سند مهم تشکیلاتی و دیدگاهی "تدقیق و تکمیل سند اساسنامه مصوب کنگره یازدهم" و "سیما، ارزش ها و دیدگاه سازمان" و قرار مربوط به وحدت سه جریان چپ در دستور کار کنگره قرار داشت. جای تعجب است که موضوع مهمی چون وحدت تشکیلاتی بین سازمان ما، سازمان اتحاد فدائیان خلق و شورای موقت سوسیالیستها را بدون اطلاع هواداران و اعضاء سابق سازمان در داخل کشور از جزئیات و چگونگی روند وحدت، پیش میبرند.
برخلاف روال کنگره های قبلی که ۶ ماه قبل از برگزاری کنگره دستور کار آن مشخص می گردید، در کنگره دوازدهم این زمان به ٣ ماه هم نرسید. بطوریکه اسناد پایه ای مصوب شورای مرکزی شامل اسناد "تدقیق و تکمیل سند اساسنامه مصوب کنگره یازدهم" و "سیما، ارزش ها و دیدگاه سازمان" تنها ۲ ماه قبل از کنگره انتشار بیرونی یافت. تعدادی از اسناد مصوب شورا نیز پس از طرح و تصویب در کنگره منتشر شدند، و حتی قرار اصلی در مورد "روند وحدت سه تشکل سیاسی" بدلایلی تا ۶ ماه دیگر هم انتشار بیرونی نخواهد یافت. به جز اسناد پیشنهادی شورای مرکزی و کمیسیون های منتخب آن، یکی دو مطلبی هم توسط رفقای داخل و خارج به کنگره ارائه شده بود، که اهم آن شرح داده شد.
فیلمهای انتشار یافته از جریان برگزاری کنگره حاکی از برگزاری کنگرهای سرد و بی روح و عاری از شور و نشاط بود. اکثر پیشنهادات شورای مرکزی بی آنکه انگیزشی را در بین نمایندگان موجب شود تا پیشنهاد دهندگان را به چالشی جدی وا دارند، عیناً و یا با اندکی تغییرات تصویب شدند. تنها موضوعی که توانست تا حدودی نمایندگان را به مجادله وادارد، بحث وحدت سه جریان چپ و سند مربوط به سیاستهای ما در دوره آتی بود.
ج- شکل برگزاری کنگره
همه ی اعضای فعال و غیر فعال، مسئولیتپذیر و مسئولیتنپذیر و تعدادی از اعضای سابق سازمان باستثنای نماینده و نمایندگانی از داخل کشور به کنگره دعوت شده بودند. اسناد پیشنهادی شورای مرکزی و کمیسیون های منتخب به همراه تعدادی از اسناد ارائه شده توسط رفقا پس از گزینش در پوشه ی کنگره گنجانده شده بود. پوشه ای که تمامی مطالب آن انتشار بیرونی نیافت. برنامه ی برگزاری کنگره به نحوی چیده شده بود که زمان لازم برای مباحث پیش از کنگره وجود نداشته باشد. بخصوص اگر در نظر بگیریم بخشی از این زمان هم در تعطیلات نوروز بود و فتیله ی بحث ها اتوماتیک پایین کشیده می شد. با کمی دقت مشاهده می کنیم که بیش از ده- دوازده نوشته و مقاله در مورد مطالب ارائه شده به کنگره در سایت ها نیآمد.
اگر بتوان نام کنگره را بر این همایش گذاشت، مطمئناً نمره ی قبولی نخواهد گرفت، حتی با تبصره. ما با ارزیابی رفیق جوشنی هر چند از دو منظر متفاوت، که کیفیت کنگره را در حد پایینی ارزیابی کرده بود، موافقیم و برگزاری چنین کنگره هایی را در کل به ضرر انسجام تشکیلاتی و اعتبار سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت ارزیابی می کنیم.
۷. مصوبات کنگره:
هر یک از مصوبات کنگره نیازمند بحثی جامع و گسترده می باشند. امری که می بایستی قبل ار برگزاری کنگره انجام می گردید. در این مجال تنها بر فرازهایی از این مصوبات انگشت می گذاریم.
الف- اسناد مربوط به "سیما،ارزش ها و دیدگاه سازمان"
سند "سیما، ارزش ها و دیدگاه سازمان" در حقیقت تلخیصی از برنامه ی سازمان است. برنامه ای با رویکرد بورژوا دمکراتیک و با رنگ و لعاب سوسیال دمکراسی. بهتر آن بود که بجای پرداختن به این سند، برنامه ی سازمان را مورد نقد قرار می دادیم. در هر حال سند مزبوز در همان شکل کلی که قبل از عید انتشار و پس از عید نیز الحاقاتی داشت، به تصویب رسید. این الحاقات هم پس از انتشار سند آلترناتیو ما و چند نقد و نوشته دیگر، که به عدم طرح موضوعاتی از جمله مسئله ی ملیت ها پرداخته بودند، به سند اولیه الحاق گردید.
در سند نهائی و طرح مصوب کنگره موضوعاتی همچون "امپریالیسم"، "طبقه کارگر"، "استثمار"، "انقلاب"، "ایدئولوژی انقلابی" و ... همچنان غایب ماندند. ظاهراً این واژگان از واژگان سیاسی سازمان ما حذف شدهاند و از دیدگاه شورای مرکزی و رفقای خارج از کشور پدیدهای به نام "امپریالیسم" و "سلطه ی امپریالیستی" وجود خارجی ندارد، مبارزات طبقاتی جای خود را به "آشتی طبقاتی" داده، مبارزات انقلابی به "رفرمیسم و لیبرالیسم" تغییر ماهیت داده و ایدئولوژی همان "تحجر" است.
ایدئولوگ های سازمان ما در تعریف سوسیالیسم با نفی ماتریالیسم تاریخی، گذر از جامعه ی طبقاتی را نه ضرورتی تاریخی و نیاز تکامل اجتماعی، بلکه انتخابی ارادی توسط روشنفکرانی می انگارند، که دستیابی به آن نه از طریق انقلابی اجتماعی، بلکه صرفاً با مهندسی اجتماعی و با ایجاد و گسترش ارزش های سوسیالیستی و در سایه فرهنگ و تکنولوژی پیشرفته میسر است. از دیدگاه دوستان ما "سوسیالیسم همانند سرمایه داری در دوران تکوین خود نه به طور ناگهانی بلکه به تدریج تبارز یافته و ارزش های آن شکل میگیرد."
بدون آنکه بخواهیم نقش ارزشهای سوسیالیستی و اهمیت گسترش فرهنگ و تکنولوژی پیشرفته را در ایجاد جامعه ی سوسیالیستی توسعه یافته نفی کنیم، معتقدیم این دیدگاه، غیر از آن که تولیدات نظری ایدئولوگهای شاغل در زرادخانه اندیشه لیبرلیسم نو و بورژوازی جهانی را در قالب کلمات شسته و رفته سوسیال دمکراسی بازگو نماید، نظر جدیدی را مطرح نمیسازد. این دیدگاه نمی تواند نقش و اهمیت مبارزه ی طبقاتی را در تحولات اجتماعی درک کند. برای تئوریسین های این دیدگاه گذر از جامعه ی مبتنی بر استثمار فئودالی به جامعه ی مشابه سرمایه داری، با گذر از جامعه ی مبتنی بر استثمار سرمایه داری به جامعه ی سوسیالیستی مبشر امحاء بهره کشی انسان از انسان یکسان است. رفقای ما نمی توانند در محاسبات خود این نکته ی کلیدی را وارد کنند که در گذر از فئودالیسیم به سرمایه داری، شرایط تولید و نیروهای تولید بودند که تغییر یافتند و نه روابط تولید. در آن تغییر استثمار از مناسبات اقتصادی حذف نگردید، ولی در گذر از سرمایه داری به سوسیالیسم – البته نه سوسیالیسم مورد نظر سوسیال دمکراسی اروپای غربی- روابط تولید تغییر می یابد و استثمار از مناسبات اقتصادی حذف و مالکیت ابزار تولید اجتماعی می گردد. براستی مقاومت فئودال هایی که در تحولات اجتماعی به سرمایه داران جدید تبدیل می شدند، با مقاومت سرمایه دارانی که پس از گذر به جامعه ی سوسیالیستی چیزی جز نیازهای عمومی و انسانی نصیب شان نخواهد شد، یکی خواهد بود؟ رفقا انقلاب "خشونت" یا بعبارتی دقیق تر "قهر" نیست، و اگر قهری هم بوده همواره از جانب حکومت و صاحبان قدرت و مالکان سلاح بوده است. عکس العمل مشروع مردم در پاره ای از نقاط جهان را نبایستی به حساب قهر و خشونت گذاشت. بهترین و کم هزینه ترین راه برای مردم در دستیابی به حقوق دمکراتیک خویش مراجعه به آرای عمومی در شرایطی برابر است. این خواست توده های مردم از جانب چه کسانی نادیده گرفته می شود؟ رفقا نخواهید که واژه ی "انقلاب" را هم چون واژه "امپریالیسم" از واژگان سیاسی سازمان حذف کنیم.
ب- تدقیق و تکمیل سند اساسنامه مصوب کنگره یازدهم
بالاخره پس از چهار دهه سازمان ما نیز برای فعالیت های تشکیلاتی خود صاحب اساسنامه ای شد. به نظر میرسد بینش حاکم بر تهیه اساسنامه سازمان قبل از آن که پاسخی برای تحقق امر انسجام تشکیلاتی و وحدت عمل سازمانی به عنوان ضرورت انکارناپذیر حیات سازمان ما باشد، تهیه سند ایدئولوژیزدایی، مسئولیتگریزی، انکار هویت و باشگاهمداری در سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت بوده است. جای بسی تأسف است که این چنین اساسنامهای هر چند مصوب کنگره نیز باشد، نخواهد توانست انسجام و کارآیی تشکیلاتی را به سازمان بازگرداند.
اساسنامه فاقد جهانبینی و ساختار نظری منسجم است. به نظر میرسد تهیهکنندگان آن نه تنها همچنان از بیماری بحران هویت ناشی از شکست شوروی رنج میبرند، بلکه در سالهای بحرانی مهاجرت به اروپای غربی مقهور ایدئولوگهای رنگارنگ نئولیبرالیسم فلسفی نیز شدهاند. "ایدئولوژی زدائی" بعنوان بخشی از فلسفه بورژوازی معاصر و سلاحی بّرا برای خلع سلاح نیروهای انقلابی و ترقیخواه هست که متأسفانه سازمان ما نیز در این دام گرفتار است. به همین طریق بود که انسجام تصمیمگیری را از ما ستاندند، تا هر روز به سازی برقصیم. نگاهی به تصمیمات متناقض رهبری سازمان در چند سال اخیر در خصوص موضوعات سیاسی روز جامعه و مسائل بینالمللی، دلیل بارز بر استیلای تشتت نظری در تصمیمگیریهای سیاسی سازمان ماست.
یکی دیگر از نقایص اصلی اساسنامه که از بحران هویت ناشی می گردد. موضوع وظایف و مسئولیت پذیری اعضاء است. اعضای سازمان مسئولیت و وظایفی را دارند که از هواداران و دوستداران سازمان چنین انتظاری نمیرود. هر کسی که عضویت حتی یک باشگاه فرهنگی را می پذیرد، با پذیرش عضویت مسئولیتهائی را بر عهده می گیرد. به موجب بندی از اساسنامه "پذیرش مسئولیت در سازمان داوطلبانه است. هیچیک از اعضای سازمان به اجبار و برخلاف تمایل خود به پذیرش مسئولیت و یا انجام کاری موظف نمیشوند. پذیرش مسئولیت به معنای تعهد به انجام آن، رعایت موازین سازمانی و امر پاسخگوئی است." حال آن که در فصل سوم "یاری به سازمان برای پیشبرد وظایف جاری و تلاش برای تحقق اهداف برنامه ای سازمان" را از وظایف عضو به شمار می آورد. حال اگر برای پذیرش مسئولیت الزامی وجود نداشته باشد و عضوی نخواهد فعالیتی در راستای پیشبرد برنامههای سازمان انجام دهد، چگونه میتوان آن عضو را ملزم به چنین کاری نمود. این عضو میتواند به بهانه ی مخالفت با آن کار و سیاست خاص از تبلیغ و اجرای برنامه ی سازمان امتناع نماید.
در هیچ حزب سیاسی، اعضاء مجاز به عضویت همزمان در احزاب و سازمانهای دیگر نیستند. در اساسنامه مصوب کنگره، دوستان برای حل مشکل افرادی که همزمان در اتحاد(حزب) جمهوری خواهان نیز عضو هستند و از قضا اکثرشان هم در رهبری سازمان حضور دارند، عضویت آنها را تحت عنوان مشارکت در اتحادها بصورت فردی مجاز دانستهاند.
اساسنامه اساساً برای تشکیلات خارج از کشور تهیه شده و برای مشارکت فدائیان داخل کشور هیچ گونه پیشبینی بعمل نیآمده است. پس بهتر آن بود که نوشته میشد "اساسنامه تشکیلات خارج از کشور سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت". سوال این است که جایگاه تشکیلاتی اعضا و هواداران داخل کشور در حیات سیاسی و برنامهای سازمانی که اساسنامه آن برای اعضای خارج از کشور، ولی تحت عنوان کلی "اساسنامه سازمان" مصوب میشود، کجاست؟
ظاهراً پیش شرط نداشتن سایتی به نام فراکسیون برای پذیرش و رسمیت یافتن فراکسیون از مصوبات کنگره ی قبلی حذف شده است. موضوعی که مهم ترین دلیل برای انحلال فراکسیون کمونیستی بود. رفقا وقتی می گوییم از اساسنامه استفاده ی ابزاری می شود، تأئید می نمائید که خیلی هم بی ربط نمی گوییم.
ج- سند مصوب شورای مرکزی پیرامون سیاست های ما در دوره آتی
عبارت "جنبش سبز به مثابه فرازی از جنبش دموکراتیک مردم ایران" متنافر با عبارت "از بطن انتخابات، جنبش اعتراضی زاده شد" که در گزارش سیاسی آمده است، میباشد. آری جنبش سبز در دو سال اخیر مهم ترین بخش جنبش دموکراتیک کشورمان را به خود اختصاص داده، اما تمامی آن نیست. جنبش سبز نتوانسته جنبش ملیتها را با خود همراه سازد؛ همین طور جنبش کارگری را، جنبش زنان و دانشجویان نیز از جنبش سبز و رهبران آن فراتر رفتهاند.
"ما بیش از پیش بر انتخاباتی آزاد و تغییر قانون اساسی تأکید می کنیم." ولی مشخص نمی کنیم که تغییرات مورد نظر ما تا کجاست. اصلاح طلبان حکومتی همگی مقید به حفظ نظام و اکثر آنها خواهان ابقای اصل ولایت فقیه هستند. ما چه می خواهیم؟ در سند مصوب و در ادامه ی همان عبارت لازم بود که صراحتاً می نوشتیم ما در تغییر قانون اساسی خواهان عبور از جمهوری اسلامی و برقرای حکومتی دموکراتیک هستیم؟
در بخش اپوزیسیون و همکاری ها آمده است: "در جنبش اعتراضی نیروهای گوناگون با گرایشهای مختلف فکری ـ سیاسی حضور دارند. نیروهای جمهوریخواه سکولار و دمکرات، دینباوران جمهوریخواه سکولار و نیروهای متدین اصلاح طلب، در همکاری با هم قادر خواهند شد که در تداوم و گسترش جنبش، نقش موثرتری ایفا کنند." در این عبارت نقش و جایگاه نیروهای چپ کجاست؟ ما در این جنبش حضور نداریم؟ شاید ما مشخصه هایی چون جمهوری خواه، دمکرات و سکولار را داشته باشیم، ولی هیچیک از اینان معرف چپ نیستند. بیآید خود را به نام واقعی مان معرفی کنیم.
با تصویب کنگره، شعار "دیکتاتور باید برود!" شعار محوری سیاستهای سازمان ما در دوره آتی خواهد بود. این شعار واضح و جامع نیست. دیکتاتور کیست؟ جایگاه نظام توتالیتر در برنامه سیاسی ما کجاست؟ آیا اگر دیکتاتور برود ساختار دیکتاتوری نیز خواهد رفت؟ تکلیف نظام دیکتاتورپرور جمهوری اسلامی چه خواهد شد؟ بخشی از اصلاح طلبان تعریفی که از دیکتاتور می دهند بیشتر شامل حال احمدی نژاد می شود تا دیکتاتور اصلی، با این اوصاف شعار "دیکتاتور باید برود" با رفتن احمدی نژاد و یا اتمام دوره ی ریاست جمهوری وی بخشی از توان بسیج گری خود را از دست خواهد داد، چرا که اصلاح طلبان حکومتی خواست خود را از این شعار متحقق خواهند یافت. به باور ما شعار " برای کسب آزادی و عبور از جمهوری اسلامی، دیکتاتوری باید برود!" جامع تر و رساتر و تفسیر ناپذیرتر از شعار مصوب کنگره ی دوازدهم بود.
د- سند مصوب شورای مرکزی در باره وظایف و اولویت های ما در دو سال آینده (گزارش سیاسی)
گزارش سیاسی شورای مرکزی به کنگره ی دوازدهم زیر سایه ی جنبش سبز(بخش اصلاحطلبان حکومتی جنبش) قرار دارد. در جای جای گزارش میتوان این حضور را احساس نمود، حضوری که بخشهای دیگر جنبش دمکراتیک مردم کشورمان را به سایه برده و حتی انکار کرده است. در همان سطور نخست گزارش آمده است: "با کودتای بلوک قدرت، از بطن انتخابات جنبش اعتراضی زاده شد". ظاهراً به زعم تنظیمکنندگان گزارش در سی سال قبل از آن رکودی مطلق بر کشور حاکم بوده است. و به جز جنبش سبز که معادل کل جنبش اعتراضی و جنبش دمکراتیک مردم کشورمان تلقی شده، هیچ صدایی و هیچ حرکتی در کشور نبوده است. نه جنبش کارگری، نه جنبش خلقها، نه جنبش دانشجویی، نه جنبش زنان و نه حرکتهای معلمان و پرستاران، هیچ کدام وجود خارجی نداشتهاند و تاریخ سیاسی ایران بعد از انقلاب به دوسال گذشته محدود میشود. ادعایی که سران و پدرخواندگان جنبش سبز بویژه در قالب تشکیلات نامرئی خارج از کشور هر روز تکرار میکنند و از این بابت مردم و نیروهای سیاسی را مدیون خود میپندارند. متاسفانه به نظر میرسد که سازمان ما تمامی تخممرغهایش را در سبد "اصلاح طلبان مدافع حفظ نظام" و "جنبش سبز طلایهدار دهه شصت و خمینی کبیر!" و در کل "اصلاح نظام از درون" گذاشته است.
به باور ما رویدادهای چند هفته اخیر و تلاش نهان و آشکار بزرگان نظام اسلامی بویژه از طریق سران قوه مقننه برای بازگرداندن اصلاحطلبان دوم خردادی به پیکره نظام و کرنش این عده با نظریهپردازی و مدیریت هاشمی و خاتمی در پیشگاه خامنهای دیکتاتور تا حد چشمپوشی از ایدههای اصلاح طلبی نیمبند خود و لعن و نفرین نیروها و شخصیتهای رادیکال جنبش سبز و اعلام برائت از اعمال موسوی و کروبی با این هدف که ثابت کنند از احمدینژاد و دار و دستهاش به رهبری نظام و حکومت اسلامی وفادارتر هستند، چارچوب تحلیلی گزارش سیاسی شورای مرکزی را با تردیدهای جدی روبرو میسازد. بیشک رویدادهای هفتههای آینده و بویژه نقش هاشمی رفسنجانی در تزئین مراسم آشتی کنان اصلاحطلبان حکومتی با دیکتاتور بزرگ در مقابل به بازی گرفتن آنها در نمایش انتخابات آتی رژیم، ضرورت تجدید نظر جدی در " وظایف و اولویت های ما در دو سال آینده" را برای شورای مرکزی سازمان مطرح خواهد ساخت.
ر- قرار پیشنهادی شورای مرکزی در مورد روند وحدت سه تشکل سیاسی و قرار های متناظر با آن
گزارش کنگره دوازدهم مدعی است که یکی از محورهای کار شورای مرکزی سازمان طی دوره دو ساله گذشته، پیگیری امر وحدت چپ بود که کنگره یازدهم سازمان با صدور قراری مبنی بر تلاش برای آغاز مباحث وحدت سه جانبه بین سازمان ما با اتحاد فداییان خلق ایران و شورای موقت سوسیالیستهای ایران، سمت آنرا تعیین کرده بود. در این رابطه، روندی پر فراز و نشیب طی شد که سرانجام در هفته های ماقبل برگزاری کنگره منجر به توافق روشن تری بین سه جریان گردید." شورای مرکزی سازمان بر پایه این توافق، قراری را برای تداوم گفتگو و تدارک وحدت سه سازمان تصویب و به کنگره ارائه نمود.
هشت سال پیش توافقی بین سازمان ما و سازمان اتحاد فدائیان خلق برای وحدت دوجانبه بعمل آمده بود، بعد از طرف رفقا اتحاد فدائیان خلق، اتحادی چهارجانبه و نهایتاً اتحاد سه جانبه پیش کشیده شد. از آنجائیکه شورای موقت سوسیالیست ها محفلی ۱۰- ۱۵ نفره، فاقد برنامه و اساسنامه و بینش سیاسی مدونی هستند، با احترامی که به این رفقا قائلیم، معتقدیم تأکید رفقای اتحاد فدائیان خلق برای گنجانیدن محفل مزبور بعنوان سازمانی برابر حقوق در اتحاد پیش رو، غیر قابل توجیه است. اگر دوستان شورای موقت سوسیالیست ها تمایلی برای فعالیت در تشکل سیاسی مولود اتحاد دو جریان فدائی دارند، از این همکاری استقبال خواهد شد. هرچند که قراین حاکی از عدم تمایل بخشی از آنان به مشارکت در اتحاد سازمانی حتی بعنوان سازمانی برابر حقوق با ما میباشد. آنها هنوز نتوانستهاند به قول خودشان با گذشته و همکاری ما با حزب توده ایران تعیین تکلیف کنند. چه بسا سوالاتی از این جنس نیز برای بخش عمدهای از بدنه سازمان ما در باره شورای موقت سوسیالیستهای چپ مطرح باشد.
رفقا؛ اگر بحث بر سر جذب یک محفل سیاسی است که میتوان با کمی سعه ی صدر صدها تن از فعالین منفرد فدائی و رفقایی را که بخاطر رفتار نسنجیده ی رهبری سازمان را ترک کردهاند، مجدداً به سازمان برگرداند. به نظر میرسد که اصرار رفقای اتحاد فدائیان خلق به وحدت سهجانبه و قبول این موضوع از سوی کنگره سازمان، مستمسکی برای گریز از پاسخ گویی به برخی از مسائل است. قابل پیشبینی است که گریز از اتحاد دو جانبه (بین سازمان ما و رفقای اتحاد فدائیان خلق و دعوت از نیروهای دیگر و رفقای مستعفی و شخصیتهای مستقل چپ برای پیوستن به این اتحاد) و اصرار بر اتحاد بیرون از خانواده فدائی تحت نام حزب چپ، چپ دمکراتیک و یا هر اسم دیگری، وحدت پایداری را به ارمغان نخواهد آورد و این اتحاد آبستن دو انشعاب جدید با نام فدایی خواهد بود.
رفقا؛ ما به عنوان جمعی از هواداران سازمان در داخل کشور از اتحاد حزبی با سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران حمایت میکنیم و معتقدیم اکثریت رفقای داخل کشور نیز از چنین فرآیندی حمایت خواهند نمود. رهبری سازمان را فرا میخوانیم در خصوص اتحاد سه جانبه بیرون از خانواده فدائیان خلق بطور مسئولانه و به دور از هر گونه ذهنیگرایی به کسب نظر اعضا و هواداران سازمان در داخل و خارج از کشور اهتمام جدی داشته باشد.
ما برای تحقق شعار "اتحاد چپ ضروررت جنبش دمکراتیک مردم ایران" رهبران دو سازمان فدائیان خلق ایران-اکثریت و سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران را فرا میخوانیم با وحدت دوجانبه گام مهمی برای اتحاد گسترده ی چپ که شامل احزاب و سازمانهای ریشهدار و شناخته شده جنبش چپ ایران خواهد بود تلاشی مضاعف داشته باشند.
٨. سطح کنگره
اگر بپذیریم کنگره عالیترین نهاد سازمانی و برگزاری آن تبلور دمکراسی تشکیلاتی و تصمیمات آن منعکس کننده ی خرد جمعی اعضای تشکیلات است، پس بایستی پذیرفت برگزاری کنگره ابزاری برای دادن میدان عمل جهت مشارکت همه ی اعضاء و هواداران در حیات سیاسی سازمان میباشد. و این ممکن و میسر نخواهد بود مگر با برگزاری جلسات و کنفرانسهای پیش از کنگره برای بررسی و بحث حول دستور کار کنگره و نظرات مختلف حول آن موضوعات در سطح جامعه. از این منظر کنگره به عنوان عالیترین ارگان سازمانی، در حقیقت فرصتی است برای طرح و بررسی مسائل کلان جامعه و تشکیلات، و مشارکت اعضای تشکیلاتی در این تصمیمگیریها.
متأسفانه علیرغم برگزاری منظم کنگرههای سازمان – ۱۲ کنگره در ۲۱ سال- اکثر این کنگرهها از سطح لازم یک کنگره سازمانی برخوردار نبودهاند. مثلاً کنگره ی دهم سازمان که یکسال زودتر از موعد نیز برگزار گردید، در حقیقت تلاشی برای هیچ بود. نگاهی به مصوبات این کنگره خود به وضوح بیانگر ادعای ماست. در اکثر کنگره ها سخنرانی های طولانی و تکراری و خسته کننده، عملاً امکان پرداختن به اهداف اصلی را از شرکت گنندگان کنگره باز می ستاند. کنگره دوازدهم نیز همچون بیشتر کنگرههای پیشین به سطح جلسات عمومی ارگانهای سازمانی تنزل یافته بود و یا حداکثر میشود از آن بعنوان جلسه وسیع شورای مرکزی نام برد.
برگزاری کنگرههائی این چنینی تنها تمثیلی القایی از دمکراسی و پلورالیسم تشکیلاتی است و تکرار چنین جلساتی عملاً اهمیت برگزاری آن را زیر سوال میبرد، به نحوی که اعضای تشکیلات را رغبتی برای حضور در چنین کنگرههائی نخواهد بود. کنگرههائی که زمانی هر عضو سازمانی آرزوی حضور در آن را داشت.
گذشته از عدم رغبت اعضای تشکیلات برای حضور در کنگرهها، متأسفانه احزاب و سازمانهای دیگر نیز آن را جدی نمیگیرند. بطوریکه در کنگره ی اخیر هیچ نمایندهای از احزاب خارجی در کنگره حضور نداشت و فقط برخی از احزاب اروپایی و تنها حزب کمونیست عراق از کشورهای همسایه به ارسال پیام اکتفا کرده بودند. این امر بنوعی نشانگر فقدان ارتباط سازنده و مستمر سازمان با احزاب چپ و ترقیخواه جهان و کشورهای همجوار میباشد. در این بین حضور برخی از احزاب مهمان نیز به نظر میرسید با اکراه همراه هست. بطوریکه نماینده ی کومله میخواست برای رفع تکلیف هم شده هر چه سریعتر پیام حزب خود را بخواند و برود. اگر میخواهیم احزاب دیگر- چه داخلی و چه خارجی- سازمان را جدی بگیرند و ارزشی درخور برای کنگرههای آن قائل شوند، باید کنگرههای سازمان در سطح واقعی خود بعنوان عالیترین ارگان تصمیمگیری و درخور نام و اعتبار سازمان برگزار گردد.
۹. نام کنگره
از موضوعات بحث برانگیز کنگره، پیشنهاد نامی برای کنگره بود. بدین منظور چندین نام پیشنهاد شد. از این میان گروهی از رفقا به مناسبت نقش ماندگار رفیق حمید اشرف و به پاسداشت نقش بی بدیل وی در بخشی از حیات سازمان که امسال سی و پنجمین سال جان باختن اوست، نام "کنگره حمید اشرف" را پیشنهاد داده بودند و گروهی دیگر متأثر از جنبش سبز، نام "کنگره ندای سبز" را. متأسفانه کنگره بجای پرداختن به موضوع و دادن جوابی در خور به این پرسش که چرا تعداد زیادی از نمایندگان کنگره از نامیدن یکی از کنگره های سازمانی به نام رفیقی که بیشترین نقش را در ادامه ی حیات سازمان در سالهای ۴۹ تا ۵۵ برعهده داشت، طفره می روند، ترجیح داد با حذف صورت مسئله از ورود به تصمیم گیری در این موضوع اجتناب کند و کنگره را با همان عنوان "دوازدهمین کنگره" بنامد. ما نمی توانیم تأسف خود را از این موضوع پنهان سازیم، از این رو تصمیم گرفتیم این سند را در سالروز جان باختن رفقای رهبری سازمان در هشتم تیر ماه ۵۵ و در روز شهدای سازمان منتشر سازیم.
۱۰. سخن آخر و سوالات پیشروی
در ارزیابی کنگره و دستآوردهای آن لازم است به چند سوال پاسخ داده شود. آیا کنگره توانست به ضرورتهای جامعه پاسخ دهد؟ چرا کنگره باز هم نتوانست به اسناد مدون برنامهای برای هدایت تشکیلات و تاثیر بر جنبش جاری زحمتکشان دست پیدا کند؟ اشکال کار در کجاست که تمامی کنگرهها با این مشکل مواجهاند؟ اگر نه چگونه میتوانست این اتفاق بیفتد؟ مهمترین چالشهای سباسی و سازمانی در عدم دستیابی به برنامه و استرتژی در کجاست؟ چرا در رابطه با وحدت و اتحاد چپ علیرغم تصویب سند اتحاد سه جانبه هنوز وفاق عمومی در تحقق عملی آن وجود ندارد؟ ما چه سیاستها و راهکارهایی را میتوانیم توصیه و یا پیشنهاد کنیم؟ برخورد داخل کشور با کنگره و واکنش سازمان به آنها چه بود؟
الف- کنگره ی دوازدهم عمدتاً به ترسیم وظایف و رویکرد سازمان- تشکیلات خارج از کشور- در قبال جنبش سبز پرداخت، وظایف دیگر ما در قبال جنبش اعتراضی و دمکراتیک مردم کشورمان در مصوبات کنگره انعکاسی نیافت. ما هیچ وظیفه و مسئولیتی در قبال سازماندهی تودهها و کارگران در مبارزه با حاکمیت برای خود ترسیم ننمودیم. البته بی دلیل هم نیست، سازمانی که فاقد تشکیلاتی در داخل و در بین تودهها باشد، طبیعی است که نخواهد و نتواند در سازماندهی آن مردم مسئولیتی را بردوش بگیرد.
ب- کنگره به تاثیر تبعات اجرای یارانهها در تعمیق مبارزات صنفی اقشار مختلف اجتماعی و جنبش دمکراسیخواهی جاری در کشور توجهی نکرد. همچنین به ادامه ی تشنج بین ایران و کشورهای غربی بخصوص آمریکا و احتمال فراروئی آن به جنگی هر چند محدود نیز نپرداخت و وظایف اعضاء و هواداران را در صورت وقوع چنین شرایطی مشخص ننمود. کنگره به جنبشهای موجود در کشورهای منطقه و پی آمدهای بحران اقتصادی در کشورهای اروپایی بهاء لازم را نداد.
ج- سازمان بعنوان یک نیروی پیشرو سیاسی و مدعی می بایستی به مسائل اساسی که جامعه با آن درگیراست می پرداخت و رهنمودهای لازم را ارائه و امکانات مادی برای اجرایی شدن آن تصمیمات را فراهم می ساخت. هیچ راه گریزی نیست، باید به ضرورت های اجتماعی و نیازهای توده ها پرداخت و جوابی در خور برای آنها ارائه کرد. باید با مردم بود و همراه با آنها زندگی و مبارزه کرد.
د- متأسفانه کنگره ی اخیر نیز نتوانست پاسخی در خور برای مسائل و مشکلات جامعه ی کارگری و توده های زحمتکش ارائه کند. رهبری سازمان ما بجای پرداختن به کارگران و زحمتکشان و یارگیری از بین آنها، پرداختن به اقشاری از جامعه که می تواند پایگاه اجتماعی ما باشد، بدنبال دریافت سهمی از معاملات بالائی هاست. جایی که هیچ سهمی برای ما در نظر نگرفته اند و اساساً ما را در آن سطوح بازی نمی دهند، مگر به اتکای نیروهای اجتماعی سازماندهی شده ای که بیانگر خواست ها و منافع شان باشیم. رویکرد حاکم بر سازمان ما چیز تازه ای نیست، در کنگره های قبلی نیز شاهد چنین روندی بوده ایم، سال هاست که سازمان ما با تفکر و رویکرد به توده های کار و زحمت بیگانه است.
ر- مهم ترین چالش سازمان را بایستی در خلع سلاح تئوریک و از دست دادن روحیه ی مبارزه جستجو کرد. عدم حضور هر یک از اینها انسجام فکری و عملیاتی را از ما خواهد ستاند. بدون آنها امکان تدوین برنامه و استراتژی مناسب با اوضاع اجتماعی و امکان اجرایی کردن آن را نخواهم داشت. اگر به نیروی خود و پایگاه اجتماعی خود باور نداشته باشیم، یقیناً هیچ دست آوردی نخواهیم داشت و تنها به باشگاهی سیاسی که هر از چند گاهی دور هم جمع خواهیم شد و در بهترین حالت به تفسیر و تحلیل شرایط موجود بسنده خواهیم نمود، تبدیل می شویم.
س- از آنچه که تا به امروز انتشار بیرونی یافته، چنین برمی آید که طرح موضوع وحدت و انعکاس آن در بین اعضاء و هواداران، متناسب با موضوع نبوده است. از آن رو مشارکتی جدی در پروسه ی وحدت از جانب این رفقا، چه در سازمان ما و چه در سازمان های همراه شاهد نیستیم. ظاهراً رفقای ما و شرکای ما هنوز نمی دانند که در خصوص چه موضوع مهمی می خواهند تصمیم گیری نمایند. وقتی بخش بزرگی از نیروی اجتماعی فدائیان در داخل و شاید هم در خارج از وجود چنین طرحی بی اطلاع اند و شور و شوقی را هم در بین مطلعین شاهد نیستیم، واقعاً بدنبال چه هستیم؟ چنین اتحادی تا کجا پایدار خواهد ماند؟ و در صورت پایداری چه ثمره ای خواهد داشت؟
م- نکته ی دیگری که حائز اهمیت است، چرا اتحاد چپ را به اتحاد تشکیلاتی سه سازمان "فدائیان خلق ایران - اکثریت" و "سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران" و "شورای موقت سوسیالیست های ایران" محدود کرده ایم. چرا بجای اتحاد حزبی و محدود سه جریان فوق که موفقیت آن هم دور از انتظار است، به اتحاد گسترده و فراگیر چپ ایران تحت لوای "جبهه ی متحد چپ" با حضور احزاب و سازمان های چپ شناخته شده و جاندار نمی پردازیم. به باور ما چنین رویکردی فراگیرتر، نیرومندتر و اجرایی تر از پروژه جاری سه جانبه می باشد.
و- در گزارش کنگره سخن از گزارشاتی است که برای اعضای حاضر در کنگره آماده شده بود. بعضی از مطالب این پوشه ها همان طرح هائی بود که قبلاً از طریق سایت انتشار یافته بود. اما پاره ای از مطالب آن بخصوص مطالب مربوط به اتحاد چپ و گزارشات پیشرفت پروسه ی وحدت تا کنون انتشار بیرونی نیافته است. دلیل چنین رفتاری چیست؟ می خواهند اعضاء و هواداران را در مقابل کار انجام شده قرار دهند؟
۱۱. از این پس روی سخن رفقای داخل با چه کسانی خواهد بود؟
فعالین و هواداران سازمان در داخل کشور در کنگره یازدهم با چهار طرح برنامه پیشنهادی و چندین طرح و پیشنهاد دیگر حضوری فعال داشتند، که در طی ده کنگره ی قبلی بیسابقه بود. متأسفانه عدم توجه رهبری و کنگره ی قبلی به این نیروی بالقوه و در عین حال پرشور، موجب آن شد تا آن شراره رو به خاموشی گذارد تا جایی که آن مشارکت پرشور را در کنگره ی دوازدهم شاهد نباشیم. بطوریکه در این کنگره به غیر از ما که با هفت طرح پیشنهادی تحت عنوان "در دفاع سوسیالیسم" در کارزار کنگره حضور داشتیم، هیچ یک از رفقای داخل کشور طرحی را برای کنگره ی اخیر ارسال نکردند. ما هنوز نتوانستهایم درک کنیم که رهبری سازمان با چه انگیزهای و چگونه توانست این نیروی پرشور را به سکوت و انفعال وادارد.
رفقا؛ کشورمان در آستانه ی حوادث و رویدادهای بزرگی قرار دارد، حوادثی که می تواند آینده ی مردم کشورمان را برای چندین دهه رقم زند. متأسفانه تشکیلات خارج از کشور ما ناتوان از ارزیابی چنین رخدادهائی است و به تبع آن ناتوان از تدارک و آماده سازی نیروهای بالفعل و بالقوه ی خود و همکاری لازم و عملی با سایر نیروهای سیاسی همسو برای رودرویی با چنین احتمالی می باشد. در چنین شرایطی رفقای فدائی در داخل کشور، بدون توجه به آنچه در جمع محدود تشکیلات خارج از کشور می گذرد و بی آنکه در پی حذف آنها برآیند و یا اینکه بخواهند نامی بر نام های موجود بیافزایند، بایستی با اتکاء به نیرو و توان خویش به احیاء و ارتقاء روابط شخصی با رفقای فدائی، چپ و مبارزین دمکرات بپردازند. باید هر کدام از ما پرچم اتحاد عملی را در سراسر کشور برافراشته داریم، تا در راستای متشکل ساختن توده های مردم، بخصوص کارگران و زحمتکشان، زنان و جوانان و تأثیر گذاری بر روند جریانات سیاسی و اجتماعی آتی کشورمان نقشی ایفاء نمائیم. رفقا، بی آنکه به ایجاد تشکیلاتی گسترده و سراسری سوق یابیم، لازم است زمینه های شکل گیری چنین تشکلی را برای ساعاتی پس از فراهم شدن چنین امکانی، با رفع نسبی محدودیت های امنیتی فراهم ساخته باشیم. اتخاذ تصمیم در مورد آینده ی سازمان و نحوه ی برخورد با رویکرد لیبرالی رفقای خارج از کشور، به تصمیم کنگره ی سراسری و گسترده با حضور همه ی فدائیان خلق در داخل کشور برمی گردد، که هنوز چشم اندازی را در کوتاه مدت برای آن متصور نیستیم. تا آن موقع مجبور و ملزم به تحمل همدیگر با تفاوتهای دیدگاهی هستیم. البته این تحمل مانع از پیشبرد اهداف انقلابی و دمکراتیک پیش روی فدائیان خلق داخل کشور نخواهد بود، همانگونه که رفقای تشکیلات خارج از کشور هیچ منعی در کاربست رویکرد لیبرالی برای خود قائل نمی شوند.
رفقا؛ ما در این شش سال سعی بر آن داشته که با رویکرد لیبرالی حاکم بر سازمان مبارزه ای تئوریک را پیش ببریم. از این رو با تدوین اسناد پایه ای و اساسنامه ای متفاوت، دیدگاه آلترناتیوی را در برابر دیدگاه حاکم بر تشکیلات خارج از کشور ترسیم نمودیم و نشان دادیم علیرغم پندار نیروهای تمامیت خواه، خط مشی لیبرالی حاکم تنها خواست و رویکرد موجود در سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) نیست. در این مدت بی آنکه بخواهیم حقوق دگرباوران را در سازمان خویش انکار نمائیم. شاهد انکار و حذف تدریجی و در عین حال غیر محترمانه ی خود و سایر نیروهای رادیکال و معتقد به آرمانها و باورهای بنیان گذاران جنبش فدائی بوده ایم.
اگر رفقای رهبری و با تأسفی مضاعف نمایندگان کنگره نمیخواهند، توجهی به فدائیان داخل کشور داشته باشند و بر نادیده گرفتن حقوق سازمانی آنان همچنان پافشاری میکنند، اگر در حیات سیاسی و تشکیلاتی سازمان و در تصمیم گیریهای آن، رفقای داخل همچنان نادیده گرفته میشوند، اگر تلاش ما برای مشارکت و حضور جدی در کنگره ی سازمان با بی مهری و بیتوجهی رفقای خارجنشین مواجه میشود، رویکرد آتی ما چه میتواند باشد؟ از این پس روی سخن ما و رفقای داخل کشور چه کسانی خواهند بود؟ رویدادهای آینده و برخورد رهبری سازمان در خارج، پاسخ این سوالات را خواهد داد، ولی آنچه مسلم است این درب تا ابد به همان پاشنه نخواهد چرخید.
جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت- داخل کشور
٨/۴/۱٣۹۰
|