در دوزخ ملایان
سیّاح تبریزی
•
من در این برزخ اندیشه و غم
چه کنم دوزخ ملّایان را
من نخواهم به بهشت ام ببرند
چه کنم درد مسلمانان را
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
٨ شهريور ۱٣۹۰ -
٣۰ اوت ۲۰۱۱
من در این برزخ اندیشه و غم
چه کنم دوزخ ملّایان را
من نخواهم به بهشت ام ببرند
چه کنم درد مسلمانان را
این پدر سوخته ها می سوزند
بر در خانه ی من قران را
به غم و خون دل آغشته کنند
بر سر سفره ملت نان را
من از این واقعه گیج و ویج ام
چه دهم شرح چنین دستان را
سینه چاکان به یک الله اکبر
می رمانند ز خود شیطان را
می خروشند پی یک لبخند
می درانند دگر انسان را
یک صلوات کذا یعنی مرگ
دگراندیش و دگرباشان را
این چنین است که شهشیخ"۱" شریف
متحد کرده همه دزدن را
داده به ونزوئلا، حزب الله
نفت سرتاسر خوزستان را
هدیه داده به هر آن سگتوله
طبرستان و دگر گیلان را
مسند و پول کلان بخشیده
هر عباپوشی و هر حیوان را
عقده ایی دم زند از خوف و خطر
روز و شب امّت سرگردان را
به نهیبی سر جا بنشاند
مجلسی ها و رجزخوانان را
اعتبار همه ی دیکتاتوران
بخرد باز و دهد تاوان را
تیشه بر ریشه ی خود میزند او
مژدگانی در قفس شیران را
این ندایی ست که بر خاسته است
بشکنید و بگشایید در زندان را
....................................
ملتی گشته ز تو زار ای شیخ
کراوات و کُت و شلوار ای شیخ.
آگوست ۲۰۱۰
۱-عبارتی و یا به اعتباری تصویری است از دو سمبل دیکتاتوری در هم آمیخته در درازنای تاریخ ایران که، برای
نخستین بار اسماعیل خوئی آن را در غزل-قصیده های میهنی اش آورده است، چنان که شایسته ی "شهشیخ" باشد،
با آن صورت تماشایی آلوده به زهر طنز و طعنه ی اندیشه ی شاعر.
|