انقلاب لیبی؛ فریب یا پیروزی ملت؟!- بخش دوم - محمود خادمی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۱ شهريور ۱٣۹۰ -  ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۱


بخش نخست مقاله به چگونگی به قدرت رسیدن و نحوه زمامداری قذافی ؛ کودتای " افسران آزاد " علیه " السنوسی " و روی کار آمدن قذافی و روند اعتراضات در لیبی و انقلاب اخیر اختصاص داشت . همچنین در باره چرخش و کرنش قذافی به غرب نوشته شد و مختصری هم به ماهیت معترضین و نقش ناتو در انقلاب لیبی اشاره گردید و در خاتمه بخش اول گفته شد ؛ مسبب اصلی بروز فاجعه اخیر در این کشور ؛ دیکتاتور لیبی سرهنگ قذافی بوده است که زیرا ......         

ج ـ ماهیت آلترناتیو قذافی :

به دلیل سلطه طولانی دیکتاتوری در لیبی و نبود آزادی های سیاسی ؛ این کشور در شروع قیام های مردمی ؛ فاقد تشکّل های صنفی ؛ سیاسی و نهادهای مدنی برای رهبری اعتراضات مردم بود . در لیبی در دوره 42 ساله حکومت قذافی هرگونه فعالیت سیاسی ممنوع و هر نوع فعالیتی برای تشکیل حزب و انجمن و .... بشدت سرکوب می شد . شعار رایج طرفداران قذافی " من تحزب خان " بود . یعنی هر کس حزب تشکیل دهد خائن است . بنابراین باران انقلاب در کشور لیبی در فوریه 2011 در شرایطی باریدن آغاز کرد که مردم این کشور فاقد یک تشکیلات ذیصلاح و مردمی برای رهبری اعتراضات خود بودند . در شرایط فقدان رهبران سیاسی ملی و انقلابی ؛ نیروهای جدا شده از ارتش و بعضا" مقامات سابق رژیم ــ که تنها چند روز قبل از شروع نا آرامی ها مناصب خود در دولت قذافی را ترک کرده و به صفوف اپوزیسیون پیوسته بودند ــ مردم ناراضی را سازماندهی کردند . با ادامه اعتراضات گسترده مردم ؛ شهر بنغازی آزاد و به تصرف معترضین در آمد . با آزاد شدن این شهر ارتباطات کشورهای غربی با معترضین تسهیل و آغاز گردید .
امریکا و دیگر کشورهای غربی که تجربه غافلگیری در انقلاب های مصر و تونس را در پشت سر خود داشتند سریعاً دست بکار شده و در تماس با معترضین ؛ نیروهای طرفدار خود ــ در صفوف ناراضیان در لیبی ــ را در مرکزی بنام " شورای ملی انتقالی لیبی " برای رهبری اعتراضات در راستای منافع خود سازماندهی کردند .
کسانی که در این شورا نقش کلیدی و رهبری را برعهده دارند ؛ عمدتاً سالهای طولانی ؛ از مقامات بلند پایه سیاسی ــ نظامی حکومت قذافی بوده اند و بتازگی و با شروع خیزش های مردم ؛ پستهای خود در دولت قذافی را ترک کرده و ظاهرا" به صفوف مخالفین پیوسته اند و یا کسانی هستند که بعد از سالها اقامت در امریکا و گرفتن آموزش های لارم به لیبی اعزام شده اند .
رئیس شورای ملی انتقالی را " مصطفی عبدالجلیل " برعهده دارد که وزیر سابق دادگستری حکومت قذافی بود . وی در ارتباط و هماهنگی با " جفری فلتمن " فرستاده ویژه امریکا در لیبی می بایست اعتراضات مردم در لیبی را در راستای منافع امریکا و متحدانش هدایت نماید . مصطفی عبدالجلیل به نقل از " ویکی لیس " یک " فن سالار بیطرف " است که مورد حمایت امریکا می باشد .
از دیگر اعضای شورای ملی انتقالی می توان به " محمود جبرئیل " اشاره کرد که تا پیش از شروع نا آرامی ها در لیبی " رئیس کمیته تحول اقتصاد ملی " در دولت قذافی بوده است .
بعضا" اعضای کنونی " شورای ملی انتقال " نیز به صورت منفرد و قبل از تشکیل شورا از ماه مارس در تماس دائم با " جفری فلتمن " از کارمندان عالی رتبه وزارت خارجه امریکا قرار داشته اند . جفری فلتمن در گزارشی که منتشر شده است ؛ گفته است : تلاش وی انتقال آرام و با ثبات دمکراسی در لیبی است . بدین ترتیب پیشاپیش روشن است دولت جدیدی که بعد از انقلاب از همین ترکیب " شورای ملی انتقالی " تشکیل خواهد شد ؛ قبل از اینکه خود را در مقابل ملت لیبی متعهد بداند یاید پاسخگوی امریکا ؛ غرب و ناتو باشد که آنان را بر سرنوشت مردم لیبی حاکم کرده اند .
در باره اپوزیسیون لیبی نیویورک تایمز می نویسد : از همان ابتدا مأموران سیا مستقر در لیبی با به اصطلاح شورشیان در ارتباط بوده و مستقیما" در اداره و پیشبرد جنگ با طرفداران قذافی مشارکت داشته اند . بعد هم مأموران بیشتری برای سازماندهی و تقویت نیروهای شورشی به لیبی اعزام شده است .
در رسانه های غربی از جمله سی اِن اِن از شخصی بنام " خلیفه هفتار " نام برده شده که سالها در ویرجینیای امریکا نزدیک ساختمان مقر مرکزی " سیا " خانه داشته و با سیا در ارتباط بوده است . وی بلافاصله بعد شروع نا آرامی ها از امریکا به لیبی رفته است و اکنون یکی از فرماندهان نظامی شورشیان می باشد .
روزنامه فیگارو نیز نوشته است : بدون شک ؛ شورشیان بدون حمایت جامعه جهانی ( که اسم مستعار امریکا و غرب می باشد ) و مداخله نظامی پیمان آتلانتیک شمالی ناتو ؛ محال بود به پیروزی برسند و رژیم معمر قذافی را سرنگون کنند .
روزنامه فرانسوی لیبراسیون می نویسد : اگر چه اقدامات فرانسه در حمله به لیبی با انتخابات ریاست جمهوری سال آینده در فرانسه بی ارتباط نمی باشد ؛ ولی بهر حال باعث خوشحالی است که فرانسه در خط اول در کنار شورشیان و کمک به انقلابیون لیبی ؛ خاطره ننگین سفر پر زرق و برق معمر قذافی به فرانسه را از اذهان پاک می کند .
بر اساس اخبار و اسناد منتشره شده می توان گفت که شورشیان لیبیائی فقط در پناه و با کمک های نیروهای ناتو بوده است که ؛ به سازمان کار نظامی منسجمی دست یافتند ؛ دسترسی شان به سلاح ها و جنگ افزارهای مجهز و پیشرفته تر تقویت شد و سرانجام اینکه در مراوده با قدرتهای جهانی بوده که " شورای ملی انتقالی " تشکیل شده است . مگر غیر از این بود که ناتو از اواسط مارس بطرزی لگام گسیخته هر جای لیبی را بمباران کرد و باران مرگ و نیستی بر این کشور باراند ؛ تا راه را برای پیشروی شورشیان هموار کند . شورشیان وابسته ای که از همان آغاز موتور محرکه شورش هدایت شده غرب بر علیه قذافی بودند .
بنابراین مردم لیبی حق دارند در کنار خوشحالی از سرنگونی قذافی نگران آینده کشورشان باشند چرا که : اولا" ــ رهبری مخالفین قذافی ؛ عمدتا" در دست کسانی است که تا 6 ماه پیش از مقامات ارشد حکومت قذافی بوده و در این 42 سال در همه جنایات و سیاه کاریهای قذافی سهیم بوده اند . ثانیاً این رهبران از همان روزهای اول نا آرامی ها در بنغازی در نهان و آشکار در حال مراوده و همکاری با قدرت های غربی و یا در حال رفت و آمد به کشورهای غربی ــ برای جلب حمایت ؛ هماهنگی و گرفتن دستورات لازم ــ بوده اند .
بی جهت نبود که در اولین اطلاعیه صادره از این شورا می بینیم ؛ به جای اینکه شورای ملی انتقالی بر تعهد خود به مردم و ایجاد دمکراسی در کشور تأکید کند بر حفظ منافع غرب پای می فشارد و " بر حفظ حقوق و منافع غرب و امریکا تأکید می کند " مگر امریکا و غرب که کشور لیبی را به خاک و خون کشیده اند ؛ جز غارت و در اختیار گرفتن منابع نفت و گاز این کشور و تبدیل شدن لیبی به پایگاهی دیگر برای امریکا ؛ چه منافع دیگری در لیبی دارند ؟
جنبشی که با عدم رعایت مصالح و منافع ملی کشورش ؛ خود را به آلت دست متجاورین تبدیل کرده است بطور قطع نمی تواند اعتماد و احترام مردم لیبی را جلب نماید ؛ اپوزیسیونی که دست نیاز به سوی متجاوزین غربی دراز می کند و از آنها خواستار بمباران مردم و شهرهای لیبی می شود پیشاپیش تیر خلاص را به اعتماد و حمایت مردم شلیک کرده است و این معنائی جز ادامه و استمرار جنگ داخلی در لیبی ندارد . به همین دلیل است که آینده لیبی بعد از مداخلات استعماری و جنگ های تجاوز کارانه غرب و با این " شورای ملی انتقالی " که خود به را به تجاوز گر بیش از تجاوز شده ها (مردم لیبی ) متعهد می بیند در هاله ای از تردید و ابهام قرار دارد .
جنبشی که مورد حمایت تمام و کمال گرگهای نفت خوار بین المللی است در بهترین شرایط اگر مستقل و صادق هم باشد کار بسیار سخت و دشواری برای حفظ استقلال و منافع ملی کشور و مردم لیبی در پیش رو دارد .
اکنون دیگر چشم های مردم لیبی با خون هموطنانشان که به دست متجاوز ین امریکایی و کشورهای عضو ناتو و مز دوران وابسته شان بزمین ریخته شده خوب شستشو شده است ؛ دیگر مردم و جوانان لیبیائی خوب می بینند و خوب می دانند که فقط معجزه ی دلاوری نسل " عمر مختار " می تواند مردم و کشور لیبی را از هجوم و تسلط استعمار گران غربی نجات دهد .

د ــ نقش ناتو و غرب در سرنگونی قذافی :

امریکا و سرمایه داری که کم مانده است تسلط بر کلِ سیاره زمین ــ برای غارت و چپاول منابع کشورها برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادهای ورشکسته کشورهای خود ــ هم برایشان کم باشد ؛ در سخت ترین بحران ساختاری خود گرفتار شده اند . در شرایطی که بحران جهان سرمایه داری اقتصاد امریکا را زمینگیر کرده و آن را به آستانه ورشکستگی کشانده است ؛ در شرایطی که نفوذ امریکا در جهان عرب ــ به خصوص بعد از حمله تجاوز کارانه و اشغال عراق ــ بشدت رو به کاهش گذاشته است ؛ شورش های توده ای در جهان عرب ؛ دولت امریکا را در وضعیت سخت و دشواری تری قرار داده است . این شورش ها محاسبات استراتژیک امپراطوری امریکا برای طراحی خاورمیانه جدید را زیر سئوال برده و ناکام گذاشته است .
مداخله غرب در لیبی با دو هدف عمده صورت گرفته است ؛ پیشگیری از رشد اپوزیسیون اسلامی و به تبع آن گسترش بنیاد گرائی در لیبی ــ با هدف جلوگیری از اینکه جنبش مردم لیبی خصلت ضد امریکایی پیدا کند ــ از طریق نفوذ و پیدا کردن جا پائی در آن و در مرحله بعد کنترل یافتن بر منابع نفت و گاز لیبی برای غارت این منابع و کسب نفوذ بیشتر در اوپک و تأمین قرار داد های سود آور برای کمپانی های نفتی امریکا . بنابراین کشورهای غربی بعد از تجربه شکست خورده شان در تونس و مصر هراسان از گسترش شعله های یک انقلاب واقعی در کشوری نفت خیز ؛ سیاست مداخله نظامی در لیبی را در دستور کار قرار دادند .
نبود " دمکراسی در لیبی " ؛ " دفاع از شهروندان غیر نظامی " ؛ " حمله انسان دوستانه " و ... ... محمل و بهانه های حمله و تجاوز به لیبی است . معمولا" و بر اساس تجربه های گذشته ؛ سیاست تجاوز و حمله نظامی امریکا به رژیم های دیکتاتوری در منطقه در کادر دو استثنا ی کلیدی نفت " و " ماهیت اپوزیسیون قدرت حاکم " تصمیم گیری میشود . به روشنی از همکاری و پشتیبانی امریکا با سیاه کار ترین رژیم های استبدادی در منطقه می توان به این سیاست ریاکارانه و استثماری غرب در حمله به کشورها ــ به بهانه دمکراسی و حقوق بشر ــ پی برد .
مگر امیر کویت که تاج و تخت خود را به قدرت نظامی امریکا مدیون است ــ حمله امریکا به عراق بعد از اشغال کویت توسط عراق و آزاد کردن کویت از دست اشغالگران ــ آزادانه و با حمایت غرب بی هیج دغدغه ای به حکومت استبدادی و عقب مانده خود ادامه نمی دهد ؟
مگر عربستان سعودی ــ برج و باروی اصلی ضد انقلاب در دنیای عرب ــ بنیاد گرا ترین و سرکوبگر ترین حکومت در سراسر دنیا نمی باشد ؛ مگر عربستان سعودی زادگاه عقیدتی طالبان و القا عده نیست ؟ با اینهمه مگر این کشور که ماهیتا" آنتی تز آزادی و دمکراسی است ــ حکومتی که هنوز احکام قرون وسطائی سر بریدن با شمشیر را در حق شهروندان عربستان سعودی اعمال میکند و به تازگی و با شرط و شروطی بصورت محدود به زنان اجازه رانندگی داده است ــ نزدیک ترین متحد امریکا در منطقه نمی باشد ؟ البته متحدی مطیع و قدر دان ؛ که حتی حق مداخله امریکا در بودجه بندی کشور عربستان را برای امریکا به رسمیت می شناسد
چنین است که امروزه ؛ شاهد تدوام و استقرار حتی سلطنت های قبیله ای و قرون وسطائی؛ البته تحت قیمومیت غرب در سر زمین های نفتی واقع در شبه جزیره ی عربی هستیم ؛ کشورهائی که برای تأمین آزادانه ی نفت و سوخت مورد نیاز این قدرت ها ؛ کاملا" سر سپرده می باشند . سلطنت هائی که نه تنها از تجاوزات غرب و امریکا در امان هستند بلکه اصلا" ادامه بقای آنها هم مدیون قدرتهای غربی است و توسط آنان تضمین شده است . این پارادوکس جدی غرب در ادعای دمکراسی خواهی برای منطقه است و غرب فقط با خطر انداختن این حکومتها است که میتواند حقانیت گفتار دفاع از دمکراسی و حقوق بشر خود را به اثبات برساند .
متأسفانه نظم قانونمندی که امریکا و جهانخواران غرب ؛ امروزه در راستای منافع استعماری خود بر جهان حاکم کرده اند ؛ مداخلات و لشگر کشی های تجاوز گرانه به کشور لیبی را توجیه و مشروعیت قانونی می بخشد ؛ در کادر رعایت و تبعیت از همین نظم است که شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه " منطقه پرواز ممنوع بر آسمان لیبی " ( قابل توجه اینکه ؛ در حالیکه هنوز بحث در مورد بر قراری " منطقه پرواز ممنوع " بر فراز لیبی در جریان بود ؛ امریکا نخستین ناو جنگی خود را به دریای مدیترانه اعزام کرد که حکایت از برنامه از پیش تعیین شده ی غرب برای لیبی داشت ) و " اجازه حمله هوائی به لیبی " را به تصویب می رساند .
در اوایل ماه مارس قطعنامه تحریم هوائی لیبی توسط شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد ؛ در 19 مارس شورای امنیت به در خواست ائتلاف کشورهای غربی با موافقت و حمایت " شورای همکاری خلیج " و " اتحادیه عرب " قطعنامه حمله هوائی به خاک لیبی را تصویب کرد . و بدین ترتیب حمله هوائی تمام عیار " ناتو " علیه کشور لیبی و مردم بی پناه این کشور آغاز و مجاز گردید .
شورای امنیت سازمان ملل در توجیه تصویب قطعنامه حمله هوائی به لیبی گفت : اگر اینکار انجام نمی شد نیروهای قذافی شورشیان در بنغازی را قتل و عام می کردند . یعنی حمله هوائی برای دفاع و حفاظت از شورشیان صورت گرفته و نه مردم غیر نظامی لیبی . طی 5 ماه بمباران بی وقفهِ " انسان دوستانه " غرب به لیبی بیش از 8000 حمله هوائی به این کشور صورت گرفته است ؛ یعنی روزانه بیش از 50 حمله هوائی ــ که در این حملات بیش از 20 هزار نفر از مردم بیگناه غیر نظامی لیبی کشته شده اند ــ صورت گرفته تا راه پیشروی شورشیان را هموار نمایند .
" یوشکا فیشر " وزیر خارجه پیشین کشور آلمان در مصاحبه ای به تاریخ 29 آگوست 2011 با اشپیگل می گوید : در لیبی بدون دخالت نظامی ناتو هیچ چیزی امکان پذیر نبود و اگر حملات ناتو نبود معمر قذافی سقوط نمی کرد .
امری که روزنامه فیگارو هم بر آن تأکید داشته است : بدون شک ؛ شورشیان لیبی نمی توانستند بدون حمایت جامعه جهانی و مداخله نظامی ناتو به پیروزی برسند و رژیم معمر قذافی را سرنگون نمایند .
سرانجام لیبی پیشرفته ترین و آباد ترین کشور افریقایی ؛ در اثر بمباران های هوائی غرب و ناتو به مخروبه ای تبدیل گردید . در اثر این بمباران ها علاوه بر ویرانی بیش از 70 در صد زیر ساخت های اقتصادی کشور ــ که با پول ملت لیبی در چند دهه ساخته شده بود بیشتر شبکه آب رسانی و برق ؛ تأسیسات صنعتی و کارخانجات ؛ مدارس و ...... ویران شدند ( هدفی آگاهانه برای باز سازی مجدد توسط شرکت های غربی و غارت سرمایه های این کشور توسط انحصارات امپریالیستی و وابسته کردن کامل این کشور به غرب ) ــ و ده ها هزار انسان غیر نظامی ــ که غرب به بهانه حفاظت از آنها به لیبی حمله کرده بود ــ کشته و مجروح شدند . این جنایات در لیبی در حالی صورت میگرفت که بر اعتراضات اکثریت مردم لیبی به مداخلات به اصطلاح بشر دوستانه غرب و ناتو سر پوش گذاشته می شد و اعتراضات و تظاهرات میلیونی مردم لیبی در مخالفت با دخالت غرب و امریکا در رسانه های دروغ پرداز غربی هیچ انعکاسی پیدا نمی کرد .
" میشل کولن " خبرنگار غربی در باره این بمباران های بشر دوستانه ناتو می نویسد : کار اروپا و امریکا به همکاری با القا عده کشیده است و تمام گزارشاتی که در مورد قذافی مطرح کرده بودند دروغ از آب در آمده است ؛ بمب های ناتو کودکان لیبیائی را می کشد و دست آورد های اجتماعی این کشور را نابود می کند .

افشای تازه اسناد محرمانه اطلاعاتی ــ مربوط به همدستی امریکا و لیبی علیه مخالفین قذافی در گذشته ــ که در دفتر کار سابق " موسی کوسا " رئیس پیشین دستگاه اطلاعاتی لیبی بدست آمده نشان می دهد که حامیان ( امریکا و انگلیس ) امروزی شورشیان لیبی ــ که برای پیروزی شورشیان بر قذافی ؛ کشور لیبی را به ویرانه ای مبدل ساخته اند ) در گذشته نزدیک نه تنها مشکلی با سرکوب مخالفین توسط قذافی نداشته اند بلکه با همکاری اطلاعاتی علیه مخالفین ؛ قذافی را در سرکوب آنان یاری هم میداده اند . این امر پرده از نیات پلید متجاوز ین غربی بر می دارد و بی اعتباری ادعای های دفاع از دمکراسی و حقوق بشر را بر ملا می سازد و یک بار دیگر بر حقیقت این گفتهِ " وینستون چرچیل نخست وزیر پیشین و مشهور انگلیس که گفته بود : ما نه دوستان دائمی داریم ؛ نه دشمنان دائمی ؛ ما تنها منافع دائمی داریم . صحه می گذارد . باشد که ؛ مخالفین ایرانی که برای چنین سناریوی در ایران بی تابی و روز شماری می کنند ؛ اکنون که هم جنگ تمام عیار زمینی و هوائی علیه عراق و افغانستان و هم جنگ محدودِ هوائی علیه کشور لیبی توسط امریکا و متحدان غربی اش را دیده اند به خود آیند و از این تجارب ؛ درس عبرتی گرفته باشند .

ه ــ نتیجه : آیا واقعا" مردم لیبی پیروز شده اند ؟

در شرایطی بپایان مداخلات نظامی غرب و ناتو در لیبی نزدیک می شویم که هیچ نشانه ای از آینده ی بهتر برای کشور و مردم لیبی وجود ندارد ؛ آنچه که از نزدیک به 6 ماه بمباران بی وقفه ناتو و قتل ؛ کشتار و غارت توسط مز دوران محلی به جا مانده است کشوری ویران و نا امن ؛ مردمی داغدار و اپوزیسیونی وابسته با ایده ها و برنامه های مبهم ــ اپوزیسیونی که در ترکیب آن هم جریانات اسلامی ــ که خواستار حکومت اسلامی مبتنی بر شریعت برای لیبی هستند ــ وجود دارد ؛ هم گروه " المقاتله الاسلامی " وابسته به القاعده و هم مز دوران و وا بستگان به غرب و امریکا .
آنچه که از تجربه تلخ و دردناک لیبی باید بیاموزیم و همواره آن را به خاطر داشته باشیم این است که : آزادی و استقلال دو روی یک سکه و زوجی جدائی نا پذیرند . نه " آزادی " بدون " استقلال " دست یافتنی است و نه " استقلال " واقعی بدون " آزادی " امکان پذیر است . بنابراین :
امریکا و کشورهای غربی تجاوز کننده به کشور لیبی( صرفنظر از اینکه این کشورها به اعتبار ماهیت شان هر گز نمی توانند به جوهر آزادی و دمکراسی حرمت بگذارند ) اگر چه از تکرار دروغین هزار باره کلمه " دمکراسی " هم هر گز خسته نشوند ؛ چون به این کشور حمله و در امور داخلی آن مداخله کرده اند هر گز نمی توانند پیام آوران آزادی به کشور لیبی باشند
بهای سنگینی که مردم ستمدیده لیبی برای آزادی پرداخته اند ؛ فقط زمانی ارزشمند است که این تحولات به نظامی مستقل ؛ دمکراتیک و سکولار منجر شود .

محمود خادمی   12.09.2011   
arezo1953@yahoo.de