پنجاه ضربه شلاق بر پیکر سمیه توحیدلو؛ وبلاگ نویس منتقد
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۵ شهريور ۱٣۹۰ -
۱۶ سپتامبر ۲۰۱۱
کلمه: حکم شلاق سمیه توحیدلو، از فعالان ستاد میرحسین موسوی روز گذشته اجرا شد.
سمیه توحیدلو که متولد ۱۳۵۷ و دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران است، روز گذشته برای اجرای حکم شلاق راهی اوین شد و حکم شلاق وی اجرا شد.
پنجاه ضربه شلاق در حالی بر پیکر این دانشجوی دکترا وارد آمد که احمدی نژاد ایران را آزاد ترین کشور جهان خوانده و بر این ادعاست که بیشترین انتقادات به شخص وی انجام می شود.
همزمان با ادعاهای اصولگرایان برای تلطیف فضای سیاسی کشور و تشویق مردم به شرکت فعال در انتخابات مجلس، حکم شلاق این نویسنده و وبلاگ نویس و فعال عرصه انتخابات در اوین برگزار شد.
سمیه توحیدلو از فعالان ستاد موسوی نقش زیادی در برپایی زنجیره انسانی سبز از راه آهن تا تجریش داشت و از برنامه ریزان اصلی آن بوده است.
وی پس از اینکه با قید وثیقه از زندان آزاد شد، به یک سال زندان و پنجاه ضربه شلاق محکوم شد.
بر اساس این گزارش، حکم یک سال زندان وی بخشیده شد اما حکم شلاق این دانشجوی دکترای جامعه شناسی روز گذشته در اوین انجام شد.
او عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشکده فنی سالهای ۷۶ تا ۸۰ ، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران، دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تهران و نویسنده وبلاگ بر ساحل سلامت است.
توحیدلو پس از اجرای حکم در وبلاگ خود نوشت:
خوشحال باش. قصدت تحقیر بود. اعتراف می کنم احساس تحقیر شدگی تمام وجودم را سوزاند. آنقدر که گمان نبرم که تکرار شدنی باشد.
بالاخره تتمه آن انشای بلند بالا تعزیرش برایت ماند.
برای من چه ماند؟ همان آیات ِ همیشه . جلوی رویت تفال زدم و خواندمش. زیر فشار . همان که ساحران سحرشان را افکندند و تنها خدا به موسی می گوید تو چوبدستی خود را بیانداز و نترس !
شیرینی آیه را وقتی درگیر سحرت بودی و ریسمان های ساحری را در دست داشتی نمی توانستی بچشی. هرچند که نه موسایی در کار بود و نه چوبدستی ای ،ولی دلی بود که امروز را فراموش نمی کند. هیچوقت.
امروز تحقیر شدم. حتی غرورم شکست. اما بزرگی و کوچکی دست خداست و اوست که هست. اگر نبود که دق می کردیم در این روزها!
مختوم شد. اما شد؟
سمیه توحیدلو تنها یک روز پس از انتخابات با حمله نیروهای امنیتی به منزلش بازداشت و پس از هفتاد روز به قید وثیقه دویست میلیون تومانی آزاد شد.
در زمانی که بازداشت شد همسرش گفته بود: ساعت ۳ بامداد روز یک شنبه ۲۴ خرداد ماه٬ عده ای به درب خانه ایشان مراجعه کردند و خود را از طرف آژانس (تاکسی سرویس) معرفی کردند. همسر سمیه توحیدلو که ابراز بی اطلاعی و بی نیازی به تاکسی کرده از آنها خواسته تا بروند. اما آنها مجددا زنگ در را زده و خود را از طرف دادستانی معرفی کردند و از ایشان خواستند تا در را باز کند. همسر سمیه توحیدلو که از آنها درخواست مجوز و حکم کرده بود برای ورود به خانه٬ با خشونت وارد خانه شدند.
هفت یا هشت نفر مرد که هیچ خانمی همراه خود نیاورده بودند٬ در حدود یک ساعت تمام خانه سمیه توحیدلو را مو به مو و ریز به ریز بدون از قلم انداختگی بررسی کردند و کیس و دوربین و لب تاپ وی را با خود بردند.
همسر سمیه توحیدلو که با اصرار توانست حکم آنها را ببیند٬ در لیست اسم چندین نفر را دید غیر از اسم سمیه توحیدلو. وقتی دلیل را جویا شده متوجه شده که او جزو دیگر مرتبطین است که در انتهای لیست درج شده بود.
پدر سمیه توحیدی که یک فرد فرهنگی است و از سالهای پیش از انقلاب در عرصه مسایل سیاسی و فرهنگی فعال بوده است، پس از بازداشت فرزندش با انتقاد از بازداشت سمیه در وبلاگ خود نوشت: من پدر سمیه هستم، فتحاله توحیدلو( معلم ). همیشه چه قبل از انقلاب، انقلابی بودم و چه بعد از انقلاب هوادار سرسخت این انقلاب بزرگ.
وی در مورد سمیه نوشته بود: دخترم در حالی که خوب درسش را میخواند، همزمان در فعالیتهای اجتماعی درجهت رشد خود و همسو با نظام جمهوری اسلامی فعالیت میکرد و همیشه نسبت به اسلام و شکوفایی انقلاب اسلامی و حفظ آن میکوشید ، وقتی می دید آن چیزی که از اسلام و جلوه های آن در شهرش نمایان می شود با آن آموزه هایی که از استادانش و مطالعاتش که در کتاب های بزرگانش خوانده مطابقت ندارد، به نقدسازنده جامعه اش میپرداخت و در وبلاگش نظرات خود را صادقانه مطرح می کرد و نظرات دیگران را هم می خواند. هم، وطنش را دوست داشت و هم به انقلاب بزرگی را که ثمره خون شهیدانش بوده عشق می ورزید، امام امت را در نظرش بسیار بزرگ می داشت و همیشه عکسهای او و قطعاتی از شعرهایش و نکتههایی از بیاناتش را به دیوار اتاقش نصب می کرد .
در ستادهای انتخاباتی آقای خاتمی در هر دو دوره ریاست جمهوری و در دورههای انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی و حتی در شورای اسلامی شهر ها شرکت موثر داشت. دارای طرحهای نویی هم بود، سمینار بزرگ آموزههای مولانا را در دانشگاه تهران در سال۱۳۸۳ با حمایت معاون پژوهشی وزیر علوم به همراهی چند دوست دانشجویش در چهار روز در دانشگاه تهران برگزار کرد. چهار روز و در چهار سالن بزرگ دانشگاه تهران که از ساعت ۸ صبح شروع میشد و تا پاسی از شب در هر چهار سالن برنامه ها ادامه داشت و در تمام جلسات سخنوران بزرگ چه ایرانی و چه خارجی حضور داشته و مقاله خود را می خواندند.
پدر سمیه در ادامه نوشته بود: در ستاد آقای موسوی هم بنابه روحیات خودش که هیچ وقت نمیتوانست ساکت و بدون تلاش بماند شرکت کرد ، در ستاد ائتلاف اصلاح طلبان شروع بکار کرد، دو ماه با جدیت و تلاش شبانه روزی با دیگر جوانان و همراهانش عاشقانه فعالیت نمود، فکر کرد، راه حل داد و با همت همه دستاندرکاران در ستادهای دیگر، موجی بزرگ در جامعه بوجود آمد، او آنچه در سر داشت که همان عظمت اسلام و جمهوری اسلامی بود، طرح داد، نظرداد وحاصل این همه تلاش آن جوانان سرخوده از نظام بودند که شرکت کردند، همه آمدند آنان که قهر کرده بودند آمدند، آنهایی که دل سرد شده بودند آمدند، و نواری سبز در سراسر میهن اسلامی بپا شد، یک پارچه همه سبز شدند. روز ۲۲ خرداد چهل میلیون ایرانی به طرف صندوقهای رای آمدند. میبایست شیرینی و حلاوت زحمات شبانه روزی دو ماه که شب و روز تلاش کرده بودند می دیدند، درساعت ۳ بامداد روز ۲۴/۳/۸۸ یعنی فردای رای گیری به پاس همه زحماتش به انقلاب، به علت اینکه انقلابش را دوست دارد وبه پیشرفت جمهوری اسلامی می اندیشد و بفکر سربلندی جوانان آن است، شبانه او را از خانهاش بدون هیچ حکم جلبی به زندان بردند. او که باید در سازندگی این کشور نقش بزرگی ایفا کند، او که می بایست از طرحهایش و از فکرش، از نوآوریهایش، برای سر افرازی انقلاب استفاده برند ، او را چندی در سلول انفرادی زندان اوین نگه میدارند.
اجرای حکم شلاق سمیه توحیدلو، جامعه روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان را در بهت فرو برده است.
وبسایت ملکوت نیز در خصوص اجرای حکم شلاق نوشته است:
امروز در زندان اوین حکم شلاق سمیه توحیدلو اجرا شد. خبر کوتاه است، جزییاتاش پیچیده و غیرقابل فهم و اتهام باورنکردنی و تحقیرآمیز. قصه این نیست که خانم توحیدلو بیگناه و بری از اتهامات شنیع و ناروایی است که به او – و بسیاری دیگر – بستهاند و البته «که دست و دیدهی پاکیزهدامانان پاک است». اما، کل این رویداد اهمیت دگرگونکننده و عمیقی دارد که هیچ انسان اخلاقی و سلیمالنفسی نمیتواند به آسانی از آن بگذرد.
قصهی اجرای حکمی که یک قاضی در نظام جمهوری اسلامی صادر کرده است و اینکه چه کسی و در چه شرایطی این حکم را اجرا کرده است، همچنان فقط صورتِ ظاهر ماجراست. به این صورت، باید حواشی و معانی دیگری را هم افزود: یک زن، یک زن مسلمان معتقد که دستیافتهای علمی و اجتماعی آشکاری دارد و حضوری جدی در سیاست هم داشته است، در این نظام سیاست میشود. این عقوبت دیدن یک زنِ فعال سیاسی و دانشآموخته تنها لایهای است بر اتفاقی عظیمتر که در زیر پوست این دستگاه رخ داده است.
مراد جاری کنندگان این حکم ظاهراً تنها تحقیر او بوده است و تشفی خاطر. اما این تشفی خاطر تنها سمیه توحیدلو را هدف و آماجِ انتقامگیری و تحقیرِ خود قرار نداده است؛ این خشم و کینه و چنگ انداختن در عزت و کرامتِ انسانی، خطاباش با یک ملت است و در برابر یک اندیشه و یک روش مختلف و متفاوت قد علم کرده است.
بگذارید سادهتر بگویم: انتقام گرفتن از سمیه توحیدلو و تحقیر کردن او، در واقع کوشش نافرجامی بود برای تحقیر کردن تمام کسانی که توانستند در روز ۲۲ خرداد حماسه درست کنند و حماسهشان در ۲۵ خرداد به اوج رسید. این شقاوت، چیزی نبود جز ابراز خشم و نفرت از زنجیرهی سبز و باشکوهِ خیابان ولیعصر در روزهای پیش از انتخابات: عظمت حادثهی آن روز – حتی پیش از روز انتخابات – پشتِ اقتدارگرایان را لرزانده بود که چگونه ملتی – بر خلاف خواست و ارادهی آنها – با شور و نشاط و بدون خشونت و خشم خواهان تغییر زمامداران بیکفایت و بیاخلاق میشوند اما هیچ آشوب و غوغایی بر نمیخیزد. این اندازه بلوغ، پختگی و آرامش، آتش خشم و کینهی آن گروه بیآزرم را شعلهور کرد و شد آنچه شد.
اما آنچه امروز رخ داد، تحقیر سمیه توحیدلو – زنی از بیشمار زنان سرزمین ما – نبود؛ درست بر عکس، حادثهی امروز – که لابد خانم توحیدلو جزییاتاش را به زودی خواهد نوشت – دقیقاً تحقیر و شکست همان دستگاهی بود که مقدمات چنین سقوط و انحطاطی را برای خود فراهم کرده بود و همچنان با شتاب و شدت به سقوطِ خود ادامه میدهد: دستگاهی که همهی ارکان قانونی و اخلاقی و شرعیاش ناگهان با هم فروریخته است و چیزی جز بو الهوسی و فسق و رسوایی در بطناش نمانده است.
|