تهدیدی برای گذار دمکراتیک
همن سیدی
•
سناریوی هجوم نظامی به ایران، همین که مطرح میشود، زیانهایش آغاز میشود، حتی عدم وقوعش نیز زیانبار خواهد بود، چه رسد به وقوعش! بعد از ۱۱ سپتامبر، مطرح شدنش، چنان فضایی از استیصال و انتظار ایجاد کرد که برای سالها، مجالی برای جنبشی اصیل و مردمی باقی نگذاشت
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱٣ شهريور ۱٣۹۰ -
۴ سپتامبر ۲۰۱۱
معلوم شد جنجال اخیر ترکیه و اسرائیل، پوششی بود برای حادثهای مهمتر: استقرار سپر دفاع موشکی ناتو در ترکیه! در واقع آنکارا برای این خوشخدمتی، به ایجاد این فضای روانی نیاز داشت. کمی آنسوتر، سارکوزی از احتمال وقوع حادثهای که مدتها بود مطرح نبود، ابراز نگرانی کرده است، عربستان دهان به دشنام و تهدید گشوده، چین در تعهدات نفتی و گازیاش با ایران اخلال ایجاد کرده و روسها هم که استاد لغو تعهدات، درست سر بزنگاه هستند. همه این رویدادها، در کنار اظهارات آمانو- که یکی از اسناد ویکیلیکس از هماهنگی کامل او با آمریکاییها حکایت داشت - خبر از جدی بودن وقوع سناریویی میدهد که مدتهاست برایش لابی شده است. سناریویی که برندگانش معلوم نیست اما بازندگانش مردم ایران و روند گذار دمکراتیک خواهد بود که در صدسال اخیر، همواره به تاخیر افتاده است. گذاری که هربار، توطئهای، کودتایی یا هجومی، مانع از تحقق آن شده و بازتنها، سیکل تکراری آشوب و استبداد را، دور دیگری چرخانده است. سناریوی هجوم نظامی به ایران، همین که مطرح میشود، زیانهایش آغاز میشود، حتی عدم وقوعش نیز زیانبار خواهد بود، چه رسد به وقوعش! بعد از ۱۱ سپتامبر، مطرح شدنش، چنان فضایی از استیصال و انتظار ایجاد کرد که برای سالها، مجالی برای جنبشی اصیل و مردمی باقی نگذاشت.
چرا طرح مجدد؟
وقوع تحولات عمیق در ایران محتوم است. بدون تردید مردمی که دو سال پیش زیباترین صحنههای تلاش برای انقلابی مدرن و مردمی را نشان دادند و الهامبخش مردم منطقه نیز شدند، دیر یا زود در اولین فرصت، به خیابانها بازخواهند گشت. این بار با اتکا به تجارب ناکامیهای اخیر خود و کامیابیهای اخیر منطقه، تکلیف رژیم فعلی را روشن خواهند کرد. اما در صورت وقوع چنین تحولی، سر آمریکا و مهرههایی که از سالها پیش چیده است، بیکلاه خواهد ماند، یاحداقل به اندازه دستاوردهای یک هجوم نظامی، برایشان بازدهی نخواهد داشت. اکنون با مقایسه مصر و لیبی، میبینیم که دست آمریکا و متحدانش در لیبی بهمراتب بازتر از مصر است که مردم آن، خود دیکتاتور را پائین کشیدند. آمریکا بیش از ٣۰ سال است بازار ایران را از دست داده و مایل است قرارداد آتی را تنهایی امضا کند و در عرصه سیاست نیز، ایرانی آزاد ودمکرات، قلب تحولات آتی منطقه خواهد شد که مطمئنا اختیار این تحولات را از دست آمریکا خواهد گرفت. عربستان و سایر متحدان آمریکا در خلیج فارس از موج دموکراسیخواهی و تحولات ایران، چنان متضرر خواهند شد که تنها حضور مستقیم آمریکا میتواند بخشی از آن را جبران کند. مسیری را که تاکنون خاورمیانه پیموده، بسیار متفاوت از "نقشه راه" خاورمیانه بزرگی است که آمریکا کشیده بود و وقوع تحولی اصیل، مردمی و ماندگار در ایران، زاویه این اختلاف را دوچندان خواهد کرد.
در صورت وقوع:
گفته شد که بازندگان اصلی این سناریو، مردم ایران خواهند بود، منطقی هم است: درهر تحولی، نمیتوان بیش از نقشی که در آن داشتهای، سهمی بخواهی. در سناریوی حمله نظامی، مردم کمترین نقش را بازی خواهند کرد، کما اینکه در مورد مردم عراق چنین شد. اکنون آنها زیاد حقی برای اعتراض ندارند، ضمن آنکه باید تا ابد مدیون آمریکا باشند که آنها را از شر صدام رها کرد، همین از سرشان هم زیادی است. همزمان با آن، وابستگی به نیروهای خارجی در فرهنگ سیاسی نهادینه شده است. اکنون در بین سیاسیون عراقی، تقسیمبندی شخصیتها به وابسته و مستقل، تقسیمبندی مضحکی است، تفاوت آنها تنها در مکان و میزان وابستگیشان است. شیعیان تنها در شدت وابستگی به ایران، تفاوتهای اندکی با هم دارند، سنیها بین ریاض و آنکارا سرگردانند، کردها و سکولارها، آمریکا را محرمتر از هموطنهای شیعه و سنی خود میدانند، ضمن آنکه همواره نگاه پرهراسی هم به دهان همسایگان خود دارند. چنین آیندهای برازنده مردمی نیست که بیش از صدسال پیش برای آزادی، عدالت و کسب اختیار سرنوشت خود انقلاب کرده بودند.
گفته شد در صورت وقوع این سناریو، مردم نقشی نخواهند داشت، اما بههر حال آمریکا به شمار اندکی مشاور و هماهنگکننده و امربر نیاز خواهد داشت. اینان چه کسانی خواهند بود؟ مطمئنا از مخالفان رژیم کنونی اما نه از بهترینشان! طیفی از آنها کمونیستهای شرمنده و واخوردهای خواهند بود که اکنون چند سالی است در راهروهای وزارت خارجه آمریکا علافند تا شاید مجالی برای جبران مافات به آنها داده شود. شماری دیگر از وابستگان حکومت قبلی خواهند بود که اکنون بیش از ٣۰ سال است به هر قیمتی در آرزوی دستیابی مجدد به قدرت هستند، آنهایی که سالیانی خود را نماینده ناسیونالیزم ایرانی میشناساندند، اکنون ابایی ندارند که حاکمان ایرانی ویران و آشفتهتر از امروز باشند، آنها قبلا مزه نفت ٣۵ دلاری دهه ۵۰ را چشیدهاند و اکنون بوی نفت ۱۲۰ دلاری دیوانهشان کرده است. بالاخره دسته سوم، بخش کوچکی از بازماندگان و قربانیان ٣۰ سال دیکتاتوری و شکنجه و کشتار که اکنون دیگر عقل از سرشان پریده و تمامی آرمانهای آزادیخواهی و عدالت جویی و عشق به مردم را فراموش کردهاند و تنها در آتش انتقام از آخوندها میسوزند. آنها دنبال منافع فردی و جاهطلبی اقتصادی نیستند، اما ناخواسته، نسل آینده جوانان ایران را، به قربانیانی چون خودشان تبدیل میکنند، از آنها نیز فرصت تمرین و تداوم خردورزی و سیاستورزی را میگیرند. کما اینکه دیگرانی، این حق را از آنها سلب کرده بودند.
گفته شد که این سناریو چنان نکبت است که در صورت مطرح شدن، حتی عدم وقوع آن نیز پرضرر خواهد بود! خاطرمان هست بازی مضحکی که مدتها بین پرونده ایران و میز جورج بوش در جریان بود! نبض قلب شماری از مردم و اپوزسیون وصل بود به اینکه آیا اکنون پرونده روی میز است یا زیر میز یا توی کشو میز؟ اگر روی میز است آیا همه گزینهها هم باهاش روی میز است؟ از جمله همان گزینه مشهور؟ فعالیت سیاسی شماری خلاصه شده بود به تحلیل نطقهای پرت و رمکی جورج بوش و نظرات هفتگی وزارت خارجهاش که حتی ترجمه هم نمیشد و مردم فقط فرصت داشتند زیر نویسش را بخوانند، در کمتر از یک دقیقه! اکنون و در شرایطی که مردم نیاز به حضور مجدد در خیابانها دارند، نیاز به انواع ابتکارات برای خسته کردن و ریزش نیروهای حکومت دارند، مطرح شدن این سناریو بزرگتری زیان را به جنبش مردم خواهد زد. در درون بخشی از احزاب و جریانات سیاسی نیز تقلا برای نقش بازی کردن شدت خواهد گرفت، رقابتهای درون حزبی مجددا ناسالم خواهد شد و تلاش برای "یکه شدن" شروع خواهد شد. سیستم آمریکا، سیستمی پرزیدنتی است و در مذاکرات و پروژهها هم، تنها یکه ها و نفر اولها را میشناسند. همه هم که نمیتوانند یکه باشند، انشعابات مجددا آغاز خواهد شد و بقیه ماجراهای آشنا.
در پایان باید نکتهای از قلم نیافتد: مطرح شدن این سناریو تنها برای مردم بازی باخت- باخت نخواهد بود، حتی افراد و جریاناتی که خود را برنده قطعی میپندارند، هیچ تضمینی برای کامیابی نخواهند داشت، مثالی جالب : در سناریوی قبلی، همزمان به سه نفر که هر سه در یک طیف سیاسی جای میگیرند ، قول ریاستجمهوری آتی داده شده بود، عاقلان را اشارتی کافی است!
|