نابرابری جنسیتی
زنان هویت مردان را می سازند


روزنامه سرمایه


• امروزه بی‌پناهی شماری از زنان ایرانی در برابر آسیب‌های فزایندهء اجتماعی، فقر روزافزون و پایدار ناشی از نادیده گرفتن و بی‌احترامی عمدی به هویت جنسیتی زنان ایرانی است. با اعمال زور می‌توان هویت جنسیتی و نیازهای مربوط به آن را سرکوب کرد; اما نمی‌توان آن‌ها را از بین برد. بنابراین نیاز به هویت مستقل و شادی‌بخش در زنان را باید محترم شمرد و با تامین شرایط مناسب و ایجاد فرصت‌های برابر برای دستیابی به هویت جنسیتی ارزشمند دفاع از کرامت انسانی و حقوق بشری زنان کوشید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۶ تير ۱٣٨۵ -  ۲۷ ژوئن ۲۰۰۶


در لغت، جنسیت به معنای طبیعت، صفت و جوهرهء خاص یک جنس تعریف شده است. در این تعریف جنسیت به معنی ویژگی‌های شخصی و روانی جنس زن و جنس مرد است، مذکر یا مونث بودن. جنس نوزاد انسان معمولا پس از تولد او روشن می‌شود ولی آن‌چه امروز مورد مناقشه است، جنسیت نوزاد است که در همهء جنبه‌های زندگی در انتظاراتی که انسان از خویش و جامعه دارد، تاثیر می‌گذارد.
جنس جنین انسان توسط فعالیت‌های بیولوژیک با ترشح انواع هورمون‌ها مشخص می‌شود اما جنسیت انسان با مجموعه‌ای از آداب و رسوم و آموزش‌ها و نگرش‌ها تعریف می‌شود. یعنی انسان به تدریج در فرآیند جامعه‌پذیری به تفاوت‌ها و شباهت‌های هویت جنسیتی خویش پی می‌برد. تا قبل از آشنایی انسان با تفکر علمی مبتنی بر مشاهده و آزمایش، تمایز چندانی بین جنس و جنسیت قایل نمی‌شدند و هویت جنسیتی را همراه جنس امری طبیعی و خدادادی تلقی می‌کردند، حتی پس از رواج تفکر علمی، انسان با همان پیش فرض‌های اولیهء مبتنی بر تفکیک جنسیتی مورد مشاهده و آزمایش قرار گرفت و نابرابری‌های ارزش‌های جنسیتی با تفاوت‌های جنسی توجیه شدند.
امروز با کمال یافتن تفکر علمی و بسط اندیشهء انتقادی، فمینیست‌ها توجیهات علمی مبتنی بر تفاوت‌های جنسی برای تثبیت نابرابری‌های جنسیتی را نقد کرده و زیر سوال می‌برند، آن‌ها معتقدند کودکان انسان از بدو تولد هویت جنسیتی و به مرور و در حین رشد، نقوش جنسیتی را می‌آموزند که نقش والدین در روند شناسایی و آموزش هویت و نقوش جنسیتی غیرقابل انکار است. به این ترتیب نابرابری جنسیتی به همراه هویت جنسیتی و به مدد نقوش جنسیتی آموزشی و اکتسابی است.
تفاوت‌های جنسی نباید منجر به نابرابری هویت جنسیتی شود، تفاوت‌ها منبع صدور ارزش‌های بنیادین در زن و مرد هستند و باید محترم شمرده شوند. بحث مناقشه برانگیز کنونی   در مقولهء برابری با مردان، برابری فرصت‌ها برای رشد   مطلوب هویت انسانی زنانه است. هویتی که همواره در چارچوب اندام فیزیکی و تفاوت‌های فیزیکی محبوس و مهجور مانده است.
بدیهی است وقتی از فرصت‌های برابر سخن می‌گوییم از ابتدایی‌ترین مراحل رشد نوزاد انسان تا لحظهء مرگ او را در بر می‌گیرد. یعنی توجه، مراقبت، رفتار و تایید یکسان والدین از نوزاد دختر یا پسر به صورتی که والدین و اطرافیان مراقبت و توجهشان به کودک را معطوف به نگرشی نکنند که به گمان آن‌ها مناسب باجنس نوزاد است و به اصطلاح هویت جنسیتی کودک را با رفتار و کردارشان دست‌کاری نکنند. در واقع نابرابری جنسیتی برخاسته از سلسه مراتبی تصور کردن و ارزش‌گذاری تفاوت‌هاست.
جامعهء ایران جامعه‌ای است که و قدرت به نقش پدر به عنوان اصلی‌ترین نقش کلیشه‌ای جنسیتی یعنی به جنس مرد تفویض شده است اصولا جهان‌بینی مردانه بر ایران حاکمیت تام و تمامی دارد به صورتی که ادبیات، هنر، فلسفه، سیاست و اقتصاد ایران عمومائ مردانه است.
بدیهی است در چنین جامعه‌ای که   بحث برابری، بحثی مطرود و ایجاد فرصت‌های برابر بین زنان و مردان برای رشد، امری تجملی، زاید و غیر واقع‌بینانه جلوه می‌کند.
جامعه ماهیت متفاوت جنسیت و جنس را مبتنی بر خواست خود ارزشگذاری، تایید و یا رد می‌کند و چون قدرت در خانه و اجتماع انحصارا در اختیار جنس مرد گذاشته شده بدیهی است که جنسیت مردانه باارزش‌تر، مهم‌تر و کارآمدتر از جنسیت زن قلمداد شده و به برابری جنسیتی بی‌اعتنایی می‌شود.
جامعه   ایران با استفاده از فلسفه، هنر، علم و بیولوژی به نقوش مردانه در خانواده و جامعه برتری می‌بخشد و به این ترتیب گاهی   نه‌تنها منکر برابری ارزشی هویت جنسیتی در زن و مرد ایرانی می‌شود بلکه با تحمیل نابرابری در فرصت‌ها و امکاناتی که موجب احساس ارزشمندی و لذت بردن از هویت جنسیتی زنانه می‌شود، جنسیت زنانه را کم ارزش و فرودست تلقی کرده و آن را به نفع سلطهء مردانه دستکاری می‌کند به‌طوری که هنوز اکثریت زنان ایران نابرابری هویت جنسیتی خویش را امری طبیعی و خدادادی و آن را عمیقا پذیرفته و باور دارند.
نابرابری‌های جنسیتی در ایران هم مانند سایر نقاط جهان تحت تاثیر فرهنگ جامعه شدت و ضعف می‌یابد، به عنوان مثال نابرابری بین دختران و پسران شهری در ایران نسبتا کمتر از نابرابری بین دختران و پسران روستایی است و میزان نابرابری زن و مرد نیز بین شهرها و روستاهای ایران متفاوت است.
امروزه فمینیست‌های رادیکال جهان حتی تفاوت‌های جنسی را اکتسابی می‌دانند نه ارزشی، به عنوان مثال زور بازو و هیکل مردانه و ظرافت اندام زنانه را امری ذاتی ندانسته و معتقدند زندگی زنان در خانه و نقش خانگی آن‌ها و نقش اجتماعی مردان قدرت بدنی و اندام فیزیکی آن‌ها را دچار نابرابری کرده است.
بی‌توجهی به برابری جنسیتی و نادیده گرفتن اهمیت جنسیت در حوزه‌های خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دیدگاه کج‌روی را در جامعه افزایش می‌دهد، آن‌گاه زندگی انسان اعم از زن و مرد را دستخوش بحران‌های کوچک و بزرگ می‌سازد و در برخی موارد زندگی آدمیان را از ماهیت انسانی‌اش تهی می‌کند.
امروزه بی‌پناهی شماری از زنان ایرانی در برابر آسیب‌های فزایندهء اجتماعی، فقر روزافزون و پایدار ناشی از نادیده گرفتن و بی‌احترامی عمدی به هویت جنسیتی زنان ایرانی است. با اعمال زور می‌توان هویت جنسیتی و نیازهای مربوط به آن را سرکوب کرد; اما نمی‌توان آن‌ها را از بین برد. بنابراین نیاز به هویت مستقل و شادی‌بخش در زنان را باید محترم شمرد و با تامین شرایط مناسب و ایجاد فرصت‌های برابر برای دستیابی به هویت جنسیتی ارزشمند دفاع از کرامت انسانی و حقوق بشری زنان کوشید.
بی‌توجهی مزمن برخی صاحبان قدرت   ایرانی به برابری جنسیتی در ایران نگران‌کننده است; زیرا پذیرش و باور عمیق اینان در بعضی موارد به نابرابری جنسیتی زن و مرد نابرابری در سطح زندگی بهره‌مندی از آموزش در سطوح مختلف، نابرابری در دسترسی به امکانات بهداشتی و خدماتی، نابرابری در ساختار سیاسی، اقتصادی و مشارکت در تصمیم‌گیری، بهبود و ارتقای حقوق انسانی زنان و بسیاری دیگر از نابرابری‌ها را در جامعه موجب شده   و باعث افزایش تبعیضات طبقاتی شده   است.
کمترین تاثیر تحقق برابری جنسیتی در ایران این است که بر تمامی حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خلاقیت‌ها و تولیدات فکری و یدی زنان افزوده می‌شود و کیفیت و کمیت تولیدات نیز ارتقا می‌یابد همچنین بسیاری از بحران‌ها و آسیب‌های اجتماعی که مستقیمائ به واسطهء تبعیضات و نابرابری‌های جنسیتی ایجاد شده از بین خواهند رفت و روابط بین زن و مرد در جامعه از سطح روابط نازل و جنسی   به سطح روابط احترام‌آمیز و اخلاق‌مدار انسانی ارتقا پیدا خواهد کرد.
با کمرنگ شدن و از بین رفتن نابرابری‌ها امکان تغییر نگرش به مقولهء زن و جنسیت او برای مردان ایرانی بیشتر و بهتر مهیا خواهد شد و باعث می‌شود مردان ایرانی حضور زن در عرصه‌های کاری را به   عنوان رقیب کاری، سیاسی و فکری بپذیرند و به جای خصومت، ستیز و رقابت جنسیتی، رفتار رفاقت‌آمیز بر اساس به رسمیت شناختن هویت یکدیگر و احترام متقابل حاکم شود.
اکثر زنان در سراسر نقاط جهان از نابرابری‌ها و تبعیضات حقوقی، طبقاتی و جنسیتی رنج می‌برند، حتی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته نیز نابرابری‌های جدی طبقاتی و جنسیتی در سطح گسترده وجود دارد; هر چند به لحاظ حقوقی زنان و مردان کشورهای توسعه یافته از حمایت یکسان قانونی برخوردارند. در ایران برای ایجاد برابری جنسیتی راه و زمان طولانی در پیش داریم، برابری جنسیتی در ایران را نمی‌توان یک پروژه دانست; بلکه برابری‌های حقوقی، صنفی، طبقاتی و جنسیتی در ایران پروسه‌ای است تدریجی; زیرا در درجهء نخست باید اهمیت روابط انسانی برابر و محترمانه و امنیتی که در گرو برابری و هم‌ترازی بین زن و مرد وجود دارد درک شود که این ادراک ابزار فرهنگی لازم دارد تا تغییر نگرش سنتی مبتنی بر تقسیم‌بندی تبعیض‌آمیز جنسیتی که روابط نابرابر را بر زن و مرد تحمیل می‌کند از طریق روشنگری و آگاهی بخشی دایمی صورت گیرد. همچنین قوانینی که از ریاست و فرادستی مردانه و فرمانبرداری و فرودستی زنانه حمایت می‌کند و بر آن‌ها تاکید می‌ورزد، اصلاح شوند.
همچنین ایجاد خودباوری و اعتماد به نفس در زنان با افزایش توانمندی‌های آنان که منجر به افزایش حس استقلال‌جویی و دفاع از حقوق و هویت جنسیتی در آنان شود، تشویق زنان به ارزشمند داشتن هویت زنانهء خود، باورکردن توانایی‌های فکری، جسمی و روحی زنانه، تربیت و آموزش یکسان علمی و حرفه‌ای دختران و پسران، تلاش در جهت گسترش این باور در زنان که توانمندی‌ها و خلاقیت‌های ذهنی و تلاش‌های اجتماعی‌شان آن‌ها را از احساس با ارزش و دلخواه اکثر زنان ایرانی یعنی مادر و همسر بودن جدا و دور نمی‌کند از دیگر مسایلی هستند که به ابزار فرهنگی نیازدارند.
عمده‌ترین راهکارها برای ایجاد برابری جنسیتی در ایران تلاش بر تغییر نگرش، باور و به اصطلاح تغییرات درونی زنان و مردان ایرانی و کسب آمادگی برای پذیرش فرصت‌های برابر برای زن و مرد است و البته نقش دولت و حاکمیت برای پذیرش برابری بین زن و مرد و ایجاد فرصت‌های برابر حقوقی، قانونی و صنفی نقش تعیین‌کننده و غیرقابل انکار است. در واقع تا وقتی که دولت به نیمی از ملت یعنی زنان بی‌اعتنایی می شود و در مدیریت عدالت سهمی برای آنان قایل نشود، زنان چاره‌ای جز تقویت درون و تغییر باورهایشان به نفع هویت مستقل زنانه ندارند. وقتی تمامی   بار مسوولیت آزادسازی زنان به دوش زنان افتاده است و مردان کمکی به آن‌ها نمی‌کنند و حتی مردان روشنفکر ایرانی به واسطهء این‌که در کار خودشان درمانده‌اند، دربارهء حقوق زنان سکوت می‌کنند، لازم است زنان ایرانی دیوارهای تنهایی‌شان را به کمک یکدیگر بشکنند و واقعیات زندگی و حیات اجتماعی را آن چنان که هست، ببینند و با نگرش انتقادی عوامل بازدارندهء موثر در نفی زندگی اجتماعی زنان را زیر سوال ببرند، زنان چاره‌ای جز شکستن شجاعانهء سنت‌های غیرعقلانی ندارند. با تبر انتقاد تفکری زن را زیردست و فرمانبردار می‌خواهد و بس را در هم شکست.
امروز زمان گوشه‌گیری، تماشاچی بودن و نقش قهرمان شهید و مظلوم را بازی کردن سرآمده است وبهترین راهکار این است که زنان جنسیت زنانه را با اندیشه، زبان و بیان خویش نه از نگاه و زبان مردان بیان کنند و برای شناخت هویت جنسیتی خویش نباید محتاج دیگری یعنی مردان باشند; البته اغلب مردان نیز هویت جنسیتی و اصالت رفتار خویش را همواره در رابطه با دیگری یعنی زنان تعریف کرده‌اند و از شروع دوران پدرسالاری تاکنون جنسیت خویش را زندانی جنس خود ساخته‌اند، آنان را نیز باید کمک کرد تا از زندان خود ساختهء خویش خارج شوند، آ‌ن‌گاه شاید بتوانند لذت و معنایی که در ساخت زندگی مشترک انسانی براساس برابری و احترام متقابل نهفته است را بیشتر و بهتر درک کنند.