ارشاد کودکان در مسجد تورنتو
اسد مذنبی
•
مولانا احمد ابن مایکل کِبکی از بزرگان ولایت کِبک کانادا حکایت کند در روضه الدروغ از مولانا شرف الدین وبلاگی که وی نیز روایت کند از مرحوم جورج بن میشل در خلاصه البلوف که شیخی در "دوک مسلمان نشینی" هم نشین کودکان طرب گشتی تا بدینوسیله آنان را ارشاد همی نماید.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٨ شهريور ۱٣۹۰ -
۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱
چندی قبل رسانه های کانادا از دستگیری محمد مسرور امام جمعه ۴٨ ساله که از سال ۲۰۰٨ وارد کانادا شده، در مسجد بیت المکرم وابسته به جامعه اسلامی واقع در شماره ٣٣٣۴ خیابان دنفورت شهر تورنتو خبر دادند.
محمد مسرور به ۱٣ مورد آزار جنسی کودکانی که نزد او تعلیم قرآن می دیده اند، متهم شده است.
***
جُکایت
مولانا احمد ابن مایکل کِبکی از بزرگان ولایت کِبک کانادا حکایت کند در روضه الدروغ از مولانا شرف الدین وبلاگی که وی نیز روایت کند از مرحوم جورج بن میشل در خلاصه البلوف که شیخی در "دوک مسلمان نشینی" هم نشین کودکان طرب گشتی تا بدینوسیله آنان را ارشاد همی نماید. و چنان در کسب حلال خویش جدیت بخرج دادی و گاز تخته رفتی تا جایی که دیگر کودکی نماند که درآن بلد ریق رحمت شیخ سرنکشیده و براه راست هدایت نشده باشد. مولانا شرف الدین وبلاگی گوید از آنجا که پس از بهار عربی جماعت شیخان رو به تزاید گذاشته و عنقریب که نان این جماعت آجرشدی، دوستان و هم پالکی های شیخ زبان به ملامت وی گشودند که، اخوی مرده شورت را ببرند که کسب ما را نیز کساد گردانیدی، و او را پند دادند که ارشاد باید دانه دانه باشد و دو لپی نشاید. و شیخ را گفتند تا به ارشاد نونهالان بزرگسال همت نماید. اما شیخ جوجه خروس را خوشتر داشتی. پس کسب و کار شیخان به بحران دچار آمدی و دکان ارشاد به تِرتِر افتادی. حکایت کنند که شیخ مانند بقیه اسلاف خویش از رو نرفتی و شهر به شهر برفتی و هرجا کودکی می دید دست محبت بر سر وی کشیدی، به ارشادش پرداختی و دستورات الهی را به وی ابلاغ می نمودی. گویند سالی چنین بگذشت تا عاقبت شیخ در یکی از بلاد به تحقیق و تفحص دریافتی که کودکان بسیاری در سرزمین کفار توسط موجوداتی بنام "تی وی" و "گیم" چنان از خود بیخود گشتی که از بیخ با کلام خدا بیگانه شدی. پس شیخ رخت سفر به سرزمین کفار کشیدی و در شهر تورنتو فرود آمدی و آنجا را بهشتی یافت که خدایش وعده داده بود چرا که چشم ناپاکش بر جمال حوریان سیمین بر و غلمان خوش منظر افتاد که لخت و پتی در خیابان ها، پیاده و سواره ویراژ می دادند و بخود گفتی شاید ذات جل و جلاله همانطور که وعده داده دراینجا با بندگان خویش نقدا حساب می نماید.
مولانا رضوان الله علیه آورده که شیخ روزها کمرِهمت به ارشاد کودکان بستی و شبها از زیارت حور و غلمان متلذذ می شدی و عرق النساء چنان در وجود مبارکش به جنبش درآمدی که چشمان شیخ چهارتا شدی و کودکان را غلمان بدیدی. تا جایی که روزی به هنگام تفسیر سوره فیل، هرچه زور زدی نتوانستی معنای " الَمْ تَرَ کَیْفَ ..." را به کودکان حالی نماید. پس فکری بخاطر مبارکش رسیدی، کودکان را جدا جدا به خلوت خواستی و عَلَم خویش را تر بنمودی و کیف بکردی و بخود گفتی، هم کلام خدا زمین نماندی و هم کودکان ارشاد شدی!
|