متن سخنرانی کوروش زعیم در برنامه ی پالتاکی اتحاد جمهوری خواهان ایران



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۹ مرداد ۱٣۹۰ -  ٣۱ ژوئيه ۲۰۱۱


نوزدهمین نشست از سلسله گفتگوهای اینترنتی اتحاد جمهوریخواهان ایران
نگاهی بر راهبردها و رفتار انتخاباتی مردم در ایران
سخنران:آقای کورش زعیم نویسنده، پژوهشگر و هموند شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تاریخ : شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۰ برابر با 30 جولای 2011

فایل صوتی این نشست
www.mixcloud.com


متن سخنرانی آقای کورش زعیم در این نشست:
شنبه 8 امرداد 1390 (30 جولای 2011)
نگاهی بر راهبردها و رفتار انتخاباتی مردم در ایران
انتخابات در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی، در تخلف فاحش قانون اساسی که خودشان نوشته اند، هرگز آزاد نبوده است. آزادترین انتخابات برای مجلس شورای ملی در 1358 اجرا شد که در آن غربالگری و نظارت استصوابی نبود. همه آزاد بودند نامزد مجلس شوند، ولی نامزدان سازمانهای سیاسی ملی یا مستقل، مانند جبهه ملی، با کتک و تهدید و زندان از میدان بدر شدند و آنان که با همه این شرایط با رای مردم به مجلس راه یافتند، در مجلس رد صلاحیت شدند. پس از آن، مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی تغییر نام داد و از ملت فاصله گرفت. از سال 1360، همه حزبها و سازمانهای سیاسی ملی، مستقل و یا در هر حال بیرون از حاکمیت آن زمان، ممنوع و تعطیل و شخصیت های تاثیرگذار آنها زندانی شدند. جمهوری اسلامی خیلی زود تکلیف مردم را روشن کرد. امت جانشین ملت شده بود.
از سال 1358 که گروه های سیاسی ملی کشور را از یک نظام خودکامه گرفتند، ولی با ناکارآمدی سازمانی خود، آن را به یک نظام خودکامه دیگر واگذار کردند، من دورانی از بی ثباتی، زورگویی، جنگ قدرت، و در نتیجه ناکامی ملی گرایان دموکراسی خواه را پیش بینی می کردم. بهمین دلیل با وجود اینکه نخستین انتخابات مجلس شورای ملی بظاهر آزاد می نمود، و من خود در فهرست نامزدهای جبهه ملی و نیز گروه ملی دیگری معرفی شده بودم، خود را با این موضع که "زمان برای ما مناسب نیست،" کنار کشیدم. نامزدهای دیگر جبهه ملی در انتخابات شرکت کردند و همگی ناکام ماندند، و آنهم نه بخاطر اینکه محبوب رای دهندگان نبودند. شناخت شرایط سیاسی کشور برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات شرط اول تصمیم گیری هر کنشگر یا سازمان سیاسی است.
با همه این دشواریها و محدودیت هایی که مردم ایران در طی سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی با آن روبرو و در چالش بوده اند، یک بخت بزرگ همیشه با ملت بوده، و آن اینکه هیچکدام از جناح های قدرت طلب درون نظام نتوانسته اند به قدرت مطلقه دست یابد. جمهوری اسلامی با همه تلاشها برای یکدست و همبسته شدن حاکمیت خود، هرگز یکدست نشده و نیست. این بخت بزرگ ملت ایران بوده است. این تفاوت عمده میان ما و کشورهایی مانند لیبی و سوریه و یمن است. اگر یکی از این جناح های درون حاکمیت که ماهیت همه آنها بر ما روشن است، به تنها قدرت حاکم تبدیل می شد، ما در شرایط بسیار متفاوتی قرار می گرفتیم. ما اکنون شاهد هستیم که بیشتر کشورهای عربی مانند لیبی، سوریه، مصر و یمن کمابیش به این درد دچار بوده اند.
این بخت چند دستگی در محیطی غیردموکراتیک، هرچند کشور را به نابسامانی و هرج و مرج اقتصادی و اجتماعی می کشاند، ولی پایه های دیکتاتوری را لرزان نگه می دارد و عمر آن را کوتاه می کند. برای مثال، در دهه هفتاد لرزش در پایه های دیکتاتوری جنبش اصلاحات و انتخاباتی نیمه آزاد را باعث شد. جنبش اصلاحات این فرصت را داشت که کشور را به تدریج بسوی مردم سالاری و آزادی انتخابات هدایت کند؛ ولی فقدان اراده لازم در رهبری اصلاحات برای پایمردی و پایداری و ایجاد نهادهای سیاسی و مدنی قدرت دهنده دموکراسی، و مراجعه به ملت برای نیرومندسازی خود، سبب شد که جناح های انحصارگرا بزودی از نگرانی رها شوند و نزاع قدرت دوباره درگیرد. جناح اصلاح طلبی که نتوانسته بود اصلاحات کند خود کنار زده شد و این بار جناح دیگری که پیشتر قدرت سیاسی چندانی نداشت ظهور کرد و دولت نهم زاییده شد. در دوران دولت نهم، هرچند که ویرانی کشور شدت گرفت، ولی برای محدودتر کردن دایره قدرت، اصلاح طلبان و شبه اصلاح طلبان به بیرون نظام رانده شدند. اکنون دیگر غیرخودی ها فقط ملی گرایان نبودند، بلکه جناح های اصلاح طلب که در دهه اول خود جزو تندروان بودند هم غریبه شده بودند. دایره قدرت تنگتر و شمارشان کمتر شد، در حالیکه دایره مخالفان بیرون از حاکمیت گسترده تر شده بود.
این تفاوت شرایط ما با دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال افریقاست که آنها مجبورند بطور مستمر در خیابانها باشند، پایداری کنند و تلفات و هزینه های سنگین آن را تحمل نمایند یا به جنگ بپردازند تا پیروز شوند. ولی ما کافیست خواست و اراده خود را قاطعانه در تظاهرات خیابانی نشان دهیم که دادیم، و همچنان که اختلافات میان جناح ها شدت گرفت عقب بنشینیم و با چراغ خاموش و موتور روشن به نظاره بنشینیم.
در دوران دولت دهم، اختلافات میان دیکتاتورهای کوچولوی درون نظام، و جنگ قدرت در میان آنان، باز دایره خودیها را کوچکتر و محدودتر کرد. رویداد انتخابات سال 88، در واقع کودتایی برای کوچک کردن محدوده خودی های نظام و سرانجام تغییر ماهییت نظام، نه به قصد انجام اصلاحات سیاسی بلکه برای متمایز کردن خود و یکه سوار شدن بود. آنان که اصلاح طلبان را به بیرون رانده وغیرخودی کرده بودند، اکنون خودشان زیر تهدید غیرخودی شدن قرار گرفته اند. اکنون ما به جایی رسیده ایم که دو جناح قدرت بدست رو در روی هم قرار گرفته اند و از آنجا که همه پل های پشت خود را خراب کرده اند، پشت و پناهی ندارند مگر پول کلان جیبشان و شمشیر در دستشان. دشوار نیست حدس زدن اینکه کشور توسط اینان می تواند به چه سویی رانده شود، و ملت می تواند چه واکنشی نشان دهد و چه خسارت هایی هنوز در راه است.
شرایط کنونی کشور، در حالیکه به انتخابات دوره نهم مجلس شورایی که "ملی" نیست نزدیک می شویم، تفاوت چندانی با زمان انتخابات گذشته به چشم نمی خورد، بجز اینکه دهها هزار نفر در این مدت زندانی و کنشگران از دخالت یا اظهار نظر در انتخابات ترسانده شده اند. هنوز زندانها پر از زندانیان وجدان و اعتراض کنندگان به عملکرد انتخاباتی و اجرای انتخابات 1388 است.
هنوز وزارت کشور، فراتر از مسئولیت قانونی خود نامزدان را بر پایه معیارهای غیرقانونی رد صلاحیت می کند، و هنوز شورای نگهبان تحت عنوان نظارت استصوابی، بر خلاف وظایف تعریف شده خود در قانون اساسی، به غربال کردن نامزدان می پردازد و سلیقه جناحی خود را برای دستچین کردن آنان بکار می برد.
هنوز صندوق های رای در دست و زیر کنترل جناح قدرتمدار حاکم است و هیچ نظارت معنی دار و باورکردنی بر آنها ممکن نیست. نظارت مستقلی وجود ندارد و به سازمانهای سیاسی و نامزدان حق نظارت بر رای گیری و شمارش رای داده نمی شود.
در هر حال، با وجودی که قانون اساسی کنونی بندهایی دارد که برای ملت آزاده ایران قابل پذیرش نیست، و ناکارآمدی و بازدارندگی خود را نسبت به پیشرفت اقتصادی و رضایت همگانی نشان داده، و نظام را در جلوگیری از رشد فقر و فساد و عقب افتادگی کشور از قافله جهانی ناتوان یا بی انگیزه کرده، بندهایی هم هست، مانند اصل های 23، 24، 26 و 27، که نظام می تواند از آنها برای تغییر چهره خود استفاده کند. من تردیدی ندارم که تا پیش از اجرایی شدن انتخابات آینده، تلاش هایی از درون نظام در این راستا، و با هدف نجات نظام، انجام خواهد گرفت. من می پندارم که خردمندان کهنه کار درون نظام، که در هر حال، شمارشان بسیار بسیار اندک است، تلاش خواهند کرد گامی بسوی باز کردن فضای سیاسی برداشته شود. آنان شرایط دهه 70 که باعث ضرورت تظاهر به اصلاح طلبی شد را از یاد نبرده اند. اگر به راهکاری که به مردم وانمود کرده بودند وفادار می ماندند، اکنون دچار چنین قفس تنگی نمی شدند، و کشور آرام آرام بسوی دموکراسی و پیشرفت می خزید و چنین نارضایتی و خشم عمومی برایشان به ارمغان نمی آمد. اکنون دیگر آن اقتدار دهه 70 را ندارند، قدرت نمایی ظاهری، ضعف درونی را از عامه مردم پنهان نگاه داشته است.
رویدادهای سیاسی چند ماه اخیر در شمال افریقا و خاورمیانه زنگ بیداری را به صدا درآورده، ولی هنوز هستند کسانی که با نگاهی به پول و شمشیر در دستشان خود را شکست ناپذیر می پندارند. معمر قزافی هنوز از این خواب خوش بیدار نشده، او هم مانند هیتلر تا آخرین لحظه صبر خواهد کرد؛ ولی محمد عبدالله صالح را با زور بیدار کردند. برادران اسد هم بزودی سرنگون خواهند شد. ولی ما باید بیدار شده باشیم.
اکنون، هرچند زمان بسیار کمی باقی مانده، ولی هنوز این اندک خردمندان نظام میتوانند در راستای کمرنگ کردن نقش خود در عقب افتادگی کشور و ناامیدی ملت ایران مسیر خود را با مردم تا حدی هماهنگ کنند. سفارش من به آنان برای جلوگیری از خیابانی شدن تصمیم گیری، که در شرایط ایران می تواند خطر جنگ داخلی را هم به دنبال بیاورد، این است:
1. زندانیان سیاسی و عقیدتی را در یک اعلان عمومی آزاد اعلام کنند. اگر بخواهند این کار را با دستورهای داخلی و از مسیر اداری بپیمایند، ناموفق خواهند بود.
2. فعالیت حزب های سیاسی و سازمانهای مدنی را آزاد اعلام کنند. اینهم فقط با دستور علنی، برای مثال، در یک نماز جمعه امکان پذیر خواهد بود. دستور سازمانی اطاعت نخواهد شد.
3. رسانه ها آزاد اعلام شوند.
4. شورای نگهبان اعلام کند که در گزینش نامزدان دخالتی نخواهد کرد؛ و برای باوراندن آن، دبیر شورا که همیشه ضد رای مردم سخن گفته خود را بازنشسته کند. در نام نویسی نامزدان انتخابات در وزارت کشور، هیچ پرسشی بجز نام و نشانی و سواد و تابعیت و هیچ تعهدی بجز به تمامیت ارضی کشور گرفته نشود.
5. از سخنرانی امام جمعه های خشونت طلب و ضد مردمی در سراسر ایران جلوگیری شود.
6. یک کارگروه مستقل شامل نماینده ای از دولت و نمایندگان سازمانهای سیاسی که می خواهند در انتخابات شرکت کنند، برای نظارت و انجام امور نظارتی بر انتخابات تشکیل شود.
7. نامزدان مجلس شورا مکلف باشند، میزان و منبع پولهایی را برای تبلیغات انتخاباتی خود هزینه می کنند، به کارگروه نظارت اعلان کنند. در غیر اینصورت، نامزدان جناح های حاکم که در مدت تصدی خود به ثروتهای کلان دست یافته اند و نیز دسترسی به کمکهای مالی کلان پشتیبانان خود دارند، با بمباران تبلیغاتی و پوشش گسترده می توانند مردم را باز فریب بدهند.
7. فعالیت و تبلیغ انتخاباتی از شش ماه پیش از روز انتخابات مجاز اعلام شود.
8. سازمان ملل یا شورایی از ناظران بین المللی برگزیده شورای حقوق بشر انتخابات را نظارت کنند.
چنین مجلسی می تواند آغازگر یک جنبش سیاسی بی خشونت تدریجی برای قانونگزاری های مورد نیاز یک جامعه آزاد و مردمسالار باشد که در آن هیچ خطاکار سیاسی گذشته از مشارکت در بازسازی ویرانه ایران بازداشته نخواهد شد.
در صورتیکه قدرتمداران حاکم بخواهند راه سنتی زد و بندهای پنهانی و فریبکاری را برای کنترل و هدایت انتخابات در پیش بگیرند، نه تنها از مشارکت اکثریت مردم در انتخاباتشان محروم خواهند ماند که آینده خوبی هم برایشان پیش بینی نمی کنم. در هر حال، ملت ایران، در مسیر برگشت ناپذیری که قرار گرفته، پس از گذر از یک سنگلاخ کوتاه مدت، که می تواند خطرناک هم باشد، پیروز میدان خواهد بود و آنان سخت بازنده.
کورش زعیم
8 امرداد 1390 (30 ژوئیه 2011)