قیام پنجم شهریور آذربایجان، جرقه «بهار ایرانی»؟ - آراز افشار



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۶ شهريور ۱٣۹۰ -  ۲٨ اوت ۲۰۱۱


قیام تاریخی پنجم شهریور مردم آذربایجان بویژه شهر ارومیه همه نشانه های یک انقلاب مدرن فیسبوکی و اینترنتی بدون رهبریت متمرکز را که اخیرا در کشورهای عربی رخ داده و به بهار عربی مشهور شده را در خود دارد. برخلاف جنبش سبز که با الگوگیری از انقلاب های مخملی و با اعتراض به نتایج انتخابات شکل گرفت و عملا اصلاح طلبان و بویژه نامزدهای معترض یعنی موسوی و کروبی در نقش رهبری جنبش سبز قرار گرفتند، قیام خودجوش و بدون رهبری متمرکز مردم آذربایجان در اعتراض به نابودی محیط زیست و خشک شدن بزرگترین دریاچه داخل ایران و دومین دریاچه شور جهان، کاملا از جنس انقلابهای موسوم به بهار عربی است. در این جنبش های مدرن، مردم از طریق شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک و سایتهای اینترنتی و وبلاگها به صورت خودجوش و بدون هدایت شدن از سوی یک رهبری سیاسی متمرکز، قیامها را سازمان دهی می کنند. خواسته های جنبش به صورت خودجوش و توسط خود مردم و جوانان هدایت می شود.

موفقیت انقلابهای موسوم به بهار عربی در کشورهای تونس و مصر و اخیرا در لیبی، باعث افزایش روحیه جوانان در سرتاسر منطقه شده و به نظر می رسد سوریه متحد نزدیک جمهوری اسلامی مورد بعدی خواهد بود که همین موضوع می تواند به تحولات در خود ایران سرعت بیشتری بدهد و شاید حتی تکلیف جمهوری اسلامی زودتر از سوریه تعیین شود، اگر قیام آذربایجان به سرتاسر کشور گسترش یابد. هرچند گروههای سیاسی موسوم به سرتاسری هنوز در حمایت از قیام نوین آذربایجان دچار تردید هستند و هیچ واکنشی از خود نشان نداده اند ولی نشانه های زیادی وجود دارد که بدنه جنبش سبز و جوانان سرتاسر کشور به صورت خودجوش از قیام اخیر آذربایجان حمایت معنوی قابل توجهی انجام داده اند و منتظر گروههای سیاسی سنتی مثل اصلاح طلبان یا اپوزیسیون خارج از کشور نشده اند که این خود نشانه ای از وزش نسیم بهاری در سرتاسر جامعه است که مهمترین مشخصه اش، شهروند محور بودن و عدم اتکا به رهبری متمرکز سیاسی سنتی است.

مزیت انقلابهای بدون رهبری متمرکز بر انقلابهای مخملی در این است که چون این حرکتها وابسته به یک رهبری سیاسی نیست، کنترل آنها برای حکومتها دشوارتر است. به عنوان مثال جمهوری اسلامی توانست با حصر خانگی موسوی و کروبی عملا جنش سبز را از حرکت بازدارد. شاید آزادی تعداد زیادی از زندانیان سیاسی درست در شب اعتراضات در آذربایجان تصادفی هم نباشد و رژیم از گسترش این قیام به سرتاسر کشور نگران است و می خواهد مسکن های سیاسی به جامعه تزریق کند. حتی بعید نیست که در صورت گسترش این قیام در سرتاسر کشور، رژیم موسوی و کروبی را هم از حصر خانگی خارج کند تا آنها را دوباره در راس و رهبری این حرکت قرار دهد، تا شاید بتواند این انقلاب را کنترل و محدود کند ولی به نظر نمی رسد که دیگر چنین تاکتیکی هم مفید باشد و جوانان سرتاسر کشور به چیزی کمتر از برچیده شدن کامل بساط استبداد و دیکتاتوری راضی نخواهند بود.

مزیت دیگر این انقلابهای مدرن این است که چون هیچ رهبری سیاسی متمرکزی در راس آن قرار ندارد، هیچ کس نمی تواند انقلاب را بعدها به نفع خود مصادره کند. تجربه انقلابهای مخملی نشان داده که آنها قادر به ایجاد تحولات اساسی در جامعه نیستند. به عنوان مثال در اولین انقلاب مخملی در اکراین گروههای طرفدار غرب به قدرت رسیدند ولی در آزادی های سیاسی پیشرفتی جدی حاصل نشد و چند سال بعد مردم دوباره مجبور شدند تا یک انقلاب مخملی دیگر انجام دهند تا همان رهبران سیاسی طرفدار غرب را از قدرت اخراج کنند! این نشان می دهد که انقلاب مخملی نتوانسته بود که سیستم دموکراسی واقعی را در اکراین برقرار کند چون در آن صورت انتقال قدرت باید می توانست از طریق انتخابات به راحتی انجام شود و نباید نیازی به انقلابی دیگر می بود! همین ثابت می کند که انقلاب مخملی فقط می تواند راس هرم قدرت را جابجا کند ولی تحولی اساسی برای رسیدن به یک دموکراسی واقعی به سختی ممکن است. اگر ساده بگوییم، اگر جنبش سبز پیروز می شد، به خاطر حضور اصلاح طلبان و موسوی و کروبی در راس آن حرکت، در بهترین حالت نتیجه اش این می بود که موسوی رئیس جمهور شود و اصلاحاتی محدود در قانون اساسی انجام می شد تا قدرت رهبری و شورای نگهبان کاهش یابد ولی نظام معیوب سیاسی جمهوری اسلامی همچنان پابرجا می ماند.

نکته دیگر در قیام پنجم شهریور آذربایجان، حرکت محتاطانه و همراه با تردید شهر تبریز بود. این تردید و احتیاط نشانه ترس نیست بلکه نشانه درایت تاریخی این شهر تاریخ ساز آذربایجان است. تبریز، شهر انقلابها، با اتکا به تجارب تاریخی اش، نمی خواهد قدرت و پتانسیل اش را زودتر از موعد به نمایش بگذارد، تبریز می خواهد مطمئن باشد که هزینه ای که پرداخت خواهد کرد، ضربه کاری و نهایی را بر استبداد وارد خواهد کرد. در پتانسیل بالای تبریز همین یک نشانه کافی است که در مسابقات تیم «تراختور» دهها هزار نفر یکصدا شعارهایشان را سر می دهند و در بازی دربی اخیر هم شعارهای اساسی قیام اخیر آذربایجان در حمایت از دریاچه ارومیه یکصدا به صدا در آمد (1) و کافی است همان دهها هزار نفر به خیابانهای تبریز بیایند و همان شعارهایی را که در استادیوم سر می دادند، در خیابانها به صدا در آورند، تا به همین سادگی جرقه یک قیام چندصدهزار نفری در تبریز زده شود.

اما تبریز همچنان مردد و محتاط است، چون هرچند تبریز همیشه سنگر تسخیر ناپذیر آزادیخواهی بوده است ولی به خوبی می داند که تکلیف دیکتاتور در تهران مشخص خواهد شد و باید مطمئن شود که نسیم بهاری که از اورمیه وزیدن گرفته، در صورت تبدیل شدن به طوفان در تبریز، بقیه شهرهای ایران و بویژه تهران را هم تسخیر خواهد کرد. همانطور که در دوران مشروطیت پیروزی تنها با تسخیر تهران ممکن شد.

فرزندان ستارخان این بار نه با اسلحه جنگی بلکه با سلاح مدرن شبکه های اجتماعی قصد تسخیر تهران را دارند ولی برای آنکه مطمئن شوند که زمان مناسب فرارسیده و تهران آمادگی لازم برای پیوستن به این نسیم بهاری را دارد، لازم است که نشانه های مشخصی را از کنشگران مدنی و سیاسی مرکز دریافت کنند تا مطمئن شوند که این هزینه ای که داده خواهد شد، ضربه نهایی را بر استبداد وارد خواهد کرد. تبریز بر طبق سنت تاریخی اش، همیشه وقتی با تمام قوا وارد میدان می شود که از موفقیت انقلاب مطمئن باشد و راه را تا آخر می رود و در میانه راه پا پس نمی گذارد. در جریان مشروطه هم ستارخان وقتی قیام کرد که مشروطه خواهان در سرتاسر کشور در یاس و ناامیدی بودند و پرچمهای سفید بر فراز بامها به اهتزاز در آمده بود ولی ستارخان پرچمهای سفید تسلیم را پایین آورد و بیرق آزادیخواهی را برافراشت و آنرا تا قلب تهران و تا رسیدن به پیروزی نهایی پایین نگذاشت.

امروز هم اصلاح طلبان حکومتی پرچمهای سفید را بر بامها نهاده اند و کمپین عذرخواهی از دیکتاتور برای بخشش ظلمهایی که گویا بر مقام رهبری وارد شده را راه انداخته اند! به این امید که دیکتاتور اجازه شرکت آنها در انتصابات مجلس را به آنها بدهد! درست در چنین فضایی است که فرزندان ستارخان به میدان آمده اند و پرچمهای سفید را پایین کشیده اند و با شعار «اورمو گولو جان وئریر، مجلیس اونون قتلینه فرمان وئریر!» یعنی «دریاچه ارومیه جان می دهد، مجلس فرمان قتلش را صادر می کند!» پیام روشنی به اصلاح طلبان حکومتی دادند که این مجلس انتصابی و فرمایشی که میلیاردها دلار برای کمک به تروریستهای حماس و حزب الله هزینه می کند ولی حاضر نیست برای نجات بزرگترین دریاچه داخلی ایران و دومین دریاچه شور جهان بودجه لازم را تخصیص دهد، اصولا فاقد هرگونه اعتبار و مشروعیتی است که شما ملتمسانه کمپین طلب بخشش از دیکتاتور برای کسب اجازه ورود به این مجلس فرمایشی و فاقد استقلال و قدرت قانون گزاری واقعی را دارید!؟ فرزندان خلف ستارخان تحمل این درجه از خفت و خواری را ندارند و مردم سرتاسر کشور را به نپذیرفتن این ننگ و خواری و برافراشتن پرچم آزادی خواهی واقعی و مستقل از اصلاح طلبان حکومتی دعوت می کنند.

واکنش مناسب و مصمم کنشگران مدنی و سیاسی و قشر جوان سراسر کشور و بویژه تهران برای پیوستن به این مبارزه اصیل، به تردیدها و احتیاطهای تبریز پایان خواهد داد و جرقه انقلابی را که از غرب و از اورمیه شروع شده را به آتشی سوزان تبدیل خواهد کرد که شعله هایش پایه های ظلم و استبداد را در تهران خواهد سوزاند. نسیم بهاری انقلابهای عربی، همانطور که انتظار می رفت، پیش از همه به اهواز رسید و حالا به آذربایجان رسیده است. حالا سوال این است که آیا بهار عربی اهواز و بهار ترکی آذربایجان، به بهار فارسی، کردی، گیلکی، مازندرانی، ترکمنی، بلوچی ... و در یک کلام به «بهار ایرانی» تبدیل خواد شد یا نه؟ لازمه موفقیت این حرکت همراهی همه مردم و پایان دادن به تردیدها و اعتماد به شمه تاریخی فرزندان ستارخان در شروع انقلابها در زمان مناسب است.

موفقیت بهار عربی در تونس و مصر و اخیرا در لیبی، بهترین فرصت را برای وزیدن نسیم بهاری در ایران فراهم کرده است. امروز دنیا بی تردید با تمام قوا پشت سر آزادیخواهان در ایران خواهد بود. اگر غرب و جهان آزاد برای مداخله در سوریه به خاطر هم مرز بودن با اسرائیل تردید دارد، ولی برای مداخله در ایران که بزرگترین عامل بی ثباتی در منطقه و جهان است، کوچکترین تردیدی به خود راه نخواهد داد و رژیم هم به خوبی می داند که نمی تواند مردم را بی مهابا به گلوله ببندد و اگر فقط بخش کوچکی از خشونتهایی که امروز در سوریه در جریان است، در ایران روی دهد، غرب بی تردید با تمام قوا وارد عمل خواهد شد و همچون لیبی حتی در صورت لزوم با قوای نظامی بر عمر دیکتاتور در ایران پایان خواهد داد. همین مساله این نوید را به مردم ایران می دهد که بهارشان بیشتر شبیه تونس و مصر همراه با تلفات و هزینه کم خواهد بود و نه مانند لیبی و سوریه با به راه افتادن جنگ داخلی و تلفات زیاد. تنها باید بر تردیدها غلبه کرد و برای رسیدن به آزادی همراه و هم قسم شد.

(1): www.youtube.com