پیام هیات اجرائیه ی راه کارگر به مناسبت آغاز سال تحصیلی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٣۰ شهريور ۱٣۹۰ -  ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۱


پیام هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
به مناسبت آغاز سال تحصیلی ۱۳۹۰ـ۱۳۹۱
مقاومت مدنی آگاهانه، سازمانیافته، هدفمند و همه جانبه را در مراکز آموزشی سازمان دهیم

سال تحصیلی جدید آغاز شده است. امسال بیش از ۵۰۰ هزار نوآموز پیش دبستانی، یک میلیون و ۲۰۰ هزار دانش آموز پایه اول ابتدایی و حدود یک میلیون دانش آموز پایه اول راهنمایی آغاز سال تحصیلی جدید را جشن گرفتند. همچنین امسال حدود پنج میلیون و ۶۰۰ هزار دانش آموز دوره ابتدایی به استقبال سال تحصیلی ۹۱ - ۹۰ می روند. به این ترتیب وقتی زنگ مدارس به صدا در آید بیش از ۱۲ میلیون دانش آموز در سراسر کشور سر کلاس درس حاضر خواهند شد. کلاس های دانشگاهی نیز امسال پذیرای ۳ میلیون و ۸۰۰ هزار دانشجو خواهند بود. به گفته ی سلطانی مدیر گروه سامانه جغرافی آموزش عالی در سال تحصیلی ۱۳۸۹ تقسیم بندی دانشجویان در دانشگاه های گوناگون و رشته های تحصیلی به شرح زیر بوده است: « ۱۴ درصد از دانشجویان در وزارت علوم، ۲۲ درصد در دانشگاه پیام نور، ۱۱ درصد در دانشگاه جامع علمی کاربردی، ۳۸ درصد در دانشگاه آزاد، ۵ درصد در دانشگاه های وابسته به وزارت آموزش و پرورش، ۳ درصد در دانشگاه های وابسته به وزارت بهداشت، ۶ درصد در مراکز آموزش عالی مستقل و یک درصد در سایر دانشگاه های اجرایی مشغول به تحصیل بودند. در حال حاضر ۴۴ درصد از دانشجویان در گروه علوم انسانی، ۳۳ درصد در گروه فنی و مهندسی، ۷ درصد در گروه علوم پایه، ۶ درصد در گروه کشاورزی و دامپزشکی، ۵ درصد در گروه هنر و ۵ درصد در گروه علوم پزشکی مشغول به تحصیل هستند. از این دانش جویان، در حال حاضر ۶۴ درصد در مقطع کارشناسی، ۲۷ درصد در مقطع کاردانی، ۶ درصد در مقطع کارشناسی ارشد، ۲ درصد در مقطع دکترای حرفه ای و ۱ درصد در مقطع دکترای تخصصی مشغول به تحصیل هستند.

آغاز سال تحصیلی جدید با برنامه ریزی های تازه ای از سوی وزارت آموزش و پرورش همراه بوده است. در زمینه همسوسازی کتاب های درسی، رحیمی مدیر کل دفتر آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش می گوید: «امسال کتاب های پایه اول دوره ابتدایی با برنامه درسی ملی همسوسازی شده و از ۱۵ تا ۱۰۰ درصد تغییر کرده است. در این راستا کتاب ریاضی ۱۰۰ درصد، علوم ۸۰ درصد، فارسی ۵۰ درصد و قرآن ۱۵ درصد براساس طرح همسوسازی کتاب های درسی پایه اول ابتدایی با برنامه درسی ملی تالیف شده است وهمه معلمان پایه اول ابتدایی قبل از آغاز سال تحصیلی جدید، برای تدریس کتاب های درسی ۴۶ ساعت آموزش دیده اند.». ابراهیم سحرخیز معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش در باره سیاست تعطیل کردن پنج شنبه ها گفته است: «تعطیلی روز پنج شنبه مقطع ابتدایی به صورت سراسری است و همه مدارس تابع این مصوبه هستند اما در مقاطع راهنمایی و دبیرستان اختیار تعطیلی به مدیران داده شده است». سیاست تعطیل کردن پنج شنبه های عواقب سنگینی بر آموزش دانش آموزان خواهد داشت تا جائی که محمود فرشیدی، وزیر اسبق آموزش و پرورش معتقد است ۴۰ درصد هم از ساعت های آموزشی مدارس کم می شود. او در این رابطه توضیح می دهد که : «در ۹ کشور صنعتی جهان (کانادا، فرانسه، آلمان، انگلیس، ایالات متحده، ژاپن، کره جنوبی، تایوان و زلاندنو) میانگین روزهای فعال آموزشی ۲۰۴ روز می باشد که در ایران طبق ضوابط قبلی ۲۰۰ روز بود اما با توجه به اینکه در مصوبه اخیر هشتصد جلسه درس در طول سال و ۲۵ جلسه برای پنج روز هفته تأیید شده است یعنی پنج جلسه در هر روز با تقسیم هشتصد جلسه در سال بر پنج جلسه در روز، روزهای فعال مدرسه ۱۶۰ روز خواهد بود یعنی ۲۰% کمتر از میانگین کشورهای فوق الذکر. هشدار دهنده تر از روزهای فعال، ساعات حضور دانش آموزان است که میانگین ساعات آموزش در یک سال تحصیلی در ۹ کشور فوق، برابر با ۱۰۳۳ ساعت می باشد اما با اجرای طرح تعطیلی پنجشنبه ها که هشتصد جلسه ۴۵ دقیقه ای را در سال پیش بینی کرده است، ساعات آموزشی دانش آموزان ما ۶۰۰ ساعت خواهد شد یعنی تقریبا ۴۰% کمتر از میانگین کشورهای صنعتی البته این رقم برای پایه های سوم، چهارم و پنجم ابتدایی ۶۶۷ ساعت برآورد می شود».

سیاست کاهش ساعات تحصیل و پائین آوردن کیفیت کتاب های درسی در راستای مذهبی تر کردن آن ها، تنها برنامه های حکومت برای دانش آموزان کشور نیست. اجباری کردن زنگ نماز و اختصاص بیست دقیقه از ساعات تحصیل برای برگزاری مراسم نماز نیز از دیگر تصمیمات مقامات حکومتی است. اعزام روحانیون و بسیجیان به مدارس و اجرای دقیق تر آپارتاید جنسی از کودکستان تا دانشگاه و ممنوعیت برگزاری جشن مختلط آغاز سال تحصیلی در دانشگاه از دیگر برنامه های حکومت اسلامی برای تحمیل کنترل بیشتر بر مراکز آموزشی کشور است. تحمیل کنترل رو به گسترش بر فضای آموزشی کشور باعث شده است که فرار مغزها به یک پدیده ی مرسوم در ایران تبدیل گردد. محمدحسین نجاتی قائم مقام بنیاد ملی نخبگان از خروج ۴۰ درصدی طلاآوران المپیادهای دانش آموزی به خارج از کشور خبر می دهد. سعید سهرابپور معاون علمی بسیج دانشجویی نیز اعلام کرد که از هر ۹۶ دانشجوی اعزامی به خارج، تنها ۳۰ نفر به ایران باز می گردند و از ۱۲۵ دانش آموز المپیادی ایران، ۹۰ نفر در دانشگاه های آمریکا تحصیل می کنند، او با اشاره به آغاز المپیادهای دانش آموزی از سال ۶۵ از خروج بیش از دوسوم تا بیش از ۶۰۰ نفر از دانش آموزان المپیادی از سال ۶۵ تا سال ۸۴ خبر می دهد و می گوید: «با کمک باشگاه دانش پژوهان جوان، آمار دارندگان مدال طلای المپیادهای دانش آموزی جمع آوری و مشخص شد از سال ۶۵ تاکنون بیش از۹۰۰ نفر دارنده مدال طلای المپیادهای دانش آموزی کشوری هستند در صورتی که وضعیت دارندگان مدال طلا تا سال ۸۴ را حساب کنیم، ملاحظه می کنیم که تقریبا یک سوم آن ها در ایران و دوسوم خارج از کشور هستند. او معتقد است که «٧٠ تا ٨٠ درصد دانشجویان در موقع خروج، از بازگشت سخن می گویند، اما هیچ کدام به ایران برنمی گردند. همانطور که «خروج» فرهنگ دانشگاه شریف و بسیاری از دانشگاه هایی ایران شده است، «ماندن» هم فرهنگ آمریکاست.»

نگاهی به وضعیت آموزش و تحصیل در ایران و سیاست های حکومت اسلامی برای کنترل هر چه بیشتر بر فضای آموزشی کشور، نشان می دهد که حکومت اسلامی در مقابله با علم و دانش و در تلاش برای تحمیل فرهنگ مذهبی بر مدارس و دانشگاه ها با شکست سختی روبرو شده است. فرمان خامنه ای بر حذف دروس علوم انسانی از رشته های دانشگاهی نشان آشکار این شکست است. جمهوری اسلامی از ابتدای قدرت گیریش تلاش کرد با تعطیل دانشگاه ها و "انقلاب فرهنگی" خشن و خونین اوایل انقلاب، دانشگاه و حوزه را به هم نزدیک کند. اما مقاومت درخشان دانشجویان و خصوصیت آزاد اندیشی در مدارس و دانشگاه و کارکرد آموزش علمی سبب شد که این تلاش های واپسگرایانه با شکست سختی روبرو شود. واقعیت این است که مذهب و حوزه های مذهبی که مرکز تبعد و نه تعقل هستند، با علم و بویژه علوم انسانی بدیده ی دشمن و رقیب می نگرند. از این روست که تلاش برای تبدیل مدارس و دانشگاه ها به محل تعبد و افکار جزمی و غیرقابل تردید، با شکست سختی روبرو شده است و این شکست هر روز گسترده تر می شود. با گشترش شکست مذهب و افکار دینی در برابر علم ، دانش و آگاهی، حکومت اسلامی پایه های خود را لرزان می بیند و از این روست که به سرکوب خشن تری روی می آورد. حکومت اسلامی اکنون با انبوهی از تحصیل کردگان کشور روبرو است که افکار پوسیده عهد عتیقی را بر نمی تابند و به اشکال گوناگون در پی کسب علوم و دانش جدید و امروزی هستند. همین امر، تقابل آشکار دانش آموزان و دانشجویان با فرهنگ تحمیلی را نشان می دهد. در این میان معلمان و استادان دانشگاه ها نیز نقش برجسته ای ایفا کرده اند. همین نقش ستایش برانگیز است که باعث شده مقامات اسلامی مدام به تصفیه معلمان و استادان مبادرت ورزند و بسیاری از آن ها را نیز به بازنشستگی اجباری بفرستند. سیاست اخراج معلمان و استادان دلسوز و مستقل، طرح کاهش ساعات تحصیل، تحمیل حضور روحانیون و بسیجیان در مدارس و طرح آپارتاید جنسی، دست در دست هم داده تا سطح دانش علمی را به پائین ترین سطح خود برساند. در این میان با اجرای طرح تفکیک جنسیتی، فشار بر دانش آموزان و دانش جویان دختر نیز شدیدتر شده و امکانات تحصیلی آن ها نیز کاهش خواهد یافت. محرومیت دانشجویان دختر از انتخاب رشته های مورد علاقه ی خود و طرح بومی سازی برای دانشجویان دختر نیز در راستای جلوگیری از رشد تحصیلی دختران جوان کشور است. در حالی که قبولی نزدیک به ۶۰ درصدی دختران جوان در کنکورهای سراسری نشان می دهد چه ظرفیت بالائی در این بخش از جوانان نهفته است.

شکست تاکنونی واپسگرائی و تحجر سازمانیافته ی دولتی در برابر نوگرائی و مجهز شدن دانش آموزان و دانشجویان به علوم و دانش امروزی ، مقامات اسلامی را به دست و پا انداخته است. آن ها اکنون برای مهار پیشروی علم و دانش و تبعات اجتماعی و انسانی آن به اجرای شدید وخشن طرح آپارتاید جنسی روی آورده اند. این سیاست در نگاه مقامات حکومتی از مسئله انرژی هسته ای نیز مهمتر است. زیرا بالا رفتن تحصیلات نسل جوان و گسترش آگاهی های علمی، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی شان باعث رویگردانی هر چه بیشتر آن ها از واپسگرائی مذهبی و استبداد دینی شده و می شود. جمهوری اسلامی قصد دارد دانشگاه ها و مدارس را به شیوه حوزه های دینی و پادگان های نظامی اداره کند. اما مدارس و دانشگاه ها نه حوزه اند و نه پادگان. محیط های آموزشی، محل آزاد اندیشی، بحث و تبادل نظر، شک و تردید و بررسی است نه مرکز تعبد و تقلید که در حوزه های دینی مرسوم است. تلاش برای پادگانی کردن دانشگاه ها و تعبدی کردن مراکز آموزشی، عامل اصلی فرار مغزها یعنی سرمایه های واقعی کشور است. اکنون که جمهوری اسلامی سیاست پادگانی کردن مراکز آموزشی و اجرای بی چون و چرای طرح آپارتاید جنسی را در دستور قرار داده است، باید مقاومت همه جانبه ای را در برابر آن سازمان داد. سازماندهی مقاومت مدنی همه جانبه و در تمامی مراکز آموزشی، از کودکستان گرفته تا دبستان، دبیرستان و دانشگاه، می تواند تعرض کنونی حکومت اسلامی را در هم بشکند. این مراکز می توانند سنگرهای مقاومت مدنی در برابر تاریک اندیشی و تحجر سازمانیافته باشند. اکنون که حکومت اسلامی تحت فشار درگیری های درونی اش و ترس ناشی از شکست همه جانبه اش، هجوم خشن تر به مراکز آموزشی و کنترل صددرصدی آن ها در دستور قرار داده است، باید با سازماندهی مقاومت همه جانبه، سازمانیافته، آگاهانه و هدفمند در برابر آن ایستاد. این مقاومت مدنی همه جانبه، هم می تواند جلو اجرای طرح آپارتاید جنسی را بگیرد و هم از پادگانی شدن مراکز آموزشی جلوگیری کند. بدون چنین مقاومتی ، آینده ی تحصیل و آموزش و آینده ی جوانان کشور بعنوان نسل امید با خطرات جدی روبرو خواهد شد.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی ، زنده باد سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
۳۰ شهریور۱۳۰(۲۱ سپتامبر ۲۰۱۱)