قصیده برای ایران - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
  
    از : لیثی حبیبی م. تلنگر

عنوان : سلام شاعر. اینکه می نویسم شاعر؛ به نظرم شاعر از دانشمند، استاد و هر واژه ای از این دست برتر است. زیرا وقتی«تاریخ می ایستد، شاعران به راه می افتند»
درود بر شما که از ایران مظلوم؛ غارت شده و خون آلود تاریخ یاد کرده اید. ایران ما یکی از رنجبارترین دوران تاریخ خود را می گذراند. ایران در بسیاری از دوران تاریخ مظلوم بوده و مورد یورش های وحشتناک و ویرانگر قرار گرفته. همینک بسیاری از غارتگران، دزدان و خلافکاران میلیاردی از دولتمردان کشورند. کسی هم نمی تواند به آنها بگوید پشت چشمتان ابروست. گاه همدیگر را لو می دهند؛ و طرف مقابل هم در جواب می گوید خفه شوید! شما ها از ما خیلی بیشتر برده اید. و اندوه ناک از این دست، بیشمار است؛ که در کتابی نگنجد.
گذشته از اینها؛ امروز بسیاری از شریفترین فرزندان کشور به خاطر زخمی بودن، در پی نقشی دیگر هستند و افسوس! ایران بزرگ، قدرتمند و یکپارچه را کسی دوست ندارد. همه ی ما می توانیم در کنار هم و به شکلی قانونی به حقوق خود دست یابیم. در گیری و خون ریزی به سود هیچ کسی نیست. بجز اینکه از منطقه پادگان درست کند و کشور را به منطقه ی ویران و جنگ زده بدل سازد؛ سودی ندارد. باید همین امروز، به آن روز اندیشید؛ فردا دیر است.
ایران مادر مشترک همه ی ماست. بیایید چون مادر دوستش بداریم، و دست در دست در آینده ی شکوفایش نقش داشته باشیم پُر و دلپذیر.
جاودان ایران!
و زنده باد همه خلق های ایران زمین!
٣۹۵۲۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣۹۰