برای کاستن از خونریزی در عراق چه باید کرد؟


علی سالاری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۱ تير ۱٣٨۵ -  ۲ ژوئيه ۲۰۰۶


مردم عراق و همهً نیروهای درگیر در مسئلهً عراق اینروزها دوران سختی را از سر می گذرانند. انفجارهای پیاپی جان مردم را بلب رسانده است، و مراکز تصمیم گیری متعدد هرکدام و از هر سو، بدنبال احراز جای پا و گسترش دامنهً نفوذ خود هستند. جامعهً بین المللی و ناظران خارجی نیز متحیرند که این خونریزی ها و انفجارها از کجا ریشه می گیرد و به کجا می انجامد؟ آیا این خونها پیش درآمد و لازمهً تولد دموکراسی در یک کشور نفتی، ایلی-عشیرتی، چند قومی، چند فرهنگی، اسلامی ( شیعه و سنی)، می باشد؟ و یا از علائم شروع جنگ داخلی است؟ و خلاصه چطور می توان این اوضاع قمر در عقرب حاکم بر عراق را بطور همه جانبه تری باز شناخت؟ فکر می کنم مثل شناخت هر معضل اجتماعی نخست باید اصل مسئله را شکافت، مواد خام و عناصر کلیدی تشکیل دهندهً آنرا از هم تفکیک نمود، کم و کیف آنها را دقیقاً مورد ارزیابی قرارداد، و آنگاه راه حلی متناسب با هر کدام و در هر سطح برای غلبه بر جزء جزء مشکلات ارائه نمود. بدیهی است که اینهمه نه از نگارنده و نه از این سطور بر می آید. این نوشته در واقع یک سری خطوط کلی را ترسیم و در هر زمینه راه حل های کلی را پیشنهاد می کند .    
بسیاری از تحلیل گران و یا روشنفکران، رویکردهای یک بعدی و یا دو جانبه ای به مسائل عراق دارند و بدیهی است که راه حلهای آنها نیز به یکی دو جنبه محدود بماند. چنین رویکردهایی مانع از شناخت درست و راه حلهای همه جانبه می گردد و لاجرم به شکست می انجامد. نئوکانهای آمریکا، صرفاً آنرا جنگ علیه تروریسم و برای دموکراسی تلقی می کنند. این تلقی در داخل آمریکا و نیز در سطح بین المللی اعتبار خود را از دست داده است، چرا که برای تفسیر تحولات مربوط به عراق بسیار ناکافی می نماید .
انترناسیونالیستهای چپ که همه چیز، از جمله حملهً یازدهم سپتامبر و حمله به عراق و انفجار حرم سامرا،   را توطئهً از پیش طراحی شده می دانند، در گیری های کنونی در عراق را هم لابد با استفاده از تئوری توطئه توضیح می دهند. حاصل اینگونه رویکردها چیزی جز نومیدی از سر ناتوانی، توجیه بی عملی،   و یا در نهایت حمایت از تروریسم نمی تواند باشد .  
اسلامیستها، در آرزوی تحقق خلافت اسلامی، سیاست های حمایتی غرب و آمریکا را از اسرائیل و نیز حمایت از دیکتاتورهای فاسد محلی در دوران جنگ سرد را، بهانهً مخالفت قهرآمیز خود با آمریکا و غرب قرار داده، و بدنبال بر آفروختن جنگ صلیبی مذهبی در قرن بیست و یکم هستند .
رژیم های استبدادی منطقه، بویژه ایران و سوریه هم، عراق را عرصهً تاخت و تاز خود قرار داده اند. آنها ثبات و آرامش و تحقق دموکراسی در عراق را موفقیت آمریکا در ارائهً الگوی موفقی از دموکراسی در خاورمیانه می دانند و ا زهمین رو عراق را بستر رویارویی استراتژیک خود با آمریکا می دانند. موفقیت دموکراسی در عراق می تواند ادعاهای آنها را در ارئهً الگوی مناسب برای مسلمانان و اعراب بی رنگ، و رژیم آنها را در میان مسلمانان بی اعتبار کند. بهمین دلیل دست به هر دسیسه و نیرنگی می زنند تا عراق را برای عراقیان جهنم و برای آمریکاییان به باتلاق مبدل سازند. کشورهای عرب منطقه هم به درجاتی پایینتر می دانند که در صورت موفقیت آمریکا در عراق، فشار بر آنها برای تن دادن به رفرم سیاسی افزایش خواهد یافت. ای بسا بهمین دلیل، در برابر مسائل داخل عراق نظاره گر باقی مانده   اند .
ناسیونالیستی های پان عرب، سنی ها و بسیاری از نظامیان سابق و طرفداران حزب بعث نیز هر کدام از زاویه ای، با حضور آمریکا و نیز با قدرت گرفتن شیعیان و کردها مشکل دارند و در پی ابقای جایگاه سیاسی خود در آیندهً عراق هستند. در ادامهً این نوشته این رویکردها بطور مبسوط تری دسته بندی خواهد شد .
مدتی پیش وزیر خارجهً آمریکا اذعان داشت که آمریکا در پنجاه سال گذشته به مسئلهً ثبات سیاسی و امنیت جریان نفت اولویت می داده و حال گسترش دموکراسی و حقوق بشر را در اولویت خود قرار داده است. فکر می کنم نیروهای دموکرات و آزادیخواه و مترقی منطقه که قربانیان دائمی اتحاد استعمار و ارتجاع مذهبی در کشورهای مسلمان بوده اند، جا دارد تا از این تغییر سیاست خارجی آمریکا درخاورمیانه استقبال و استفاده کنند. اگر این تغییر رویه را ارج ندهیم، آمریکا از دموکراتها و دموکراسی رویگردان شده و حفظ منافع خود را در حمایت از مرتجعین مذهبی خواهد جست .
  دوم، بدیهی است این موضوع بمعنی تأیید چشم بسته نیست، باید سیاست خارجی آمریکا در منطقه در هرزمینه که لازم باشد نقد کرد و به چالش گرفت، چرا که آمریکا دنبال منافع ملی خود و ایرانیان و یا عراقیهای دموکرات نیز حافظ منافع ملی خود می باشند، ولی بایستی واقف بود که اولا تا تحقق دموکراسی، برای غلبه بر بنیادگرایی مذهبی به کمک و حمایت آمریکار و سایر دموکراسی ها بشدت نیازمندیم. بعلاوه بخاطر بسپریم که راه رسیدن به بهروزی کشورهای مسلمان، در دموکراسی، در رابطهً مستقیم، و در رقابت است و نه دشمنی. عوامل تعیین کننده در رقابت عبارت از قوانین، مقررات، موازین، عرف و دیالوگ متقابل هستند، حال آنکه در دشمنی، هر کدام بود و موفقیت خود را در نبود دیگری می بیند؛ بین دو دشمن، منطق تعادل قوا حرف آخر را می زند و روشن است که برندهً نهایی چنان رابطه ای هم نیروهای مدعی انقلاب و یا کشوری عقب مانده و میان قدرت مثل ایران نمی تواند باشد .
سوم، بسیاری از روزنامه نگاران و نیز فعالان سیاسی ایرانی، که تئوری توطئه در قضاوتهای سیاسیشان نقش اصلی را ایفا می کند، نا توانی خود از درک و فهم مسائل را به توانایی طرف مقابل نسبت می دهند. حال آنکه اساساً نیست که آمریکایی ها و یا هرکس دیگر همه چیز را پیشاپیش بدانند، همه چیز مطابق طرحها و برنامه های آنها پیش برود، و یا نتیجهً عملی طرح ها و برنامه های آنان برای خودشان، حتما قابل پیش بینی و یا مورد تأیید باشد. آنها نیز گرایش های گوناگون، منافع و اهداف متفاوت و گاها متضادی در درون خود دارند و نقاط ضعف و قوت فکری آنان در عمل نیز منجر به آثار و عواقب متفاوت می گردد. از این رو توسل جستن از تئوری توطئه توسط افراطیون جز گواه درکی ساده سازانه و دشمن تراشانه از مسائل، احساس ناتوانی و عجز و در نتیجه ناتوانی در مقابل دشمن مفروض، و نهایتاً توجیه شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت می باشد .
با این توضیح مقدماتی! می خواهم به بررسی مسائل کنونی عراق بپردازم. همانطور که قبلا گفتم تحقق دموکراسی در عراق به سود صلح و ثبات منطقه، نفع آزادیخواهان و دموکراتهای منجمله ایرانی، و بزیان افراطیون، بویژه مذهبی، و نیز نظامهای استبدادی خاورمیانه می باشد. بهمین دلیل پی گیری مسائل عراق در صدر اولویت های بسیاری از مراکز تحقیق، دولتها، و نیز خبرگذاریها قرار دارد. دیروز گزارشی از امیر طاهری، روزنامه نگار ایرانی مقیم لندن، خواندم که برآورد خوشبینانه ای از شرایط بدست داده بود. همینطور گفتگوی میز گرد دوستان دکتر لاری دایموند (از موسسهً تحقیقاتی هور در دانشگاه استنفورد) تحت عنوان "چه باید کرد در عراق؟" را در سایت "شورای سیاست خارجی" آمده بود که ارزش مطالعه کردن دارد. این نوشته برآن است تا از زاویه ای متفاوت به بررسی وضعیت موجود در عراق بپردازد .
مطالبات مردم عراق را در شرایط کنونی می توان به سه دستهً کلی تقسیم نمود که بترتیب اولویت عبارتند از دعوا بر سر" هویت، قدرت، و حقوق، ". عناصر اصلی تشکیل دهندهً هویت مردم عراق عبارتند از: (١) عشیرتی و قبایلی: در نوشته های پیشین این قضیه مورد تأکید قرارگرفته بود که چون افتخارات تمدن های بین النهرین بر خلاف ایران باستان، بر پیوندهای ایلی و قبایلی استوار بوده و از این رو ساختار عشیرتی در عراق بسیار قویتر از ایران است، دوم اینکه حکومت های استبدادی صدام حسین، احزاب سیاسی را محدود و ممنوع، ولی روی این ساختار سنتی جامعهً عراق سرمایه گذاری کرده بود.   (۲) قومی و زبانی: قبایل و عشایر مختلف را پیوندهای قومی و زبانی، مانند اعراب، کردها، ترکمن ها، آشوری ها و غیره، بهم پیوند می دهند. (۳) مذهبی: در زمان صدام حسین، سنی های عرب و بعد از سقوط صدام حسین، شیعیان و اهل تسنن کرد فرصت ابراز وجود و ابراز وجود سیاسی یافته اند. (۴) هویت منبعث از ایدئولوژی های مدرن و سکولار مانند مارکسیسم و کمونیسم و ناسیونالیسم و غیره که بیشتر در احزاب سیاسی، مانند حزب بعث (تنها حزب حاکم قبلی و غیر قانونی فعلی) و سایر احزاب فعال کنونی، خود را نشان می دهد .
بنابراین جنگ بر سر ابقای هویت، چهار جبههً مختلف را نشان می دهد، که هرکدام شکل و ماهیت و لاجرم هدف و برنامهً ویژهً خود را داشته و لاجرم راه حل های خاص خود را می طلبند. بهمین دلیل، اگر کسی فقط توجه خود را معطوف به یک و یا دو مورد معطوف سازد و از دو گروه دیگر غافل بماند، مثلا صرفاً به مذهبیون و قومیت ها پر بها داده و از ناسیونالیست ها و قدرت قبایل و عشایر چشم پوشی کند، روشن است که در مهار اوضاع به نتیجه نخواهد رسید .
نکته مهمتر اینکه هر کدام از این نوع نهادهای هویت بخش جامعه مکانیزمهای حل اختلاف سنتی خود را دارا می باشند که برای حل مسائلشان باید از آن مکانیزمها حتا الامکان استفاده کرد. مثلاً عشایر یک منطقه از قدیم مسائل خود را با مشورت بین پیران و ریش سفیدان قوم حل و فصل می کرده اند، رهبران مذهبی مرجع حل اختلافات مذهبی بوده اند، روشنفکران و احزاب سیاسی نیز در کاستن از بحرانهای فکری و برداشتهای مفاهیم مدرن به مردم کمک می کنند و بحث های اموزنده در مورد پرنسیب های دموکراسی در یک جامعهً چند فرهنگی می توانند نقش مثبتی ایفا کنند .
برای کاستن از افتراق، کشمکش و خونریزی های بیشتر بر سر هویت عشایری، قومی، مذهبی، و ایدئولوژیک مردم، باید کنفرانس های منطقه ای و سراسری بین سران عشایر، گروههای قومی، رهبران مذهبی، احزاب سیاسی، نخست بطور جداگانه و در مراحل بعد، بصورت منطقه ای و سراسری تشکیل داد.   باید این رهبران را در انتخاب میانجی مختار گذاشت تا خود در پروسهً عمل میانجی های حل اختلاف بین خود را بیابند. عمدتا ریش سفیدان عشایر به رهبران مذهبی و یا سیاسی، و آنها نیز برای حل اختلافاتشان با میانجیگری آمریکایی ها نیازمند خواهند بود. دغدغهً باز یابی "هویت" یک عراق دموکرات و نوین بدون اتکا به حلقه های سنتی امکانپذیر نمی باشد. زندگی مسالمت آمیز در یک جامعهً چند فرهنگی با تنوع قومی، مذهبی و ایدئولوژیک دقیقاً آن چیزی است که صدام حسین از مردم عراق دریغ کرده بود و بهمین دلیل همهً آن کاستیها و کمبودهها امروزه سربازکرده است. بهمین دلیل باید با آموزش و ارتقاء روابط و مناسبات بین عشایر، اقوام، و رهبران مذهبی و سیاسی، هویت دموکراتیک نوینی بر ساختار سنتی موجود بنا نهاد .
دومین موضوع مورد منازعه درعراق امروز، دعوا بر سر کسب "قدرت" می باشد وجوه جغرافیایی سازمان یابی قدرت را می توان به روستا و محله، شهری، استانی، کشوری، منطقه ای و بین المللی تقسیم نمود . (local, state,   national, regional, and international). اصلی ترین شاخص قدرت هم در عراق بعد از صدام حسین برخورداری از نیروی شبه نظامی و مسلح بوده است. بدین معنی که بعد از فروپاشی ارتش عراق، مردم این کشور خود را در محاصره قوای خارجی اعم از نظامیان آمریکا و نیز نیروهای نظامی گسیل شده از طرف ایران می دیدند. این مردم که بطور عام با اشغال خارجی مخالفند و خاطرهً هشت سال جنگ با ایران را نیز بخاطر دارند، به امنیتی که توسط نیروهای نظامی آمریکا و بویژه توسط وزارت کشور تحت کنترل سپاه بدر (نیروهای وابسته به ایران) برایشان رقم زده شود، بهیچ وجه نمی توانستند اعتماد کنند. بهمین دلیل خود را ملزم به مسلح شدن و دفاع از موجودیت و قدرت خود یافتند، این خلاء و نیاز مردم بومی بویژه اهل سنت با انحلال ارتش صدام حسین، پاسخ مادی خود را پیدا کرده بود. یکی از عوامل تشدید کنندهً اوضاع در عراق استفاده از نیروهای شبه نظامی شیعه و کرد برای تأمین امنیت در مناطقی بوده که اعراب سنی و یا ساکنین آن مختلط   بوده اند. ارتش آمریکا در حالیکه دست شبه نظامیان شیعه و کرد عراقی را تماماً باز گذاشته بود، در پی خلع سلاح و برچیدن شبه نظامیان اهل سنت برآمد .
حال آنکه در فقدان نیروی پلیس سراسری و ارتش ملی، ارتش آمریکا بایستی امنیت محلی مناطق سنی نشین را مردم محلی سپرد و به آنها اجازه می داد تا تأمین امنیت منطقهً خود را تحت نظارت دولت مرکزی و نیروهای آمریکایی خود بعهده گیرند. نکتهً مهم دیگر اینکه، در فقدان بوروکراسی دولتی قدرتمند محلی، منطقه ای، و ملی، مراکز متعدد تصمیم گیری بموازات هم برای تأثیرگذاری بر اوضاع بنفع خود، در همهً سطوح جریان داشته است. نیروهای محلی برای خود، احزاب سیاسی برای خود، دولت برای خود، راهبران و گروههای مذهبی برای خود، آمریکایی ها برای خود، کشورهای ذی نفوذ و ذینفع مثل ایران و سوریه برای خود، هرکدام مرکز تصمیم گیری دارند و روی آجرای تصمیمات خود سرمایه گذاری می کنند.   این وضعیت تعدد مراکز تصمیم گیری، که حتا تا مراکز اطلاعاتی و نظامی کشورهای همسایه گسترده شده، در مرحلهً عمل به تقابل، درگیری و خونریزی می انجامد. برای برقراری نظم و امنیت باید مراکز تصمیم گیری داخلی را در همهً سطوح با هم هماهنگ نموده و مانع دست اندازی و سیاست گذاری در امور محلی توسط نیروهای غیر بومی، و نیز در امور داخلی عراق، در مراکز امنیتی و اطلاعاتی تهران و دمشق گردید .
سومین عنصر تعیین کننده در منازعات و درگیریهای کنونی عراق، مطالبات "حقوقی" می باشند. وجوه عمدهً این حقوق عبارتند از حقوق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی که در قانون اساسی مدون و توسط دولت محلی و مرکزی باید تضمین گردد. برغم وجود مشکلات قومی و مذهبی، قانون اساسی یک عراق دموکراتیک نمی توان حقوق شهروندی را بر تبعیض قومی و مذهبی بنا نهد. باید مشکلات هویتی قومی و مذهبی را در سطح رهبران قومی و مذهبی حل نموده قوانین سراسری را بر پایه حاکمیت عراقی متحد، شهروندان برابر، با احترام به آزادی مذهبی و تنوع قومی و فرهنگی بنا نمود. دخیل نمودن امتیازات قومی و یا قوانین شرع مذهبی در قانون اساسی باعث تشدید درگیری های قومی و مذهبی و سیاسی در جامعه می گردد. در شرایط کنونی دعوای اصلی بر سر پارامترهای مربوط به "هویت" و "قدرت" جریان دارد و بهمین دلیل دولت مرکزی که اهم تلاش خود را صرف مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و امنیتی می کند، نتوانسته موفقیتی در کاستن از خونریزی ها کسب کند .
  وضعیت عراق، از آلمان، ژاپن، و یوگسلاوی که دولت آمریکا تجربهً ملت سازی در آنها را دارد، بکلی متفاوت است. عراق، بر خلاف ژاپن و آلمان، از تکثر قومی و عشیرتی برخوردار است و صنعتی نیز نمی باشد. برخلاف یوگسلاوی سابق، نه تنها هیچ کدام از کشورهای منطقه حاضر به قبول تجزیهً عراق نیستند، بلکه سنی های مرکر حتا در مقابل گزینهً فدالیسم نیز مقاومت می کنند .
نتیجه گیری که می خواهم از بحث فوق گرفته باشم اینکه (۱)   درگیری ها و خونریزی های جاری در عراق ریشه در مطالبات تاریخی و عقب مانده مردم، در زمینهً هویت، قدرت و حقوق آنها دارد که از گذشته و در زمان صدام حسین سرکوب شده، فرصت بروز نیافته بود. (٢) باید از روشهای سنتی حل اختلاف در بین قبایل، اقوام، مذاهب و احزاب سیاسی بهره گرفت. (۳) مراکز تصمیم گیری کنونی که از خانهً عشایر و دفاتر رهبران مذهبی و سیاسی، گرفته تا اطاقهای فکر در واشنگتن گسترده شده را باید هماهنگ نمود؛ دست کشورهای همسایهً عراق، بویژه اطلاعات و سپاه پاسداران ایران را از دخالت در مسائل عراق کوتاه نمود. (٤) تا زمانی که پلیس و ارتش ملی شکل نگرفته است، باید برای برقراری امنیت در هر روستا و محله و شهر از اهالی محلی خود آنجا مدد گرفت و دست شبه نظامیان قومی و مذهبی را از دامن زدن به تصفیه حساب های قومی و مذهبی کوتاه کرد. (۵) از آنجا که کردها و شیعیان شبه نظامیان خود را دارند، باید به سنی ها اجازه داد تا شبه نظامیان خود را داشته باشند، از این شبه نظامیان با نظارت نیروهای آمریکایی در تأمین امنیت مناطق سنی نشین و در قدم بعدی پلیس و ارتش ملی باید بهره گرفت تا تعادلی در ترکیب نیروهای نظامی بوجود آید .
دولت آمریکا با سرکوب شبه نظامیان سنی در فلوجه و سایر مناطق سنی نشین، که طبعا خوشنودی کردها و شیعیان را بهمراه داشته است، مرتکب اشتباه بزرگی شده است.   باید با رهبران اهل سنت از راه گفتگو و با بکارگیری کانالهای مورد اعتماد دو طرف به   نتیجه رسید و نه در سرکوب آنان. خلع سلاح شبه نظامیان سنی مذهب زمانی موضوعیت دارد که شبه نظامیان شیعه و کرد نیز منحل و در پلیس و یا ارتش ملی ادغام شوند. (۶) آمریکایی ها و جامعهً بین المللی مسئولیت سیاسی، اخلاقی و تاریخی در قبال مردم عراق دارند و نباید مردم عراق را در شرایط دشوارکنونی به حال خود رها کنند .
 
‏یکشنبه‏، ۰٢/۰۷/٢۰۰۶
G_alisalari@hotmail.com
 
( قابل توجه دوستانی که این سلسله مقالات را دنبال می کنند، می توانید نوشته های مرا در وبلاگ "گذار به دموکراسی" به آدرس : http://www.gozarbedemocracy.blogspot.com    دنبال کرده و در بخش کامنت نظرات موافق و مخالف خود را بیفزایید .)
 
برای مطالعهً بیشتر :
گفتگوی میز گرد "در عراق چه باید کرد؟" توسط "شورای تحقیقاتی سیاست خارجی"   در آدرس زیر می توانید پیدا کنید :
www.foreignaffairs.org
 
مقالهً امیر طاهری تحت عنوان "عراق واقعی" را می توانید در آدرس زیر بیابید :
www.commentarymagazine.com