از : کاوه اهنگر
عنوان : بیاد ازاده و ازاده ها
وقتیکه یادمان و سرگذشت یکی سرو های تبر خورده را از نگاه میگذرانم بدنم دچار تب میشود و قلبم بشدت فشرده و چشمانم به دور دستها دوخته و راه پر سنگلاخی که از ان دوران پشت سر گذاشته ام را بیاد می اورم اکنون که کمی پا به سن گذاشته و حوادث را با اوقاتی بیشتر مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهم به نتایجی منصفانه تر و منطقی تر میرسم مثل ان سالها که جوانی احساساتی و پر شر و شور بودم فکر نمیکنم و از ان مطلق گرایی فاصله گرفته ام قبل از هر چیز جنایات بیشمار اخوند های دینکار و وحشی را علیه بهترین فرزندان ملت که خود بازمانده ان دورانم با تمام وجودم محکوم میکنم اما میخواهم به صفحه دیگری از تاریخ سه دهه گذشته که رهبران سازمانهای سیاسی با وجود داشتن تجربه و اگاهی چگونه از احساسات پاک نوجوانان و جوانان در راه اهداف درون سازمانی خود استفاده کردند و کتاب قطور نام شهدا را پشتوانه توجیح نادرست خود کنند همان کاری که خمینی برای بقا حکومت قرون وسطایی خود کرد و با کوبیدن بر طبل جنگ و بر وسعت قبرستانها افزودن ملت را به چند شقه تبدیل کرد و در پناه این تفرقه توانست بنام خدا و دین و پیامبر به ان سرکوب وحشیانه و کشتار و تجاوز و شکنجه بپردازد و هزاران ازاده را در بند کند و با ان فتوای شوم خوی حیوانی خودرا نشان دهد اما در این میان سهم پیشتازان و رهبران و سیاسیون با تجربه چقدر است که بدون محاسبه مشتی نوجوان پانزده ساله را انهم در زمان جنگ و در یک نابرابری صددرصدی با شعار سرنگونی به مسلخ ببرند و ان فجایع را رقم بزنند و در نهایت هیچ ان هیچی که برای ما ماند و برای اخوندها سی و دو سال بر قدرت ماندن و ادامه جنایات اما تاسفبار تر کارنامه رهبران دررفته از مهلکه طی این سه دهه خونبار است که ادامه همان اشتباهات را در خارج از کشور ادامه دادند و میدهند که نیازی به شرح ان نیست.ملت ایران حق دارد نه اخوندهای جنایتکار را ببخشد و نه انانی که دانسته این تاریخ غمبار را برای انها بجای گذاشتند.
٣۹۶٣٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۰
|