رئیس جمهور و معرکه ی "رهایی انسان از حجاب ها و قید و بندها"
فیروز نجومی
•
تا زمانیکه رئیس جمهور کشور ایران خود را از زنجیرهای موهوم پرستی رها نساخته است و باور به دروغهای بزرگ را اساس عشق و هنر و رهایی و آزادی انسان می پندارد، بهره گیری از گفتمان لیبرال- سکولار نمیتواند کسی را بفریبد. این نیز معرکه ی دیگری بشمار آید معطوف به خواست قدرت که محکوم بزوال است و نابودی
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲ شهريور ۱٣۹۰ -
۲۴ اوت ۲۰۱۱
معرکه گیری در ماه رمضان به اوج خود میرسد و بازار معرکه گیران داغ و پر رونق میشود. کسانی معرکه ها را برپا میکنند که مظهر دین و قدرت اند و ذاتا تردست و مکار، از ولی فقیه و مرجع تقلید گرفته تا مجتهد و طلبه و از روسای قوای مجریه و مقننه و قضائیه گرفته تا وزیر و و مدیر و تاجر. مراسم شام افطاری بپا میکنند، مجلل و با شکوه. داد سخن میدهند و فضایل و کرامت های خود را به نمایش میگذارند. در معرکه گیری با یکدیگر رقابت میکنند، شدیدا در برانگیختن حیرت و آفرینش دروغ های بزرگ و وارونه ساختن حقایق و خوار شمردن آنچه بزرگ است و حقیقت.
در مراتب معرکه گیران زبر دست، بعد از ولی فقیه، "رهبر معظم"، عقل غایت و نهایت، گوینده ی حرف آخر، رئیس جمهور در مرتبه بعدی از زیر قرار دارد که گاهی بر روی دست ولایت نیز بر میخیزد و نظرها را همه بسوی خود جلب مینماید. پس از انتشار خاتون ۱ که پای ریاست جمهوری و "جریان انحرافی" نوشته شد، و مورد لعن و نفرین مقدسین پای بند عفاف زن و "حجاب برتر،" قرار گرفت، آقای احمدی نژاد در دیدار با جمعی از هنرمندان سینما و تاتر و شاعران و نویسندگان که برای صرف شام افطار ی شرفیاب شده بودند، سخنانی ایراد نمود که دوست و دشمن را وا داشت که سکوت کنند و دهان به نفی و اعتراض نگشایند، سخنانی که میتوانست از دهان یک لیبرال، یک روشنفکر دینی و یا حتی یک سکولار هم شنیده شود. با این وجود خشم آیت الله ها و حجت الاسلام های حاکم ولایتمدار و اصول گرایان مجلس شورای ولایت را بر نیانگیخت. بعنوان مثال در بخشی از سخنانش، رئیس جمهور اظهار میدارد که:
"همه دستورات الهی برای رهایی انسان از حجابها و قیدبندهاست و هر انتخابی زمانی ارزشمند است که آزادانه باشد که اگر انتخابی آزاد نباشد ارزش و اعتباری نداشته و ماندگار نخواهد بود و خداوند نیز فرصت انتخاب آزادانه را در اختیار انسانها برای رسیدن به مقصود گذاشته است (پایگاه اطلاع رسانی دولت، ۲۶ مرداد۹۰)."
آیا این بدان معنا ست که شریعت آئین اسلام، کشک است؟ حلال و حرام، چه؟ امر به معروف و نهی از منکر، چه؟ غسل و وضو، نماز و روزه و مهمتر از همه حجاب و نظم و انضباط جدایی جنسیت ها از یکدیگر، چه؟ یعنی که این احکام را الله صادر نکرده است و خواستار بندگی و عبودیت نیست؟ آیا منظور آن است که "حجاب ها و قید و بندها " سازگار با آزادی انسان بویژه آزادی در انتخابات، نیست؟ یعنی انسان در گردن نهادن به نظم و انضباط حجاب که با ابزار قهر و گشت های ارشادی تحمیل میشود، اجباری ندارد و نباید مورد تنبیه و مجازات قرارگیرد؟ یا اینکه هر فردی آزاد است که بشود، آنچه هست، و یا میخواهد باشد؟ بگوید و بپوشد و بنوشد آنچه می طلبد و آزاد است به مقصدی که میجوید برسد- اگر آزاری بکسی نرساند؟ اگر اساس مشروعیت، آزادی فرد در انتخاب است، آیا این بدان معناست که ولایت نیز فاقد مشروعیت است؟ بعبارت دیگر، آقای رئیس جمهور همچون یک لیبرال عالیرتبه، آزادی را محور همه ی ارزشها نهاده است، ارزشی که البته ارزانی داشت الهی ست تا انسان بسعادت برسد. حال آنکه تمامی فقها و علما از جمله ولی فقیه بر آنند که عبودیت و بندگی در برابر الله، راه رسیدن به کمال انسانی ست و از ضروریات آن تسلیم و اطاعت از احکام شریعت اسلامی است.
به نظر میرسد که نه دوست و نه دشمن به این گفتار رئیس جمهور وقعی ننهاده اند. شاید بدان دلیل که دروغگویان، دروغگو را به یک نظر مورد شناسایی قرار میدهند. و یا آنکه فاصله حرف با عمل چنان دور و فاحش است که با هیج منطق و برهانی نتوانی که آنرا باژگونه سازی. شاید بدان معناست که دگر اندیشان و مخالفان رژیم دین به توانایی های ریاست جمهوری در برپا داشتن معرکه های تماشایی، کم بها میدهند. شاید بدلیل وجود ولایت، قدرت مرکزی.
اما رئیس جمهور، شاید هنرمندان را بآن دلیل برای صرف شام افطاری برگزیده است که بتواند سخن را بجاهای باریک تر برساند- البته بدون آنکه کوچکترین اعتنا و توجهی به مطالبات و گله های صنفی هنرمندان بویژه سینماگران که در ابتدای مراسم عنوان نمودند. گویی که شام افطاری جای شکایت و طرح مشکلات با رئیس قوه مجریه، توزیع کننده ثروت کشور و درآمد دولت نیست. که فرصتی ست برای بهره برگیری و مشاهده فضل رئیس جمهور، برای آموختن مفهوم و اهمیت هنر در ارتباط با عشق و انسان و آزادی، مفاهیمی محوری در اندیشه ی غربی و فرهنگ سکولار. وی حتی آزادی در غرب را قلابی میخواند و میگوید که تنها در کشور ولایت است که آزادی مقید و محدود به قانون نیست و "اصالت" دارد. انسان خود را در آزادی نه به معنای غرق شدن در خود و "شهوات" بلکه بنا بر قول رئیس جمهور
"عشق به زیباییها و خوبیها و ارزشهای متعالی پایه و عامل اصلی آزادی انسان است و انسان هر چه قدر عاشق خوبیها و ارزشهای انسانی باشد، به همان اندازه آزاد خواهد بود."
اینجا بنظر میرسد که آقای رئیس جمهور دست به بندبازی میزند، از پوسته ی لیبرالی بیرون میآید و راه برای گریز از آنچه کمی زودتر در باره آزادی ابراز داشته است، هموار میکند و از آن تعریفی عرفانی بدست میدهد. "عشق " به"خوبی ها" و "ارزشهای متعالی،" نه عشق به لذت و شهوت و ارضای نیازهای تنی را اساس آزادی معرفی میکند. چنانکه گویی ارزشها- چه مادی و چه معنوی- مطلق و مستقل از زمان و مکان اند و بر حسب چشم اندازها تغییر نمیکنند. نیز عشق به خوبی ها و ارزشهای مطلق با آزادی تضاد و منافاتی ندارد. پایگاه اطلاع رسانی دولت نقل میکند که:
« رییس جمهور با بیان اینکه بدون عشق، آزادی معنا ندارد، خاطر نشان کرد: پایه هنر، عشق و نتیجه آن آزادی بوده و هنری ماندگار است که از عشق به انسانها، آزادی، عدالت و کرامت انسانی نشئت گرفته و حاصل آن رهایی انسان از قید و بندها باشد.»
همچنانکه مشاهده میشود سخنان ریاست جمهوری بطور افزاینده ای پیچیده میشود و هرچه بیشتر سوال برانگیز. که اگر عشق پایه هنر و عامل اصلی آزادی و عدالت و کرامت انسان است، آیا این بدان معناست که محرومیت ملت از آزادی و عدالت ناشی از عدم وجود عشق به خوبی ها و ارزشهای متعالی است؟ اگر ملت آزاد نیست، بآن دلیل است که باندازه کافی عاشق نیست؟ چرا که خود کمی بعد میافزاید میزان عشق بخوبی هاست که میزان آزادی را تعیین میکند. در این معنا آزادی و عدالت ربطی به حق و حقوق طبیعی و اجتماعی انسان و محرومیت از آن تحت نظام استبدادی، ندارد. ربط دادن عشق به امری عقلانی و مادی، چیزی نیست مگر معرکه گیری، بیانگر نیاز به نمایش گزاردن فضل و فرزاندگی رئیس جمهور است و جلب توجه بیشتر.
رئیس جمهور در ادامه سخنانش بنظر میرسد که کاملا وظیفه خود را بعنوان یک مدیر مسئول که بجای آنکه شکایات و مشکلات مالی و مالیاتی و صنفی و سازمانی امور هنری را مورد توجه قرار داده بآنان رسیدگی نماید (جزئیات، سایت اوینی فیلم، ۲۶ مرداد)، به تعیین و تعریف معیار ماندگاری اثر هنری میپردازد و میگوید:
«هر هنری اگر بخواهد ماندگار باشد باید یک دریافت و خمیر مایهای از رابطه با انسان کامل داشته باشد، چرا که او تجلی واقعی زیباییهای خداوند است.»
"انسان کامل؟" این دیگر چه موجودی ست که رابطه با خمیر و مایه ی او، معیاری قطعی و مطلق میشود؟ بدرستی روشن نیست که آقای رئیس جمهور که به شجاعت و شهامت شهرت یافته است، هراس به دل گرفته و از آشکار ساختن هویت "انسان کامل" خود داری میکند؟ آیا این انسان کامل در نظر آقای رئیس جمهور میتواند کسی دیگری بجز امام عج باشد؟ مگر نه اینکه امام عج جلوه ی همه خوبی ها و ارزشهای متعالی ست. مگر نه اینکه او تبلور مدیریت است و عدالت؟ بدرستی روشن نیست کسی که در ولایت پذیری به قله های رفیع صعود نموده است، به چه دلیل نه از ولایت سخنی بمیان آورد و نه از امامت و نه از شریعت آئین اسلامی؟ شاید عمدا هویت انسان کامل را در ابهام گذارده است که این پیام را برساند که هر که هست ولایت نیست؟
اما واقعیت آن است که سخنان ریاست جمهوری به یک مزاح مضحک و خنده آورتبدیل مشود اگر بخاظر آوری
که این سخنان از دهان رئیس جمهور نظامی به بیرون میجهد که بعنوان عرضه تنها یک نمونه، یکی از برجسته ترین هنرامندانی که از خطه ی ایران زمین بر خاسته است، کارگردان شهیر فیلم، جعفر پناهی، از شرکت در فعالیتهای فیلم سازی محروم گردیده است به مدت ۲۰ سال محروم ساخته است، مجازاتی از سر تعصب و نادانی در سراسر گیتی، برابر با زنده بگور ساختن یک هنرمند عاشق که در عشق ورزیدن به خوبیها مورد تایید و تصدیق جهانیان قرار گرفته است. و نیز سانسور و سرکوب و وجود دستگاه عریض و طویل تفتیش عقاید بنام "وزارت ارشاد،" که کما کان در تحت زمامداری رئیس جمهور احمدی نژاد نه تنها ادامه داشته است بلکه شدت یافته است. شاید به لحاظ آزادی بویژه آزادی بیان و محرومیت از ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی، دوران ریاست احمدی نژاد یکی از سیاهترین دوران تاریخ است. تعداد نامعلومی از روزنامه نگاران و فیلم سازان و نویسندگان و هنرمندان یا در زندان هستند و پیوسته تحت آزار و اذیت قرار میگیرند و یا در خارج از کشور در تبعید بسر میبرند.
تا زمانیکه رئیس جمهور کشور ایران خود را از زنجیرهای موهوم پرستی رها نساخته است و باور به دروغهای بزرگ را اساس عشق و هنر و رهایی و آزادی انسان می پندارد، بهره گیری از گفتمان لیبرال- سکولار نمیتواند کسی را بفریبد. این نیز معرکه ی دیگری بشمار آید معطوف به خواست قدرت که محکوم بزوال است و نابودی.
فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com
|