از : علی عرب
عنوان : با سلام
بعضی از نظردهنده گان در اینجا از مفهوم پارادایم به عملی ترین شکل ممکن استفاده میکنند، شما اول ببینید پیام وهدف مقاله چیه بعد دنبال حواشی برید، خانم شهبازی شاید به قول شما زبان شناس نباشد ولی یک انسان منصف به تمام معنی است که متاسفانه بعضی ازنظردهندگان خواسته یا ناخواسته به دلیل عدم تحمل واقعیت سعی در انحراف خوانندگان از موضوع اصلی مقاله میکنند.
۴۰۱۰٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۰
|
از : علی عرب
عنوان : با سلام
اولا من کمال تشکر را از سرکار خانم شهبازی دارم بخاطر این مقاله کوتاه اما به جرات می توانم بگم که یکی از منصفانه ترین وپربارترین مقاله هایی است که در طول چند سال اخیر از شرایط حاکم بر اقوام غیر فارس خوانده ام ثانیا خدمت دوستانی که بعضا کامنتهای کاملا بی ربط با مقاله نوشتند عرض کنم که لطفا کامنتهای خود را در چهارچوب موضوع مقاله بنویسید. موضوع مقاله انسانهایی که به دلیل ماهیت غیر فارس انها اعدام یا قتل عام میشوند اما بدلیل بی تفاوتی نخبگان سیاسی وبخصوص اپوزیسیون (بجهت اینکه ماهیت غیر فارس بودن انها)، تفکر جدایی طلبی در وجود انها در حال شکل گیری است که در بعضی حالات عملا این تفکر کاملا شکل گرفته است که در نگاهی که این خانم محترم داشت، منصفانه ریشه تفکر جدایی طلبی را درک نمود، اگر جوابی منطقی در رابطه با این موضوع برای ایشان دارید که بسم الله وگرنه لطفا وارد بحثهای حاشیه ای نشوید.
ضمن تشکر مجدد از خانم شهبازی
۴۰۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۰
|
از : روزبه
عنوان : به آقای رحمانی و خانم شهبازی
جناب سلیمان رحمانی عزیز، من در نظر قبلی خود از خانم شهبازی خواستم که نظر اولی که داده بودید را دوباره بخوانند و با جواب خود به شما مقایسه کنند. در خواستهای دیگری هم کردم که ایشان هیچ اعتنایی به آنها نکردند. من خوشحالم که شما آمدید و روشنگریهای بسیاری کردید که برای من جالب و تازه بودند. من از شما متشکرم.
دوم، از اخلاق بدور است اگر حرف در دهان مخالف خود بگذاریم و سپس همان حرف خود را نقد هم بکنیم تا خود را پیروز جلوه دهیم! بهتر آنست که وقتی نمی دانیم یا اشتباهی می کنیم، از اعتراف به آن هراسی نداشته باشیم. مگر آنکه قصدمان مردمفریبی و عوامگرایی باشد. مطمئنا خانم شهبازی یکبار دیگر نظرات آقای رحمانی را با دقت خواهد خواند و بی هیچ هراسی به اشتباهاتی که کرده اند اعتراف خواهند کرد.
سوم، من توصیه می کنم خانم شهبازی برای تهیه اطلاعات دقیق به منابعی رجوع کنند که از اعتبار جهانی برخوردار باشند. من به ایشان پیشنهاد می کنم که به منابع مراکز علمی ای مثل دانشگاههای هاروارد، کمبریج و آکسفورد رجوع کنند که در علم زبان شناسی شهره ی جان اند. خانم شهبازی باید بدانند که افراد عادی در یک جامعه، و یا افراد و احزاب سیاسی آن جامعه مراجع و منابع معتبری در زبان شناسی نیستند. همانطور که وقتی مریض می شویم به یک پزشک رجوع می کنیم و نه به قوم و خویش و در و همسایه، و احزاب سیاسی، وقتی هم می خواهیم درباره زبانشناسی علمی حرف بزنیم باید اینکار با رجوع به زبانشناسان معتبر و مستقل انجام دهیم. دین و مذهب و زبان مردم را وسیله قرار دادن برای رسیدن به اهداف سیاسی خود کار سیاست بازان است و با مردمفریبی سر و کار دارد و نه با علم و دانش.
چهارم، مسخره کردن مردم بجای جواب دادن به سئوالاتشان، کاری بس زننده و عوام گرایانه است. چنین شیوه ای نه تنها بدور از اخلاق می باشد بلکه از یک روشنفکر، و از یک فرد سیاسی آزادیخواه و برابری طلب و دمکرات بعید است. باز از خانم شهبازی تقاضا می کنم که جوابهای خود را به آقای رحمانی یکبار دیگر بخوانند و ببینند که بجای جواب دادن به این خواننده محترم، چطور او را به تمسخر گرفته اند! این بی احترامی خانم شهبازی نسبت به آقای رحمانی محسوب می شود و فقط از اعتبار مسخره کننده می کاهد.
آقای رحمانی عزیز، من به سطح اطلاعات شما احترام می گذارم و از شما یکبار دیگر تشکر می کنم که به دامنه اطلاعات من افزودید. تندرست و پیروز باشید.
۴۰۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۰
|
از : سلیمان رحمانی
عنوان : یک تحصیح
مسئولین محترم ایران-خبر
در نقل از ندا شهبازی, یک غلط از سوی من بود.
من این نقل قول ایشان را مورد نظر قرار دادم:
"نظرات. من چه جوابی میتوانم به کسی بدهم که هورامی و کرمانجی و... را کردی نمیداند؟!"
این سخن در دهن من گذاشتن هست زیرا من گفتم که هورامی/گورانی جزو زبانهای کردی-تبار نیستند. من چیزی در مورد فارسی بودن هورامی/گورانی نگفتم. زیرا در جهان این دوستان دو چیزی متفاوت به عنوان سیاه/سفید به نام "کرد" و "فارس" وجود دارد. اما جهان دانشمندان اینچنین نیست.
دانشمندان کرمانجی (آنهم با چندین گویش که در حد زبان گاهی با هم جدایی میکنند برای نمونه زبان کرمانجی ایزدیان ارمنستان را بگیرید و مقایسه کنید با زبان کرمانجی کردهای سوریه) را جزو خانواده "کردی" میدانند.
دانشمندان از خانواده شمال غربی ایرانی حداقل پنجاه زبان مختلف قائل هستند:
ایشان ولی نمیدانند حتی یک مهابادی نمیتواند کردی گروسی را دریابد و آن دو هم نمیتوانند کردی ایلامی یا کرمانشاهی را دریابند. جالب است که اخیراَ در عراق ادعا میکنند که "کرمانشاه به سوی فارسزبان" شدن هست.. در حالیکه خود شهر کرمانشاه از زمان صفویه به بعد دارای انبوه مهاجرین از همه جای ایران میشود و زبان اصلی آن هم فارسی کرمانشاهی میشود و خود این ساکنین بودند که این منطقه را یک شهر کردند. زبان اصلی آن امروز فارسی کرمانشاهی هست (که فهمیدنش برای یک تهرانی سخت هست) ولی اغلب جوانان دارند فارسی تهران را انتخاب میکنند. به علاوه این, زبانهای هورامی و جافی و کلهری و سورانی و ترکی سنقری و لری و لکی و حتی خاندانهایی که خود را عرب میدانند, در این استان هست. اما ناتیونالیسم پانکردیسی میخواهد این منطقه را جدا از ایران کند. برای اهالی کردتبار کرمانشاه, زبان کرمانجی ترکیه از هرلحاظ (چه دستور زبان چه واژگان بجز در مورد ارگتیو بودن) از لکی/فارسی/لری دورتر هست. و اغلب اهالی آن (بجز اندکی سورانی زبان که برخیشان مهاجر اخیر هستند) هرگز زبان بومیشان زبان سورانی عراق نیست.
در واقع نام "کردی" نهادن برچند زبان مختلف ایران, یک امر مجازی هست و هیچ تاریخی مشترکی هم بین برای نمونه کردهای سوریه و کرد ایلام نیست..
چنانکه گفتم, تاریخ مشترک اهالی شیراز و بوشهر با کرمانشاه بیشتر هست تا با فارسی-زبانان کابول و سمرقند.. همینطور هم هست در مورد کرمانشاه و برای نمونه دیاربکر. بنابراین ناتیونالیسم زبانی برپایه "ملت کرد" (که وجود ندارد) یک توهمات غیرواقعی هست زیرا مناطق کردستان/کرمانشاه/ایلام ایران, همواره از دوران صفویان و قجر و چه در زمان ساسانیان جزو ملت ایران بوده است.
توضیح دوباره بدهم. همانطور که گورانی را نمیتوان لحجه فارسی-دری دانست, آن را نمیتوان لحجه یک زبان واحد با کرمانجی دانست. برای نمونه انگلیسی استرالیایی و انگلیس و آمریکا را میتواند لحجه یک زبان واحد دانست. یا فارسی سمرقند و کابلی و هزارگی و شیرازی و تهرانی را میتوان لحجه زبان دری دانست. اما کرمانجی و گورانی و زازاکی و کردی کرمانشاهی لهجه یک زبان واحد نیستند. برخیشان مانند کرمانجی و سورانی شاید بازمانده یک زبان واحد باشند مانند لری/فارسی دری که بازمانده پارسی میانه هستند (و حتی باز تاکید میکنم که نزدیکی لری و فارسی بیشتر از کرمانجی/سورانی هست). از دیدگاه دستور زبان حتی همان گورانی نزدیکتر هست به فارسی دری تا کرمانجی, ولی از دیدگاه واژگان مشترک بیشتر به سمت زبانهای شمال غربی (چه کردی چه کاسپینی مانند گیلکی/زازاکی/طبری چه زبانهای مرکزی در یزد و اصفهان و غیره) میرود.
اگر قرار است ناتیونالیسم زبانی را ترویج دهیم اینکار در مورد زبانهای کردی غیرقابل ممکن نیست مگر اینکه چندین شاخه و زبانهای متفاوت بریده شوند. حتی برای نمونه ترکی آذربایجانی و استانبولی چندین مرتبه نزدیکتر هستند تا کرمانشاهی و کرمانجی, ولی اغلب مردمان آذربایجان ایران نمیخواهند جزو ترکیه شوند و در این پانصد سال نقش مهمی در ملت ایران داشتند. ایلام و بویژه کرمانشاه هم نقش مهمی در تاریخ و فرهنگ ملت ایران داشتند و نمیتوان آنها را با مناطق مهاباد و غیره یکی دانست. در حالیکه اکراد مهاباد طرفدار عثمانیها بودند و شیعه را کافر میدانستند و تا صدسال پیش شیعه-کشی برایشان آسان بود (حمله سیمکو به لکها و آذریها و غیره), هرگز چنین چیزی در کرمانشاه سابقه ندارد.
نکته دیگر هم در مورد "فرس" هست. پانهای گوناگون "فارس" را کسی معرفی میکنند که زبان مادریش "فارسی" باشد. خوب با این وصف آیا هزاره های افغانستان و مردمان تهران و غیره فارس هستند؟ و چگونه سپس میخواهند چند زبان مختلف (و نه لهجه) را به عنوان "قوم کرد" معرفی کنند.
خوشبختانه این شگردهای سیاسی با علم هرگز تطبیق نمیکند:
http://www.archive.org/details/ProlegomenaToTheStudyOfTheKurds
۴۰۰۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۰
|
از : سلیمان رحمانی
عنوان : اخبار روز!
متاسفانه نمیدانم چرا اخبار روز پیام من را با هفت سند در مورد جدا بودن زبان گورانی از خانواده زبانهای کردی را درج کند. آیا اینجا مکان آزاد هست یا نیست؟ اگر نیست خوب بگویید که من جای دیگر بروم. پیام من نه فحش داشت نه بدون ربط بود.
به هر حال همان مقاله آساطریان خودش کافی است که ریشه زبان کرمانجی چیست و ریشه زبان گورانی چیست:
http://www.archive.org/details/ProlegomenaToTheStudyOfTheKurds
دوستان میتوانند اینجا را بنگرند که گورانی یک خانواده جداگانه حساب میشود:
http://www.eva.mpg.de/lingua/research/northwest-iranian.php
البته مقاله وزین مینورسکی نیز نباید فراموش شود:
http://www.jstor.org/pss/۶۰۹۲۰۶
همچنین سه بخش زبانهای کردی (نه زبان بلکه زبانها، وگرنه رابطه لری و فارسی دری برای نمونه از این سه بخش زبانها نزدیکترند) : کرمانجی و سورانی و کردی جنوبی هنوز خوب بررسی نشده است.. یعنی برای نمونه گروسی و کلهری و غیره هنوز خوب بررسی نشدند. آنچه روشن است، دستور زبان بری نمونه کردی کلهری به فارسی نزدیکتر هست تا کردی کرمانجی. تا همین پانزده سال پیش برخی از زبانشناسان میگفتند حتی "لکی" جزو کردی هست ولی در هیم پانزده سال روشن شده است که این چنین نیست. با پژوهشهای دقیق، بویژه تغییر اصوات م-)و و غیره که ویژگیهای اصلی آنچه هست که خانواده کرمانجی را میسازد، این موضوع روشن شده است.
خانم شهبازی میگویند که چرا من این داده های زبانشناسی را چاپ نمیکنم! خانم این داده های زبانشناسی بارها چاپ شدند و این شمایید که به آن آگاهی ندارید. اینکه ناتیونالیسم کردی که شما از آن تغذیه شوید همسان با گفتار دانشمندان نیست، تقصیر من نیست.
تنها خوب است بپرسید که چرا سه زبان زازاکی(که به هر حال نزدیکترین به گورانی هستند) و کرمانجی و سورانی که بقول کردها "گویش یک زبان" و "قابل فهم یکدیگر هستند" سه تا ویکیپیدا مختلف دارند. دستور زبان کرمانجی و سورانی تفاوتشان مانند آلمانی و انگلیسی هست. اگر میبینید که بین زازاکی و گورانی جدایی نهاده شده است، بخاطر اینسیت که زبان سوری (نه لحهجه یا گویش) جایگاه گورانی را در این چند سده گرفته است.
به هر حال دوباره بگویم: "کرد" معنی قومی در متون تاریخی نمیداده است و به شیوه زندگی رمه-گری بوده است. حمزه اصفهانی یازده قرن پیش میگوید که ایرانیان، دیلیمان را اکراد طبرستان و اعراب را اکراد سورستان مینامیدند. اینکه گروهی از زبانهای مختلف ایرانی (و وجهه مشترکشان ایرانی بودنشان هست) را "کرد" بنامیم کاملا مجازی هست.
در مورد تاریخ مشترک.. اگر فارسی-زبانان دزفول/شیراز با فارسی-زبانان سمرقند تاریخ مشترک دارند، تاریخ مشترک کرمانشاهی با شیرازی ده برابر هست. زیرا تاریخ مشترک یعنی زیر یک سقف زندگی کردن. وگرنه آمریکایی انگلیسی-زبان با استرالیای انگلیسی-زبان، تاریخ مشترک در این چند سده ندارد.
من نیازی نیست به هر حرفی بپردازم زیرا این مثنوی هفتادملیون من کاغذ شود.
در مورد قندیل: در جنگ نظامی حلوا پخش نمیکنند. من نه طرفدار پژاک هستم و نه طرفدار جمهوری اسلامی و نه طرفدار پ-ک-ک و نه طرفدار ترکیه.
در مورد ارومیه: کوتاه بگویم که مسئله محیط زیست در همه جای ایران فراگیر هست و مسئله قومی نیست.
در مورد بلوچستان: بلوچستان جزو فقیرترین استان هست ولی همچنین هست در مورد بوشهر و بندرعباس و خراسان جنوبی و لرستان و غیره که به زبانهای فارسی/لری صحبت میکنند. ما باید با فقر مبارزه کنیم و نه اینکه فقر را بهانه سازیم و گویشوران/زبانها/مردمان مختلف را به جون هم بیندازیم.
در مورد خلیج فارس: بوشهریها فارسی-زبان هستند و همچنین لارها .. و اگر کسی بخواهد گورانی و کلهری را با کرمانجی لحجه یک زبان واحد حساب کند، دیگر باید لرها/بختیاریها را نیز "فارس" حساب کرد. مهمتر از این، این تحریف تاریخی بخاطر نفرت اعراب مصر از ایرانیان آغاز شد، و هیچ همه پرسی هم نبود. اعراب پیش ناتیونالیسم شصت سال پیش هیچ مشکلی با "خلیج فارس" نداشتند. تمامی این ماجرا به دوران ناتیونالیسم نفرت-پرداز تازه عربی برمیگردد.
من نیازی نیست به هر مسئله بپردازم. اما یک نکته مهم اینست که افراد منتقد به من، چون سواد آکادمیک ندارند ،ناچار تهمت میزنند و آن تهمت این گونه هست: آنها سخن خود را در دهن من میگذارند و سپس آن سخن دروغین را نقد میکنند.
دو نمونه اش برای خوانندگان کافی است:
گلاله کمانگر:
"اینکه فلان زبانشناس هورامی را جزء کردی نمی داند آیا باعث می شود که هورامی خود را فارس تصور کند؟!"
ندا شهبازی:
"میدهی؟ بیا به من فارس بگو که هورامی کردی نیست!!!!! "
دوستان بنگرند و ببینند من کجا چنین حرفهایی را زدم.. چند تا علامت "!!!!" احساساتی گذاشتن، سپس سخن در دهن من گذاشتن، و سپس آن سخن را نقد کردن، تنها اشاره به اخلاق شبیه جمهوری اسلامی اشاره میکند! (استالین نمیگویم که مبادا پیامم پاک شود)
----------
در ضمن به دوست عزیز دیگر بگویم که من "کاپی و پیست" نکردم و آن مطلب که بهش اشاره میکنید را خودم نوشتم.
۴۰۰٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۰
|
از : روز
عنوان : ایران ستیزی، آخرین مد مزون روشنفکری
خانم شهبازی عزیز،
مسلما نوشته هایی از این دست فقط از آن جهت که به یک بحث دامنه دار (ولی به نظر من سطحی) دامن می زنند، ارزشمندند. به نظر من در قرن بیست و یکم دیگر نمی توان به کسی هویتش را "اثبات" کرد. هویت هرکسی یا درستتر بگوئیم هر "فردی" همانی است که خودش می گوید. یعنی اگر من دوست دارم یک بلوچ اهل کردستان باشم که زبانش ترکی است و دینش زرتشتی، کسی حق ندارد با من درباره تضاد این مقولات وارد بحث بشود. من همانی هستم که خودم می گویم. با این مقدمه می روم سراغ چند مطلبی که در رابطه با نوشته شما و کامنتهای زیر آن بنظرم می رسد:
۱. برای احقاق حقوق فرهنگی و زبانی و قومی و دینی هیچ احتیاجی به دشمنی ورزیدن با فارسی زبانها نیست. ما در ایران ملت یا قوم حاکم نداریم. ما در ایران ایدئولوژی حاکم داریم. شما اگر حرف دل حاکمیت را بزنید، نه تنها زبانتان ممنوع نمی شود، که آن را روی سرشان هم می گذارند، نمونه اش ادای نماز جمعه بزبان محلی هر منطقه ای، از جمله به ترکی و کردی و بلوچی است، و همینطور مرثیه خوانی رهبر معظم در تلویزیون به زبان ترکی. چپهای استالینیست ایرانی که اکثریت نحله چپ را تشکیل می دادند، برای اثبات انترناسیونالیست بودن خودشان شدیدا با همه مظاهر ناسیونالیسم ایرانی دشمنی می ورزیدند. رسوخ همان تفکر ارتجاعی در اعماق سلولهای این دوستان باعث شده که ایشان امروزه برای اثبات مترقی بودن خودشان و دفاع از حقوق انچه که خود آنرا "ملتها یا ملیتهای" تحت ستم می نامند، در بوق بدصدای ایران ستیزی بدمند. درست مانند نومسلمانانی که برای اثبات اخلاص و تدینشان بیشتر از دیگران دست به کشتار و شکنجه غیر مسلمانان می زدند.
۲. من معتقدم هر وقت گروهی از مردم یک کشور تصمیم به جدائی از آن گرفتند، باید در یک روند دموکراتیک نظرشان را به رأی خودشان گذاشت و دستشان را فشرد و برایشان آرزوی موفقیت کرد، همبستگی زورکی فاجعه آفرین است. ولی من این حق را برای "مردم" قائلم، نه برای عده ای ماجراجو با عقاید ارتجاعی که هدفشان همه چیز هست، مگر سعادت همان مردم. پس هر کسی با هر بهانه ای اگر دم از جدائی از ایران می زند، اگر دموکراسی و آزادی بیان و مطبوعات و برابری زن و مرد را بر حق جدائی مقدم نداند، مطمئنا سخنگوی اکثریت مردم مورد ادعایش نیست و از رأی واقعی آنها وحشت دارد. شما لطف کنید و آماری به ما بدهید که در این بحثهای ده ساله اخیر و در رابطه با حقوق فرهنگی و زبانی چقدر بر آزادی و برابری شهروندان تکیه شده، و چقدر به تاریخ و فرهنگ ایران و زبان فارسی توهین شده است. آیا می دانید که یکی از چهره های سرشناس هوادار تجزیه ایران معتقد است که «فارسها ایراد ژنتیکی دارند»؟
۳. یکی از مسائلی که باعث می شود این بحثها به نتیجه نرسد، اتخاذ شیوه پارتیزانی از طرف شروع کنندگان بحث است. من کاری به اینکه مطلب آقای رحمانی درست است یا غلط، ندارم. ولی در اینکه نوشته ایشان چه من و شما بپسندیم و چه نپسندیم مستدل و علمی و آکادمیک است، شکی ندارم. شما به عنوان یک غیر کرد در کامنتتان در باره زبان کردی و شاخه های آن نظر می دهید و ایشان به عنوان یک نیمه کرد با استناد به مقاله های علمی نظر شما را رد می کند، بعد شما می گوئید این بحثها بیربط است و بیائید در باره قندیل صحبت کنیم. قضاوت در این مورد را به خوانندگان وامی گذارم.
۴. نفرت از خود هرگز نشانه دوست داشتن دیگران نیست. من همزبانان فارس زیادی را از نحله چپ سابق استالینیستی می شناسم که برای ابراز همدردی با کسانی که خودشان آنها را ملیتهای تحت ستم می نامند، یک خط در میان فحشی نثار "فارسها" و زبان فارسی می کنند و دست به تحقیر تاریخ و فرهنگ ایران (که چه خوشمان بیاید و چه نیاید پیوند ناگسستنی با زبان فارسی دارد) می زنند، فقط برای اینکه بگویند ما از پاپ هم کاتولیک تریم. در مقابل کسانی را در میان فعالان قومی داریم که دقیقا این مفهوم ضد انسانی و ارتجاعی "ملت حاکم (فارس)، ملت محکوم" را محکوم می کنند و مطالبات شهروندی شان را بشکل انسانی مطرح. سری به ایران گلوبال بزنید و مطالب آ. ائلیار و سیروس مددی را بخوانید.
۵. جنایتهای رژیم جمهوری اسلامی در حق مرزنشینان کرد، دقیقا «جنایتهای رژیم جمهوری اسلامی در حق مرزنشینان کرد» است. این مطلب به فارسها ربطی ندارد و القاء غیر مستقیم این مطلب که هر کسی فارسی زبان است، بدلیل رسمی بودن زبان فارسی در جنایت حاکمان شریک، یک شیوه ناجوانمردانه است (البته شما چنین چیزی را ننوشته اید، ولی فن رتوریک را درست برای همین کارها ابداع کرده اند).
۶. تجزیه طلبی بخودی خود تابو نیست، ولی در کشوری که مردمش به تماشان اعدام همنوعانشان می روند و کلیه هایشان در ازای چند پشیز می فروشند و بر سر تقسیمات استانی خون و خونریزی براه می اندازند، تجزیه به معنی حمام خون و نابودی همه سرمایه های انسانی و مادی است، از فارسهای ذاتا فاشیست و شوینیست بگذریم، ببینید همان دو گروه عمده در شمال و غرب ایران مرزهای کشور آینده خودشان را چطور ترسیم کرده اند، نقشه "آذربایجان جنوبی" و "کردستان بزرگ" را روی هم بگذارید تا ببینید این تجزیه طلبی که بزعم شما حق مسلم این دو گروه است چه سیل مهیب و بنیان کنی از خون و استخوان بیگناهان این خطه براه خواهد انداخت.
۷. هیچ حقی برتر از حق زندگی آزاد و بی ترس و هراس نیست، ثابت کنید که این حق در یک ایران تجزیه شده احقاق می شود، ثابت کنید که احقاق حقوق شهروندی، برابری زن و مرد، آزادی بیان، آزادی دین و عقیده و همچنین بی دینی در گرو تجزیه ایران است، خود من اولین میخ را بر تابوت کشور ایران خواهم کوبید.
۴۰۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۰
|
از : هایده ترابی
عنوان : سلام
خانم شهبازی عزیز خسته نباشی، این ایمیل من است، اگر میل داشتید می توانیم با هم تماس داشته باشیم:
hayedehtorabi@hotmail.com
۴۰۰۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۰
|
از : آگرین هورامی
عنوان : ممنون که روشنم کردید آقای رحمانی
حرفهای آقای رحمانی مثل این میمونه که مثلا یکی با دلیل و منطق بخواد ثابت کنه، ماست سفید نیست، صورتیه. بعد بهش میگی آخه سفید بودن ماست خیلی واضحه، میگه نه تو اشتباه میکنی، چشمات اشتباه میبینن. بیا این مطلب علمی رو بخون که میگه ماست صورتیه. یک لحظه هم فکر نمیکنه، شاید کسی که اینقدر اصرار بر صورتی نشون دادن ماست، داره، هدفش چیز دیگهای باشه. کامنتها و ادعاهای این آقا اینقدر عجیب بودند و کرد بودن کرمانج و سوران و هورامی و کلهری اینقدر واضح که آدم نمیدونه چی بنویسه. ولی من فقط یه پیشنهاد دارم به این آقا و هر کی باهاش موافقه. یه سر بیا منطقه هورامانات و مثلا پاوه. بعد با همین شجاعت و اعتماد به نفسی که پای کامپیوتر داری، به مردمش بگو که شما فارسید، نه کرد. البته من مسئولیت عواقبش رو به عهده نمیگیرم. پدر جان، مردم من سالهاست که با قطره قطره خونشون از هویت ملی و فرهنگی و زبانیشون دفاع میکنن، اونوقت تو در سنگر کامپیوتر و با سلاح کی برد KEYBOARD) میخوای بهشون ثابت کنی که اشتباه میکنن. عجبا. واقعا که عالمی.
۴۰۰۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۰
|
از : گلاله کمانگر
عنوان : پاسخ مختصری به آقای رحمانی
دوستان ایران پرست زیادی دچار وحشت می شوند زمانیکه نامی از ملیتهای دیگر می شنوند و گاه حتی تا آستانه توسل به متون قرانی قاتلوا ام قوتلوا هم می روند! و دیده ایم و بسیار شنیده ایم این گفته های گهربار را. اما گاهی این دوستان از در علم و آاهی در میآیند و دلمان خوش می شود که کسی پیدا شد در این جماعت همیشه دگم و به متن علمی استناد کرد. فقط مشکل کوچکی هست اینکه آن چیزی که به آن استناد می کنیم تا چه حد با واقعیت موجود همخوانی دارد؟ اینکه فلان زبانشناس هورامی را جزء کردی نمی داند آیا باعث می شود که هورامی خود را فارس تصور کند؟! و اگر کرمانجی و کلهری و هورامی زیر مجموعه ی زبان کردی نیستند تکلیفشان چیست؟! و چرا آن مردمان همگی با هم و همزمان دچار این اشتباه شده اند و خود را کرد می دانند؟! دوست گرامی که خود همزمان هم فارس است و هم طبری و هم گوران و هم هورامی!!!! و احتمالاً همه ی این زبانها را از همان خودآموزهایی که عنوان کرده است آموخته! این واقعیت ساده را نمی بیند که اهالی تمامی این لهجه ها شکی در کرد بودن خود ندارند. اثبات اینکه فارسی لهجه ی ۹۴ م زبان عربی است چیزی از زبان بودن فارسی نمی کاهد و ادعای فلان دانشمند عرب برای فارس زبانان کمترین اهمیتی ندارد و کمترین تردیدی به دل آنها راه نمی دهد. حکایت کردی هم همین است اینکه خانلری و یاسمی و دیگران بنا به غرض های قومی و قبیله یی کردی را زبان نمی دانند و لهجه می پندارند در واقعیت موجود تأثیری ندارد. در آخر تنها یک اشاره به مسئله ی کپی برداری کنم که این دوست گرامی تأکید دارند از آن مبرا هستند پیشنهاد می کنم سری به سایت پان ایرانیست بزنند و مطلب چوپان بودن کرد و بلوچ و... را کامل بیاورند. از کپی نصفه نیمه بهتر است!
۴۰۰۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۰
|
از : ندا شهبازی
عنوان : متشکرم
باز هم از اخبار روز ممنونم برای انعکاس همه نظرات. من چه جوابی میتوانم به کسی بدهم که هورامی و کرمانجی و... را کردی نمیداند؟! یعنی نمیخواهد که بداند، چون بر خلاف دیدگاه یک ملت و یک زبانش است. از همه جالبتر بیربط بودن بحث زبانشناسی از این استاد گرانقدر! با مقاله من بود. سفسطه برای پنهان کردن سکوت عمدی در مورد فجایع انسانی که در جایجای ایران در حال وقوعند. من حرف از قندیل و ارومیه و اهواز و بلوچستان زدم، تو با تعابیر عجیب و غریب خود، درس زبانشناسی میدهی؟ بیا به من فارس بگو که هورامی کردی نیست!!!!! کمتر کردی را در اروپا دیدم که از هر چهار قسمت کردستان و با تمام لهجههای به قول شما غیر کردیش، در اینجا بگوید، ایرانی، ترکیهای، سوری یا عراقیم. اکثر قریب به اتفاق میگویند، کردم و کردستانی. حال شما بنشین و با کامنتهایت مبارزه کن! راستی اصلا میدانی قندیل کجاست؟ از فجایع این روزهایش خبر داری؟ جسدهای خاکستر شدهاش را دیدهای؟ راستی چند بار به حومه خلیج سفر کردهای که بدانی مردمش خود را فارس میدانند؟ به نام خلیج فارس تعصب دارند؟
من بیشتر از کسانی که لطف میکنند و از نوشتههایم تشکر میکنند و در سایتهایشان چاپ میکنند، از شما و امثال شما متشکرم. چون انگیزهای که از شما برای ادامه راه می گیرم، به مراتب بیشتر است. استاد گرامی! منتظرم تا اطلاعات دقیق و غیرمغرضانهتان را به صورت مقاله ببینم. حیف است نظرات و تلاش شما در زمینه زبانشناسی به صورت کامنت نوشته شود و هدر رود. والسلام.
۴۰۰۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۰
|
از : سلیمان رحمانی
عنوان : درس زبانشناسی
خانم شهبازی
شما نشان دادید که هیچ سخنیتی با زبانشناسی ندارید. اول زبان هورامی را کسی امروز جزو خانوادهی کردتبار نمیداند. این نکته از مکنزی از سال ۱۹۶۰ تا امروز آساطریان در سال ۲۰۱۱ روشن است.
http://www.archive.org/details/ProlegomenaToTheStudyOfTheKurds
“The Origins of Kurdish,” TPhS ۱۹۶۱, pp. ۶۸-۸۶. Kurdish Dialect Studies, ۲ vols.(London Oriental Series, ۹ and ۱۰, Oxford University Press), ۱۹۶۱-۶۲.
هرکس که ادعا کند که هورامی و کرمانجی لهجهی یک زبان واحد هستند، یا مغرض هست یا ناآگاه یا مطلبش از یک جای سست و قابل ویرایش آمده است. اصلاً شما تابحال متون گورانی و کرمانجی را دیدهاید یا از خود حرف درمیآورید؟ چه کسی زبان کتابی مانند سرانجام را یکی میداند با میم و زین احمد خانی؟ یا لهجه دو زبان میداند؟
من برخلاف شما متون گورانی میدانم و به کرمانجی ترکی نیز آگاهی نسبی دارم. این دو مقاله که اشاره کردم، مهمترین مقالات آکادمیک در این پنجاه سال در رابطه با زبان کردی هستند. بهتر است آنها را بخوانید بجای اینکه به وبلاگها سر بزنید.
من به شما لینک علمی دادم و شما احتملاً از وبلاگهای غیرحرفهای کاپی و پیست کردید. اگر اینها یک زبان بودند، همین الان در ویکیپیدا سه ویکیپیدا مختلف برای سورانی و کرمانجی و زازاکی (نزدیکترین به هورامی) نداشتند و مانند زبان انگلیسی بود. بهتر است در مورد زبان زازاکی نیز در ویکیپیدا آلمانی تحقیق کنید (جزو مقالات برگزیده). دوم زبان کردی کلهری که گفتید نزدیکتر هست به لکی و حتی لری/فارسی تا به کرمانجی. سوم کردی گروسی را فراموش کردید.. اهالی گروس برای نمونه نمیتوانند کردی مهابادی را دریابند همانطور که اهالی کرمانشاه نیز نمیتوانند کردی سورانی عراق را دریابند. حتی میتوان گفت ساختارهای برخی از این گویشها به لاری و لری و لکی و فارسی نزدیکترند تا به زبانهای دیگر.. من جمله این موضوع در مورد هورامی اصیل با گیلکی/زازاکی صدق میکند. همه این نکات برای زبانشناسان روشن است. در واقع تفاوت کرمانجی و سورانی هم از لحاظ دستور زبان مانند آلمانی و انگلیسی هست هرچند واژگان مشترکشان بیشتر است، ولی این به معنی یک زبان بودن نیست. وگرنه لری و فارسی چه از درصد واژگان مشترک و چه از لحاظ ساختار زبان به هم نزدیکترند.
در مورد این مناطق تاریخ مشترک ندارند نیز سهل است. هیچزمان کردستان سوریه و عراق در این پانصد سال پیش جزو ایران نبوده است. ازدواج هم بین اهالی که شیعه هستند و سنی یا یارسان نادر است و ایزدیان که دیگر با هیچ کس ازدواج نمیکنند.من برخلاف شما، تازهترین مطالب علمی به زبان کردی را میشناسم، بخشی از خانوادهی من از کرمانشاه هست، و به زبان هورامی فرم کلاسیک آن نیز آشنایی دارم. این همه هم برای دیگران مظلومنمایی نکنید. بارها از ناتیونالیسم به اصطلاح "کردها" شنیدهام که همه ظالمانند و آنها مظلوم. کردهای کرمانج ترکیه نقش مهلکی در نسلکشی ارمنیان و آسوریان داشتند. پس این مظلومنمایی برای چه؟ یا سیمکو که موجب نسلکشی کامل آسوریان در آذربایجان غربی بود و عوامل آنها. اینها چه؟ شما هم از اینها آگاه هستید؟ در ضمن در مورد خلیج فارس جواب ندادید.. آیا بوشهریها /لرها/بختیاریها/لارها/بندرعباسیها و غیره نیز "عرب" هستند؟ یا ساکنان فارسیزبان بحرین چه؟ همه اینها جزو قوم ایرانی(یا به طور دیگر در تاریخ پارسی) هستند نه عرب.
این شمایید که در واقع نژادپرست هستید و بخاطر ارضای خود، میخواهید از چند نفر ضد ایرانی "به به" بشنوید و اینطوری "روشنفکری" قلابی کنید. در ضمن شخصاً نیمی از شمال و نیمی از کرمانشاه هستم و به چندین زبان و گویش ایرانی نیز تسلط دارد. "کرد" از لحاظ تاریخی معنی قومی نمیدهد بلکه تنها معنی رمهگران میدهد و برای همین در متون دوران میانه، اعراب را "اکراد کردستان" و دیلمیان را "اکراد طبرستان" میخوانند. حتی در متونهایی "بلوچ" یا "لر" نیز "کرد" خوانده میشوند. حتی در زمان شرفخان بدلیسی هنوز "کرد" معنی زبانی نمیداده است و یک نوع شیوه زندگی بود.
در این رابطه، میتوانید به مقاله احسان هوشمند نیز بنگرید که هم کردی میداند و هم کرد هست، و صدمرتبه از شما بیشتر به تاریخ و زبانشناسی آگاهی دارد.
حداقل این مقاله را بخوانید:
"کرد یا کردها"
http://www.iranworldinstitute.org/pdf/kurde۲۰ou۲۰kurdes.pdf
احسان هوشمند.
این حرفها مانند "مادها نیاکان کردها" بودن نیز از حرفهای کهنه و مطرود است. شبیهترین زبان به مادی زبانهای تالشی و تاتی قزوین و اراک و کاشان و اصفهان هستند. این نیز در مقاله اول ثابت شده است. در ضمن واژهی "فارس" هم معنی قومی تا قرن اخیر نمیداده است.. حال یک مشت نادان که فکر میکنند روشنفکر هستند، برای جهت درمان عقدههای روانی، میایند گروه میسازند و آنها را در مقابل هم قرار میدهند.
هر زمان مطالب فوق را خواندید (و من برخلاف شما ده ها مقاله بیشتر خواندهام و چندین کتاب خودآموز کردی به علاوه چندین کتاب به زبان هورامی از ایران دارم)، سپس ادعای زبانشناسی کنید. هیچ زبانشناسی خانوادهی هورامی/زازاکی را جزو کردی نمیداند مگر اینکه یا ناآگاه باشد یا قومگرا.. ولی قواعد غلمی را نمیتوان با قومگرایی تغییر داد. وجههی مشترک هورامی/زازاکی و کلهری و گروسی و جافی و سورانی و کرمانجی (با چندین شاخه) تنها ایرانی بودنشان هست.
به هر حال به یک نکته دیگر اشاره کنم بد نیست و آن خارج از ایران است:
۱) عربها خارج از ایران در سودان و کردستان عراق نسلکشی کردند
۲) کردهای ترکیه با ترکان ترکیه با هم نسلکشی ارمنیان و آسوریان را انجام دادند....همانطور که نقش سیمکو در نسلکشی آسوریان نیز روشن است.
حتی همدینان ما میگفتند که پیش از جنگ جهانی اول، کردهای سنی اگر اهل حق پیدا میکردند، انها را میکشتند زیرا فکر میکردند کشتار اهل حق آنها را به بهشت وارد میکند. پس این شد تاریخ مشترک جنابعالی؟
۳) حال لطفا شما ضدایرانیان "روشنفکر" بگویید ما ایرانیان یا پارسیان (بنده طبری/کرمانشاهی هستم و به هر حال میگویم پارسیان زیرا پارسی را نیز زبان خود میدانم) چکار کردیم؟ آن اندک ناتیونالیسم دوران پهلوی هم بخاطر افرادی مانند سیمکو و اشغالگری عثمانی و خزعل و غیره بود.
۴) جماعت "کرد" به اندیشهی من قوم واحد نیستند و تنها تیرهای هستند از قوم بزرگ ایرانی.. و در پیوستارهای زبانهای ایرانی قرار دارند.. چنانکه فارسی نزدیکترذین هست به لری و لری نزدیک هست به لکی و آن به کلهری و آن نزدیک هست (نه یک زبان با سورانی).. اگر بخشی بخواهند از ایران جدا شوند، عاقبتش ناچار شکار ترکیه/کشورهای عرب میشوند.
از ما گفتن.. ولی کاشک این مدعیان باسواد اندکی کتاب میخواندند.
۴۰۰۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۰
|
از : روزبه
عنوان : خانم شهبازی عزیز
خانم ندا شهبازی عزیز، اتفاقا خیلی هم خوبست که نویسنده هر مقاله ای پاسخگوی هر آنچه می نویسد باشد. تنها از طریق پاسخهاست که علم و هنر فرد عیان می شود. لطفا پاسخ لقمان شمال و بهرامی را هم بدهید تا علم و هنر شما بیشتر عیان شود. سپس من نظرم را درباره یکایک پاسخ هایی که شما به آنها خواهید داد با شما و این سه نظردهنده در میان خواهم گذاشت. ضمنا یکبار دیگر نظر رحمانی و پاسخ تان به آنرا بخوانید.
برای کسب اطلاعات تاریخی باید از منابعی استفاده کرد که از اعتبار جهانی و آکادمیک برخوردار باشند و نه از منابعی که آلوده به دین، سیاست، ایدئولوزی و یا فولکلور هستند.
نکته پایانی آنکه، برای من مهم نیست که شما متولد یا ساکن کدامیک از استانهای ایران باشید. حتی برایم مهم نیست که بدانم شما در ایران زندگی می کنید یا بیرون از آن. آنچه برای من مهم است این است که بدانم که آیا شما یک ایرانی هستید یا نه چون تعیین سرنوشت ایران فقط حق ایرانیان است همانطور که حق تعیین سرنوشت امریکا مختص فقط آمریکایی هاست.
۴۰۰۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۰
|
از : ندا شهبازی
عنوان : کامنت پر از درستی آقای رحمانی!
احتمالا کار درستی نیست که کسی برای نوشته خود، کامنت بگذارد. اما ظاهرا گاهی اوقات غیر قابل اجتناب است. برای نوشتههایی که به فارسی می نویسم و میدانم که بحث برانگیزند، اخبار روز را انتخاب میکنم، چون میدانم که خوانندگانش از همه طیفهای جامعه، با باورهای اجتماعی و سیاسی مختلفند. در نتیجه میتواند فضای خوبی باشد برای تبادل نظر و تلاش برای ایجاد صمیمیت حتی با باورهای گوناگون. گفتم میتواند باشد، چون متاسفانه تا وقتی بدون پیش ذهنیت و تعصب وارد بحثی شویم و تا وقتی همه خود را در هر مسئلهای صاحبنظر بدانیم، این فضای صمیمی بحث و گفتگو بوجود نخواهد آمد. آقای سلیمان رحمانی که ظاهرا بهتر از من میدانید، اهل کجا هستم. یادم نمیاید هیچگاه ادعا کرده باشم کرد هستم. هر چند اگر دارای ملیت کردی، عرب، ترکی، بلوچی یا هر ملیت و زبان دیگری بودم، بسیار بدان افتخار میکردم. هیچ برتری در فارس بودن و فارس زبان بودن و مرکزنشین بودن و... نمیبینم که بخواهم خود را به دروغ به آن نسبت دهم. آقای رحمانی! با همان اطمینانی که درباره من نظر دادید، درباره زبان کردی هم گفتید. زبان کردی شامل چهار لهجه اصلی کرمانجی، سورانی، کلهری و هورامی و چندین زیرمجموعه است. بدون شک اگر شما به یکی از این لهجهها تسلط داشتید، متوجه میشدید که هم ارتباط برقرار کردن با کردهای دیگر بسیار راحت است و هم یادگیری لهجههای دیگر کردی به لحاظ ساختار و کلمات مشترک. هویت و تاریخ مشترک ندارند؟! شما چند سال در بین کردهای چهار قسمت کردستان زندگی کردهاید که به این نکته پی بردید؟ میدانید چقدر ازدواج در بین کردهای این چهار قسمت رواج دارد؟ چند کتاب از تاریخ کردستان خواندهاید؟ با اشعار چند شاعر مطڕح کرد آشنایید؟
از اینها گذشته، نوشته من چه ربطی به تاریخ و زبان کردستان داشت که شما همه را نادرست خواندید؟ من از جدایی و تفرقهای سخن گفتم که در نتیجه سکوت گروهی در برابر فجایع خوزستان و بلوچستان و.. از همه تازهتر قندیل و ارومیه بوجود آمده.
آقای رحمانی اگر به زبان و فرهنگی علاقمند نیستید، مجبور نیستید دربارهاش بگویید و اگر مانند من علاقمندید، بهتر است به زبانشناسان و تاریخشناسان همان ملت و فرهنگ رجوع کنید تا اطلاعات دقیق و به دور از غرضی بدست آورید. لطفا سکوت خود را در برابر فجایعی که گفتم و هزاران فاجعه دیگر در پشت این کامنتها پنهان نکنید. سری به مناطق مختلف ایران بزنید و از درددلشان بشنوید. واقعا که ایران را تجزیه کرید، حال این مرزهای فرضی بماند یا نماند!
افتخار میکنم که هر مطلبی در مورد مشکلات گروههای اتنیکی ایران نوشتم، در بسیاری از سایتهای متعلق به ملیتهای مختلف ایرانی چاپ شد.
۴۰۰٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۰
|
از : سلیمان رحمانی
عنوان : انگار مسابقه هست برای ایرانستیزی..ایشان میگویند:
" خلیجی که خلیج نشینانش عربند، نه فارس"
اول اینکه فارس در اینجا به معنی کشور ایران هست.. دوم ردمان بوشهر و بندرعباس و بختیاری و لار همه ریشهی پارسی دارند و بیش از نصفی از خوزستان نیز بختیاری هست که جزو پارسیان اصیل هستند.
این نوع "روشنفکری" بدون آگاهی از تاریخ که در پیام این خانم و دکلان و سایر افراد نووارد در چپ دیده میشود، به جایی بجز ویرانی نمیرسد.
۴۰۰٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۰
|
از : سلیمان رحمانی
عنوان : مطلب پر از نادرستی
این خانم در چند وقت پیش ادعا میکردند "کرد" بودند ولی حالا "فارس" شدند.
در مورد "زبان کردی" در واقع همانطور که دوستان دیگر گفتند این چند زبان گوناگون است. واژگانی مانند "کرد" یا "لر" یا "لک" یا "فارس" در واقع مجازی هستند برای چند زبان بازمانده پهلوی (اشکانی و ساسانی) و در واقع معانی زبانی نمیدانند. "کرد" به معنی طوایف رمه-گر و کوه-نشین بود. "لک" به معنی هزار (مانند قوم هزاره). "لر" به معنی جلگه نشین هست و "فارس" به معنی "پهلو" و "دنده" یا "کناره/کوه-پایه نشین". همانطور که چینیها یک قوم واحد هستند با تنوع زبانی (که بیشتر از زبانهای ایرانی هست) در مورد این گروه-های زبانی نیز چنین هست و همه متعلق به قوم ایرانی هستند. "کرد" و "هویت کرد" بدون ایران معنی ندارد و اینکه "کردها"ی فعلی بازمانده مادها هستند و "فارسها" بازمانده هخامنشیان نیز از حرفهایی هست که امروز دیگر پایه علمی ندارد. در واقع طوایف گوناگون ایرانی در همه جا دخیل هستند و مهمتر از همه ریشه زبانی هست، و میتوان به یقین گفت که پهلوی اشکانی و ساسانی که زبانی بودند قابل فهم دیگر (mutually intelligble)، ریشه زبانهای کنونی ایرانی هستند. نزدیکترین زبان به پهلوی اشکانی بلوچی و زازاکی/هورامی میباشند، فارسی/لری بازمانده پهلوی ساسانی هستند، لکی / کردی جنوبی و کرمانجی نیز در این پیوستار قرار دارند.
در واقع نه زبانی واحد به نام "کردی" وجود دارد (برای نمونه کردی گروسی برای مهابادی قابل فهم نیست و کردی مهابادی برای کرمانشاهی) و نه هویت فرهنگی یکسان و یا تاریخ یکسان برای این مناطق... کردستان/کرمانشاه ایران همواره بخشی از ایران بودند ولی مناطق دیگر از پانصد سال پیش به دست عثمانی افتادند.
دوستان برای فهم این موضوع به مقاله مفصل زیر بنگرید:
http://www.archive.org/details/ProlegomenaToTheStudyOfTheKurds
۴۰۰۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۰
|
از : Bahrami
عنوان : ترسم نرسی بکعبه ای اعرابی این ره که تو میروی به ترکستان است
ببینیم این – رضاخان پالانی – از کجا سرچشمه گرفته است. با درج این فامیلی فقط قصد کوچک کردن طرف را دارید و فکر میکنید در نتیجه شما را بزرگ نشان میدهد.اقای ن ح -تحیی الأهواز العربیه شما حتا شهامت ندارید در این دنیای ازاد از اسم و فامیلی واقعی خودت استفاده کنی بعد قصد دارید که برتاریکیها نورافشانی کنید؟باید خاطر نشان کنم که تا قبل از اقدام ایشان برای ایجاد اداره سجل احوال در این مملکت مردم یا پسوند شغلی را که داشتند یدک میکشیدند و یا لقب یا صفتهایی را که بر انها میگذاشتند. دوست گرامی شما که شاهد هستید مردم نواحی مختلف ایران مردم استان یا شهر بغلی را با چه عناوین توهین امیزی بدرقه میکنند و پر مسلم شما هم تجربه هایی داشته اید. مثلا ایا تا کنون سعی کرده ای که ان فرهنگ شرم اور عربهای خوزستان را بپرسش بگیری که چرا داماد حق ندارد شب را در خانه پدر همسرش بگذراند و یا پدر دختر شب در خانه داماد نمیخابد؟غیر از این است که مبادا دامادش با دخترش سکس داشته باشد و .... .اصلا بیا ببینیم این پالانی یعنی چه؟دو حالت دارد -۱-یا پدر یا خانواده ایشان شغل پالان دوزی داشته یا خود ایشان در دوره ای سر و کارش با چهار پایان بوده مگر نه اینکه ادعا میشود انسانی که از راه دسترنج خودش امرار معاش میکند قابل احترام است؟مگر بشر قابل ترقی نیست؟دوست گرامی هر سال ۱۴ امرداد ازادیخواهان ایران سالگرد مشروطیت را پاس میدارنند .ایا تا حالا شنیده یا خوانده ای که حتا مستبدان ان دوران سردار ملی ستار خان و یا سالار ملی باقر خان را مورد بی ادبی قرار دهند به دلیل شغلی که داشته اند؟اگر تاریخ هر کشوری را ورق بزنی در ان دوره زمانی منظورم قرن گذشته است اکثر رهبران تحولات اجتماعی از همین نوع گذشته هایی برخوردار بوده اند.همانطوری که مراغه ای یا تبریزی یا کرمانی ویا بختیاری یا اهوازی ….هم یافت میشود .در بین عربها در هنگام معرفی پسر نام پدر پشتبندش است,شاید برای شما عادی باشد اما در نظر دیگران خنده دار است در ثانی مجسم کن اگر مثلا شما بدنیا بیایی و پدری نباشد که شما بشوی ابو....ببین چقدر سرافکنده میشوی و .....باز هم صد افرین به یک بچه بی پدر که با لیاقت خودش توانست اسمش را تا ابد ماندگار کند چه شما دوست داشته و یا نداشته باشید.چقدر خوب میشود اگر تعصب را کنار بگذاری و یکبار کتاب احمد کسروی راجع بتاریخ خوزستان را مطالعه بکنی.درک میکنم شما نمتوانید ریس عشیره تان شیخ خزئل را فراموش کنید ولی دوست من در دنیای امروز مردم متمدن سالهاست از قید خان و شیخ و ...راحت شده اند متاسفم که اخبار هر چند صد سال یک بار به قبیله شما میرسد . یا شیخ تفضلو برسان بدست ن ح ن ح عنوان : تحیی الأهواز العربیه
۴۰۰۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۰
|
از : لقمان شمال
عنوان : با کمک استعمار و ارتجاع هیچ قومی آزاد نشده است.
تجزیه طلبی و یا بقولی «تعین سرنوشت» بخشی از اراضی یک ملت قدیمی با همه اقوام دربرگیرنده و سازنده آندیار که دارای سنن و فرهنگ مشترک با هم هستند بفرمهای متفاوتی امکان پذیراست. یکی از آن طروق، حمله مستقیم با سیاست تهاجمی اشعالگرانه صورت میگیرد که همه و یا قسمتی از خاک یک ملتی به «تصرف» اشغالگر در دراز و یا کوتاه مدت درمیآید. جنگ جالدران یکی از این موارد اشغال و تجزیه بخشی از خاک یک کشور است. در این جنگ، باختر و شمالباختری ایران که شامل آذربایجان و تمام کردستان تا همدان بود، از ایران جدا شد و به دست عثمانی افتاد. این مناطق تا پیش از زمان شاه عباس کبیر از ایران جدا بود اما شاه عباس توانست بخشی از مناطق کردستان را با جنگ دیگری پس بگیرد.جنگ چالدران نتایج بدی را بدنبال داشت از جمله: نخستین نتیجه جنگ جدا شدن همیشگی مناطق کردستان باختری (مناطق کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه کنونی و قسمتی از ارمنستان) از ایران بود و ضمیمه ترکان عثمانی شد. و بعد از پیروزی انگلیس در جنگ جهانی اول تمام مناطق جنوبی امپراطوری عثمانی بدست آنها افتاد و بنا بسیاست دیرینه انگلیسی طمعه بدست آمده از ترکهای عثمانی و آن بخش جدا شده کردستان مجددآ تحت تقسیمات جدیدی قرار گرفت. بنابراین آن کوته فکرانی که اطلاعی از تاریخ اقوام سازنده ایران را ندارند و ایران را بغلط اشغالگر کردستان مینامند تا بتوانند شکافی در همبستگی هزاران ساله آنها ایجاد نمایند. بیش از پانصد سال از آن جنگ و تجزیه بخش وسیعی از خاک ایران میگذرد.ابلهانه خواهد بود که همه کردهای ساکنن ترکیه، عراق، سوریه و تا حدی در ارمنستان بعنوان یک قوم واحد با نژاد، فرهنگ، ادبیات و سنن و رسومات مشترک بدانیم. و یا درصدد برگرداندن مجدد همه مناطق بسرزمین مادریشان (ایران) باشیم. شیوه دیگری از تجزیه طلبی بشیوه استالین است که در مورد ایران همان که «جمهوری» های گیلان، آذربایجان و مهاباد ذکر نمایم. این شیوه استالینی امروزه توسط استعمار جهانی بمراتب «بهتر و دقیق تر» مورد اجرا در میآید.نمونه مشخص آن، « خودمختاری» اهدایی شمال عراق است. که بشکل کلاسیک ضمیمه بخاک اشغالگر نیست ولی همان نتیجه را میرساند. بی جهت نیست که تعداد گروهکهای «طالب تعین سرنوشت» قومی در مناطق استبداد زده و لی نافرمان مثل ایران بیش از تعداد انگشتهای دست و پا هستند و هر کدام سر در «آبخوری» دارند و سمینارها و جلسات سخنرانی آنان با یک اپوزیسیون واقعی وجدی و طالب آزادی و استقلال فرسنگها فاصله دارد. بعنوان مثال گروهکی که ظاهرآ طرفدار کردهای ایران است و با پ ک ک ترکیه همدست گشته و با کمکهای مالی کردهای شمال عراق( بدستور کشور اشعالگر در عراق) بمرزهای ایران شبیخون میزند و از کشتار مرزبانان که حتی افراد کورد ایرانی هستند ابایی ندارد. این نوع گروهک دست نشانده و مامور استعمار چه نامی دارند؟ زیدی بیگانه از تاریخ ایران و ایرانی (ن ح) در اینجا خودرا از قوم عرب و از سرزمین خوزستان که نامی قدیمی تر از کلمه «عرب» آنرا سرزمین عرب میپندارد، چه نامی میتوان بدو داد؟ او نمیداند و نمیخواهد هم بداند که اعراب بهرفرمش هنوز در پهنه گیتی وجود نداشتند که کردستان و خوزستان وجود داشتند. نویسنده این مقال روشن نکرد که از چه نوع تعین سرنوشت ساکنن مناطق کردستان ایران سخن میراند؟
۴۰۰۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱٣۹۰
|
از : عبدالله بلوچ
عنوان : بلوچ با هویت ایرانی بیگانه است
بلوچ با هویت ایرانی بیگانه است
اخیراً «رادیو فردا» مصاحبه ای را با آقای ماشاللـه آجودانی کارشناس تاریخ ایران تحت عنوان "نگاه دوگانه به تاریخ ایران، قبل و بعد از اسلام، از کجا آمد " انجام داده است که از منظر تاریخی دارای نکات بسیار مهم و گویا در مورد هویت ایرانی است.
آقای آجودانی دو عامل «زبان فارسی» و «مذهب شیعه» را برای هویت ایرانی تعیین کننده میداند. این دو پدیده را نمیتوان در بین ملت بلوچ یافت. بلوچ دارای زبان و فرهنگ، آداب و رسوم و نیز تاریخ مستقل در سرزمین خودش میباشد. بلوچ با زبان فارسی با وجود غنی و توانمندی ادعای شده ایرانیان بیگانه است. بلوچ زبان فارسی را نمیداند مگر اینکه به او در مدارس آموخته باشند. در طول تاریخ بلوچ بزبان بلوچی سخن گفته است و نیازی به زبان فارسی نداشته است.
در مباحث تاریخی دیده میشود که از زبان فارسی بعنوان زبان فراگیر فلات ایران نامبرده میشود. در ادوار گذشته امپراتورها و حاکمان مهاجم برای تسخیر ممالک دیگر نیاز به لشکرکشی و اشغالگری داشته اند. مسلماً این مهاجمان برای ارسال احکام و دستورات به لشکریان خود به یک زبان نیاز داشته اند که در این خطه از جهان زبان لشکرکشی مهاجمان، زبان فارسی بوده است. در دو هزار و پانصد سال پیش که الکساندر مقدونی برای تسخیر جهان و گسترش خود راهی هندوستان شد، زبان یونانی را بکار برد.
بلوچستان سرزمینی است که دارای موقعیت جغرافیایی بسیار سخت است. از این نظر تسخیر بلوچستان بس دشوار بوده است. بنابر استناد به تاریخ مدون، تسخیر بلوچستان توسط مهاجمان یک حالت موقتی داشته است. البته نیروهای اسلام در بلوچستان توانسته اند تا فرهنگ و اعتقادات مردم بلوچ را تحت تاثیر قرار دهند. چه بسا که بلوچها به دین اسلام گرویدند. اسلام در بین مردم بلوچ بمنزله مذهب سنی بوده ولی با هجوم قاجاریان به بلوچستان در بخشهایی از بلوچستان مذهب شیعه عینیت پیدا میکند. از اینرو در بلوچستان، بلوچ شیعه مذهب نیز وجود دارد. اما مذهب غالب در بلوچستان مذهب سنی است. از اینرو برای بررسی بلوچستان به مردم بلوچ، سنی مذهب میگویند.
با استفاده از متدولوژی کارشناس تاریخ ایران آقای آجودانی مردم بلوچ نمیتوانند دارای هویت ایرانی باشند، چرا که بلوچ نه فارس زبان است و نه شیعه مذهب(در مجموع) و این یک حقیقت است که بلوچ، هرگز ایرانی نیست. بلوچ بسان دیگران یک ملت تاریخی با سرزمین مشخص اجدادی اش میباشد و با هویت ایرانی بیگانه است.
٣۹۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱٣۹۰
|
از : اباذر
عنوان : تشکر
صدای همه ملتهای تحت ستم در کشوری فرضی ایران است. متشکرم
٣۹۹۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱٣۹۰
|
از : ن ح
عنوان : تحیی الأهواز العربیه
سرکار خانم شهبازی
ایران را سال ها پیش شخصی به نام رضا پالانی تکه تکه کرد و آنچه امروز من وشما شاهد آن هستیم ادامه همان نظریات بخت برگشتگانی چون نظریه پردازان درباری او که همه ما به خوبی آنها را میشناسیم و به دلیل فش وفحشاهایشان به عرب جماعت از آنها بت ساخته اند ونقد آنان جرم تلقی می شود.
ایران تا پیش از رضا پالانی(پهلوی) چند زبانه وچند فرهنگ بود ومشکل خاصی نداشت به جز توسعه .اما اقای پالانی واطرفیانش با تمام توان نظامی سیاسی به دیگر فرهنگها حمله کردند و سعی در نابودی همگان داشتند.حمله رضا پالانی را پسرش نیز ادامه داد و جالب تر این است که خمینی نیز همان هجوم را ادامه داد و امروز خامنه ای.من عرب مشکلی با زبان فارسی ندارم اما زمانی که زبان مادری ام را از من می گیرند وفارسی را به من تحمیل می کنند من راهی جز مبارزه با فارس وفارسی نمی بینم.و هر انچه در توان دارم برای استیفای حقوق ملی خود بکار می گیرم.در حیطه خاک نیز چنین است و دفاع از سرزمینم را یک امر حیاتی میدانم واجازه نخواهم داد که تغییرات جمعیتی در الأهواز به ضرر ملت عرب رقم بخورد.ممکن است امروز سکوت کنم ولی فردایی که سر برسد وضع تغییر خواهد کرد و متاسفانه مردم عادی ومهاجران به سرزمینم تاوان أن را خواهند پرداخت. تا دیر نشده به مردم بگوییم که در قالب برنامه های رژیم برای نابودی ملت عرب الاهواز حرکت نکنند.
٣۹۹۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱٣۹۰
|
از : هایده ترابی
عنوان : ایران هم اکنون تجزیه شده است.
خانم ندا شهبازی آفرین بر شما! با شما همصدا هستم.
یادداشتی نوشتم که مضمونش دور از حرف شما نیست:
http://www.۱oo۱nights.org/index.php?page=۲&articleId=۲۸۲۸
٣۹۹۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱٣۹۰
|