کیفرخواست حکومتی زیر عنوان پژوهش تاریخی! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
  
    از : محمدی

عنوان : نظر فرخ نگهدار در باره کتاب نادری
چرا به تعریف و تمجید فرخ نگهدار از جلد اول کتاب هیچ اشاره ای نمی کنید؟ حتا نقد خود را برای نادری می فرستد که شما به درستی می گویید به دستور وزارت اطلاعات کتاب را نوشته است، آن هم به بیان نادری «توسط دوستی». آیا نگهدار با نادری دوست مشترکی دارد که با وزارت اطلاعات ارتباط دارد؟ همان واداده ها که شما اشاره می کنید و آقای احمدی نام می برند؟
٣۹۲۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣۹۰       

    از : اژدر بهنام

عنوان : کار مشخص در مورد مشخص
با تشکر از آقای جیلو برای موارد بسیار جالبی که مطرح کرده اند.

همانطوریکه در مورد جلد یک این "تاریخ" تجربه شد، کار گروهیِ متشکل فداییان در مقابل کار گروهی آقای نادری و یارانش که از امکانات دولتی و اطلاعاتی نامحدودی برخوردارند، حداقل در شرایط کنونی، بسیار دشوار و حتا ناممکن است و اگر به این کار اقدام شود، سازماندهی چنین کاری وقت و انرژی زیادی را خواهد گرفت. ولی به عقیده من می توان کار را به صورت دیگری پیش برد.

تقریبا همه کسانی که در نقد جلد اول این "تاریخ سازی" شرکت کردند، در نوشته هایی کوتاه به تمامی کتاب پرداختند. طبیعتا نقد یک کتاب چندین صد صفحه ای در یک مقاله چند صفحه ای نمی تواند کامل و بدون اشکالات اساسی باشد. در یک نوشته کوتاه تنها می توان به افشای کلی آقای نادری و وزارت اطلاعات و احتمالا بیان تذکرات تاریخی پرداخت.

جلد دوم "تاریخ فداییان" به بخش های مشخصی تقسیم شده و هر بخش اساسا مساله خاصی مانند جنگ گنبد، کردستان و... را "توضیح" داده است. پیشنهاد من این است که کسانی که مستقیما در آن مسائل خاص درگیر بودند و یا اطلاعات دقیقی در آن موارد دارند، فقط به آن موضوع مشخص بپردازند و موارد دیگر را به سایرین واگذارند. حالا اگر کسانی بتوانند با استفاده از روابطی که دارند، همین مسائل را به صورت گروهی انجام دهند و یا اطلاعات خود را تکمیل کنند که چه بهتر.

این درست است که آقای نادری و شرکا امکانات نامحدودی دارند ولی آیا فداییان دارای حداقل امکانات برای این کار نیستند؟ امروزه در اینترنت امکانات زیادی در دسترس است. اسناد و مدارک کافی هم وجود دارد و لازم نیست که تنها به حافظه متکی بود. حتی می توان امکانات نوینی به وجود آورد. حال باید ببینیم که فداییان می خواهند "امکان سازی" کنند، یا "امکان خوری" و یا "امکان سوزی". امیدوارم شق سوم را اختیار نکنند و امکانات موجود و فرصت موجود را از دست ندهند.
٣۹۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۰       

    از : کریم ا. جیلو

عنوان : سلسله موی دوست حلقه دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست.
ضمن اظهار تشکر از اقای بهزاد کریمی در تشریح دلایل و اهداف انتشار جلد دوم کتاب میکوشم در حد فرصت محدود ام در این بحث شرکت کنم:
-به نظر من تذکر آقای بهنام به جاست ولی اینکه چه کس یا کسانی و با چه امکاناتی برای اجرای توصیه ایشان آستین بالا خواهند زد باید منتظر شد ودید. آقا ی نادری با برخورداری از امکانات یک دولت ثروتمند، و وزارت اطلاعات آن از جمله در اختیار داشتن انبوهی از اسناد وتیمی از همکاران خود و مشاورین سابقا چپ، کار تمام وقت با حقوق مکفی و اضافه کاری و مزایا و غیره ...حد اقل چند سالی برای تدوین وتنظیم این تالیفات وقت صرف کرده اند.
- چند سال پیش عده ای از وابستنگان سابق و فعلی فدایی از گرایشات مختلف دور هم جمع شدند تا گامهای ممکن را درجهت مدون کردن، و شاید هم نوعی و قایع نگاری حوادث گذشته مورد بحث قرار دهند. متاسفانه کار این جمع به دلایل عدیده ای به نتایجی منجر نشد و بعید است در شرایط حاضر ایجاد تجمعی جدید برای پی گیری و تکمیل اقدامات پیشین امکان پذیر باشد. کارهای محدود فردی با امکانات ووقت بسیار تنگ واندک و نتیجتا طولانی مدت با نتایج نه چندان چشمگیر شاید تنها راه باقیمانده باشد.
-اما درمورد مولف کتاب چریکهای فدایی... کسی واقعا به درستی نمی داند که ایشان از چه نوع سابقه و صلاحیت علمی برای تحلیل حوادث تاریخی برخوردارند. ظاهرا ایشان به همراه آقای عبدالله شهبازی از موسسین “موسسه مطالعات وپژوهشهای سیاسی” وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۸ بوده اند و اکنون بیش از ۲۰ سال است که در این موسسه مشغول تحقیقات مورد علاقه دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی هستند. قاعدتن باید ۲۰ سال کار پژوهشی می توانست کیفیت قابل قبولی از صلاحیتهای مرتبط با امر تاریخ نگاری را دروجود "پژوهشگرما آقای نادری" فراهم آورد. اما قضیه درست بر عکس است.چیزی که ما شاهدیم جز مشتی خیال اندیشی های غرض ورزانه بی بنیاد برای توجیه حقانیت پدیده جمهور ی اسلامی در ایران نیست.
-آقای نادری در واقع امر نه مورخ اند و نه پژوهشگر. ابزارها ی به کار رفته در دو اثر ایشان هیچ قرابتی با تاریخ نگاری به مفهوم متعارف کلمه ندارند. دو کتاب عرضه شده از او، صرفا سیمای یک دانش آموخته نه چندان برجسته "جنگ های روانی و تبلیغاتی" پرورش یافته در دستگاه اطلاعاتی-امنیتی حکومتی را به نمایش میگذارد و بس. اساس کار کتاب «چریک های فدائی خلق…» در واقع اثبات اغراض و منویات دستگاه امنیتی نظام حکومتی در کشور است.
اقای نادری ا درمقدمه جلددوم، مجددا و لجوجانه برکاربست اسناد بازجویی به عنوان اساس وبنیادتدوین تاریخ یک جریان اصرار ورزیده اند.
اگر اسناد بازجویی درشرایط فشار واجبار، میتوانند بنیان مطمئنی برای باز سازی رویدادهای مربوط به تاریخ یک جریان سیاسی باشند، چرا علیرغم وفور این اسناد در مراکزامنیتی جمهوری اسلامی مربوط به زمان شاه، تاریخ نضج وگسترش وتکامل جریانات اسلامی حاکم در ایران نمیتواند مشمول چنین قاعده ای گردد؟ این چه رازی است که وزارت اطلاعات وامنیت جمهوری اسلامی دست به ایجاد موسسه پژوهشی برای تدوین تاریخ گذشته می زند اما فقط تاریخ جریانات مخالفت را بر اعترافات واسناد بازجویی در زندان بنا می نهد؟
اگر شکنجه وآزار دارای آنچنان اعجازو خاصیتی است که بتواند جهات ریز ودرشت مربوط به تکوین وتکامل جریانات سیاسی را به درستی آشکارکند، چرا مورخان حکومتی تاریخ جمهوری اسلامی، برای دست یابی به اطلاعات دست اول درباز آفرینی این تاریخ، یک دوره چند ماهه تخلیه اطلاعاتی از طریق فشار وشکنجه را، درحق دست اندرکاران قدیم وجدید جمهوری اسلامی تجویز نمیکنند؟ مثلا، از کجا معلوم که بخشی از خاطرات آقای رفسنجانی قابل اتکا ومعتبر باشند؟ چرا نمیتوان با یک دوره فشاروشکنجه نه تنها اعتبار این اطلاعات را درکوتاه ترین زمانی ممکن به راست آزمایی کشید بلکه عناصر مهم وجدیدی را که احیانا ایشان نگفته اند هم بر آن افزود؟
اگر اسناد بازجویی بتوانند بنیاد مطمئنی برا ی نگارش تاریخ یک جریان فراهم کنند، چرا فقط بایدمحققین وابسته به نهادهای حکومتی مجاز به دسترسی و استفاده از آن ها باشند ودیگرانی که خود مستقیما در افرینش این تاریخ دخیل بوده اند ازدسترسی به آن محروم بمانند؟
آقای نادری در تلاش برای توضیح تاریخ فدایی اسناد و شواهد در دسترس خود را اغلب نه به مقایسه با یکدیگر، بلکه به مقابله با اسناد ساواک شاه و وزارت اطلاعات ولی فقیه، خصوصا بخش مربوط به اعترافات زندانیان برده اند و عجیب تر این که اساس تاریخ نگاری خود را بر اعترافات درزیر فشار و شرایط زندان متکی کرده اند.
ایشان شیفته این باورند که اعترافات در شرایط زندان حتی اگر شکنجه ای بر کسی اعمال نشود و یا اعترافات بعد از دوره شکنجه الزاما عین حقیقت اند، (در زیر شکنجه که فبهای المراد)، تا اظهارات و بیانات همان افراد در شرایط آزاد در خارج از زندان. این اعترافات در شرایط محدودیت و فشار زندان هستند که تعیین می کنند حقیقت انگیزه ها و خواست ها ی افراد و احزاب و زمینه بروز آن ها در جامعه چه بوده است.
آقای نادری در این تفکر تنها نیست. این تفکر اکنون بیش از ۳۰ سال است که جامعه ایران را برای تحمیل الگوها و رفتارهای مطلوب حکومت دینی زیر سیطره خود گرفته است. بر اساس فکر آقای نادری حقیقت وجودی حجاریان ها و ابطحی ها ی که خودی هم بودند، همانی است که در تلویزیون در نفی افکار و اعمال گذشته و توطئه های که برای سرنگونی حکومت ولی فقیه طراحی کرده بودند، گفتند. آن ها تا زمانی که درخارج از زندان بودند به دروغ افکار و رفتار دیگری داشتند اما زندان و فشار آن ها را مجبور به راستگویی و بروز دادن حقیقت وجودی خود کرد. به پاسخ اقای نادری در” خیال اندیشی و رد حقیقت”به منتقدین خود نگاه کنید تا به کنه افکار افراطی و انسان کش او پی ببرید...
نکته ای که من می خواهم در مورد اعتبار اسناد باز جویی در یک پژوهش تاریخی بگویم، این است که، اولا این اسناد چه در زیر شکنجه به دست آمده باشند و چه در دوره زندان به بازجویان گفته شده باشند، و همه اعترافات بر فرض هم درست گفته شده باشند، حاوی همه اطلاعات مهم شخص زندانی نیستند. شما به هر کسی از زندانیان سابق مراجعه کنید به یقین می توانید مطمئن شوید که بسیاری از آن ها در زیر شکنجه و در جریان اعتراف، همه اطلاعات مهم و یا مفید خود را به مامورین نداده بوده اند. بسته به وضعیت خاص هر فردی، زمان، شرایط دستگیری، بازجویی، شکنجه و غیره، اغلب آن ها کم و یا بیش بخشی از اطلاعات خود را فاش نساختند؛ دوما، بخشی از اطلاعات افشا شده زندانیان چه در زیر شکنجه و چه بعد از آن، اطلاعاتی مخلوط از درست و نادرست به منظور گمراه کردن بازجویان بوده است. در دوره زندان، همیشه یکی از دلنگرانی های بخش بزرگی از زندانیان، روشدن همان اطلاعات داده نشده و یا اطلاعات داده شده غلط در دستگری های بعدی دیگران بوده است. سوما تا حد معینی در زمان شاه و به شکل قطعی و همه گیر در زندانهای جمهوری اسلامی، اعترافات زندانیان باید بر اساس سناریوهایی که باز جوها می ساختند و میسازند تدوین و تنظیم شوند. زندانی باید آنقدر شکنجه شود تاسناریوی بازجو را پذیرفته و برای تکمیل جزییات آن به همکاری کامل با باز جو بپردازد و یا هم بمیرد. انکار چنین حقایق اشکاری توسط مولف نامی جز تصمیم قبلی برای تخریب و ترور شخصیت مخالفین سیاسی ندارد. حتی حجت الاسلام روح الله حسینیان قاتل معروف معرف حضور همه گان و رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی در این زمینه از اقای نادری فرسنگ ها جلوتر است. او می گوید:" :…ما اعتقاد نداریم که هدف وسیله را توجیه میکند. اگر سندی موجود باشیدباید حجت آن ثابت شود. بسیاری از اسنادی که از افراددر ساواک زیر شکنجه گرفته شده است؛ درصورتی که کسی آنها راثابت نکند، حجیت ندارد…افرادی که به اینجا برای مصاحبه میآیند خود درحکم سند هستند" نقل از سخنرانی حجت الاسلام روح الله حسینیان رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جرس، ۱۰ بهمن ۱۳۸۸
-کسانی که کشتار هزاران انسان بیگناه را تایید یا مسکوت می گذارند، خصوصا کارگزاران دستگاههای پی گرد وسرکوب که آقای نادری هم در زمره آن ها هستند، اخلاقا هیچ نوع صلاحیتی برای قضاوت درمورد رفتار و کردار مخالفین سیاسی خود ندارند.
جنایات حکومت جمهوری اسلامی در حق مردم ایران در تاریخ صد ساله اخیر ایران بی نظیربوده است. هیچ حکومتی در این صد سال چنین عرصه را بر مردم خود تنگ نکرده است. البته کسانی از اپوزیسیون مستقر درخارج که در عمل به صف طرفداری ازحفظ دستگاه ولایت به بهانه جلوگیری از تجزیه کشور پیوسته و حکومت جمهوری اسلامی را دارای خواص دموکراتیک می شناسند با چنین قضاوتی موافق نیستند.
فساد در برخورد با منتقدین در درون حکومت جمهوری اسلامی چنان عمق و گستره ای پیدا کرده که آقای نادری اگر هنوز حیایی در خود سراغ باید برود و در تنهایی از شرم بمیرد. چند هفته پیش نشریه جوان ارگان وابسته به اطلاعات سپاه خبر داد که یکی از "منحرفین" اعتراف کرده که از طریق آلوده کردن قرآن به نجاست توانسته به قدرتی شیطانی دست پیدا کرده و حدود ۲۴۰ زن شوهر دار را بدون اینکه اختیاری از خود داشته باشند به خانه خود هدایت کرده و با همه آن ها خوابه شود. این شخص" منحرف" البته کسی به جز امام جمعه دفتر ریاست جمهوری نبوده است، وآقای محمود احمدی نژاد، مدیر خود گمارده کره زمین، هر روز پشت سر او نماز می خوانده است...
۳- انشقاق وتصفیه در صف پیروان حکومت فقهی در ایران در نوع خود از خونین ترین و متکثرترین، در قیاس با موارد مشابه در هر جریان مخالف حکومت اسلا می بوده است. اگر حتی تمامی انشعابها ودرگیری ها ی خونین مجموعه مخالفین حکومت جمهوری اسلامی را در ۳۲ سال گذاشته را روی هم جمع کنیم، تنها بخش بسیار ناچیزی در مقایسه با آنچه که در صف حکومتیان رخ داده خواهد بود. اقای نادری قطعا به خاطر طبیعت حرفه خویش بیش از بسیاری دیگر به عمق و ابعاد چنین فجایع و جنایاتی دردرون صفوف "خودی ها" آگاهی دارند. بدون اذعان آشکار به این حقیقت وتقبیح آن، ایشان فاقد هر نوع حقانیت اخلاقی برای مذمت مخالفین حکومت در این قبیل موارد خواهند بود.
باید به ایشان یاد آوری کرد که بسیاری از این فجایعی که عقل متعارف هم از درک آن ها عاجزمی ماند از سرشت و ذات نظام ولایت فقهی در ایران سر چشمه می گیرند.
۴-اقای نادری از برخی معجزاتی نام برده اند که بعد از انتشار جلد اول تالیف ایشان در صف باز ماندگان فدایی در برخورد با گذشته رخ داده است. گویا یکی از این موارد اعتراف یکی از باز ماندگان آن دوره به جزییات واقعه مربوط به شهادت مسرور فرهنگ است در گرگان در زمستان سال ۱۳۵۴ که حقانیت ادعاهای اقای نادری را ثابت کرده است. اقای نادری حتی زحمت یک تحقیق ابتدایی را هم به خود نداده اند که متوجه شود این نوشته بیش از ۱۰ سال پیش برای اولین بار توسط خانم الهه اخوان در ارگان رسمی اتحاد فداییان خلق به چاپ رسید...
٣۹۲۲۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۰       

    از : الف بهرام

عنوان : جعل تاریخ بسیار سخیفانه!
نادری کیست و چرا سعی در تبرئه جنایتکاران جنگ در کردستان و گنبد را دارد؟
چرا چهرههای کریهی چون مصطفی چمران، صادق خلخالی و هزاران آدم کش دیگر وارونه جلوه داده می شوند و کسانی چون بهروز سلیمانی، صدیق کمانگر مصببین جنگ در سنندج تلقی و کسانی چون آخوند صفدری تبرئه می گرددند؟ چرا حزب دمکرات، کومله و فدائی مصببین اصلی جنگ در کردستان معرفی و جمهوری اسلامی و عوامل آن تطهیر می شوند؟ اگر نادری تاریخ می نوشت و اشتباهات و خطاهای افراد و احزاب کرد و سراسری را مستند نشان می داد و طرف مقابل(جمهوری اسلامی) را هم آنطور که بود نشان می داد، می شد به صداقت او و تاریخ نویسی اش باور آورد، اما محمود نادری، سر وته مطالب پراز دروغ و جعل را با برخی گزارشهای بی سروته آنطور به هم دوخته است تا به نتیجه دلبخواه وزارت اطلاعات و حکومت جمهوری اسلامی ایران در مورد جنگ در کردستان برسد. باید اینراهم با صراحت گفت در نبود تاریخ نویسی توسط مطلعین طیف فدائی، این جعلیات در اختیار جوانان مملکت قرار میگیرد.
٣۹۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣۹۰       

    از : لیثی حبیبی م. تلنگر

عنوان : سلام بر بهزاد کریمی عزیز، و بر همه سلام
و خدا بیامرزد سید کریم را.

معلم گفت: حسن چرا دیروز نیامده بودی سر کلاس؟
حسن: آقا مادر ما شلوار ما را شسته بود.
دو هفته می گذرد حسن دوباره غیبت دارد.
معلم: حسن دیروز چرا سر کلاس نیامده بودی؟
حسن: آقا از جلو خونه تان می گذشتم دیدم خانمتون شلوار شما را شسته؛ این بود که دیگه نیامدم.
حالا داستا فریدون احمدی گرامی است.
البته حرف ایشان در مورد این مقاله درست است، و این شوخی ما خیلی چسبناک نیست. اما ای کاش ایشان و دیگر فداییان که بار ها در زندگی خود ثابت کرده اند که براستی فداییان خلق بوده اند؛ می آمدند و یک کار نیک گروهی و فداییانه انجام می دادند؛ و در آن گروه، هر گوشه ای از کار به یکی سپرده می شد. و بعد از مثلاً یک سال، کار همگان با باز بینی دقیق گروه، به عنوان تاریخ چریک های فدایی خلق ایران، به چاپ می رسید؛ و مردم ایران و جهان سندی را آنوقت در دست داشتند که کار خود دست اندر کاران آن سازمان بود. و از این زیباتر نمی شود. نوشتن این تاریخ تا بیست و دو بهمن ۵۷ خیلی دشوار نیست. زیرا آنوقت سازمان در گیری درونی چندانی نداشت. پس همه فداییان می توانند در آن تاریخ نویسی شرکت کنند. فقط و فقط به نوشتن بی سَمت گیری و صادقانه ی آنچه بر شما و سازمانتان گذشته احتیاج است و بس.
وقتی ننویسی برایت می نویسند. وقتی بنویسی و باز برایت بنویسند؛ مردم را به اصل رجوع می دهی و تمام.

پیشنهاد: بیایید عده ای - ده، بیست نفر از فداییان قدیم ۱- پیشقدم شوید و به شکل گروهی هر کسی گوشه ای را به عهده گیرید و کاری تمام و دقیق را در تاریخ به ثبت رسانید. اگر بعضی از شما ها اهل قلم حرفه ای نیستید؛ هیچ اشکالی ندارد. بیان نمایید و صدای خود را ضبط کنید. تا بعد کسانی از دیگر رفقایتان در پیاده کردن و نوشتن آن به شما کمک کننند.

این است کار. وگرنه هر بار بیایند و برای شما بنویسند و شما هم بیایید و دفاعیه صادر کنید؛ و بعد بروید توی خونه هاتون منتظر بنشینید تا جلد بعدی در آید؛ که نشد کار.
پیروز باشید
با احترام ویژه
لیثی حبیبی - م. تلنگر

زیر نویس ۱ - بیایید چنین اثر ماندگاری را از خود بر جای نهید؛ تا در آینده های نزدیک و دور، مردم هنگام خواندن آن، به خود بگویند: فدایی هم فدایی قدیم.
٣۹۲۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣۹۰       

    از : اژدر بهنام

عنوان : افشا همراه با روشنگری تاریخی
بهزاد کریمی گرامی، اول از همه می خواهم به دلیل اینکه شما هم بخش نظرات را نبستید و به جرگه استفاده کنندگان از این بدعت ناخوشایند (شاید تنها برای من) در سایت اخبار امروز نپیوستید و نشان دادید که گوشی شنوا برای نظرات دیگران دارید و به مشارکت علنی دیگران در اینگونه موارد ارج می نهید، از شما تشکر کنم.

در اینکه نوشته هایی چون جلد دوم کتاب تاریخ سازانه ی آقای نادری را باید افشاء کرد و نه نقد، با شما موافقم ولی به نظر من، اینکه این افشا چگونه باید باشد، از اهمیت درجه اول برخوردار است. فکر می کنم که افشاگری های کلی کافی نیست. همین افشاگری ها را می توان در موارد مشخص و همراه با روشنگری های تاریخی انجام داد. به نظرم می رسد که این شیوه می تواند کارسازتر باشد.

یک مثال می زنم تا بتوانم منظورم را روشنتر بیان کنم:
آقای نادری در تاریخسازی خود، جنگ گنبد را کاملا وارونه نمایانده است. محرکین و مسببین اصلی جنگ را وارونه نشان داده و وقایع مهمی مانند قتل فجیع چهار تن از رهبران ترکمن را مسکوت می گذارد و کشتارهای جمهوری اسلامی را موجه و رئوفانه می نمایاند! با مراجعه به روزنامه ها و نشریات آن زمان و حتی با مراجعه به مناظره تلویزیونی فداییان با آقای بنی صدر و محس رضایی و دیگران (http://iran-archive.com/fadaiiane_khalgh/cherikha_az_۲۲_bahman_ta_aghaliiat/torkamansahra_monazere.html) به راحتی می توان این جعل تاریخی را نشان داد و افشا کرد.

البته این مساله منحصر به چنگ گنبد نیست و سرتاسر کتاب مملو است از این جعلیات بیشرمانه.

به نظر من، نسل جوان ایرانی که در آن سالها حضور نداشته و نمی تواند مثل ما از وقایع آن روزها آگاه باشد، به اینگونه روشنگری های افشاگر نیاز دارد و افشاگریهای کلی کافی نیست.
٣۹۲۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣۹۰       

    از : انور

عنوان : تاریخ نویسی یک بازجوی بیسواد
هموطنانی که تحصیلات دانشگاهی دارند و کرسی و پژوهشی در دانشگاه در موردی انجام داده باشند به خوبی آگاه هستند که یک پژوهش گر با حداقل معلومات منابع خود را باید بطور کامل ذکر کند چرا که خود او در اکثر موارد نمی توانسته شاهد یا حاضر بوده باشد بنابر منابع خود را باید ذکر کند.

تاریخ نویس یا بهتر است بگویم که بازجوی بیسواد وزارت اطلاعات از سبک نوشتن خود نشان می دهد که کمترین تحصیلات دانشگاهی ندارد و بعید است که حداقل دیپلم دبیرستانی نیز داشته باشد. کافی است که این بیسواد حداقل یک کتاب تاریخی را مطالعه می کرد که طرز نگارش تاریخی را کمی یاد می گرفت اما از آنجا که نادان تنبل نیز می باشد به خود زحمت آموزش را نداده است.

او تعدادی منابع خود را ظاهرا ذکر کرده است اما در بیشتر موارد نوشته او از چسباندن اوراق بازجوی می ماند تا نوشته تاریخی.

در نوشته او بارها از روابط افراد یاد می شود و عموما او به خواننده می خواهد تحمیل کند که روابط دوستانه نبوده و بیشتر خصمانه بوده اند اما منابع خود را ذکر نمی کند. بطور مثال بعید است که او در بین جمع اعضا "آرخا" بوده باشد که شاهد درگیری های لفظی باشد که او آنها را در نوشته خود ذکر کرده است اما این کارمند بیسواد وزارت اطلاعات فراموش می کند که منبع خود را بنویسد!

در رژیم جاهلان انتظار نیست که متفکران زیادی را یافت اما حداقل را نیز نمی توان نمی توان پیدا کرد. صرف نظر از نظر خوانند به تاریخ "فدایی" باید اعتراف کرد که این نوشته صرفا نشان از بیسوادی کارمند "نادری" می دهد. شاید بهتر بود که او نیز به دانشگاه "آزاد" اسلامی رجوع می کرد تا اینقدر مسخره نمی شد!
٣۹۱۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣۹۰       

    از : سازآگاه

عنوان : وبلاگی درباره کتاب چریکهای فدایی خلق
این مطلب همراه با نظر جناب آقای فریدون احمدی در وبلاگ سازاگاه در نشانی زیر درج شد
http://sazagah.blogspot.com
این وبلاگ که به کار گردآوری بی طرفانه تمامی مطالب حاشیه انتشار کتاب چریکهای فدایی خلق می پردازد اماده است سایر نظرات و دیدگاه های موجو را نیز در هر زمانی منتشر کند
لطفاً این مطلب را منتشر فرمائید
با سپاس
٣۹۱۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣۹۰       

    از : فریدون احمدی

عنوان : تشکر
رفیق دیرین، بهزاد کریمی!
ممنون از مطلب خوب و روشنگرت. در همین زمینه در حال نوشتن مقاله ای بودم با عنوان : "جلد دوم کتاب چریک های فدایی خلق، توهین به خرد خواننده ، تمسخر تاریخ نگاری". پس از انتشار مقاله تو از آنجا که تقریبا همه مضامین مورد نظر من با قلم توانای تو آمده است از ادامه نگارش آن منصرف شدم. اما همانگونه که در گفتگوی تلفنی نیز گفتم، من در مواردی طرفدار صراحت بیشتری هستم. در مقاله "کیفرخواست حکومتی زیر عنوان پژوهش تاریخی!" به نظر من در چند مورد جا داشت که با صراحت بیشتری سخن گفته شود تا خواننده کمتر مجبور به حدس و گمان شود و یا مثالی آورده شود تا موضوع روشن تر گردد. برخی از این موارد از این قرارند:
۱ - نوشته ای: "اما از آنجا که آمران و عاملان امنیتی پیشه چنین کتاب هایی در عرصه اطلاع دهی ها بیشتر به استفاده از اسناد بازجویی ها و یا شنیده هایشان از مشاوران پشیمان از گذشته و واداده کنونی خو گرفته اند، چنین به نظر می رسد که دراین مورد نیز به جای مراجعه به اسناد و ادبیات سیاسی سازمان ما، گزارش های فرد یا افرادی را مبنا قرار داده اند که پیش از افتادن در تور آقایان، از سازمان کنار گرفته بوده اند و اطلاعات آنان از ترکیب اعضای ارگان مرکزی سازمان و یا تصمیمات سیاسی آن، یک در میان بوده است!" برای بسیاری از مطلعین امر روشن است که آدرسی که تو می دهی در این زمینه از جمله به آقای علی توسلی(حسن) برمی گردد که بنا به مورد، هم حضور و هم غیبت او در بخش های مربوطه در کتاب بسیار معنا دار است. علی توسلی از اعضای ارگان رهبری سازمان فداییان اکثریت تا قبل از کنگره اول ۱۳۶۹ بود که دستگیری و نحوه انتقال او به ایران همان زمان رسانه ای شد و بازتاب گسترده ای داشت. تجربه نشان داده است در این گونه موارد با رعایت همه موازین انسانی و حقوقی با صراحت و شفافیت بیشتری باید سخن گفت تا حقایق به هنگام، آشکار گردد، از علنیت و شفافیت دفاع شود، واکنشی عمل نشود و امکان پاسخگویی نیز فراهم آید.
۲- به درستی تذکر داده ای: " کتاب، نوع مرگ جانباختگان این جنبش در هر شاخه از آن را تنها در آنجاهایی آدرس می دهد که زد و خوردی مسلحانه در میان بوده است و برعکس، درهیچ جایی از کتاب به اعدام های فداییان توسط حکومت و در ارقام چندهزار نفری، حتی نمونه وار نیز اشاره نشده است!" شاید جا داشت با ذکر آمارو داده هایی معین در این زمینه بویژه در مورد کشتار همگانی زندانیان سیاسی در سال ۶۷ موضوع را مشخص و ملموس تر می کردی.
۳- بر نادقیق و یک در میان بودن اطلاعات ارائه شده تاکید کرده ای در این زمینه ذکر یک نمونه مفید است: از ده نامی که به عنوان منتخبین کنگره یک سازمان فداییان اکثریت ذکر شده پنج مورد آن خطا و از مسئولیت های ذکر شده به جز یک یا دو مورد، همگی اشتباه است.
٣۹۱۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : آواز خواندن در حمام
جناب کریمی،
این کامنت مستقیما ربطی به فرمایشات شما ندارد ولی چون جناب مومبینی یکی دو مقاله در این باره نوشته و کامنت ها را مسدود کرده بود شاید این را بخوانند و بگویند که چرا از کامنت میترسند؟ که مبادا چیزی افشا شود؟
جناب قراگوزلو هم امروز کامنت ها را مسدود کردند.

جایی خوانده بودم چیزی شبیه اینکه بدیع الزمان فروزانفر ، سعیدی سیرجانی را که جرات کرده و قصیده ای در بزرگداشت مصدق در کلاس او را خوانده بود یکی دوسالی از تحصیل محروم کرد. البته هر استادی حق دارد که بحث کلاس را محدود به موضوع کند که کوچکترین دلیل آن ضیق وقت است. اما در اینترنت و شتر سواری دولا دولا ؟ و آنوقت سانسور جمهوری اسلامی را در بوق و کرنا میزنند ؟

نمیدانم. شاید چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار آنهم کار بزرگانی چون جناب فروزانفر.
اما فکر میکنم که دوران خود گویی و خود خندی و آواز خواندن در حمام گذشته است.
٣۹۱۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۰       

    از : آرمان عدالت

عنوان : اراجیف پلیسی
من نیز بعد از خواندن نوشته آقای ممبینی در پاسخ به این بوزینه جیره خوار رژیم ملاهای تاریک اندیش به سایت iran-archive.com رفته و کپی دست نوشته کارمند وزارت اطلاعات یا همان وزارت آدمکشی را دریافت کرده و خواندم.

کارمند وزارت آدمکشی با ژست های ابلهانه پژوهش گری گرفتن مضحک تلاش می کند که خود را مغایر با آن چیزی که هست نشان داده و به خوانده القا کند که او واقعا تاریخ شناس می باشد! و از قرار هدفی جز برسی تاریخی ندارد! لابد زیادی پای منبر امام جانی بیسواد نشسته است که این توهمات ابلهانه در او بوجود آمده است!

معلوم است که گزارش های پاسداران جنایتکار از زندانیان قربانی طیف های فدایی مبنای بسیاری از نوشته های این کارمند گشتاپوی ایرانی می باشد و به تفضیل از انشعابات و افراد و اعضا طیف های فدایی نام برده است.
البته برای بسیاری شاید نام این افراد ناشناخته می بود اما آدمکشان اسلامی و براداران تاریخ سیاه کن وزارت آدمکشان با به هم وصل کردن این نام ها و ذکر مصیبت تلاش می کند که به مبارزات انقلابیون فدایی با حکومت جهل و جنایت ضربه تاریخی بزند!
این مزدور جیره خوار آدمخواران بارها طلبکارانه خود را در مقام قاضی کل قرار می دهد و باز مانند اربابان عمامه بسر مرتجع خود حکم ضد انسانی بر علیه انسانهای جان برکفی که وجدان انسانیت آنها اجازه سازش با این درندگان جانی را نمی داد می دهد!

متاسفانه برخی از فعالین سیاسی سابق با دادن آدرس و شماره تلفن بیهوده تلاش می کنند که نظر این خائن مامور وزارت آدمخواران را شاید عوض کنند!

اراجیف پلیسی از این دست را رژیم های جنایتکاری مانند جمهوری وحشت اسلامی بارها قبل از این گشتاپوی اسلامی دیگران نیز بعنوان تاریخ تلاش کردند به جوامع خود و جامعه بشری تحمیل کنند که نمونه معروف آن رژیم پلید همجنس همین رژیم در آلمان یعنی هیتلری ها کردند.
تاریخ نشان داد که آنها نتوانستند موفق شوند و این تاریخ سیاه نویس آدمکشان نیز به هر نامی موفق نخواهد شد مبارزه بر حق تمامی انقلابیون با حکومت جنایتکاری را که او جیره خوار آن است را خدشه دار کند!
مرگ بر جمهوری اسلامی و مزدوران خائن پژوهشگر قلابی جانیان!
٣۹۱۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣۹۰