مرگ صدای ِ پای ِسال و ُسایه است روی ِ سنگ
رباب محب
•
همراه با پرش ِ ناگهانی ِ پلک
سرانگشتی تمام پنجره ها را می بندد
و این تنها صدای ِ پای ِ فاجعه است
که قصه ای در حنجره ام تمام می شود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۷ تير ۱٣٨۵ -
۲٨ ژوئن ۲۰۰۶
همراه با پرش ِ ناگهانی ِ پلک
سرانگشتی تمام پنجره ها را می بندد
و این تنها صدای ِ پای ِ فاجعه است
که قصه ای در حنجره ام تمام می شود
□
با سایه های ِ روی لب هام
فقط سالی گذشته است
- خا لی ترین ِ خواب ها یا خیال –
به سنگی پرتاب شده ام
□
و آنگاه
سنگ
نوری ست
از حنجره ام که بالا می گیرد
تنها ست -
صدای ِ پای ِسال و ُ سایه
روی ِ سنگ
وَ من
همراهم با سرانگشتی
که بال پلک را می بندد
□
استکهم/ نوزدهم جون دوهزارو شش
|