بشار اسد مرد از دست دادن موقعیت های تاریخی


مترجم: سروش علوی


• در مورد پنجمین بخت اسد بحث های زیادی مطرح است. او می توانست در ابتدای بحران با اعمال اصلاحات اساسی رادیکال تنش در سوریه را کاهش بخشد. او می توانست با تعهد به اجرای رفرم های اساسی راه گفتمان با ناراضیان را انتخاب کند اما او دستور تیراندازی به روی آنان و سرکوب آنها را صادر کرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۹ شهريور ۱٣۹۰ -  ٣۱ اوت ۲۰۱۱


با توجه به وضعیت حساس سوریه و اعتراظات مردمی که پاسخی به جز سرکوب، کشتار وسیع و شکنجه مخالفان توسط رژیم را در بر ندارد، مطالعه سرگذشت و فراز و نشیب های حکومت بشار اسد می تواند فرصت مناسبی را برای درک بهتر وقایع اخیر سوریه و جهان عرب نصیب خواننده گان کند.
مترجم



بشار اسد،مرد محافظه کاری که تحت هیچ شرایطی دست خود را رو نمی کند. در مقایسه با همتاهای قدیمی اش کمی خجالتی و حتی فاقد اعتماد به نفس به نظر می آید.
او نه به اندازه کافی اعتماد به نفس حسنی مبارک را دارد ونه یاوه گویی های قذافی و یا لاف زنی دیکتاتورانه صدام حسین.
بشار اسد فردی تشنه قدرت به دنیا نیامده است. در واقع و به مرور زمان او در مقابل الزامات مربوط به عملکرد یک رییس جمهور، تسلیم شد. همین امر نشان می دهد که او برای حرکت در جای پاهای پدرش، ساخته نشده است. در حقیقت وی بدون آنکه متوجه باشد تبدیل به یک دیکتاتور شد.
اگر چه در ابتدای کار بشار اسد، مردم امید زیادی به اصلاح وی داشتند اما به زودی این امید تبدیل به یاس و مصیبت بزرگی برای مردم سوریه شد.
بشار اسد عمده تحصیلات خود را در دمشق و مقداری از آن را در لندن به انجام رساند. او در رشته چشم پزشکی به تحصیل پرداخت.
بعد از مرگ برادر بزرگش باسل که قاعدتا می بایستی قدرت را در دست می گرفت، بشار در تابستان سال ۲۰۰۰ و در ۳۴ سالگی قدرت را در دست گرفت. اما شور و علاقه واقعی او در دنیای کامپوتر و اینترنت بود.
در سال ۱۹۸۹ او یکی از بنیان گزاران شرکتی به نام "شرکت کامپوتری سوریه " بود که در زمینه گسترش تکنولوژی اینترنت فعالیت می کرد.

بهار دمشق
ریاست جمهوری بشار اسد در شرایت خوبی آغاز نشد. در سال ۲۰۰۰ میلادی کشور سوریه به سختی از جنگ سرد خلاصی پیدا کرده بود، و به نوعی در انزوای سیاسی به سر می برد. در این زمان ایدئولوژی سوریه نسبت به ناسونالیسم عربی مورد اعتراض قرار گرفته بود و کشور با زیر بنای اقتصادی سیستم سوسیالیستی، کاملا از کار افتاده بود.
سوریه در آستانه عقب افتادگی و عدم رشد قرار داشت. بنا براین بشار اسد تمام قوای خود را متمرکز بر روی پیشرفت در زمینه تکنولوژی، فضای باز اقتصادی و بازسازی تاسیسات زیربنایی و مهم کشور کرد.
دسترسی به اینترنت در کشور آزاد شد و تعداد کافی نت ها افزایش پیدا کرد. تلوزییون های ماهواره ای مجاز شناخته شد و رسانه های جدید شروع به کار کردند.
با این وجود تغییراتی در سیستم سیاسی کشور در دستور کار قرار نداشت. بشار اسد تلاشش را معطوف به مدرن کردن کشورمی کرد تا ایجاد رفورم و اصلاحات سیاسی.
در واقع او تلاش می کرد از لحاظ فرهنگی کشور را مدرن کند. او می خواست مردم سوریه پول های خود را به جای پنهان کردن در زیر تشک به بانک ها بسپرند، به جای نزاع در صف های انتظار، شماره ای داشته باشند و با آرامش در انتظار نوبت خود باشند، از پله برقی نترسند و از دستگاه های عابر بانک استفاده کنند.
در عوض به چالش کشیدن حزب بعث سوریه و قدرت خانواده اسد امری غیر قابل قبول برای بشار اسد محسوب می شد.
این زمان که به "بهار دمشق" معروف شد در واقع شروعی بود برای بحث ها و مناظرات سیاسی در بین مردم و در نتیجه بلوغ سیاسی نسبی مردم سوریه.
بشار اسد در سخنرانی خود در زمان انتقال قدرت به وی، مردم را دعوت به مشارکت در سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود کرد در آن هنگام او در واقع فراموش کرد محدودیتی در این زمینه برای مردم تعیین کند.
نخبگان کشور با تشکیل مناظرات سیاسی متعدد بر سر آینده کشور بحث و گفتگو می کردند بدون آنکه حدود و خط قرمز آزادی بیان خود را بشناسند. مناظرات داغی در مورد فساد سیاسی و اقتصادی، دموکراسی و کثرت گرایی در کشور سازماندهی می شد در حالی که مامورانی از پلیس مخفی و وزارت اطلاعات سوریه این مناظرات را به طور نامحسوس زیر نظر داشتند، بدین ترتیب "بهار دمشق" در نطفه خفه شد، افراد بسیاری روانه زندان شدند، تشکل های سیاسی ممنوع اعلام شد و سازمان های امنیتی و اطلاعاتی کنترل زندگی مردم را در دست گرفتند.

خانواده اسد
گذشت زمان به خوبی تقیسم وظایف در خانواده اسد را روشن ساخت. بشار اسد چهره مثبت رژیم اعتقاد به اصلاحات داشت در حالی که برادر او "ماهر " و داماد وی "آصف " مشغول خفه کردن مخالفان بودند، پسر عموی بشار اسد "رامی مخلوف " نیز به نوبه خود کنترل امور بازرگانی و معاملات را در اختیار داشت.
در ابتدای کار گمان می رفت که دست و پای بشار اسد در واقع به نوعی توسط نزدیکان حافظ اسد پدر بشار بسته است، اما بعد از آنکه آنها جای خود را به تکنوکرات هایی دادند که نگرشی همانند بشار داشتند، در این هنگام نیز تغییری در وضعیت سیاسی کشور ایجاد نشد و همچنان مردم در انتظار فضای باز سیاسی در کشور بودند.
آیا این وضعیت ریشه اش در عدم وجود امکانات و موقعیت مناسب برای ایجاد فضای باز سیاسی بود و یا اراده بشار اسد این چنین حکم می کرد؟
امروز جواب این سوال به خوبی روشن است. اگر اسد قلبا تمایل به ایجاد اصلاحات داشت حداقل از لحاظ تئوری امکانات آن فراهم بود.
برای ایجاد تغییرات و اصلاحات واقعی بشار اسد می بایست در ابتدا میزان نفوذ و قدرت نیروهای مسلح همچنین نیروهای امنیتی و اطلاعاتی را کاهش می داد. در واقع این دو ستون رژیم که توسط پدر بشار اسد قدرت فراوان یافته بودند، به نوعی قدرت و مشروعیت بشار اسد را افزایش می دادند، در حالی که وی می بایستی در میان مردم مشروعیت کسب می کرد تا بتواند در مقابل خانواده خود و نزدیکان رژیم ایستادگی کند.
برای ایجاد یک انتقال قدرت دموکراتیک بدون خون ریزی و هرج و مرج وی می بایست شجاعت و بزرگی فردی مانند گرباچف را داشت، در صورتی که بشار اسد دارای هیچ یک از این ویژگی ها نبود.
او بارها می توانست نام خود را در تاریخ جاودان کند اما وی این موقعیت ها را از دست داد. پنج مرتبه بشار اسد موقعیت های تاریخی مهمی را از دست داد.

موقعیت های تاریخی
اولین مرتبه مربوط به "بهار دمشق" است حتی اگر کمبود تجربه و عدم پشتیبانی سیاسی احتمال تغییرات سیاسی را کم کرده بود. در حقیقت اگر در آن زمان بشار اسد مانع مناظرات سیاسی نمی شد، سازمان های اطلاعاتی سیستم مجبور بودند، فردی دموکرات تر را جانشین بشار کنند.
چهار سال بعد وضعیت اندکی تفاوت داشت، بشار اسد نزدیکان خود را در راس ارتش و سازمان های اطلاعاتی قرار داده بود در ماه ژوئن ۲۰۰۵ موفق شد حمایت کامل حزب بعث سوریه را به خود جلب کند.
اولین کنگره این حزب تحت رژیم بشار اسد، نسبت به فضای باز سیاسی، اقتصاد متکی بر معیارهای اجتماعی و مبارزه علیه فساد سیاسی و اقتصادی تاکید داشت. برای اولین مرتبه سازمان های اطلاعاتی و امنیتی قدرت خود را تضعیف شده می دیدند و مردم سوریه برای سرمایه گذاری در یک آژانس مسافرتی و یا باز کردن یک رستوران احتیاجی به کسب مجوز دولتی نداشتند.
با این وجود قوانین جدید در مورد احزاب سیاسی و پروژه های تصویب قانون درباره اعطای ملیت به کردهای آپارتاید و یا پروژه های مربوط به اصلاحات، همگی به حالت تعلیق ماندند.
به سرعت این موضوع روشن شد که تمام قول و قرارها برای تغییرات و اصلاحات، فقط حیله ای برای مستحکم تر کردن پایه های حزب بعث و بیمه کردن حیات آن بوده است. این دومین موقعیت تاریخی بود که بشار اسد از دست داد.
سال ۲۰۰۷ سالی بود که ناسیونالیسم در سوریه در اوج خود قرار داشت. بر روی دیوار ساختمان ها عکس های بزرگ بشار اسد به چشم می خورد، پوسترهایی با مضمون "بشار دوستت داریم" در ایستگاه های اتوبوس دیده می شد و رادیو تمام روز را به پخش سرودهایی در ذکر شکوه و عظمت بشار اسد می پرداخت.
اتفاقاتی که در منطقه رخ داده بود از جمله ورود نیروهای آمریکایی، جنگ در عراق، عقب نشینی ارتش سوریه از لبنان در سال ۲۰۰۵ به دنبال متهم شدن سوریه به دست داشتن در قتل رفیق حریری و حمله اسراییل به لبنان در سال ۲۰۰۶، به نوعی همبستگی ملی در سوریه ایجاد کرده بود. و در واقع ملت در مقابل تهدیدات آمریکا و تحریم های اتحادیه اروپا با یکدیگر متحد شده بودند.
در خارج از مرزهای سوریه بشار اسد تبدیل به نماینده کشورهای عرب در منطقه شده بود و از نادر افرادی بود که در برابر غرب و اسراییل قد علم کرده بود. او در واقع قلب دنیای عرب را بدست آورده بود و مشروعیت و موقعیتی ایده آل برای برگزاری همه پرسی و انتخابات دموکراتیک داشت. اما بار دگر عدم شجاعت به او اجازه فعالیتی نداد.
و بدین ترتیب دومین دوره ریاست جمهوری اش در ژوئیه ۲۰۰۷ آغاز شد. و این سومین موقعیت تاریخی بشار اسد بود که از دست رفت.
یک سال بعد بشار اسد بار دیگر به صحنه بین المللی باز می گردد. در ژوئیه ۲۰۰۸ نیکلا سارکوزی ریس جمهوری فرانسه او را به کنفرانس برای اتحاد در مدیترانه در پاریس دعوت می کند. این تصمیم رییس جمهور فرانسه در واقع نوعی مشروعیت به بشار اسد در بین کشور های اتحادیه اروپا می بخشد. در این زمان کشورهای بزرگ تقریبا متقاعد شده بودند که سوریه نقش کلیدی را می تواند در روند صلح خاورمیانه ایفا کند و به همین منظور روسای کشورها یا وزرای امور خارجه آنها روابط خود با سوریه را بسیار گسترش دادند. در این هنگام با تمام پشتیبانی بین المللی که بشار اسد از آن برخوردار بود، وی می توانست در دموکراتیزه کردن کشورش تلاش کند اما با نادیده گرفتن این موقعیت مهم چهارمین شانس خود و سوریه را از دست داد.
در مورد پنجمین بخت اسد بحث های زیادی مطرح است. او می توانست در ابتدای بحران با اعمال اصلاحات اساسی رادیکال تنش در سوریه را کاهش بخشد. او می توانست با تعهد به اجرای رفرم های اساسی راه گفتمان با ناراضیان را انتخاب کند اما او دستور تیراندازی به روی آنان و سرکوب آنها را صادر کرد.
 
"Bachar El-Assad, l’homme des rendez-vous manqués"
Par : Kristin Helberg – Courrier International – N° 1086 25.08.2011