روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۷ شهريور ۱٣۹۰ -  ٨ سپتامبر ۲۰۱۱


 «وقت آن است که...»عنوان یادداشت روز وزنامه‌ی کیهان به حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛هرچند نظام سلطه به سرکردگی آمریکا و چند کشور اروپایی «اسلام ستیزی» را به عنوان یکی از راهبردهای اصلی در دستور کار خود قرار داده اند؛ اما حتی در همین کشورها با وقوع بحران مالی و اقتصادی اخیر در غرب، بسیاری از کارشناسان و پژوهشگران به این مسئله اعتراف دارند که راه برون رفت از بن بست اقتصاد سرمایه داری و بانکداری ربوی، عمل به آموزه های شریعت اسلامی در حوزه اقتصاد و بانکداری است.
بنابراین اگر طی چهار سال گذشته در رسانه های غربی بحث اقتصاد اسلامی به طور جدی پیش کشیده می شود و فراتر و عمیق تر از آن در عرصه پژوهشی، پژوهشگاه وزارت امور خارجه آمریکا آن هم در بحبوحه بحران فراگیر مالی، بر نسخه اقتصاد اسلامی متمرکز می شود و یا در فرانسه دو سال پیش قانونگذار تصویب می کند که «اوراق بهادار اسلامی» صادر گردد و حتی در برخی از دانشگاه های غربی پیشنهاد تاسیس رشته اقتصاد اسلامی در دستور کار قرار می گیرد به خاطر دریافت و درک این حقیقت و واقعیت است که سیمای اصلی و بدون رتوش نظام اقتصاد کاپیتالیستی و اندیشه های اقتصادی مبتنی بر آموزه های سوسیالیستی برملا و عیان گشته است.
از همین گذر است که کارشناسان و زبدگان اقتصادی غرب بر این مسئله تاکید می کنند که از جمله ریشه های بحران های مالی و اقتصادی افسارگسیخته غرب از یکسو، مضاربه های خیالی، غیرقانونی و کاغذی است و از سوی دیگر؛ سیستم بدون پشتوانه پولی و مالی و نفوذ پدیده ای به نام «ربا» است که از تبعات آن بر جامعه شکاف طبقاتی فاحش میان اقشار مستمند و فقیر با گروه های کلان سرمایه دار و ثروتمند است.
تمامی این موارد و نمونه ها که هرکدام بحث مستقل و جداگانه ای را می طلبد به طور واضح نشان می دهد که غرب علی رغم تقلاها و تحرکات فراوان در بستر «اسلام ستیزی» نمی تواند قدرت «اسلام» را در صحنه اداره اجتماع، سیاست و اقتصاد نادیده بگیرد.
بنابراین اگر کشوری مانند اسپانیا همین دو، سه روز پیش در راستای اسلام ستیزی، پخش اذان در میان مسلمانان در منطقه «سالت» بارسلونا را تحریم می کند تنها به یک اقدام سلبی و بی نتیجه روی آورده است وگرنه آن کشور و کشورهای مثل آن که امروز در باتلاق سیاست های اقتصادی شان گرفتار شده اند- از پرتغال و یونان تا فرانسه و انگلیس و ایتالیا- نمی توانند سیاست های اقتصادی اسلامی را که بر پایه قراردادهای اقتصادی واقعی و مبتنی بر تحقق عملی عدالت و طرد ظلم و جاه طلبی و چپاول و غارت و شکاف طبقاتی است تحریم نمایند.
به همین دلیل است که در بحران مالی غرب از ۲۰۰۷ به بعد به اذعان کارشناسان و تحلیلگران، کمترین آسیب را کشورهایی متحمل شده اند که از اقتصاد اسلامی و بخصوص بانکداری اسلامی بهره گرفته اند.
اما آنچه این یادداشت تلاش می کند سرنخ هایی از موضوع را به دلیل اهمیت فوق العاده و مقارن بودن آن با فضای کنونی اقتصاد دنیا و بحران مالی گسترده غرب قلمی نماید مقوله نظام بانکداری در کشورمان است؛ چه این که هفته ای که سپری شد مصادف با ایام بانکداری اسلامی بود و از طرف دیگر؛ مسایل پرچالشی در حوزه تخلفات بانک ها از جمله پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی بانک صادرات طی روزهای اخیر خبرساز شده بود. ۱- از نکات مثبت در حوزه بانکداری کشورمان، تدوین قانون بانکداری بدون ربا در شهریورماه سال ۶۲ است که در این مرحله با وجود برخی از نواقص و ضعف های احتمالی، اتفاق مهمی به وقوع پیوست و آن، این که یک مدل و سیستم بومی شده و غیرتقلیدی و بر مبنای موازین اسلامی بوجود آمد تا افق و چشم انداز آینده را برای دستیابی به بانکداری اسلامی ترسیم کند.
اما اکنون پس از گذشت ۲٨ سال آنچه که مورد نگرانی کارشناسان متعهد و مستقل قرار گرفته در مرحله اراست.
متاسفانه علی رغم این که اقتصاد کشورمان بانک محور بوده و می بایست تمام ظرفیت ها بکار گرفته می شد تا بانکداری اسلامی در صحنه عمل محقق شود آنچه که امروز ناظران و کارشناسان هشدار می دهند این است که انعقاد برخی قراردادهای صوری در بانک ها و عدم رعایت شرایط عقود اسلامی و از همه تاسف بارتر گزارش هایی در مورد ربا، ضرورت اصلاح موانع اجرایی شدن بانکداری اسلامی را دوچندان کرده است.
۲- نکته دیگری که باید به مورد قبلی اضافه کرد این است که قانون بانکداری بدون ربا یک گام بزرگ در جهت بانکداری اسلامی بوده است و اگر در مرحله اجرا نیز بستر تحقق عملی آن مهیا گردد تازه بانکداری اسلامی عینیت یافته است؛ بنابراین تا اقتصاد اسلامی فاصله ای در خور تامل به نظر می رسد. آنچه که اینجا ضرورت دارد این است که باید در مرحله تقنین، خلأ قانونی جامع پیرامون اقتصاد اسلامی در حوزه های مختلف اقتصادی برطرف شود.
٣- تحولات کنونی منطقه خاورمیانه در بستر بیداری اسلامی و در نقطه مقابل بحران مالی گسترده و فراگیر کشورهای غربی که به صورت دومینو کشورهای اروپایی را یکی پس از دیگری دربرمی گیرد ضرورت یک اقدام جهادی در زمینه اقتصاد اسلامی را مضاعف می کند، چرا که؛ همچنان که در بستر بیداری اسلامی، یک بار دیگر اسلام و قدرت نرم خارق العاده آن در صحنه اجتماع و سیاست با اقتدار به میدان آمد ضروری است که در عرصه اقتصاد نیز «اقتصاد اسلامی» به عنوان یک الگوی موفق و کارا در کارزار مدل ها و کاربست های اقتصادی پوسیده و فرسوده کاپیتالیستی و سرمایه داری رخ بنماید.
بی شک شکوفایی اقتصاد اسلامی در بستر تصمیم گیری ها و سیاست گذاری های کشورهای مسلمان نقش تاثیرگذاری را در تمدن بزرگ اسلامی در پهنه منطقه ایفا خواهد کرد.
۴- همچنان که به اذعان دوست و دشمن، تحولات منطقه و بیداری اسلامی متاثر از انقلاب اسلامی ایران بوده است، نهادهای مرتبط و سیاست گذار و مجریان باید بستر اجرایی شدن اقتصاد اسلامی را در افق آینده کشور تسهیل و عملیاتی نمایند. امسال که سال جهاد اقتصادی است بهترین فرصت برای مقدمات این کار بزرگ و تاریخی است.
۵- با توجه به نکاتی که در بالا آمد، یک نکته مهم و حساس باقی مانده است و آن این که همه آنچه که گفته شد ناظر بر این است تا الگوی بانکداری اسلامی و در افقی بالاتر الگوی اقتصاد اسلامی محقق شود. در این میان آنچه که این الگو را مورد خدشه قرار می دهد و انگیزه ها و اراده ها را برای رسیدن به آن نطقه آرمانی کمرنگ و سست می کند مقوله فساد و تخلفات بانک ها است که بیش از هر عاملی در مسایل اقتصادی به چشم همگان و افکار عمومی می آید.
متاسفانه طی سال های گذشته همواره اتفاقات ناگوار و تلخی را در حوزه بانکداری کشور شاهد بودیم.
بحث معوقات بانکی و اعداد و ارقام نجومی و هنگفت در این زمینه که مفری برای مفسدان اقتصادی بوده است هر چند بارها و به کرات در رسانه ها علنی شده و مسئولان مرتبط وعده و وعیدهایی را داده اند اما کماکان حل نشده و در این خصوص اطلاع رسانی ها نیز پس از مدتی فروکش کرده است و اکنون این سوال جدی در میان افکار و اذهان عمومی مطرح است که چطور می شود در سیستم بانکداری کشور یک اختلاس سه هزار میلیارد تومانی انجام شود؟
۶- و بالاخره باید خاطرنشان کرد که هر چند با انتشار خبر پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی از بانک صادرات، نگاه ها معطوف به دستگاه قضایی برای برخورد جدی با این سوءاستفاده است اما ناگفته پیداست که تنها برخورد با «معلول» چاره کار نیست و باید با یک آسیب شناسی دقیق و نگاهی همه جانبه و عمیق با «علت ها» برخورد کرد.
قبل از آن که دستگاه قضایی به مسئله ورود نماید آنچه که محل یک سوال و پرسش کلیدی است نظارت نهادهای مربوط همچون بانک مرکزی، شورای پول و اعتبار و نهادهای بازرسی است.
بنابراین با توجه به شرایط حساس منطقه و اتفاقات معنادار اقتصادی در سطح اروپا و آمریکا و در سوی مقابل ظرفیت های راهگشای نظام اقتصادی اسلامی به نظر میر سد تشکیل یک ستاد ویژه از مجموع هر سه قوه برای پیشبرد یک اقدام جامع و همه جانبه در خصوص تحقق عملی الگوی بانکداری اسلامی و در چشم اندازی وسیع تر الگوی اقتصاد اسلامی و به موازات آن برخورد ریشه کن کننده با تخلفات و مفاسد بانکی و اقتصادی ضروری است چرا که با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود.

خراسان:۱۷شهریور نماد مقاومت در مقابل طاغوت
«۱۷شهریور نماد مقاومت در مقابل طاغوت»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی خراسان به قلم محمدعلی ندایی است که در آن می‌خوانید؛در حالی که با سیاست سرکوب خونین شاه در اواخر بهار و اوایل تابستان ۵۷، تصور می شد از شدت اعتراضات مردمی و فعالیت های مخالفان رژیم طاغوتی کاسته شده است، با آغاز ماه رمضان حرکت ملت ایران، چهره تازه ای یافت و عمق بیش تری به خود گرفت.
در شهریور ۵۷ به خوبی شاهد تأثیر رمضان در تحول نهضت اسلامی ایران بودیم. امام خمینی(ره) که به خوبی بر این تأثیر آگاه بودند و می دانستند که فصل عمل فرا رسیده است، بر تلاش های روشنگرانه خود افزودند و در آستانه ماه رمضان در پیامی ۸ ماده ای که به تعبیر برخی «نخستین منشور انقلاب» نام گرفت، وظایف مبارزان به ویژه سخنرانان مذهبی را گوشزد و تأکید کردند که روحانیان باید با افشای جنایات رژیم در این ماه مبارک در مساجد، مبارزات مردمی را شدت بخشند. وجود هزاران مسجد و حسینیه و ده ها هزار روحانی، تشکیلات نسبتا منسجمی در سراسر کشور بود که می توانست روند حرکت انقلاب اسلامی ایران را تسریع بخشد.
به ویژه آن که در آن ایام رژیم طاغوت از سیاست ممنوعیت برگزاری مراسم سیاسی و مذهبی کاسته بود و فعالان مذهبی و سیاسی آزادانه تر می توانستند در منبرها و مجالس سخن بگویند و مجالس مذهبی را به صحنه اعتراض سیاسی تبدیل کنند. در عمل نیز چنین شد و بسیاری از مردم در پایان مراسم به راهپیمایی و تظاهرات خیابانی دست می زدند و با پیوستن گروه ها به یکدیگر صحنه ای پرشکوه پدید می آوردند. در این میان واقعه سینما رکس آبادان که به شهادت نزدیک به ۳۷۰ تن منجر شد بر دامنه اعتراض و تنفر از رژیم افزود و در اوایل شهریور ۵۷ مصادف با سالروز شهادت امام علی(ع) دولت آموزگار را به زانو درآورد.
افزایش نارضایتی های مردمی، شاه را به اجرای برنامه تشکیل «دولت آشتی ملی» مجبور کرد که با پیشنهاد نخست وزیری به شریف امامی در ۵ شهریور ۵۷ دنبال شد.در پی این سیاست، شریف امامی بلافاصله برنامه های اصلاحی خود هم چون بستن مراکز فساد و قمارخانه ها را به اجرا درآورد، حقوق کارمندان را نیز افزایش داد، بسیاری از مقامات منسوب به بهائیت را برکنار و صدها زندانی سیاسی را آزاد کرد و قول داد انتخابات آزاد برگزار و با مخالفان مذاکره کند.
اما مردم بی توجه به وعده های او به راهپیمایی های خود ادامه می دادند تا جایی که در روز عید فطر ۵۷ مطابق با ۱۳ شهریور راهپیمایی گسترده ای در سراسر ایران برگزار شد. اقامه نماز عید فطر در تهران به امامت حجت الاسلام شهید دکتر مفتح و به دنبال آن برپایی راهپیمایی منظم و بدون برخورد، شگفتی ناظران را به دنبال داشت و تشکیلات انقلابیون را به رخ رژیم طاغوتی کشید. ٣روز بعد یعنی در ۱۶ شهریور بزرگ ترین راهپیمایی کشور با شرکت نزدیک به یک میلیون تن در تهران شکل گرفت و زنگ خطر سقوط نظام شاهنشاهی را به صدا درآورد.
شاه که از این تحولات به وحشت افتاده بود، موضوع را در دستور کار شورای امنیت ملی قرار داد و مقرر شد که برای جلوگیری از تظاهرات، در تهران و چند شهر بزرگ دیگر حکومت نظامی اعلام شود. در این حال صبح روز ۱۷ شهریور مردم به خیابان ها آمدند که با خشونت نیروهای رژیم مواجه شدند.
در این درگیری ها تعدادی از مردم شهرهای مختلف به شهادت رسیدند که بیش ترین شهدا مربوط به میدان ژاله تهران بود و روز جمعه خونین و سیاه را پدید آورد که این واقعه روند پیروزی انقلاب اسلامی را تسریع بخشید.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛ماه رمضان با همه عظمت و صفایش به پایان رسید و سفره ضیافت الهی برچیده شد.
هرکس به فراخور حال خود، توشه و بهره‌ای از این ماه پر از رحمت، برکت و مغفرت برداشت کرده که ذخیره و سرمایه‌ای برای سایر اوقات و ماههای سال است. در این روزها فرصتی است برای اینکه بیندیشیم چه چیزی از این ماه آموخته‌ایم و چه برنامه‌ای برای تثبیت آنچه بدست آورده ایم، داریم.
در این هفته انتشار گزارش یوکیا آمانو مدیر کل ژاپنی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره فعالیت هسته‌ای ایران به سیاق و رویه معمول و با محتوایی کاملاً منفی و مغرضانه، موج تازه‌ای از جریان سازی و اتهام افکنی‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران را دامن زد. مهمترین ادعای مطرح شده از سوی منابع غربی که جایگاهی محوری و اصلی را در گزارش به خود اختصاص داده، زیرزمینی شدن فعالیت هسته‌ای ایران و نگرانی آژانس از جنبه‌های احتمالی نظامی برنامه‌های اتمی ایران است که در آستانه نشست فصلی شورای حکام آژانس، دستمایه تبلیغات علیه جمهوری اسلامی ایران شده است.
مدیر کل آژانس در گزارش خود بدون ارائه مدارکی مدعی شده که برخی از کشورهای عضو شورای حکام شواهدی ارائه کرده‌اند که دال بر فعالیت هسته‌ای ایران در مسیر نظامی است. این ادعای بی‌پایه و اساس، همان رگه اتهامی است که در گزارشهای قبلی آژانس از زبان البرادعی در گزارشهای مدیر کل تحت عنوان "مطالعات ادعایی" گنجانده شده بود ولی اکنون با فشار غربی‌ها به آمانو، این ادعاها تحت عنوان "منابع معتبر، مفصل و جامع" از آن نام برده می‌شود و همچنان هیچ اطلاعات و مدارکی هم از آن ارائه نمی‌شود.
آنچه مسلم است و باور تحلیلگران نیز آنرا تائید می‌کند اینست که رویه کنونی آژانس بر تشدید فضاسازی علیه ایران استوار است تا زمینه ورود مستقیم آمریکائیها به این پرونده و ایجاد فشار بر جمهوری اسلامی ایران را فراهم آورد. بدین معنا که گزارش جهت‌دار آمانو، دقیقاً تشدید فضای بین‌المللی علیه ایران با میدان‌داری آمریکا و تأثیر آنها بر هرگونه تحرک برای از سرگیری مذاکرات هسته‌ای را دنبال می‌کند.
امروز یادآور حادثه هفدهم شهریور سال ۵۷ و یکی از رویدادهای مهم تاریخ انقلاب اسلامی ایران است؛ فاجعه‌ای که ٣٣ سال پیش در چنین روزی در میدان "ژاله" تهران روی داد به قدری تأثیرگذار بود که به نقطه عطفی در پیروزی انقلاب اسلامی تبدیل شد و از این پس بود که با خون بناحق ریخته شهدا در این روز، روند سقوط رژیم طاغوت شتاب سریعی به خود گرفت و غیرقابل بازگشت شد. امام سالها بعد درباره هفدهم شهریور فرمودند "روز بزرگی است که ملت ایران نباید آن را فراموش کند." این بزرگداشت از این جهت اهمیت ویژه‌ای دارد که رژیم شاه بنا داشت که با به رگبار بستن مردم در میدان ژاله و قتل عام عمومی، مردم را چنان بترساند که دیگر جرأت حاضر شدن در خیابانها را نداشته باشند ولی هدف رژیم طاغوت محقق نشد و با اینکه مردم در این روز به طور بی‌سابقه‌ای قتل عام شدند ولی همین امر سبب تشدید مبارزات گشت و خون شهدا باعث آبیاری نهال انقلابی شد که سرانجام در ۲۲ بهمن ۵۷ به پیروزی رسید.
در مرور رویدادهای خارجی،‌ این هفته نیز اکثر کشورهای عرب درگیر التهاب سیاسی بودند که رخدادها و تحولات بحرین، لیبی و مصر از اهمیت بیشتری برخوردار بودند.
در بحرین، مرگ یک نوجوان در شهر "ستره" به دست پلیس، بار دیگر آتش اعتراضات را شعله ورتر کرد و موجب شد تا دهها هزار بحرینی، بدون اعتنا به ماشین سرکوب و تهدیدات امنیتی رژیم به خیابانها بیایند و درخواست سقوط رژیم آل خلیفه را سردهند. به گفته منابع معترضین، "علی جواد احمد" نوجوان ۱۴ ساله بحرینی که در تظاهرات ضد حکومتی در روز عید فطر شرکت کرده بود بر اثر شلیک مستقیم گاز اشک آور به سر وی، جان خود را از دست داد.
این تجمع که بزرگترین تظاهرات علیه رژیم آل خلیفه از زمان سرکوب خونین قیام مردمی بحرین توسط عربستان در اردیبهشت گذشته محسوب می‌شود نشان داد که تدابیر سرکوب رژیم منامه و همدستان سعودی آن، موثر واقع نشده و رفته رفته، مردم با غلبه بر ماشین سرکوبگری رژیم به خیابانها باز می‌گردند.
وقایع اخیر نشان می‌دهد رژیم بحرین دست از سرکوب تظاهرات مردمی برنداشته است و حتی در ماه مبارک رمضان نیز سرکوب را با شدت ادامه داد. خاندان آل خلیفه باید این را بداند که دوران سرکوب خواسته مشروع و به حق ملتها سپری شده است و حتی سیاست خائنانه دعوت از ارتش بیگانه برای سرکوب قیام‌های مردمی نیز ثمری نخواهد داشت.
حاکمان منامه اگرچه درحال حاضر با تکیه بر ارتش سعودی و حمایت‌های غرب توانسته‌اند تخت حکومت خود را سر پا نگاهدارند ولی این وضعیت دوام و ثبات ندارد زیرا براساس ظلم و بی‌عدالتی استوار است. شیوخ بحرین چاره‌ای ندارند جز اینکه به قواعد دمکراسی و حاکمیت اکثریت که از آن شیعیان می‌باشد تن دهند و هرگونه مقاومت در برابر این امر، تنها به جرم آنها می‌افزاید و پرونده جنایاتشان را نزد ملت بحرین قطور‌تر می‌سازد.
این هفته نیز اوضاع در لیبی متشنج بود و درگیری میان انقلابیون و بقایای رژیم قذافی ادامه یافت. درحالی که حدود یک ماه از سرنگونی رژیم قذافی سپری شده است، دیکتاتور مخلوع و فراری همچنان اصرار بر کشتار مخالفان دارد و نیروهای هوادار خود را تشویق به جنایت می‌کند تا به زعم خود، بتواند اوضاع را به گذشته برگرداند. تازه‌ترین گزارش حکایت از آن دارد که ممکن است قذافی و پسرانش همراه کاروان نظامی بزرگی که از لیبی وارد نیجر شد، به این کشور آفریقایی رفته باشد.
اواسط هفته، منابع لیبیایی و فرانسوی اعلام کردند که کاروانی متشکل از حدود ۲۵۰ خودروی نظامی از مرز لیبی وارد نیجر شده است. مقامات نیجر هنوز به این ادعا پاسخی نداده‌اند. از سوی دیگر انقلابیون، نیروهای خود را در اطراف شهر "بنی ولید" که از پایگاه‌های اصلی رژیم قذافی به شمار می‌رود، جمع کرده و قصد حمله به آن را دارند. مسئولان شورای انتقالی لیبی برای جلوگیری از خونریزی از چندی قبل با افراد سرشناس "بنی ولید" برای تسلیم شدن درحال مذاکره هستند که این مذاکرات تاکنون نتیجه‌ای نداشته است. درصورت بروز جنگ در بنی ولید، احتمال تلفات سنگین از دو طرف می‌رود.
همزمان، برخی مسئولان شورای انتقالی لیبی به ناتو تاکید کرده‌اند با نزدیک شدن پایان کار قذافی و تثبیت اوضاع، این کشور را باید ترک کنند. با اینحال بعید است آنها به راحتی تسلیم این خواسته مقامات نظام جدید لیبی شوند چرا که ناتو با انگیزه و اهداف خاصی وارد لیبی شده است و تا زمان عدم تحقق این اهداف، رغبتی برای خارج شدن نخواهد داشت.
این هفته دیکتاتور مصر بار دیگر به دادگاه آورده شد تا پاسخگوی اتهاماتش باشد. جلسه سوم و چهارم محاکمه مبارک برخلاف جلسات قبلی به طور مستقیم از شبکه‌های خبری پخش نشده اما در بیرون دادگاه، مردم معترض و عصبانی، شعارهایی بر لزوم قاطعیت دادگاه سر دادند. مردم مصر از روند دادگاه مبارک خشمگین هستند زیرا چنین استنباط می‌کنند گردانندگان دادگاه، اراده لازم برای محاکمه قاطعانه و عادلانه مبارک را ندارند و درصدد اتلاف وقت و در نهایت، تبرئه مبارک هستند.
یک مسئول دادگاه نیز اعلام کرده ممکن است محاکمه مبارک حتی تا پنج سال به طول انجامد که این اظهارات، خود نشان دهنده فرمایشی بودن دادگاه است چرا که با توجه به شرایط جسمی و مزاجی مبارک، بعید است وی تا پنج سال دیگر زنده باشد تا کیفر جرم و جنایتش را متحمل شود. تحولات مصر، آنگونه که پیش می‌رود شرایط را به سوی آغاز انقلاب دوم مهیا می‌سازد، همان رویدادی که مخالفان نیز شورای نظامی حاکم را نسبت به وقوع آن هشدار داده‌اند.

رسالت:پاسخ به عطش معنویت دردانشگاه
«پاسخ به عطش معنویت دردانشگاه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛٨۴ سال پیش وقتی برتراند راسل فیلسوف و ریاضیدان مشهور انگلیسی کتاب مشهور ‏ «‏‎«Why I Am Not A Christian‎‏ چرا من یک مسیحی نیستم؛ را به رشته تحریر در آورد و دلایل الحاد خود را تشریح کرد با توجه به روحیه منطقی وی اگر پاسخ صحیحی برای شبهه تسلسل خود در قالب یک دیالوگ فلسفی می یافت هیچ وقت نمی گفت: «در جوانی به خدا اعتقاد داشتم و بهترین برهان را برهان علیت می دانستم...ولی بعدا از این عقیده به کل برگشتم زیرا فکر کردم اگر هر چیز باید علت و آفریننده ای داشته باشد پس خدا نیز باید علت و آفریدگاری داشته باشد.»‏
البته این شبهه امروزه با برهان وجوب و امکان و امتناع تسلسل به بهترین شکل پاسخ داده شده است برتراند راسل اما ملحد از این دنیا رفت.
امروزه در سالهای آغازین قرن بیست و یکم نیز خطر تفکرات الحادی و ضد دینی که پاسخ به موقع و درخوری به آنها داده نمی شود اذهان منطقی مومنین و به خصوص جوانان موحد را در اقصی نقاط جهان در معرض آسیب قرار داده است.‏
ایران اسلامی نیز علی رغم تمام تعلیم و تعلمات مومنانه اما از این آسیب مبرا نیست. چندی پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی طی دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تبیین شقوق مختلف توطئه دشمنان انقلاب اسلامی در مواجه با ملت موحد و مسلمان ایران عنوان نمودند:‏
‏« یکی دیگر از قلمهای واضحِ اساسی، رقیق کردن اعتقادات اسلامی و احساسات اسلامی و رسوخ دادن تفکرات الحادی و شبه‌الحادی از طرق مختلف است؛ این جزء سیاستهای اینهاست. دستگاه‌های گوناگونِ تبلیغاتی را با مبالغ کلان، با پیگیری‌های همه‌جانبه و گسترده، در خدمت تغییر فکر جوانان ما به کار می گیرند.»
همانگونه که معظم له اشاره فرموده اند امروزه خط تفکرات الحادی آن هم به صورت هدفمند و برنامه ریزی شده نسل جوان انقلاب را به خصوص در دانشگاه ها تهدید می کند. تلاش دشمن به منظور ایجاد یک پویش عمومی در بین دانشجویان به «عرفان های کاذب» و یا «معنویت بدون خدا » در سالهای اخیر وارد مرحله تازه ای شده است.
ترجمه گسترده و بی سابقه برخی رمان ها در داخل کشور که بعضا توسط افرادی نوشته می شوند که حتی سابقه روان پریشی و بستری شدن در بیمارستان های روانی را دارند و مروج عرفان های بدون خدا هستند. در اغلب این عرفان ها به اسم معنویت وجود خداوند متعال انکار می شود. مثلاً در عرفان «اوشو» به نقل از وی آمده است: «هرگونه صحبتی درباره صحبت خدا بی‌فایده است. اوشو می‌گوید: «کلمه خدا فقط یک بهانه است ما اگر لفظ خدا می‌گوییم برای این است که به هدفی که داریم، برسیم.»‏
طریقت محوری بدون خدا و پیامبر(ص)، شریعت ستیزی و تاکید بر اباحی گری اخلاقی یکی از وجوه مشترک اغلب عرفان های کاذب است که عمدتا از جانب دشمنان انقلاب به طور کاملا سازمان یافته در دانشگاه‌های کشور ترویج می شود. در این عرفان ها موضوعاتی از قبیل سقط جنین، آزادی جنسی، همجنس‌بازی و امثالهم به عنوان اموری کاملا در قلمرو شخصی افراد عنوان می شود که هیچ دین و مذهبی نمی باید محدودیتی برای آنها ایجاد نماید. «پائولو کوئیلو» رمان نویس برزیلی که نوشته های وی در بین جوانان و به خصوص دانشجویان جایگاه خاصی را پیدا کرده در جایی گفته است: «من رسالت جهانی‌ام این است که با بنیادگرایی اسلامی مبارزه کنم. آنهایی که می‌گویند دین من حق و دین شما باطل است.»‏ گرایش به رمان های این دست نویسندگان آمریکای جنوبی، تشکیل کمیته های حمایت از دراویش و دانشجویان، برگزاری جلسات تحلیل مکاتب عرفانی در فضاهای دانشجویی، پیدایش گعده‌های «مرید و مرادی» و ... حکایت از سرمایه گذاری گزافی دارد که دشمن در این خصوص با سوء استفاده از جهالت برخی مسئولان فرهنگی کشور در حال انجام دادن است.
در این فضا ضرورت دارد تا راهبردی فرهنگی و علمی برای پاسخ به عطش معنویت و عرفان صحیح در دانشگاه ها یافته شود. عرفان میان علوم اسلامی، دانشی است که کمتر به صورت یک نسخه فراگیردر دسترس عامه مردم و بخصوص دانشجویان بوده است.
یکی از دلایل عدم فراگیر عرفان اسلامی شطحیات و تلوینات و دعوی های گزاف برخی اصحاب این علم است.اما آنچه مشخص است این است که عرفان اسلامی ریشه در فطرت و دین فطری دارد. اگر صاحبان این علم نسخه فراگیر، قابل فهم و مستدلی برای سطوح دانشجویان طراحی کنند هیچ ایرادی برای طرح عرفان اسلامی توسط صاحب نفسان تایید شده در دانشگاه‌ها وارد نیست بلکه به شکل آفندی می تواند بسیاری از مشکلات در این زمینه گرایش جوانان به عرفان های کاذب را حل نماید. این تبلیغ می‌تواند چهره به چهره و مستقیم باشد و از مزایای آخرین متدهای ارتباطاتی بهره‌مند گردد. به هر حال امروز نوبت پر کردن خلا های معنوی در دانشگاه هاست و واگذاری آن به فردا هزینه مقابله با توطئه دشمن در رسوخ تفکرات الحادی را بسیار بالا می برد.‏

قدس:آمریکا، نگران سرمایه های ازدست رفته
«آمریکا، نگران سرمایه های ازدست رفته»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا از تنشهای دیپلماتیک بین متحدانش، ترکیه و اسرائیل، ابراز نگرانی کرده و از آنها خواست منازعاتشان را درباره عملیات کماندوهای اسرائیلی حل و فصل کنند؛ موضوعی که پس از حمله به کشتی مرمره بر واقع بینی سران حزب عدالت و توسعه بیش از پیش افزود و آنها را به موضعگیری صریح در مورد رژیم صهیونیستی وادار کرد.
ترکیه پس از اردوغان با ارائه مشی مستقل در تأثیرگذاری بر تحولات منطقه، بر فاصله گرفتن از سیاستهای دیکته شده غرب تأکید داشته و این واقعیت نشان داده است که غربیها و کشورهای اروپایی این موضعگیریها را بر نمی تابند و رفتارهای آقای اردوغان را در راستای سیاستهای غرب قابل ارزیابی نمی دانند. آنها انتظار داشتند با به قدرت رسیدن احزاب جدید، فراز و فرود مهمی در روابط تدوین شده از سوی بلوک غرب به وجود نیاید، ولی دیدگاه های نخست وزیر ترکیه، برآوردهای آنها را به بن بست کشاند.
آنکارا در سالهای اخیر تلاش می کند از بازیگر دست چندمی در زمین غرب، به بازیگر مطرح در تحولات منطقه تبدیل شود که این جایگاه نمی تواند مورد قبول واشنگتن و همپیمانان آنها در خاورمیانه باشد. بر اساس طرح آمریکا، دولتمردان ترک باید در پازل موجود به نحوی ایفای نقش نمایند که لطمه ای به مناسبات اعراب و رژیم صهیونیستی وارد نشود که جهت گیریهای نخست وزیر ترکیه، این بازی را بر هم زد. بر کسی پوشیده نیست، چالش عمده آنکارا با تل آویو پس از حمله به نوار غزه آغاز گردید.
موضعگیریهای این دولتمرد ترک در داووس که در صحبتهای خود غزه را به زندانی با آسمان آزاد تشبیه کرد و از رویکرد اسرائیل در استفاده نا متعارف از خشونت انتقاد کرد، در عرصه رسانه ای، شوک خبری ایجاد نمود. گفتنی است، این تنشها با حمله به کشتی مرمره که باعث کشته شدن ۹ تبعه ترکیه گردید، به اوج رسید که مقامهای تل آویو حاضر به عذرخواهی نیز نشدند. موضع قاطع معمار سیاست خارجی ترکیه آقای داوود اوغلو را نیز باید به سطور فوق افزود. ایشان در جایی گفته بود: «که ما از رابطه با اسرائیل هیچ سودی ندیده ایم و فقط خشم و بدبینی جامعه اسلامی را علیه خود برانگیخته ایم، از این رو دیگر توسعه روابط با تل آویو نباید در اولویتهای ما باشد.»
افزون بر جدایی مسیر ترکیه از غرب، باید روند تحولات منطقه را نیز به آن افزود. در مسیر این رخدادها آنکارا در مقابل رژیم صهیونیستی قرار گرفته و همسویی با ملتهای انقلابی را در دستور کار قرار داده است که این موضوع بر نگرانی دولتمردان کاخ سفید بیش از پیش افزوده است. به عنوان نمونه، می توان مصر انقلابی را به دلیل هم مرزی و همسویی با اسرائیل غاصب ارزیابی نمود. در مصر انقلابیون و مخالفان مبارک، بویژه اخوانی ها در روند تحولات این کشور سهم بسزایی داشته و در آینده در فرآیندهای دموکراتیک، در مصدر قدرت قرار خواهند گرفت. این اتفاق، خوشایند تل آویو و حامیان آن نیست. به سخن دیگر، روند تغییرات در جهان اسلام، انزوا و تهدید اسرائیل غاصب را در پی دارد، در حالی که موازنه قدرت به نفع ملتها و حامیان آنهاست.
گفتنی است، تل آویو جمهوری اسلامی را از اولویتهای تهدید خودش خارج نمی کند و همواره در عرصه رسانه ها و محافل امنیتی، گزینه تهدید را در مقابل ایران مطرح می کند. این در حالی است که ترکیه به دلائل گوناگون، خواهان همزیستی مسالمت آمیز و ارتقای سطح روابط با جمهوری اسلامی است، لذا این موضوع به عنوان نقطه افتراق و همسویی نبودن آنکارا با ارتش غاصب است. ایران دومین صادرکننده گاز به این کشور پس از روسیه است. رشد اقتصادی ترکیه و نیازمندی به انرژی و بازار مصرف، جاذبه ای است که این کشور را به سوی دولتهای اسلامی، بویژه ایران سوق می دهد. تحقق این مهم نیازمند تعدیل در روابط گذشته با رژیم اشغالگر قدس می باشد که اکنون به تنش تبدیل گردیده است.
بدون تردید، مواضع توسعه طلبانه و طلبکارانه مقامهای ارتش مسلح نیز می تواند بر تشدید این تنشها بیفزاید و ترکیه را بیش از پیش در همسویی با جهان اسلام مصمم نماید. رئیس پارلمان رژیم صهیونیستی در اظهاراتی گستاخانه، اعلام کرد این رژیم هرگز از ترکیه به خاطر حمله به کشتی مرمره عذرخواهی نخواهد کرد و خواسته مقامهای آنکارا در این رابطه غیراخلاقی است. «دنی ایالون»، معاون وزیر امور خارجه اسرائیل، سفیر ترکیه در وزارت امور خارجه اسرائیل را در پایین ترین مکان نشاند و پرچم ترکیه را روی میز خود قرار نداد که متعاقب آن ترکیه واکنش نشان داد و یا اظهارات تحقیرآمیز «لیبرمن» در مورد مبارک قبل از بهار عربی، با وجود همکاریهای گسترده رژیم مبارک با آنها را می توان به این سطور افزود.
شایان ذکر است، برخی رسانه ها و افراد در پی ایجاد شبهه درخصوص مشی متفاوت ترکیه از ملتها می باشند. باید اذعان نمود، ترکیه به عنوان یک کشور مستقل و مسلمان، در رخدادهای منطقه به گونه ای وارد نخواهد شد که مسلمانان غزه و یا دیگر کشورها اگر مشکلی از آنها حل نشود، برمشکلاتشان افزوده گردد. دولتمردان آنکارا بر این موضوع واقفند که همگرایی جبهه مقاومت و دولتهای اسلامی، می تواند بستر جوسازی کشورهای بیگانه ای را که از بیداری اسلامی متضرر گردیده اند، را خنثی نماید.
همچنین، انتظار می رود ترکیه با تداوم سیاستهای حق مدارانه خود در دفاع از حقوق ملت مظلوم فلسطین و محکوم کردن رژیم غاصب صهیونیستی و نیز درک شرایط حساس منطقه، بر یکپارچگی و انسجام مواضع مشترک جهان اسلام بیش از پیش بیفزاید.
بدون تردید، بیگانگان بدانند هزینه بیداری اسلامی اجازه بازگشت آنها را به کشورهای اسلامی در راستای سناریوهای اتاقهای فکر که همواره به دنبال ایجاد اختلاف می باشند، نخواهد داد. لذا، نگرانی مقامهای واشنگتن از تنشهای ایجاد شده بین تل آویو و آنکارا واقعی است، به نحوی که مقامهای این کشور همواره نسبت به حل و فصل این اختلافها هشدار می دهند.

سیاست روز:کوتاه و گویا
«کوتاه و گویا»عنوان سرمقاله‌‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم حسن اختری است که در آن می‌خوانید؛
۱ـ رئیس مکتب شیعه در حدیثی می‌فرمایند: احب اخوانی من اهدی الی عیوبی«محبوب‌تری برادرانم، کسی است که عیوبم را به من اهدا کند» امام صادق(ع) قریب به هزار و چهار صد سال پیش در بیانی زیبا و کوتاه، بهترین روش را برای داشتن یک جامعه اسلامی و بالنده ارائه فرموده‌اند. اگر به درستی در جامعه‌ای محبوب‌ترین افراد در نگاه حاکمان و کسانی که از منصب بالا و قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی برخوردارند، افرادی باشند که عیوبشان را به آنها اهدا نمایند. آیا در چنین جامعه‌ای جایی برای رشد و تکثیر آدمهای چاپلوس و مزوری که هنرشان در چند چهر‌گی‌شان نهفته است، خواهد بود؟ حال فرمایش معصوم(ع) را مقایسه کنید با رفتار عملی و عینی برخی دولتمردان فعلی خودمان نه آنچه در منابر و تریبون‌های رسمی و مصاحبه‌های جلوی دوربین گفته و یا شنیده می‌شود تا فاصله جمهوری اسلامی را برای رسیدن به جامعه مدینه النبی(ص) به خوبی درک شود.
۲ـ مقام معظم رهبری در دیدار با مدیران اجرایی کشور در هفته دولت ضمن یادآوری شعارهای دولت نهم و دهم نقاط مثبت آنها را در تعهد به شعارهای انقلاب همچون عدالتخواهی، استکبار ستیزی، ساده‌زیستی و مقابله با اشرافی‌گری و یا مقابله با ویژه‌خواری و سوء استفاده از ارتباطات در مسائل اقتصادی و غیر اقتصادی و یا خدمت‌رسانی صادقانه و ایستادگی در مقابل مظاهر استکبار امروزی که موجب عزت‌آفرینی شده است برشمردند و نقاط ضعف دولت را هم در عدم برگزاری جلسه با نخبگان حوزوی و دانشگاهی و اجرای ناقص طرح تحول اقتصادی عنوان کردند که فقط هدفمندی یارانه‌ها یک بند از این طرح است اجرا شده در مورد کمک به تولید که متاسفانه تحقق پیدا نکرده سوال دارند و رهنمودهای راهبردی در جهت لزوم تحقق وعده‌ها علاوه بر مقایسه کارهای انجام شده با دولتهای قبلی با وعده‌های داده شده با تعیین درصد پیشرفت و اعلام صادقانه به مردم در مورد کارهایی که نتوانسته‌اند انجام دهند انصاف مردم باعث اعتماد و ایمان بیشتر آنان به دولت خواهد شد بیان کردند.
۳ـ بارها به نقل از دولت اخباری مرتبط با نشستهای تخصصی و کارشناسی دولتمردان با نخبگان دانشگاهی و حوزوی منتشر شده است. حال چرا با گذشت بیش از ۶ سال از عمر دولت‌های آقای احمدی‌نژاد رهبری همچنان توصیه راهبردی به ضرورت نشست هیات دولت با نخبگان حوزوی و دانشگاهی برای شنیدن پیشنهادات و انتقادات آنان را دارند جای سوال جدی است چرا که یا این نشستها بیشتر جنبه تشریفاتی داشته است و یااینکه افراد دعوت شده ازجامعیتی برخوردار نبودند و مدعوین صرفا از یک طیف خاص و فرضا طرفدار دولت بوده‌اند. و در این جلسات فقط تعریف و تمجید از دولت کرده و احسنت و بارک‌الله گفته‌اند و برخاسته‌اند و یا اینکه در همان جلسات محدود هم گوش شنوایی برای شنیدن پیشنهادها و انتقادات نخبگان وجود نداشته است.
۴ـ رسانه‌ها به عنوان زبان گویای ملت نقش بی‌بدیلی در پی‌گیری مطالبات رهبری که در واقع تحقق خواسته‌‌های مردم از دولتمردان است را می‌باید ایفا نمایند و در این میان نقش رسانه ملی به لحاظ دامنه تاثیر و گستره مخاطبین منحصر به فرد است که متاسفانه پس از هر دیدار آنقدر فرمایشات رهبری را در شبکه‌های مختلف صدا و سیما و در ساعات شبانه روز تکرار می‌کند تا به زعم خود هم آنتن را پرکرده باشد و هم ملت و دولت شیرفهم شده باشند. غافل از آنکه می‌باید به محتوای پیام و زمینه‌هایی که باعث موضع‌گیری رهبری شده بپردازد.
به هر تقدیر انتظار این است که رسانه‌ها اعم از ملی و یا سایر رسانه‌های مکتوب و یا مجازی (سایبری) نقد حکومت‌گران را در دستور کار خود داشته باشند آنهم در زمانیکه بر اریکه قدرت سوارند و ترک‌تازی می‌کنند و خود را جای امیرکبیر و کوروش می‌گذارند و در پی سازندگی و رفاه و آزادی و عدالت و جایگزینی شایسته سالاران در پست‌های کلیدی کشور هستند که البته همه این ویژگی‌ها بدون کم و کاست صرفا در انحصار ستادهای انتخاباتی آنان خلاصه می‌شود و اگر این چنین می‌بود که رسانه‌ها به وظیفه حرفه‌ای و ذاتی خویش عمل کرده بودند فرصت‌های زیادی از دست نمی‌رفت.
۵ـ اما سخن آخر، کوتاه و گویا و از روی صدق و صفای دل و بدون رودربایستی با رئیس‌جمهور محترم از باب نصیحت ائمه‌المسلمین است. ای عزیز! بدان که سعادت و رستگاری شما در باقیمانده از دوران خدمت ریاست جمهوری، در تبعیت و پیروی از رهنمودهای رهبری است که انصافا بیشترین حمایت‌ها و به تبع آن بالاترین هزینه‌ها را نیز برای دولتهای حضرت عالی تاکنون متحمل شده است.
والا نتیجه دو دوره خدمت در قامت «ریاست جمهوری اسلامی ایران» و در خیال طرفداران خود «محمود کبیر» شدن‌ها به جز خستگی راه عاید دیگری حاصل نخواهد داشت.

آفرینش:ترکیه - ناتو- ایران
«ترکیه - ناتو- ایران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛سیر تحولات منطقه و قیام های مردمی به فرصتی مبدل شد تا کشورهای مختلف با توجه به معیارها و امکانات خود از آن برداشت کنند و به ترفیع جایگاه خود در میان دیگر کشورها مبادرت ورزند.
در این میان ترکیه به عنوان عضوی از ناتو ازجمله کشورهایی بود که همچون همیشه براساس نظرات سیاست گذاران خارجی خود رویکردی فعال و تاثیر گذار با توجه به مقتضیات زمانی اتخاذ کرد.
پس از برداشت های مناسب ترکیه از تحولات و انقلاب های مردمی، سیاست مداران این کشور با طرح مسئله عذرخواهی اسرائیل از تجاوزبه کشتی آزادی باب جدیدی در معادلات جهانی باز کرد تا بتوانند برای برنامه های آینده خود شاه کلیدی بسازند.
این کشور با بردن این پرونده به سازمان ملل رنگی جهانی به این قضیه دادند و برطبل حقوق بشر و حمایت از مردم غزه کوبیدند و اعلام کردند که با اسرائیل برخورد خواهند کرد. در همین زمینه داود اغلو تئورسین اصلی سیاست خارجی ترکیه اعلام کرد که سفیر اسرائیل را اخراج و تمامی معاهدات نظامی با این کشور را به تعلیق در خواهد آورد.
این سیاست های به ظاهر ضد اسرائیلی ترکیه سبب نفوذ این کشور دربین کشورهای اسلامی و تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای تاثیر گذار است که هم غرب و هم کشورهای منطقه دیگر نمی توانند از نقش و موضع ترکیه چشم پوشی کنند.
اما با تمام این اوصاف ترک ها همیشه رقیبی دیرینه ای همچون ایران در مقابل خود داشته اند که به هیچ وجه نمی توانند از نقش آن چشم پوشی کنند. به طوری که تصمیمات و واکنش های دوکشور به مسائل منطقه ای و جهانی همواره بر سطح روابطشان تاثیر گذار بوده است.
در مسئله سوریه، دو کشور به عنوان همسایگان و حامیان سوریه رویکردی متفاوت اتخاذ کردند. ایران از همان ابتدا از حکومت بشار اسد حمایت کرد و نسبت به دخالت های خارجی در امور سوریه هشدار داد. اما ترک ها با زیرکی خاص در ابتدا از حاکمان سوری حمایت کردند اما بلافاصله با گشودن مرزهای خود برروی مردم سوریه به بهانه پناه دادن به معترضان به مخالفت با حکومت شام بر آمد و خود را در خط و سمت ناتو و غرب قرار داد.
کشورهای غرب که در قالب ناتو احتمال حمله نظامی به سوریه را مطرح کردند نسبت به نقش ترک ها و تاثیر گذاریشان در منطقه حساب ویژه ای باز می کردند که ترکیه توانست با تغییر نا محسوس سیاست های خود نظر غرب را جلب کند.
اما پذیرش درخواست آمریکا برای استقرار سامانه ضد موشکی در خاک ترکیه از سوی مقامات این کشور اقدامی بود که ترک ها پس از سیاست‌های ضد اسرائیلی خود اتخاذ کردند. به نظر می رسد این اقدام ترک‌ها ضخامت یخ روابط بین ایران و ترکیه را بیشتر نماید. این اقدام ترکیه درحالی صورت گرفت که آمریکا هدف از استقرار این سامانه را مقابله با تهدیدهای احتمالی ایران عنوان کرده است.
این اقدام ترک ها درحالی است که ایران و برخی دیگر از کشورهای منطقه و حتی روسیه از مخالفان این طرح بودند و معتقدند که استقرار این سامانه باعث ایجاد تنش در میان کشورهای منطقه خواهد شد و مسلما این اقدام سبب واکنش کشورهایی می شود که با نفوذ آمریکا در منطقه مخالفند و صد البته که این اقدام بر خلاف منافع ایران به عنوان قدرتی منطقه ای خواهد بود و مطمئنا ایران هم به این اقدام ترک ها واکنش نشان خواهد داد.
باید توجه داشت که ترک ها در لبه تیغی بازی می کنند که یک طرف آن کشورهای اسلامی قرار دارند و طرف دیگرآن غرب. ترک ها تا کنون برای دست یابی به منافع خود به اتخاذ سیاست های متناقض پرداخته اند و تا حد زیادی جواب هم گرفته اند. اما نباید انتظار داشت که این سیاست "یک بام و دو هوای" ترک ها در ادامه هم جواب بدهد و مطمئنا باعث وقوع چالش هایی برای این کشور خواهد گردید.

حمایت:رسانه و امنیت‌روانی
«رسانه و امنیت‌روانی»عنوان یادداتشت روز روزنامه‌ی حمایت است که در آن می‌خوانید؛با عنایت به قدرت شگرف رسانه که امروزه در جهان دارد درکشورما نهاد«رسانه» به عنوان رکن چهارم جامعه تلقی شده و به همراه نهادهای اجتماعی دیگری مانند خانواده، ازجمله نهادهای غیرحاکمیتی هستند که در کنار سه رکن اصلی و حاکمیتی، در ایجاد امنیت اجتماعی نقشی مهم دارند و باید ‌همواره در خدمت ارتقای فرهنگ و افزایش دانش اجتماعی و رشد امنیت اجتماعی باشند.
در نظام اسلامی، رسانه ها در حقیقت گوش و چشم مردم هستند که همچون آیینه حقیقت نما، به بیان مسایل جامعه می پردازند و از این طریق می توانند وبایدخطاها وآسیب ها را به حاکمان جامعه گوشزد کنند. امام خمینی(ره) در همین باره ضمن تاکید بر اهمیت جایگاه مطبوعات در جامعه می فرمایند: «مطبوعات باید مثل معلمینی باشند که مملکت را و جوانان را تربیت کنند.»
ایشان هم‌چنین می فرمایند: «به طور کلی مطبوعات باید یک بنگاه هدایت باشند یعنی به صورتی که اگر دست مردم بیفتد، مردم هدایت شوند...مطبوعات باید یک مدرسه سیار باشندتا مردم را از همه مسایل به خصوص مسایل روز آگاه نمایند و به صورتی شایسته ازانحرافات جلوگیری کنند».‌ بنابراین آن گونه که از بیانات بنیانگذار جمهوری اسلامی برداشت می شود، مطبوعات بایدعامل هدایت باشند نه عامل ضلالت و گمراهی و به تعبیر دیگر مطبوعات زمانی می توانندبه معنای واقعی از عهده رسالت خود برآیند که فارغ از مطامع دنیوی با الهام از احکام تعالی بخش اسلام عزیز موجبات هدایت آحاد مردم را فراهم ساخته و راه و رسم درست زیستن، درست گفتن و درست فهمیدن را به آنان بیاموزند. در نظام مقدس جمهوری اسلامی اهمیت فراوانی به بحث آزادی مطبوعات داده شده است، اما این آزادی طبق قانون اساسی دو حد و مرز را به خود می بیند نخست آن که فعالیت مطبوعات نباید منافاتی با قواعد و مبانی اسلامی داشته باشد و از سویی دیگر،مخل مبانی و اصول نظام نباشد.
جایگاه مطبوعات در اصل ۱۷۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چنین است: «تامین آزادی نشر و بیان افکار،بر طربق موازین اسلامی در رسانه های گروهی ضرورت دارد.» در اصل ۲۴ همین قانون نیزبه عنوان میثاق ملت آمده است : «نشریات و مطبوعات درصورتی که مخل به قواعد اسلامی و نظام نباشند، آزادند».‌
مطابق ماده ۲ قانون مطبوعات، روشن ساختن افکار عمومی و بالا بردن سطح معلومات و دانش مردم در زمینه های گوناگون، ازجمله رسالت مطبوعات است. به موجب ماده ٣ این قانون، مطبوعات حق دارند نظرات، انتقادات سازنده، پیشنهادها، توضیحات مردم و مسوولان را با رعایت موازین اسلامی و مصالح جامعه درج کنند و به اطلاع عموم برسانند و در ماده ۵هم کسب و انتشار اخبار داخلی و خارجی با هدف افزایش آگاهی عمومی و حفظ مصالح جامعه، حق قانونی مطبوعات تلقی شده است.
قانون رسانه های کشوررا موردحمایت قرار داده و مقابل فشارهای صاحب منصبان دولتی نیزآنان را محفوظ دانسته است، به همین جهت برابر تصریح ماده ۴ قانون مطبوعات ‌هیچ مقام دولتی و غیردولتی حق ندارد برای چاپ مطلب یا مقاله ای درصدد اعمال فشار بر مطبوعات برآید و یا به سانسور و کنترل نشریات مبادرت کند.
امروزه باگسترش اینترنت و فناوری های جدید ارتباطی و اطلاعاتی، ظهور فضای مجازی در کنار جهان واقعی ایجاد شده که این امر، معادلات و الگوهای ارتباطات سنتی، تولید، انتقال و مصرف اطلاعات را به هم زده و موجب تغییر در آن شده است والبته کشورمانیز از این تحولات بی بهره نبوده است. در چنین فضایی که به عنوان واقعیت مجازی درنظر گرفته می‌شود، ویژگی‌های متعددی چون بی مکانی، فرا زمان بودن، صنعتی بودن محض، عدم محدودیت به قوانین مدنی متکی بر دولت و ملت ها، از معرفت شناسی تغییر شکل یافته پستا مدرن برخوردار بودن، قابل دسترسی بودن همزمان، روی فضا بودن و برخورداری از فضاهای فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی، سیاسی و نیز آزادی از هویت بدنی و جنسی جدید برخوردار است.
بنابراین شبکه های اجتماعی مجازی، امروزه نقش بسیار مهمی در خلق این فضای مجازی دارندو از خلال همین واقعیت های مجازی است که در برخی موارد «آسیب های روانی و سیاسی» بسیار گسترده‌ای به یک جامعه وارد می‌آورند. اینک منبع اصلی بسیاری از اخبارمطبوعات،شبکه های اجتماعی مجازی واجتماعات مجازی موجود در فضای سایبر هستند.
علاوه برآنچه که درباره آسیب های جدی شبکه های اجتماعی مجازی در بعد روانی که به انعطاف پذیری هویتی و شکل گیری هویت های مجازی جدید منجر می شود یاد شد، مهم‌ترین تاثیرات سیاسی فناوری های ارتباطی- اطلاعاتی، تضعیف ساختار های ملی، اشاعه اطلاعات جهت دار ومغرضانه سیاسی و درنهایت کاهش مشارکت سیاسی افراد و گروه ها در جامعه است که به طور مثال می توان به ایجاد فضای کاذب «ناامنی اجتماعی» با انتشار برخی اخبار جهت دار و کذب ویا بزرگ نمایی در خصوص جنایت های اخیرتوسط بعضی رسانه ها اشاره کرد.
هرچند در این فضا ضرورت اطلاع رسانی به هنگام، جامع و مفید درباره وقوع جرایم و علل شکل گیری آن با هدف جلوگیری ازگسترش دامنه جنایات بسیار مفید و ضروری است اما در بسیاری موارد به دلیل اینکه از زمان وقوع جرم تا زمان انتشار خبر فاصله ای بسیار کوتاه وجود دارد و البته این از ضروریات امر خبرنگاری است ولی انتشارفوری وبدون بررسی صحت وسقم آن موجب ورود خسارت های فراوان جبران ناپذیر دیگری براحساسات و عواطف عمومی می‌شود.

مردم سالاری:رقابتی که رقابت نیست
«رقابتی که رقابت نیست»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم محمدحسین روانبخش است که در آن می‌خوانید؛همیشه چند ماه مانده به انتخابات، فعالیت و رایزنی و جنب وجوش در میان گروه ها و دسته جات و طیف های مختلف سیاسی شدت می گیرد و رفتارها و گفتارها تحت تاثیر انتخابات پیش رو شکل دیگری به خود می گیرد. این روزها هم ۵ ماه مانده به انتخابات مجلس، همین داستان قدیمی در حال تکرار است.
از یک طرف، طیف هایی از جناح موسوم به اصولگرا به دنبال مجهولی به نام وحدت هستند ( که می توان از آنها با عنوان اصولگرایان وحدت گرا نام برد) و از طرف دیگر، طیف هایی که عملگراتر هستند و بازی را نوع دیگری بلد هستند در حال طراحی وعده های جدید ودلربا به مردم هستند تا نشان دهند پیروزی در گرو رفتن زیر سایه ریش سفیدها نیست ( که از آنها نیز می توان به عنوان اصولگرایان وعده گرا نام برد). دو طرف این بازی هم با توجه به شرایط فعلی، هیچ رقیب دیگری در فضای انتخابات برای خود متصور نیستند، اما این نوع نگرش و عمل به کجا منتهی می شود؟
۱-اولین و مهمترین نکته در خصوص دو دسته "وحدت گرایان " و " وعده گرایان " باید گفت ، این است که از نظر آنها رفتار مردم در انتخابات منفعلانه و تحت تاثیر تبلیغات و شعارها است، منتهی یک طرف به شعارهای سیاسی دلخوش دارد و طرف دیگر به شعارهای اقتصادی. یک طرف سعی دارد خود را مظهر و حافظ همه باورهای مردم که متاسفانه در معرض هجوم و تضعیف قرار گرفته نشان دهد و طرف دیگر خود را تنها کسانی که می توانند آرزوهای اقتصادی مردمی که در طول مسئولیت آنها روز به روز در وضعیت ناهنجارتر اقتصادی قرار گرفته اند، جا می زند.
نتیجه این دو نوع نگاه که از یک باور مشترک درباره مردم سرچشمه می گیرد، وضعیت مناسبی را در انتخابات پیش رو نوید نمی دهد. با شکل گیری این رقابت، رای دهندگانی در انتخابات حاضر می شوند که یا همه باورهای خود را در ظاهر یک جناح سیاسی می بینند و یا کسانی که بار ذیگر به شعارهایی غیر قابل اجرا دل می سپارند.آیا انتخاباتی که بر اساس این وضعیت شکل می گیرد می تواند مظهر مردم سالاری و حاکمیت مردم باشد؟
۲- چنین رقابتی در نهایت به هر نتیجه ای منجر شود دستاوردی برای مردم نخواهد داشت. در واقع این نوع رقابت ، ممکن است بعضی از افراد جامعه را سرگرم کند اما بیشتر از یک بازی سیاسی، برای مردم نیست. در همین یکی دو ماه اخیر، حرف و حدیث هایی که دو طرف در مقابل هم مطرح کرده اند نشان داده که دغدغه های آنها با دغدغه هایی که مردم در هر انتخابات دارند، زمین تا آسمان فرق دارد . مثلا دعوای شکل گرفته بر سر وحدت اصولگرایان را با هیچ چسبی نمی توان به مردم چسباند و گفت که این عزیزان برای خدمت به مردم این طور رودرروی هم قرار گرفته اند.
این دعوا بر سر پیروزی در انتخابات و کسب کرسی های مجلس و تقسیم قدرت است ، آن هم تغییر و تقسیم قدرت به نحوی که هیچ تاثیری در زندگی مردم نخواهد داشت. آیا این وضعیت نتیجه ای جز افزایش سرخوردگی اجتماعی و فاصله گرفتن بیش ازپیش مردم از مسوولان دارد; نتیجه ای که دقیقا برخلاف فلسفه برگزاری انتخابات است.

تهران امروز:آمریکا و طرح‌های از پیش شکست‌خورده
«آمریکا و طرح‌های از پیش شکست‌خورده»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی تهرانم امروز به قلم حسام‌الدین کاوه است که در آن می‌خوانید؛چندی پیش نگارنده همین قلم، آورده بود که گروهک پژاک فرزند نارس و ناقص آمریکاست. اکنون روزنامه آمریکایی «وال استریت ژورنال» به صراحت می‌نویسد: «آمریکا به دلایل امنیتی و دیپلماتیک یک رشته عملیات مخفی در عراق علیه ایران ترتیب داده است.» این اعتراض ضمنی است به اینکه آمریکا از گروهک پژاک برای ایجاد حملات ایذایی در ایران استفاده کرده و می‌کند.
«وال‌استریت ژورنال» در تحلیل خود اضافه کرده است که: «کاخ سفید در چند ماه گذشته بارها از افزایش نفوذ ایران در عراق، سوریه و بحرین ابراز نگرانی کرده و خواهان مقابله با نفوذ تهران شده است.»
در این گزارش آمده است که: «طرح جدید انجام عملیات مخفی تا اندازه‌ای ریشه در نگرش جنگ‌طلبانه تیم جدید امنیت ملی دولت اوباما در برابر ایران دارد چنان‌که لئون پانتا، وزیر دفاع جدید آمریکا نیز عراق را به مقابله با تهدید ایران فراخوانده است.
براساس طرح جدید نیروهای اطلاعات آمریکا در کنار ارتش آمریکا و به رهبری سازمان سیا و شورای امنیت ملی آمریکا برنامه‌ها و طرح‌های عملیات مخفی علیه ایران را سامان‌دهی خواهند کرد و دولت آمریکا نیز مسئولیت تامین هزینه‌ها و بودجه عملیات مخفی علیه ایران را پذیرفته است.
در واقع عملیات مخفی بخشی از رشته طرح‌ها و برنامه‌های گسترده‌ای است که آمریکا برای کاهش نفوذ ایران در منطقه اسلامی خاورمیانه تدارک دیده است.
اما تلاش‌ها و کوشش‌های پی‌درپی آمریکا برای مقابله با آنچه که تهدیدات ایران از سوی مقامات آمریکایی توصیف می‌شود، از هم‌اکنون شکست خورده باید تلقی شود، تجربه بیش ٣۰ سال چالش و تنش و بهره‌گیری آمریکا از تمام توان نظامی، اطلاعاتی و سیاسی خود برای مقابله با ایران، جز شکست و رسوایی برای کاخ سفید نتیجه‌ای دربر نداشته است.
فراموش نکرده‌ایم که پشتیبانی و حمایت‌های لجستیکی و اطلاعاتی آمریکا به عراق در طول جنگ و دفاع مقدس هشت ساله، نه تنها ایران اسلامی را تضعیف نکرد که موجب سقوط صدام نیز شد اما سقوط صدام به نوبه خود موجب شد تا مقاومت مردمی در برابر ارتش اشغالگر آمریکا و هم‌پیمانانش شکل بگیرد تا جایی که آمریکا جز عقب‌نشینی و بیرون بردن نیروهایش از خاک عراق، چاره‌ای نیافت.
در افغانستان نیز همین سناریوی اشغال و مقاومت و البته با ویژگی‌های متفاوتی شکل گرفت که در آنجا نیز ارتش آمریکا را زمین‌گیر کرده است. ماه میلادی گذشته مرگبارترین ماه برای نیروهای آمریکایی بوده است و تنها ۶۷ نفر کشته در یک ماه گذشته میلادی روی دست آمریکا ماند.
جالب است که از این تعداد کشته ٣۰ نفر آنها ازجمله نیروهای زبده‌ای بودند که در عملیات قتل اسامه بن لادن مشارکت داشته‌اند. یعنی آموزش دیده‌ترین و زبده‌ترین نیروهای ویژه آمریکا در افغانستان. مسئله اختلافات ایران و آمریکا قطعا راه‌حل نظامی ندارد. چه ایران، نه افغانستان است نه عراق. هرگونه برخورد نظامی با ایران هزینه‌های سنگین و غیرقابل جبرانی بر آمریکا، اسرائیل و هم‌پیمانان ایالات متحده تحمیل خواهد کرد.
ایران اکنون در وضعیتی قرار دارد که آماده است در برابر هر تهدید نظامی، از امکانات بازدارندگی سریع و کوبنده خود بهره بگیرد. عملیات مخفی و هدر دادن مالیات شهروندان آمریکایی نیز چاره مقابله با ایران نخواهد بود. کاخ سفید باید واقعیت ایران اسلامی را بپذیرد و به آن احترام بگذارد.

ابتکار: پیشنهادی برای تغییر تعطیلات رسمی
«پیشنهادی برای تغییر تعطیلات رسمی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار است که در آن می‌خوانید؛در آستانه تحویل سال، روی دکه‌ی روزنامه فروشی پوستری با تصویری زیبا از یک گل بهاری توجه‌ات را به خود جلب می‌کند؛ درنگ می‌کنی و لحظاتی بعد یکی از آنها را در دست داری و کنجکاوانه و به‌دقت به آن نگاه می‌کنی؛ اول از همه سراغ خطوط کم‌‌رنگ و ریز پایین پوستر می‌روی و به‌زحمت می‌شماری: ۱، ۲، ٣... ۲۴ و ۲۵...؟ دوباره می‌شماری ۱، ۲، ٣،... ۲۴، ۲۵ و ۲۶ و... باز هم از اول می‌شماری!!... از شمردن خسته می‌شوی و این بار کمی سر را بالا می‌کنی و دنبال شماره‌های قرمز در چهارخانه‌ها می‌گردی؛ خانه‌های قرمز نزدیک به هم بیشتر حس زیباشناسانه‌ی تو را تحریک می‌کند و بدون آنکه به تصویر زیبای گل بهاری نگاهی بیندازی از تماشای پوستر لذت می‌بری!
تعطیلات در ایران همواره یکی از پرچالش‌ترین مباحث روز بوده که دیدگاه‌ها و واکنش‌های متفاوتی را به همراه داشته است؛ برخی به استناد آمار، ایران را پرتعطیلات‌ترین کشور دنیا دانسته و خواهان کاهش آن هستند و برخی دیگر نیز به‌استناد همان آمار! ایران را در قعر جدول تعطیلات دنیا جای داده و خواهان افزایش تعطیلات آن هستند. در بخش اول می‌کوشیم تا با استناد به همان آمار! ضمن آسیب‌شناسی تعطیلات در ایران، با توجه به اراده‌ی مجلس شورای اسلامی برای ساماندهی تعطیلات کشور، راهکارهایی را در این زمینه ارائه دهیم. با نگاهی به شمارگان تعطیلات در ایران به سادگی در می‌یابیم که ایران در مقایسه با بسیاری از کشورها (به دلیل تعطیلات دو روزه‌ی پایان هفته) نه تنها از تعطیلات زیادی برخودار نیست بلکه بعد از کشور یمن از کمترین تعطیلات برخودار است، اما چه دلیلی موجب می‌شود که میزان تعطیلات در ایران همواره مورد انتقاد کارشناسان واقع شده و به‌درستی از تأثیرات نامطلوب آن بر بهره‌وری یاد کنند؟ برای این موضوع دو دلیل عمده می‌توان برشمرد:
الف) پراکندگی: جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها نظام شیعی جهان در کنار برخورداری از پیشینه‌ی غنی ملی و همینطور وقوع انقلاب پرشکوه اسلامی بیش از هر نظامی متأثر از مناسب‌های ملی و مذهبی خود است. به همین خاطر منشأ تعطیلات در ایران مجموعه‌ای از مناسب‌های مختلف ملی و مذهبی است که به صورت پراکنده در طول سال توزیع شده‌اند. برای اینکه به خسارت‌های ناشی از این پراکندگی بپردازیم اشاره به یک نکته ضروری است: یکی از اصول مهم بهره‌وری، استفاده از نیروی کار در بازه‌ی زمانی منظم و مشخص است. این اصل که اتقافا مورد تأیید تمامی ادیان و تمدنها نیز بوده و در علم امروزین نیز صحت آن به‌اثبات رسیده به صورت مشخص با کار هفتگی تعریف می‌شود. شواهدی نیز حاکی از هماهنگی فیزیولوژیکی بدن انسان با کار و استراحت در یک فاصله‌ی زمانی هفت روزه است. بر اساس این مدل بهترین بهره‌وری زمانی حاصل می‌شود که نیروی کار در یک دوره‌ی زمانی هفت روزه، کار و استراحت را تجربه نماید. به عبارت دیگر اگر کار و استراحت را به حلقه‌های متصل به هم تشبیه کنیم حداکثر بهره‌وری در اتصال مداوم و منظم بین آنها است. بنابراین هر زمان به هردلیل این اتصال دچار گسست شود، بهره‌وری کاهش خواهد یافت. با این توضیح در می‌یابیم که هر روز تعطیل، عاملی برای گسست رشته کار و استراحت و در واقع کاهش بهره‌وری خواهد بود. بر این اساس اگر تعطیلات کشور را تقریباً ۲۵ روز در نظر بگیریم و اگر این تعطیلات حدود ۲۰ تا ۲۲ هفته از سال را تحت تأثیر قرار دهند، فرایند کار و استراحت و در نتیجه بهره‌وری در حدود ۲۰ هفته در سال دچار اختلال شده و عملاً حدود ۵/۴ ماه از سال با افت شدید بهره‌وری مواجه خواهیم بود که در نوع خود یک فاجعه به شمار می‌رود. در عمل نیز این معضل را به صورت مشهود می‌توانیم ببینیم: زمانی که یکی از ایام هفته با تعطیلات رسمی مصادف می‌شود، کل هفته را تحت تأثیر قرار داده و عملاً کار مفید در آن هفته را دچار اختلال می‌کند، بویژه آنکه اگر تعطیل رسمی با فاصله‌ی یک روز با تعطیلات پایان هفته باشد که در این صورت معضل بین‌التعطیلین نیز به آن اضافه خواهد شد. فراموش نکنیم که نیروی کار نیز از این تعطیلی به دلیل کوتاهی زمان آن حظی نخواهد برد و تنها خمودگی و خستگی ناشی از اخلال در فرایند کاری نصیب او خواهد شد. به عبارت دیگر در این فرایند هم نیروی کار و هم بهره‌وری دچار آسیب خواهند شد. خلاصه اینکه هرچند تعطیلات رسمی در ایران حدود ۲۵ روز است اما به دلیل پراکندگی، آثار زیانبار آن بیش از ۱۴۰ روز از سال را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
ب) تعطیلات غیر رسمی: شاید ایران تنها کشوری است که در لابه‌لای تعطیلات رسمی، از تعطیلات غیر رسمی نیز برخوردار است! شما در هیچ‌کجای تقویم رسمی کشور نامی از تعطیلات ۱۵ روزه‌ی عید نمی‌بینید اما عملاً کشور از حدود ۵ روز قبل از عید و تا حداقل ۱۵ فروردین در تعطیلی به‌سر می‌برد و این بدین معنی است که تعطیلات واقعی کشور نه ۲۵ روز بلکه ۴۰ روز است! جالب اینکه بسیاری از ادارات دولتی نیز برای اینکه به تعطیلات رسمی کشور وفادار بمانند، کارکنان خود را در دو شیفت (هفته‌ی اول عید و هفته‌ی دوم عید) سازماندهی کرده و عملاً ادرات را تا ۱۵ فروردین به حالت نیمه‌تعطیل در می‌آورند که البته همسانی آن با حالت تعطیل برای اهل خبره و خبر روشن است! کوتاه سخن اینکه: ما به‌جای اینکه از تعطیلات رسمی کشور حسن استفاده را بکنیم به دلیل مدیریت غلط و فقدان ساماندهی مناسب، به انحاء مختلف از آن سوء استفاده می‌کنیم. و این در حالیست که همانگونه که اشاره شد، سوء استفاده کنندگان از این تعطیلات (یعنی قاطبه‌ی ملت بزگوار ایران!) نیز به دلیل پراکندگی، حظی از آن نمی‌برند. با این توصیف باید گفت معضل تعطیلات کشور ما نه پرشماری آن، بلکه بی‌ضابطگی آن است.
راهکارها
برای رسیدن به راهکارهای مناسب پیش از همه باید برخی پیش زمینه‌های ذهنی را وانهاد و با نگاهی واقع‌بینانه به بررسی و تعدیل گزاره‌های فعلی بپردازیم. به یاد داشته باشیم که راهکارهای خود را بر اساس دو رویکرد: ۱. جلوگیری از پراکندگی تعطیلات و ۲. حذف تعطیلات غیر رسمی بنا نهاده‌ایم. بر همین اساس برخی اصول و چارچوب‌های الزام‌آور در تعیین تعطیلات کشور را برشمرده و در کنار آن پاره‌ای از ضوابط دست‌و پاگیر و غیر ضروری را بررسی می‌کنیم.
۱. دین مبین اسلام به عنوان الهام‌بخش وحدت و هم‌دلی مردم مسلمان ایران و سایر ملل مسلمان باید جایگاه ممتاز خود را در تعطیلات رسمی کشور حفظ نماید.
۲. مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور و الهام‌بخش انقلاب اسلامی به شکل مناسب در بخشی از تعطیلات رسمی کشور جلوه‌گر شود.
٣. انقلاب شکوهمند اسلامی و بنیانگذار آن حضرت امام (ره) به نحو شایسته در بخشی از تعطیلات مورد تجلیل واقع شوند.
۴. باورها و مناسبت‌های ملی به شکل شایسته و متناسب با شأن خود در تعطیلات لحاظ شوند.
در کنار آن پاره‌ای نکات را نیز باید مد نظر قرار داد:
۱. بر اساس آداب و سنت فراگیر و مرسوم در مساجد و تکایای مذهبی، گرامیداشت ایام سوگواری و مناسک مخصوص آن در شامگاه قبل (و در برخی موارد شامگاه بعد از) آن مناسبت برگزار می‌شود. به همین خاطر ساعات اداری هیچگونه هم‌پوشانی با ساعات برگزاری مراسمی از این دست ندارد که برای تکریم و حفظ حرمت آن نیازمند به‌تعطیلی کشاندن کشور باشد. از سوی دیگر از آنجا که تعطیلی به دلیل ویژگی‌های خاص خود، عرفاً برای تفریح و استراحت به‌کار می‌رود. در ایام سوگواری، با توجه به نوع کاربری آن در مواردی موجب هتک حرمت ایام سوگواری (به‌دلیل نوع تفریح برخی افراد کم‌اطلاع) می‌شود. بنابراین بدون اینکه به حرمت ایام سوگواری لطمه‌ای وارد شود و یا علاقمندان به مناسک مذهبی دچار محدودیت و حرج شوند می‌توان به‌طور کلی تعطیلات ناشی از ایام سوگواری (وفات و شهادت) را حذف نمود. البته تاسوعا و عاشورا را به دلیل اهمیت و جایگاه آن در مذهب تشیع و نهضت اسلامی و همینطور مراسم سوگواری ویژه‌ی آن در صبح روز تاسوعا و عاشورا می‌توان از این قاعده مستثنی نمود.
۲. در مواردی نظیر تجلیل از مقام شامخ رسول گرامی اسلام (ص) و حضرت علی (ع) که در سه موعد یعنی ولادت، وفات (شهادت) و مبعث (نصب ولایت) صورت می‌پذیرد می‌توان با حفظ حرمت وکرامت این بزرگواران پس از حذف تعطیلی وفات (شهادت) دو مناسبت دیگر در یکدیگر ادغام شده و البته برای پاسداشت هر چه بیشتر، تعطیلی آن از یک روز به دو روز افزایش یابد. فایده‌ی این کار جلوگیری از پراکندگی تعطیلات و گرامیداشت هر چه بیشتر مناسبت مورد نظر است. به عنوان مثال مبعث رسول گرامی اسلام (ص) به عنوان مبدأ تولد دین مبین اسلام و عیدغدیر خم به عنوان مبدأ تولد تشیع می‌تواند با اختصاص دو روز تعطیلی به شکل برجسته‌ای مبیّن جایگاه رفیع دین اسلام و مذهب تشیع در تقویم ایرانیان بوده و در بین مسلمانان به صورت عام و شیعیان به صورت خاص مورد توجه قرار گیرد.
٣. عید سعید فطر با توجه به جایگاه رفیع آن در بین مسلمانان به عنوان نماد دیگری از اهمیت مردم مسلمان ایران به آیین اسلامی با حفظ دو روز تعطیلی تثبیت شود.
۴. عید سعید قربان به دلیل اینکه بخشی از مناسک خاص حجاج به‌شمار می‌رود، از فهرست تعطیلات حذف شود.
۵. هرچند با تغییر نام ۱٣ فروردین، به روز طبیعت سعی در تطهیر منشأ تعطیلی آن شده است، اما واضح است که تعطیلی این روز ناشی از یک ایده‌ی سراسر خرافی و لکه‌ی تاریکی بر باورهای مردم فهیم ایران بوده و اصرار بر زنده نگه‌داشتن آن نیز توهین به شعور ایرانیان است. طرح ساماندهی تعطیلات بهترین فرصت برای پاک کردن این لکه‌ی ننگ از تارک مردم فهیم ایران است. طبیعتاً با توجه به فراگیری طرح و حذف بخش دیگری از تعطیلات، مقاومت از سوی برخی افراد لجوج نیز به حداقل خواهد رسید.
۶. تعطیلی ۲۹ اسفند نیز یکی دیگر از تعطیلات کشور است که اهمیت و فایده‌ی آن در گذر زمان کاهش یافته و به تعطیلی کشاندن کشور در این روز فاقد هرگونه پشتوانه‌ی منطقی و قابل قبول است.
۷. پاسداشت انقلاب شکوهمند اسلامی و گرامیداشت بنیانگذار جمهوری اسلامی (ره) از دیگر موارد مهمی است که نیازمند ساماندهی و تمرکز است. در حال حاضر ۱۲ فروردین، ۱۴ و ۱۵ خرداد و ۲۲ بهمن به‌صورت پراکنده به این امر اختصاص یافته که می‌تواند در قالب یک تعطیلی دو روزه در ۲۱ و ۲۲ بهمن متمرکز شود؛ روز اول به عنوان گرامیداشت یاد و خاطره‌ی حضرت امام (ره) در مرقد مطهر ایشان و روز دوم به عنوان جشن پیروزی انقلاب اسلامی و همراه با راهپیمایی سراسری. ذکر این نکته نیز ضروریست که تعطیلی سالروز ارتحال حضرت امام (ره) نیز نظیر سایر ایام سوگواری از تقویم حذف شده که این موضوع به هیچ عنوان به‌معنای کاهش توجه مردم قدرشناس ایران اسلامی نسبت به جایگاه رفیع بنیانگذار جمهوری اسلامی نخواهد بود. بلکه صرفاً تغییر مبدآ تجلیل از زمان ارتحال حضرت امام (ره) به زمان بنیانگذاری جمهوری اسلامی خواهد بود که بدیهی است، شأن والاتری را برای آن بزرگوار منظور خواهد نمود. ناگفته پیداست علاقمندان به آن حضرت کماکان در شب ارتحال آن عزیز سفرکرده همچون سایر مراسم سوگواری، به تجلیل از ایشان خواهند پرداخت.
٨. و اما تعطیلات نوروزی از دیگر مواردی است که باید به شکل جدی به ساماندهی آن پرداخت و از تعطیلات غیر رسمی آن جلوگیری نمود. البته از آنجا که ایام نورز بهترین فرصت ایرانیان برای دید و بازدید و مسافرت به شمار می‌رود می‌توان تعطیلات آن را به صورت رسمی از ۴ روز به ۱۰ روز افزایش داد و در قبال آن مرخصی استحقاقی سالیانه کارمندان و کارگران را از ٣۰ روز به ۲۵ روز کاهش داد. در همین راستا برای استفاده‌ی حداکثری از روز عید می‌توان تعطیلات را از سه روز قبل از عید تا یک هفته بعد از عید (جمعاً ۱۰ روز) منظور نمود.
با این اوصاف تعطیلات رسمی کشور به صورت زیر تغییر خواهد کرد:
۱. تعطیلات نوروز از ۲۷ اسفند تا ۷ فروردین. (۱۰ روز)؛ به عنوان بهترین فرصت دید و بازدید و مسافرت.
۲. جشن پیروزی انقلاب اسلامی ۲۱ و ۲۲ بهمن (۲ روز)؛ به منظور تجلیل از بنیانگذار جمهوری اسلامی و جشن پیروزی انقلاب اسلامی.
٣. عید مبعث (۲ روز)؛ به عنوان اصلی‌ترین نماد پایبندی مردم ایران اسلامی به دین مبین اسلام.
۴. عید غدیر خم (۲ روز)؛ به عنوان اصلی‌ترین نماد تشیع.
۵. عید فطر (۲ روز)؛ به عنوان نماد فراگیر جشن عبادت مسلمانان ایران.
۶. میلاد حضرت ولی عصر (عج) (۱ روز)؛ به عنوان نماد انتظار تشیع.
۷. تاسوعا و عاشورا (۲ روز)؛ به عنوان نماد مقاومت و مبارزه‌ی تشیع با طاغوت و استکبار.
همانگونه که مشاهده می‌شود در این چیدمان تعطیلات کشور به ۱۵ روز (با احتساب کاهش مدت مرخصی استحقاقی) کاهش یافته و در کنار آن پرکندگی آن از ۲۲ هفته به ۶ هفته کاهش می‌یابد که در نوع خود یک جهش بزرگ در افزایش بهره‌وری به‌شمار می‌رود، ضمن آنکه با افزایش تعطیلات از یک روز به دو روز امکان استفاده‌ی هر چه بیشتر مردم از تعطیلات نیز فراهم خواهد آمد.

شرق:از ارس تا تنگه گرژال
«از ارس تا تنگه گرژال»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی شرق به قلم پروفسور پرویز کردوانی است که در آن می‌خوانید؛ چندی است که موضوع خشک شدن آب دریاچه ارومیه به داغ‌ترین بحث رسانه‌ها بدل شده، دریغ از اینکه این مساله، خاص این برهه زمانی نیست بلکه از ۱۴ سال گذشته آغاز شده و امروز به دلیل عدم چاره‌اندیشی به موقع، بدل به بحرانی ملی شده است. در حالی که به باور بنده هنوز دیر نیست و می‌توان از این تهدید فرصت ساخت. طبعا در این مجال بازگویی اهمیت از میان رفته این دریاچه به مثابه یک اکوسیستم آبی که در دل خود ۱۰۲ اکوسیستم خاکی جا داده بود و از حیث پزشکی نیز با دارا بودن لجن کم‌نظیر هوموس اهمیت اقتصادی نیز برای این جغرافیا داشته و ... چیزی به یافته‌های پیشین‌ ما نمی‌افزاید.
دریاچه ارومیه به هر تقدیر از میان رفت و با هزار تمهید نیز به مانند سابق نخواهد شد. بنابراین به باور بنده باید به داشته‌هایمان فکر کنیم و تعجیل در تعقل، تمهیدی برای جلوگیری از خسارات افزون‌تر بیندیشیم. اما تصور می‌کنم تذکاری کوتاه در این فرصت ضروری باشد. تذکاری که در یک فرصت مقتضی به شکلی مبسوط‌تر بدان خواهم پرداخت.
متاسفانه در ایران، برخلاف همه کشورها، اولویت در آب‌رسانی، انسانی است به این معنا که ابتدا آب شرب، بعد آب صنعتی و سپس آب شرب روستاییان در اولویت هستند تا محیط‌زیست! و تا زمانی که این رویه ادامه دارد نمی‌توان به نجات محیط‌زیست امیدوار بود. چند روز پیش بود که معاون محترم وزیر نیرو در ادعایی، سدسازی را دلیل اصلی خشک شدن آب دریاچه ارومیه عنوان کرد و راه‌حلی نیز در این اثنا در مورد حل مشکل، مطرح شد که به باور من یک خیانت تمام‌عیار محسوب می‌شود و آن اینکه آب‌رسانی به دریاچه ارومیه از رود ارس! این درحالی است که رود ارس، به علت بسته شدن مسیر آبراه‌هایی که از کشورهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان به این رودخانه می‌ریخت دیگر توان سابق را ندارد و با بردن آب رودخانه ارس به دریاچه ارومیه باید فاتحه دشت مغان (به عنوان حاصلخیزترین جغرافیای ایران) را خواند.
به باور بنده در وهله اول باید نمک باقی مانده از این خشکسالی را استخراج کرد تا حداقل از این تهدید یک فرصت ساخت. فراموش نکنیم که دریاچه ارومیه به دلیل انواع مواد آلی موجود در آب، نمکی استثنایی تولید کرده که می‌توان آن را به عنوان یکی از مرغوب‌ترین نمک‌های جهان، به کشورهای دیگر صادر کرد.
نکته دوم اینکه متاسفانه باد حاصل از اختلاف دما بین دریا و خشکی موسوم به نمکباد موجب از میان رفتن بسیاری از محصولات کشاورزی حساس به نمک نظیر گندم، خیار، گوجه و ... می‌شود و این موضوع به یک بحران در شهرهایی چون بناب، عجب‌شیر و ... تبدیل شده است، مگر اینکه با ساختن بادشکن از ایجاد مشکلات بعدی برای زمین‌های کشاورزی جلوگیری کرد. چنانکه پیشتر نیز عنوان کردم به اعتقاد بنده آب آوردن از ارس موجب از میان رفتن دشت مغان خواهد شد اما در این مجال چه باید کرد؟ تصور می‌کنم آخرین راه‌حل آب آوردن از رودخانه زاب کوچک باشد که به باور بنده از حیث عظمت و بزرگی، کارون دوم است.
البته آب این رودخانه از پایین شهر سردشت به سردوکان عراق سرازیر می‌شود و از زمان‌های قدیم به علت گودی نتوانسته‌ایم روی آن سد بزنیم، اما در این مجال می‌توان با برگرداندن یک شاخه از آن به سمت دریاچه ارومیه این اکوسیستم را نجات داد.
این شاخه، تنگ گرژال نام دارد و بین پیرانشهر و سردشت قرار گرفته و طبعا با تکنولوژی امروز می‌توان این شاخه را به سمت ایران باز گرداند و به‌جای از میان بردن آب ارس (که تنها منبع تغذیه دشت مغان به شمار می‌آید) آن را به دریاچه ارومیه هدایت کرد و مهم‌تر از همه اینکه، این رودخانه دیگر مزاحم ندارد. توضیح در این مورد را به فرصتی دیگر وا می‌گذارم.

دنیای اقتصاد:قیمت‌های دستوری فوتبال
«قیمت‌های دستوری فوتبال»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم زهرا کاویانی است که در آن می‌خوانید؛فصل جدید از لیگ برتر فوتبال در حالی آغاز شده است که مناقشات زیادی بین فدراسیون فوتبال و بازیکنان و مربیان برای رعایت سقف قراردادها وجود داشته است.
موضوع بالا بودن مبلغ قراردادها در فوتبال ما و عدم همخوانی مبلغ قراردادها با سطح لیگ، چند سالی است که از سوی کارشناسان مطرح می‌شود که در نهایت مسوولان فوتبال کشور تصمیم به تعیین سقف قراردادها برای بازیکنان و مربیان گرفتند. در حقیقت از دیدگاه علم اقتصاد می‌توان این تصمیم را نوعی قیمت‌گذاری دستوری برای خرید و فروش بازیکنان و مربیان دانست. برای بررسی درستی تصمیم اتخاذ شده، لازم است به چند نکته توجه داشته باشیم.
مبلغ قراردادها چگونه تعیین شده است؟
در یک بازار رقابتی، قیمت‌ها به وسیله عرضه و تقاضای بازار تعیین می‌شوند. بازار خرید و فروش بازیکنان و مربیان در لیگ برتر ایران نیز تا پیش از این دارای خصوصیات یک بازار رقابتی بود که دولت نیز ( به لحاظ دستوری) در آن دخالت چندانی نداشت. این بازار را می‌توان یک بازار با خصوصیات بازار رقابت انحصاری دانست که در آن هر یک از بازیکنان دارای تفاوت‌های اندکی بوده که باعث شده تا قیمت‎های متفاوتی داشته باشند. عرضه و تقاضای بازار منجر به افزایش قیمت‌های بازیکنان شده است.
اما سوالی که در اینجا به وجود می‌آید آن است که در صورتی که عرضه و تقاضا قیمت را تعیین کرده، چرا معتقدیم که قیمت‌های فعلی متناسب با کیفیت فوتبال ایران نیست؟ آیا از دیدگاه علم اقتصاد معتقد نیستیم که قیمت‌های تعادلی به تناسب کیفیت کالا به وجود می‌آیند؟ برای پاسخگویی به جواب این سوال باید به شیوه باشگاهداری و مالکیت باشگاه‌های فوتبال بپردازیم.
یک بنگاه اقتصادی بر اساس تحلیل هزینه- فایده به فعالیت می‌پردازد و تا زمانی که فایده فعالیت بیش از هزینه‌ها باشد یا در نقطه سر به سر قرار داشته باشد، به فعالیت ادامه می‌دهد. بنابراین تا زمانی می‌تواند سقف قراردادها را بالا برد که منافع این افزایش بیش از هزینه آن باشد. اما شرایط در باشگاه‌های ایران طور دیگری است. باشگاه‌های لیگ برتر فوتبال ایران همگی ( به جز راه‌آهن) دولتی هستند.
این باشگاه‌ها منابع درآمدی خود را از فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی یا کارخانجاتی که به آن وابسته هستند دریافت می‌کنند. از این رو برای هر ریال هزینه بیشتر نیاز به کسب درآمد بیشتر یا تحلیل‌های هزینه و فایده ندارند. این موضوع سبب می‌شود تا دستمزدها مطابق با کیفیت عرضه شده پرداخت نشود. یعنی بازار خرید و فروش بازیکن و مربی در لیگ برتر را می‌توان بازاری تصور کرد که در آن طرف تقاضا دارای کشش بسیار کمی است و عرضه تا حد زیادی تعیین‌کننده قیمت است. همین موضوع باعث شده باشگاه‌های فوتبال ایران بدون توجه به درآمدهای خود، به مخارج خود بیافزایند که بار این هزینه‌ها نیز بر دوش دولت خواهد بود.


پیامدهای احتمالی
در حالی مسوولان فوتبالی کشور به اشتباه راه‌حل تعیین سقف برای قراردادها را برای مقابله با رقم‌های نجومی قراردادهای فوتبال در نظر گرفته‌اند که مشخصا این موضوع به دولتی بودن هر چه بیشتر فوتبال کشورمان دامن می‌زند و ممکن است در آینده مشکلاتی را برای فوتبال کشورمان در فدراسیون فوتبال آسیا یا فیفا ایجاد کند. اتخاذ چنین تصمیمی از منظر علم اقتصاد ممکن است چندین پیامد در پی داشته باشد. پیامد اول پایین آمدن کیفیت کالای عرضه شده یعنی بازیکنان عرضه شده در لیگ است که ممکن است به سمت لیگ‌های کشورهای عربی جذب شوند. این اتفاق در صورتی رخ می‌دهد که این قانون به شدت به اجرا گذاشته شده و هیچ راه مفری نداشته باشد، که نتیجه نهایی نیز کاهش کیفیت لیگ خواهد بود.
اما پیامد دوم حالتی است که باشگاه‌ها به منظور جذب بازیکنان و مربیان مورد علاقه‌شان راه‌هایی را برای دور زدن قانون و افزایش مبلغ قراردادها پیدا کنند که این موضوع موجب کم اظهاری مبلغ قراردادها و گسترش اقتصاد زیرزمینی در این بخش از فعالیت‌های اقتصادی کشور می‌شود و علاوه بر آن باعث کاهش درآمدهای مالیاتی دولت در این زمینه می‌شود.
راه حل چیست؟
به طور خلاصه باید عنوان داشت که راه حل مقابله با قراردادهای نجومی در فوتبال ایران، تعیین سقف برای قراردادها نیست، بلکه باید ریشه وجود این مشکل را شناسایی کرده و به مقابله با آن پرداخت. همان‌طور که اشاره شد، در حال حاضر هزینه‌های باشگاه‌های لیگ برتر فوتبال کشورمان از محلی غیر از درآمدهایشان صورت می‌گیرد و از این رو مخارج متناسب با نیازهای باشگاه صورت نگرفته و در نتیجه بیش از کیفیت بازیکنان به آنها پرداخت می‌شود.
بنابراین راه‌حل این مشکل یعنی عدم همخوانی دستمزد با کار را باید در تغییر شیوه مالکیت باشگاه‌های ایران جست‌وجو کرد. در این خصوص بهترین راهکار حرکت جدی در راستای خصوصی کردن باشگاه است تا تمامی هزینه‌های باشگاه از درآمدهای آن به دست آید. در این شرایط دولت حتی می‌تواند با اخذ مالیاتی معقولانه از قراردادها درآمدهای خود را نیز افزایش دهد.